مقاله ۲۴/۹۹
۳۰ تیر ۱۳۹۹، ۱۹ جولای ۲۰۲۰
نظریه پرداز چپ، رفیق محمد رضا شالگونی که یکی از فعالین سازمان راه کارگر نیز است، در نوشتاری که ۱۹ تیر ۱۳۹۹ انتشار داده است و در ارتباط قرار دارد با انتشار کتابی با عنوان «خاطرات تقی کی منش»، مینویسد که «قصد بحث سیاسی با این جماعت را ندارم».
منظور از «این جماعت» در بیان نظریه پرداز چپ روشن نیست که کدام «جماعت» را تشکیل می دهد، انتشار دهندگان کتاب را یا اینکه فعال در «سازمان انقلابی کارگران ایران» قصد بحث سیاسی با حزب توده ایران را ندارد که در نوشته ی او مورد حمله قرار گرفته است؟
بررسی و پاسخ به نکته در ارتباط با انتشار دهندگان کتاب موضوع توضیح های این سطور نیست.در این زمینه گفتنی ها را رفیق عزیز سیامک در مقاله ی نگاهی به دشنام نامه آقای شالگونی* بیان کرده است. همانطور که در عنوان نوشتار کنونی نیز ذکر شده است، موضوع بررسی نشان دادن برخورد دوگانه ی نظریه پرداز چپ است به مساله ی «بحث سیاسی»!
نظریه پرداز که گذشته ی طولانی تا مبارزه در «گروه فلسطین» داراست آنطور که در نوشته بیان می کند، و زندان کشیده نیز است، با اعلام آن که «قصد بحث سیاسی» ندارد به واقعیتی اذعان دارد که نگارنده نیز میتواند آن را مورد تأیید قرار دهد. فعال راه کارگری در نامهای به من که در آن در ارتباط با وظیفه ی نیروی «چپ انقلابی» در نبرد طبقاتی در ایران توضیح هایی داده شده بود، نوشت که به نظر او، «در شرایط کنونی مبارزه ی دمکراتیک عمده است!».
همراه نامه، رساله ای که او خواستار مطالعه ی آن شده بود ارسال شده بود. عنوان رساله ای که نگارنده کوشید در سمیناری که سال پیش در کلن برگزار شد مطرح سازد، برنامه ی پیشنهادی «چپ انقلابی» است برای پیش برد نبرد طبقاتی کنونی در ایران. (چپ انقلابی و کدام آلترناتیو برای ایران؟ https://tudehiha.org/fa/10311)
رفیق راه کارگری که یکی از اصلیترین سخنرانان در سمینار بود، خواستار مطالعه ی دقیقتر رساله شد که ارسال شد.
در نامه ی خود به من این رفیق راه کارگری نوشت که به نظر او، «در شرایط کنونی مبارزه ی دمکراتیک عمده است!»
او مخالفت خود را با پیشنهاد «آلترناتیو» درباره ی وظیفه ی مبارزاتی طیف چپ ایران در نبرد طبقاتی جاری که در رساله طرح شده بود، مستدل نساخت. حتی با جملهای هم استدلال خود را طرح نکرد.
همین فعال راه کارگری اما حاضر هم نشد نظرش را در باره عمده بودن «مبارزه ی دمکراتیک» در ایران کنونی بشکافد و درستی برداشت خود را مستدل سازد. او که «مبارزه ی دمکراتیک» را به عنوان استراتژی طیف چپ ایران برای شرایط کنونی مطرح میکند و از آن دفاع بعمل میآورد، حاضر به توضیح و روشنگری درباره ی استراتژی پیشنهادی خود نیست! این موضع عجیب است، ولی واقعیت نیز است!
چپ سردرگم ایران، از جمله فعال در راه کارگر که مخفف نام «سازمان انقلابی کارگران ایران» را بیان می کند، مایل نیست برنامه ی استراتژیک خود را بشکافد و درستی آن را مستدل سازد! علت این وضع عجیب چیست؟ علت چیست که چنین موضع نامفهومی میتواند به نظر غالب نزد طیف چپ سردرگم ایران بدل گردد؟ پاسخ به این پرسش میتواند کمک باشد برای درک این نکته که چرا شخصیتهای طیف چپ ایران «قصد بحث سیاسی» ندارند.
علت سلطه ی این موضع عجیب نزد طیف چپ ایران پذیرش این نکته است که گویا جامعه دارای ساختار طبقاتی نیست.
منافع طبقاتی طبقات دیگر روابط طبقاتی را در جامعه تشکیل نمی دهد. طیف چپ ایران نباید برنامه استراتژیک خود را در انطباق با منافع آنی و آتی طبقه ی کارگر تنظیم کند.
گویا هر گروه و بیش از آن، هر فرد و اندیویوم دارای «نظر» خود است. پلورالیسم نظری ناشی از این برداشت، گویا عین دمکراسی نیز است. زیرا حق «نظر» مستقل فرد را به رسمیت می شناسد. برداشت طبقاتی از جامعه ولی برداشتی «توتالیتر»گونه و دیکتاتوری است.
بدین ترتیب موضع کارل پوپر که جان مایه ی ایدئولوژی طبقات حاکم برای دوران «پسامدرن» است، به ایدئولوژی حاکم بر اندیشه ی طیف چپ ایران تبدیل شده است، به ایدئولوژی حاکم نزد طیف چپ ایران بدل شده است.
وضعی که ذکر سرشت «انقلابی» نیز در نام «سازمان کارگران انقلابی ایران» راه نجات برای دچار شدن به آگاهی کادب برای جامعه پسامدرن نیست که پوپر تبلیغ میکند و این رفقا هضم فکری نکرده، قورت داده اند.
اکنون پس از انتشار نوشتار ذکر شده او، میدانیم چرا رفیق گرامی شالگونی مخالف بیان و استدلال برای نظر خود است! زیرا او اصلاً «قصد بحث سیاسی» ندارد! او شیفته ی استراتژی خود است و برای تحقق بخشیدن به آن «که در شرایط کنونی عمده است» مبارزه می کند!
محمد رضا شالگونی با اعلام «قصد بحث سیاسی» نداشتن که انگار نزد او به اصلی کاتگوری وار تبدیل شده است، درست سردرگمی «شخصیت سیاسی» یک مبارز سالیان طولانی را در ایران قابل شناخت میسازد و مورد پرسش قرار می دهد.
به نظر او «بحث سیاسی» عنصر اصلی کارکرد یک شخصیت سیاسی در نبرد طبقاتی نیست!؟
چگونه میتواند یک شخصیت سیاسی قلب و مغز توده های مردم را تصاحب کند، جز با شرکت فعال در «بحث سیاسی»؟ جز توضیح و موشکافی مواضع خود و نشان دادن درستی برداشتهای خود به توده ها؟! آیا امکان دیگری برای یک «شخصیت سیاسی» وجود دارد جز روشنگری، جز «بحث سیاسیِ» انتقادی با نظرات دیگر؟! جز پذیرش شرافتمندانه و صادقانه شرکت در یک جدل فکری درباره ی نادرستی نظرات دیگران و درستی نظرات خود؟!
فرار رسمی و کتبی این رفیق از «بحث سیاسی» که نگارنده در دو مورد مختلف با آن در همین چندین ماه اخیر روبرو شده است، آیا نشان نمیدهد که او ناخواسته با اعلام «قصد بحث سیاسی» نداشتن، شخصیت سیاسی خود را به عنوان یک مبارزه با سالیان طولانی سابقه فعالیت مورد پرسش قرار می دهد!؟ دست به انتحار سیاسی می زند؟!
محمد رضا شالگونی در نداشتن «قصد بحث با این جماعت» ولی صادق نیست.
او در همین نوشته خود عریان ترین و کم مایه ترین حمله را به حزب توده ایران روا می دارد. او سیاست انقلابی و علمی حزب توده ایران را در سالهای انقلاب بهمن سهل انگارانه «کارنامه ننگین حزب توده» ایران می نامد!
شالگونی جریمه ی درنیافتن ظرافت و استه تیک مضمون سیاست انقلابی حزب توده ایران را توسط خود از این طریق به اثبات می رساند که آن را «دفاع از جمهوری اسلامی» می نامد. برای فردی که دچار سردرگمی نظری و سیاسی است و چارهای جز فرار از «بحث سیاسی» ندارد، شناخت و درک هدف استراتژیک حزب توده ایران آسان نیست.
استراتژی حزب توده ایران در این مرحله مبارزه است به منظور تعمیق انقلاب. تعمیق انقلاب از فاز اول، یعنی از فاز سیاسی به فاز تغییرات زیربنایی اقتصادی- اجتماعی که نبردی پچیده و چند لایه است، سیاستی پرمدعا و پرتوقع است. باید آن را هضم فکری کرد، تا درک نمود. لذا شرکت در بحث مسئولیت دار در این باره ضروری است!
فرار شالگونی از «بحث سیاسی» راه نجات از ناتوانی برای درک مضمون استراتژی انقلابی حزب توده ایران در این مرحله است. از این رو ساده دلانه و ساده انگارانه چنین اندیشه و برنامه ی پرتوقعی را «دفاع از جمهوری اسلامی» مینامد تا آن را برای درک خود لاغر کرده و بتراشد! آن را برای توانایی ادراکی خود پالایش دهد و آماده سازد!
البته نمیتوان چنین برخورد سطحی و کم مایه را که ناشی از عدم درک عمق سرشت انقلابی سیاست استراتژیک حزب توده ایران در این دوران است، واقعن هم یک بحث سیاسی نامید. باید آن را هتاکی عامیانه ی برای فرار از بحث جدی سیاسی در عرصه اندیشه ی طیف چپ ایران ارزیابی نمود.
این شیوه ی عامیانه و پیش پا افتاده برخورد به نظر و مواضع دیگران، درست تنها جایگزین ممکن نیز است نزد کم دانان برای فرار از «بحث سیاسی»، برای نداشتن «قصد بحث سیاسی»، انطور که رفیق مبارزی که مو سفید کرده است اعلام می کند!
محمد رضا شالگونی به عنوان رفیق فعال در راه کارگر، سیاست «استراتژیک» این سازمان را مطرح میسازد و آن را «مبارزه ی دمکراتیک» می نامد.
با طرح یک برنامه ی استراتژیک و دورنمایی توسط او نمیتوان مخالفت نمود. من هم با طرح برنامه ی استراتژیک برای مرحله ی کنونی نبرد طبقاتی در ایران توسط سازمان های چپ موافق هستم، گرچه مضمون آن را محدود و یک سویه ارزیابی می کنم. توانایی این استراتژی را برای تجهیز و سازماندهی طبقه کارگر نازل ارزیابی میکنم. تجربه ی سی ساله با نامتناسب بودن تناسب نیروها در نبرد طبقاتی جاری در ایران در تأیید این ارزیابی است.
پس مساله ی اصلی نمیتواند مخالفت به داشتن برنامه استراتژیک برای یک مرحله توسط حزب توده ایران در دوران انقلاب بهمن باشد که شالگونی و یا جریان های دیگر مطرح می سازند. نظریه پرداز با سابقه ی چپ هم به این نکته واقف است.
او که برنامه استراتژیک کنونی خود را «مبارزه برای دمکراسی» اعلام می کند، به درستی در هیچ سخنی به مخالفت با داشتن یک برنامه ی استراتژیک توسط حزب توده ایران برای آن دوره نمی پردازد. او با مضمــون برنامه ی استراتژیک طرح شده توسط حزب توده ایران در آن دوران مخالفت دارد! «قصد بحث سیاسی نداشتن» در ارتباط قرار دارد با مضمون برنامه ی استراتژیک حزب توده ایران!
شالگونی و تودهای ستیزان دیگر که مضمون سیاست استراتژیک حزب توده ایران را درنیافته اند، اکنون نیز با سردرگمی نظری- تئوریک روبرو هستند. فرار از «بحث سیاسی» و از این طریق توصیه به رفقای دیگر خود برای دوری از «بحث سیاسی»، ریشه در ناتوانی برای شرکت در بحث سیستماتیک علمی دارد.
در چنین بحث جدی و مسئولیت دار، طیف تودهای ستیزان به کنار دیوار رانده میشود و پشت به دیوار خواهد داشت که باید در این باره موضع اتخاذ بکند که اگر گویا مضمون استراتژی حزب توده ایران نادرست و غیرعلمی و غیرانقلابی بوده است، آنها کدام استراتژی جایگزین را برای آن دوران در چنته دارند و پیشنهاد می کنند؟
این توهمِ که «اکنون مبارزه ی دمکراتیک عمده است» که این رفیق با رفقای گرامی بسیار دیگری در میان تودهای ستیزان همراه و همنوا است، به طور منطقی به این معنا هم است که او رژیم دیکتاتوری ولایی را استحاله پذیر می داند.
برداشتی که به طور منطقی دچار این توهم نیز است که گویا نظام سرمایه داری حاکم بر جهان استحاله پذیر است!
گویا میتوان تنها با مبارزه برای دمکراسی و آزادی به هدف استحاله ی نظام سرمایه داری امپریالیستی دست یافت!؟
تودهای ستیزان بدون ارایه ی استدلال برای تزهای خود، آنها را به مثابه ی مقولههای جا افتاده پذیرفته اند. آنها با دچار شدن در بند آگاهی کاذب، ایدئولوژی حاکم سرمایه داری را پذیرفته اند. ازاین رو «قصد بحث سیاسی» ندارند!
چنین توهمی که تودهای ستیزان سردرگم و همچنین حرفهای دچار آن هستند، به آنها امکان «بحث سیاسی» نمی دهد!
چگونه میخواهند این تودهای ستیزان برای توده های زحمت در ایران سیاست خود را توضیح دهند که بدون خروج از نظام سرمایه داری، گویا می توان دمکراسی و عدالت اجتماعی را برای طبقه کارگر یدی وفکری در کشورهای سرمایه داری، ازجمله در ایرانِ گرفتار در «چنگال جنگل وحوش نامیمون» (اط) قابل دسترسی نمود؟!
در رژیم دیکتاتوری سرمایه داری در ایران که در آن خواست دریافت دستمزد کار انجام شده و پرداخت نشده، با شلاق، زندان و مرگ روبرو است؛ زحمتکشان با چوب اعدام «بی نانی»، به دار کشیده می شوند، دمکراسی خواهی بدون ارایه جایگزین انقلابی برای شرایط حاکم سرابی بیش نیست!؟
مبارزه ی دمکراتیک- اتحادی در ایران بدون مبارزه ی سیاسی با انتقال آگاهی سوسیالیستی به درون زحمتکشان که حزب توده ایران در برنامه حداقل کارگری خود اعلام کرده است، پاسخ درخوری به نیازهای نبرد طبقاتی جاری در ایران نمی دهد. قادر به تغییر تناسب نیروهای نامساعد نخواهد بود. امکان تجهیز و سازماندهی طبقه ی کارگر را بر باد می دهد!
«بحث سیاسی»، یک جدل فکری و اندیشمندانه است. کسی که نمیتواند به پرسش درباره ی مضمون برنامه استراتژیک حزب توده ایران در دوران انقلاب بپردازد، چارهای هم ندارد جز فرار از بحث سیاسی، جز پنهان شدن علیل گونه در پشت عصای تکبرآمیز «قصد بحث سیاسی» نداشتن!
آنچه که شالگونی از خاطرات خود در ارتباط با زنده یاد رفیق کی منش ذکر کرده است، دادههایی هستند که باید تاریخ نگاران برای نشان دادن نبرد طبقاتی در ایران در سالهای پیش و پس از بهمن ۵۷ به کار گیرند. در این سطح، توضیح ها سودمندند. ولی باید سهم تودهای ستیزی را در نظر منظور داشت.
فرهاد گرامی توده ای ستیزی عاقبت نداره تو این عمری که از خدا گرفتم ضد توده ای سرانجام گندش در نیاید به قول معروف « با ال علی هر که در افتاد ور افتاد» چه شاهی وجه شیخی به رفیق عزیزم سیامک سلام من برسان بدرود