مقاله شماره ٨٩ / ٢٧ ( ١۵ شهریور) بخش دوم
واژه راهنما: ارزیابى «جنبش مردمى، واقعیتهاى عینى و نقش زحمتکشان»، مرحلهاى جدید در تحکیم جنبش تودهاى. موضع التقاطى تارنگاشت “عدالت”. انتشار “راه توده” پایان خواهد یافت؟ مبارزه انقلابى علیه شرایط حاکم بر ایران. مضمون «تضاد خلق با امپریالیسم».
همین نگارنده بارها و بارها و در آخرین بار به طور مفصل در مقاله ٨٩/٢۴، “آموزشى از تجارب خلقهاى دیگر براى مبارزه امروز طبقه کارگر”http://www.tudeh-iha.com/?p=1279&lang=fa از ارزیابى فوق به نتیجهگیرى پرداخته و نشان داده است که بدون پرچم افراشته و خطمشى انقلابى حزب طبقه کارگر، راهنمایى، جلب و سازماندهى قشرهاى بینابینى در جامعه ممکن نیست. در مقاله پیش گفته، نظریات و موضع لنین همچنین درباره وظیفه حفظ استقلال و خطمشى انقلابى- کارگرى توسط حزب طبقه کارگر به عنوان پیششرط براى برپایى اتحادهاى اجتماعى برشمرده شده است. چرا نظریهپرداز “عدالت” این مواضع «مارکسیستى- لنینیستى» لنین را مورد تائید قرار نمىدهد؟
به نظر لنین، سیاست مستقل از یک سو مانع «حل شدن» حزب طبقه کارگر در بورژوازى و به طریق اولى در خردهبورژوازى بوده و شرایط ایجاد شدن «اتحادهاى» اجتماعى را با «بورژوازى انقلابى و جمهورىخواه [ایجاد مىکند] … بدون آنکه با آن درآمیزیم و … [با این شیوه ما امکان خواهیم یافت] خردهبورژوازى را که قادر است با ما همدوش گام بردارد، رهبرى نمایم».
پرچم افراشته اندیشه انقلابى طبقه کارگر، آنطور که لنین در “دو تاکتیک …” نشان مىدهد، نوک نیزه اندیشهِ تعمیق انقلاب «دموکراتیک» و به طریق اولى انقلاب ملى- دموکراتیک را تشکیل مىدهد و «گم شدن» آن، سلب امکان تعمیق انقلاب است.
لنین دو وظیفه براى پرچم افراشته استقلال اندیشه و خطمشى کارگرى قایل است: ممانعت کردن از «حل شدن» حزب طبقه کارگر «در بورژوازى» و به طریق اولى در خردهبورژوازى و برپایى اتحادهاى پیگیر و دورنمادار اجتماعى با نیروهایى که بنا به سرشت طبقاتى دوگانه خود، آنطور که در نقل قول مورد تائید نظریهپرداز از «فرهاد» برجسته شده و لذا مورد تائید او نیز است، قادر هستند «همدوش» طبقه کارگر گام بردارند. لنین مىگوید «پرچم افراشته خطمشى مستقل کارگرى حزب طبقه کارگر این امکان را براى ما بوجود مىآورد» تا بتوانیم با روشنگرى و ارتقاى سطح آگاهى طبقاتى، «خردهبورژوازى را که [بنا به موضع طبقاتى دوگانه خود] قادر است با ما همدوش گام بردارد، رهبرى نمایم». به این منظور باید “زبان” آنها را بیاموزیم، سطح آگاهى آنها را بشناسیم و بیان خود را با آن انطباق دهیم. چنین سیاستى به معناى حفظ موضع راهبردى اندیشه علمى و طبقاتى طبقه کارگر مىباشد که باید به زبان قابل درک براى سطح آگاهى اجتماعى آنها ارایه شود، یعنى با «اشکالى از مبارزه» که براى این نیروها قابل درک است، ارایه شود. ضرورت شرکت در “سندیکاهاى زرد”، “شوراهاى اسلامى”، سازمانهاى دموکراتیک- مدنى و … بر پایه این اندیشه مارکسیستى- تودهاى مستدل مىگردد. چنین عملکردى اما به معناى پذیرش سطح آگاهى حاکم بر این سازمانها و به طریق اولى به معناى دنبالهروى کردن از اندیشهاى که مىخواهد به کمک نیروهاى ماوراى طبیعى مسالهها و مشکلات زحمتکشان را گویا حل کند، نیست! به معناى تبدیل شدن به بلندگوى سیاست اعمال شده دولت کودتایى احمدىنژاد نیست! تفاوت سیاست طبقاتى کارگرى و پوزیتویستى- تسلیمطلبانه در این ظرافت اندیشه و عمل انقلابى نهفته است!
توجه به سطح آگاهى طبقاتى لایههاى بینایبنى در سطور نقل شده توسط نظریهپردازِ “عدالت”، در مقاله ارزیابى «جنبش مردمى، واقعیتهاى عینى و نقش زحمتکشان» با جملات زیر توضیح داده شده است: «… آنچه براى برخى از قشرهاى زحمتکشان و فرودستان در پرده مىماند، جنبه گسترده و سازمان یافته دموکراسى و آزادى در سطح اجتماعى و رابطه آن با چالشهاى عینى و مادى آنان در زندگى است. در کشور ما، براى برخى از قشرهاى جامعه تبیین ذهنى این اصول از طریق مجراها و ارزشهاى مذهبى امکانپذیر بوده است، و ارتجاع به همراه رواج عمدى خرافه، شدیدا این مجراها را مورد سوءاستفاده قرار مىدهد. در این چارچوب، تبلیغات دولت کودتا و حامیان ریز و درشت آن، بدور از واقعیتها، و بر پایه نمادهاى خیریه و صدقه، ترقى زندگى مادى زحمتکشان و فرودستان را به آینده و ظهور پدیدههاى ماوراى طبیعى موکول مىکنند. در اینجا است که به اهمیت فعالیتهاى روشنگرانه، همهجانبه و سازمان یافته بر پایه برنامهیى اقتصادى- اجتماعى که جوابگوى خواستههاى مبرم توده زحمتکشان است، مىتوان پىبرد. به عبارت دیگر، باید براى برخى از قشرهاى زحمتکش و فرودستان این آزادىها و دموکراسى را از پرده بیرون آورد و در باره آنها روشنگرى کرد. …».
آیا حتى یک بار در “عدالت” مقالهاى در این چهارچوب و با این مضمون انتشار یافته است؟ خیر!! و باز هم خیر! برعکس، “عدالت” به طور مداوم به باز انتشار نظریات و مواضع دولت کودتا پرداخته است. جنبش میلیونى مردم را در هماهنگى با توهین «ارازل و اوباش» نامیدن آن توسط ارتجاع، «گوچىپوشان» نامیده است! براى نمونه، نه تنها مضمون واقعى “سهام عدالت” افشا نگشته و نشان داده نشده است که این اقدام، به معناى عملى ساختن بخش اول برنامه “خصوصى سازى و آزادسازى اقتصادى”، یعنى ایجاد شرایط “حقوقى” اجراى این برنامه است؛ نه تنها نشان داده نشده است که این اقدام نسخه بردارى از سیاست رژیم شاهنشاهى- ساواکى در پیش از انقلاب بهمن مىباشد و گام نخست براى برنامه “کارخانه سرمایهدار سازى” است که زندهیاد جوانشیر در کتاب “اقتصاد ملى” برمىشمرد؛ بلکه کوشش شده است این اقدام را به عنوان مقاومت در برابر اجراى برنامه امپریالیستى توسط دولت احمدىنژاد بنمایاند. این در حالى است که هر خوانندهاى که نوشتارهاى تارنگاشت “عدالت” را چند روزى دنبال کند، به این نتیجهگیرى قطعى مىرسد که تارنگاشتى در خدمت تائید دولت احمدىنژاد و ترکیب حاکمیت کنونى سرمایهدارى مافیایى در ایران مىباشد و نه تارنگاشتى که هدفش حتى راهنمایى این حاکمیت با «شیوههاى … دیگر» با هدف تعمیق انقلاب بهمن ۵٧ است. از کوشش براى ارتقاى سطح آگاهى زحمتکشان در آن، نمىتواند حتى سخنى هم مطرح باشد. مواضع درست تودهاىهاى صادق در این تارنگاشت، در پشت ابر سیاه سیاست برخىها در این تارنگاشت، محو گشته و به قول لنین آنها در بورژوازى «حل» مىشوند. باید به وضع حاکم بر تارنگاشت “عدالت” پایان داده شود که همانند خبرگذارى، آنهم خبرگذارى دولتى تظاهر مىکند. باید نیروى خود را به عنوان “مدافعان سوسیالیسم علمى” در عرصه مبارزه علیه نفوذ امپریالیسم و نولیبرالیسم در ایران متمرکز کرد. تنها با موضع افشاگرى براى گذار از شرایط حاکم بر ایران، مىتوان زمینه ارتقاى آگاهى زحمتکشان را بوجود آورد. این وظیفه، وظیفه مرکزى چپ انقلابى در شرایط کنونى در ایران است.
