سخن روز شماره ۸۳
۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۸ مارس ۲۰۲۰
در مقاله ی تحول دمکراتیک بدون سمت گیری سوسیالیستی سرابی بیش نیست که اخیراً در نویدنو انتشار یافته است، رفیق مسعود امیدی دو جایگزین پیش رو را در روند رشد جامعه ی ایرانی مطرح و مورد بررسی قرار می دهد. پیش از آن که به بررسی دو «آلترناتیو»ی که او با استه تیک موشکافانه ی یک پژوهشگر باریک اندیش برای شرایط کنونی ممکن میداند بپرازیم، باید به این نکته اشاره کرد، که داشتن جایگزین، هنوز به معنای تعریف سرشت «آلترناتیو» نیست. در اصل سرشت واژه ی آلترناتیو یا جایگزین، سرشتی خنثی است!
جایگزین به خودی خود تنها به معنای طرح برنامه ای است که باید تحقق هدف آرمانی مورد نظر را ممکن سازد.
بدون طرح آرمان مورد نظر، مبارزه ی طبقاتی «در سنگر» (گرامشی) اصلاً ممکن نیست. «سرابی بیش نیست»!
با طرح برنامه جایگزین، نبرد از وضع انتزاعی به صحنه ی مشخص منتقل می شود. برای توده ها از مفهومی توخالی به هدف و برنامهای قابل لمس و درک بدل می گردد.
«نبرد در سنگر» وزن مبارزه را بر روی شفاف سازی آگاهی اجتماعی قرار می دهد. و ارتباط آن را با «عدالت اجتماعی» به عنوان شرایط کارکرد روابط در زیربنای جامعه در آگاهی اجتماعی برقرار می سازد. در میان صحنههای متفاوت در «نبرد در سنگر»، نبرد فرهنگی- هنری جایگاه خاصی داراست. زیرا صحنه ی پیچیدهای است. در آن بی مهابا نمیتوان عمل نمود. در عین حال ولی بدون روشنگری هوشمندانه موفقیت در دسترس نخواهد بود.
مقاله طب اسلامی خطرناک تر از کرونا که توسط مسعود نقره کار در اخبارروز انتشار یافته (۳ مارس ۲۰۱۰- بازانتشار در تودهای ها) پیچیدگی صحنه نبرد فرهنگی را قابل شناخت می سازد. برای نمونه، صحنه ی مبارزه علیه خرافات و پندارهای مذهب ذهنگرا در مبارزه ی فرهنگی، صحنه ی پیچیده، ظریف و حساسی است.
در یک سو باید با محترم داشتن باورهای مردم، روشنگری را درباره ی خرافات به پیش برد. از سوی دیگر باید مفهوم مذهب را با ظرافت و به طور افتراقی برای توده ها قابل شناخت ساخت. در این زمینه باید میان مذهب به عنوان اهرم ضروری حل و فصل مساله های مطرح در جامعه در مرحله ی معینی از رشد تاریخی آن، تفاوت قایل شد از مفهوم ٬٬مذهب٬٬ به عنوان مرحله ای از رشد آگاهی انسان در خدمت شناخت محیط پیرامون و شناخت از خود در مرحله رشد تاریخی.
طرح جایگزین برای برپایی شرایط آرمانی، آغاز نبرد برای دستیابی به هژمونی لازم برای تحقق هدفِ آرمانی است!
نیروهای راست و به ویژه «راست جدید» از اهرم طرح جایگزین بسیار بهره می برند. هنگامی که خانم مرکل، صدراعظم آلمان در سال ۲۰۰۸ از آن صحبت نمود که «جایگزینی جز نجات بانک ها» وجود ندارد که با بازی در بورس ها صدها هزار میلیون بدهی غیرقابل پرداخت ایجاد کرده بودند، آلترناتیوی را به مردم این کشور تحمیل نمود که به معنای بدهکاری غیرقابل بازپرداختِ مردم است به بانک های خصوصی تا روز قیامت! اگر «راست نو» هدف خود را برای برطرف کردن بحران سرمایه داری حاکم میخواهد با تحمیل اخراج خارجی ها، با دامن زدن به برتری جویی نژادپرستانه به کرسی بنشاند، نمونه ی دیگری از دست و دل بازی راست است برای بهره بردن از مبارزه ی «در سنگر» مورد نظر گرامشی.
رفیق امیدی سرشت جایگزین مورد نظر «چپ انقلابی» را در جمله ی زیر قابل شناخت میسازد هنگامی که در پایان مقاله به افشاگری علیه «آلترناتیو» راست میپردازد و می نویسد: «حال می توان جریان های سیاسی به اصطلاح دموکراتیک سکولار با جهت گیری نئولیبرالی را به عنوان آلترناتیو تصور کرد که به هزار و یک ترفند و با بهره گیری از رسانه های مسلط در صددند تا با فریب توده های کار و زحمت، پشتیبانی آن ها را جلب کنند. در حالی که دموکراسی آن ها که با تامین مطالبات حداقلی معیشتی و اجتماعی توده های کار و زحمت هیچ نسبتی ندارد، منطقاَ فاقد هر گونه جذابیتی برای آنهاست.»
دو «آلترناتیو» ارتجاعی و ترقی خواهانه در ایران
بدین ترتیب با توجه به مضمون سطور پیش، دو «آلترناتیو» ارتجاعی و ترقی خواهانه در شرایط کنونی در ایران مطرح است. به درستی برنامه ی جایگزین چپ تنها آن زمان ٬٬چپ٬٬ است، هنگامی که «جهت گیری سوسیالیستی» را به عنوان هدفِ آرمان مورد نظر خود مطرح ساخته و در «نبرد در سنگر» به منظور ایجاد هژمونی فرهنگی- ایدئولوژیک برای آن برزمد!
پاسخ به این پرسش که آیا «آلترناتیو سومی» وجود دارد و یا خیر، پاسخی منفی است. آلترناتیوی که آزادی و عدالت اجتماعی نسبی را وعده میدهد و مدعی است که با رشد دمکراسی در جامعه به دو هدف «آزادی و عدالت اجتماعی» دست می یابیم، از این رو جایگزینی پندارگونه و ذهن گرا را مطرح می سازد، زیرا رابــطـه ی مورد نظر گرامشی را در تاکتیک «نبرد در سنگر» میان آگاهی اجتماعی- فرهنگی- ایدئولوژیک و زیربنای جامعه طرح نمیکند و به آن پاسخ نمیدهد.
اندیشه ی نهفته در «آلترناتیو سوم»، مضمون آرمانیِ فرهنگی- ایدئولوژیک جامعه ی سوسیالیستی- کمونیستی، یعنی جامعه ی همبسته ی انسان آزاد را به طور ذهنگرا به شرایط زیربنایی سرمایه داری منتقل میسازد. می پندارد با برقرای آزادی، شرایط تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعی ایجاد میشود.
این اندیشه درک نمیکند که بدون ایجاد شدن شرایط عینی هستی اجتماعی، یعنی ایجاد شرایطی که بنا به سرشت خود گام به گام به ضرورت استثمار انسان از انسان پایان می دهد، ایجاد شرایط ذهنی- فرهنگی- ایدئولوژیک برای جامعه «آزاد و همبسته» ناممکن است!
برپایه ی برداشت ذهن گرایانه از رشد جامعه، اندیشه ی نهفته در «آلترناتیو سوم» مساله اصلی را که طبقات حاکم با صراحت مطرح می سازند، مسکوت میگذارد!
طبقات حاکم حل مساله مالکیت را به سود خود، به مساله ی مرکزی در سرمایه داری بدل ساختهاند. نمیتوان بدون طرح برنامه متقابل در برابر آن، به نیاز تاریخی توده های سلب مالکیت شده ی مردم پاسخ ی ترقی خواهانه داد. مبارزات اخیر زحمتکشان در ایران با شعار پایان دادن بهخصوصی سازی هستی اجتماعی نیاز تاریخی جامعه ی ایرانی را در برابر توده های مردم مطرح ساخته است. «آلترناتیو سوم» میخواهد با طرح مقوله ی «دمکراسی خواهی» این روند ترقی خواهانه را خنثی سازد.
میان آگاهی اجتماعی و شرایط شیوه ی تولید حاکم رابطهای محتوایی و مضمونی برقرار است.
همان قدر که نمیتوان بدون توجه به سطح رشد شیوه تولیدی حاکم، راه حلهای ذهنی برای تازاندن تغییرات بنیادین را در دورنمای مبارزه در جامعه قرار داد، فرار به جلو توسط ذهن پندارگرا به منظور انتقال شکل و مضمون دمکراسی جامعه ی آزاد آینده به شرایط سرمایه داری نیز فاقد کارکرد واقعبینانه و ضروری از کار در میآید.
چنین انتقال مکانیکی و اراده گرایانه شرایط روبنایی از دوران سوسیالیسم به سرمایه داری، پنداری انحرافی و غیر مستدل است. باید آن را کوششی برای نفی جستجوی اشکال واقعی و ممکن دمکراسی خواهی در شرایط کنونی ارزیابی نمود.
وضع پیش رو در جامعه ی ایرانی از ویژگی خاصی در این زمینه برخوردار است که باید به آن به طور مجزا پرداخت. اینجا تنها اشاره شود، که پایان دادن بهخصوصی سازی هستی اجتماعی که شعار زحمتکشان در مبارزات سالهای اخیر است، به این معنا نیز است که یافتن اشکال و مضمون واقعبینانه برای کنترل مالکیت عمومی توسط احزاب و سازمان ها و ممانعت کردن از انحراف وظیفه ی بخش عمومی (دولتی) اقتصاد، وظیفه ی دمکراتیک روز پس از گذار از دیکتاتوری را در ایران تشکیل میدهد. اشکال کنترل عمومی- دمکراتیک مالکیت خلق که در ابتدا به دولت منتخب مردم سپرده میشود!
«دمکراسی خواهی» انتزاعی با طرح اشکال دورنمایی شکل و مضمون دمکراسی در جامعه ی سوسیالیستی آینده برای حل مساله های ناشی از سطح رشد شیوه ی تولیدی کنونی، اسلوبی خیالپردازانه اتوپیایی از کار در میآید. بیش از این. اسلوبی انحرافی است. زیرا توجه را نسبت به ضرورت حل مشخص مساله ی کنترل عمومی بر شرایط تغییر و رشد زیربنای اقتصادی را به سود زحمتکشان، از مد نظر دور میدارد.
انتقال شرایط دمکراتیک در جامعه ی آرمانی آینده به شرایط سرمایه داری، از سرشت خیالپردازانه برخوردار است. تاریخ «سوسیالیسم تخیلی» و انواع «کمون»سازی ها توسط چپ سردرگم در قرن گذشته نمونههایی از این خیالپردازی هستند.
از سوی دیگر، تجربه ناموفق «مدل شوروی» که با پامال شدن حق دمکراتیکِ سوسیالیستی طبقه ی کارگر پیروز در این کشور و برخورداری از حق بیان عقیده و نظر آزاد، نتوانست گام های اصلاحی ضروری را برای رشد اقتصادی- زیربنایی در جامعه بردارد، روند متقابل خیالپرازانه را نزد مارکسیسم عامیانه قابل شناخت میسازد.
آزادی و دمکراسی سوسیالیستی نمیتواند در شرایط عقبماندگی شیوه ی تولید حاکم ایجاد شود – مارکس این نکته را با این اشاره نشان میدهد که میگوید: «تا رمق شیوه ی تولید کهنه پایان نیابد، شیوه تولید نو پا قرص نمیکند!»
تجربه ی موفق تاکنون در جمهوری خلق چین، برداشت واقعبینانه و مسئولانه را از رابطه میان زیربنا و روبنا، میان شیوه ی تولید مرحله ی گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم که حزب توده ایران آن را مرحله ی ملی- دمکراتیک برای ایران می نامد، قابل شناخت میسازد.
رشد فرهنگ جدید در جامعه ی چین چشمگیر است. صرفنظر از اشتباه های احتمالی انجام شده، روند مبارزه علیه شیوع ویروس کرونا در چین، سرشت فرهنگ ترقی خواهانه را قابل شناخت میسازد. تصمیم ضروری شده برای حفظ سلامت کل جامعه چین و فراتر از آن و قرار دادن منطقه ای با جمعیت بیش از ده میلیون زیر قرنطینه بدون برخوردهای چشمگیر عملی شد. تأمین نیازهای مردم در چنین وسعتی همانقدر به رشد فرهنگی مشخص نیاز دارد، که پذیرش چنین قرنطیه ی نسبتاً طولانی نیز بدون وجود و رشد فرهنگ ضروری ناممکن است.
در ایران ارتجاع میکوشد بحث درباره ی نبرد علیه کرونا را با اندیشه ی مذهبی و فرهنگی قهقرایی غالبِ خود در جامعه به سرانجام برساند. اعتراض ها در ایجاد قرنطینه در کشورهای پیشرفته سرمایه داری نمونه ی دیگری از فرهنگ حاکم را در سرمایه داری قابل شناخت میسازد که در آن پاسخ ترقی خواهانه به نیازهای جامعه مرکز ثقل اندیشه ی ایدئولوژیک را تشکیل نمیدهد. در آلمان امپریالیستی ثروتمند، مساله تأمین مخارج لازم برای ماسک و و و در هر گفتگوی رسمی و در رسانهها مطرح میشود. میخواهند مخارج این وظیفه ی عمومی- دولتی را به دوش شرکت های بیمه بیماری قرار دهند که با پول زحمتکشان هزینه ی وظیفه های درمانی خود را تأمین میکند. در چنین جامعه ای، فرهنگی حاکم نیست که در آن منافع کل جامعه، منافع گونه ی انسان در برابر منافع فرد انسان مطرح باشد! سرشت ضد انسانی سرمایه داری در چنین شرایطی برجسته و قابل شناخت میشود!
دمکراسی در چین شرایطی را برای برپایی «عدالت اجتماعی» ایجاد میسازد که نمیتوان آن «سرابی» ذهن گرایانه ارزیابی نمود.
برنامه ی جایگزین ترقی خواهانه باید رابطه پیش گفته را میان ایدئولوژی و زیربنا در «نبرد در سنگر» مورد نظر گرامشی بازتاب دهد و آن را برای توده های زحمت قابل شناخت و درک سازد. ضرورت مشخص بودن برنامه از این امر سیرآب میشود.
دمکراسی و نبرد دمکراتیک اهرم پرتوان مبارزه برای دستیابی به سوسیالیسم از این رو هستند، زیرا پیگیری در مبارزه ی دمکراتیک، سرشت رهایی بخش مبارزه ی دمکراتیک را شفاف میسازد که به معنای نشان دادن و مستدل ساختن ضرورت جهت گیری سوسیالیستی- کمونیستی در زیربنای جامعه است. نشان دادن ضرورت گذار از مرحله استثمار انسان از انسان در جامعه ی طبقاتی است.
تنها در چنین شرایط است که برنامه جایگزین به تکانه ی دمکراتیک برای تغییرات ترقی خواهانه بدل میشود.
سرشت تاریخی موضع حزب توده ایران برای تلفیق خواست های آنی- دمکراتیک توده ی زحمت و خواست دورنمایی آن، تنها از طریق «جهت گیری» جایگزینی حفظ می شود، که با صراحت و قاطعیت دفاع از آرمان ترقی خواهانه- سوسیالیستی را مطرح می سازد، برای درستی آن به روشنگری و تبلیغ می پردازد.
«گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم بدون ایجاد یک پارادایم جدید فکری و فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ایدئولوژیک و بدون برهم زدن قوانین بازی سیستم سرمایه داری که برای پاسداشت نهادهای آن شکل گرفته اند، بدون نهادینه سازی تعاریف جدیدی از آزادی، دموکراسی، عدالت احتماعی، حقوق بشر و… و بدون غالب شدن بر هژمونی نظری مدافعان سیستم سرمایه داری با اتکا بر کار مداوم علمی و پژوهشی (فراتر از چارچوب های متعارف ایدئولوژیک) توسط مدافعان اندیشه سوسیالیسم علمی غیر ممکن است»، آن طور که در مقاله ی رفیق مسعودی به عنوان وظیفه ی روز «چپ انقلابی» ذکر شده است. انتقال استدلالها علیه آلترناتیو راست در سیمای یک «سرمایه داری خوب» که در مقاله برشمرده می شود، ضرورت ندارد. ولی:
هنگامی که باید به این پرسش پاسخ داد که برای شرایط مشخص ایران چپ انقلابی چه برنامه ی جایگزینی را پیشنهاد می کند، باید به چه نکتههایی اندیشید و موضع خود را برای توده ها در آنها شفاف نمود؟ بررسی این نکته از نظر اسلوبی بر چه پایهای قرار دارد؟ تجربه انقلاب بهمن ۵۷ و مبارزات سال های اخیر زحمتکشان یدی و فکری چه جایگاهی در آن دارا هستند؟ نقش مبارزه ی فرهنگی- ایدئولوژیک که در آن کوشش هنری در این زمینه از وضع خاصی برخوردار است، چه صحنههای نبرد را در بر میگیرد برای ایجاد و برقراری هژمونی اندیشه ی ترقی خواهانه و انقلابی؟ و دارای چه ارتباط ماهوی است با پیشنهادها برای تغییرات زیربنایی در جامعه؟ صحنه ی فراخ بحثهای پیش رو شفاف می شود.
به منظور ایجاد رابطه میان برداشتهای نظری با واقعیت تجربه انقلاب بهمن و مبارزات اخیر پاسخ به پرسش های پیش و امثال آن در اسناد کنگره ی هفتم حزب توده ایران سودمند است که خبر تدارک آن در اطلاعیه کمیته ی مرکزی حزب توده ایران درباره ی «برگزاری نشست (پلنوم) وسیع کمیته مرکزی» در نامه مردم انتشار یافته است (هشتم اسفند ۱۳۹۸).
شرکت فعال و سازنده ی تودهای ها در این زمینه بی تردید راهگشا است. برای تنظیم این جانشین ترقی خواهانه به وظیفه خود عمل کنیم.
این وظیفه را تنها میتوان با تکیه به منافع طبقه ی کارگر ایران به ثمر و سرانجام ضروری- تاریخی رساند. از این رو باید بررسی و پاسخ به پرسش ها از موضع استقلال سیاست طبقاتی حزب توده ایران عملی گردد. بحثهای کناری و انحرافی در شرایط کنونی بسیار مضر و علیه باروری اندیشه انقلابی هستند. برخورد ایدئولوژیک افشاگرانه با آنها ضرورت تام دارد.