رزمى‏‏‏‏ يك‏پارچه عليه اشغال حزب توده ايران از درون (٦) آموزشى‏‏‏ از تجارب خلق‏هاى‏‏‏ ديگر براى‏‏‏ مبارزه امروز طبقه كارگر ايران ”دو تاكتيك سوسيال دمكراسى‏‏‏“ لنين و شرايط كنونى‏‏‏ در ايران

image_pdfimage_print

مقاله شماره ١٣٨٩ / ٢٤ (٢٧ مرداد) بخش دوم

واژه راهنما: شيوه لنينى‏‏‏ تحليل. ديالكتيك رابطه طبقه كارگر و حزب آن با طبقات و نيروهاى‏‏‏ ديگر در انقلاب دموكراتيك. آموزشى‏‏‏ از تجارب خلق‏هاى‏‏‏ ديگر براى‏‏‏ مبارزه امروز طبقه كارگر ايران در انقلاب ملى‏‏- دموكراتيك. موضع “نامه مردم” التقاتى‏‏‏، متضاد، غيرمستقل و ماوراى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏. مضمون طبقاتى‏‏‏ “اتحاد”. اهميت پرچم افراشته نظريات طبقه كارگر براى‏‏‏ برپايى‏‏‏ “اتحاد”. نبردى‏‏‏ يك‏پارچه عليه برنامه ارتجاع. عنصر ملى‏‏‏- ضدامپرياليستى‏‏‏ نبرد آزاديبخش دوران كنونى‏‏، مبارزه عليه نوليبراليسم و دفاع از دستاوردهاى‏‏ مترقى‏‏ در قانون اساسى‏‏ ايران است.

انديشه نظريه‏پرداز “نامه مردم” را كلبدشكافى‏‏‏ كنيم:

١- انديشه در ابتدا رابطه ميان ساختار نظام و آزادى‏‏‏ را مورد توجه قرار مى‏‏‏دهد: « … به باور [؟!] ما، سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه به قصد [برپايى‏‏‏] دموكراسى‏‏‏ و اعمال حاكميت واقعى‏‏‏ مردم و تامين حقوق عام دموكراتيك به‏ويژه براى‏‏‏ زحمتكشان و توده‏هاى‏‏‏ محروم جامعه، …».

صرفنظر از آنكه واژه‏هايى‏‏‏ دقيق‏تر و مشخص‏تر به جاى‏‏‏ كلمه «باور» براى‏‏‏ بيان موضع حزب طبقه كارگر، حزب توده ايران در يك ارزيابى‏‏‏ سياسى‏‏‏ وجود دارد، نمى‏‏‏تواند يك توده‏اى‏‏‏ با مضمون مبهم «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه» موافق باشد. بنا به ارزيابى‏‏‏ (و نه باور) حزب طبقه كارگر در مانيفست كمونيستى‏‏‏، تاريخ جامعه بشرى‏‏‏ مبتنى‏‏‏ بر “ماترياليسم تاريخى‏‏‏”، «… سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه به قصد [برپايى‏‏‏] دموكراسى‏‏‏ و اعمال حاكميت واقعى‏‏‏ مردم …»، مفهومى‏‏‏ تاريخى‏‏‏ است. مفهوم آن ساختار جامعه سرمايه‏دارى‏‏‏ است كه در آن «دموكراسى‏‏‏» به معناى‏‏‏ برقرارى‏‏‏ آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ بورژوازى‏‏‏ مى‏‏‏باشد. «اعمال حاكميت … مردم» در بهترين حالت، برقرارى‏‏‏ دموكراسى‏‏‏ پارلمانى‏‏‏ است كه در آن هر چند سال يك‏بار نمايندگانى‏‏‏ به مجلس راه مى‏‏‏يابند، تا در كنار ارگان‏هاى‏‏‏ ديگر، حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ و «قانون سود سرمايه» را تضمين كنند.

دستاورد بزرگِ انقلابى‏‏‏ بورژوازى‏‏‏ در دوران طلوع صورتبندى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏- اجتماعى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏ (“دموكراسى‏‏‏ پارلمانى‏‏‏”)، بنا به سرشت طبقاتى‏‏‏ خود، نمى‏‏‏تواند «حاكميت واقعى‏‏‏ مردم» را تامين كند. بيش از آن، «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه» وظيفه برقرارى‏‏‏ «حاكميت واقعى‏‏‏ مردم» را ندارد! وظيفه آن برقرارى‏‏‏ و حفظ حاكميت نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ است.

٢- در مقاله نقل شده از “نامه مردم” شماره ٨١٨، تضاد ميان دستيابى‏‏‏ به حقوق دموكراتيك با برنامه خصوصى‏‏‏سازى‏‏‏ و آزادسازى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏ در عملكرد «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه»، يعنى‏‏‏ در عملكرد دولت‏هاى‏‏‏ كشورهاى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏ كه مجرى‏‏‏ اين برنامه امپرياليستى‏‏‏ هستند، تشخيص داده شده است. اين تشخيص اما براى‏‏‏ نظريه‏پرداز با تصحيح موضع و منطق مقاله همراه نمى‏‏‏شود. تضاد ميان انديشه نظريه‏پرداز درباره تائيد او از «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه» با انديشه دوم طرح شده توسط او، يعنى‏‏‏ مخالفتش با «حراج ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏» توسط همان «سازماندهى‏‏‏ …»، بدون هر نوع برخورد و انعكاس انتقادى‏‏‏ در انديشه نظريه‏پرداز باقى‏‏‏ مى‏‏‏ماند و يك به يك به مقاله منتقل مى‏‏‏شود. انديشه نظريه‏پرداز كه تضاد عينى‏‏‏ در مقاله خود را تشخيص مى‏‏‏دهد، تا مرز حل تضاد رشد نكرده و پيش نمى‏‏‏رود. نتيجه و پيامد اين وضع آنست كه نظرى‏‏‏ التقاتى‏‏‏ و متضاد در مقاله مطرح مى‏‏‏گردد. انگار دو جريان با دو نظر متفاوت به “توافق” رسيده‏اند، هر دو جنبه واقعيت را در كنار هم طرح كنند (تا به قول محمد اميدوار، تاريخ درباره آن حكم خود را در آينده صادر كند!). چنين وضع التقاتى‏‏‏ را مى‏‏‏توان ازجمله در نظريات در تارنگاشت “عدالت” نيز مشاهده كرد (نگاه شود به مقاله ٨٨/٢٦، “حيونى‏‏‏ تارنگاشت “عدالت”http://www.tudeh-iha.com/?p=1057&lang=fa).

انديشه نظريه‏پردازِ “نامه مردم” كه يكى‏‏‏ از رهبران كنونى‏‏‏ حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران است، هدفى‏‏‏ را در مقاله خود دنبال مى‏‏‏كند كه در خودش گويا با تضادى‏‏‏ «ناممكن» روبروست. در آنجا گفته مى‏‏‏شود: «… و اين مهم [برپايى‏‏‏ دموكراسى‏‏‏ برپايه «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه»] با حراج ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏، شكل‏گيرى‏‏‏ نهادهاى‏‏‏ غيردموكراتيك ناشى‏‏‏ از خصوصى‏‏‏سازى‏‏‏ صنايع مادر و راهبردى‏‏‏، به‏ويژه نفت و گاز در تقابل قرار داشته و ناممكن است.» اشتباه نظريه‏پرداز در آن است كه اين تضاد را «ناممكن» مى‏‏‏پندارد، در حالى‏‏‏ كه اين تضادى‏‏‏ است ديالكتيكى‏‏‏ كه همان قدر شرط وجودى‏‏‏ نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ را تشكيل مى‏‏‏دهد، كه در تضادى‏‏‏ آشتى‏‏‏ناپذير با منافع طبقه كارگر قرار دارد! اين نكته، اين واقعيت را نظريه‏پرداز «حس» مى‏‏‏كند و آن را، «باور» خود را حتى‏‏‏ سياه روى‏‏‏ سفيد نيز مى‏‏‏نويسد، اما از آن به نتيجه‏گيرى‏‏‏ براى‏‏ مبارزه به سود طبقه كارگر و افراشتن پرچم انديشه آن نايل نمى‏‏‏شود.

عنوان “خجولانه” «در تقابل قرار داشتن و ناممكن بودن» را نمى‏‏‏توان به عنوان پذيرش ويژگى‏‏‏ لنينى‏‏‏ حفظ استقلال و خط‏مشى‏‏‏‏ انقلابى‏‏‏‏- كارگرى‏‏‏‏ ارزيابى‏‏‏ نمود. اين پرچمى‏‏‏ افراشته در دفاع از منافع طبقه كارگر، كه از منافع كل جامعه دفاع مى‏‏‏كند، نيست. از سرشتى‏‏‏ مستقل و انقلابى‏‏‏ برخودار نمى‏‏‏باشد و از اين روى‏‏‏ نيز رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب توده ايران قادر نخواهد شد با دنبال كردن چنين خط‏مشى‏‏‏ پوزيتويستى‏‏‏ به تصحيح سياست خود و به جلب طبقه كارگر به حزب و به مبارزه انقلابى‏‏‏ مردم دست يابد.

٣- تضاد درونى‏‏‏ ميان «باور» به ضرورت ايجاد كردن «وسيع‏ترين جبهه» بدون مرز روشن طبقاتى‏‏‏ در “نامه مردم” شماره ٨٣١ ، انتقام خود را در بروز موضع التقاتى‏‏‏ نظريه‏پرداز مى‏‏‏گيرد. اين انتقام، اعتراف درستى‏‏‏ است كه ظاهراً بخشى‏‏‏ از رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب توده ايران خطر آن را  «خجولانه» مطرح و به بخش ديگر رهبرى‏‏ و به «متحدان» خود و مجريان سياست نوليبرال امپرياليستى‏‏‏ گوشزد مى‏‏‏كند.

اين رهبرى‏‏‏ پرچم افراشته مبارزه و موضع مستقل طبقه كارگر را در چارچوب «ماترياليسم علمى‏‏‏ (تاريخى‏‏‏)» بر زمين مى‏‏‏گذارد و به “عقبه” ناتوان و عليل جريان اپوزيسيون “لائيك” سلطنت‏طلب تا جمهورى‏‏‏خواه و به اصطلاح “چپ” تبديل مى‏‏‏گردد كه پس از پيروزى‏‏‏ حتى‏‏‏ نيم نگاهى‏‏‏ هم نثارش نخواهد ساخت. ترك مبارزه طبقاتى‏‏‏ و كشيده شدن به صحنه “مباره مذهبى‏‏‏ِ” مدنظر ارتجاع داخلى‏‏‏ وخارجى‏‏‏، رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب طبقه كارگر را از بلنداى‏‏‏ انديشه  طبقاتى‏‏‏ ماركسيست- توده‏اى‏‏‏ به پائين مى‏‏‏كشد! “راه توده”- پيك نت على‏‏‏ خدايى‏‏‏ نيز سرنوشتى‏‏‏ ديگر نخواهد داشت، اگر «متحدان» او در حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ مافيايى‏‏‏ به پيروزى‏‏‏ مى‏‏‏رسيدند، سرنوشتى‏‏ كه اكنون “عدالت” به آن دچار است!

٤- ناتوانى‏‏‏ ناشى‏‏‏ از تبديل شدنِ رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب توده ايران به “عقبه اپوزيسيون” زمانى‏‏‏ چشم‏گيرتر به چشم مى‏‏‏خورد، زمانى‏‏‏ كه تضاد موجود ميان «باور» به «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه به قصد [برپايى‏‏‏] دموكراسى‏‏‏ و اعمال حاكميت واقعى‏‏‏ مردم» كه گويا قادر است «… تامين حقوق عام دموكراتيك به‏ويژه براى‏‏‏ زحمتكشان و توده‏هاى‏‏‏ محروم جامعه …» را ممكن سازد، با واقعيت سرمايه‏دارى‏‏‏ دوران افول “گلوباليسم” در برابر هم قرار داده شود. برپايه بحران ساختارى‏‏‏ حاكم بر نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ در جهان، سرمايه مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ مى‏‏‏كوشد «قانون سود سرمايه» را به طور روز افزون از اين طريق اعمال كند كه سطح زندگى‏‏‏ لايه‏هاى‏‏‏ هر روز بيش‏ترى‏‏‏ از مردم همه كشورها را تنزل دهد. درست طبقه كارگر و لايه‏هاى‏‏‏ پائينى‏‏‏ جامعه در همه كشورهاى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏ آن گروه‏هاى‏‏‏ ميليونى‏‏‏  از انسان‏ها هستند، كه زير فشار روزافزون بار سنگين اين سياست ناشى‏‏‏ از «قانون سود سرمايه» رنج مى‏‏‏برند.

٥- رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب توده ايران كه امسال در نوزدهمين سمينار بين‏المللى‏‏‏ كمونيستى‏‏‏ در كنار ٢٢ حزب كمونيست ديگر شركت داشته است و با امضاى‏‏‏ خود زير بيانيه سمينار، «نتيجه‏گيرى‏‏‏هاى‏‏‏» آن را مورد تائيد قرار مى‏‏‏دهد كه در آن ازجمله برنامه ارتقاى‏‏‏ «نرخ سودآورى‏‏‏» سرمايه، «سرشت سيستم سرمايه‏دارى‏‏‏» اعلام مى‏‏‏شود كه از طريق تقليل درآمد و دستمزد «زحمتكشان و توده‏هاى‏‏‏ محروم جامعه» تحقق مى‏‏‏يابد، چگونه مى‏‏‏تواند خواستار «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه» بر پايه اين نظام بوده و «طرفدار راه رشد غيرسرمايه‏دارى‏‏‏» در انقلاب ملى‏‏‏ و دموكراتيك ايران نباشد؟

راه رشد غيرسرمايه‏دارى‏‏‏ يا سمت‏گيرى‏‏‏ سوسياليستى‏‏‏، عمده‏ترين مضمون نبرد ملى‏‏‏- ضدامپرياليستى‏‏‏ و آزاديبخش مردم كشورهاى‏‏‏ پيرامونى‏‏‏ را در دوران كنونى‏‏‏ تشكيل مى‏‏‏دهد كه عليه سياست نواستعمارى‏‏‏ “گلوباليسمِ” امپرياليستى‏‏‏ مى‏‏‏رزمند. مبارزه عليه برنامه “خصوصى‏‏‏سازى‏‏‏ و آزادسازى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏” سرمايه مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ كه محتواى‏‏‏ اين نبرد را تشكيل مى‏‏‏دهد، مبارزه‏اى‏‏‏ ميهن‏دوستانه عليه منافع ارتجاع داخلى‏‏‏ و خارجى‏‏‏، عليه حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ مافيايى‏‏‏ در ايران كنونى‏‏‏ و متحدان مشترك‏المنافع آن در خارج از كشور بوده و محك شناخت سياست انقلابى‏‏‏ از سياست اپورتونيستى‏‏‏ است.

٦- برداشتى‏‏‏ كه در “نامه مردم” شماره ٨١٨ تحت عنوان «به باور ما» مطرح مى‏‏‏گردد، ريشه در پذيرش گويا گريزناپذير بودن حكم «قانون سود سرمايه» در دوران كنونى‏‏‏ دارد، ريشه در انديشه «پايان تاريخ» دارد كه انديشمندان پسامدرن پس از فروپاشى‏‏‏ كشورهاى‏‏‏ سوسياليستى‏‏‏ مطرح ساخته و نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ را قله و پايان تاريخ اعلام نموده‏اند. اين در حالى‏‏‏ است كه به برداشت ماركسيستى‏‏‏- توده‏اى‏‏‏ تنها پس از برافتادن نظام طبقاتى‏‏‏، پس از پايان يافتن استثمار انسان از انسان، شرايط برقرارى‏‏‏ «حاكميت واقعى‏‏‏ مردم» بوجود خواهد آمد.

٧- پذيرفتن گويا تحقق بخشيدن به «حاكميت واقعى‏‏‏ مردم» براى‏‏‏ «دموكراسى‏‏‏ بورژوازى‏‏‏»، مخدوش ساختن سرشت طبقاتى‏‏‏ آن است. چنين ارزيابى‏‏‏ از «دموكراسى‏‏‏ بورژوازى‏‏‏» در سندى‏‏‏ در ارگان مركزى‏‏‏ حزب توده ايران، چه معنايى‏‏‏ دارد؟ به اين پرسش بايد رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب توده ايران پاسخى‏‏‏ مشخص بدهد! بايد به توده‏اى‏‏‏ها، به طبقه كارگر ايران توضيح دهد، برپايه چه برداشت ماركسيستى‏‏‏- توده‏اى‏‏‏ به خود اجازه داده است در ارگان مركزى‏‏‏ حزب توده ايران، به خلط مطلب پرداخته، برّايى‏‏‏ و صراحت و روشنى‏‏‏ برداشت حزب توده ايران را با كلماتى‏‏‏ مبهم، مخدوش و چند پهلو نقض كند؟ به احتمال قوى‏‏‏ رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ پاسخى‏‏‏ به اين پرسش نخواهد داد! درباره علت سكوت غيرمجاز وى‏‏‏ در نوشتارى‏‏‏ جداگانه موضع گرفته و نشان داده خواهد شد، كه اين رهبرى‏‏‏ آنجا كه «منفعتى‏‏‏» برايش به خطر مى‏‏‏افتد، بسيار سريع موضع مى‏‏‏گيرد و اطلاعيه صادر مى‏‏‏كند. بديهى‏‏‏ است كه بدون ابراز نظر صريح رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏، بايد ارزيابى‏‏‏ از «باور» او را حداقل نشان سردرگمى‏‏‏ نظرى‏‏‏ او ارزيابى‏‏‏ كرد كه حزب طبقه كارگر ايران را به كلوپ خصوصى‏‏‏ خود تبديل ساخته‏ است.

٨- نه تنها واژ‏هاى‏‏‏ به كار گرفته شده مانند «به باور ما» مخدوش كننده زبان و فرهنگ ماركسيستى‏‏‏- توده‏اى‏‏‏ است، بلكه همچنين مضمون مدنظر مقاله، در كليت خود عدول از ارزيابى‏‏‏ «ماترياليسم تاريخى‏‏‏» بوده و فاقد ويژگى‏‏‏ «علمى‏‏‏» است. ببينيم كمبود خصلت «علمى‏‏‏» در مقاله التقاتى‏‏‏ پيش گفته “نامه مردم” چگونه بروز مى‏‏‏كند. در ادامه مقاله، رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ اعتقاد خود را درباره اينكه گويا «… سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه به قصد [برپايى‏‏‏] دموكراسى‏‏‏ و اعمال حاكميت واقعى‏‏‏ مردم …» مى‏‏‏باشد، از اين طريق به اصطلاح مستدل مى‏‏‏سازد كه آن را: «… زمينه‏هاى‏‏‏ ضرور براى‏‏‏ دگرگونى‏‏‏هاى‏‏‏ بنيادين به شمار مى‏‏‏آ[ورد] …».

در اين جمله، رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ تنها “تزى‏‏‏” را مطرح مى‏‏‏سازد كه پيش از آنكه زمينه منطقى‏‏‏- علمى‏‏‏ براى‏‏‏ برداشت بعدى‏‏‏ را تشكيل دهد، درستى‏‏ آن بايد به اثبات رسانده شود. به عبارت ديگر بايد نظريه‏پرداز نخست به اثبات برساند كه چرا بايد «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه» مدنظر او، پيش‏شرط «ضرور» ايجاد شدن «دگرگونى‏‏‏هاى‏‏‏ بنيادين به شمار آيد»؟

پيش‏تر نشان داده شده بود كه به نظر لنين، شرط تعميق انقلاب «دموكراتيك» روندى‏‏‏ بغرنج را تشكيل مى‏‏‏دهد كه تحت تاثير آن بورژوازى‏‏‏ سلطنت‏طلب منزوى‏‏‏ شده، بورژوازى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ تحت تاثير انديشه ترقى‏‏‏خواهانه حزب طبقه كارگر در جهت تعميق انقلاب گرايش مى‏‏‏يابد. روندى‏‏‏ كه در آن نقش خرده‏بورژوازى‏‏‏ كه رهبرى‏‏‏ معنوى‏‏‏ طبقه كارگر را پذيرفته است، از اهميت ويژه برخودار است. روندى‏‏‏ كه درستى‏‏‏ و علمى‏‏‏ بودن آن در تجربه حزب توده ايران در انقلاب بهمن ٥٧ يك بار ديگر به اثبات رسيد. با كدام استدلال مى‏‏‏خواهد نظريه‏پرداز “نامه مردم” شماره ٨١٨، استدلال لنينى‏‏‏ را نفى‏‏‏ كند و به جاى‏‏‏ آن “تز” اثبات نشده خود را به توده‏اى‏‏‏ها تفهيم نمايد؟ با هيچ استدلالى‏‏‏! برعكس، نويسنده مى‏‏‏كوشد “تز” خود را با “تزى‏‏‏” ديگر گويا به اثبات برساند و مدعى‏‏‏ مى‏‏‏شود كه برقرارى‏‏‏ «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه» گويا «در خدمت آماج‏هاى‏‏‏ مرحله انقلاب ملى‏‏‏- دموكراتيك قرار دارد»! رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ آماج‏هاى‏‏‏ مرحله انقلاب ملى‏‏‏- دموكراتيك را از واقعيت تاريخى‏‏‏ تجربه حزب توده ايران در انقلاب ملى‏‏- دموكراتيك بهمن تهـى‏‏‏ مى‏‏‏سازد.

واقعيت تاريخى‏‏‏ آن است كه آماج‏هاى‏‏‏ انقلاب ملى‏‏‏- دموكراتيك با پيش‏شرط‏هاى‏‏‏ پيش گفته، در قانون اساسى‏‏‏ ايران تبلور يافتند. كدام منطق علمى‏‏‏ اجازه مى‏‏‏دهد از «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه» كه بيان مبهم مفهومى‏‏‏ براى‏‏‏ “آزادى‏‏‏” و “حقوق بشر” مدنظر بورژوازى‏‏‏ “سلطنت‏طلب” است، و همانطور كه نشان داده شد، مدنظر نويسنده مقاله “نامه مردم” نيز مى‏‏‏باشد، اين نتيجه‏گيرى‏‏‏ بدست آيد كه به كمك آن گويا آماج‏هاى‏‏‏ انقلاب بهمن ٥٧ كه به تعريف حزب توده ايران انقلابى‏‏‏ ملى‏‏‏- دموكراتيك است، تحقق خواهند يافت؟

واقعيت اما از آن‏چنان خشونت و صراحتى‏‏‏ برخودار است كه حتى‏‏‏ نظريه‏پرداز “نامه مردم” هم نمى‏‏‏تواند بر آن چشم بپوشد و در مقاله التقاتى‏‏‏ به آن اعتراف مى‏‏‏كند. او كه مى‏‏‏داند كه «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه» مدنظر او، همانند حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ مافيايى‏‏‏ كنونى‏‏‏ به «حراج ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏، شكل‏گيرى‏‏‏ نهادهاى‏‏‏ غيردموكراتيك ناشى‏‏‏ از خصوصى‏‏‏سازى‏‏‏ صنايع مادر و راهبردى‏‏‏، به‏ويژه نفت و گاز» ادامه خواهد داد، همان‏طور كه اشاره شد، تنها به قول لنين «محجوبانه» از آن مى‏‏‏نالد كه اين سياست «با حراج ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏، شكل‏گيرى‏‏‏ نهادهاى‏‏‏ غيردموكراتيك ناشى‏‏‏ از خصوصى‏‏‏سازى‏‏‏ صنايع مادر و راهبردى‏‏‏، به‏ويژه نفت و گاز در تقابل قرار داشته و ناممكن است.» (“نامه مردم” ٨١٨).

آرى‏‏‏ رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب توده ايران مى‏‏‏داند كه اين سياست به معناى‏‏‏ برباد دادن زيربناى‏‏‏ حفظ استقلال اقتصادى‏‏‏، سياسى‏‏‏ و نهايتاً هويت تاريخى‏‏‏ جامعه ايرانى‏‏ بوده و لذا عميقاً ضدملى‏‏‏ است. اين واقعيت و دانش و يا به قول او «باور» را اما به پرچم افراشته نظريات و تبليغات حزب توده ايران براى‏‏‏ اعمال خط‏مشى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ به منظور جلب طبقه كارگر به خيزش انقلابى‏‏‏ مردم تبديل نمى‏‏‏كند، بلكه «محجوبانه» مى‏‏‏نالد كه «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه» با اجراى‏‏‏ برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏‏ «در تقابل قرار داشته و ناممكن است»!!

“نامه مردم”، ارگان مركزى‏‏‏ حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران در اختيار رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب، ديگر يك ارگان رزمجو و مبارز انقلابى‏‏‏ نيست كه با صراحت و با پرچمى‏‏‏ افراشته از منافع طبقه كارگر كه از منافع كل جامعه دفاع مى‏‏‏كند (مانيفست كمونيستى‏‏‏)، بپاخاسته باشد و نظريات حزب را در مقالاتى‏‏‏ مستدل، روشنگرانه و افشاگرِ سياست دشمن طبقاتى‏‏‏ به رشته تحرير درآورد، بلكه به ارگانى‏‏‏ عليل و ناتوان در خدمت حفظ شرايط حاكم موجود تبديل شده است، به ارگان جريان پوزيتويستى‏‏‏ كه در جريان حفظ منافع بورژوازى‏‏‏ «حل» شده است و در تائيد تز پسامدرنيستى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏ جهانى‏‏‏ شده كه نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ را «پايان تاريخ» اعلام مى‏‏‏كند، قلم مى‏‏‏زند.

بى‏‏‏ جهت هم نيست كه ابرازنظر كننده ديگرى‏‏‏ كه در دفاع از مواضع رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب در گفتگوى‏‏‏ دوستانه‏اى‏‏‏ با “توده‏اى‏‏‏ها” قرار دارد، مى‏‏‏نويسد: «شايد شما هنوز هم طرفدار راه رشد غيرسرمايه‏دارى‏‏‏ باشيد كه مرحله‏اى‏‏‏ بودن مبارزه در نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ را موضعى‏‏‏ ايده‏آليستى‏‏‏ و ضدعلمى‏‏‏ مى‏‏‏دانيد (براى‏‏‏ شرايط حال حاضر ايران).» براى‏‏‏ علاقمندى‏‏‏ كه به دفاع از تز رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب مى‏‏‏پردازد، «طرفدار راه رشد غيرسرمايه‏دارى‏‏‏» بودن، از اين روى‏‏‏ اينچنين دور از ذهن است، زيرا رهبرى‏‏‏ حزب در هيچ مقاله‏اى‏‏‏ تاكنون خصلت ضدامپرياليستى‏‏‏ گرايش راه رشد سوسياليستى‏‏‏ و اصل‏هاى‏‏‏ ٤٣ و ٤٤ اقتصادى‏‏‏ قانون اساسى‏‏‏ ايران را برجسته نساخته و توضيح نداده است، كه وجود بخش دولتى‏‏‏ قوى‏‏‏ در ايران از ديرباز، يكى‏‏‏ از علل تاريخى‏‏‏ حفظ حاكميت ملى‏‏‏ را تشكيل داده است؛ خصلت ضدملى‏‏‏ برنامه “خصوصى‏‏‏سازى‏‏‏ و آزادسازى‏‏‏” نوليبرال امپرياليستى‏‏‏ را كه در خدمت تبديل كشورهاى‏‏‏ پيرامونى‏‏‏ به نومستعمره‏هاى‏‏‏ جديد امپرياليسم است، به موضوع بحث و افشاگرى‏‏‏ عليه نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ مافيايى‏‏‏ و جانشين احتمالى‏‏‏ “لائيك” آن تبديل نكرده است؛ به افشاى‏‏‏ خصلت استعمارگرانه اين برنامه امپرياليستى‏‏‏ نپرداخته است؛ مبارزه با اين سياست امپرياليستى‏‏‏ را به پرچم برافراشته مبارزه طبقه كارگر تبديل نساخته است و آن را به اهرم اقناع خرده‏بورژوازى‏‏‏ و بورژوازى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ و ملى‏‏‏ و “اصلاح‏طلب” و ايجاد جو شورانگيز دفاع از دستاوردهاى‏‏‏ ترقى‏‏‏خواهانه انقلاب بهمن ٥٧ تبديل نساخته و از اين طريق به وظيفه “پيشقراولى‏‏‏” انديشه ماركسيستى‏‏‏- توده‏اى‏‏‏ عمل نكرده است!

رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب توده ايران كه امسال در نوزدهمين سمينار بين‏المللى‏‏‏ كمونيستى‏‏‏ در كنار ٢٢ حزب كمونيست ديگر ارتقاى‏‏‏ «نرخ سودآورى‏‏‏» سرمايه را «سرشت سيستم سرمايه‏دارى‏‏‏» اعلام مى‏‏‏كند، چگونه مى‏‏‏تواند خواستار «سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه» بر پايه اين نظام بوده و «طرفدار راه رشد غيرسرمايه‏دارى‏‏‏» نباشد؟

آنوقت عجيب هم نيست كه در شرايط فقدان انديشه و شعارهاى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ و واقع‏بينانه در تبليغات حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران كه قادر است با دفاع از منافع طبقه كارگر و منافع ملى‏‏‏ كشور خيزش انقلابى‏‏‏ را راهنمايى‏‏‏ كند، علاقمندى‏‏‏ بنويسد: «شما مخالف “مرحله”اى‏‏‏ بودن مبارزه در نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ هستيد. به نظر من در ايران ما عقب افتاده‏ترين نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ را داريم. از اين نظام عقب افتاده سنتى‏‏‏ به چه نظامى‏‏‏ مى‏‏‏شود پل زد.»؟ زمانى‏‏‏ كه سياست رهبرى‏‏‏ حزب توده ايران، سياستى‏‏‏ پوزيتويستى‏‏‏ و در تائيد نظام موجود سرمايه‏دارى‏‏‏ است، خروج از مرزهاى‏‏‏ نظام، گذار از نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ حتى‏‏‏ براى‏‏‏ انديشه برخى‏‏‏ از توده‏اى‏‏‏ها نيز قابل تصور نيست، چه رسد به “اصلاح‏طلبان” و….

برنامه دشمن طبقاتى‏‏‏ براى‏‏‏ اشغال حزب از درون

چنين است پيامدها و نتايج سياست سوسيال دمكرات حاكم بر حزب توده ايران، چنين است نتايج سياست تجديدنظرطلبانه و تسليم‏طلبانه حاكم بر انديشه رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب توده ايران.

عدم شركت در گفتگوى‏‏‏ رفيقانه درباره خط‏مشى‏‏‏ و سياست حزب توده ايران، عدم تمايل به سازماندهى‏‏‏ اين گفتگو و بحث‏ها در درون سازمان حزب توده ايران، بستن در بر روى‏‏‏ توده‏اى‏‏‏هايى‏‏‏ كه مايلند در درون حزب به مبارزه درون حزبى‏‏‏ بپردازند، تشويق اين توده‏اى‏‏‏ها به “سازمان سازى‏‏‏”، به جاى‏‏‏ گشودن در خانه حزب بر روى‏‏‏ آن‏ها، اخراج‏هاى‏‏‏ “سرد” (سلب حق اساسنامه‏اى‏‏‏ اعضاى‏‏‏ كميته مركزى‏‏‏، ازجمله نگارنده در شركت در كنگره حزبى‏‏‏ و ….) همگى‏‏‏ دانسته يا ندانسته از برنامه دشمن طبقاتى‏‏‏ براى‏‏‏ اشغال حزب از درون پيروى‏‏‏ مى‏‏‏كنند. اين همان «حل» شدن حزب در سياست بورژوازى‏‏‏ است كه لنين در “دو تاكتيك …» توضيح و عليه خطر آن هشدار مى‏‏‏دهد. دشمن طبقاتى‏‏‏ مى‏‏‏خواهد از اين راه، حزب توده ايران را به‏مثابه قلعه‏اى‏‏‏ مهجور و ناتوان در اختيار خود بگيرد. ايجاد تفرقه و تشتت در حزب توده ايران و جنبش توده‏اى‏‏‏ چنين هدفى‏‏‏ را دنبال مى‏‏‏كند.

انتقاد درست “جمشيد”، يكى‏‏‏ ديگر از توده‏اى‏‏‏هاى‏‏‏ علاقمند به سرنوشت حزب در ابرازنظرهاى‏‏‏ مختلف، كه خواستار «پيوستن» به حزب توده ايران و طرح «انتقاد تنها در درون حزب» مى‏‏‏شود، انگشت بر خطرى‏‏‏ مى‏‏‏گذارد كه از برنامه دشمن طبقاتى‏‏‏ براى‏‏‏ اشغال حزب از درون نشئت مى‏‏‏گيرد. او ازجمله مى‏‏‏نويسد: «درود به حزب توده ايران. براى‏‏‏ زنده نگهداشتن طبيعت بايد به زندگى‏‏‏ شيرين زنده‏ياران از دكتر تقى‏‏‏ ارانى‏‏‏ تا كبيريان و …، به حزب توده ايران پيوست و جداى‏‏‏ از حزب توده ايران قلم‏زدن خدمت به خرابى‏‏‏ زمين و خدمت به سرمايه‏داريست. … بايد تنها در درون حزب توده ايران انتقاد …» كرد.

دزدى‏‏‏ آرشيو “راه توده” توسط على‏‏‏خدايى‏‏‏ و تبديل آن به «كيهان لندن از چپ» و اضافه كردن بچه ناخلف “پيك‏نت” به آن همانقدر تحقق بخشيدن به اين سياست دشمن طبقاتى‏‏‏ است كه برنامه جريان شناخته شده در تارنگاشت “عدالت” چنين است.

هيچ توده‏اى‏‏‏ صادقى‏‏‏، به طريق اولى‏‏‏ رهبرى‏‏‏ صادقى‏‏‏ نمى‏‏‏تواند وجود داشته باشد –  و اين يك حكم كاتگوريال، يك حكم تغييرناپذير است –  كه نخواهد براى‏‏‏ دسترسى‏‏‏ به هدف برطرف ساختن تشتت نظرى‏‏‏ و سازمانى‏‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏‏ پيگيرانه بكوشد؛ براى‏‏‏ دسترسى‏‏‏ به هدف يافتن راه‏هاى‏‏‏ واقع‏بينانه و قابل دست‏يابى‏‏‏ براى‏‏‏ برطرف ساختن تشتت نظرى‏‏‏ و سازمانى‏‏‏ در حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران پيگيرانه، مبتكر و فعال باشد!

كسى‏‏‏ كه به جاى‏‏‏ چنين گامى‏‏‏، همانند محمد اميدوار نشستن در انتظار «حكم تاريخ» را توصيه مى‏‏‏كند، تا معلوم شود «كدام سياست درست بوده است»، و يا همانند على‏‏‏ خدايى‏‏‏ مساله وحدت حزب را به «دست حوادث» نامعلوم آينده مى‏‏‏سپارد و …، دانسته يا ندانسته به مجرى‏‏‏ سياست دشمن طبقاتى‏‏‏ تبديل مى‏‏‏شود.

مسئول‏هاى‏‏‏ حزبى‏‏‏!   توده‏اى‏‏ها!  به وظيفه تاريخى‏‏‏ خود براى‏‏‏ مبارزه با برنامه ارتجاع داخلى‏‏‏ و خارجى‏‏‏ عمل كنيد!  شرايط بحث و گفتگوى‏‏‏ رفيقانه و سازنده را در درون ساختار حزب ايجاد سازيد!

اجازه دهيد توده‏اى‏‏‏ها بر سر نكات مشخص و تعيين كننده براى‏‏‏ ايجاد كردن خط‏مشى‏‏‏ و سياستى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ با يكديگر به تبادل نظر و گفتگو بپردازند!

بحث و گفتگويى‏‏‏ كه بايد بر پايه مبانى‏‏‏ شناخته شده ماركسيستى‏‏‏- توده‏اى‏‏‏ براى‏‏‏ شناخت شرايط حاكم بر كشور و وظايف روز ما عملى‏‏‏ گردد!

بايد بحث درباره “تضاد عمده” و “تضاد اصلى‏‏‏” در شرايط كنونى‏‏‏ در جامعه ايرانى‏‏‏ در مركز ثقل انديشه علمى‏‏‏ و انقلابى‏‏‏ قرار گيرد، تا با شناخت آن‏ها بتوان به پرسش درباره “متحدان ما در دوران كنونى‏‏‏ كيانند”، پاسخى‏‏‏ علمى‏‏‏ داده شود!

بايد همه كوشش را براى‏‏‏ جلب لايه‏هاى‏‏‏ مردم براى‏‏‏ احياى‏‏‏ دستاوردهاى‏‏‏ مترقى‏‏‏ انقلاب ملى‏‏- دموكراتيك بزرگ بهمن ٥٧ به‏عمل آورد و از اين طريق به تجهيز طبقه كارگر و متحدان آن در روند خيزش انقلابى‏‏‏ كنونى‏‏‏ دست يافت!

2 Comments

  1. آشنا

    سلام
    کسی که جلوی شما را نگرفته است. حرفی برای گفتن داريد بگوييد. نوشته های شما رقصيدن بر نوک سوزن است. اين همه آسمان و ريسمان به هم می بافيد، در چند بند کارپايه مورد نظر خود را بطور منسجم مطرح کنيد.
    ضرب و المثل شکم گرسنه و رويای های رنگی را شنيده ايد؟
    آخه لنين وقتی آن حرفها را می زد حزبی داشت، رهبری داشت، نفوذی داست، عقل و خردی داشت!
    ما اگر اندکی عقل داشتيم بجای تجربه روسيه زمان لنين به تجربيات ونزوئلا، سوريه، بوليوی، عراق، افغانستان توجه می کرديم!

  2. آشنا

    سلام مجدد
    بالاخره مبارزات شما نتيجه بخشيد! به نشانی زير مراجعه نماييد:
    http://www.karzar.org
    ايِنها که مثل دست فروش های دوره گرد، هر روز بساط خود را در کوچه ای پهن می کنند، بعد از انحلال 10-مهر اين دکه را که به روزتر است راه انداخته اند!
    اشکالی نداشت اگر به خواننده می گفتند کی هستند و در گذشته در کجاها چه ها گفته اند؟ مثل خود شما هستند در اين زمينه!
    با اين موجودات سياسی می خواهيد انقلاب سوسياليستی راه بياندازيد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *