سخن روز شماره ۹۸/۷۸
۲۶ بهمن ۱۳۹۸- ۱۵ فوریه۲۰۲۰
توضیح های نظرگیرِ رفیق گرامی کسرا فروهی «در مقدمه کوتاه»ی درباره ی زبان که در خدمت «بیان تفکر و اندیشه»ی انسان است که در مقاله ی ارج گذاری زبان، احترام اندیشه، نگاشته شده است و در نویدنو (۲۱ بهمن ۱۳۹۸) انتشار یافته، نگارنده را آنچنان مجذوب نمود که از رفیق سیامک تمنا کردم اجازه دهد، نگارنده نیز در گفت و شنفت با رفیق گرامی فروهی شرکت داشته باشم.
نکته یی که رفیق گرامی فروهی در ارتباط با امکان تغییر زبان «در روند تاریخی» خاطرنشان میسازد که «صیرورت پذیری» زبان را نشان می دهد، برای مبارزه ی نیروی نو نکته ی پراهمیتی را تشکیل میدهد که نیاز به توجه ویژه است. این اهمیت ناشی از ضرورت حفظ موضع جانبدارانه زبان برای زحمتکشان است.
همانجا این روند تاریخی به منظور تغییر شرایط را با هدف «به زیر آورند چرخ نیلوفری را»، رفیق گرامی با زبانی ادیبانه و شاعرانه برجسته می سازد: «و [زبان] چون رودی خروشان از جوی ها و جویبارهای که آنها نیز به نوبه خود از ستیغ کوههای دراز دامن سرچشمه می گیرند، در مسیر پر پیچ و خم، خود را از پلشتی ها و آلودگیها می پالاید تا مردمان و کشتزارهای اندیشه پایین دست هر یک به وسع خود از آن سیراب گردند و درختان مردمان از آن بارور گردند و به زیر آورند چرخ نیلوفری را».
اشاره ی رفیق گرامی به «ادبیات فلسفی، سیاسی و اقتصادی» نیز از اهمیت ویژه برخودار است برای تودهای ها. زیرا زبان توده ای، زبانی جانبدار است. معنا و مضمون خاص کلمات در آن، اتفاقی نیست. تودهای ها از «نبرد طبقاتی» صحبت میکنند و نه از ٬٬مبارزه ی اجتماعی٬٬. بار علمی بیان نبرد طبقاتی، از مضمونی تاریخی برخوردار است که در علم ماتریالیسم تاریخی توضیح داده می شود. همچنین مضمون «صورتبندی اقتصادی- اجتماعی» که مضمون واژه ی فرماسیون را نزد مارکس- انگلس، لنین و دیگران تشکیل می دهد، بیان برداشت مارکسیستی است از جایگاه زیربنا و روبنا در جامعه ی طبقاتی در طول تاریخ. براین پایه است که رفیق گرامی کسرا فروهی «احترام به اندیشه» را توسط تودهای ها ضروری ارزیابی میکند و آن را به معنای «ارج گذاری زبان» می داند.
شرکت فعال و خلاق در زنده نگاه داشتن زبان که رفیق فروهی نزد رفیق زنده یاد احسان طبری برجسته می سازد، واقعیت انکارناپذیری است. زنده یاد طبری «طرح جسورانهٔ مسائل» را که رشد زبان یکی از آن هاست، در درآمد سخن برای یکی از آخرین آثارش – درباره ی انسان و جامعهٔ انسانی – ضروری می داند، زیرا «می تواند حل و افادهٔ دقیق و بی خدشهٔ آن را، طی زمان، زمینه سازی کند.»
زنده یاد طبری، ضمن تأیید بر این نکته که «البته هر چه صلاحیت پژوهنده بیشتر، بهتر، ولی پژوهندهٔ عادی نیز حق دارد سخن خود را بگوید» [تکیه از ف ع]، راه اقدام های در ظاهر خام تر را نیز می گشاید.
لذا نگارنده انتقاد توفانی رفیق کسرا فروهی را به زبان به کار گرفته شده در مقاله ی رفیق سیامک چنین درک میکند که منظور منتقد در انتقاد غیرمتناسب با موضوع مورد انتقاد، گوشزد این نکته است که باید برای نوسازی و انتقال واژههای جدید با حرکتی محتاطانه تر و از نظر کمّی کمتر سنگین عمل کرد که سودمندتر است. متأسفانه این مضمون سازنده که انتقادی دیالکتیکی را تشکیل می دهد، در انتقاد توفانی رفیق فروهی جان می بازد!
ولی باید با صراحت نکتهای را مورد انتقاد قرار دهم که در ادامه ی مطلب رفیق فروهی وجود دارد. انتقاد طرح شده در مقاله ی ارج گذاری زبان، احترام اندیشه که وظیفه ی آن دفاع از زبان به مثابه یک مقوله ی زنده و در حال تغییر و تکامل در هستی انسان است، با نارسایی جدی مضمون روبروست!
رفیق گرامی کسرا فروهی نکتهای را به عنوان «صیرورت پذیری» زبان مطرح میسازد. نوآوری که باید به سود جنبش ترقی خواهی که حزب توده ایران پرچمدار آن است، قرار داشته باشد. به سخنی دیگر، جنبه ی عمده ی جانبداری تاریخی را در اندیشه و کارکرد حزب توده ایران تقویت نماید.
در زیر خواهیم دید که «صیرورت پذیری» زبان در نوشتار رفیق گرامی مفهومی دیگر داراست. در نظرات رفیق گرامی کسرا فروهی «صیرورت پذیری» زبان به مفهوم استحاله زبان به کار برده میشود که دیگر به معنای تغییر در شکل بیان با نوآوری واژه ها نیست که ضرورت آن توسط او در نوشتارش نشان داده شده است. مضمون اندیشه دچار «صیرورت پذیری»، دچار استحاله (تغییر شیء از حالتی به حالت دیگر- فرهنگ سخن) می شود.
زبان «شکل» بروز «اندیشه» است. دیالکتیک میان شکل و مضمون را در زبان تشکیل می دهد. راه تغییر مضمون از طریق پردایش جدید شکل، شیوه ای قدیمی است. ابن سینا، بیرونی و دیگران این شیوه را برای تغییر مضمون برداشتهای مذهب ارتجاعی به کار گرفته اند. ابنسینا و دیگران هزارسال پیش از گذار اندیشه ی ایده آلیستی ذهن گرا به ایده آلیسم عین گرا که نهایتاً توسط هگل در تاریخ اروپایی به ثمر رسانده شد، این شیوه ٬٬عقل گرا٬٬ در منطق صوری را برای هدف تاریخی و ترقی خواهانه خود به کار برده اند. باید هشیار بود که تاریخ تکرار نگردد که اکنون معنای دیگر جز سخره ی اندیشه مارکسیستی ندارد.
آنجا که در ادامه این رفیق گرامی «علم ترمینولوژی یا دانش واژه ها» را مطرح و نقش آن را برای «زبان علمی دانش واژهها و واژهها و تکواژها و ..» برجسته میسازد، و به درستی نقش پربار زنده یاد احسان طبری را در این کوشش خاطرنشان می کند، رفیق گرامی فروهی سه بار واژه ی «مارکسی» را به کار می برد.
جملهای که در آن واژه ی «مارکسی» به کار برده می شود، در ارتباط مستقیم قرار دارد با کارکرد زنده یاد احسان طبری در خلق واژه ها. خواننده میتواند دچار این اشتباه شود که گویا واژه «مارکسی» را طبری خلق کرده است.
ببینیم این سوتفاهم چگونه در مقاله ی ارج گذاری زبان، احترام اندیشه بیان شده است: «علم ترمینولوژی یا دانش واژهها خود یکی از دانش هاست که ادیبان و دانشمندان زیادی روی آنها کار کرده و میکنند و زنده یاد احسان طبری با توجه به تسلطی که بر چندین زبان زنده و باستانی داشته و همچنین چیرگی بر ادبیات مارکسی، نه تنها دانش واژههایی برای علوم بلکه برای ادبیات مارکسی ایجاد کرده که در درازنای زمان صیقل یافته و استوار در ساختار جملهها و ادبیات مارکسی نشسته است.»
بی تردید نمیتوان حتی یک بار در چندین هزار صفحه آثار زنده یاد احسان طبری واژه ی «مارکسی» را برای بیان اندیشه ی مارکسیستی و تودهای یافت. در این نکته رفیق گرامی فروهی به هیچ وجه محق نیست.
زنده یاد طبری نمیتواند حتی یک بار نیز این واژه را به کار برده باشد، زیرا واژه ی مارکسیسم، بیان یک سیستم همه جانبه ی علمی است که مبتنی است بر علم ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی.
در این علم، تنها اندیشه ی سترگ کارل مارکس جای والای خود را ندارد. رفیق و همرزم او فردریش انگلس نیز در ایجاد شدن اندیشه مارکسیستی نقش انکارناپذیر داراست. انگلس متواضانه برای خود جایگاه «ویالون دوم» قایل است. ولی بی تردید بدون همزمانی زندگی و کار مشترک دو رفیق ثابت قدم و استوار که در بده و بستان نظری دایم بودهاند که ازجمله در نامههای آنها قابل شناخت است، علم مارکسیسم از جا و مقام کنونی برخوردار نمی بوده است.
واژه ی علمیِ مارکسیسم و اندیشه ی مارکسیستی به مثابه ی یک سیستم فلسفی- شناخت شناسی، دارای مضمونی دقیق و جانبدارانه برای تغییر شرایط است. واژه «مارکسی» این ویژگی انقلابی مارکسیسم را در پرده ی ابهام قرار میدهد و آنجا که آگاهانه مطرح می شود، هدف، حذف موضع انقلابی مارکسیسم را دنبال می کند. آن طور که در ٬٬خوانش جدید مارکس٬٬ دنبال میشود که موضعی ضد مارکسیستی است. میخواهد از مارکس یک استاد دانشگاههای بورژوایی ارایه دهد. میکوشد این هدف را با بازگرداندن علم ماتریالیسم دیالکتیکی به سطح ماتریالیسم قدیمی تنزل دهد.
نگارنده در ارزیابی خود از به کار برده شدن واژه ی پرسش برانگیز «مارکسی» در انتقاد رفیق گرامی کسرا فروهی از مقاله ی رفیق سیامک از این موضع حرکت میکند که یک اشتباه لفظی اتفاق افتاده است که رفیق گرامی آن را تصحیح خواهد کرد.
امیدوارم که این رفیق بر طرف ساختن این ابهام را آنچنان غیرضروری نداند که موضع گیری انتقادی درباره ی استدلالها در مقاله ی رفیق سیامک را با «لزومی ندارد» بپایان می رساند؟ او در توضیح نفی ضرورت بررسی خود می نویسد: وارد شدن به «بحث درستی یا نادرستی استدلال های گزاره های نویسنده [سیامک] بشوم که لزومی ندارد» [تکیه از ف ع].
چنین موضعی را نگارنده یک موضع مارکسیستی- تودهای ارزیابی نمی کند. توضیح مواضع حزب توده ایران، و یا توضیح مواضعی که باید مواضع حزب توده ایران باشد تا حزب طبقه ی کارگر ایران بتواند در نبرد طبقاتی در جامعه وظایف خود را به بهترین وجه عملی سازد، انقلابی ترین شیوهها و تاکتیک ها را برای تغییر شرایط حاکم به کار گیرد، همیشه از مبرمیت خاص برخوردار است.
از این روست که مارکس- انگلس در مانیفست کمونیستی می گویند «کمونیست ها شرم دارند نظرات خود را از توده ها پنهان دارند»!
تودهای ها و حزب توده ایران جز توضیح مواضع انقلابی خود و مستدل ساختن درستی و واقعبینانه بودن آنها حربه ی دیگری برای تغییر شرایط در ایران ندارد.
ازاین رو، برداشت نگارنده از «لزومی ندارد» در سخن رفیق گرامی فروهی چنین است که او «بحث درستی یا نادرستی استدلال های گزاره های نویسند ..» را به فرصت دیگری سپرده است.
نگارنده همچنین امیداوار است که رفیق گرامی کسرا فروهی مخالفتی با انتشار این سطور در «نویدنو» نداشته باشد که همانطور که در مقدمه ذکر می کند، «یکی از تریبون های قابل احترام در رسانههای مجازی چپ و حزب توده ایران است ..».
نگارنده همچنین امیدوار است که در صورت انتشار این سطور در نویدنو، انتشار به اهرم «نوازش مهربان» مجدد این نشریه توسط این رفیق گرامی بدل نگردد.