گفتگو میان کمونیست ها!

image_pdfimage_print

مقاله شماره ۲۷

۹ آبان ۱۳۹۸– ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹

گفتگو میان انسان ها بسیار سخت است چرا که انسان ها مانند جانوران به فرستادن پیام های پیش و پا افتاده برای نمایش حس های ساده مانند خشم، ترس و همانند آن، سود نمی جویند. انسان ها هنگام پیام رسانی با درهم آمیزی واژه هایی پیچیده ای می پردازند که نه تنها بار فرهنگی چندین هزار ساله دارند، بلکه باید ازسرند (غربال) اندوخته های زندگی خود انسان گفتگوگر نیز بگذرند.    

زبان که افزار گفتگوی انسان ها است از پیشینه ی دراز ۲۰۰ هزارساله برخوردار است که در روبرو شدن با رویدادها و کنش انسان با پیرامون خود پیوسته و همواره زنگ زدوده و برّاتر شده است و همزمان در هر دوره تاریخی جهشی بسیار گسترده داشته و پربارتر شده است. زبان مانند آبی روان از جوی ها و رودهای  کوچک انسانی، غارنشینان نخستین، برزگران، کوچگران گذشته است تا به دریای پهناور و ژرف انسان های شهر نشین بسیار بغرنج امروز پیوسته است.

اما با همه ی توانایی هایی که زبان برای پیوند انسان ها فراهم کرده است هنوز گیرنده با چالش های فراوانی برای دریافت درست پیام فرستنده که در اندیشه ی او ریخته گری و بر زبان روان می شود روبرو می شود.

راستش این است که ما در هیچ دوره تاریخی زندگی انسانی تا این اندازه با پدیده ای به نام هنر و پیشه پیام رسانی (communication) روبرو نبوده ایم. دستگاه های پهناور دولتی و ساختمان های بزرگ و باهمان های (شرکت) پیچیده و تودرتوی فراکشوری به انجام این کار می پردازند و از آن نه تنها نان روز خود را در می آورند بلکه به انباشت سرمایه های هنگفت نیز می پردازند.

دانه ی همه ی این کنش های پردرآمد در زمین پدیده دیگری به نام کژدریافتی (miscommunication) میان انسان ها کاشته شده است. دانه کوچک کژدریافتی آرام آرام می تواند سرو بلندی شود که با ریشه های تودرتوی زیرزمینی دامنه بدگمانی را هر چه بیشتر پراکنده می کند. باهمان های بسیاری از کژدریافتی ها میان زن و شوهر، فرزند و مادر، دانش آموز و آموزگار، کارفرما و کارگر، همکاران، رفیقان حزبی و دیگران سود می جویند و آن را سرچشمه تهی نشدنی پول سازی می یابند.  

بنابراین گفتگو میان انسان ها دشوار است به ویژه اگر اینکه این گفتگو نوشتاری باشد که انسان پیام گیر از نشانه های (signal) کمکی دست، چین چهره، دگرگونی در سدا و درخش چشم گوینده بی بهره می ماند.

انسانی که فرستنده پیام با چیدن واژه های رنگارنگ و دگرگون به روی کاغذ است بر پایه دانش، آزمودگی، سال های زندگی، پیوند گروهی، پیشه ای، فرهنگی و سیاسی از میان واژه های که زبانش پیش روی او می گذارد برخی ها را برمی گزیند و برخی ها را به دور می ریزد. به زبانی دیگری زبان پیام از سرند درون او می گذرد و تنها پس از آن به روی کاغذ می نشیند.  فیلسوف پرآوازه آلمانی گادامر(gadamer) می گوید که در هر گزاره ای می توان رنگ و بوی درونی اندیشه نویسنده را در آن یافت و یا به گفته شیخ بهایی خودمان از کوزه همان برون تراود که در اوست.

آن چه که خوانده و دریافت می شود نمی تواند با ان چه که نویسنده و خواننده از پیش اندوخته اند در هم نیامیزد. بنابراین دیدگاه نویسنده و جهان بینی او در باره آن چه که می نویسد تراوش می کند و پیش انگاشت (پیش فرض) (Pre-understanding) خواننده هم در باره نویسنده و آن چه که او می خواهد بگوید در دریافت پیام اوهنایش دارد (تاثیر می گذارد).

هیچ کس نمی تواند منهای پیش انگاشت باشد و پیش انگاشتی بخشی از دیدگاه و نگاه ما به جهان و پیرامون ما است. نمی توان به جهان هستی و پیرامون خود منهای پیش انگاشتی نگریست. انسان ها در برخورد با یک رویداد یکسان ولی با پیش انگاشت های گوناگون به برداشت های ناهمگون  می رسند.

برای نمونه هنگام خواندن یک نوشته در باره ی سیاست امریکا در خاورمیانه با پیش انگاشت های گوناگون به برداشت های گوناگون می رسیم. بدین گونه دریافت خواننده ای که دانشی در باره ی امپریالیسم دارد با دریافت خواننده دیگری که با این زمینه و گویه (مقوله) آشنا نیست ناهمسان است. ان کس که با گویه امپریالیسم آشنا است و سرشت آن را می داند به گونه ای دیگری این رویدادها را در می یابد و واکاوی می کند. بنابراین پیش انگاشتی بخش ناگزیر و کمک کننده ی از زندگی انسانی ما است که به دید ما در باره ی رویدادها و واکاوی پدیده ها سوی می دهد.

اما اگر ما در باره ی این پیش انگاشتی آگاهی روشنی نداشته باشیم می تواند پالایه (فیلتر) چشم های ما در نگاه به رویدادها شود.

در برخورد با دیدگاه رفیقانی که دیدگاه ناهمتایی (متفاوت) با ما دارند این پیش انگاشتی می تواند جای خود را به پیش داوری بدهد. انسان پیام گیر می پندارد که چون بررسی این گونه دیدگاه ها آشوب در دیدگاه های کنونی او می آفریند پس بهتر است که آن را با پیش داوری به کناری بیاندازد.  

اگر چه این گریز، کار آسانی است ولی برای آن کس که در راه بهروزی رنجبران می رزمد کار درستی نیست. در برخورد با دیدگاه های رفیقان، مرز پیش انگاشتی باید در جای دیگری گذاشته شود. نگارنده یک بار پیشتر در نوشته ای گفته است که یک انسانی که طبقاتی می اندیشد هنگام بررسی یک نوشته سیاسی باید به جانبداری طبقاتی نویسنده اندیشد. به گفته رفیق اندیشمند و دلیر جان باخته راه آزادی مان رفیق مهرگان باید دید که آیا نویسنده “در قشون زحمتکشان” هست و یا نیست.    

هر مرز دیگری نادرست است و ما را در جنگ های فرسایش آور نارفیقانه به بیراهه می کشاند. مرزهای فرقه ای، فراکسیونی، درونی ” قشون زحمتکشان” را پراکنده و ناتوان می کند. در کشاکش میان دیدگاه ها در درون ” قشون زحمتکشان” به گفته رفیق دانشمند ما طبری باید زبانی نرم بکار برد هر چند که باید از دیدگاه خود استوار و پایدار پشتیبانی کرد. برخورد آزاد  دیدگاه ها در درون جنبش کارگری که هر کدام روشنی به سویه های گوناگون پدیده ها می اندازد ما را به دریافت سرشت درونی و نادیدنی پدیده ها نزدیک تر خواهد کرد.

این برخورد نه تنها باید با دلگرمی و فروزش روبرو شود بلکه باید به آن انگیزش داد و هوا و جای آن را در درون فراهم کرد و گرنه یک دیدگاه ویژه می تواند با پیله زدن به دور خود ان چنان در خود خوش گویی، خودستایی و خودبینی فرو رود که از بی هوایی هرگز به پروانه اندیشه ی والای انسانی دگردیسی نکند.  

مرز “جانبداری طبقاتی” ما را وا می دارد که به یک دیدگاه دگرگون، نه با تبر بدگمانی بلکه با ذره بین کنجکاوی روبرو شویم. باور کنید اگر هر هنگامی که ما با یک دیدگاه دگرگون پیگیر و پافشار روبرو می شویم آن را از چارچوب دوستانه و رفیقانه برانیم دیگر کسی جز “کف زنان” تهی اندیشه دوروبرمان نخواهند ماند.  

یک دیدگاه دگرگون درون جنبشی، بازتاب درونی پدیده ها و رویدادهای برونی در اندیشه ی یک رفیق است. و اگر یک دیدگاهی را نادرست می یابیم باید با برهان های درست پاسخ آن را بدهیم و اگر سخن از کژدریافتی است باید ان را با آوردن و نشان دادن داده های گوناگون به دریافت درست راهنمایی کرد.

در همین تارنگاشت “توده ای ها” ما خوشبختانه با رفیقانی همچون “امید”، “ابی”، “احسان” و به تازگی “یک توده ای” آشنایی داریم که در گفتگو به مرز جانبداری طبقاتی باور دارند و از کاربرد واژه های نارفیقانه در برابر دیگران پرهیز می کنند.  کاربرد واژه های ارجمندانه، زبان گفتگو را دانشوارانه و راهکاریاب  می کند.  گفتگو را از میدان جنگ میان کسان بیرون می کشد و به میزگرد داد و ستد (تبادل)  دیدگاه ها می کشاند.  

زمانی که رفیقی هنگام بررسی نوشته رفیقی دیگر می نویسد “رفیق عزیز …” او از همان آغاز چارچوبی را پایه می گذارد که رفیقانه، چاره جو و کاریاب است. این رفیق در دنباله نوشته خود دیگر نمی تواند که “رفیق عزیز” خود را دزد پول های درون حزبی بنامد و یا از او بخواهد که به “دنبال کار” خود برود و یا “حزب دیگری” برپا کند. 

ولی بدبختانه در میان ما هنوز هستند کسانی که به شیوه نگارش ناتوده ای گرایش دارند و برخورد پویای دیدگاه های درونی را تضاد آشتی ناپذیر می دانند و شکاف ساختگی در درون جنبش می سازند.  

بر همه ی ماست که با پیش روگیری بنیادهای اخلاقی و پافشاری بر سخن گفتن رفیقانه و دوستانه چارچوبی را پایه گزاری کنیم که راهنمای همگان در گفتگوی سازنده و چاره جو باشد. و این تنها زمانی شدنی است که ما یاد بگیریم که دیدگاه های گوناگون درون جنبش کارگری را با پیش انگاشت های طبقاتی و نه از روزنه تنگ فرقه ای بررسی کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *