تحکیم صلح در سوریه و مساله بازگشت نیروهای مسلح ایران!

image_pdfimage_print

سخن روز شماره ۴۰/۹۸

۳ آبان ۱۳۹۸– ۲۵ اکتبر ۲۰۱۹

با عنوان «کرملین به جنگ پایان داد»، خبر و متن امضا شده توسط وزاری امور خارجه روسیه و ترکیه در روزنامه های مترقی در غرب انتشار یافت که پس از توافق میان پوتین و اردوغان بر سر چگونگی بازگشت صلح به سوریه در سوچی ممکن شد.

در بند اول این قرارداد، دو طرف بر سر «حفظ وحدت ملی و تمامیت ارضی سوریه و همچنین محافظت از امنیت ترکیه» به توافق رسیدند و تحقق بخشیدن به آن را به عنوان وظیفه ی دو طرف مورد تأیید قرار دادند. طبق بندهای دیگر، محافظت پلیس روسیه و ارتش سوریه در مرزهای بین دو کشور و پلیس روسیه و ارتش ترکیه در بخشی که ارتش ترکیه به خاک سوریه وارد شده است، مورد تأیید قرار می‌گیرد.

نکته پراهمیت برای کردهای شمال سوریه ایجاد شدن شرایط لازم برای شرکت در تنظیم قانون اساسی جدید در سوریه است. تاکنون کردهای سوریه حاضر به شرکت در آن نبودند، زیرا به امیدی کاذب دل بسته بودند بتوانند به کمک امپریالیسم آمریکا در شمال سوریه نیز منطقه ی کردنشین را به عنوان کشور به اصطلاح مستقل پایه بریزند. پنداری که باید به معنی تبدیل شدن کردها به زائده سیاست امپریالیسم آمریکا برای پاره پاره کردن سوریه تلقی بشود.

سیاست مدبرانه و هوشمندانه روسیه که در تنظیم آن لاورف، وزیر امورخارجه روسیه در کنار پوتین نقش برجسته‌ای ایفا کرد، برنامه امپریالیستی را برای پاره پاره کردن سوریه با شکست کامل روبرو ساخته است. الم و شنگه وزیر جنگ آلمان، کارن باور که رئیس حزب سوسیال مسیحی آلمان نیز است که از منافع سرمایه داری بزرگ آلمان دفاع می کند، واکنش قابل ترحم امپریالیسم آلمان است در برابر پیروزی سیاست مدبرانه روسیه که به ثمر رسیده است با هدف حفظ حق حاکمیت ملی سوریه و ایجاد شرایط برای حفظ تمامیت ارضی آن در آینده ی نزدیک.

سرشت تجاورزگرانه خواست ایجاد منطقه امن در شمال سوریه که آمریکا و ترکیه نتوانستند به آن تحقق بخشند، اکنون وقیحانه توسط آلمان و فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی مطرح می‌شود. برنامه وزیر جنگ آلمان که خواست علنی ماکرون، رئیس جمهور فرانسه نیز است، بی‌رنگ تر از آن است که جدی گرفته شود در برابر واقعیت موفقیت سیاست روسیه، سوریه که با دوری بیش تر ترکیه از غرب، کلیتِ قابل تأملی را برای درک شرایط در حال تغییر توازن قوا در جهان تشکیل می‌دهد.

در چنین شرایطی است که بدون تردید مساله خروج نیروهای مسلح ایران از سوریه به مساله عمده‌ای تبدیل شده است. خروج به‌موقع نیروهای مسلح ایران از سوریه همچنین در رابطه ج ا با سوریه و روسیه از اهمیت برجسته برخوردار است. ادامه حضور نیروهای مسلح ایران در سوریه برای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی سوریه غیرضروری شده است. در صورت ادامه ی حضور نیروهای مسلح ایران در سوریه، ایران با این خطر روبروست که ولادیمیر پوتین در مصاحبه مطبوعاتی خود پس از امضای توافقنامه با ترکیه بر آن تأکید نمود و گفت: «سوریه باید از حضور نیروهای مسلح نظامی غیرقانونی خارجی آزاد شود»!

ج ا نباید در انتظار آن روزی بنشیند که به طور رسمی خروج نیروهای مسلح آن را خواستار شوند. در چنین روزی دیگر دستاوردهای رابطه سازنده این کشور با روسیه و سوریه برای حفظ استقلال سوریه برباد رفته است! آیا آن‌هایی که علیه مردم خود به جنگ می‌روند و منافع انسانی و قانونی زحمتکشان و دیگر نیروهای محروم ایرانی را پامال می کنند، قادر به درک ظرافت تصمیم گیری جسورانه اکنون برای خروج نیروهای مسلح ایران از سوریه خواهند بود؟ باید برای هوشمندی آن‌ها تردید داشت؟

9 Comments

  1. خسرو

    جناب فرهاد عاصمی عزیز!
    با تشکر از نگارش این‌ مقاله، باید عرض‌کنم که با راه حل شما که در دو بند آخر تبیین کرده اید، موافق نیستم. مراد ولادیمیر پوتین، خروج همه نیروهایی است که به طور غیرقانونی خاک سوریه را اشغال کرده اند، یعنی نیروهای “غربی” به سرکردگی ارتش امریکا که به ویژه در ۲۰۱۴ زیر نام دروغین “ائتلاف ضد داعش” در سوریه مستقر شده‌اند و وظیفه شان کمک به افزایش متصرفات داعش بود. دخالت نیروهای مسلح ایران در سوریه قانونی و به درخواست دولت سوریه صورت گرفته لذا حضورشان قانونی است. روسیه نه تنها حق تصمیم گیری در این خصوص ندارد که آیا ایران در سوریه بماند یا نماند، بلکه با توجه به شناختی که از سیاست خارجی روسبه داریم، حتی چنین اطهار نظری نخواهد کرد. تنها دولت سوریه است که در این مورد می‌تواند تصمیم بگیرد.‌ وانگهی، پیشنهاد شما مبنی بر ترک نیروهای ایرانی از سوریه شامل ترک نیروهای روسی نیز خواهد شد زیرا آنها نیز نیروی “خارجی” محسوب می شوند. تنها نتیجه این خواهد بود که کل خاک سوریه برق آسا توسط نیروهای ائتلاف به اشغال در آید، زیرا سوریه هنوز قادر به محافظت از تمامیت ارضی خود به تنهایی نیست.
    با احترام، خسرو

  2. فرهاد عاصمی

    دوست گرامی آقای خسرو، سپاس برای ابرازنظر شما.
    حق با شماست، مساله دارای سویه های چندی است و لذا نگرش یک جانبه به آن، کمک نیست. نقش ایران در به شکست کشاندن برنامه ٬٬رژیم چنج٬٬ امپریالیسم در سوریه نقشی مثبت و سازنده بوده است.
    نگرش من به نکته پیش که داری جوانب متفاوت است، از دیدگاه منافع ملی ایران انجام می شود. خروج ایران از سوریه اکنون، می تواند از وزنی بالا برخوردار شود که اگر پس از پیروزی در جنگ و آزادی خرمشهر نیز به جنگ پایان داده شده بود – آن طور که حزب توده ایران خواستار آن شد -، از وزنی بالا برخوردار می شد.
    در آن تاریخ به عللی که در مرکز آن حفظ حق حاکمیت ایران و تمامیت ارضی آن قرار نداشت، به حنگ ادامه داده شد. نتایج منفی آن را نباید در این سطور بازگو کرد. اکنون هم کمک ایران برای حفظ استقلال سوریه به مرزی دست یافته است، که بازگشت آن از این کشور استقلال سوریه را از منظر نظامی به خطر نمی اندازد. این بازگشت ولی در جهان به طور مثبت اثر می گذارد، زیرا از عنصر تنش زدایی برخوردار است که بنفع منافع عالیه ایران و حق حاکمیت آن است.
    از نظر داخلی چنین گامی پذیرش و عمل به خواست توده های مردم است که زیر فشار بحران اقتصادی- اجتماعی له می شوند. ایران و مردم آن نیازمندی بزرگی برای برخورداری از صلح داخلی دارند. پیش شرط دفاع شرافتمندانه از مردم سوریه و رهایی کشورشان از زیر یوغ امپریالیسم، گام برداشتن در جهت حفظ منافع مردم ایران است. این دو دو روی یک سکه اند. تنها با یک سیاست دمکراتیک در ایران، من تواند سیاست دفاع از مردم سوریه مفهومی میهن دوستانه داشته باشد.
    به نظر می رسد سویه ی مهم دیگر در این ارتباط رابطه ی میان روسیه و ایران است. بدون تردید در این زمینه اختلاف نظرهایی میان دو کشور وجود دارد. و این طبیعی است. سخنان پوتین چندی پیش که روسیه نیروی «آتش نشان نیست» نشانی از آن است. به سخنی دیگر حفظ و توسعه ی رابطه میان دو کشور همسایه می تواند تنها زمانی پایدار بماند، که مواضع و سخنان مقابل توسط هر دو طرف با دقت و همه جانبه مورد توجه قرار گیرد. قطع حملات هوایی اسرائیل در سوریه که بارها علیه حضور ایران عملی شد، باید به عنوان پیامد موضع روسیه و کارکرد آن درک شود. به نظر می رسد که برخوردی این چنانی کمک باشد برای پایداری روابط میان دو کشور.
    این برداشت ها و ارزیابی را نگارنده تنها از شواهدی به دست آورده ام که در اخبار روزنامه ها و رسانه ها انتشار یافته است. برای دسترسی به چنین برداشت ها ضروری است کلیت وقایع را در جهان و منطقه مورد توجه قرار داد. نگرش به مضمون سخنان دیپلوماتیک در روند وقایع که در حال تغییر و شدن است، در این زمینه کمک است.
    از گفت و شنفت شاد شدم و امیدوارم گل یک روزه نباشد.
    فرهاد عاصمی

  3. احسان

    رفیق عاصمی عزیز،
    در پاسخ تان به ابراز نظر رفیق خسرو، دو نکته مهم وجود دارد که نوشته اید:

    “پیش شرط دفاع شرافتمندانه از مردم سوریه و رهایی کشورشان از زیر یوغ امپریالیسم، گام برداشتن در جهت حفظ منافع مردم ایران است. این دو دو روی یک سکه اند. تنها با یک سیاست دمکراتیک در ایران، سیاست دفاع از مردم سوریه می تواند مفهومی میهن دوستانه داشته باشد.”

    چند وقت پیش ترجمه از رفیق هاتفی از دبیر کل حزب کمونیست ترکیه انتشار یافت که در آن می گوید: چگونه ممکن است سیاست خارجی کشوری از یک سو بشردوستانه باشد و سیاست داخلی اش ضدبشری. نمی شود شب بره بود، روز گرگ درنده. (نقل به مضمون). همین پرسش اساسی را باید از رژیم دیکتاتوری ایران پرسید که اگر پشتیبان مردم مستضعف منطقه و جهان هستی و هدف ات استقرار امت واحد مستضعفان جهانی به رهبری ولی فقیه هستی (رجوع شود به مقدمه قانون اساسی ایران)، چگونه است که در طی بیش از سی سال گذشته تمامی سیاست های داخلی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و بویژه اقتصادی شما در تقابل صددرصدی با تمام زحمتکشان ایران بوده است و حدود ۸۵% مشکلات امروز کشور ایران به گفته اقتصاددانان ملی ایران مانند راغفر و مومنی و… متاثر از سیاست داخلی رژیم است و مابقی متاثر از تحریم ضدانسانی امپریالیسم و نوکران اروپایی اش؟ پس باید گفت سیاست خارجی رژیم به واقع دنباله همان سیاست داخلی اش است، ولی با ژست ضدآمریکایی. آنچه که در سیاست خارجی ایران به واقع محلی از اعراب ندارد، همان منافع ملی و مردم ایران است. منافع ملی از نگاه خمینی حفظ اوجب واجبات یعنی اسلام و در واقع حفظ و بقای رژیم ضدمردمی خودشان است و از نگاه خامنه ای منافع ملی برابر است با اسلام و انقلاب و “تمدن اسلامی”، که در گام دوم انقلاب هدف اصلی است، و به هیمن دلیل خامنه ای در دیدار اخیرش با فرماندهان نظامی می گوید که باید فعالیت های استراتژیک سیاسی- نظامی در خارج از مرزهای ایران دوچندان شود (نقل به مضمون).
    باید از این رفیق عزیز پرسید که چگونه سیاست خارجی رژیم ایران در دفاع از حمله امپریالیسم و ناتو به یوگسلاوی، افغانستان، عراق و لیبی بوده است و حال ادامه حضور نظامی خودش در بیرون مرزهای ایران بر ضد امپریالیسم جلوه می کند. مگر چه چیزی در اصول و باورهای این رژیم در ورای مرزهای ایران تغییر کرده است؟ آیا چیزی جز این است که برای حفظ بقای خود در برابر تهدیدات نظامی آمریکا و غرب به ایران به این درک رسیده است که باید نیروهای نیابتی خودش را در سرتاسر منطقه داشته باشد تا دشمن را از حمله به ایران بترساند که تا حدود بسیار زیادی ترسانده است؟ ولی آیا این تنها راه ترساندن دشمنان خونین جهانی و منطقه ای ایران (آمریکا عربستان و اسرائیل) است؟ آیا نمی توان به جای این اقدامات، دست به تحول های بنیادین اجتماعی سیاسی و بویژه اقتصادی در داخل کشور بزند که این بزرگترین سپهر دفاعی هر ملتی در برابر دشمنان خارجی است، یعنی پشتیبانی مردم از حکومت مردمی.

    نکته دوم در نوشته شما:
    “کمک ایران برای حفظ استقلال سوریه به مرزی دست یافته است که بازگشت آن، استقلال سوریه را از منظر نظامی به خطر نمی اندازد”
    اول باید گفت که حق با رفیق خسرو است که می گوید حضور ایران و روسیه در سوریه با دعوت خود این کشور بوده و بنابراین قانونی است. ولی چرا بر نمی گردد حال که حکومت سوریه قادر به دفاع از خودش است؟ مگر نه این است که اگر باز هم مورد تهدید نیروهای سیاه و آدمکش امپریالیسم و فاشیست ترکیه قرار گرفت، بلافاصله می تواند برگردد به سوریه؟ پس چرا بر نمی گردد؟ به نظر می آید ایران از حضور نظامی و کمک های مالی خود در جنگ های بوسنی هرزگوین، افغانستان یاد گرفته است که نباید پس از پایان جنگ برگردد به خاک خودش و باید به حضور فرهنگی سیاسی و اقتصادی اش ادامه دهد تا به عمق استراتژیک در ورای مرزهای ایران دسترسی داشته باشد. هدف این استراتژی رژیم چیست؟ برای تقویت منافع ملی و مردمی ایران و دفاع از مستضعفان جهان است؟ اگر هست چرا همین کار را در داخل کشور نمی کند که خود همین رفیق خسرو یقین دارد که اکثر مردم با رژیم ایران دشمنی خاصی دارند، و به همین دلیل هر عمل این حکومت را بر ضد منافع خود می دانند.
    ایران از سوریه خارج نمی شود مگر سوریه مستقیما فرمان خروج دهد تا که بتواند به اهداف بعدی اش دست یابد. آن اهداف چیست؟ رژیم هرگز حقیقت را برای مردم خودش توضیح های قانع کننده نمی دهد. چون حکومتی است پر از مکر و دروغ و خدعه. اگر رفیق خسرو (در نوشته اخیرش در مجله هفته با عنوان “تحرکات ضدایرانی در خیزش های عراق، لبنان و پاکستان”) با ذکر مثالی از رفیق زنده یاد کیانوری می گوید که یک سوسیالیست برای رسیدن به اهدافش هرگز به دروغ متوسل نمی شود (نقل به مضمون) که نباید هم بشود، چرا از خودش و حاکمیت نمی پرسد که در تمام این چهل سال به مردم دروغ گفته اند و باز هم خواهند گفت؟ آیا دروغی بزرگتر از این که تمام رهبران و مسولان رزیم ایران از بدو انقلاب تا همین امروز از زبان شان مثل نقل و نبات می بارد و می گویند این انقلاب از آن و برای کوخ نشینان بوده نه کاخ نشینان. زاین انقلاب از و برای مستضعفان ایران و جهان بوده و هست. این انقلاب رخ داده و باید می داد تا عدالت اجتماعی تحقق یابد. خوب دروغی شاخدار تر از این؟ این رهبرانی پوپولیست تر از رهبران ایران دیده اید؟ حال جریانی به نام جریان سوم که از خود رهبران کذایی شان هم عوامفریب تر هستند، شعار عدالت سر می دهند. خوب، نه برای این که واقعا عدالت اجتماعی و دمکراسی را در ایران تحقق بخشند، بلکه به این دلیل که رقبای سیاسی خود مانند اصلاح طلبان حکومتی و اصولگرایان میانه رو به طور کامل کنار بزنند تا قدرت را کاملا قبضه کنند.
    تمام ریز و درشت این حکومت از ابتدای انقلاب تاکنون بر دروغ و سرکوب استوار بوده و خواهد بود.
    حال چه جیزی در اصول و باورهای این ر زل یم تغییر کرده است که ما سیاست خارجی اش را ضدامپریالیستی تعبیر کنیم و دل ببندیم که بزودی سیاست داخلی اش بر تحقق عدالت و برابری استوار خواهد بود تنها به این دلیل که “حاکمیت به دلیل تحریم های اقتصادی چاره دیگری برای بقای خودش ندارد”.
    اگر یک مارکسیست بخواهد تحلیل های خودش را بر این دلایل غیردیالکتیکی استوار کند، باید بداند که مارکسیسمی که او از آن دفاع می کند، نظریه ای انتزاعی است نه علمی. ولی همه ما می دانیم که مارکسیسم و سوسیالیسم بر علم استوارند.
    شما نمی توایند در بیرون مرزهای خود ضدامپریالیست و ضد نظام سرمایه داری جهانی سازی شده حاکم بر جهان باشید، و در داخل خانه خود و در داخل کشور خود، حفظ و بقای و تدوام حیات تان را بر اصول همین نظام سرمایه داری بنا کنید. این تناقض از چه روست که آقای دکتر مرتضی محیط و رفقایی مانند خسرو هرگز تا امروز نتوانسته اند دلیل منطقی برایش ارائه دهند. پس باید گفت سیاست خارجی و داخلی رژیم در راستا و امتداد هم بوده و خواهند بود. هر دو ضد بشری اند، اما یک روی آن الان چهل سال است که ضدآمریکایی است. این که منافع این حاکمیت با منافع دیگر قدرت های سرمایه داری و امپریالیستی در تقابل هم قرار بگیرند، ننی تواند اثبات کند یکی از این دو دشمن مردم جهان و دیگری صرف ار مستضعفان جهان است.. هر دوی آنها ضد مردمی هستند.

    آخرین پرسش از رفیق خسرو دکتر محیطها :
    اگر همین امروز امریکا و غرب تحریم های اقتصادی را بردارند، آیا همین رهبر و ولی فقیه ایران و همین سردار سلیمانی محبوب و سپاه پاسداران به عنوان تنها امید شم، در اجرای مطالبات و خواست های نظام سرمایه داری نئولیبرالی و امپریالیستی دیگه شده از سوی صندوق بین المللی پول مشکلی خواهند داشت و باز هم حرف از “اقتصاد مقاومتی” سخن خواهند گفت؟
    پاسخ به همین پرسش آخر، می تواند ذات این رژیم را برای همه کسانی که به آن دل بسته اند، چنان شفاف و روشن کند که به ما بفهماند این رژیم آیا قصدش از ابتدا دفاع از “مستضعفان” بوده یا این که اصلا برای این به قدرت رسیده است تا تمام نیروهای مترقی و به ویژه چپ عدالت خواه را به معنای واقعی نابود کند که این خواست قلبی همان آمریکا و غربی بوده است که این رژیم ژست ضدیت با آنها و دفاع از مستضعفان را از خود بروز می دهد. آخر تا کی باید فریب این حاکمیت دیکتاتوری حقه باز و فریبکار و عوامفریب را خورد؟
    پرسشهای مهم دیگر:
    اگر حکومت سوریه یک حکومت چپگرایی مانند یوگسلاوی سابق بود، این رژیم به دفاع از مردم سوریه در مقابل نیروهای ترس و وحشت امپریالیسم و صهیونیسم مانند داعش و القاعده بر می خواست؟ اگر پاسخ آری است، چرا همین رژیم دیکتاتوری دینی ایران نه تنها به دفاع از حکومت دمکراتیک دکتر نجیب الله و مردم افغانستان بر نیامد، بلکه در تمام آنه سال در حال کمک به نیروهای ارتجاع و وابسته امپریالیسم مانند طالبان بوده است؟ اگر در این زمینه دنبال سند و مدرکی است بگویید تا برایتان در همین جا ارائه کنم.
    آیا اگر حکومت سوریه حکومتی چپ‌گرایی مانند یوگسلاوی سابق می بود، باز هم رژیم ایران به دفاع از سوریه و مردمش در برابر… ” کلمه پرسش”چرا؟

    اگر امروز حزب کمونیست عراق بر سر قدرت می بود، آیا جمهوری اسلامی از مردم معترض عراق دفاع نمی کرد و آنها را مردم انقلابی و مبارز خطاب نمی کرد و یا این این که نه و مثل امروز آنها را وابسته به اسرائیل و آمریکا و عربستان می دانست؟
    اینها پرسش های نقادانه ای است که پاسخ به آنها می تواند به ما کمک کند ذات و اهداف این حاکمیت دیکتاتوری را بهتر بشناسیم.

    شاد و موفق باشید،

  4. ناظر

    آقای عاصمی مثل کبک سرت را زیر برف نکن! همه می دانند همه این اظهار نظر ها کار خود شماست. چند تا یار خیالی در دل داری که دقیقاً شیوه نگارش و انبار واژه های خود شما را دارند. برای دیدن این فاکت به شرلوکهلمز نیاز نیست.

  5. aby

    آقای ناظر ماهمه یار وهوادار حزب توده ایرانیم وبه این افتخار می‌کنیم. شما ودکتر عاصمی تا زمانی که درسنگر حزب قراردارید برای ما عزیزید. من باید به بعضی از رفقا هشدار بدهم که
    شیوه برخورد با رفیقی که در دامان حزب بزرگ شده و راه پدر را ادامه می دهد باید بهتر از این هاباشد و رفیق دانشمند ما دکتر عاصمی بهتر از هرکس دیگر این را میداند
    که تمام اعتبارش از حزب بزرگ توده ایران است، زیرا تمام ذرات وجودش توده ای است.

  6. فرهاد عاصمی

    رفیق عزیز ابی، ضمن سپاس از شما برای سخنان رفیقانه تان، باید اذعان کنم که حق با شماست.
    بدون پایبندی مداوم و پروسواس به موضعِ طبقاتی و انقلابی حزب توده ایران، نمی توان بچه حزب بود. و این در شرایط سختِ ناشی از کمبود تبادل نظر آسان نیست.
    به نظر من در مورد مشخص وضع در سوریه و نقش ایران بند ناف بستگی به موضع حزب توده ایران از دالان موضع ملی و میهن دوستانه حزب توده ایران می گذرد.
    قرار دادن منافع ملی ایران در مرکز اندیشه ی طبقاتی و انقلابی توده ای هنگام بررسی و تحلیل شرایط حاکم، می تواند کمک باشد برای توجه به عمده ترین جنبه های روند بغرنج در سوریه و درک آن.
    شکست برنامه امپریالیستی برای رژیم چنج در سوریه تنها دارای بعد دفاع از حق حاکمیت این کشور و دفاع از تمامیت ارضی آن نیست. سویه عمده ی دیگر آن، نشان دادن پایان مرحله ای در جهان است که با پیروزی ضد انقلاب در اتحاد شوروی آغاز شد.
    لذا می توان شرکت ایران را در این شکست، به طور عینی مثبت ارزیابی نمود و از سرشتی دیگر دانست از شرکت بی خردانه و جنایتکارانه ی ایران در کنار امپریالیسم برای پاره پاره کردن جمهوری سوسیالیستی یوگسلاوی و نمونه های دیگر.
    به ارزیابی من ایرانِ جمهوری اسلامی نه آن موقع و نه اکنون از موضع دفاع از منافع ملی ایران اقدام نکرد. هدف و ماجراجویی دامن زدن به جنگ مذهبی و قومیتی در جهان، برنامه تعریف شده ی امپریالیسم برای حفظ سیطره خود بر خلق هاست. استعمارگران همه جا در جهان این جای پای جنایتکارانه سلطه خود را باقی گذاشته اند. ماجراجویی های رژیم ولایی، مانند سیاست اقتصادی آن، به طور عینی بخشی از برنامه امپریالیستی است، صرفنظر از آن که با چه ذهنیتی عملی شود.
    شناخت و ارزیابی این جنبه ی عمده از کارکرد رژیم دیکتاتوری و نظام سرمایه داری وابسته در ایران، درست از این نظر بسیار مهم است، زیرا درک کلیت سیاست حاکمیت کنونی را قابل شناخت می سازد.
    این شناخت از این رو شناختی طبقاتی و انقلابی است که ویژگی شناخت حزب توده ایران را به نمایش می گذارد. زیرا شفاف ساختن ارزیابی میهن دوستانه توده ای ها را از رژیم دیکتاتوری ممکن می سازد که نماینده ی بلامنازع سرمایه داری وابسته حاکم در ایران است.
    این شناخت دیالکتیکی از این رو ضروری است، زیرا کمک است برای آن که توده ای ها با هشیاری طبقاتی خود سرشت رژیم ولایی و نظام سرمایه داری وابسته ای که او نمایندگی می کند را به نادرست ارزیابی نکنند.
    مبارزه ی ضد امپریالیستی نمی تواند توسط رژیمی به مورد اجرا گذاشته شود که رژیمی ضد مردمی است. مبارزه برای حفظ صلح در منطقه و جهان، نمی تواند جز با حفظ صلح در جامعه همراه و همزمان نباشد.
    دیدن رابطه میان این دو نکته که با کمبودهایی جدی موضع آقای تاج زاده و دیگرانی نیز است که بررسی انتقادی آن در دست تهیه است، اما از تفاوت عمده ای نیز برخوردار است. آن ها انتقاد به رژیم دیکتاتوری ولایی را به انتقاد به شخص «ولی فقیهه» محدود می سازند. همچنان که بخش اپورتونیست رهبری حزب توده ایران نیز آن را انجام می دهد. تاج زاده و دیگران درباره ی نظام سرمایه داری حاکم سکوت می کنند. آن ها می خواهند دیکتاتوری را فدای حفظ نظام کنند. می خواهند «از ده ریال، سه ریان را بدهند تا هفت ریال را حفظ کنند» که امینی درباره ی «رفرم ارضی شاه» بیان کرد.
    حزب توده ایران ولی با موضع انقلابی- طبقاتی خود که سرشت مردمی- دمکراتیک و ملی- ضدامپریالیستی داراست، گذار از دیکتاتوری و نظام سرمایه داری را هدفِ استراتژیک خود می داند و برای آن مبارزه می کند، صرفنظر از آن که تناسب قوا در لحظه ی گذار انقلابی بتواند چه نتیجه ای ببار آورد.

  7. ناظر

    سر و کله زدن با شما بی‌فایده است. فرصت‌طلبی تا مغز استخوان‌تان رسوخ کرده است.
    به عراق که می‌رسد نقش رهبری خائن آن حزب را در پیش آمدن وضعیت موجود و گردن نهادن آن به اشغال امپریالیستی فراموش می‌کنید و تخلیل می‌زنید اگر آن حزب در قدرت بود، جمهوری اسلامی چه می کرد.

    به ترکیه که می رسد از دبیرکل حزب کمونست ترکیه در ارزیابی از دولت راست ارتجاعی عضو ناتوی ترکیه نقل قول می‌آورید برای تأیید مواضع خودتان در برابر جمهوری اسلامی که ناتو کمر به نابودی آن بسته است.

    به افغاستان که می رسد گله دارید که چرا حمهوری اسلامی از نجیب الله حمایت نکرد، و نقش مخرب و ضدانقلابی متحدین سیاسی خود در را در ارتباط با تحولات افغانستان و کل منطقه زیر فرش می‌روبید.

    تفاوت شما با محمد امیدوار تفاوت آدم سوار و پیاده است. راه‌تان یکی است

    1. فرهاد عاصمی

      نام ناظر نام با مسمایی است برای دیدن ظاهر امر

      شما درست می بینید که نیروی مبارزه جوی توده ای ها از وحدتی درونی برخوردار است، گرچه پراکندگی کنونی چیز دیگری را می نماید. سیاست انقلابی حزب توده ایران از جمع دیالکتیکی نیروهای تشکیل دهنده ی آن تشکیل می شود. حضور اندیشه های متفاوت و گاه در ظاهر در برابر هم در حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران نقش پراهمیت تدقیق سیاست انقلابی را به عهده دارد. آنچه که به ابزار توده ای ستیزی شما بدل شده است، ناهماهنگی در بروز سیاست انقلابی حزب توده ایران است که ناشی از غلبه اندیشه ی اپورتونیستی بر سرنوشت حزب طبقه کارگر برای دورانی گذرا می باشد که به دنبال بستن در حزب طبقه کارگر بر روی توده ای ها ایجاد شده است.

      این اولین بار نیست که در حزب توده ایران اندیشه ی انقلابی تحریم و از نمایندگان آن امکان مبارزه ی عملی و مسئولیت های حزبی گرفته شده است و رفقای دارای مواضع انقلابی از فعالیت خلاق محروم شده اند. این وضع ولی دوام ندارد و ابدی نیست. با رشد و ژرفش نبرد طبقاتی و رسیدن هنگامه تغییرات انقلابی، تضاد ظاهری حل خواهد شد.

      آنچه در شرایط کنونی ولی برای اولین بار وجود دارد و جدید است، انتقال بحث ها با سرشت درون حزبی به خارج از حزب توده ایران است که ناشی است از ناتوانی رهبری کنونی برای یافتن دیالکتیک مبارزه در درون و خارج از کشور. این سیاست به حزب توده ایران تحمیل شده است. از طرف ارتجاع تحمیل شده است.

      سیاست کنونی رهبری حزب توده ایران در ارتباط با بحث درون حزبی که به شکلی به معنای پاره پاره کردن عملی حزب توده ایران است، ناشی از آن است که این رهبری «از بد حادثه»ی قتل عام رهبری حزب توده ایران، رهبری حزب توده ایران را به دست آورده است و نه در یکی روند دمکراتیک بحث درون حزبی. مامای این وضع، سیاست سرکوبگرانه ی ارتجاع داخلی و خارجی علیه حزب توده ایران است. همه به اصطلاح انتقادهای شما محصول چنین وضعی است و ارتباطی با سرشت انقلابی حزب توده ها در ایران ندارد. استه تیکِ ساختار و کارکرد سیاست انقلابی حزب توده ایران در ارتباط با پرسش های شما در ابرازنظر پیش مطرح شده است و نباید تکرار گردد

      اگر رفیق سردرگمی هستید، بکوشید مضمون سیاست انقلابی حزب توده ایران را بشناسید و درک کنید که میان مبارزه ی ضد امپریالیستی و دمکراتیک وحدتی انکار و تجزیه ناپذیر حکمفرماست.
      فرهاد عاصمی

  8. فرهاد عاصمی

    ناظر نظاره گر ظاهربین، صرفنظر از طرح کننده ی پرسش، یک توده ای پایبند به اندیشه ی مارکسیستی و مسلح به اسلوب دیالکتیکی تجزیه و تحلیل علمی باید هنگام بررسی یک پدیده و یا نظر، آن را از دو زاویه مورد توجه قرار دهد.
    اول- جستجوی اسلوب کارکرد حاکم بر آن؛
    دوم- ارزیابی فلسفی- شناخت شناسیِ مضمون پدیده و یا سخن.
    به کمک این دو راهکار می تواند توده ای هشیاری خود را صیقل دهد. به گفته احسان طبری، آموزگار توانمند توده ای ها، کیمیاگری کند، ریزه کاری ها را تشخیص دهد و جایگاه آن را در کلیت پدیده درک کند.
    لنین از بررسی یاخته صحبت می کند که در آن کلیت ساختار و کارکرد موجود قابل شناخت است. مارکس با بررسی کالا، این جستجوی هوشمندانه دیالکتیکی را می آموزاند برای شناخت ساختار و کارکرد صورتبندی اقتصادی- اجتماعی سرمایه داری.
    آیا شما به عنوان آموزگار، تاکنون یک پرسش مطرح ساخته اید، می توانید مطرح سازید که به تکانه ی اندیشه برای پاسخگویی انتقادی بدل گردد؟ آیا شما در سیر اندیشه برای شعر، با پرسشی که شایسته طرح و تکانه ی اندیشیدن باشد روبرو شده اید؟

پاسخ دادن به احسان لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *