سخن روز شماره ۴
۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۹ آوریل ۲۰۲۰
حق باشماست رفیق عزیز احسان، در مقاله ی کمونیست ستیزی در جهان و ایران، بازتاب تضادی قابل شناخت است که درک ریشه ی علّـی- ژنتیکی آن برای دریافت کلیت رابطه ی خارجی ایران و برخی از پدیدههای «مثبت» در برخی از موضع گیری ها در کشور به طور عام، و در ارتباط با جمهوری خلق چین به طور خاص ضروری است.
ضرورت شناخت ابعاد متفاوت تضاد از این رو سودمند است، زیرا اندیشه را قادر میسازد برای پدیدههایی از قبیل دفاع سپاه پاسداران از روابط میان ایران و جمهوری خلق چین، دچار این توهم نگردد که گویا این پدیده را میتوان نشان موضع گیری ترقی خواهانه توسط رژیم دیکتاتوری ولایی ارزیابی نمود و این موضع را نشان سرشت «ضد امپریالیستی» جمهوری اسلامی پنداشت.
دشمنان و تودهای ستیزان به حزب توده ایران تهمت میزنند که برای بهبود شرایط زندگی روزمره توده های زحمتکش مردم میهن ما گویا پیشنهادی ندارد. مدعی هستند که حزب توده ایران حل همه ی وظایف آنی و امروز را به بعد از پیروزی انقلاب و برقراری سوسیالیسم در ایران موکول می کند. این ادعا دورغین و نادرست است.
میدانیم که مضمون مبارزه ی دمکراتیک نزد حزب توده ایران، مبارزه ی روز زحمتکشان است برای تغییرات در شرایط حاکم کنونی. مبارزه برای برداشته شدن گام های اصلاحی و در جهت بهبود شرایط زندگی مردم میهن ما و خلق های ساکن آن امروز!
به سخنی دیگر، برخلاف بسیاری، تأیید حزب توده ایران را از «سه ریال دادن به منظور حفظ هفت ریال» که امینی نخست وزیر شاه پس از کودتای بیست و هشتم مرداد ۳۲ در ارتباط با «رفرم ارضی» مطرح ساخت، دشمن طبقاتی نمی تواند برای خارج ساختن باد از بادبان فعالیت روشنگرانه و افشاگراگرانه ی حزب طبقه ی کارگر ایران به خدمت بگیرد!
حزب توده ایران آنقدر جانبدار اصلاحات در جامعه است که برای تحقق بخشیدن به آن به انقلاب دست می زند!
به اصطلاح «رفرم ارضی» زمان محمدرضا را حزب طبقه ی کارگر ایران به اهرم مبارزه برای یک رفرم ارضی انقلابی در ایران بدل نمود که تاکنون به سرانجام نهایی نرسیده است.
تحقق نیافتن بندهای ج. و د. در اصلاح ارضی پس از پیروری انقلاب ۵۷ که حزب توده ایران مدافع بی همتای آن بود، نشان ادامه این نبرد و موضع انقلابی حزب طبقه ی کارگر ایران در این زمینه است و کماکان در دستور مبارزه ی روز توده های مردم قرار دارد و باید با گذار از دیکتاتوری ولایی به آن تحقق بخشید.
همانطور که نمیتوان اشگ ریزی احمدی نژاد را بر سر تن بی جان چاوز، نشان موضع اقتصادی- اجتماعی ترقی خواهانه توسط او دانست، در حالی که که او با سرافرازی مدال صندوق بینالمللی پول را برای اجرای دستورات سازمان های مالی امپریالیستی بر سینه به نمایش می گذارد، همانطور هم نمیتوان موضع سپاه پاسداران را در ارتباط با جمهور خلق چین نیز نشان موضع گویا «ضد امپریالیستی» آن ارزیابی نمود، تا آن هنگام که علات علّـی- ژنتیکی پایه ریزی «سپاه قدس» بر طرف نشده است که هدف آن، توسعه ی شیعی گری و به راه انداختن برخوردهای مذهبی و قومی است که در خارج و داخل کشور دنبال می شود.
براین پایه است که خواست خروج نظامیان ایران از کشورهای دیگر توسط حزب توده ایران، خواستی به جا و مستدل است، زیرا به معنای برش در سیاست ماجراجویانه ی جمهور اسلامی میباشد با سیاست گذشته و همکاریهای علنی آن با امپریالیسم ازجمله به منظور پاره پاره کردن جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی.
این خواست حزب توده ایران به درستی همراه است با تأیید همکاری ایران با روسیه برای سد و به عقب راندن سیاست تجاوزگرانه و تجزیه طلبانه امپریالیسم در سوریه. ولی سرشت مثبت چنین کوششی تنها آن زمان به سرشتی عینی بدل میگردد که بار ارتجاعی همکاری و اجرای برنامه امپریالیستی برای دامن زدن به اختلافهای مذهبی و قومی توسط ج ا و سپاه پاسداران بر زمین گذاشته شود. نشانههای چنین سیاستی در کارکرد ضد مردمی و ضد ملی رژیم ولایی دیده نمی شود.
درضمن ناگفته نماند که حزب توده ایران برای درک تضادها به جستجوی ریشه ی علّـی- ژنتیکی آن می پردازد.
جستجو در انواع «تولید کنندگان»، «مصرف کنندگان» و «هدف» این یا آن سخن و نظر که میتواند گوشههایی از واقعیت را قابل شناخت سازد و شناخت آن ضروری است، به معنای درک تضاد در سیاست ضد مردمی و ضد ملی داخلی حاکمیت سرمایه داری در ایرانِ جمهوری اسلامی با برخی نظرها درباره ی سیاست خارجی نیست. ریشه ی علّـی- ژنتیکی پدیده را مورد بررسی و توجه قرار نمی دهد.
این شیوه که ژورنالیسم بورژوایی آن را به قله نظریه پردازی های ظاهربین و توصیف گر خود بدل ساخته است، نمیتواند نقش عمدهای برای شناخت و درک تضادهای درونی سیاست ارتجاعی در ایران و جهان بکند. شما تأثیر ریشه ی علّـی- ژنتیکی این تضاد را با ذکر به جای پرسشی در ابرازنظرتان نشان می دهید: «آیا اگر تحریم اقتصادی تحمیل شده از سوی کشورهای امپریالیستی نبود، ایران تمایل به همکاری اقتصادی با همین کشورهای سرمایه داری و امپریالیستی ضد کمونیسم و ضد سوسیالیسم را نداشت؟ ..».
در پایان توجه شما را به مقوله ی سرشت سوسیالیستی جمهوری خلق چین جلب می کنم.
اقتصاد سیاسی مرحله ی ملی- دمکراتیک فرازمندی جامعه که در چین به آن نام «سوسیالیسم چینی» داده اند، با مفهوم «چین نیمه سوسیالیستی» شناخته و درک نمی شود. من در بخش دوم مقاله ی موضع نظری- تئوریک تودهای ستیزان که امروز در تودهای ها انتشار یافت، ویژگیهای اقتصاد سیاسی دوران گذار به سوسیالیسم پیش رفته را در چین برشمرده ام که مفهوم درک نشده ی «چین نیمه سوسیالیستی» را می شکافد و مضمون آن را قابل درک می کند.
وظیفه ی این ویژگی ها که با مفهوم «گشایش و تغییر» توسط حزب کمونیست چین بیان می شود، به ثمر رساند تغییرات در مرحله ی گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم در چین است که در آن هنوز مواهب مادی و معنوی بر پایه سهم «کار انجام شده ی توسط فرد» تقسیم میشود که مارکس آن را برای دوره ابتدایی سوسیالیسم در برنامه ی «گتا» ذکر می کند. از این رو باید سرشت جمهوری خلق چین با سرافرازی به عنوان یک کشور سوسیالیستی پذیرفت. جمهوری خلق چین امیدوار است با فرارسیدن صدمین سالگرد پیروزی انقلاب چین در همین مرحله، به «جامعه سوسیالیستی با رفاه و عدالت اجتماعی بالا و برقراری هارمونیِ» فرهنگی دست یابد. هدفی که میتوان آن را به عنوان پیشرط برای تدارک مرحله ی دوم یا کمونیستی