مقاله شماره: ١٣٩٣ / ٣ (٢٣ فروردين)
واژه راهنما: اين نوشتار پيش تر در تاريخ ٢٢ فروردين ١٣٩٣ در نويدنو شماره ٧٥٢ (http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-752-93-46-930122.htm) انتشار يافت. «اختلاف نظرهاي» اصولي. ”دو نوع شخص با حقيقت دشمني مي ورزند: مغرضان و گمراهان“.«تاريخ حزب توده ايران را تاريخ اين اختلافات».
توضيح: قريب به چهار هفته پيش، نوشتار زير در اختيار هيئت تحريريه ”نويدنو“ گذاشته شد. متاسفانه تاكنون نه دريافت آن اعلام و نه بازتابي از آن در ”نويدنو“ ديده شد. ضرورت انتشار نوشتار تكميل شده از اين رو وجود دارد، زيرا انديشه فراكسيونيستي حاكم بر جنبش توده اي، به مانع جدي در برابر تبادل نظر و گفتگو ميان توده اي ها بدل شده است.
رفيق هاي هيئت تحريريه ”نويدنو“!
بررسي «توضيح» انتشار يافته در نويدنو (١٤/١٢/١٣٩٢) با عنوان «در توضيح ايراد آقاي فرهاد عاصمي» (http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-731-92-247-920826.htm)، مي تواند به صورت هاي مختلف انجام شود. نگارنده عجالتاً شكلي كنوني را انتخاب كرده ام تا شايد كمكي باشد براي ايجاد تفاهم. «توضيح» دو نكته اساسي در بر دارد. يكي ادعاي «تبليغ براي سايت ديگر» در ”نويدنو“ و ديگري اتهام «نفوذ انديشه فراكسيونيسم» به ”نويدنو“.
١- از چه تاريخي ”نويدنو“ به بازانتشار مقاله هاي نگارنده كه هميشه پيش تر در ”توده اي ها“ انتشار يافته بود، پرداخت، بي اطلاع هستم، زيرا آن را جايي ظبط نكرده ام. اما از چه تاريخي ”نويدنو“ ديگر به بازانتشار آن ها دست نزد، نوامبر ٢٠١٣ و بعد از دريافت نامه اي است كه از طرف يك توده اي محترم، اما بي نام و نشان، به ”نويدنو“ ارسال شده بود.
براي بازانتشار نوشتارها، نگارنده هميشه تشكر كرده است. گرچه اين تشكر، واكنش شخصي نگارنده و نشان خوشحالي و خشنودي از محبت شما است، مضموني فراتر از موضع گيري و تشكر فردي داشته و دارد.
خشنودي، برخلاف محاسبه كاسبكارانه ابراز شده در موضع ١٤/١٢، به خاطر «تبليغ براي سايت» توده اي ها نيست. بلكه خوشنودي در باره امكان گسترش بحث و گفتگو ميان توده اي ها است كه از طريق بازانتشار سازنده در ”نويدنو“ بوجود مي آيد. اين امكان كمكي است براي بهبود فعاليت طبقاتي- سياسي توده اي ها و به ويژه حزب آن ها، حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران.
توسعه و گسترش گفتگوها و تبادل نظر در جنبش توده اي، نياز مبرم در مبارزه روز است، زيرا دشمن طبقاتي از هر امكاني براي تحكيم هژموني خود و نابودي امكان مقاومت مبارزه جويانه توده اي سواستفاده مي كند.
تحميل مبارزه مخفي، و يا مجبور ساختن توده اي ها به تن دادن به مهاجرت سياسي كه توسط ارتجاع حاكم اعمال مي شود و يا ترفند ايجاد تشتت نظري و سازماني و سازمان تراشي و …، كه با هدف ناممكن ساختن تبادل نظر دمكراتيك و سازنده ميان توده اي ها انجام مي گيرد، نمونه هايي از اهرم هاي در اختيار ارتجاع و دشمن طبقاتي براي دستيابي به هدف خود است. لذا مخالفت با تبادل نظر در جنبش توده اي را بايد از زاويه اين پرسش نيز مورد توجه قرار داد كه آيا نمي تواند اين مخالفت، آنجا كه غيرمستدل است، بخشي از برنامه ارتجاع حاكم را به منظور ابدي ساختن «اختلاف» در جنبش توده اي و از اين طريق ايجاد امكان تداوم حاكميت خود تشكيل دهد؟
بايد به كتاب باليني هر توده اي، ”سيماي مردمي حزب توده ايران“ مراجعه كرد و توضيح اين سياست دشمن طبقاتي را از سخنان زنده ياد جوانشير، عضو وقت هيئت سياسي و دبير كميته مركزي حزب توده ايران، مطالعه نمود (كه به صورت پ دِ اف در اين صفحه انتشار مجدد يافته است).
تشويق به ايجاد فراكسيون در جنبش توده اي نيز نقش بزرگي در برنامه دشمن طبقاتي ايفا مي سازد. دفاع ارتجاع داخلي و جهاني از راست ترين نظرها و توطئه عليه مواضع انقلابي كه ماركسيست آلماني خانم سارا واگن كنشت در بررسي سياست كشورهاي امپرياليستي در حمايت از ”گرباچف“ها كه راه فروپاشي اتحاد شوروي را سنگفرش كرد، نشان نقش تحميل موضع نظري فراكسيونيستي در حزب طبقه كارگر است كه ازجمله در مورد نگارنده با اين وضع مشخص همراه است كه از سال ١٩٩٠، دو سال پيش از انتشارِ اولين شماره دوره دوم راه توده توسط نگارنده، از فعاليت سازماني در حزب خود، حزب توده ايران محروم شده است و هيچ مسئول حزبي آماده نيست، در دادگاه حزبي كه برگزاري آن را تقاضا كرده است، به بررسي وضع سازماني عضو كميته مركزي حزب توده ايران بپردازد كه تنها رفيق در كنار رفيق گرامي علي خاوري است كه براي انجام وظيفه هاي محول شده از طرف رهبري وقت حزب، به خارج از كشور گسيل شده و زنده ماندن خود را مديون اين تصميم رهبري وقت حزب است!
زنده ياد نورالدين كيانوري، دبير اول وقت كميته مركزي حزب توده ايران، در رساله ”سخني با همه توده اي ها“ كه در سال ١٣٧٣ نگاشته شده است، بر اين نكته تاكيد دارد كه فعاليت نشريه ”راه توده“ فعاليتي موقتي است كه با احياي خط مشي انقلابي حزب توده ايران به پايان مي رسد. او نظرش را به طور مشخص چنين بيان مي كند: «… همه خواست ها و سياست هاي ما، حتي اگر بهترين و كارآمدترين باشند، ياوه اي بيش نخواهند بود، اگر بر حزبي متحد و نيرومند و مجهز به ايدئولوژي و خط مشي انقلابي متكي نباشيم. … حزب پاره پاره، حزبي كه داراي وحدت اراده و عمل نباشد، نمي تواند منشاء اثر انقلابي گردد.
برخي رفقا … معتقدند كه قبل از هر چيز، زمان مركزيت دمكراتيك به آخر رسيده است و بايد به فكر شكل جديدي از سازماندهي حزب بود. با اين نظر نمي توان توافق داشت. … [و با اشاره به وضع حزب كمونيست فرانسه اضافه مي كند:] آنچه كه امروز در مقابل حزب ما قرار دارد، تبديل شدن آن از حزبي عمدتاً مبتني بر مركزيت، به حزبي واقعا مبتني بر ”مركزيت دمكراتيك“ است. [او با اشاره به عوامل خارجي تحميل مركزيت به صورت «عمده»، مي نويسد:] مي توان در مورد شكل مركزيت دمكراتيك متناسب با شرايط ما و تناسب ميان مركزيت و دمكراسي بحث هاي سودمندي را انجام داد، اما اينكه حاكميت اين اصل اساسي را از روابط درونِ حزب كنار بگذاريم، قابل پذيرش نيست. وضعيت كنوني، يك وضعيت استثنايي … است. … برون رفت از آن را در كنار گذاشتن هويت سازماندهي انقلابي خود نجوييم.
چاره اوضاع كنوني، در پايه ريزي حزب و تشكيلات ديگري، به موازات تشكيلات حزب توده ايران، مسلماً نيست … در شرايط استثنايي مي توان براي نجات مصالح حزب و جنبش، به طور استثنايي [تكيه از ف ع]، پاره اي اصول را ناديده گرفت. … وجود نشرياتي مانند ”راه توده“ را امروز بايد مغتنم شمرد و از آن براي فراهم كردن زمينه جمع شدن همه اعضاي حزب در كنار هم و در درون حزب كمال استفاده را نمود. همان چيزي كه احتمالا منتشر كنندگان اين نشريه نيز جز به آن نمي انديشند. …».
موضع كيانوري صريح، روشن و اساسي است. هيچ كس تاكنون جسارت بررسي انتقادي ”كليت“ آن را نيافته است. كوشش شده تنها كلماتي از آن را از درون بررسي علمي و پرسويه شرايط بغرنج بيرون كشيده و به دار افترا بزنند. بحث در اين باره هدف اين سطور نيست، بلكه برجسته ساختن اين نكته هدف است كه برجسته شود كه در حالي كه ”راه توده“ قلابي دزديده شده توسط علي خدايي، با نقض صريح اين موضع روشن، شفاف و انقلابي زنده ياد كيانوري به ايجاد «تشكيلات ديگري به موازات تشكيلات حزب توده ايران» پرداخته است، نگارنده با پيروي از موضع كيانوري، خواستار فعاليت در درون سازمان حزبي و تحت شرايط اساسنامه حزب هستم.
دفاع جانانه نگارنده از تصميم هاي ششمين كنگره حزب توده ايران نشان اين امر است. اين دفاع از خط مشي انقلابي و برنامه حداقل كارگري آن نشان پايداري به سنت و اساسنامه حزب توده ايران است. ستون فقرات اين خط مشي انقلابي را تعريف ”مرحله ملي- دمكراتيك“ انقلاب، جبهه گسترده ضدديكتاتوري براي گذار از اين مرحله كه بايد به كمك فعاليت مبتني بر پيوند ميان وظيفه دمكراتيك و سياسي- طبقاتي (سوسياليستي) حزب طبقه كارگر عملي گردد، تشكيل مي دهد و فعاليتي است كه در آن ”اقتصاد سياسي“ مرحله ملي دمكراتيك براي طبقه كارگر و ”متحدان“ توضيح و براي پذيرش آن استدلال مي شود. به شهادت نوشتارهاي منتشر شده در ”توده اي ها“ نگارنده مي كوشد به اين وظيفه در سطح توان روشنفكرانه خود عمل كند. اين پايبندي واقعي به اصل مورد تاكيد ”سانتراليسم دمكراتيك“ است. اين كوشش، بيان خواست نگارنده در دفاع مستدل از تصميم هاي ششمين كنگره حزب توده ايران است.
اما جريان فراكسيونيستي حاكم، بدون طرح هرنوع توضيح و موضعي مخالف اين كوشش، مانع فعاليت نگارنده در درون سازمان حزبي است. حتي با تصميم هاي غيرمجاز، تماس خصوصي افراد حزبي را با نگارنده نيز ممنوع مي كند. ادعاي توده اي محترم بي نام و نشان درباره «مشتري يابي» سخيف ترين و ميان تهي ترين شيوه برخورد به موضعِ انقلابي يك توده اي پايبند به اساسنامه حزب است. درج آن در ”نويدنو“ امري ناشايست است!
بايد اضافه نمود كه آخرين فعاليت حزبي نگارنده، كوشش براي سازماندهي جلسه اي در پايان تابستان سال ١٩٩٠ (١٣٦٩) است كه رفيق گرامي علي خاوري خواستار برگزاري آن بود. هنگامي كه زنده ياد رفيق حميد صفري، بدون موافقت رفيق خاوري اقدام به سفري پرسش برانگيز و چندين هفته اي به ايالات متحده آمريكا نمود، رفيق خاوري مرا از طريق رفيق … … به برلين، محل اقامت خود فراخواند. پس از تبادل نظر، نگارنده زمينه برگزاري جلسه اي را با برخي از رفيق هاي عضو هيئت تحريريه راه توده دوره اول كه تا هنگام انتشار دوره اخير نامه مردم به صورت نشريه هفتگي در صد شماره انتشار يافت، تدارك ديد كه در برلين در محل مسكوني رفيق … برگزار شد. اما ظاهراً در اين بين رفيق صفري خبر بازگشت خود از آمريكا را اطلاع داده بود و ديگر نيازي براي بازگشت رفيق هاي به جلسه دعوت شده به فعاليت حزبي نبود. چند نفر از اين رفيق ها اعضاي هيئت سياسي كميته مركزي و منتخب پلنوم سال ١٣٦٩ در برلين را تشكيل مي دادند. جلسه بدون نتيجه پايان يافت.
با بازگشت رفيق صفري، دبير دوم وقت كميته مركزي حزب توده ايران از ايالات متحده آمريكا كه دريافت ويزا از آن نياز به پاسخ به برخي پرسش هاي امنيتي و سياسي دارد، تدارك كنگره سوم حزب توسط او ديده شد كه در اسناد آن حذف ماركسيسم- لنينيسم از برنامه حزب توده ايران در نظر گرفته شده بود كه به كمك بسياري از توده اي ها – ازجمله نگارنده – و نبود رفيق حميد صفري در جلسه كنگره، ناكام شد. كنگره جواب رد به اين پيشنهاد داد و بر پايبندي به ماركسيسم- لنينيسم تاكيد نمود.
نگارنده به عنوان عضو كميته مركزي حزب، در كنار رفيق هاي ديگري در همين مقام، ازجمله زنده ياد حسين نظري، از شركت در تدارك كنگره كه طبق اساسنامه حزب توده ايران وظيفه اعضاي كميته مركزي است، محروم شد. تدارك كنگره به كميته غيراساسنامه اي واگذار شد كه مسئوليت آن را رفيق محمد اميدوار به عهده داشت.
ظاهراً اين كميته حق اساسنامه اي نگارنده را به عنوان عضو كميته مركزي براي شركت در نشست كنگره لغو نمود و من را از شركت در نشست كنگره محروم ساخت. اين واقعه دو سال پيش از آغاز انتشار دوره دوم راه توده توسط نگارنده اتفاق افتاد (انتشار اين نشريه از شماره ٩٦ با دزديدن آرشيو و اسناد آن توسط علي خدايي ادامه يافت!).
برشمردن اين نكته ها براي شما از اين رو ضروري بود كه توجه داشته باشيد كه اشاره انتقادي نگارنده در نوشتار ”گفتگو ميان توده اي ها (نويدنو ٢)، انتقاد سياسي يك آزمون“ (اسفند ٩٢، http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2295) به عملكرد ”نويدنو“ «كه مي توان [آن را] نشان نفوذ انديشه فراكسيونيسم» ارزيابي كرد، از چه گذشته تاريخي برخوردار است. پاسخ هيئت تحريه نويدنو مبني بر اينكه اين نشريه توده اي «هيچ كار تشكيلاتي انجام نمي دهد»، نافي گرفتار آمدن و پيروي غيرمستدل از اين انديشه نيست.
نقش منفي فراكسيون بازي نظري و سازماني در حزب را نبايد به شكل سازماني آن محدود ساخت. چنين نقشي به گفته احسان طبري «اختلافِ ناسالمي [را] در حزب [تشكيل مي دهد] كه ريشه اصولي ندارد، بلكه انگيزه هاي ذهني مانندِ حساب گري هاي جاه طلبانه، گروهبندي، محلي گري، دوست بازي، احساساتِ دشمني و انتقام و امثال آن، آن ها را مصنوعاً به وجود مي آورد و تازه هرگز به شكلِ صريح و در چارچوبِ حزبي حل نمي شود، بلكه چهره ي دسيسه گري و سياست بازي را به خود مي گيرد» (احسان طبري، از ديدار خويشتن، بخش اختلافات در حزب، ص ١٤٩).
بازتاب پايبندي به انديشه علمي، به ماركسيسم- لنينيسم كه در كنگره سوم حزب مورد تائيد و تاكيد قرار گرفت و تصويب شد، در نظر مسئولان كنوني حزب يك پارچه نيست. (اين نكته در نوشتاري ديگر مورد بررسي قرار خواهد گرفت). در حالي كه انديشه انقلابي در ميان مسئول هاي حزبي از مدافعان هوشمند و فعالي برخوردار است، انديشه متمايل به نظريات سوسيال دمكرات نيز در نظرهاي طرح شده به چشم مي خورد. وجود طيفي از نظرها در ارگان هاي حزبي امري طبيعي و حتي مي توان مدعي شد كه مثبت است. زيرا مي تواند با امكان نگرش همه سويه به پديده ها، دستيابي به نتايج دقيق تر و مثبت تري را ممكن مي سازد. نگارنده نيز به وظيفه خود در دفاع از رهبري كنوني حزب توده ايران از اين طريق پيگيرانه عمل مي كند كه موضع و برداشت خود را طرح و مستدل مي سازد. متاسفانه با نقض حق اساسنامه اي بدون طرح دليل موجه، امكان شركت نگارنده در فعاليت در سازمان حزب پايمال شده است. اين اقدام جريان حاكم فراكسيوني انتشار مواضع نگارنده را در ”توده اي ها“ تحميل كرده است!
عمل به وظيفه دفاع از خط مشي انقلابي حزب توده ايران، نفي كننده وظيفه ديگر نيست و نمي تواند باشد كه همان ابرازنظر انتقادي به موضع و ارزيابي هايي است كه به برداشت نگارنده، در انطباق با مصالح جنبش توده اي و به سود منافع طبقه كارگر ايران و روند انقلابي نوسازي اجتماعي ميهن ما نيست. (نگاه شود ازجمله به مقاله روي سخن به طبقه كارگر است http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2308) عمل به اين وظيفه، عمل به برداشت و وجدان علمي خود و وظيفه اي است كه به طور داوطلبانه از نوجواني به عنوان يك توده اي پذيرفته ام.
يكي از موضع ها كه نگارنده آن را نادرست مي داند، طرح مساله هاي تاريخي مورد بحث در جنبش توده اي به صورت پراكنده و غيرمنسجم است كه بايد موضوع مورد بررسي پژوهشگرانه و بي طرفانه در كميسيون تحقيقاتي ويژه باشد. اين شيوه را جريان هاي ”راه توده“ي افشا شده و آبرو باخته و ”عدالت“ و ”مهر“ و ديگران به صورت هاي مختلف به كار مي گيرند تا ”جنگ ميان سني و شيعه“ را در جنبش توده اي دامن بزنند. ديگر نشريات غيرتوده اي و ازجمله رسانه هاي امپرياليستي نيز از آن وسيعا بهره مي گيرند، مانند بي بي سي! اين شيوه بدون ترديد، يكي از ابزارهاي در دست ارتجاع داخلي و خارجي براي دستيابي به هدف هاي پيش گفته خود است. اما اين جريان ها متاسفانه تنها نيستند. نگارنده نظر انتقادي خود را درباره اين شيوه ارتجاع و حاملان پيش گفته آن در جنبش توده اي در گذشته ابراز داشته (و در صورت ضرور باز هم ابراز خواهد كر). ”بازي“ در صحنه مورد علاقه جريان هاي پيش گفته، از اين رو نادرست است، زيرا بحث را از هدف اصلي منحرف مي سازد و توان و امكان توضيح و مستدل ساختن خط مشي انقلابي حزب توده ايران كه در ششمين كنگره آن به تصويب رسيده است را محدود و كم اثر مي سازد.
«اختلاف نظرهاي» اصولي در حزب
به منظور شناختن «اختلاف نظرهاي» اصولي در حزب، مي توان اين نكته را برجسته ساخت كه در مصوبه هاي ششمين كنگره حزب توده ايران، بخشي به توضيح و تصميم گيري در باره ضرورت تنظيم برنامه تبليغي- ترويجي براي حزب اختصاص نيافته است. طرح اين مساله و دنبال كردن پيگير ضرورت داشتن چنين برنامه اي، به شهادت نوشتارهاي متعدد نگارنده، براي اولين بار در ”توده اي ها“ طرح شد و خوشبختانه با واكنش مثبت ديگر رفيق ها و ارگان هاي حزبي روبرو گشت. فعاليت تبليغي حزب در چند ماهه اخير با رشد كمّي و كيفي روبروست كه مايه خوشحالي است.
گرچه اين راه پايان نيافته و نمي توانسته بيابد، زيرا بهبود و توسعه فعاليت امري نسبي است. اما با طرح وظيفه، نيروها براي تحقق بخشيدن به آن رشد مي يابند. اهميت طرح انتقادي مساله و بغرنجي هاي نبرد طبقاتي، در اين جنبه از ضرورت بحث و گفتگو ميان توده اي ها و بازانتشار هر چه وسيع تر نظرها نهفته است و نه در برداشت كاسبكارانه يك دكاندار بازارچه نزول خواري كه در آن «تبليغ سايت» را مي بيند! چنين برخوردِ صوري (فرماليستي) فاقد هرگونه مضمون ماركسيستي- توده اي است!
بحث و گفتگويي كه اكنون ميان رفيق هاتف رحماني و نگارنده در جريان است – كه ”نويدنو“ بدون هر توجيه ي بازانتشار آن را تاكنون صلاح ندانسته است -، درست متمركز بر سر اين نكته است كه شناخت شرايط حاكم در جامعه كه او آن را «غيبت خانم/آقاي واقعيت [مورد خواست و نياز ما]» مي نامد و آن را به صورت منفي فرموله و طرح مي كند، بايد با كدام واكنش ما، واكنش نيروي نو و عنصر و عامل و سوبژكت تاريخي روبرو گردد؟ به سخني ديگر، شناخت شرايط حاكم بايد با كدام واكنش ما توده اي ها و حزب طبقه كارگر به مثابه گردان سازمان يافته طبقه كارگر روبرو شود؟ آيا جز يافتن راه هاي توسعه و گسترش مبارزه انقلابي راهي ديگر براي گذار از شرايط حاكم وجود دارد؟ آيا جز بحث درباره يافتن و توافق بر سر راه ها، توده اي ها از امكان ديگري براي پشت سرگذاشتن شرايط حاكم برخوردارند؟
درست در شرايط برتري تناسب قوا به سود نيروي كهن است كه احسان طبري در جلد نخست نوشته هاي فلسفي و اجتماعي از «دوران تراژيك و فاجعه آميز نبرد نو و كهن» سخن مي گويد و مورد تاكيد قرار مي دهد كه «در اين دوران نو به سياست هاي جسارت آميز، خَرق عادت، قطع، قهرماني ها و جانبازي هاي شگرف نيازمند است تا به تدريج در ديوار كهنه رخنه كند و انساج او را از هم بدرد و شخصيت خود را اثبات نمايد.» (ص ١٣، چاپ نخست).
آموزگار چند نسل از توده اي ها شيوه و «صبر انقلابي» را شيوه اي فعال و هدفمند ارزيابي مي كند كه بايد در خدمت آموزش از اشتباه هاي گذشته باشد. آيا چنين «صبر انقلابي» بدون بحث و گفتگو ممكن است؟
بررسي پژوهشگرانه اين پرسش هدف اين سطور نيست، بلكه جلب توجه به اهميت بازانتشار و گسترش صميمانه اين بحث ها در محافل توده اي است كه هدف اين سطور است و مضمون تشكر نگارنده را از بازانتشار نوشتارهاي ”توده اي ها“ در ”نويدنو“ تشكيل مي داد و مي دهد. تشكر نگارنده از كمك شما رفيق هاي محترم، ريشه در اهميت و «اصولي و جدي» (احسان طبري) بودن بحث و گفتگو در باره مساله هاي سياسي و مبارزاتي دارد!
نبايد فراموش كرد كه نيروي كهن به خودي خود حذف نمي شود. نيروي نو بايد آن را با كوشش انقلابي خود حذف و ”طرد“ كند! اين يك فعاليت آگاهانه و هدفمند است كه بايد توسط نيروي نو شناخته و عميقاً درك شود. شناخت و درك همه جانبه ضرورت فعاليت نيروي نو براي سرنگوني به ويژه نظام سرمايه داري كه همراه است با حذف سرشت طبقاتي از جامعه ي بشري، نيازمند به بحث و گفتگوي وسيع ميان مبارزان در جبهه نيروي نو دارد. خوشبختانه ما شاهد توسعه اين بحث ها در سطح بين المللي مي باشيم كه نماينده حزب توده ايران نيز فعالانه و هوشمندانه در آن شركت دارد و نقش شايسته اي به عهده گرفته است. ميان فعاليت بين المللي حزب توده ايران در شركت در بحث ها و ارايه نتايج فعاليت خود در اين محافل و سطح بحث در درون حزب تضاد چشم گيري حكمفرماست. روشن نيست كه چرا بحث و گفتگوي رفيقانه در آن محافل ممكن، ولي در ميان توده اي ها، ازجمله با برگزاري نشست ها و سمينارهاي علمي ممكن نيست؟
شما در واكنش سازنده خود نسبت به نامه يكي از «خوانندگان نويدنو» كه در نوامبر سال پيش انتشار داديد، ذكر كرديد كه از دريافت «نقد ديدگاه هاي ايشان [فرهاد عاصمي] و پاسخ هاي لازم در جايي كه سخن ايشان را صواب نمي دانند» احساس «خوشحالي» مي كنيد و خبر انتشار نظر منتقدين را اعلام داشته ايد (http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-731-92-247-920826.htm). اين كوششي در جهت حل تضاد پيش گفته است و لذا كوششي شايسته احترام و تائيد! اما تاكنون چنين نقدي را ”نويدنو“ دريافت نكرده و يا لااقل انتشار نداده است.
سخنان گذشته توده اي محترمي كه خود را در موقعيتي مي پندارد كه مايل نيست نام مستعاري نيز در زير نامه خود قرار دهد كه شما پيش تر منتشر ساخته بوديد، فاقد هر نوع مضمون جدي است. ايرادها، همگي ايرادهاي صوري (فرمال) اند كه در «توضيح» كنوني منتشر شده در ”نويدنو“ نيز به نوعي مصنوعي وارد شده و تكرار مي شود. اين ايرادها به قول احسان طبري در مقاله ”دو نوع شخص با حقيقت دشمني مي ورزند: مغرضان و گمراهان“ (كه در صداي مردم انتشار يافته است …http://wp.sedayemardom.net/?p)، از سرشت «ذهني و فاقد پايه اصولي» برخوردار هستند: «برخي ملاك قضاوتشان عيني نيست، ذهني است. يعني حكم و قضاوت آنان بسته به محاسبات و اغراض شخصي آنهاست.»
تا هنگامي كه اين توده اي بي نام و نشان ادعاهاي طرح كرده خود را به طور جدي در نوشتاري مطرح نساخته است، مي توان حكم احسان طبري را در باره شيوه عملكرد او پذيرفت. طبري همانجا مي نويسد: «متاسفانه اين طرز قضاوت مبتذل و رذيلانه در باره ديگران بر اساس محاسبه و ميل و هوس خويش، بسيار متداول است و …».
طبري عليه «اين نوع قاضيان خود پسند و مغرض» به ويژه از اين رو موضع انتقادي دارد، زيرا شيوه عملكرد آن ها، شيوه برتري جويانه و نژادپرستانه است! فردي كه حتي مايل نيست با نام مستعاري بر زير نامه خود، عليه فرد ديگري با نام و نشان، موضعِ خصمانه خود را توضيح داده و تفهيم كند، خود را در موقعيتي ”خداي گونه“، استثنايي و ”ولايت فقيه ي“ ارزيابي مي كند. اين يكي از نشان هاي ويژگي موضع نژادپرستانه مدرن و علامت اِعمال كيش شخصيت است كه مي كوشد واقعيت قابل شناخت را در پرده ابهام طرح سازد، تا آن را به «محرمات» (تابوهاي) حاكمان بدل نمايد! آيا براي توده اي ها شايسته است به ابزار چنين انديشه فراكسيوني بدل شوند؟
سياست تبليغي مبتني بر نسخه نوليبرال امپرياليستي، با دست و دلِ باز از اين ابزار برتري جويي سواستفاده مي كند. كوشش مي شود فشار برتري جويانه به زحمتكشان و تشديد استثمار و محدود كردن حقوق قانوني كار و زندگي آنان را با ”الزامات جهاني سازي“، جايگزيني براي ”مشي الهي“، به اصطلاح ”مستدل“ سازند و به خورد زحمتكشان دهند. ”الزامات جهاني سازي“، همانند ”مشي الهي“، نام واقعي و مضمون تلخ تاريخي ي غارت فئودالي و بورژوايي است كه به صورت ”محرمات“ (تابوهايِ) برتر به خورد توده هاي داده مي شود.
ادعاهاي توده اي محترم بي نام ونشان عليه عملكرد نگارنده نيز از قماش همين ”استدلال“ها است كه همچنين ابزار جناياتِ «رذيلانه»ي قاضي صلواتي ها و مرتضوي ها را نيز براي خفه كردن مبارزان در بيدادگاه هاي به اصطلاح انقلاب تشكيل مي دهد. آن ها هم هيچ گاه جسارت طرح ادعاي مستدل و مطابق با قانون را عليه مبارزان ندارند!
ريشه انديشه فراكسيونيستي و برتري جويانه ي عناصر مجهول الهويه، ريشه پرسش برانگيزي براي توده اي ها است! آيا مبارزان صادق نبايد به اين جنبه از امر توجه ويژه داشته باشند؟!
احسان طبري در بخش «اختلافات در حزب» در اثر خود ”از ديدارِ خويشتن“، مساله «اختلافات اصولي و جدي» را از «ذهني و …» جدا مي كند. ويراستار اتفاقي و از راه رسيده اي كه اين اثر را در ايران منتشر كرده است، بدون آنكه مضمون متفاوت اين دو نوع اختلاف را درك كرده باشد، زنده ياد احسان طبري و ديگر رهبران هم نظر با او را به انواع اتهام هاي ناروا در ارتباط با درك نادرست خود از اختلاف ها متهم مي سازد.
نگارنده در بررسي ي خود كه به صورت مقدمه به اين اثر خواندني زنده ياد احسان طبري، افزورده است كه به صورت پ دِ اف در همين صفحه انتشار يافته، اين اتهامات ناروا را با نشان دادن برداشت متفاوت طبري به هر دو نوع اختلاف، ارزيابي كرده و اهميت درك نقش اختلاف هاي «اصولي و جدي سياسي» را در سرنوشت حزب و جنبش توده اي برجسته ساخته است. زنده ياد نورالدين كيانوري، دبير اول وقت كميته مركزي حزب توده ايران، اختلاف هاي اخير را شكل تظاهر مضمون تاريخ حزب توده ايران ارزيابي مي كند. او «تاريخ حزب توده ايران را تاريخ اين اختلافات» (سخني با همه توده اي ها، راه توده شماره ٢٤، دوره دوم) مي نامد.
در بررسي در مقدمه كتاب پيش گفته، نگارنده ازجمله نشان داده است كه ناتواني براي اصلاحات ضروري ي اقتصادي در سال هاي ٦٠ قرن گذشته تاريخ اروپايي در كشورهاي سوسياليستي اروپا كه نهايتاً به يكي از علل اصلي فروپاشي اتحاد شوروي و … تبديل شد، اهميت ارزيابي علمي از «اختلافات اصولي و جدي سياسي» را در حزب طبقه كارگر به اثبات مي رساند. ناتواني كشورهاي سوسياليستي و حزب هاي كمونيستي حاكم، براي نتيجه گيري از بحث ها در آن دوران ريشه در نبود شرايط دمكراتيك بحث و گفتگوي علمي در سطح حزب و كشور داشت. از اين درس تاريخي ي دردناك كه نه تنها بر سرنوشت مردم اين كشورها، بلكه فعلاً همچنين بر سرنوشت گونه انسان تاثير منفي گذاشته، بايد آموخت. از اين روست كه وجود شرايط دمكراتيك در حزب طبقه كارگر و همچنين در فعاليت ”نويدنو“ براي ايجاد امكان طرح اختلاف هاي اصولي و جدي سياسي، امري جدي و چه بسا سرنوشت ساز بوده و نبايد چنين وظيفه خطيري را به خاطر پرحرفي هاي صوري و ميان تهي افراد مجهول الهويه به خطر انداخت.