سخن روز شماره ۸۲
۵ اسفند ۱۳۹۸، ۲۴ فوربه ۲۰۲۰
توصیف دقیق و شفافِ شرایط حاکم بر ایران که توسط رفیق کسرا فروهی در مقاله ی در حاشیه برگزاری انتخابات اخیر مجلس در نویدنو انتشار یافته است (پنجم اسفند ۱۳۹۸، ۲۴ فوریه ۲۰۲۰)، هیچ معنا و تفسیر دیگری را ممکن نمی سازد جز آن که در ایران یک کودتای نرم تحقق یافته است و حاکمیت بلامنازع فردی علی خامنه ای برقرار شده است. واقعیتی که این نکته را نیز در خود داراست که علی خامنه ای به نوبه ی خود زائدهای را در هژمونی سپاه پاسداران در ایران تشکیل می دهد.
شناخت دقیق این وضع و شرایط حاکم بر آن، دو وظیفه را در برابر جنبش تودهای و حزب توده ایران قرار می دهد.
یکی- وظیفه برای افشاگری شرایط و نشان دادن خطرات احتمالی واقعیتی که از یک سو می تواند با تشدید بازهم بیش تر فشار دیکتاتوری همراه باشد و حتی اشکال موروثی- سلطنتی حاکمیت طبقات سلطه گر را در ایران دوباره زنده کند؛ و از سوی دیگر روشنگری در این باره که روند ژرفش نبرد طبقاتی و خطرات ناشی از آن برای بقای سلطه ی حاکمان، علت عمده را برای تمرکز بازهم بیش تر قدرت در جامعه تشکیل می دهد.
با کودتای نرم نیز طبقات حاکم قادر نشدهاند حتی یک وجب هم به حل بحران حاکم بر کلیت هستی جامعه ی ایرانی نزدیکتر شوند. برعکس، حل بحران در شرایط ادامه هژمونی طبقات حاکم ناممکن تر شده است! زیرا بحران روزافزون اقتصادی- اجتماعی در ایران ناشی از شکل حاکمیت دیکتاتوری نیست، بلکه علت علّـی- ژنتیکی بحران، سلطه ی اقتصاد سیاسی سرمایه داری حاکم است که تنها شکل نئولیبرال آن در چارچوب سیستم سرمایه داری امپریالیستی قابل اجرا ازجمله در ایران است.
به سخنی دیگر، مبارزه با بحران تنها با گذار از سرمایه داری ممکن خواهد بود که دیکتاتوری ولایی برای ادامه ی برقراری آن میکوشد که در خدمت طبقات حاکم در «مجتمع صنعتی، نظامی، بورکراتیک» است.
اجرای کودتای نرم در عین حال ایجاد زمینه لازم است برای نزدیکی و توافق با امپریالیسم بر سر بقای حاکمیت کنونی که همانطور که ترامپ اظهار کرده است، رژیم قابل قبول برای امپریالیسم آمریکا و متحدان آن است، میتواند باشد، هنگامی که فراتر از اجرای برنامه نئولیبرال دیکته شده، بیش از تاکنون در مرداب وابستگی به امپریالیسم فرو رود.
نتیجهگیری از توصیف پرتوان وضع در ایران از دادههای مقاله ی پیش گفته ی رفیق کسرا فروهی، همچنین راهنماست برای پاسخ به پرسش درباره ی وظیفه ی دوم در برابر تودهای ها و حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران!
دوم- به طور عینی در برابر ما کوشش برای سازماندهی و برپایی جبهه ی ضد دیکتاتوری قرار دارد. جبهه ای که باید با هدف گذار از دیکتاتوری ایجاد شود به منظور برپایی شرایطی که همانطور که حزب توده ایران به درستی در مقاله ی جبهه ضد دیکتاتور همراه با برنامه اقتصادی ای مترقی برجسته میسازد.
به سخنی دیگر که همین مضمون را می رساند، جامعه ی ایرانی به تغییراتی در کلیت هستی خود نیاز دارد که از دو وجه تغییرات روبنایی و زیربنایی تشکیل میشود و تنها راه به سوی مرحله ملی دمکراتیک را در ایران تشکیل میدهد که مقاله ی پیش گفته ی نامه مردم برجسته ساخته و مستدل می سازد (۲۹ بهمن ۱۳۹۸).
برای زنده کردن مضمون جبهه ضد دیکتاتوری که حزب توده ایران برای آن می رزمد، برای پایان دادن به تصورات انتزاعی که مضمون آن برای توده های مبارزه غیرقابل دریافت است درباره ی برنامههای اقتصادی نامشخص، که بی تردید نمیتواند تکانه ای برای تجهیز و سازماندهی آنان را تشکیل دهد، جنبش ترقی خواهی به رهبری حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران، همانطور که در مقاله نامه مردم برجسته می شود، نیاز به «برنامه اقتصادی ای مترقی» دارد.
مضمون این برنامه، همانطور همانجا در نظر حزب توده ایران خاطرنشان می شود، گشودن «راه به سوی مرحله ملی دمکراتیک» فرازمندی جامعه ی ایرانی است.
لذا لزوماً باید این برنامه برای اقتصاد ملی دوران پس از دیکتاتوری جهت گیری سوسیالیستی دارا باشد. شرایط آن در قانون اساسی بیرون آمده از دل انقلاب بهمن ۵۷ ارایه شده است که البته باید به روز شود. بازگشت به اصل ۴۳ و ۴۴ قانون اساس که دیکتاتوری ولایی آن را با خشونت اعمال غیرقانونی خواست خود نقض نموده است، نزدیکترین هدفی است که برای بخشب بزرگ از متحدان نزدیک و دور طبقه ی کارگر ایران قابل پذیرش است.
در عین حال با مشخص بودن گام ها در برنامه اقتصاد ملی روشنگری و تفهیم درباره ی آنها باشفافیت ممکن خواهد شد.
با گام هایی از قبیل عمومی (دولتی) ساختن اقتصاد خارجی، بانک ها، حفظ ثروتهای ملی و متعلق به مردم و نسل های آینده میهن ما و خلق های آن، تأمین آزادیهای فردی و اجتماعی به ویژه برای زنان که محروم ترین شهروندان میهن ما را در این زمینه تشکیل می دهند، شرایط و پیش شرط هایی تأمین میشود و برپایی آن در نبرد پرتضاد ممکن میگردد.
بر این پایه است که مبارزه برای برپایی جبهه ی ضد دیکتاتوری نیز از شفافیت برخوردار میشود که همان حذف اصل ولایت فقیه و تبعات آن از قانون اساسی است که حزب توده ایران پیش از برگزاری همهپرسی درباره ی قانون اساسی خواستار آن شده است. خواستی که ضرورت آن برای توده های مردم اکنون و بعد از همه ی این سالها و شناخت واقعیت کودتای نرم کنونی به سادگی قابل شناخت و درک است. ما «توفان در چنگ» داریم!
جسارت گشودن دستمان، جسارتی تاریخی است که گریزی از آن نیست. این جسارت از دیالکتیک ضروری- تاریخی ناشی میشود که در برابر حزب طبقه ی کارگر ایران قرار دارد. سیاست مستقل حزب توده ایران، سیاستی علمی است با مبارزه برای خواست های آنی و آتی طبقه کارگر ایران که به خواست های کلیت جامعه ایرانی بدل شده است.
طرح این سیاست و روشنگری و استدلال برای درستی آن در خدمت مبارزه ی اتحادی حزب طبقه ی کارگر قرار دارد و پیش شرط ایجاد هژمونی برداشت انقلابی آن است. درعین حال سیاست مستقل حزب توده ایران، اهرم پرتوان تجهیز و سازماندهی توده های زحمت، زنان و جوانان و خلق های ایران است!
لینک به مقاله کسرا فروهی: در حاشیه برگزاری انتخابات اخیر مجلس