گفتگو ميان توده اي ها (نويدنو٥) درك خط مشي انقلابي حزب توده ايران

image_pdfimage_print

مقاله شماره ١٣٩٣ / ١٠ (١٥ ارديبهشت)

واژه راهنما: اختلاف بر سر تفاوت ميان موضع ماركسيستي- توده اي و سوسيال دمكرات است! دفاع از اساسنامه حزب توده ايران يا تسليم شدن به انديشه فراكسيونيستي؟ موضع پوزيتويستي ي ناممكن بودن گذر از سرمايه داري قابل دفاع نيست! مطلق گرايي شيوه ضدديالكتيكي.

 

هيئت تحريريه نويدنو، رفيق هاي گرامي!

١- نياز جنبش توده اي به گفتگو و بحث

رفيق هاتف رحماني در نامه كوتاهي تصميم شما را كه در نويدنو نيز انتشار يافته بود، مورد تائيد قرار داد مبني بر اين كه هيئت تحريريه نويدنو تصميم گرفته است، نوشتارهاي نگارنده را در آن صفحه منتشر نسازد. اين تصميم موجب تعجب و تاسف است. كوشش شما براي مستدل ساختن اين تصميم، آن طور كه در مقاله ي ”تقديم به توده اي محترم، اما بي نام ونشان …“ (نويدنو ١٥ فروردين ١٣٩٣ http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-752-93-48-930125.htm) شده است، قانع كننده نيست. به اين نكته بازمي گردم.

آنچه كه اما عجيب و غيرقابل درك است، تصميم ديگري است كه ظاهراً اتخاذ شده است. رفيق هاتف در همان نامه (١٦ آوريل ٢٠١٤) اطلاع داد كه «اگر موافق بوديد، من پاسخ هايم را برايتان مي فرستم و شما در توده اي ها بزنيد.»

به سخني ديگر، تصميم منع انتشار نوشته هاي نگارنده در نويدنو، ظاهراً با اين تصميم همراه است كه انتشار پاسخ احتمالي رفيق هاتف نيز به نوشتار نگارنده در ارتباط با بررسي نكته پراهميتي از جزوه ”واكاوي ديدگاه هاي اقتصادي- سياسي حزب توده ايران در دو دهه اخير“ نيز در اين صفحه ممنوع شده است.

در پاسخ به نامه پيش گفته رفيق هاتف نوشتم: «ابراز نظر در باره نوشتارها در ”توده اي ها“ هميشه ممكن بوده است و از ابراز نظر تو در ارتباط با نظر مورد انتقاد در جزوه واكاوي … كه مدتي به علت گرفتاريت در انتظار آن هستم، خوشحال خواهم شد. پرسشي كه مطرح است، اين پرسش است كه رفيق هاي هيئت تحريريه چه علتي براي منع انتشار نظر تو در نويدنو مطرح ساخته اند كه اگر با خبرم سازي، خوشحال مي شوم.»

رفيق هاتف ظاهراً به علل تكنيكي تاكنون به اين نامه هم پاسخ نداده است. اميدوارم كه با رفع علل، پاسخ را دريافت كنم. اما بهر جهت با تصميم شما، بحث و گفتگوي پراهميتي كه در ارتباط با شناخت و درك عميق ترِ خط مشي انقلابي حزب توده ايران قرار دارد، با موانع غيرقابل توجيه و غيرضرور روبرو شده است. اين در حالي است كه مضمون بحثي كه در باره چگونگي ”تجهيز نيروهاي انقلابي براي تغيير «خانم/آقاي واقعيت»“ در جريان است (مقاله شماره ٩٣/٥، در ”توده اي ها“http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2315) كه موضوع بررسي تبادل نامه ها ميان رفيق هاتف رحماني و احمد سپيداري است، نكته هاي بسيار جدي ي سياسي- نظري را در جنبش توده اي تشكيل مي دهد. انتشار نظر دو رفيق در نويدنو، خود بيان واقعيت انكارناپذير نياز جنبش توده اي به بررسي همه جانبه موضوع است. قطع چنين روند پراهميت گفتگو ميان توده اي ها در نويدنو، سازنده و مستدل نيست.

٢- ممنوعيت انتقاد شيوه اي ضدتوده اي

در مقاله پيش گفته هيئت تحريريه نويدنو (١٥ فرودرين ٩٣)، انتشار نوشتاري از نگارنده در نويدنو، دقيق تر برخي از نكات طرح شده در اين نوشتار، به ابزار براي تصميم به منع انتشار نوشتارهاي نگارنده در نويدنو تبديل شد. به منظور توجيه اين ابزار، اتهاماتي عليه نگارنده طرح شده اند كه به منظور گويا ”مستدل“ ساختن تصميم ابراز شده اند. بررسي و پاسخ به اتهام ها به شخصيت نگارنده، كه در كل فاقد مضموني جدي و سياسي است و كوچكترين كوششي نيز براي اثبات آن ها در مقاله نويدنو ارايه  نشده است، بحث را منحرف مي سازد. از اين رو مي توان از بررسي همه جانبه ادعا ها چشم پوشيد. اما اين اتهام كه گويا نگارنده «با توسل به شيوه ناپسند تفرقه بينداز و حكومت كن»، عليه مصالح عاليه حزب توده ايران عمل مي كند، قابل چشم پوشي نيست و نياز به شفافيت كامل دارد.

بي پاسخ گذاشتن اين ادعا، تن دادن به پذيرش ممنوعيت انتقاد به نظرهاي نادرست و متضاد با خط مشي انقلابي حزب توده ايران و سكوت غيرمجاز در جايي است كه ضرورت سخن گفتن و مستدل ساختن موضع گيري عليه نظرهاي نادرست وظيفه است. اين اتهامي جدي و شايسته پاسخ متين و مستدل است.

در مقاله شماره ١٣٩٣/٥ پيش گفته ی ”توده ای ها“ نكته اي مورد بررسي قرار گرفته است كه نكته اي مركزي و پراهميت در صحنه عملكرد تبليغي- ترويجي حزب توده ايران است. رفيق هاتف رحماني نيز در صدد تهيه نظر انتقادي خود در اين زمينه است. اختلاف بر سر مضمون و چگونگي فعاليت تبليغي- ترويجي حزب توده ايران است! چطور مي توان در اين مورد سكوت كرد تا متهم به «تفرقه افكني» نشد و چگونه مي توان منع انتشار چنين بحث ها و گفتگوها ميان توده اي ها را در نويدنو با ادعاي جلوگيري از «تفرقه افكني» توجيه نمود و يا گويا حتي مستدل ساخت؟ به اين نكته باز مي گردم.

٣- حراست از مصالح عاليه حزب توده ايران با چه شيوه اي

در سطور پيش از واژه «ابزار» استفاده شد، «ابزار براي تصميم به منع انتشار نوشتارهاي نگارنده در نويدنو»! به كار بردن اين واژه ی سخت، مستدل است. براي اثبات اين نكته بايد دانست كه نوشتار نگارنده با عنوان ”گفتگو ميان توده اي ها (نويدنو ٣)، انديشه فراكسيونيستي ابزار كيست؟“ كه در نويدنو در تاريخ ٢٢ فروردين ٩٣ شماره ٧٥٢ انتشار يافت (http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-752-93-48-930125.htm)، پيش تر به مدت چهار هفته براي ابزار نظر در اختيار هيئت تحريريه نويدنو قرار داده شده بود. در نامه ضميمه آمده بود: «در باره انتشار نوشتار و يا بخش هايي از آن هنوز تصميمي اتخاذ نكرده ام.» شيوه ارسال نوشتار انتقادي پيش از انتشار به فرد مورد خطاب، هميشه توسط نگارنده به كار گرفته شده است، زيرا هدف ايجاد تفاهم بوده و هست.

در نامه ٢٤ نوامبر به شما، نگارنده در پايان و در ارتباط با «انسان محترم» كه عنوان براي ”توده اي محترم، ولي بي نام نشان“ را در آن نامه تشكيل مي دهد، نوشتم، «اگر صلاح مي دانيد، برايش نام مستعاري انتخاب كنيد و به او اطلاع دهيد، تا من خود به صورت خصوصي به او پاسخ دهم، تا شايد بتوان برخي از نكات را از ذهن او زدود.» سپس نگارنده برجسته كرد كه «قطعاً موافقيد كه نامه نوشتن به فردي كه حتي نام مستعاري براي خود تعيين نمي كند، پذيرفتن جايگاه [بَرتر و] نژادپرستانه اي براي او نسبت به ”فرهاد عاصمي“ است كه شايسته نيست.»

بايد اذعان كرد كه جمله «تا من خود به صورت خصوصي به او پاسخ دهم»، با دقت حقوقی بیان نشده است. شما از اين جمله برداشتی داشتيد که در مقاله اخيرتان چنين ابراز شده است: «ايشان [عاصمي] طي نامه اي درخواست كردند كه آدرس تماس نويسنده در اختيار ايشان قرار گيرد.» اين سوتفاهم مي توانست پيش نيايد، اگر جمله نقل شده «تا من خود به صورت خصوصي به او پاسخ دهم» با «از طريق نويدنو» توسط نگارنده تكميل شده بود كه همان موقع نيز نظر من بود. اما، اين برداشت كه گويا من خواستار دريافت «آدرس تماس» با نويسنده شده ام، با چنين صراحتی که ادعا شده، قطعاً در نامه من طرح نشده است. اين برداشت ذهني هيئت تحريريه است! اين برداشت مبتني بر سوتفاهم مي توانست با پرسشي در باره نوشتار كه چهار هفته نزد شما بود، شفاف شود. متاسفانه چنين پرسشي از طرف شما طرح نشد! در عين حال غريب ترين برداشت ممكن از مضمون نامه به صورت يك واقعيت مسلم در نوشتار شما طرح شد و پايه اتهام به نگارنده قرار گرفت. چنين ارزيابي مبتني بر پنـدار و ناتواني براي تدقيق پندار كه حتي وظيفه يك روزنامه نگار بورژوازيي نيز است، مايه تاسف است! اميد مي رود امكان تصحيح آن، و يا لااقل ممانعت از تكرار چنين اشتباه هايي در آینده وجود داشته باشد!

پس از طي چهار هفته بعد از ارسال متن تهيه شده به هيئت تحريريه، نگارنده جوياي وضع شد. اطلاع داده شد كه نوشتاري كه پيش تر انتشار نيافته باشد، در نويدنو منتشر خواهد شد. نوشتار در نگارش آخر ارسال شد و انتشار يافت. به سخني ديگر، هيئت تحريريه نويدنو فرصت كافي در اختيار داشت، با ابراز نظر انتقادي خود به نامه اي كه تا آن زمان به صورت خصوصي ارسال شده بود، به روشن شدن وضع و تصحيح احتمالي موضع ها كمك كند كه متاسفانه انجام نشد. اكنون انتشار نوشتار به «ابزار» براي محدود ساختن و يا حتي قطع بحث و گفتگو ميان توده اي ها بدل شده است. چنين شيوه اي، آن هم با عنوان حراست از مصالح عاليه حزب توده ايران، قابل فهم و درك نيست!

٤- موضع اصولي ترك شد

«تحريريه نويدنو» همزمان با انتشار نامه ي مورخ ١١ نوامبر ٢٠١٣ فردي كه ديرتر ”توده اي محترم، ولي بي نام و نشان“ ناميده شد، مقدمه اي بر آن انتشار داد. مضمون اين مقدمه، بيان موضع اصولي هيئت تحريريه نويدنو نسبت به مقاله هاي ارسال شده به نويدنو به طور عام و مقاله نگارنده به طور خاص بود. در مقاله اخيرِ هيئت تحريريه (١٥ فروردين)، اين مقدمه نه تنها ذكري نيافت، بلكه مضمون اصولي و سازنده آن بكلي از مدنظر دور ماند و بايد گفت كه حتي به صورت خشني نفي شد. در آن مقدمه، ازجمله در ارتباط با انتقاد به انتشار مقاله هاي نگارنده در نويدنو توسط ”توده اي محترم …“، موضع اصولي و سازنده هيئت تحريريه چنين توضيح داده و مستدل مي شود: «خوشحال مي شويم اگر دوستاني به نقد ديدگاه هاي ايشان اقدام نمايند و پاسخ هاي لازم را در جايي كه سخن ايشان را صواب نمي دانند، ارائه نمايند. …». مي دانيم كه منتقد تاكنون به نقد ديدگاه هاي نگارنده نپرداخته. همچنين «نامه»هاي ديگري در همين رابطه كه به نويدنو ارسال شده اند، در اختيار خوانندگان يا نگارنده قرار نگرفته است.

٥- اختلاف بر سر موضع ماركسيستي- توده اي و سوسيال دمكرات

تنها نكته محتوايي كه در مقاله ١٥ فروردين هيئت تحريريه نويدنو طرح شده است و در آن كوششي براي مستدل ساختن نظر خود به عمل آمده است، نكته اي است كه در ارتباط با نقل قولي از «رفيق كيانوري» قرار دارد. اين پاراگراف داراي دو نكته متفاوت است كه در يك بررسي علمي نبايد مخلوط شوند و از يكي براي درستي يا نادرستي ديگري نتيجه گيري گردد.

در ابتدا پاراگراف را بازنويسي كنيم و بخوانيم (در []، دو نكته متفاوت با شماره رديف نشان داده شده است):

«رزالتِ بزرگ آقاي عاصمي آن است [منظور رذالت است، واژه رزالت در فرهنگ سخن انوري و محمد معين يافت نشد] كه هم چنان بر ادامه [؟ راه، شيوه، عملكرد؟] ”راه توده واقعي“ پاي مي فشارد و از تمام كثافت كاري هاي آن [؟ تکیه از ف ع] خجولانه دفاع مي كند [١]. ايشان در جايي به نقل از نامه منتسب به رفيق كيانوري مي نويسد كه: او ”تاريخ حزب توده ايران را تاريخ اين اختلافات“ مي نامد (سخني با همه توده اي ها، راه توده شماره ٢٤، دوره دوم) .» [٢]

در ادامه براي اثبات درستي نظرهاي طرح شده، چنين آمده است: «اگر ده ها دليل موجه و حتي غيرموجه در رد نامه منتسب به رفيق كيانوري را كنار بگذاريم، همين نقل قول آقاي عاصمي از ايشان دليل بطلان كامل نامه منتسب به رفيق كيانوري است.» سپس به منظور اثبات ”تز“ منتسب نبودن نامه به كيانوري، چنين استدلال مي شود: «آيا حزبي كه تاريخ آن ”تاريخ … اختلافات“ باشد، چگونه مي تواند هزارها جان باخته و ميليون ها سال زندان را تقديم جامعه اش كرده باشد؟ اين معجزه فقط از مخيله بيماراني [؟] مانند آقاي عاصمي مي تواند تراويده باشد و بس!!»

نخست نكته [١] را مورد توجه قرار دهيم.

دفاع از اساسنامه حزب توده ايران يا تسليم شدن به انديشه فراكسيونيستي؟

در موضع هيئت تحريريه نكته اي در ارتباط با مضمون مشخص «كثافت كاري هاي راه توده واقعي» از مقاله هاي راه توده نقل نمي شود، لذا سخن در سطح کلی گویی باقی می ماند. (بررسي این شیوه نادرست كه طبق آن به جاي ارايه نقل قول دقيق از نوشتار و يا سندي، برداشت ذهني و جمع بندي دلبخواه نظريه پرداز از امر و يا نوشتار و سندي ارايه و مأخذ قرار داده مي شود، در مقاله شماره ٩٣/٥ و در ارتباط با بررسی سخن هاتف رحمانی در نامه او به احمد سپیداری در نویدنو، انجام شده است و علاقمند به آشنايي دقيق از بررسي، به آن رجعت داده می شود. در آن جا، با نقل از ارزيابي ي زنده یاد احسان طبری، عضو هیئت سیاسی و دبیر وقت کمیته مرکزی حزب توده ایران (نوشته های فلسفی جلد دوم، ص ١٨٥)، ادعای دکتر سروش در باره سخنان ماركس و انگلس و هگل، كه بدون ارايه سند تنها با پرحرفي هاي فاقد دقت علمي، افشا و نادرستي آن ها نشان داده شده، نادرستي اين شيوه مستدل گشته است).

اما رفيق گرامي محمد اميدوار در نامه خود مورخ ٢٧ ژوئن ٢٠١٣ برخي از اين نكته ها را از شماره هاي راه توده تا شماره ٩٥ نقل كرده که لابد مورد نظر ”توده ای محترم …“ نیز است. نگارنده در پاسخ به آن نامه (كه بدون پاسخ ماند) و ديرتر در نوشتار ”انقلاب ملی- دموکراتیک بدون سرکردگی طبقه کارگر پیروز نمی شود! تاكتيك و استراتژي طبقه كارگر در اين انقلاب! فعاليت تبليغي- ترويجي حزب توده ايران در اين مرحله! (آبان ١٣٩٢ http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2240) انتشار يافت، براي فرمول ها و بيان هاي طرح شده ابراز تاسف كرده و نوشت: «… البته كه نمي توان از بيان هايي كه شما از پرونده عليه من (به نقل از راه توده تا شماره ٩٥) طرح كرده ايد، دفاع نمود و من چنين هدفي ندارم و از فرمول هاي طرح شده در سال هاي گذشته كه تحت مسئوليت من نوشته شده اند، متاسف هستم»، اما نبايد فراموش كرد كه تاريخي كه رفيق اميدوارم نقض حق اساسنامه اي نگارنده را پذيرا شد، به دو سال پيش از آغاز انتشار راه توده دوره دوم در سال ١٩٩٢ بر می گردد. او از نشریه تا شماره ٩٥ آن عليه من پرونده قطوري آماده ساخته است و شما مفاد آن را «كثافتكاري» نام نهاده ايد. اما اشاره اي به سرچشمه اي نداريد كه پيامد آن، انتشار نوشتارهاي مورد انتقاد رفيق اميدوار و ”توده اي محترم …“ است! يك بررسي حقوقي جدي، و به طريق اولي يك بررسي علمي و ماركسيستي- توده اي از حلقه اول زنجيره علّي هر پديده آغاز مي شود. بي جهت نيست كه ماركس بررسي ي پديده ي ”صورتبندي اقتصادي- اجتماعي سرمايه داري“ را از بررسي كالا آغاز مي كند! كالا، آن حلقه اول زنجيره علّي پديدار شدن و هستي اين نظام استثمارگر است!

همان طور كه اشاره شد، بحث در مقاله پيش گفته كه متاسفانه هيئت تحريريه با بي مهري كامل به آن و مسكوت گذاشتن آن، قلم بر كاغذ برده است، مربوط می شود به روند نقض حق و وظيفه اساسنامه اي نگارنده به عنوان عضو كميته مركزي حزب توده ايران، دو سال پیش از آغاز انتشار راه توده دوره دوم كه در تدارك كنگره سوم حزب اتفاق افتاده است. در اين جا نياز به تكرار  همه آنچه در اين مورد در آن مقاله بيان شده است، نيست. اما بايد برجسته شود كه برخلاف روند معمول در تدارك پلنوم هاي كميته مركزي كه اسناد آن نيز با نظر همه اعضای کمیته مرکزی تنظيم مي شود، سند براي ارايه به كنگره حزب، طبق اساسنامه حزب توده ايران، الزاماً بايستي پيش تر به تصويب پلنوم كميته مركزي رسيده باشد. لذا دفاع از حق نگارنده براي شركت در روند تنظيم و تصويب سند براي ارايه به كنگره سوم حزب، تنها دفاع از حق يك يا چند فرد عضو كميته مركزي حزب نيست، بلكه دفاع از اساسنامه حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران است.

شما رفيق هاي محترم مي دانيد كه در كنگره سوم، حذف ايدئولوژي ماركسيسم- لنينيسم از برنامه حزب توده ايران تدارك ديده شده بود و نگارنده، يكي از مخالفان سرسخت چنين اقدام، با انتشار نوشتارها عليه آن موضع گرفته بود. با توجه به اين نكته نمي توان انتقاد شما رفيق هاي هيئت تحريريه را مستدل ارزيابي نمود، هنگامي كه مي خواهيد دفاع نگارنده را از حق و وظيفه اي كه با عضويت در كميته مركزي حزب به گردن گرفته است، «مشي دائمي آقاي عاصمي براي مطرح كردن خود» بنمايد و براي او «تاوان چنين كسي جز رها كردن او در منجلاب خودخواهي هايش نيست» را محقانه بدانيد!

دفاع نگارنده از حق و وظيفه اساسنامه اي خود، دفاع از اساسنامه حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران است که بي ترديد، اوج «جسارت مدني است كه بايسته هر انسان شريفي است»، آن طور كه شما در آغاز در مقاله ١٥ فروردين خود طرح مي كنيد و نگارنده را فاقد آن مي دانيد! شما در اين مقاله خود نيز از حق اساسنامه اي يك عضو كميته مركزي حزب توده ايران دفاعي به عمل نياورده ايد و ازجمله از خواست او براي برگزاري يك دادگاه حزبي دفاع نكرده ايد، آيا اين ناتواني را مي توان دال بر وجود «جسارت مدني [نزد شما] دانست كه بايسته هر انسان شريفي است»؟ به جاي اتخاذ موضع انسان دوستانه، حقيقت جو و مدافع اساسنامه حزب توده ايران، شما به آن هايي «درود» مي فرستيد كه اساسنامه حزب توده ايران را نقض كرده اند و مي نويسيد: «… حرفي براي گفتن نداريم جز آن كه به رفقايي كه ايشان را از دايره حزب توده ايران اخراج كرده اند، درود فرستيم». آيا اين است نشان «جسارت مدني»؟ البته كه خير! اتخاذ چنين موضعي، تسليم شدن در برابر انديشه فراكسيونيستي است!!

شما در مقدمه خود براي انتشار نامه ”توده اي محترم …“ موضع اصولي اي را مطرح ساختيد و از آن با استدلال پرصلابت دفاع كرديد كه پيش تر به آن اشاره شد. اكنون اين موضع را ترك كرده ايد و با هدف پنهان داشتن اين عدول خود و تسليم در برابر انديشه فراكسيونيستي، بي پروا قلم بر كاغذ مي رانيد.

شما به نقل از رفيق مسئول روابط عمومي نويدنو، ”توده ای محترم … “ را چنین معرفی می کنید: «ايشان يكي از رفقاي عزيز، ارزشمند و مورد وثوق كامل ماست»! چرا از «رفیق عزیز» طلب نمی کنید، بکوشد از اعتبار و «وثوق» خود بهره گیرد برای تشكيل جلسه اي كه در اساسنامه حزب توده ايران در چارچوب وظايف ”كميته تفتيش“ در جنب كميته مركزي، در نظر گرفته شده است؟ چرا از «رفیق عزیز» طلب نمی کنید، بکوشد مانع آن شود که مساله اي كه تناقضي قابل حل است، به تضادي آشتي ناپذير بدل شود؟ چرا او را مورد انتقاد قرار نمی دهید که به جای همه آنچه که با احساس مسئولیت می توانسته است در حفظ حرمت و اعتبار حزب توده ایران و عضو کمیته مرکزی آن به عمل آورد، انجام نداده است و در عوض، توان و «وثوق»اش را به ابزار بي حرمتي نسبت به نگارنده، تنها رفيقي كه در كنار رفيق عزيز علي خاوري توسط رهبري وقت حزب توده ايران براي انجام وظيفه حزبي به خارج از كشور گسيل شد، بدل ساخته است؟  هیئت تحریریه، در عوض، «وثوق» او را به ابزار برای این ادعا که گویا نگارنده مي خواهد «خود را توجيه» كند و «حقيقت» را كتمان سازد، بدل می سازد! آيا فراموش کردن اساسنامه حزب توده ایران و حقوق و وظايف ناشی از آن، نشان «جسارت مدني» است؟

اختلاف بر سر تفاوت ميان موضع ماركسيستي- توده اي و سوسيال دمكرات است!

نگارنده هيچ گاه ادعا نكرده است كه شما با حزب توده ايران رابطه تشكيلاتي داريد. اما شما مشغول فعاليت سياسي هستيد و از مواضع حزب توده ايران دفاع مي كنيد. نگارنده نيز چنين مي كند. مساله جدي و قابل تاملي در بحث در اطراف جزوه «واكاوي …» مطرح شده است. در آنجا ضمن طرح اين تز درست كه «گذر به سوسياليسم در مرحله كنوني» در ايران مطرح نيست، اين تز نادرست به طور مصنوعي به متن اضافه شده است كه «گذر از سرمايه داري» در شرايط كنوني ممكن نيست. تز اول، تزي علمي است که بر پايه منطق ماركسيستي- توده اي قرار دارد، و تز دوم، تزي سوسيال دمكرات است كه بر پايه موضعي پوزيتويستي قرار دارد. اين مساله پراهميت در مقاله پيش گفته ی نگارنده كه رفيق هاتف رحماني وعده برخورد انتقادي به آن را داده است، مورد بررسي قرار گرفته است. موضع هيئت تحريريه در اين زمينه چيست؟ چرا اين مساله پراهميت سياسي كه مورد انتقادِ ازجمله نگارنده است و پيشنهاد بررسي مشخص آن را كرده ام، نباید به طور وسیع در نويدنو به بحث گذارده شود؟ براي دفاع از كدام مصالح عاليه حزب توده ايران، مي توان قطع بحث را توجيه نمود؟ نظر رفيقِ با اعتبار و «موثق» در اين باره چيست؟ تمام آن مقاله ها كه اين رفيق محترم آن ها را در نامه خود تبليغ براي صفحه ”توده اي ها“ ارزيابي كرد و هيئت تحريريه نويدنو را مورد اتهام «رانت» دادن به نگارنده قرار داد، به منظور نفي تز نادرست سوسيال دمكرات و در دفاع از خط مشي انقلابي و برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران نگاشته شده اند. خط مشی كه در ششمين كنگره آن به تصويب رسيده است. چند مقاله اي كه تاكنون در سال ٩٣ نيز در ”توده ای ها“ انتشار يافته اند و با تحریم نويدنو روبرو شده اند، داراي همين مضمون هستند. ”توده اي محترم …“ با ايرادهاي صوري، جلوي انتشار اين مقاله هاي را در نويدنو گرفته است، آنوقت شما وجود جو انديشه فراكسيونيستي را نفي و اثبات وجود آن را تهمت ارزيابي مي كنيد و موضع خود را داشتن «جسارت مدني» مي ناميد؟

دوم، به نكته [٢] بپردازيم

مطلق گرايي شيوه ديالكتيكي نيست

نويسنده و يا نويسندگان مقاله، در تز خود محق هستند. نمي توان تاريخ حزب توده ايران را به «تاريخ اختلافات» در حزب محدود نمود و مدعي شد كه از هستي چندين دهه و نبرد شكوهمندِ خونين حزب طبقه كارگر براي بهروزي زحمتكشان و حفظ فرهنگ، منافع و استقلال ميهن، تصويري حتي نزديك به واقعيت هم به دست آورد! مبارزه خونيني كه احسان طبري آن را «رزم ما در راهِ اين آرزو، طولاني و خونين» (”جهان بيني ها و جنبش هاي اجتماعي“، جلد دوم، ص ٢٢٥) و «سوزن دوزي بي انتهائي بود» (با پچپچه پاييز، ١٢)، مي نامد.

آن ها كه مي كوشند تاريخ حزب توده ايران را ذهنگرايانه به سويه و جنبه اي از آن محدود كنند، به واقعيت «از روزني تنگ» مي نگرند (احسان طبري) و در سطح مي غلطند. نبايد «تاريخ اين اختلافات» را مطلق گرانه كليت تاريخ حزب توده ايران پنداشت و آن را به چماق سركوب ديگران بدل نمود!

نه زنده ياد رفيق نورالدين كيانوري، دبير اول وقت حزب توده ايران در رساله پيش گفته چنين برخوردي از خود نشان داده است و نه در مقاله نگارنده، چنين نگرشِ تنگ نظرانه اي به واقعيت تاريخ حزب توده ايران وجود دارد كه مقاله هيئت تحريريه نويدنو مي كوشد بنمايد. براي درك موضع واقعي و همه جانبه از تاريخ حزب توده ايران در رساله كيانوري، بايد كليت نكته هاي نقل شده از كيانوري در ارتباط با دفاع از وحدت و يك پارچگي حزب توده ايران و موضع گيري او عليه فعاليت هاي انشعابگرانه ضدتوده اي ها در نوشتار نگارنده مورد توجه قرار گيرد! با وجود اين نمي توان مدعي شد كه در آن نوشتار همه جوانب تاريخ حزب طرح شده است. مطلق سازي يك جنبه ذكر شده، آن طور كه در مقاله هيئت تحريريه عملي گشته، ناشي از نگرش از روزني تنگ به واقعيت است. به قول سپيداري در گفتگو با رحماني در نويدنو، «مطلق گرايي» غيرديالكتيكي است. انتساب چنين شيوه اي به نگارنده با هدف به اصطلاح ”اثبات“ نظر خود، نارواست!

شيوه هاي به كار گرفته شده توسط دشمنان حزب توده ايران كه كيانوري در رساله ”سخني با همه توده اي ها“ مورد انتقادي كوبنده قرار مي دهد (انتقادي كه نمي تواند از زبان دشمن حاكم  بر سرنوشت او باشد!)، مخالفت دشمنان با وحدت و يك پارچگي نظري و سازماني حزب توده ايران و مخالفت آن ها با خط مشي و برنامه كارگري انقلابي آن است. كوشش براي ايجاد سازمان و دست و پا كردن رهبري موازي، پرچم ”راه توده“ دروغين كنوني و انواع جريان هاي ديگر از قبيل ”عدالت“، ”مهر“ است!

براي منتسب دانستن و يا ندانستن رساله ”سخني با همه توده اي ها“ به كيانوري، نياز به يك بررسي علمي، موشكافانه و دقيق و در عين حال بيطرفانه از كليت رساله وجود دارد كه بايد در كميسيوني انجام شود و بدون ترديد روزي انجام خواهد شد. «اي باياي تاريخ است!» (احسان طبري)

منتسب دانستن و يا ندانستن رساله ي ”سخني با همه توده اي ها“ به كيانوري يك مساله است، و مضمون و «پيام» طرح شده در آن يك مساله ديگر. بررسي مضمون اين رساله، همان طور كه اشاره رفت، يكي از وظايفي است كه روزي كميسيون پيش گفته بايد به آن بپردازد و مضمون تاريخي آن را براي شرايط سال ١٣٧٣ روشن كند. هر شيوه ديگر ارزيابي، براي نمونه مطلق كردن راه ارسال رساله، و نتيجه گيري از آن در باره مضمون اين رساله تاريخي كه به نظر نگارنده حامل اين ارزيابي زنده ياد كيانوري است كه شعار سرنگوني در سال ١٣٧٣ هنوز به شعاري مبرم بدل نشده است، شيوه نادرستي است.

از درستي يا نادرستي راه ارسال رساله كه رفيق كيانوري هشيارانه از آن استفاده كرده است، نمي توان به درست بودن و يا نادرست بودن مضمون رساله دست يافت. استفاده او از راه افشا نشده ديگري كه در اختيار داشت، و از آن در موارد ديگري براي تماس با نگارنده استفاده كرده بود، براي ارسال نظري كه شناخت آن به مثابه موضع كيانوري براي دشمن حاكم بر او ممكن و آسان بود، لو دادن امكان ارتباط كشف نشده از كار در مي آمد.

آن طور كه در نوشتار نگارنده ” گفتگو ميان توده اي ها، انديشه فراكسيوني ابزار كيست“ نشان داده شد، مضمون تاريخي رساله كيانوري را تنها جريان هاي ضد توده اي از قبيل ”راه توده“ي علي خدايي تحريف نمي كنند. علي خدايي نيز درك نمي كند و نمي خواهد درك كند كه شعار ”طرد ولايت فقيه“ كه توسط حزب توده ايران در سال ١٣٥٨ و پيش از همه پرسي در باره قانون اساسي ج. ا. به مثابه يك شعار استراتژيك طرح شد، اكنون به شعاري مبرم و روز تبديل شده است.

مهرداد اخگر در نويدنو ٥ فروردين ٩٣ (http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-748-93-2-930105.htm)، با بررسي جالب و مستدلِ مقاله ”بحث بيهوده شكست يا پيروزي انقلاب“ در ”راه توده“ قلابي (شماره ٤٤٥، ٢٢ بهمن ٩٢)، نخواستن و ناتواني علي خدايي را براي درك تبديل شدن شعار سرنگوني رژيم ديكتاتوري ولايت فقيه از شعاري استراتژيك به شعاري تاكتيكي در شرايط كنوني، نشان مي دهد و به اثبات مي رساند. اخگر نشان مي دهد كه بررسي تاريخي، به معناي بررسي هر موضوع و پديده در شرايط تاريخي لحظه است. (باوجود اين شناخت درست، اخگر متاسفانه در برداشت خود همه جا پيگير باقي نمي ماند. براي مثال او قادر نمي شود موضع سال ١٣٧٣ كيانوري را به مثابه استدلال عليه موضع مقاله شماره ٤٤٥ ”راه توده“ قلابي به كار گيرد، زيرا خود مضمون رساله كيانوري را در همه بعدهاي آن درنيافته است و با نقل از رساله كيانوري از سال ١٣٧٣، ناخواسته، به سود موضع خدايي در سال ١٣٩٢ موضع مي گيرد و لذا صلابت تئوريك نظر خود را تضعيف مي كند.)

يكي از مضامين مورد اختلاف در رساله ”سخني با همه توده اي ها“ كه بايد در كميسيونِ مربوطه مورد بررسي قرار گيرد، حول اين محور جريان داشته و دارد كه آيا در شرايط سال ١٣٧٣ نيز شعار سرنگوني يا ”طرد“، هنوز شعاري استراتژيك است و يا به شعاري تاكتيكي بدل شده است؟ كيانوري آن را در رساله سال ١٣٧٣، شعاري استراتژيك ارزيابي مي كند و نه تاكتيكي. اما برداشت اين شعار در شرايط كنوني به مثابه شعاري استراتژيك، به نظر موكد نگارنده، نادرست است. نبايد ترديد داشت كه كيانوري هم امروز چنين ارزيابي اي از شرايط كنوني حاكم ارايه مي نمود. درست به همين علت است كه ”راه توده“ قلابي نمي تواند با انتشار عكس رهبران حزب براي خود اعتبار دست و پا كند!

در ايران كنوني، همان طور كه مصوبه ششمين كنگره حزب توده ايران تصريح دارد، شرايط عيني يك تغيير انقلابي در كشور ايجاد شده است. اين واقعيت را مي توان هر روز با نمونه هاي جديدي از شرايط و حوادث به اثبات رساند. اكنون مبارزه براي ايجاد و فعال كردن شرايط ذهني ي تحولِ بنيادين وظيفه اصلي روز را تشكيل مي دهد كه توده اي ها و حزبشان براي تحقق آن مي رزمند و مي كوشند. بحث هاي كنوني در جنبش واقعي توده اي و آزاديبخش ميهن ما براي دفع خطر تبديل شدن ايران به نومستعمره امپرياليسم و زائده دست بسته و وابسته به اقتصاد جهاني سرمايه مالي امپرياليستي، دور محور چگونگي مبارزه تبليغي و ترويجي- آموزشي طبقه كارگر و ديگر ميهن دوستان و رشد نيروي ذهني براي تحول انقلابي جريان دارد، و ازجمله در همين سطور نيز!

٦- تهمت به «آقاي عاصمي» و او را «تجسم توطئه رزيلانه [رذيلانه] عليه توده اي ها …» دانستن و لذا برايش «تاوان … رها كردن در منجلاب خودخواهي هايش» تعيين كردن، نه مستدل و نه عادلانه است! اين ادعاها، ابزار پرده پوشي نقض حقوق سازماني اوست. نپذيرفتنِ درخواست او براي برگزار كردن يك دادگاه رسمي حزبي است. در اين باره در مقاله پيش گفته در ارتباط با «سلطه انديشه فراكسيونيستي» بر حزب توده ايران، سخن گفته شده است. فرد علاقمند مي تواند به آن مراجعه كند.

٧- انتخاب عنوان ”توده اي محترم، ولي بي نام و نشان“ از آن رو ضروري شد كه نه نويسنده و نه نويدنو نام مستعار و حتي يك بار مصرف نيز براي منتقد اعلام نكرد. نام گذاري توسط نگارنده با اقتباس از شيوه بومي هاي آمريكايي به كار گرفته شد. آن ها براي نام گذاري افراد از ظاهر امر بهره مي گرفتند. براي نمونه، نام افسر ارتش سفيدپوستان كه عنوان فيلمي را نيز تشكيل مي داد: ”كسي كه با گرگ ها مي رقصد“ گذاشته بود.

آنچه كه هيئت تحريريه براي حفاظت از نام فرد منتقد مي نويسد و آن را «در تمام دنيا رسم» مي داند، يعني حفظ نام و آدرس افراد، هميشه صائب نيست. آنجا كه علل امنيتي مطرح است، سخن درست است. اما آنجا كه بحث بر سر بررسي علمي يا مدني و … اين يا آن نظر مطرح است، برخورد سحرآميز و عرفاني، پنهانكاري غيرمجاز است. نام مستعار ”حيدر مهرگان“، تنها پس از شهادت رفيق زنده ياد رحمان هاتفي، عضو هيئت سياسي و دبير كميته مركزي حزب توده ايران، به عنوان نام مستعار او شناخته شد. در مورد مشخص مي توانست نامي دلبخواهي براي منتقد، به بسياري سوتفاهم ها پايان دهد و يا مانع ايجاد شدن

آن باشد. شايد اين تجربه براي آينده مفيد از كار در آيد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *