مقاله ۲۷/۹۹
۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ۱۸ آگوست ۲۰۲۰
در این روزها جلد اول صبرِ تلخ را مطالعه کردم که با زیر عنوان تاریخ شفاهی چپ ایران در گفتگویی با رفیق عزیز محمدعلی عمویی تنظیم شده است. مصاحبه کنندگان در مقدمه، رشد رابطه خود را در دوران مصاحبه با رفیق عمویی و برعکس که ایجاد شد، ایجاد شدن تدریجی یک اعتماد متقابل می نامند. درک روند اعتماد متقابل برای درک مضمون سخنان پرسش کنندگان و پاسخ دهنده از اهمیت برخوردار است. پرسش هایی که در آغاز از سرشتی توده ای ستیزانه برخوردار است. برخورد انتقادی به موضع تودهای ستیزی مصاحبه کنندگان و توضیح درباره ی پرسش ها و رابطه میان حزب های کارگری همه جا از مضمونی درست و روشنگرانه- ترویجی برخودار است.
موضوع این نوشتار ولی پرداختن به این نکتهها نیست. وظیفه ی این سطور بازتاب آموزشی است که میتوان از طریق این گفتگو از سیاست استراتژیک حزب توده ایران در دوران انقلاب بهمن برای شرایط کنونی به دست آورد.
یکی از نکتههای پراهمیت در گفتگوی رفیق عمویی با علاقمندان جوانی که تودهای نیستند، در سرشت آموزگارانه سخنان او قرار دارد که به پرسش ها به عنوان رفیق مسئول بالای حزبی پاسخ می دهد.
در آن پایبندی به واقعیت، با موضع جانبدارانه تودهای از حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران عجین شده است و زیبایی استه تیک سیاست حزب توده ایران را در همه ی سالهای مبارزه سخت تودهای ها تا کنون قابل شناخت می سازد. در موارد بسیاری رفیق عمویی با اشاره به رسوبات تودهای ستیزانه و خصمانه نسبت به حزب توده ایران و جنبش کمونیستی در پرسش ها، به تصحیح آنها می پردازد. نادرستی ادعای دشمن طبقاتی را درباره ی وابستگی حزب توده ایران به حزب کمونیست اتحاد شوروی با توضیح ها درباره رابطه رزمجویانه و همبستگی انترناسیونالیستی متقابل توضیح می دهد.
اهمیت دیگر گفتگویِ مبارزه جویانه رفیق عزیز محمدعلی عمویی و انتشار آن در زمان حیاتش، بستن راه سواستفاده ی جریان هایی از قبیل ٬٬راه توده٬٬ است که می کوشند از نام و موضع او برای خود سرمایه سیاسی دست و پا کنند.
سواستفاده ای که میکوشد با نقض هماهنگیِ استه تیک ِ پراگماتیسمِ انقلابی حزب توده ایران به منظور جلب متحدان، از یک سو، و جهت گیری رهایی بخش نبرد سوسیالیستی در سیاست استراتژیک حزب توده ایران از سوی دیگر را مسخ کرده و سیاست علمی- انقلابی حزب طبقه ی کارگر ایران را به یک دنباله روی مطیع و سربراه از حاکمان بنماید که خود اکنون دنبال می کند.
همانطور هم گفتگوی رفیق عمویی به برخورد غیرمسئولانه و غیرقابل نظارت توسط برخی از تودهای ها پایان می دهد که می کوشند، با «پارس غضبناک» (اط) مواضع پرسش برانگیزی را مطرح کنند. کوششی که هدف آن را به درستی رفیق انوشه راستگو در مقاله ی که در تودهای ها بازانتشار یافت، به درستی به عنوان دامن زدن به تودهای ستیزی ارزیابی می کند. با انتشار گفتگو در زمان حیات رفیق عمویی هیچ کند ذهنی هم نمیتواند دیگر ادعایی را با پنهان شدن در پس نامی مستعار مطرح سازد.
عناصری از قبیل رفیق بانو ژاله نیک اندیش که آمادگی نداشت در چارچوبی سازمانی به بررسی واقعیت تن بدهد، تا شفاف سازی ضرور در برابر چشم و تحت نظارت تودهای ها عملی گردد – که نمونه ی دیگر آن جمال حق گو نیز است -، باید به عنوان عناصر پرسش برانگیز و غیرموجه ارزیابی شوند.
متأسفانه رفیق عزیز بانو میترا تهامی نیز به پیشنهاد مبنی بر بررسی سازمان داده شده از پرسش های مطرح در ارتباط با مبارزه ی رفیق عمویی در زندان و پس از آن، مانند ژاله نیک اندیش پاسخی نداد. ابراز تأسف در این زمینه تنها به علت ایجاد نشدن شرایط بررسی سازمان داده شده در برابر نظارت تودهای ها در مورد مشخص نیست. ابراز تأسف همچنین از این رو نیز مستدل است، زیرا نشان میدهد که گروههای انحرافی تودهای امکان دفاع از ارزشهای حزب توده ایران را – کار جمعی شفاف -، به سود «ملاحظاتی» غیر شفاف سهل انگارانه از کف می دهند. رفیق عزیز تهامی با تجربه ی شخصی و مقاومت خود در زندان ج ا، شایستگی شرکت فعال در چنین کوشش سازنده ی تودهای ها را داراست و میتواند با شرکت خود به روشن شدن تاریخ نبرد و مبارزه حزب توده ایران در این دوران نقشی پربار ایفا سازد. پاسخ مثبت این رفیق هنوز دیر نشده است!
بدون تردید ضروری است و من آن را انتظار میکشم که رفیق عزیز عمویی برخی روشنگری ها را هنوز برای ثبت در تاریخ بپایان برساند. یکی از این موارد، ادعایی است که علی خدایی مطرح نموده است که گویا رفیق عمویی برخوردی ناباورانه با خبری دارد که توسط همسر رفیق زنده یاد جوانشیر به خارج از زندان منتقل شده است. در این خبر، رفیق جوانشیر به همسرش اطلاع داده است که خدایی را در زندان دیده است. خدایی از قول رفیق عمویی مدعی است که رفیق عمویی این نقل خبر را رد کرده است، زیرا گویا همسر رفیق جوانشیر «زنی ساده است!»
ارزیابی نسبت داده شده به رفیق عمویی توسط علی خدایی درباره ی همسر رفیق جوانشیر که گویا زنی ساده است و نمیتوان به سخن او اعتماد داشت، با اسلوب پاسخ های رفیق عمویی به پرسش های مصاحبه کنندگان هم خوانی ندارد. با آنها در تضاد قرار دارد. او در گفتگو همیشه با لحنی روشنگرانه و ترویجی سخن می راند. چنین شیوه ی سخن مستدل نمیتواند در ارتباط با یک خبر با یک نظر و ارزیابیِ اراده گرایانه در سطح بغلطد و با پاسخی احساسی و درک نشده، واقعیت و فاکت را نفی کند!
ضروری است که رفیق عمویی در این زمینه پاسخی شفاف و صریح بیان کند. چنین انتظاری از او، انتظاری به جا و اصولی است. زیرا مساله در ارتباط قررار دارد با تاریخ مبارزات حزب توده ایران.
نباید فراموش کرد که هوشنگ اسدی بدون هر نیازی در مقالهای که اخیراً در اخبارروز انتشار داد، خبر دستگیری زنده یاد رحمان هاتفی و خدایی را در یورش اول ذکر میکند که گویا از طرف حاکمان شناخته نشدند و آزاد شدند. ولی خبری که از رفیق جوانشیر توسط همسر او به خارج از زندان آمده است، نه تنها واقعیت دستگیری خدایی را پس از یورش دوم مورد تأیید قرار میدهد و افسانه ی «خودکشی» را بی پا می کند، بلکه همچنین نشان بازی مشترک خدایی و اسدی و تبانی و تقسیم کار میان آنها برای دستبرد به تاریخ مبارزات حزب توده ایران نیز است.
گفتگو در عین حال نشان میدهد که سیاست بخشی از رهبری کنونی حزب توده ایران برای ایجاد نکردن ارتباط و خواست گزارش از رفیق عمویی که یکی از مصوبه های پلنوم نوزدهم کمیته ی مرکزی حزب توده ایران است که در کنفرانس ملی نیز مورد تأیید قرار گرفت، سیاستی واقعبینانه نیست و در خدمت حفظ مصالح عالیه حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران قرار ندارد و عمل نکرده است. «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران به مصوبه ی پلنوم نوزدهم و کنفرانس ملی عمل نکرده است!
سواستفاده ی عناصر غیرموجهی مانند جمال حق گو برای جابجا کردن علت و معلول در انجام وظیفه ی حزب توده ایران، مانند آب دهان سربالا است. او با پرسش خود: «چرا [رفیق عمویی] در خارج از کشور به حزب گزارش نداد؟» که در ابرازنظر امروز مطرح می کند، ناخواسته به نقض وظیفه ی حزب توده ایران توسط «جناح راست» در رهبری کنونی اذعان دارد. او مانند همه ی عناصر پرسش برانگیز و غیرموجه، نمیتواند نقض عمل به وظیفه ی سازمانی را توسط بخشی از رهبری حزب توده ایران و پیامدهای آن بازشناسد و عمق نادرستی آن را برای اجرا نکردنِ مصوبه ی کمیته ی مرکزی حزب طبقه کارگر ایران و کنفرانس ملی درک کند!
***
چه آموزشی میتوان از گفتگوی سازنده، افشاگرانه و ترویجی- روشنگرانه در جلد اول گفتگوی رفیق عمویی برای مبارزه ی امروز به دست آورد؟
بحثهایی که همانند آن سال ها در ارتباط بیواسطه قرار دارند با مبارزه برای استقلال اقتصادی و سیاسی ایران که امروز نیز مساله روز جنبش کارگری و نبرد طبقاتی در ایران است که بیانیه سندیکای کارگران هفت تپه امروز در بیست و سوم مرداد ۱۳۹۸ آن را بیان می کند؟ خواستی که وظیفه ی قطع وابستگی نواستعماری را به سیاست اقتصادی امپریالیستی طلب می کند؟ خواستی که باید با طرح جایگزین مردمی- دمکراتیک برای نظام اقتصادی پس از گذار از دیکتاتوری توسط حزب توده ایران و مبارزه برای تحقق بخشیدن به آن عملی گردد.
جستجوی درسها از آن روزها برای جایگزین اقتصاد سیاسی ملی- دمکراتیک امروز، با پرداختن به این نکته که رفیق عمویی چه چیزی را گفت و یا نگفت حاصل نمی شود. توجه به این خرده کاری ها که در برخی ابرازنظرها اخیراً مطرح شدند، بدون آنکه نظردهندگان قادر و مایل باشند در شرایط شفاف و سازمانی کار تحقیقاتی را در برابر دید و ذهن تودهای ها درباره ی نکته ها انجام دهند که پیشنهاد شده بود و هنوز پاسخی دریافت نشده است، اگر آگاهانه و لذا انحرافی نیست، پس نشان سردرگمی است برای شناخت عمده و غیرعمده.
عمده در شرایط کنونی همانند آن دوران «ولی در عرصهٔ فعالیت روزمره و تاریخی [است]. توده ها، شعارها و برنامهها و .. [عمده] هست و باید [برای] ٬٬حزب٬٬ [عمده آن] باشد که این برنامهها را ارائه کند و توضیح بدهد که: من این را می خواهم، او این را می خواهد، بیایید مقایسه کنید که کدام میتواند آینده را برای شما درست ترسیم کند؟!» (ص۹۹، طرح نظر رفیق کیانوری).
اشاره ی رفیق زنده یاد کیانوری بر ضرور نشان دادن و تکیه بر روی تفاوت برنامه میان حزب توده ایران و سایر نیروهای شرکت کننده در انقلاب که رفیق عمویی در گفتگو بازتاب می دهد، تنها از این رو پراهمیت نیست که در بحث مشخص درباره ی اختلاف نظرها میان رفقای رهبری حزب توده ایران طرح میشود – که نشان دادن آن یکی از هدفهای پرسش کنندگان را تشکیل میدهد -، بلکه همچنین اهمیت نظر رهبری آن دوران در این امر نهفته است که برنامه اتحادی حزب توده ایران را برای شرایط کنونی نیز شفاف میسازد. نشان می دهد که پافشاری بر سر پایبندی به برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران و مستدل ساختن وحدت مضمونی و ضرورت نبرد توامان برای بخش دمکراتیک و جهت گیری سوسیالیستی در آن برای شرایط کنونی نیز از ضرورت تام برخوردار است.
مبارزه ی حزب توده ایران برای تفهیم برنامه حداقل کارگری خود ولی درعین حال به معنای آمادگی برای یافتن سازش های میان راهی است با دیگر نیروها. سازش بر سر «برنامه حداقل مشترک» که میتوان تنها با توجه به تناسب قوا آن را تغییر و در جهت برنامه حداقل کارگری توسعه داد: چنین است پراگماتیسم انقلابی حزب توده ایران در آن دوران و اکنون!
عمده برای شرایط کنونی چیست؟ استراتژی حزب توده ایران دارای چه جهت گیریِ دورنمایی است؟
آیا گذار از دیکتاتوری، هدف استراتژیک حزب توده ایران در شرایط کنونی است و یا گذار ار دیکتاتوری مرحلهای تاکتیکی است که باید به منظور دستیابی به هدف استراتژیک تأمین شرایط استقلال اقتصادی و سیاسی ایران دنبال شود؟
هدفی که وظیفه ی آن پاسخ به پرسشی است که در نقل قول پیش نیز مطرح شد که عبارت است از ارایه ی برنامهای که به معنای دادن امکان برای «مقایسه توده ها» به آنها است. برنامهای که به توده ها امکان میدهد پاسخ پرسش خود را دریافت کنند که کدام برنامه «میتواند آینده را برای شما درست ترسیم کند؟» به شعار «لغو خصوصی سازی» تحقق بخشد که شعار شست مین روز اعتصاب «هفت تپهٔ قهرمان» نیز است؟ هفت تپه ای که مثل هفت ستاره ی مبارزه جویانه در آسمان طبقه کارگر می درخشد. و «تا لغو خصوصی سازی متحد و مانند تنی واحد جلو میرویم. زنده باد هفت تپه قهرمان، پایتخت اعتصاب جهان!» (از بیانیه ۲۳ مرداد سندیکای مستقل کارگران هفت تپه).
عمده درک ضرورت تاریخی برنامه ی جایگزینی است که با طرح مستدل و دفاع از اقتصاد سیاسی مورد نظر خود، قادر است شرایط اقتصادی و سیاسی را برای دفع خطر تعمیق وابستگی ایران به اقتصاد امپریالیستی دنبال کند.
تعریف «اقتصاد مردمی و ملی» برای توده ها مفهوم است، اقتصاد سیاسی ای است که به کوشش امپریالیسم برای نقض استقلال ایران پاسخ دندانشکن می دهد. وابستگی نواستعماری ایران را به اقتصاد امپریالیستی ناممکن می سازد. رشد روز به روز عدالت اجتماعی را تضمین می کند! این است شعار و خواست «هفت تپهٔ قهرمان» و شعار سراسری طبقه ی کارگر ایران!
طیف چپ سرگردان ایران قادر به پاسخ به پرسش درباره ی اقتصاد سیاسی مرحله ی ملی- دمکراتیک انقلاب ایران نیست. نشریه ی اخبارروز با موضع گیری امروز خود در دفاع از خواست طبقه ی کارگر ایران برای پایان دادن بهخصوصی سازی هستی اجتماعی، گامی به جا برداشته است. ولی هنگامی که می پندارد در شرایط سلطه ی اقتصاد سیاسی سرمایه داری در ایران امکان «اداره ی شورایی و نظارت کارگری بر اقتصاد و کارخانه» ممکن و مؤثر است، سردرگمی طیف چپ صادق ایران را قابل شناخت می سازد!
ببینیم در ارتباط با این عمده در گفتگو با رفیق عمویی چه سویه هایی از سیاست انقلابی حزب توده ایران در دوران انقلاب بهمن قابل شناخت میشود که میتواند در خدمت شرایط کنونی به کار گرفته شود؟
ویژگی دیگر گفتگو این سویه آن است که پرسش های مصاحبه گران در خدمت برجسته ساختن «اختلاف نظر»ها در حزب توده ایران طرح شده است. در جهت شاف سازی پرسش های به جا و شایسته ای که رفقای از زندان آزاد شده از قبیل رفقای افسر و رفیق خاوری و دیگران نسبت به سیاست حزب توده ایران دارا هستند- بودند. پرسش هایی که با طرح آنها و بحث رفیقانه در باره ی آن ها، «توافق عمومی» و درک مشترک را از سیاست استراتژیک و تاکتیک انقلابی حزب طبقه ی کارگر ایران نزد همه ی تودهای ها ممکن ساخت و زمینه ی پا قرص کردن نقش انقلابی حزب توده ایران و یکپارچگی آن را در این دوران ایجاد نمود.
طرح اختلاف- حل اختلاف
در گفتگویی زنده یاد رفیق جوانشیر گفت که وضع در حزب توده ایران در سراسر جهان بی همتا است. هیچ حزب دیگری در جهان وجود ندارد که مانند حزب توده ایران چندین رفیق زندانی افسر داشته باشد که پس از بیست و پنج سال با استواری بر سر مواضع حزب در جریان یک انقلاب در کشور از زندان آزاد شوند و یک کلام جانبداری از مبارزه ی حزب را ادامه دهند. رفیق جوانشیر اضافه کرد که باید از این سرمایه ی معنوی جنبش کارگری مانند مردمک چشم پاسداری نمود.
در بخش «آغاز فعالیت رسمی» (ص۷۹ به بعد، جلد اول) برخی اختلاف نظرها در مبارزه ی تاکتیکی حزب توده ایران مورد توجه قرار می گیرد. در آنجا و در بحث انتقادی با رفیق زنده یاد منوچهر بهزادی درباره ی مضمون مقاله های نامه مردم، این گرایش مورد انتقاد قرار میگیرد که «گفته های آقای خمینی» نقش تیتر را در مقاله های نامه مردم می یابد (۸۹). «این روزنامه ارگان حزب توده ایران است! چرا باید اینطور باشد؟» میان ما «بحثی درباره ضرورت هموار کردن راه همراهی، همگامی، پیشبرد انقلاب، حفظ دستاوردهای انقلاب و از این قبیل … بین ما درگرفت.» به نظر رفیق عمویی در آن بحث، «این مقالات کمکی به این هدف نمی کند. این مقالات یک مقدار ما را گمراه می کند، ما یک خط کلی داریم و آن خط کلی راهنمای ماست!» (۹۰)
متأسفانه رفیق عمویی پاسخ مشخص زنده یاد منوچهر بهزادی را در این بحث نقل نمی کند. گرچه دیرتر موضع حزب را نقل میکند و مورد تأیید قرار میدهد و ذکر می کند که مورد توافق همه ی رفقا است، سخن مشخص رفیق بهزادی برای خواننده ناروشن می ماند. با شناختی که من از شیوه ی استدلال رفیق بهزادی دارم، باید انتظار داشت که رفیق عمویی به صورت مقتضی این کمبود را برطرف سازد.
رفیق عمویی در بحث به ارزیابی موضع «جریانی با یک اندیشه معین و مطالب معین» میپردازد و اضافه میکند که این جریان «یواش یواش سنگینی شعارها را روی چیزی میگذارد که آن جنبههای مثبت را تحت الشعاع قرار می دهد. ما در پذیرش ٬٬خط٬٬ همیشه گفتیم که پذیرش موضع آقای خمینی، در چارچوب ٬٬خط مردمی و ضد امپریالیستی امام٬٬ است. ما هیچ وقت طرفدار ٬٬خط امام٬٬ نیستیم و نخواهیم بود! ..» (همانجا).
قابل شناخت است که بحثهای انتقادی درباره ی مساله های مشخص، بحث درباره ی تاکتیک روز است. در حالی که بر سر سیاست استراتژیک حزب توافق کامل برقرار است. این واقعیت در صفحه ۹۲ مورد تأیید قرار می گیرد: «به هر حال وجود همین ٬٬هیات موتلفه٬٬ که بسیار نزدیک به آقای خمینی بود، یک مقدار هشدار بود! و درواقع در بحثی که با رفیقمان بهزادی داشتم، گفتم: یک مقدار جانب احتیاط را رعایت بکنید! من در مجموع خط حزب را تأیید می کنم. خط حزب درست است. اگر حزبی بخواهد فعالیت علنی و مؤثر داشته باشد، باید حضور داشته باشد! ..» (۹۲).
بدین ترتیب یکی از هدفهای استراتژیک حزب توده ایران در آن دوران، حفظ شرایط فعالیت علنی حزب طبقه ی کارگر ایران است. اهمیت این هدف که مورد تأیید همه ی رفقای مسئول و تودهای است- بود، ناشی از تجربه ی موفق در سالهای بیست است که زمینه ایجاد فرهنگ تودهای و کمونیستی را در ایران فراهم ساخت که هنوز هم ادامه دارد!
بدیهی است که چنین هدفی سرشتی سازش کارانه نداشت، زیرا تنها آن هنگام شرایط مبارزه ی علنی حفظ میشد که نبرد برای تعمیق انقلاب از مرحله سیاسی به مرحله ی تغییرات بنیادین اقتصادی- اجتماعی تحقق می یافت که هدف اصلی استراتژی انقلابی حزب توده ایران را تشکیل می داد. پراتیک پر نرمشِ انقلابی در خدمت هدف استراتژیک که با چنگ و دندانِ استدلال و انتقاد و انتقال آن به درون جامعه دنبال می شود.
جدل مبارزه جویانه ی فکری در حزب ادامه دارد. جدلی برای تغییر شرایط به منظور تغییر تناسب نیروها در جامعه! «معتقدات مذهبی در جریان انقلاب حضور دارند، عمل می کنند، کثیر العده هم هستند .. امکان بسیج بالایی هم دارند … [ولی] از نظر حزب این انقلاب از نظر مضمون یک انقلاب ٬٬ملی- دمکراتیک٬٬ تلقی می شود، باید نام خودش را داشته باشد. بایستی شعارش را بدهیم. خواستمان را باید بیان کنیم!» (۹۳)
پذیرش «واقعیت» در ارتباط با تناسب نیروها را رفیق عمویی روندی میداند که در آن «شناخت ما بیشتر شد. منتها در سطح. نسبت به همین مسأله ٬٬اسلامی بودن٬٬. چرا، ما احساس نگرانی می کردیم! به ویژه آن منظره ۱۲ بهمن. موقع استقبال از آمدن آقای خمینی که دیدیم چقدر راحت اینها یک گروه چپ را دوره کردند و کنار زدند. فکر کردیم در آینده هم ما با چنین مشگلی مواجه هستیم. خوب از جانبی واقعیت بود. از جانبی پذیرش این واقعیت دشوار بود! رفقای ما که از مهاجرت آمده بودند، این واقعیت را راحت پذیرفتند. …». پذیرشی که به معنای مبارزه برای تغییر شرایط است!
«کیا به جد معتقد بود که روی ٬٬جبههٔ متحد خلق٬٬ باید تکیه بکنیم! که ما هم به این امر اعتقاد داشتیم. .. کیا روی عنصر مذهبی اش خیلی تأکید می کرد. یعنی جایگاه خاصی برای نیروهای مسلمان طرفدار خمینی قائل شد! من کیا را هوشیارتر از آن میدانستم که دستخوش یک احساسات موقتی بشود یا احیاناً فریب یک دسته شعارهای مردم پسند، عامه پسند را بخورد! خوب، وقتی آقای خمینی درباره ٬٬دست پینه بسته دهقان، بهترین سند مالکیتش است!٬٬ حرف می زند، باید بداند که این خیلی هم بیانگر اعتقاد این چنینی نیست. یا وقتی که کسی مثل آقای خمینی میگوید که مارکسیست ها هم میتوانند حرف هایشان را بزنند … چرا بررسی نشد که سابقه تاریخی آقای خمینی چیست؟! من به کیا گفتم [پس از یورش و در زندان؟] به نظر من شما کوتاهی کردید! ما باید خمینی را بیشتر می شناختیم. اکتفا کردیم به همین شعار هایی که داده است، قاطعیتی که در برخورد به شاه و آمریکایی ها، در برخورد به ٬٬سنتو٬٬ و بیرون ریختن مستشاران نشان داده. اینها همه جنبههای مثبت او بود. به ویژه اینکه در یک چنین موقعیت استثنایی قرار گرفته است! (۹۸)
بدون تردید شناخت از روند تاریخی نظرات خمینی و همراهان او ضرورتی تام داراست. ولی باید آن را در ارتباط با شرایط جدید مورد توجه قرار داد. «انسامبل» شرایط انقلاب بهمن نمیتواند از مد نظر دور بماند. نقش توطئه های امپریالیستی و ترورها و چپ روی های جریان های صادق و همچنین پرسش برانگیز باید در این «انسامبل» مورد توجه قرار گیرد.
زنده یاد کیانوری در سخن زیرش شرایط تغییر یافته را برجسته می سازد.
«.. کیا .. اعتقادش این بود که این نیرو الان در جامعه تعیین کننده است و اگر ما سیاست حزب را یک مقدار تعدیل بکنیم و بر خلاف موضعی که سایر نیروهای چپ در مقابله با جمهوری اسلامی اتخاذ کرده اند، ما موضع ملایمی اتخاذ بکنیم، این امکان فراهم میآید که حزب کمونیستی علنی وجود داشته باشد و مبانی اش را در اختیار تودهٔ مردم قرار بدهد! چون اگر این حزب تودهای نشود، چپ، تودهای نشود، همیشه ٬٬محفل٬٬ است! بُردش خیلی کم است. یک عده روشنفکر را با خودش دارد .. ولی در عرصه فعالیت روزمره و تاریخی، توده ها، شعارها و برنامهها و .. هست و باید ٬٬حزب٬٬ باشد که این برنامهها را ارائه کند و توضیح بدهد که: من این را می خواهم، او این را می خواهد، بیاید مقایسه کنید که کدام [برنامه] میتواند آینده را برای شما درست کند؟!
این امر تنها در شرایط فعالیت علنی امکانپذیر است! این ریشههایی که حزب توده ایران در تاریخ جنبش چپ ایران گذاشت، آن چند سال فعالیت علنیاش در دهه بیست بود. درست است که آن زمان هم محدودیدت بسیار زیادی داشت، همین چاقوکشها می ریختند، چقدر ما جوانها را واقعاً چاقو خورده به بیمارستان ها می بردیم! خود ما به عنوان اعضای سازمان جوانان چقدر کتک خوردیم! .. اگر رفقای کارگرمان از ما حمایت نمی کردند، همان جا جان به جان آفرین تسلیم می کردیم!
همان سالهای علنیت کمک کرد که این اندیشه به میان توده مردم برود، و به واقع توطئهٔ ۱۵ بهمن ۲۷ دقیقاً حساب شده بود! نه اندیشه شاه و اطرافیانش، بلکه اندیشه اداره کنندگانش! یعنی دقیقاً سیاست انگلستان بود که اولاً چپ را از عرصه خارج کند، ثانیاً جنبش ملی را زیر فشار قرار بدهد، که این کار را کرد!
خوب، حالا هم در ایران انقلابی شده است، بعد از سالها اختناق، جامعه به مرحلهای رسیده است که فرهنگ انقلابی بتواند در داخلش گسترش پیدا بکند. ..
من واقعاً فراموش نمیکنم که غالباً رفقا میگفتند (۲ سال دیگر ..). آن دوسال می گذشت، دوباره میگفتند (۲ سال دیگر ..). یعنی همان موقع هم ما اصلاً امید اینکه تداوم داشته باشد و بتوانیم ادامه بدهیم، نداشتیم! میدانستیم روند به سوی خرابی می رود. یعنی این نیست که واقعاً آن اغتنام فرصت یک اپورتونیسم (فرصت طلبی) ریشهدار و باورمند باشد! نه، منتها لطمات آن را باید می سنجیدیم. درواقع اینجا باید حساب هزینه و فایده، توسط یک جریان سیاسی و رهبری اش انجام بگیرد؛ آیا لطمه اولی نمی خوردم؟ اصولیت نباید دستخوش یک چنین محاسباتی بشود!» (۹۹- ۱۰۱).
متأسفانه رفیق عمویی نیز مانند همه ی منتقدان به سیاست تاکتیکی حزب توده ایران در آن دوران، توضیح نمیدهد که «حساب هزینه و فاید» به چه معناست؟ کدام گام مشخص باید برداشته میشد که نشد؟
بی تردید ضروری بود که نیروی جانشین در ذخیره برای رهبری حزب و جنبش خارج از دستبرد ارتجاع در خارج از کشور وجود می داشت. تصمیمی که در پلنوم شانزدهم نیز اتخاذ شده است و آموزش از تجربه ی کودتای ۲۸ مرداد است. متأسفانه رفیق عمویی در جلد اول صبر تلخ به این مساله اشارهای ندارد.
جمعبندی نقل شده در پیش که در بخشهای دیگر گفتگو در دو جلد بعدی ادامه خواهد یافت، به نظر من دو نتیجهگیری اصلی و عمده است:
اول- ضرورت شفافیت و صراحت تفاوت سیاست انقلابی حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران در برنامه برای آینده ی جامعه ی ایرانی باید برای توده های زحمتکش و متحدان آن قابل شناخت باشد! باید با برجسته ساختن تفاوتِ برنامه نسبت به برنامههای نیروهای دیگر، هویت طبقاتی و تاریخی حزب توده ایران برای زحمتکشان قابل شناخت و درک باشد!
از این رو است که طرح برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران که در آن مبارزه دمکراتیک و سوسیالیستی از بهم پیوستگی درونی و منطقی برخوردار است، تنها حربه ی حزب طبقه ی کارگر ایران است برای تفهیم موضع انقلابی و علمی اش در نبرد طبقاتی جاری در جامعه. همچنین تنها این برنامه انقلابی میتواند تمایز میان سیاست مردمی- دمکراتیک حزب توده ایران را برای رهایی ملی و حفظ استقلال ملی و حق حاکمیت ملی به توده ها تفهیم کند و برای آنها امکان «مقایسه» را با برنامههای دیگر ممکن سازد. برنامههایی که به طور خجولانه و یا حتی با صراحت ادامه نظام سرمایه داری را توصیه میکنند و می پندارند که میتوان با «تولید ارزش افزا» شرایط عدالت اجتماعی را در جامعه ی ایران ایجاد نمود!
ارایه برنامه اقتصادی حزب توده ایران نمیتواند با سخنانی غیردقیق و مبهم طرح شود. نمیتواند به مثابه ی انتزاعی توخالی و درک نشده برای زحمتکشان باقی بماند و باشد!
اقتصاد سیاسی ضرور برای دوران انقلاب ملی- دمکراتیک میتواند تنها اقتصاد سیاسی ای باشد که ضمن پایان دادن بهخصوصی سازی هستی اجتماعی که به شعار سراسری زحمتکشان ایران در اعتراض و اعتصاب های جاری بدل شده است، با جهت گیری سوسیالیستی به وابستگی از اقتصاد امپریالیستی پایان دهد و نبرد رهایی بخش و ضد نواستعماری و ملی را به مرحله بالاتری ارتقا دهد.
بدون چنین صراحت و استدلال علمی و به کمک سیاست عملی برای آن، سردرگمی طیف چپ ایران ادامه خواهد یافت. تناسب قوا به سود مواضع ترقی خواهانه و نبرد طبقاتی زحمتکشان تغییر محسوسی نخواهد داشت.
داشتن و تبلیغ برای چنین سیاستی به این معنا نیست که میتوان بدون راه حلها و سازش ها با متحدان دور و نزدیک به هدف رسید! برای تغییرات میان راهی نباید به توافق ها بین راهی با متحدان دور و نزدیک در نبرد ضد دیکتاتوری تن داد. بلکه به این معناست که تنها با داشتن پرچم اقتصاد سیاسی ملی- دمکراتیک در دست، می توان امکان «مقایسه» را برای توده ها ایجاد نمود و تناسب قوا را به سود جهت گیری بنیادین و ترقی خواهانه تغییر داد.
در این زمینه سیاست کنونی «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران با کمبودی محتوایی روبروست. انزوا و ناتوانی برای تغییر تناسب نیروها در ایران پیامد این سیاست و مشی غیرتوده ای در سی سال اخیر است!
دوم- تنها با طرح مشخص اختلاف نظرها در حزب توده ایران است که راه حل بر طرف ساختن آنها گشوده میشود و امکان یک پارچگی نظری و کارکرد انقلابی در حزب طبقه ی کارگر ایران بوجود می آید. بر سر استراتژی انقلابی توافق مشترک ایجاد میشود و شرایط برای تصحیح تاکتیکها در حزب مؤثر خواهد بود، آن طور که تجربه ی موفق حزب توده ایران در دوران چند ساله ی نبرد علنی و نیمه علنی پس از انقلاب بهمن می آموزد.
در این زمینه نیز سیاست کنونی «جناح راست» در رهبری حزب با کمبودی محتوایی روبرو و همراه است. کمبودی که فرار از بحث مشخص میان تودهای ها را به پرچم خود بدل ساخته است!
بر این پایه است که باید پرسشی را که در ارتباط با مبارزه برای گذار از دیکتاتوری مطرح شد، اکنون پاسخی دقیق داد.
آیا گذار از دیکتاتوری یک هدف استراتژیک است؟ و یا باید آن را تنها به مثابه ی انگیزه و تکانه ای عمده در نبرد استزاتژیک برای تغییرات بیادین در ایران ارزیابی نمود؟
برای «جناح چپ» در رهبری حزب توده ایران هیچ تردیدی وجود ندارد که تنها با درک گذار از دیکتاتوری به مثابه ی بخشی تفکیک ناپذیر و یکپارچه با بخش دورنمای تغییرات انقلابی در ایران، میتواند مانع ایجاد شدن شرایط تجربه ی انقلاب بهمن به این یا آن شکل شود و از تکرار آن جلوگیری به عمل آید!
شناخت یک پارچگی گذار از دیکتاتوری، که خواست دمکراتیک و آنی را در جامعه ی ایرانی تشکیل می دهد، و درک ارتباط تنگاتنگ آن با تغییرات آتیِ بنیادین در ایران، شیوه ی مبارزه و کارکرد کنونی حزب توده ایران را تغییری ماهوی می دهد. حزب طبقه ی کارگر ایران را به عنوان تنها حزب مدافع «عدالت اجتماعی» به توده ها نشان میدهد و معرفی می کند. «قضاوت» آنها را ممکن می سازد. امکان طرح پیشنهادهای بنیادین را ایجاد می سازد. به سردرگمی طیف چپ ایران پایان می دهد. شرایط ضرور را برای تغییر تناسب نیروها در نبرد طبقاتی به سود منافع طبقه کارگر تغییر میدهد و تثبیت می کند. به سردرگمی پایان میبخشد درباره ی موفقیت امکان نظارت و کنترل طبقه ی کارگر بر اقتصاد کشور در شرایط سلطه ی نظام سرمایه داری.
اشاره شد، درک گذار از دیکتاتوری به مثابه ی گام پراهمیت و سنگین تاکتیکی به منظور تدارک شرایط تغییرات بنیادین و استراتژیک از این رو نیز ضروری است، زیرا بدون اعلام و دنبال کردن هدف استراتژیک، جدل نظری- تئوریک در جامعه در سطحی باقی میماند که خطر تکرار تجربه ی تلخ انقلاب بهمن را باری دیگر ایجاد می سازد. کوشش های اخیر برای «رهبر سازی» که محافلی سخت مشغول آن هستند، میتواند تدارک تجربهای مشابه تجربه گذشته از کار درآید. دفاع از آزادی و سلامت زندانیان سیاسی در ایران در تلویزیون رسمی آلمان سه روز پیش تنها با خواست آزادی و حفظ سلامت بانو نسرین ستوده عملی شد و نشان چنین کوشش است.
اشاره شد، درک گذار از دیکتاتوری به مثابه گامی تکانه ای برای تغییرات بنیادین انقلابی در ایران، به معنای دست یافتن خود به خود به شرایط ضرور برای تغییرات بنیادین نیست. پیش شرط آن است که باید در کوششی پیگیر و هشیارانه به ثمر رسانده شود.
بدون چنین برداشتی امکان مبارزه ی یکپارچه و هدفمند برای جنبش کارگری و نماینده آن حزب طبقه ی کارگر ایران ایجاد نخواهد شد. تغییر نیروها به سود منافع طبقه کارگر ایران تغییر نخواهد کرد که با دفاع از منافع خود، از منافع دمکراتیک و ملی و ترقی خواهانه کلیه مردم ایران دفاع می کند!
تنها با برداشت گذار از دیکتاتوری به مثابه انگیزه و تکانه ی تغییرات دورنمایی در ایران، پیش شرط تغییر تناسب قوا در ایران ایجاد می شود. «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران با تعطیل بحث درون حزبی وقت و انرژی عمده خود را برای وظیفه های شغلی به خدمت می گیرد. لذا فرار از بحث درون حزبی که به پرچم «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران بدل شده است، تنها از روی بی توجهی نظری- تئوریک به مرحله ی انقلاب ایران انجام نمی شود که در مبارزات اعتراضی و اعتصابی زحمتکشان خود را نشان میدهد و هر روز بیش تر شفاف می شود، بلکه از روی کمبود فرصت و زمان ضروری برای بحثها نیز عملی می گردد. انگیزه ای شخصی دارد! مقاله های یک نفس و تکراری در نامه مردم، نشان این امر است.