سخن روز شماره: ۱۷ (یک شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱٣۹٨ – ۱۹ مه ۲۰۱۹)
بانو ملیحه گرامی، من اجازه دارم شما را رفیق بنامم، زیرا نه تنها موضع خود را ٬٬چپ٬٬ ارزیابی می کنید، بلکه نظراتی که در ابرازنظر خود مطرح کرده اید، بیان میهن دوستی مسئولانه و جانبدار شما از حق حاکمیت ایران است. سرشتی که در دید تاریخی در شرایط کنونی در ایران و جهان از عهده ی بورژوازی برنمی آید. وظیفه دفاع از حاکمیت ملی به وظیفه ی تاریخی طبقه کارگر ایران تبدیل شده است. بورژوازی نمیتواند در نظام اقتصاد جهانی امپریالیستی بماند و برای تحقق بخشیدن به این وظیفه ی ملی بپردازد. روند در جریان در جمهوری خلق چین نشان میدهد که پایان بخشیدن به دوران استعمار، تنها تحت رهبری طبقه کارگر و با جهت گیری سوسیالیستی ممکن است. به این بحث باید به طور مجزا پرداخت.
با وجود این نمیتوانم از ابراز یک تأسف خودداری کنم. شما در ابرازنظر دیگری می نویسید و مورد تأکید قرار میدهید که «وابستگی تشکیلاتی نداشتهام و ندارم»! رفیق عزیز ملیحه، ٬٬چپ٬٬ باید وابستگی تشکیلاتی داشته باشد. باید در حزب فعالیت کند. اهمیت شرکت در زندگی حزبی از این روست که تنها در درون سازمان انقلابی است که ٬٬چپ٬٬ به طبقه آگاه انقلابی بدل می شود.
در بحثهای داغ و پیگیر و جدل فکری درباره ی سویه های متفاوت اندیشه در ٬٬چپ٬٬، از آن نوع که شما ظاهراً با بهزاد کریمی و جمشید طاهری پور نیز دست بگریبان آن هستید و جای خالی من را در آن صحنه پرمی کنید، اندیشه ی انقلابی و طبقاتی پالایش مییابد.
به نوبه خود متأسفم که حزب توده ایران در زمینه گفت و شنفت بر سر مواضع طبقاتی با ٬٬چپ٬٬ با کمبود بزرگی روبروست که ناشی از تعطیل نبرد و جدل درون حزبی در آن است. ناشی از جانشین شدن «مبارزه فرهنگی» در ابعاد بزرگ به جای نبرد طبقاتی در حزب است که بازتاب آن در مبارزه ی روشنگرانه- ترویجی و تبلیغی بیرونی فعالیت نظری- سیاسی حزب توده ایران قابل شناخت است. میبینید که انتقاد به طاهری پورها در آن سو، در این سو نیز نمود خود را دارد. این اما مساله ای دیگر است و باید به طور مجزا به آن پرداخت.
رفیق غزیز ملیحه، شما دو نکته اساسی را در ابرازنظر خود مطرح ساختهاید که کلید درک شرایطی است که آن را در گفت و شنفت با رفیق سیامک به درستی «بغرنج» ارزیابی می کنید.
اول- ماهیت حضور ایران در سوریه؛
دوم- حضور ایران در سوریه، دفاع از حاکمیت ملی ایران است؛
شما در ابرازنظر خود این دو تز را به صورت زیر مطرح می سازید. من آن را از این رو «تز» می نامم، زیرا استدلالی برای ثبوت درستی آن در ابرازنظر شما ارایه نشده است که قطعاً ناشی از شکل موضع گیری در ابرازنظر است که از محدودیت برخوردار است نسبت به موضع گیری در یک نوشتار تنظیم شده. شما می نویسد: «ماهیت حضور ایران در سوریه کاملاً متفاوت از ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر است.» و«من سخت و صادقانه بر این باورم که خروج ایران از سوریه حاکمیت ملی ایران را به خطر می اندازد.»
بدون تردید موافقید که یک سیاست مستقل طبقاتی که باید ٬٬چپ٬٬ دنبال کند، لااقل باید آن را برای حزب طبقه کارگر ایران بلاتردید ارزیابی نمود، سیاستی است که منافع طبقه کارگر را مورد نظر و دفاع دارد، زیرا که به عنوان پیشروترین طبقه از منافع کل جامعه دفاع می کند!
خواست پایان دادن به جنگ پس از آزادی خرمشهر که توسط حزب توده ایران با جسارت انقلابی طرح و با پافشاری دنبال شد، از دیدگاه ترقی اجتماعی- اقتصادی با توجه به منافع کل جامعه که محور آن منافع طبقه کارگر ایران است، از این رو خواستی درست و عادلانه بود و هست، زیرا ادامه جنگ انقلاب را به انحراف میکشاند و کشاند.
آغاز جنگ توسط امپریالیسم با هدف به احراف کشاندن انقلاب انجام شده بود. سیاست طبقاتی حزب توده ایران به سود منافع طبقه کارگر در انطباق کامل بود با منافع ملی همه ی لایه ها وطبقات در ایران، از این رو سیاستی ملی در دفاع از «حاکمیت ملی ایران» بود و علیه توطئه ی امپریالیستی عمل می کرد.
حق با شماست، امپریالیسم جنگ داخلی در سوریه را آغاز کرد و هنوز ادامه می دهد، زیرا هدف آن، پاره پاره کردن نه تنها سوریه که ایران است. سوریه یک گام مرحلهای برای تحقق بخشیدن به برنامهای است که برژنسکی سیاه روی سفید ترسیم کرده است. هدف نهایی آن تنها ایران نیست. روسیه و چین و.. هدف نهایی هستند. امپریالیسم برای آن که بتواند روند استعماری را بازگرداند، باید نبرد رهایی بخش را در همه ی کشور ها از این طریق نابود سازد که کشورها را پاره پاره کرده و قابلیت دفاع از خود را از آنها سلب کند. اگر امروز خانم مرکل و آقای ماکرون میخواهند وضع و اختلاف را در صربستان با کوزوو به سود هدف خود تنظیم کنند، از این روست که با پاره پاره کردن یوگسلاوی، امکان دفاع از خود را از خلق های یوگسلاوی سلب کرده اند.
با شما توافق کامل دارم که شرکت ایران در کنار روسیه در جنگ داخلی در سوریه به سود حفظ تمامیت ارضی و حق حاکمیت سوریه – که هنوز پایان نیافته – است، و در همچنین در خدمت حفظ حق حاکمیت ایران. دفاع روسیه از حق حاکمیت سوریه، دفاع است از حق حاکمیت خود! ارتش روسیه به طور رسمی و علنی و با سربلندی نفرات خود را از سوریه خارج کرده است. دفاع از سوریه اما ادامه دارد. چنین سیاست مدبرانه ای میتوانست از طرف ایران نیز انجام شود. اگر نمی شود، و در این نکته ارتباط محتوایی ادامه جنگ بعد از آزادی خرمشهر و باقی ماندن سپاه پاسداران در سوریه قابل شناخت میشود و به اثبات می رسد، زیرا برنامه جمهوری اسلامی فراتر از دفاع از حق حاکمیت سوریه و .. است.
با این برنامه نمیتواند سیاست مستقل طبقاتی حزب توده ایران موافق باشد، نمی تواندهیچ چپ میهن دوست موفق باشد، زیرا ادامه آن، ادامه ی روندی است که شکست انقلاب بهمن آغاز آن بود و پاره پاره شدن ایران دورنمای آن!
سیاست مستقل چپ نمیتواند واکنشی باشد نسبت به سخنان و سیاست این و آن. سخنان طاهر پور و کریمی که من متأسفانه امکان مطالعه ی آنها را تاکنون نداشته ام، و یا نظرات اصلاح طلبان و سلطنت طلبان و دیگران و برخورد به آنها یک مساله است. سیاست مستقل طبقاتی حزب توده ایران و همه چپ میهن دوست یک مساله ی دیگر.
برخلاف نظر برخی ها، خروج سپاه پاسداران از سوریه «عقب نشینی در برابر امپریالیسم» نیست، خنثی سازی توطئه امپریالیسم است که میتوانست با پایان جنگ با عراق پس از آزادی خرمشهر نیز چنین خنثی سازی توطئه امپریالیسم در آن دوران باشد.
این خروج همچنین به معنای برباد دادن «متحدان» در منطقه نیست.
خواست خروج سربلند سپاه از سوریه اکنون و پایان دادن به یک سیاست ماجراجویانه نظامی خارجی، که باید چپ ایران یک صدا مطرح سازد، رفیق عزیز ملیحه، درست آن اهرم پرتوان نبرد در سنگر است در داخل برای به عقب راندن حاکمیت نظام سرمایه داری وابسته به اقتصاد جهانی امپریالیستی در ایران. به عقب راندن ارتجاع حاکم که برای تحقق بخشیدن به سیاست ضد ملی ماجراجویانه خود، به سیاست ضد مردمی و ضد دمکراتیک داخلی نیاز دارد.
با ارزیابی شما از مواضع اقتصادی استاد مؤمنی و دیگران موافقت کامل دارم. من کتاب پرارزش استاد مؤمنی را مورد بررسی دقیق قرار دادهام و رساله ای چندین صفحهای در اطراف قدرت آن در تودهای ها انتشار داده ام. دفاع او از تنظیم برنامه ی مرکزی برای اقتصاد ملی ایران، داع بی تردید حزب توده ایران نیز است. تا آنجا که برایم مقدور است، نوشتارهای اقتصادی او را دنبایل میکنم و پیشنهادهای او را به دولت میشناسم که پیشنهادهای نوشته بر روی آب اند که مؤمنی از آن به درستی ناراضی است و مورد انتقاد قرار می دهد.
باوجود این، انتقاد من به نظرات او نیز بر پایه ی نظری و کارکردی استوار است. «رشد و توسعه» در ایران و در هیچ یک از کشورهای مشابه، راه حلی سرمایه دارانه ندارد. تنها برنامه اقتصاد ملی مبتنی بر اقتصاد سیاسی ملی- دمکراتیک که حزب توده ایران پیشنهاد می کند، پیشنهادهای بسیار خوب استادان و کارشناسان اقتصادی را از سطح پیشنهادهای پوزیتویستی خارج میسازد و آنها را به طور عینی به زمینه «رشد و توسعه» واقعی با «توسعه ی همزمان عدالت اجتماعی» بدل میسازد. تجربهای که در جمهوری چین در جریان است و میتواند با توجه به امکان ها و تواناییها در ایران با مضمون خاص برای ایران نیز به ثمر رسانده شود.
در این زمینه در تودهای ها نوشتارهایی مطرح شده است که در آخرین آن با عنوان چرا اقتصاد سیاسی ملی- دمکراتیک برای ایران، برخی نکتهها طرح شده است که امیدوارم بتواند با شرکت شما و دیگر رفقای علاقمند تکمیل گردد.
دستتان را می فشارم و برای گفت و شنفت رفیقانه تشکر می کنم.
با سپاس بی پایان از ابراز محبت شما. اختلاف نظر ما آنجاست که شما دستور کار یا شعار روز در شرایط کنونی را خروج از سوریه می نامید و من آن را شعاری انحرافی قلمداد می کنم. کسانی که رضا شاه روحت شاد را سر دادند، همزمان سوریه را رها کن فکری به حال ما کن را هم سر دادند. اما از آنجا که نه شعار اول و نه دوم هیچ پیوندی با مطالبات زمینی مردم در ایران نداشتند، در سینه ی معدودی محفوظ ماندند. و کسانی که با نیاتی شوم این شعارها را بر سر زبان ها انداختند را آرزو به دل گذاشت.
زندگی اکثریت مزدم ایران در پی اجرای اقتصاد نولیبرالی آغشته به دین به فنا رفته است. خلاصه کردن این فلاکت به سیاست خارجی جمهوری اسلامی خطاست. آدرس اشتباهی است که به مردم داده می شود.
این مهم در مبارزات جاری در کشور کاملا مشهود است. نه کارگران هفت تپه، نه کارگران فولاد اهواز و … و نه معلمان و بازنشستگان خواهان خروج ایران از سوریه نشدند. آنها خواهان پایان دادن به سیاست های نولیبرالی دیکته شده از سوی نهادهای مالی امپریالستی هستند.
ایران میتواند از سوریه خارج شود، اسرائیل را به رسمیت بشناسد و اورشلیم را هم بعنوان مقر سفارت خود برگزیند، اما رنج و فلاکتی که مردم ما گرفتارش هستند پایان نخواهد یافت. امپریالیسم امروز بهانه سوریه را می گیرد، فردا بهانه های بیشتری را از آستین خود بیرون خواهد کشید، حتی اگر نظام جمهوری اسلامی به زباله دان تاریخ سپره شده باشد!
موضع شما را مورد تایید کامل قرار می دهم، ایران نباید اسرائل را به رسمیت بشناسد. ایران نباید سفارت خود را در اورشلیم بگشاید. حاکمیت نظام سرمایه داری در اسرائیل که در آن نقش مذهب ارتجاعی عمده است، سیاستی نژادپرستانه و تجاوزگرانه علیه مردم فلسطین و کشورهای همسایه اِعمال می کند. رژیم آپارتدِ خشنِ ضد انسانی بر سیاست این کشور چیره است.
با شما موافقت کامل دارم که ایران و مردم آن موظف به دفاع از حقوق انسانی و تاریخی مردم فلسطین هستند. از آنجا که دولت فلسطین در چارچوب سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است، باید این کمک به طور عمده در چارچوب قانونی منشور سازمان ملل عملی گردد وغیره وغیره
آنچه با آن نمی توان موافقت داشت، صدور انقلاب است که حاکمیت سرمایه داری در جمهوری اسلامی آن را دنبال می کند. این سیاست با حق حاکمیت ایران و حقوق مردمی و دمکراتیک خلق های آن در تضاد است.
بدیهی است که کارگران مبارز در هفت تپه، اهواز و غیره به درستی خواستار پایان بخشیدن به خصوصی سازی زندگی اجتماعی هستند که ریشه ی عقب افتادن پرداخت دستمزد آن ها، بیکاری روزافزون و نابودی تولید داخلی است. تشدید استثمار نیروی کار با طولانی تر شدن ساعات کار روزانه و عمر، با تشدید فقر، با شلاق به پشت زحمتکشان، همه و همه ناشی از اجرای اقتصاد سیاسی امپریالیستی- اسلامی است. خواست سیاسی پایان دادن به سیاست اقتصادی نئولیبرال اسلامی که همه ی زحمتکشانی که شما نام برده اید مطرح می کنند، خواست سیاسی زایده شده از خواست دمکراتیک دریافت دستمزد عقب افتاده است. ارتباطی با خروج سپاه از سوریه ندارد.
این درست است که ارتجاع راست سلطنت طلب و مجاهد و امثال آن می کوشد بر موج نارضایتی به جا و محقانه ی زحمتکشان و توده های مردم سوار شود. در کشورهای اروپایی نیز با همین وضع روبو هستیم. در این کشورها، مانند اتریش و ایتالیا توانسته اندفاشیست های نو تا سطح حاکمیت از این رو نفوذ کنند، زیرا به دزدیدن خواست های اجتماعی زحمتکشان پرداخته اند. در ایران این دزدید به این آسانی ممکن نیست. طبقه کارگر ایران و میهن دوستان از لایه های دیگر تجربه انقلاب بهمن، جنبش ملی کردن صنعت نفت، انقلاب مشروطه را در صد سال گذشته داشته اند. این شرایط تاریخی در ارتباط با رشد و تعمیق نبرد طبقاتی در ایران در شرایط کنونی، امکان نفوذ ارتجاع وابسته و دست نشانده پیش گفته را آسان نمی سازد.
خروج سپاه پاسداران با سربلندی به خاطر دفاع از حق استقلال ملی و تمامیت ارضی کشور سوریه، به علت بهانه گیری امپریالیسم ضروری نیست. این بهانه گیری فعلن پایانی ندارد. این خروج به این علت ضروری است که سیاست ماجراجویانه نظامیِ خارجی رژیم دیکتاتوری کمک برای حفظ حق حاکمیت ایران نیست.
حفظ حق حاکمیت ایران نیاز با سیاست اقتصادی مبتنی بر اقتصاد سیاسی ملی- دمکراتیک دارد. اقتصاد سیاسی ای که زمینه توسعه ی اقتصاد- عدالت اجتماعی نسبی را در ایران ایجاد می سازد. خطر بازتولید شرایط نواستعماری را برای ایران بر طرف می کند. موفقیت جمهوری خلق چین برای رشد عدالت اجتماعی کنونی، ریشه در پیروزی نهایی نبرد رهایی بخش این کشور و دفع استعمارطلبی امپریالیسم دارد. چنین راهی را باید ایران نیز طی کند.
این دورنما عمده است و باید آن را به حربه موثر علیه دیکتاتوری و اقتصاد سیاسی امپریالیستی- اسلامی بدل نمود.
دستتان را می فشارم و از گفت و شنفت خوشحال و سپاسگزارم.
دفاع فواد کریمی از پناهندگان افغان، دفاع از راست است.
رفیق عزیز ملیحه، به توصیه شما نوشتار آقای فواد کریمی را در اخبارروز خواندم. دفاع او از پناهندگان و زحمتکشان افغان در ایران، همان طور که شما موشکافانه برجسته ساخته اید، از موضع مبارزه علیه امپرالیسم، جنگ های تجاوزی آن و به ویژه از موضع مبارزه با اقتصاد سیاسی امپریالیستی- اسلامی در ایران نیست.
به اصطلاح دفاع او از این زحمتکشان، از موضع شعار سلطنت طلبان و عناصر غیرچپ است که می کوشند ریشه ی بحران اقتصادی- اجتماعی را در ایران به سیاست ماجراجویانه ی نظامی رژیم دیکتاتوری محدود سازند. شعار «سوریه را رها کن ..» که در این نوشتار کوتاه طرح می شود، گرچه بر زبان رانده نمی شود، شعاری است از ٬٬راست٬٬ که از یک سو می خواهد از رژیم دیکتاتوری ولایی عبور کند، مایل است اما از سوی دیگر شرایط نظام اقتصادی وابسته به اقتصاد امپریالیستی را حفظ و ادامه دهد.
در کشورهای سرمایه داری نیز بسیاری از زحمتکشان در تله ی چنین شعارهای ضد خارجی و ضد پناهندگان گرفتار هستند. حتی گویا از موضع دفاع از آنان. مواضع جدید خانم سارا واگن کنشت در آلمان در ارتباط با مهاجران اقتصادی به اروپا و آلمان، متاسفانه از همین موضع سوسیال دمکراتیک راست سرچشمه گرفته است.
موضع چپ در نبرد طبقاتی در ایران (و همچنین در جهان) تنها با اتخاذ موضع برای گذار از اقتصاد سیاسی نئولیبرال حاکم بر اقتصاد جهانی تعریف می شود. کوشش برای ارایه ی جایگزین متناسب به منظور خروج از سیستم حاکم اقتصادی در انطباق با شرایط هر کشور توسط چپ، در ایران شما و دیگران مانند نگارنده، محور و ستون فقرات فعالیت و مبارزه ی طبقاتی را در هر کشور تشکیل می دهد. برای ایران می تواند سیاست ٬٬چپ٬٬، تنها با موضع آن علیه اقتصاد سیاسی دیکته شده توسط امپریالیسم تعریف گردد. بدون ارایه جایگزین مردمی و ملی برای اقتصاد سیاسی مرحله ی ملی دمکراتیک فرازمندی جامعه ی ایرانی، موضع چپ مبهم، مغشوش و سرگردان باقی می ماند. جایگزین ترقی خواهانه که حزب توده ایران پیشنهاد می کند، اقتصاد سیاسی ملی- دمکراتیک است با هدف گیری دورنمای گذار از نظام سرمایه داری وابسته به اقتصاد جهانی. سرشت ملی و ضد امپریالیستی چنین جایگزینی، از مرز پیشنهادهای پوزیتویستی برای تداوم نظام سرمایه داری گذر می کند. راه رشد سرمایه دارانه مستقل در جهان امروز ناممکن است. وابستگی نواستعماری پیامد قانونمند آن است.
از این رو برنامه جایگزین ترقی خاهانه دارای دورنمای سوسیالیستی است. مبارزه برای این دورنمای مردمی- دمکراتیک و ملی را آگاهانه و جمعی و با توجه به خواست ها و «پراتیک انقلابی» (مارکس) طبقه کارگر ایران در نبرد طبقاتی کنونی به پیش ببریم.
متاسفانه نتوانستم نوشته طاهری پور مورد نظر شما را بیابم. لطفن آدرس آن را برایم ارسال کنید.
پذیرش «حقیقت بالفعل» طاهری پور، ماکیاولیسم ناب!
رفیق گرامی بانو ملیحه
ممنون برای ارسال آدرس مقاله ی جمشید طاهری پور. آن را مطالعه کردم و در تأیید سخن شما باید بگویم که او نه تنها درباره ی اقتصاد سیاسی امپریالیستی- اسلامی سکوت می کند، بلکه با توصیه برای پذیرش «حقیقت بالفعل» توسط توده ها، راست ترین موضع به اصطلاح ٬٬چپ٬٬ را نمایندگی میکند و می خواهد آن را در قاب خشکیده ی ٬٬تکثرخواهی٬٬ «نظر خودم» به دیگران القاء کند.
طاهری پور به طشت رسوایی دیکتاتوری ولایی و ابزارهای سرکوب امنیتی آن می کوبد، این گامی مثبت است، ولی کافی نیست و سربلندی نمی آورد. مردم میهن ما و دیگران این طشت رسوایی را بر سر هر بام می کوبند.
او با اتخاد سازشکارترین مواضع ماکیاوالیستی می کوشد، پذیرش «حقیقت بالفعل»، یعنی ٬٬حقیقت٬٬ مورد خواست حاکمان غارتگر و استثمارگر را توجیه کند، به جای کوشش برای تغییر آن و برانداختن «حقیقت بالفعل» حاکمان.
متأسفانه دست و بال من بیش از حدی گرفتار است که بتوانم به تنهایی در زمینه مبارزه با اندیشه ی تسلیم طلبی و عافیت جویی و نمایندگان آن در صحنهی رفقای گذشته فدایی صحنه ی فعالیت دیگری را بگشایم. صحنه ای که در نبرد طبقاتی- فرهنگی بسیار پراهمیت است. ولی آماده هستم در این زمنیه با عللاقمندانی همکاری کنم که نبرد علیه اقتصاد سیاسی امپریالیستی- اسلامی را وظیفهای عمده ارزیابی میکنند و بر ضرورت افشاگری و روشنگری علیه مواضعی از قبیل طاهری پورها می رزمند.