مقاله شماره ١٣٨٩ / ٩ (٢٤ ارديبهشت) بخش نخست
واژه راهنما: تجديدنظرطلبى، تسليمطلبى، رفرميسم. شيوه نظارهگر ظاهربين در خدمت منافع سرمايهدارى. ماركسيسم، نفىدرنفى هگل و فويرباخ. منافع طبقاتى- اقتصادى طبقه كارگر قطبنماى مبارزه. موضع انقلابى حزب توده ايران. فلسفهبافى ژورناليستى. “راهتوده”-پيكنت در خدمت سرمايهداران. محك تمايز سره از ناسره، دفاع از راه رشد با جهتگيرى سوسياليستى است.
در گذشته “راه توده”- پيكنتِ على خدايى مخالف طرح مسائل طبقاتى توسط “تودهاىها” بود.
او كه تنها “آزادى” را آماج خيزش انقلابى كنونى در ايران اعلام مىكرد، طرح مسالههاى طبقاتى را براى آن مضر مىدانست، زيرا گويا تاثيرى مخرب بر «وحدت مردم» داشته و «در بهترين حالت آب در هاون كوبيدن» از كار در مىآيد. اكنون هم او بر همين عقيده است. اما از سر بدبختى «برخى از خوانندگان “راه توده”» دست از سر “كچل” او (در مثل مناقشه نيست، او البته سرى پرمو دارد!) برنمىدارند و مداوم پرسش مطرح مىسازند! براى نمونه پرسيدهاند: «جنبش سبز مردم ما چه ماهيتى دارد؟ … اصلاحطلب بوديد و حالا انقلابى شدهايد؟» (“انقلاب در انقلاب”، “راه توده” ٢٦٤، ٢٤ آوريل ٢٠١٠).
اينكه «اكنون هم او بر همين عقيده است»، به آن معنا نيست كه على خدايى، همانطور كه ديرتر نشان داده خواهد شد، مخالف طرح مسالههاى طبقاتى در خدمت منافع سرمايهداران است! اصلاً و ابداً!
براى اثبات اين واقعيت بايد به عمق درونمايه “تز”هاى مطرح شده در نوشتار پيش گفته نگريست.
در نوشتار “انقلاب در انقلاب”، راه حلى كه براى دفاع از منافع سرمايهداران انتخاب مىشود، راه حلى شناخته شده است. ماركس آن را شيوه “نظارهگر ظاهربين” مىنامد. زندهياد احسان طبرى اين شيوه را با بيان شيواى «تماشاگرى نظرى» مشخص مىسازد كه براى تئوريزه كردن “ظاهرامر” و طرح “تز” برپايه آن، بيانى دقيق و مشخص است. اين شيوه در نوشتار پيش گفته بهكار گرفته شده است. وظيفه سطور زير نشان دادن درونمايه تئورى و تزهاى طرح شده در نوشتار «”انقلاب در انقلاب”، شايستهترين نام براى جنبش سبز» كه عنوان نوشتار پيش گفته “راه توده”- پيك نت است، مىباشد.
در زير همچنين نشان داده خواهد شد كه تزهاى مطرح شده در “راه توده”- پيك نت اينجا و آنجا به شيوه بيان و مضمون انديشه انقلابى ماركسيستى- تودهاى دستبردى زدهاند، اما كوچكترين ارتباط ماهوى با تحليل ماركسيستى- تودهاى ندارند. اسلوب كار، همانطور كه گفته شد، تئوريزه كردن “ظاهر امر”، ظاهر پديده و استخراج “تز” از آن است. اين يكى از شيوههاى معمول در شيوه “ژورناليستى” بورژوايى است كه على خدايى آن را خوب آموخته است و هميشه تكرار مىكرد: بايد «يك قاشق از حقيقت را در سطلى از آب ريخت» و آن را به خدمت گرفت. اين در حالى است كه طبرى هشدار مىدهد كه ظاهر پديده را نبايد با ماهيت پديده يكى دانست!
از ديدگاه تئوريك تعميم نظرى از “خاص” مجاز و ممكن است. اين “خاص” در پديده نمىتواند “خاصى” دلبخواهى و ارادهگرايانه باشد، بلكه بايد آن “حلقه اساسى” (ماركس) و “ياخته”اى (لنين) باشد (نگاه شود به http://www.tudeh-iha.com/?p=1152&lang=fa و http://www.tudeh-iha.com/?p=1174&lang=fa ) كه «قوانين درونى ايجاد شدن پديده» (ا ط) را بيان مىكند و نشان مىدهد. ديرتر نشان داده خواهد شد كه شيوه “ژورناليستى” تعميم، به تئورى ماركسيستى- تودهاى در اينباره پايبند نيست!
يك نكته را بايد در آغاز برجسته ساخت! نويسنده نوشتار، على خدايى نيست. شعور درك و توان تئوريك او براى نگارش چنين نوشتارى قد نمىدهد. لذا نگارنده مايل است بپذيرد كه فرد نويسنده نوشتار با حسن نيت در جستجوى پاسخى مبتنى بر منطق ماركسيستى- تودهاى براى پرسشهاى مطرح شده مىباشد. هدف، پلميك با او نيست، اگر هم اينجا و آنجا چنين لحنى خود را تحميل بكند. بكار بردن اين لحن، بايد اذعان داشت، اما بىهدف نيست. هدف آن انداختن زلزله به تن و جان تودهاىهاست. ديگرانى كه در “راه توده” (و يا در امكانهاى ديگر) مىنويسند، نمىتوانند موضع فلسفى- تئوريك تجديدنظرطلبانه (ريورزيونيستى) اتخاذ و از آن نتايج تسليمطلبانه (اپورتونيستى) استخراج كرده و سياست رفرميستى- پوزيتيويستى سوسيال دمكرات مبتنى بر موضع اپورتونيستى را سياستى تودهاى قلمداد سازند، اما زمانى كه پاسخ لبسوز دريافت مىكنند، گفتگو و بحث را قطع كنند، چنانچه در مورد دفاع از برنامه نوليبرال “خصوصى و آزادسازى اقتصادى” و مبارزه براى راه رشد آينده كشور با جهتگيرى سوسياليستى انجام دادند!
نمىتوان خود را مدافع حزب توده ايران دانست، اما نخواست در بحث و گفتگو براى شفاف شدن موضع ماركسيستى- تودهاى شركت كرد. اين شيوه، شيوهاى است كه در برنامه ارتجاع داخلى و خارجى براى تداوم پراكندگى در حزب توده ايران و جنبش تودهاى طراحى شده است. از موضع “چپ انقلابى” و به عنوان تودهاى نمىتوان با آن موافق بود و بايد آن را افشا نمود!
ارتجاع بدون هر ترديدى در برنامه خود براى خنثى سازى جنبش تودهاى، خواستار براه افتادن انواع گروهها است كه خود را تودهاى مىدانند. وظيفه اين گروهها انحراف نظر و عمل جنبش تودهاى به سوى مسالههاى جنبى و نازا مىباشد. «بگذار صد گل بشكفد» و آنوقت به اين وضع ابديت ببخش، زيرا پراكندگى چپ انقلابى در خدمت منافع سرمايهدارى است. اين شيوه “تقسيم كن و حكومت كن” است كه بايد آن را با تمام توان برملا ساخت و با آن به مبارزهاى هوشمندانه و قاطعانه پرداخت، زيرا اين شيوه، موثرترين شيوه براى «اشغال حزب توده ايران از درون» است كه زندهياد جوانشير در مورد آن در “سيماى مردمى حزب توده ايران” هشدار مىدهد؟
نگارنده در اين زمينه در گفتگويى تلفنى با رفيق “محمد اميدوار”، دبير اول كميته مركزى حزب توده ايران نيز نكاتى را مطرح نمودهام كه به آن در نوشتارى ديگر تحت عنوان “رزم يكپارچه عليه اشغال حزب توده ايران از درون!” پرداخته خواهد شد.
همانطور كه نشان داده خواهد شد، هدف نوشتار “انقلاب در انقلاب”، توضيح “سياست راه توده” است كه پس از سرقت آرشيو آن توسط على خدايى به سياست علنى و رسمى آن تبديل شده است. سياستى تجديدنظر و تسليمطلبانه در تائيد بخشى از حاكميت سرمايهدارى در ايران. نبايد گول “يادماندهها” و تقريباً “شهيد حزب شدن” على خدايى را در اين داستانسرايىهاى او خورد.
نظريهپرداز در نوشتار “انقلاب در انقلاب” زمينه ارزيابى ماركسيستى- تودهاى، ماترياليسم تاريخى را ترك مىكند. يعنى براى تحليل و ارزيابى خود از شرايط عينى حاكم بر جامعه حركت نمىكند. به جاى اين شيوه ماترياليست تاريخى، نظريهپرداز تحليل خود را از ذهنيت عنصر عملكننده يا سوبيكت تاريخى مورد نظر خود آغاز مىكند. موضع فلسفى- تئوريك رويرزيونيستى نوشتار ريشه در اين عملكرد آن دارد.
البته مىتوان در جامعه طبقاتى صحنه نبرد اجتماعى را از منظر برداشت اين يا آن لايه و طبقه اجتماعى نيز مورد پژوهش قرار داد و حزب طبقه كارگر بايد اين توانايى را هم داشته باشد. اما اينكه وظيفه انديشه ماركسيستى- تودهاى نخست طرح مساله از ديدگاه طبقه كارگر بايد باشد، تا از اين منظر موضع طبقاتى- اقتصادى ديگر لايهها را مورد ارزيابى قرار داده و ازجمله به نتيجهگيرى درباره نزديكترين متحدان براى طبقه كارگر نايل شود، امرى طبيعى و ضرورى است. اما اين ضرورت از ديدگاه يافتن راههاى ممكن براى تاثير بر روى نيروهاى ديگر و كوشش براى تعميق نبرد اجتماعى و سوق دادن آن به سوى “راه رشد ترقىخواهانه و انقلابى” مطرح است. يعنى ضرورتى است براى تثبيت خطمشى سياسى- انقلابى و دفاع از موضع طبقاتى- اقتصادى طبقه كارگر.
در غيراينصورت، انديشه ماركسيستى- تودهاى تسليم “جو” پسيكولوژيك- سوسيولوژيك (روحى- جامعهشناختى) بورژوايى حاكم نزد لايههاى متفاوت مىشود و از اين گوشه به آن گوشه پرتاب مىگردد. نمونه چنين وضعى استدلال “راه توده” است كه «چون برخى از اصلاحطلبان موافق برنامه “خصوصى و آزادسازى اقتصادى” هستند، ما نيز بايد با آنها همصدا گشته و اجراى اين سياست امپرياليستى را مورد تائيد قرار دهيم!». موضع اپورتونيستى و تسليمطلبانه طبقاتى- اقتصادى “راه توده”- پيك نت در “انقلاب در انقلاب” در اين واقعيت ريشه دارد. موضعى كه با سكوت آن درباره راه رشد آينده كشور مستدل مىگردد.
متاسفانه تقريبا كليت جنبش تودهاى با چنين وضعى روبروست و هر بخشى از آن تجديدنظر و تسليمطلبانه بدنبال يك لايه از “اپوزيسيون” روان است. “نامه مردم” دنبال سلطنتطلبها، جمهورىخواهها و … ، “راه توده” خجولانه در كنار “نامه مردم” و در تقابل با “نامه مردم” و درعين حال سنگ بخشى از سرمايهدارى حاكم را به سينه زنان، به دنبالهروى اين بخش تبديل شده است و “عدالت” به خيال خود از «خردهبورژوازى ضدامپرياليست» دفاع مىكند! وظيفه چپ انقلابى، وظيفه حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران اما دفاع قاطع، روشن، مستدل و انقلابى از موضع طبقاتى- اقتصادى طبقه كارگر است. تنها با چنين موضع روشن و قاطع به نظر لنين مىتوان به “سازش”ها، ازجمله سازشهاى موقتى، روزانه و موضعى تن داد، بدون آنكه به دنبالهروى خطمشى “متحد” تبديل شد!