ادامه یک سیاست التقاطى با نتایج دلخواه همراه نخواهد شد. زمان آن فرارسیده است که تودهاىهاى صادق، ازجمله در این تارنگاشت، سیاست و خطمشى انقلابى مارکسیستى- تودهاى را براى شرایط کنونى در ایران مورد تائید قرار دهند که در ارزیابى همهجانبه در مقاله «جنبش مردى، واقعیتهاى عینى و نقش طبقه کارگر» توضیح داده شده است، و با پشتیبانى از مضمون آن و تبلیغ براى آن، سیاست انقلابى را در تارنگاشت “عدالت” حاکم سازند. باید بحث مشخص در باره مضمون این ارزیابى به مساله روز اندیشه و تبلیغ تودهاى تبدیل گردد.
مبارزه طبقه کارگر با سرمایهدارى مافیایى حاکم در ایران، باید مبارزهاى رو در رو و با هدف تغییر انقلابى شرایط به سود طبقه کارگر باشد. تنها از این طریق مىتوان مبارزه تودهاى را به اوج و جایگاه شایسته آن ارتقا داد و شرایط اتحادهاى واقعى، دموکراتیک و ترقىخواهانه را در ایران ایجاد نمود. اتحادهایى که شرط پشت سر گذاشتن شرایط کنونى و احیاى دستاوردهاى ترقىخواهانه و ملى انقلاب بهمن مىباشد.
این تصور که گویا شرایط پس از پیروزى انقلاب بهمن در ایران حاکم است، پندارى نادرست و مبارزه «زیر پرچمى دروغین» است. حاکمیت سرمایهدارى مافیایى با نقض دستاوردهاى ترقىخواهانه انقلاب بهمن، اصلهاى “حقوق ملت” و اصلهاى عمده اقتصادى (۴٣ و ۴۴)، به طور عینى به رژیمى ضدانقلابى و ضدمردمى تبدیل شده است و از سیاستى ضدملى و در خدمت منافع سرمایه مالى امپریالیستى دنبالهروى مىکند. امید واهى این رژیم استبدادى و قرون وسطىاى ولایى، دریافت “تضمین” از امپریالیسم براى بقاى خود است.
«تضاد» میان امپریالیسم با حاکمیت کنونى سرمایهدارى مافیایىِ پنهان در پشت رژیم قرون وسطایى ولایت فقیه را نباید «تضاد خلق» با امپریالیسم پنداشت. این تضادى است میان آن دو بر سر سهم از سفره رنگین ثروتهاى مردم میهن ما. مبارزه عیله امپریالیسم، به قول ارزیابى در نامه مردم، یک بار دیگر از راه قطع دست اعمال امپریالیسم در ایران مىگذرد که مىخواهند با «تطمیع امپریالیسم» بقاى خود را تضمین کنند: «در این راستا، نیروهاى سیاسى چپ با سازماندهى سیاسى طبقه کارگر، به منظور دفاع از حقوق تمام زحمتکشان و مبارزه بر ضد امپریالیسم، ارتقاى جنبش و ایجاد جبهه وسیع تلاش خواهند کرد. … تنها اتحاد عمل هوشیارانه نیروهاى سیاسى در یک جبهه وسیع بر ضد استبداد مىتواند کشور ما را به مرحلهیى مترقىتر و آیندهیى بهتر رهبرى کند … بارى دیگر در کشورمان تاریخ در حال تکرار شدن است، و تضاد اصلى در ابتدا در درون کشور است که این همانا مبارزه ترقى با ارتجاع، یا به عبارتى دیگر، مبارزه نو با کهنه است، که در حال حاضر عامل اصلى و تعیین کننده است. بار دیگر عملکرد نیروهاى سیاسى، جسارت و درک آنها در مورد لزوم مرحله گذار به دموکراسى و مخصوصا رابطه تنگاتنگ آن با تغییرات بنیادى اقتصادى- اجتماعى نقطه عطف تعیین کننده در جهش آینده کشورمان است.»
بزرگترین خدمت به امیال امپریالیسم براى تحقق بخشیدن به برنامه استراتژیک- سیاسى خود، اظهارات مسئولان دولتى و بهویژه شخص آیتالله خامنهاى نسبت به تهدیدهاى امپریالیستى است. تهدید به کشاندن رو در رویى احتمالى نظامى به «خارج از مرزهاى ایران»، که وظیفه آن گویا تهدید امپریالیسم براى صرفنظر کردن از تجاوز نظامى به ایران است، در واقع بهترین اهرم تبلیغاتى براى امپریالیسم را تشکیل مىدهد، ایران را نزد افکار عمومى مردم جهان مرکز تروریسم القا کرده و تجاوز نظامى به آن و پیشگیرى از خطر «اتمى شدن» آن را براى افکار عمومى توجیه کند. این شیوه را باید مصداق کامل شیوه “طالبانى” نامید، که دستپرورده امپریالیسم جهانى است. شیوهاى که امپریالیسم براى برقرارى سیطره نظامى- سیاسى خود بر کشورهاى پیرامونى پس از پایان یافتن نبرد طبقاتى میان دو سیستم در دو دهه پیش، به آن نیاز داشته و دارد. “رجبعلى مزروعى” این خطر را در “نوروز”، «خطر … عملیات دو سویه از سوى جنگطلبان اقتدارگرا داخلى و خارجى» مىنامد. براین پایه است که مبارزه واقعى علیه سیطره امپریالیسم، مبارزه براى تغییرات انقلابى در ایران و احیاى آماجهاى ملى و دموکراتیک انقلاب بهمن ۵٧ مىباشد.
پیگیرانه براى پایان یافتن تشتت نظرى در جنبش تودهاى بکوشیم.
با انتشار ارزیابى «جنبش مردى، واقعیتهاى عینى و نقش طبقه کارگر» در نامه مردم شماره ٨۴٩، نقطه عطفى در روند مبارزه با تشتت نظرى و سازمانى در جنبش تودهاى ایجاد شده است. هیچ تودهاى صادقى نمىتواند در این زمینه تماشاگر باقى بماند. باید به بازى با “نیمه حقیقتها” پایان داد! باید با تکیه به امکان ایجاد شده، آنجا که تدقیق و روشنى بیشتر نیز ضرورى است، به طور مشخص، سازنده، خلاق و به مثابه یک تودهاى نظریات خود را مطرح نمود. باید دست از خردهکارى کشید. باید منافع خرد و شخصى را به سود، مصالح عالیه حزب کنار گذاشت.
در شرایط ایجاد شده، قطع دفاع از دولت کودتا در “عدالت” همانقدر ضرورى است که پایان دادن به انتشار “راه توده”. باید همه امکانها را در جهت اجماع نیروها ازجمله با هدف آموزش علم مارکسیسم- لنینیسم سازمان داد. در این زمینه مسئولهاى حزبى نقشى پراهمیت و سنگین به عهده دارند.
سلام
ما خوانندگان در کار شما متحیر مانده ایم!
از یک طرف می گویید زنده باد بحث توده ای ها و از طرف دیگر بجای طرح خواست انتشار «دنیا» ، فرمان صادر می کنید که «عدالت» و «راه توده» تعطیل شوند!
«عدالت» ر ا می شود فهمید، چونکه بقول شما مبلغ دولت کودتاست، با «راه توده» چکار دارید؟ آن طفلک که از شما در سبز بودن شورحسینی اش بیشتر است. وبرای عالیجناب سبزپوش با عرضه تر و بیشتر از شما و آقای امیدوار کار و دوندگی می کند؟
شما که تا دیروز هی می گفتید تلفیق وظائف دموکراتیک و سوسیالیستی، پس چرا از مقاله ای در «نامه مردم» به وجد آمده اید که می گوید وظائف سوسیالیستی بجای خود بجث از اقتصاد و عدالت را بگذاریم تا فرصت مناسب تر که ان شاالله بعد از استقرار دموکراسی لیبرالی به دست خواهد آمد!