پیوند دیالکتیکی میان هدف های انقلاب؛ استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی!

image_pdfimage_print

مقاله ۵۳/۹۹
۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۷ فوریه ۲۰۲۱

پیشگفتار

پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، خاورمیانه در زیر چپاول و دستیازی استعماری و سپس استعمار نو نیروی های امپریالیستی قرار گرفته بود. در آغاز نبرد توده ها علیه امپریالیسم، بورژوازی ملی که در بسیاری از کشورها ازسرمایه، دانش و سازمان دهی بهتری برخوردار بوده است، پرچم ضدامپریالیستی و رهبری این جنبش را به دست گرفت. اما بورژوازی ملی که پس از استقلال در بسیاری از این کشورها افزارهای فرماندهی را به دست گرفته بود، نتوانست این وظیفه بزرگ را به انجام برساند و جای بزرگ تهی بر جای گذاشته است که هم اکنون لایه های میانی و خرده بورژوازی آن را پر کرده اند.     

کمونیست ها همواره به پیوند نبرد طبقاتی با آزادی خواهی و استقلال کشور باور داشته اند. اگر هم آنها هنگام یورش نیروهای امپریالیستی و یا در برابر رژیم های فاشیستی با لایه هایی از بورژوازی اتحاد گذرا کردند، هیچ گاه وظیفه سوسیالیستی خود را از یاد نبرده بودند و هیچ گاه ویژگی دوگانه و سرشت بهره کشی این لایه ها را فراموش نکردند. کمونیست ها همواره در این گونه اتحادها تلاش کردند که یا رهبری این جنبش ها را به دست گیرند و یا به شیوه های گوناگون دیگر از منافع طبقه کارگر و دیگر رنجبران پشتیبانی کنند. در سال های گذشته برای این که شرایط جهانی بسیار پیچیده شده است، بخشی از “چپ” نه تنها نبرد ضدامپریالیستی را مطلق ساخته است، بلکه حتا تضادهای ژیوپولتیک میان کشورها را زیر نبرد ضدامپریالیستی دسته بندی کرده است. آن ها از یاد می برند که در بلند مدت، رویکرد برون مرزی کشورها نمی تواند با رویکرد درون مرزی آن ها ناهماهنگ و در تضاد باشد. 

بگذارید نخست با آوردن برخی نمونه ها نگاهی داشته باشیم به این که آیا هرگونه درگیری میان کشورهای پیرامونی و امپریالیسم را می توان یک نبرد ضدامپریالیستی خواند. سپس نگاهی داشته باشیم به این که حتا اگر این گونه باشد، آیا می تواند نبرد برای آزادی و عدالت اجتماعی را به فراموشی سپرد.

نبرد ضدامپریالیستی یا بهره برداری از احساسات ضدامپریالیستی توده ها

بهره جویی نیروهای خرده بورژوازی مذهبی از احساسات ضدامپریالیستی توده ها چیز تازه ای نیست. لنین از سویه های واپسگرایانه جنبش آزادیبخش علیه امپریالیسم به خوبی آگاه بوده است.  لنین در “پیش نویس پایان نامه های در باره ی پرسش های ملی و استعماری” خود که برای دومین کنگره انترناسیونال کمونیست نوشته شده بود، گفت که در “کشورها و ملتهای عقب مانده تر، که در آن روابط فئودالی یا مرد سالاری – دهقانی حاکم است”، “همه احزاب کمونیست باید […] علیه روحانیت و سایر عناصر تأثیرگذار ارتجاعی و قرون وسطایی از جمله “پان اسلامیسم” و روندهای مشابه، که تلاش می کنند جنبش آزادیبخش علیه امپریالیسم اروپا و آمریکا را برای تقویت مواضع خان ها، زمین داران، آخوندها و غیره به کار برند مبارزه کنند”(لنین ، 1920).   

امروز هم واپسگرایان از احساسات ضدامپریالیستی توده ها برای منافع طبقاتی خود بهره برداری می کنند. بگذارید در زیر به بررسی برخی از این نمونه ها بپردازیم.         

ترکیه :

در نوشته پیشین در باره ی استقلال سیاسی نسبی طبقه های فرمانروای ترکیه گفته ایم. ترکیه همزمان با این که خود را همچون قهرمان ضدامپریالیستی به توده های خاورمیانه شناسایی می کند، اما همه ی یاخته های اقتصاد کشور وابسته به امپریالیسم است. برای همین هنگامی که وزیر خزانه داری آمریکا از تحریم ها علیه دو وزیر برجسته در دولت اردوغان سخن گفت به دلیل وابستگی اقتصاد ترکیه به نهادهای مالی امپریالیستی، تحریم ها اقتصاد کشور را به سوی مرگ کشاند و اردوغان به ناچار از خر ضدامپریالیستی خود پایین آمد و در نهان به دست بوسی  ترامپ رفت. آیا کسی است که اردوغان را ضدامپریالیست بداند؟ حزب کمونیست حتا در آنجا آزاد است. آیا باید از این حزب خواست که برای ارج گذاشتن به یاوه گویی های اردوغان از نبرد برای عدالت اجتماعی دست بردارد. بدبختانه بخشی از “چپ” ترکیه هم به دام “ضدامپریالیستی” اردوغان افتاده است و ملی گرایان و پان ترکیستها  از شادی قند در دلشان آب شده است.

سوریه :

این درست که سیاست خارجی رژیم سوریه را در دوران جنگ می توان زیر نبرد ضدامپریالیستی دسته بندی کرد. اما این نبرد آن گونه که برخی از دوستان می اندیشند پیوسته و همواره نبوده است. داستان ضدامپریالیست بودن اسد نیز بسیار گزافه گویی است. آن هایی که سخن از نبرد ضداسراییلی و ضدامپریالیستی سوریه می کنند، باید به یاد داشته باشند که دهه ها این نبرد تنها با زبان دیپلماسی انجام می شد و نه با زبان آتش. باید به یاد داشته باشیم از سال 1974 تا 2011 آرامش و آتش بس میان سوریه و اسراییل بود. سوریه به مدت چهار دهه حتا یک تیر از بلندی های جولان به سوی اسراییل شلیک نکرد. حافظ اسد در ائتلاف چندکشوری به رهبری آمریکا علیه عراق در بحران کویت از 1990 تا 91 همکاری کرده بود. پیش از جنگ کنونی نیروهای امپریالیستی علیه مردم سوریه، دولت اسد بدترین گونه اقتصاد نئولیبرالیستی را به سود نهادهای امپریالیستی در کشور پیاده کرده بود.      

جمهوری اسلامی:

پوسته ایدولوژیک جمهوری اسلامی سخت و تنگ است، ولی جمهوری اسلامی آن چنان آسیب پذیر است که همیشه پنهانی سیاست برون مرزی عملگرایانه (پراگماتیک) داشته است. در چهل ساله گذشته همکاری جمهوری اسلامی با امریکا، همزاد دشمنی با آن بوده است. حسین موسویان که سالها سفیر و دیپلمات ایران در اروپا بوده است گفت که سپاه کمک های لجستیکی فراوانی به امریکا برای براندازی طالبان کرده است. کروکر که در بسیاری از کشورهای خاورمیانه سفیر امریکا بوده است می گوید که فرستاده سپاه قدس، آقای سلیمانی با نقشه به ما نشان داد که چگونه می شود به طالبان برای سرنگونی یورش برد. حتا آقای خامنه ای یک بار گفته بود که رژیم برای جلوگیری از ناامنی در عراق با امریکا همکاری خواهد کرد. بورژوازی این دو کشور در جنگ عراق و در جنگ افغانستان با هم همکاری کرده اند. ایران و امریکا در جنگ با داعش در عراق نیز با هم همکاری اطلاعاتی و نظامی داشته اند. در بخش هایی از عراق حوزه امنیتی هم دیگر را پذیرفتند و در بخش های دیگری با هم درگیر شدند. ترامپ با آگاهی از این همکاری بارها گفته است که ایران با همین رهبران خود می تواند به کشوری بزرگ دگرگون شود.    

بگذارید در دنباله این نوشته نگاهی به این داشته باشیم که آیا باید نبرد برای آزادی را فراموش کرد.

آزادی

بیشتر مردم میهن ما از کرد و بلوچ؛ سنی و یهودی؛ زنان و دختران؛ کارگران و بی کاران؛ روشن اندیشان و دگراندیشان از ستم این رژیم رنج فراوان می برند. جمهوری اسلامی دیگر باور به زنده ماندن خود را از دست داده است و در هر کجا دشمن می بیند. اینها می خواهند با زور شمشیر از منافع طبقاتی خود پاسبانی کنند و خود را پایدار نگه دارند و همزمان در گفتگو با امریکا خود را نیرومند بنمایند و این گونه وانمود کنند که از پشتیبانی مردمی برخوردار هستند. سرکوب مردم ریشه در این باور نادرست هم دارد که هر چه شورش ها و خیزش ها در میهن ما کمتر باشد آنها در گفتگو با امریکا نیرومندتر می شوند.  

آیا به راستی در سال ۲۰۲۱ باید یک کس را بر سرنوشت مردم فرمانروا کرد، حتا اگر این کس از داناترین و یا ضدامپریالیست ترین انسان جهان باشد؟ آیا این درست است که همه ی تصمیم های برون و درون مرزی یک کشور، از گفتگو با امریکا تا خط اقتصادی میهن باید از سوی یک فقیه گرفته شود؟ دیکتاتوری در سده بیست و یکم آن چنان در بافت جامعه ما رخنه کرده است که ولایت فقیه خود را به جای کارشناسان پزشکی و ویروس شناسی می بیند و بازدارنده خرید واکسن ویژه ای می شود. سخن بر این نیست که هنگام خرید یک واکسن باید هوشیار بود، سخن بر این است که این یک کار کارشناسانه است که وظیفه بهترین و شایسته ترین کارشناسان در این زمینه است و نه تندگویی یک فقیه!  چگونه می توان در جهان پیوسته و پیچیده ما خردجمعی را فراموش کرد و یک انسان را همه کاره کشور کرد؟ انسانی که می تواند بی گناهی را به دار بزند و آدمکش را آزاد کند؛ انسانی که می تواند خوانندگی زن را حرام بداند؛ انسانی که می تواند چگونگی پوشش همه ی زنان میهن ما را برگزیند.

نبرد با ستم ولایت فقیه در درون نیروهای پیشین خود رژیم رخنه کرده است. آقای قدیانی در باره ی دستگیری ها و یکه تازی های آقای خامنه ای می گوید: ” تمامی این ستم ها و نا امنی ها ناشی از استبداد علی خامنه‌ای است که می خواهد به زور سرنیزه مادام العمر بر ملت حکمفرمایی کند و حکومت غیر قانونی و نامشروع خود را تداوم بخشد. مسئول این قانون شکنی ها اوست و باید پاسخگو باشد.”

آیا می توان خود را کمونیست دانست و به آزادی که بزرگترین آرمان کمونیست ها است پشت کرد؟ آیا می توان آزادی خواه بود و”لاقيد از زندان‌های شکنجه، لاقيد از مجالس چاپلوسی و دروغ، از سنگرهای خون‌آلود” [گذشت]” ؟    

آزادی خواه کشی خانواده اسد در سوریه نیز، بخش غم انگیز سرنوشت توده های این کشور است. حزب بعث در سوریه از سال ۱۹۶۳ تاکنون فرمان رهبری کشور را در دست داشته است و هنوز بر خلق های خود ستم روا می کند. کسانی که گناهان ستم ملی از سوی حزب بعث را می شویند می گویند که این بازمانده دوران استعمار است که درست است. ولی تا چند سال باید به یک دولت “ملی” زمان داد تا ستم را از میان بردارد؟ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تنها چند سال پس از انقلاب اکتبر برای خلق ها الفبا ساخت و آموزش به زبان مادری در همه ی جمهوری ها آزاد شد. کردها هنوز برای خواندن و نوشتن به زبان کردی در سوریه با شکنجه و آزار روبرو می شوند. با این همه، حتا اگر این نبرد ضدامپریالیستی سوریه را بپذیریم، اما این نبرد برای  رژیم پروانه کشتار و ستم ملی نمی دهد و نباید بدهد.  سرکوب گسترده خیزش مردم گرسنه را نمی توان و نباید با گفتن این که رژیم با یورش امپریالیستی نبرد کرده است بخشید. اگر خیزش ها دارای پایگاه در لایه های پایینی و مردمی و گسترده نمی بودند،  برای امپریالیستها دشوار می شد که یک پایگاه ضد رژیم به آن تندی فراهم کنند.   

بگذارید در دنباله این نوشته نگاهی به این داشته باشیم که آیا باید نبرد برای عدالت اجتماعی را فراموش کرد.    

برابری (عدالت اجتماعی)

فرای نبرد برای حاکمیت ملی، خط اقتصادی و پروژه طبقاتی جنبش های ضدآمریکایی و ضداسراییلی که رهبری آن در دست لایه های میانی و طبقه خرده بورژوازی با روحیه مذهبی است، یک گونه سرمایه داری است. هر چند که از دیدگاه تاکتیکی، نبرد آنها علیه امپریالیسم و برای حاکمیت ملی – تا اندازه ای که آنها به راستی این نبرد را انجام می دهند – با نبرد ملی و جهانی طبقه کارگر می تواند سازگار باشد. اما در یک چشم انداز استراتژیک بلند مدت، آنها در برابر پروژه سوسیالیستی طبقه کارگر خواهند ایستاد، همانگونه که جمهوری اسلامی در کشور ما به کشتار پیشاهنگان طبقه کارگر پرداخت و طبقه کارگر را به بدبختی و بیچارگی کشاند.

لنین حتا پشتیبانی از بورژوازی ضدامپریالیستی را تنها به شرط این که این بورژوازی نباید جلوی کمونیست ها برای آگاه کردن توده ها و سازماندهی طبقه کارگر را بگیرد می پذیرفت. این بدان معنا است که لنین برای نبرد ضدامپریالیستی، امتیاز دادن طبقاتی به بورژوازی و دست شستن از نبرد طبقاتی را به هیچ گونه نمی پذیرفت.    

انهایی که برای نبرد “ضدامپریالیستی” هر وظیفه دیگری را فراموش می کنند، باید بدانند که حزب کمونیست ونزوئلا هم اکنون عدالت اجتماعی و نبرد با اقتصاد نئولیبرالی را برجسته تر از سخن های تهی”ضدامپریالیستی” چاویستهای کنونی می داند. به یاد داشته باشیم که ونزوئلا از همه ی سویه های دموکراسی بورژوازی برخوردار هست. اپوزیسیون هم رسانه دارد و هم در مجلس است و هم به برون مرزها سفر می کند. باز هم به یاد داشته باشیم که دولت های گوناگون ونزوئلا آن چنان برنامه هایی برای عدالت اجتماعی پیاده کرده اند که بسیار ژرف است و هیچ کارگری نیز به پشت خود زخم تازیانه پلیس را برای نان خواستن ندارد. با این همه حزب کمونیست خواهان نبرد ضدامپریالیستی در درون کشور با برپایی اقتصاد ملی- دموکراتیک است و نه پیاده کردن اقتصاد نئولیبرالی. 

سوریه امروز یک کشور انقلابی نیست. سرمایه داری در این کشور نه تنها ناتوان نشده است، بلکه نیرومند هم شده است؛ نابرابری افزایش کهکشانی داشته است. طبقه سرمایه دار سوریه سود فراوانی از “اصلاحاتی” که صنعت های دولتی را به سرمایه خصوصی فروخت  برده است و سرمایه انباشته است. پیش از خیزش های مردمی قیمت مواد غذایی 30 درصد، قیمت خانه 40 درصد و اجاره خانه 150 درصد افزایش یافته بود. باید یادآوری کرد که  کشتار مردم از سوی رژیم سوریه در سال 2011 پیشامدی و ناگهانی نبود، بلکه دنباله منطقی سیاست های پیاده کردن برنامه های نئولیبرالی بوده است که غرب از آن پشتیبانی می کرده است. در این دوران، اسد و همسرش از پسندیده ترین رهبران کشورهای “جهان سوم” در غرب بوده اند.       

پیش شرط ماندگاری نظام سرمایه داری در ایران بودن ولایت فقیه و نظام دیکتاتوری او است. آقای خامنه ای از پشتیبانان خط اقتصادی نیولیبرالیستی بوده است. برایند یکه تازی و دیکتاتوری او از میان برداشتن اصل ها و بندهای پیشرو قانون اساسی بوده است. از آموزش، بهداشت و درمان رایگان در سال های نخستین انقلاب به جایی رسیده ایم که همه اینها در دست بخش خصوصی بی وجدان است. با از میان برداشتن اصل های پیشرو قانون اساسی، خصوصی سازی بانک ها و شرکت های دولتی آغاز شد. جمهوری اسلامی یک نظام سرمایه داری ساخته است که در آن ارزان سازی نیروی کار، از میان برداشتن قانون کار، کاهش ارزش پول بنیادی شده است. برای انجام بی درد و سر این کارها جمهوری اسلامی باید تازیانه به پشت کارگران پیکارگر زند و روشن اندیشان آزادی خواه را زندانی کند.  

شکاف طبقاتی در کشور ما بی داد می کند؛ از یک سوی کوره خوابان تهی دست و گرسنه داریم و از سوی دیگر جوانان ۱۷-۱۸ ساله داریم که سوار بر خودروی میلیاردی خود در خیابان های تهران به شکار سکس می روند. در یک روز دو خبرگزاری خود جمهوری اسلامی ایلنا و ایرنا ببینید چه می نویسند. ایلنا گزارشی از مردم بدبخت از ده کوچ کرده به دور و بر شهر تهران می نویسد و ایرنا گزارشی از مجلس جمهوری اسلامی در باره ی خودروهای لوکس می دهد.  

ایلنا می نویسد:

باهم به محل زندگی همشهریانش برویم که از زور خشکسالی به حاشیه تهران مهاجرت کرده‌اند. در کنار یک دره که پر از زباله است، باقی مانده‌ای از اتاقک‌های کوره‌های آجرپزی پیام قرار دارد. از بیرون که نگاه می‌کنی جز دیواره‌های مخروبه چیزی نمی‌بینی. آب آشامیدنی ندارند، یعنی آب لوله‌کشی نیست. در هر اتاق حداقل ۵ الی ۶ و حتی ۸ نفر زندگی می‌کنند. در این اتاق بی‌بی مریم با همسر، پسر و عروس و نوه‌هایش زندگی می‌کنند. در همین اتاق از مهمان پذیرایی می‌کنند غذا می‌پزند و می‌خوابند، همه در کنار هم. برای هر اتاق ماهیانه ۱۰۰ هزار تومان به صاحب کوره می‌دهیم. برخی خیریه‌ها، پنجشنبه جمعه‌ها مقداری غذا برای ما می‌آورند و غیر از آن چیزی برای خوردن نداریم. همانطور حیرون و سرگردون مانده‌ایم، ولی هر ماه برایمان ۴۰۰ الی ۵۰۰ هزار تومان پول برق می‌آید. اگر نانوایی قبول کند، نان قسطی می‌گیریم، اما اگر نانوایی به ما نان ندهد آن را هم برای خوردن نداریم. اگر [مردم] چیزی برایمان بیاورند که همان جا می‌خوریم، اما ماکارونی و سویا را می‌فروشیم از سر ناچاری است تا بتوانیم پول برق را بدهیم یا آب بخریم . در این کرونا، بچه‌های ما مجبورند زباله جمع کنند و چون آب هم نداریم با همان دست‌ها گاهی اوقات غذا می‌خورند، اما خداروشکر کسی مریض نشده است.

ایرنا می نویسد:

نماینده دولت روحانی در بخشی از سخنانش ضمن حمله به نمایندگان مجلس ولایت در خصوص واردات خودروهای لوکس گفت:‌ «چه رانتی پشت آزادسازی خودروهای لوکس است؟ شما که مجلس انقلابی هستید چرا اجازه دادید برای دریافت ۱۷ هزار میلیارد تومان درآمد، خودروهای لوکس وارد کشور شود؟

آیا می توان پیشاهنگ طبقه کارگر بود و”لاقيد از کوه‌های فقر”، لاقيد از “دشت‌های جذاميان و مطرودها [گذشت]”؟

آیا می توان از رنجبران پشتیبانی کرد و همزمان از آن هایی که “از پشيزِ گدایِ روستايی” می دزدند “تا بر ميلياردهای خود” بيفزايند” پشتیبانی کرد؟ آیا می توان انسان بود و از آن هایی که “به خاطرِ اشياء، اشخاص را نابود” می کنند پشتیبانی کرد؟ “اگر شما در آتش وجدان بشری می‌سوزيد”، اگر چشم به روی این بدبختیها ببندید، آنگاه “وجدان شما، شما را” “بدبخت می‌کند”.  

پایان سخن

در دنیای امروز برنامه های ژئوپلتیک خیلی از کشورها با هم در تضاد آشتی پذیر و یا آشتی ناپذیر دارند. حتا برنامه های  ژئوپلتیک روسیه و چین نیز با هم در باره ی همه چیز یکسان نیست؛ در برخی جاها با هم همکاری دارند و در برخی دیگر با هم به گونه ای آشتی پذیر با هم درگیرند. در این میان نباید تضاد ژئوپلتیک میان امپریالیسم و یک رژیم واپسگرا را نبرد ضدامپریالیستی خواند. نمی توان و نباید هر رویارویی یک حکومت واپسگرا و دیکتاتور با آمریکا را نبرد ضدامپریالیستی دانست. اگر این گونه می بود ما می بایست اردوغان ترکیه و دوترته فیلیپین را هم در یک لیست ضدامپریالیستی جای دهیم. تنها راهی که می توان سره را از ناسره جدا کرد ضربه زدن به پایگاه درونی امپریالیسم است. نبرد ضدامپریالیستی در درون مرزها یعنی آزادی حزب و سازمان های پیشرو؛ یعنی در پیش گرفتن یک اقتصاد ملی- دموکراتیک؛ یعنی کم کردن شکاف طبقاتی و برپایی عدالت اجتماعی.

ضدامپریالیستی به معنی راستین آن از استقلال اقتصادی کشور آغاز می شود. جمهوری اسلامی تا گلو در اقتصاد سرمایه داری جهانی فرو رفته است، بنابراین امریکا چه نیازی به یورش به ایران برای دستیابی به سرمایه های ملی ایران دارد. اگر اقتصاد ایران تا به این اندازه وابسته به سرمایه جهانی نبود، سخن گفتن از پیامدهای کشنده تحریم معنی ندارد.  

با این که نیروهای انقلابی کم توان هستند، ولی دوران همچنان همان دوران انقلاب های سوسیالیستی است. پیکار میان سرمایه داری و سوسیالیسم است. اینکه یک پسگردی رخ داده است، تعریف دوران را دگرگون نمی کند.

باید دست در دست هم داد و نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی با روبنای ولایتی آن را واژگون کرد. هر دگرگونی که تنها روبنا را دگرگون کند،  اگر چه که گام کوچکی به جلو است،  ولی چندان دستاوردی برای رنجبران فرودستان و طبقه کارگر ندارد.

One comment

  1. Mohsen. As

    درود بر سیامک دلاور بعد ازپتر کبیر. در روسیه ولادیمیر ایلیا لنین کبیر نیست این ولادیمیر پ‌وتین کبیر است دیالکتیک دوگانه آزادی و عدالت اجتماعی چنین حکم می‌کند در س‌وریه بشار
    اسد وارتش دچار تحول ماهوی گردید است درست برعکس ج ا ا دچار انحطاطگردیده است بدرود

    درست برعکس ج ا ا دچار آنحطاط گردید است وبزودی با خفت با امپریالیسم سازش خواهد کرد بدرود

پاسخ دادن به Mohsen. As لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *