گفتگو ميان توده اي ها (نامه مردم ٢) «اتحاد تزلزل ناپذير همه ي نيروهاي ترقي خواه ضامن تحقق شعارهاي مرحله ي ملي- دمكراتيك انقلاب» زمينه عيني و ذهني «اتحاد»

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩٣ / ٢٥ (٦ مرداد)

واژه راهنما: نقطه مشترك ميان نيروهاي ميهن دوست به منظور گذر از مرحله انقلاب ملي- دمكراتيك. سرشت دمكراتيك- مردمي و ملي- ضدامپرياليستي جبهه خلق، در برابر سرشت سركوبگرانه و غارتگرانه دو گروه متخاصم داخلي و خارجي! كارگران براي دفاع از منافع صنفي خود به مبارزه اي سياسي و ميهني مي پردازند و از منافع همه خلق در برابر يورش ارتجاع جهاني و داخلي دفاع مي كنند. وحدت سرشتِ دمكراتيك و ملي انقلاب در اين مبارزه انكارناپذير است!

عنوان «اتحاد تزلزل ناپذير همه ي نيروهاي ترقي خواه، ضامن تحقق شعارهاي مرحله ي ملي- دمكراتيك انقلاب»، از مقاله اي در نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران (شماره ٩٥١، ٢٣ تير ١٣٩٣ http://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/274-2014-0) برگرفته شده است.

مقاله «اتحاد تزلزل ناپذير …» (از اين به بعد ”مقاله“) دو گروه مخاطب دارد. يكي طيف نيروهاي ميهن دوست، ازجمله ”اصلاح طلبان“ در مرحله كنوني كه «نيروهاي مترقي و مستقل و اقوام پرشمار ايراني» ناميده مي شوند و ديگري، «طبقه كارگر و زحمتكشان» كه نيازمند «تقويت انسجام دروني طبقه ي خود [است]، چه به لحاظ سياسي و چه صنفي». به سخني ديگر، مخاطب ديگر ”مقاله“، طيف نيروهاي ”چپ“ هستند كه به طور تاريخي و طبيعي، هواداران حزب توده ايران ستون فقرات آن را تشكيل مي دهند. مي توان اين طيف را در ”مقاله“ به هواداران حزب توده ايران و ديگر ”چپ“ها تقسيم و تدقيق كرد. بررسي اين بخش از ”مقاله“ به طور مجزا انجام خواهد شد.

موضوع بررسي ”مقاله“ي پراهميت نامه مردم يافتن علل طولاني شدنِ به ثمر رسيدنِ مرحله ملي- دمكراتيك فرازمندي جامعه ايراني است. به سخني ديگر، بررسي ”بغرنجي“ است كه جنبش «ترقي خواهي» ايراني بيش از «يك قرن» با آن روبروست. نكته اي كه مي توان آن را به طور مثبت، بررسي به منظور شناخت نقطه مشترك ميان نيروهاي ميهن دوست ناميد كه به منظور گذر از مرحله انقلاب ملي- دمكراتيك به آن نيازمند هستند.

بررسي مورد نظر ”مقاله“ از اين رو ضروري و اجتناب ناپذير است، زيرا بدون شناخت علل ناكامي براي ايجاد «اتحاد»، و از اين طريق درك ساختار بغرنج «اتحاد»، يافتن راه حل، يافتن آن نقطه مشترك ميان همه نيروها براي تحقق بخشيدن به وظيفه ملي و ترقي خواهانه پيش رو كماكان با خطر ناكامي روبرو خواهد ماند.

زمينه عيني و ذهني «اتحاد»

«سردرگمي و تفرقه ميان همه ي نيروهاي خواهان تحول» كه ”مقاله“ مردم به درستي آن را علت اين پديده ارزيابي مي كند كه وجود آن مانع از تحقق بخشيدن به مرحله ملي- دمكراتيك انقلاب است، داراي زمينه عيني و ذهني است.

به سخني ديگر، ناروشن باقي ماندن سرشت جدايي ناپذيرِ دوگانه ي ميهن دوستانه و آزادي خواهانه ي مرحله ملي- دمكراتيك انقلاب براي مبارزان، زمينه عيني سردرگمي را تشكيل مي دهد كه پيامد آن تداوم تفرقه ميان آن هاست. تا آن هنگام كه اين زمينه عيني شناخته و ضرورت پايبندي به كليت آن درك نشود، شعار «اتحاد» در سطح احساسي و اخلاقي باقي مي ماند. موفقيت چنين اتحادهايي، اگر هم به وجود آيد، موقتي و گذرا خواهد بود. انواع جريان هاي ”جمهوري خواه“ و … اين ناكامي را تجربه كرده و مي كنند.

اتحادهاي گذرا مي تواند در نبردهاي روز جامعه به وجود آيد، انقلاب بهمن ٥٧ مردم ميهن ما (و نمونه هايي از ”بهار عربي“) چنين نمونه اي را ارايه مي دهد كه حتي قادر به سرنگوني رژيم ديكتاتوري سلطنتي در ايران شد، اما نتوانست روند ضروري تعميق انقلاب را ممكن سازد. ريشه عيني اين ناتواني، عدم درك وحدت جدايي ناپذير دو سوي سرشت انقلاب ملي- دمكراتيك توسط نيروهاي انقلابي ي مذهبي و حتي در ميان نيروهاي ”چپ“ بود.

خواست حزب توده ايران براي برپايي ”جبهه متحد خلق“ پس از پيروزي انقلاب بهمن ٥٧، خواستي ذهني و مجرد نبود و نيست، بلكه ريشه ضرورت تحقق آن از تحليل و شناخت دوگانگي جدايي ناپذير سرشت ملي و دمكراتيك انقلاب بهمن ٥٧ سيرآب مي شود. ايجاد نشدن شرايط برپايي آن، كه متاسفانه هنوز ادامه دارد، علت عيني طولاني شدن گذر از مرحله كنوني فرازمندي جامعه ايراني است.

از اين روست كه مبارزه نظري- سياسي ي روشنگرانه براي تفهيم اين ضرورت تاريخي كه هدف ”مقاله“ نامه مردم را تشكيل مي دهد، مبارزه اي ضرور و اجتناب ناپذير است. آموختن از «اتحاد مادران داغديده» كه ”مقاله“ در پايان خود بر اهميت آن اشاره دارد، گرچه اشاره اي احساسي است، اما كمكي هم هست براي درك ضرورت «اتحاد» به منظور «به ثمر رسيدن انقلاب ملي- دمكراتيك». پراهميت تر در گفتگو و بحثِ نظري- سياسي ميان «نيروهاي پيشرو و عدالتخواه» اين شناخت است كه چرا جدايي ميان دو روي سرشت اين مرحله از رشد جامعه، ناممكن بوده و پيامد چنين جدايي نظري و به طريق اولي عملي، ناكامي جنبش انقلابي و كاميابي دشمن امپرياليستي و متحدان داخلي آن را به دنبال دارد.

به اين منظور بايد وحدت منافع وسيع ترين نيروهاي ملي و دمكراتيك خلق را در برابر وحدت منافع ارتجاع جهاني و متحدان داخلي آن شناخته و تفهيم شود: سرشت دمكراتيك- مردمي و ملي- ضدامپرياليستي جبهه خلق، در برابر سرشت سركوبگرانه و غارتگرانه دو گروه متخاصم! در اين نبرد طبقاتي جايي براي جدايي ميان ”مسلمان“، ”غيرمسلمان“ و ”خودي“ و ”غيرخودي“ همانقدر وجود ندارد كه بر پايه ”خارجي“ و ”داخلي“.

افشاي سياسي هدف مشترك ارتجاع داخلي و خارجي براي سلب مالكيت از مردم ميهن ما كه از طريق اجراي نسخه نوليبرال ”خصوصي سازي“ي ثروت هاي ملي متعلق به مردم ميهن ما و نسل هاي آينده آن انجام مي شود، و يا لغو قوانين ملي حامي حقوق صنفي- سياسي زحمتكشان كه از طريق اجراي ”مقررات زدائي“ و لغو قانون هاي ملي با عنوان ”آزاد سازي اقتصادي“ تحقق مي يابد، نشان وحدت منافع سرمايه ي سوداگر خارجي و داخلي از يك سو، و وحدت منافع وسيع ترين لايه هاي مردم ميهن ما از زحمتكشان يدي و فكري، زن و مرد در شهر و روستا با لايه هاي ميهن دوست و آزادي خواه تا درون حاكميت نظام كنوني از سوي ديگر است.

از اين روست كه توضيح و تفهيمِ شناخت وحدت و بهم پيوستگي هر دو لحظه و جنبه سرشت مرحله ملي- دمكراتيك فرازمندي جامعه از ضرورت تام برخوردار است كه از يك سو، بيان مبارزه مشترك زحمتكشان و «نيروهاي پيشرو و عدالتخواه»  عليه ارتجاع داخلي و سياست سركوب و استبدادي آن و از سوي ديگر، بيان مبارزه عليه ارتجاع و دشمن خارجي، عليه سياست استعماري آن است. وحدت مبارزه ضدديكتاتوري و ضدامپرياليستي- ملي از چنين ريشه اي برخوردار است.

ناروشني و عدم درك وحدت دو روي سرشت مرحله كنوني فرازمندي جامعه، عمده ترين مانع عيني را براي ايجاد «اتحاد» و همكاري و همياري ميان آن ها تشكيل مي دهد. مبارزه ترويجي و روشنگرانه در اين زمينه كه ”مقاله“ به آن پرداخته است، ضروري است، زيرا براي مبارزان، اين وحدت به آساني قابل شناخت نيست. قابل شناخت نيست كه ارتجاع داخلي و خارجي به طور عيني داراي منافع مشترك براي غارت ثروت هاي ملي و استثمار زحمتكشان هستند و لذا يك جبهه مشترك را تشكيل مي دهند. ”ايراني“، يا ”مسلمان“ بودن ارتجاع داخلي، حائلي است براي برخي از مبارزان كه بتوانند اشتراك منافع ارتجاع داخلي و خارجي را براي سركوب مردم و به بند كشيدن آن ها درك كنند.

تنها آن هنگام كه مبارزه رهايي بخش ملي مردم، آن طور كه براي نمونه توسط ٥٠٠٠ كارگر معدن سنگ آهن بافق و ١٤٠٠ كارگر معدن ذغال سنگ البرز شرقي عليه برنامه امپرياليستي ”خصوصي سازي“ به نمايش گذاشته شد، توسط ارتجاع داخلي سركوب مي شود، وحدت منافع ارتجاع داخلي و خارجي همان قدر قابل شناخت مي گردد، كه دفاع از اين مبارزه زحمتكشان توسط لايه هايي از «نيروهاي پيشرو و عدالتخواه» در حاكميت، بار ميهن دوستانه و وحدت منافع زحمتكشان و نيروهاي ميهن دوست را قابل شناخت مي سازد.

كارگران كه براي دفاع از منافع صنفي خود به مبارزه اي سياسي و ميهني مي پردازند، نشان مي دهند كه هنگامي كه آن ها براي پاره كردن بندهاي سلطه نواستعماري ارتجاع امپرياليستي مبارزه مي كنند، از منافع همه خلق در برابر يورش ارتجاع جهاني و داخلي دفاع مي كنند. وحدت سرشتِ دمكراتيك و ملي انقلاب در اين مبارزه انكارناپذير است!

اين تجارب نبرد طبقاتي در كشور است كه كمك است براي شناخت سرشت ملي- دمكراتيك انقلاب و همچنين وحدت منافع «نيروهاي پيشرو و عدالتخواه» با زحمتكشان يدي و فكري، زن و مرد در شهر و روستا.

با شناخت و درك اشتراك منافع عيني خود توسط مبارزان و «نيروهاي پيشرو و عدالتخواه»، حل و برطرف ساختن اختلاف هاي ذهني به مراتب آسان تر و ممكن تر خواهد بود. اختلاف هاي ذهني اغلب ناشي از سياست تقسيم كن و حكومت كن ارتجاع داخلي و سواستفاده دشمن خارجي از اين سياست به سود خود ايجاد مي شود. از اين رو با شناخت اشتراك منافع ملي و دموكراتيك و درك وابستگي ارتجاع داخلي به خارجي، با تجربه خود زحمتكشان و گروه ها و خلق هاي متفاوت به لزوم همكاري و همياري با يكديگر عليه دشمن مشترك دست مي يابند.

در دو ماه اخير و در ارتباط با بحث و گفتگو با «نيروهاي پيشرو و عدالتخواه» كه مورد خطاب ”مقاله“ نامه مردم هستند، ازجمله ”اصلاح طلبان“، يا «نيروهاي مترقي و مستقل و اقوام پرشمار ايراني»، چند مقاله در ”توده اي ها“ انتشار يافته و در آن ها زواياي مختلف بحث با اين طيف مورد موشكافي هاي سياسي- نظري قرار گرفته است (نگاه كنيد به مقاله هاي شماره ١٣، ١٥، ١٦، ١٩، ٢٠ و ٢٢ سال ١٣٩٣، ازجمله http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2361)، بحثي كه ادامه خواهد داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *