مقاله شماره: ١٣٩١ / ١٦ (١٢ مرداد)
واژه راهنما: تلفيق وظيفه سوسياليستي و دموكراتيك، «برنامه حداقل كارگري» است. كنگره ششم حزب توده ايران و محتوا و آماج كار تبليغي- ترويجي و آموزشي.
«در مبارزه انقلابی، اختلاف و مبارزه اصولی مجاز است … در مبارزه، حق و ناحق، دوست و دشمن خصوصی مطرح نیست، اصل مسئله مطرح است.» (احسان طبری، ”چهره یک انسان انقلابی“، ص ٣1).
«شرایط یک بحث جدی آن است که: 1- دو حکم متقابل که بین آن ها منازعه منطقی روی می دهد، صریحا فرمولبندی شود، تا از همان آغاز معلوم گردد بحث بر سر چیست و تزهای متضاد کدام است.» (ا ط، همانجا، ص33)
توده اي ها در بحث «سخن یکدیگر را – چنان که در واقع نیت طرف مقابل است – درک می کنند، نه این که آن را به سود خود کج و کوله سازند، تا بهتر رد کنند. … طرف بحث حق ندارد از ضعف بیانی طرف خود سوءاستفاده کند! بلکه باید آنچه را که او بد فرمولبندی کرده است، به درستی و به سود فکر طرف فرمولبندی کند و سپس پاسخ گوید.» (ا ط، همانجا، ص 34).
متاسفانه سپیداری در ظاهر به نظر زنده یاد احسان طبری برای ضرورت بیان مشخص «حکم» و نقل مشخص آن از نظر «طرف بحث» باور ندارد. لااقل او در «نکته هایی درباره ”سیاست“ و ”سیاست ورزی“ چپ- 6» به نظریات طبری پایبندی نشان نمی دهد. این امر را باید اکنون از این طریق جبران نمود که کوشید نیت و «نکته خاصی» (سپيداري) که مورد نظر در نوشتار سیزده صفحه ای پنجم ماه مه ٢٠١٢ اوست را استخراج نمود، تا بتوان به بحث شایان توجهی که بالاخره و زیر فشار نیاز جنبش انقلابی در ایران میان توده ای ها به وجود آمده است، در فضای ممکنی که ”نویدنو“ ایجاد کرده است، ادامه داد.
نتيجه كوشش كه اميد مي رود به ظوابط مورد نظر طبري پايبند و درك درستي را از نظريات سپيداري ارايه داده باشد، چنين است:
1- در ابتدا و پیش از همه بر این نکته تاکید ضروريست که سپیداری محق است و من با او به طور کامل هم عقیده هستم که «انقلاب دو مرحله ای توامان» برداشتی نادرست و غیرمستدل است. برداشت و انتزاعی توخالی است!
2- پذیرش «تلفیق اهداف سوسیالیستی و دموکراتیک طبقه کارگر» در حزب توده ایران که زنده یاد جوانشیر آن را در اثرش ”سیمای مردمی حزب توده ایران“ در اوج هوشمندانه بی نظیری بر می شمرد (نگاه شود همچنين به ”سيماي مردمي حزب توده ايران (١)، پيوند گسست ناپذير وظيفه سوسياليستي و دموكراتيك“،http://www.tudeh-iha.com/?p=668&lang=fa) از یک سو و «بحث» درباره دیالکتیک «تلفیق» آن ها از سوي ديگر که سپیداری هم به درستی در نوشتار پيش گفته به آن اشاره دارد، در طول تاریخ حزب همیشه مطرح بوده است و در واقع تظاهر و تبلور «تاریخ مبارزات درونی حزب توده ایران» را در سراسر نبرد سخت کوشانه آن تشکیل می دهد (نگاه شود ازجمله به «تاريخ حزب توده ايران، تاريخ ”مبارزه با انحرافات چپ و راست است“»، شماره ٨٨/٣٢، http://www.tudeh-iha.com/?p=1104&lang=fa).
جوانشير در ”سيماي مردمي حزب توده ايران“ (ص ٤٠) پيوند گسست ناپذير وظيفه سوسياليستي و دموكراتيك حزب توده ايران را در چهل سال حيات پرتلاطم حزب طبقه كارگر ايران، متبلور در «برنامه حداقل كارگري» آن اعلام مي كند و با نشان دادن نادرست بودن در برابر هم قرار دادن اين دو وظيفه تشكيل دهنده مضمون مبارزه حزب طبقه كارگر، به توضيح خصلت انقلابي ناشي از وحدت آن دو مي پردازد و مي نويسد: «برنامه ما، با اين كه شعارهاي عام دموكراتيك داشت، هرگز برنامه يك حزب يا جريان بورژوائي و خرده بورژوائي نبود. برنامه حداقل كارگري بود. برنامه اي بود كه وظايف سوسياليستي و دموكراتيك را به طور گسست ناپذير – آن طور كه لنين توصيه مي كند – به هم پيوند مي داد و جنبش دموكراتيك و ضدامپرياليستي عموم خلق را به جلو به سوي نبرد با سرمايه داري، به سوي سمت گيري سوسياليستي هدايت مي كرد.» (ت ا م)
بحث هاي كنوني را بايستي با توجه به تاريخ حزب توده ايران، روندی طبیعی به منظور يافتن اين ديالكتيك در مرحله كنوني نبرد تلقي نمود که متاسفانه در دو دهه اخیر از این روی به خارج از ساختار حزبی منتقل شد، زیرا شیوه فراکسیونیستی بر عملکرد حزب حاکم گشت. بحث در اين زمينه بایستی اما در شرایط مناسب و در درون ارگان های مسئولیت دار حزبی عملي گردد.
بیان این نکته اما در همین جا ضروری است که دو دهه گذشته حیات حزب، دورانی به شدت سخت و ناهموار بوده است. لذا باید از توانایی مسئول ها و رفیق های حزبی که سلامت و تداوم بقای حزب را موجب شدند، کمال تشکر را داشت. به ویژه بایستی از رفیق عزیز علی خاوری برای زحماتی که به دوش کشیدند و ناملایماتی که تحمل کردند و تداوم مبارزه حزب را هدایت نمودند، متشکر بود. خط مشی انقلابی حزب توده ایران كه جان مايه هستی سیاسی حزب طبقه کارگر را تشكيل مي دهد، سند این کوشش و نشان موفقیت راهی است که طی شد. آفرین به شما! آفرین به حزب توده ها!
نکته مرکزی بحث و گفتگوی کنونی در ارتباط قرار دارد با کار تبلیغی- ترویجی و همچنین آموزشی در حزب.
صحبت بر سر این نکته است که فعالیت ما در زمینه تبلیغی و ترویجی قادر خواهد بود وظیفه سوسیالیستی و دموکراتیک حزب را به صورتي تلفیق کند که از یک سو، طبقه کارگر را در اوج آگاهی انقلابی قرار دهد و همچنین انديشه و عملكرد متحدان را در جبهه ضدديكتاتوري نسبت به آماج هاي مرحله انقلاب ملی- دموکراتیک ایران به پایگاه هایی نایل سازد که با طفره رفتن از دنباله روی از برنامه نولیبرال امپریالیستی و در جستجوی راهی دیگر، پیشنهادهای ما، برنامه حداقل كارگري حزب ما را برای برپایی یک زیربنای اقتصادی- اجتماعی دموکراتیک- مردمی و ملی- ضدامپریالیستی پذیرا باشند، آن طور که در پس از پیروزی انقلاب بهمن 57 تحقق یافت؟ یا باید فعالیت تبلیغی- ترویجی حزب ما آن چنان محتاطانه و قانع عملی گردد که برای حزب توده ايران جایی جز در حاشیه نبرد انقلابی مردم باقی نماند.
باید «هم چو امواج خروشان» میان شط تاریخ جریان داشت که طبری در ”آن جاودان“ می طلبد و یا باید دنباله روی جریان تاریخ شد که بدون ما و نقش انقلابی و راهبری اندیشه ای ما هم بهر جهت جریان خواهد داشت؟
آيا فعاليت ما در زمينه تبليغاتي- ترويجي مي بايستي مساله هاي روزمره را در كشور از ديدگاه توصيفي منطق بورژوايي و خرده بورژوايي بربشمرد، يا آن چنان ارايه گردد كه تغيير شرايط جامعه را هدف داشته باشد و راه دسترسي به تغيير را نزد مخاطب تداعي كرده، در طول زمان به نيروي مادي تبديل شده و زمينه تجهيز توده ها، در وحله نخست طبقه كارگر را سازمان دهد؟
پيروزي در اين نبرد، يك مساله است و وابسته به عوامل بسياري مي باشد. ازجمله، آيا ما قادر خواهيم بود متحدان در نبرد ضدديكتاتوري را به ضرورت برپايي ”جبهه متحد خلق“ قانع سازيم، آن ها را از ضرورت طفره رفتن از راه رشد سرمايه داري كه جز راه پيشنهاد شده صندوق بين المللي پول و بانك جهاني و تشديد فقر و فلاكت مردم و برباد رفتن استقلال كشور و تبديل آن به نومستعمره جديد امپرياليسم نخواهد بود، باورمند سازيم؟ اين يك مساله است.
مساله ديگر اما، خواست براي پيروزي، عزم براي نبرد براي پيروزي در وظايف پيش رو است! عزم براي شكافتن مرزها و عبور انديشه خودمان از بندهاي قناعت تحميل شده است! تنها در چنين وضعي قادر خواهيم بود، متحدان را نيز قانع و باورمند سازيم!
به نظر می رسد همه توده ای ها خواستار جای نخست هستند و قانع به جای دوم نمی باشند.
بدیهی است که مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب، همزمان و «توامان» دست نیافتی است. صحبت اما بر سر آن است که آیا حزب توده ها، حزبی که رحمان هاتفی و دیگرانی که همانند او استاد تلفیق کار دموکراتیک و سوسیالیستی و ارتباط با توده ها هستند، مي خواستند و اکنون نیز می خواهند كه سياست تبليغي- ترويجي حزب توده ها آن چنان پايه ريزي و عملي گردد كه دستیابی به رهبری معنوی و صد البته عيني انقلاب را هدف خود قرار داده باشد؟ «عزم جزم» (طبري) كرده باشد براي نجات انقلاب؟
تجربه شکست خورده انقلاب بهمن یک بار دیگر ثابت كرد که بدون حضور نقش فعال و خلاق حزب توده ایران، بدون برپایی ”جبهه متحد خلق“، راه شكوفايي انقلاب گشاده نگه داشته نخواهد شد و بر انقلاب باری دیگر آن خواهد گذشت که گذشت.
آيا بايستي به منظور دست يافتن به اين هدف، مبارزه عليه نوليبراليسم را با مبارزه عليه نظام غارتگر سرمايه داري تلفيق نمود كه جلسه اخير ٧٨ حزب كمونيست و كارگري آن را مورد تاكيد قرار داده است، ياخير؟
آيا بايد ضرورت وحدت نبرد عليه نظام حاكم سرمايه داري مجري برنامه نوليبرال امپرياليستي و نبرد عليه امپرياليسم را نشان داد و مستدل نمود، يا خير؟
آيا بايد رابطه حاكميت مافيايي سرمايه داري را در ايران به عنوان ”متحد طبيعي“ سرمايه داري جهاني شده و امپرياليسم افشا نمود و راه مبارزه عليه خطر متوجه حاكميت ملي ايران توسط امپرياليسم را سرنگوني انقلابي رژيم ولايي- امنيتي اعلام نمود يا خير؟
آيا بايد اين مبارزه تبليغي- ترويجي را با ارايه راه رشد خروج از بن بست تاريخي، يا راه رشد «تلفيقي» غيرسرمايه داري تكميل نمود، يا خير؟
به نظر می رسد که همه توده ای ها خواستار دستیابی به رهبری انقلاب هستند و لذا مايلند فعالیت تبليغي- ترويجي و همچنين آموزشي خود را بر این پایه، در این سطح و با چنین ابعادی از نظر کمّی و کیفی سازمان دهند!
آري توده اي ها، بهترين فرزندان ايران و طبقه كارگر آن، خواستار آنند كه فعاليت خود را براي دسترسي به اين آماج ها تشديد كنند، آن ها مي خواهند «رنگ سرخ را به رنگ روز بدل سازند» (ملنشون)!!
«تبعيد انديشه ها» پايان يافت! بايد «رنگين كمان زندگي … را چون روباني بر موهاي سياه و افشان …» (طبري، ”هديه“، سروده زندان) حماسه هاي در پيش بافت!!
آري! برای چنین آماج اعجازانگیز، براي شكافتن سقف آسمان، بایستی آستین ها را بالا زد، هفت چکمه آهنین و هفت عصای آهنین تدارک دید! «اعجاز فرزند باور است!» (احسان طبری)
«اراني گفت، در شطي كه آن جنبنده تاريخ است،
مشو زان قطره ها كاندر لجن ها بر كران مانند،
بشو امواج جوشاني كه دايم در ميان مانند.» (ا. ط.، ”آن جاودان“)
بعضی ها از متدهای استقرائی دم می زنند و معلوم نیست که منظورشان چیست.
تعریف استقراء، استدلال استقرائی، استدلال تقلیلی ـ استقرائی به شرح زیر است:
تعریف استقراء
استقرا به استخراج احکام بکمک احکام اثبات شده و یا استخراج شده از احکام دیگر که حقیقی اند و یا حقیقی تلقی می شوند، اطلاق می شود که بر طبق قواعد استنتاج منطقی صورت می گیرد.
تعریف رایج از استقراء مبنی بر شیوه نتیجه گیری ئی که از عام به خاص (و یا منفرد) می گذرد، تعریفی محدود است.
زیرا آن شامل حال استنتاج استقرائی در منطق حکمی نمی شود.
مفهوم استقراء با مفهوم استخراج انطباق می یابد.
استدلال منطقی فرم خاصی از استقراء محسوب می شود.
بخش دیالک تیکی استقراء را تقلیل (ردوکسیون) تشکیل می دهد و نه استنتاج (ایندوکسیون).
استنتاج مورد خاصی از تقلیل است.
استقراء و تقلیل وحدت دیالک تیکی با هم دارند.
آندو ضمن اینکه ضد یکدیگرند، با این حال، همدیگر را پیش شرط قرار می دهند.
هر استقرائی باید با حکم اولیه ای شروع شود، ولی مجاز نیست که این حکم را بطور استقرائی دوباره از احکام دیگر استخراج کند.
این احکام دیگر را هم به همین سان، اجازه ندارد که دوباره از احکام دیگر استخراج کند.
در غیر این صورت، با زنجیری بی پایان سر و کار خواهد داشت.
هر استقراء باید جائی نقطه آغاز خود را داشته باشد و با احکامی شروع شود، که بطور استقرائی نمی توانند تشکیل گردند.
این جور احکام اما ـ برخلاف ادعای بی وقفه فلسفه ایدئالیستی ـ بر وضوح و یا مشاهده بیواسطه مبتنی نیستند، بلکه از طریق تقلیل بدست می آیند، یعنی از طریق متد فکری ئی بدست می آیند که وظیفه اصلی اش تعمیم نتایج پراتیک ـ به معنی وسیع کلمه ـ است.
متد تقلیلی ضمنا به قوانین منطق صوری احتیاج دارد.
متد منطبق با منطق صوری را اغلب متد استقرائی می نامند.
مراجعه کنید به استخراج، دلیل، استنتاج، تقلیل.
پایان
استدلال استقرائی
در مثال «p» حکمی است به معنی «باران می بارد!»
«q» حکمی است به معنی «سنگفرش خیس می شود!»
« p q » حکمی است حقیقی، مبنی بر این که «اگر باران ببارد، سنگفرش خیس می شود.»
استدلال استقرائی وقتی بکار می رود که «p» و« p q» داده شده باشد و بر مبنای آن می توان «q» را نتیجه گرفت:
باران می بارد.
اگر باران ببارد، سنگفرش خیس می شود.
• پس سنگفرش خیس است
استدلال استقرائی و تقلیلی
بنا بر استدلال استقرائی، اگر حکم «باران می بارد!» حقیقی باشد، بنا بر قانون منطق صوری می توان حکم «سنگفرش خیابان خیس است!» را نتیجه گرفت.
بنا بر استدلال تقلیلی، اگر حکم «سنگفرش خیابان خیس است!» حقیقی باشد، بنا بر قانون منطق صوری می توان حکم «باران می بارد!» را نتیجه گرفت.
در استدلال تقلیلی هنوز یک جای کار می لنگد، چون خیسی خیابان می تواند مثلا بوسیله ماشین آبپاش هم خیس شده باشد.
از این رو می توان گفت که استدلال تقلیلی خصلت فرضی دارد.
از مقایسه این دو می توان دریافت که هم استدلال استقرائی و هم استدلال تقلیلی قانون واحدی از منطق صوری را مورد استفاده قرار می دهند، البته بطرق متفاوت.
و لذا چندان درست نیست که از منطق استقرائی و منطقی تقلیلی سخن گفته شود.
مقاله جالب و پر از نکات درست و نقل قول های قابل ستایش است، اما من متوجه نشدم که بالاخره احمد سپیداری از دید شما چه گفته بود و نظر او در مورد انقلاب ملی دمکراتیک با شما چه تفاوت مشخصی داشت، تا بفهمم چرا شما درست تر این منظر را دیده و تحلیل کرده اید؟
نسخه راه رشد غیر سرمایه داری فورمولبندی شده توسط اساتید سیاسی اقتصادی اتحاد شوروی منوط به وجود اردگاه قدرتمند سوسیالیستی بوده است. در شرایط امروز که این اردگاه متاسفانه فرو ریخته است، کدام تئوریسینی این تئوری را بازبینی و به روز کرده است، لطفا اگر هست و من نمی دانم منابع را اعلام کنید. اگر خودتان دارید یک بحث را به دورانی متفاوت استقرا می دهید اولا بفرمایید، ثانیا بگویید که چه بازنگری ای در آن با توجه به چنین تغییرات عظیمی در سطح جهانی و گستاخی حیرت انگیز سرمایه داری جهانی انجام داده اید. اگر دارید عینا به همان رجوع می کنید، غیر منطقی می نماید. توصیه می کنم یکبار دیگر وابستگی آن تئوری به وجود اردگاه قدرتمند سوسیالیستی را مطالعه کرده با ما به بحث بگذارید.
در ضمن، برای اطلاع شما بگویم که احمد سپیداری بسیار طبری می خواند، سخت به او علاقمند است و از دیدن نقل قول های آن بزرگوار در نوشته شما هم بسیار شادمان شده است. نمی دانم چرا برای بی اعتبار کردن او از اعتبار البته به مراتب بزرگ تر استادمان طبری مایه گذاشته اید و چرا فکر کردید او حتما طبری را نمی خواند و نمی شناسد …؟ نفهمیدم علت این نکته را. گاه حس می کنم در متن نوشته هایتان درصددید خوش تر بدرخشید تا بهتر باورتان کنند.
مشکل در آن است که دستورالعمل انقلاب هرچقدر هم زیبا و پرنگار نوشته شود، تنها وقتی عملی می شود که عملی و کاربردی تنظیم شده باشد.