سخن روز شماره ۴۲
۲۴ آبان ۱۳۹۹، ۱۴ نوامبر ۲۰۲۰
شکست دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ در آمریکا بی تردید به معنای پیروزی بزرگ جنبش آزادی خواهی و ضد نژاد پرستی و مبارزه با خطر فاشیسم در ایالات متحده ی آمریکا است. لذا مایه خشنودی است و باید آن را به مبارزان راه آزادی و تساوی خواهی در آمریکا شادباش گفت!
اکنون میتواند جنبش تساوی طلبی و ضد نازیستی، و ضد نژادپرستی علیه رنگین پوستان که در مبارزات ماه های اخیر پا گرفته است، نبرد را با پیگیری در مبارزه ی دمکراتیک برای تغییرات عمیقتر در ایالات متحده به پیش ببرد. تعمیق سازماندهی جنبش آزادی خواهی و تساوی طلبی در ایالات متحده ی آمریکا وظیفه ی نخست این نیروها است. وظیفهای که با ارایه دورنمای نوسازی سوسیالیستی جامعه ی آمریکا قابل دسترسی است.
پیروزی جو بایدن در انتخابات، به معنای زدن بند بر دست و پای متجاوزترین بخش حاکمیت امپریالیسم آمریکا نیست!
این بخش، همانطور که تجربه ی گذشته می آموزد، میتواند تحت رهبری دمکرات ها نیز سیاست تجاوزگرانه و جنگ طلبانه خود را به مردم جهان و ازجمله به مردم میهن ما ایران تحمیل کند. لذا تپش قلب حاکمان دورنمایی ندارد!
تشدید جنگ سرد دوم در پیش است. خطر برای بشریت پایان نیافته است!
علی خامنه ای در تویتر مدعی است که امپریالیسم «آمریکا دشمن جمهوری اسلامی» است.
او که برای دفع خطر امپریالیسم برنامه و تصور میهن دوستانه دارا نیست، همانجا برنامه ی «مایوس کردن» آمریکا را برای «وارد کردن ضربه اساسی» به ایران طرح و در پشت سخنان عام خود را پنهان می دارد. به این منظور او میطلبد «باید قوی شویم و ابزارهای قدرت واقعی را در خودمان تقویت کنیم. آنگاه دشمن مأیوس خواهد شد»!
«رهبر» خواستار «قوی شدن» است و خواستار «تقویت ابزارهای قدرت واقعی»!
این سخنان عام و کلی گویی فاقد هرنوع مضمون میهن دوستانه و ضد امپریالیستی است. ایرانِ ج ا که با «حکم حکومتی» شخص «رهبر» اجرای برنامه دیکته شده توسط سازمان های مالی امپریالیستی را به برنامه رسمی دولت های ایران تبدل نموده است، با تشدید وابستگی ایران به سیستم اقتصاد امپریالیستی کلیه ی اهرم های دفاع از منافع ملی ایران را از کف داده است. وابستگی نواستعماری ایران را به اقتصاد امپریالیستی تعمیق بخشیده است. با این سیاست ضد مردمی و ضد ملی، زمینه تشدید تأثیر «تحریم» امپریالیستی را ایجاد نموده است.
به منظور «قوی شدن»، ایران باید به سیاست خانمان برانداز و نواستعماری پایان داد. این وظیفه ی ملی ولی از حاکمیت کنونی که تا مغز استخوان دارای منافع اقتصادی با امپریالیسم است ساخته نیست!
– حاکمیت ارتجاعی که با اجرای برنامه «خودی و غیرخودی» در ایران و دامن زدن به اختلافهای مصنوعی مذهبی و منافع متفاوت قومی به مجری سیاست امپریالیستی ٬٬تقسیم کن و حکومت کن٬٬ بدل شده است؛
– حاکمیت ارتجاعی که با ابزار سرکوب و حکم های دادگاه های طبقاتی به سکوبگر نخست آزادی و حقوق قانونی توده های مردم و در مرکز آن طبقه ی کارگر ایران در تاریخ میهن ما بدل شده است؛
– حاکمیت ارتجاعی که ارمغان آن برای زحمتکشان جز فقر و محرومیت و گرسنگی چیز دیگری نیست؛ حاکمیت ارتجاعی که زندان ها را از مبارزان پر کرده است و ما هر روزه شاهد «قطره قطره مردن» زندانی سیاسی هستیم، چگونه میتواند برنامه ی «قوی شدن» ایران را به مورد اجرا بگذارد؟
بدون تنظیم یک برنامه اقتصاد ملی که مبتنی باشد بر اقتصاد سیاسی مردمی- دمکراتیک و ملی- ضد امپریالیستی گام برداشت در جهت واقعی برای نوسازی جامعه و «قوی شدن» خواب و خیال دست نیافتنی است!
رژیم دیکتاتوری ای که مخالفت خود را با تنظیم یک برنامه ملی برای اقتصاد از این طریق اِعمال می کند که برنامه سازمان های مالی امپریالیستی را به برنامه دولتی ایران بدل نموده است، گوش شنوایی هم برای سخنان همه ی اقتصاددانانی ندارد که حتی در شرایط حاکم کنونی نیز بر تنظیم یک برنامه ی اقتصادی پای می فشارند.
جز با گذار انقلابی از دیکتاتوری طبقات حاکم در لباس دیکتاتوری ولایی، شرایط لازم برای نوسازی و «قوی شدن» ایران ایجاد نخواهد شد. به این منظور ادامه و تشدید مبارزه ی اعتراضی و اعتصابی طبقه کارگر و همه ی زحمتکشان یدی و فکری و متحدان نزدیک و دور آن ضروری است. به این منظور تجهیز و سازماندهی طبقه ی کارگر و متحدان آن وظیفه ی عاجل روز را تشکیل می دهد. وظیفهای که میتواند در حول پرچم یک اقتصاد ملی- دمکراتیک با جهت گیری برای گذار از نظام خصوصی سازی و نظم پیمانکاری عملی گردد.