استعمار صهیونیستی فلسطین

image_pdfimage_print

«قطعی ترین راه جهت ریشه کن کردن حق مردم  نسبت به سرزمین خودشان، انکار پیوند تاریخی آن‌ها به آن است»… یکی ازعقاید استعمارگران صهیونیستی و اسرائیلی، انکار هویت معتبر، موثق، و مستقل فلسطینی است… صهیونیسم زائیده شرارت ضدسامی است. این پاسخی بود به تبعیض و خشونتی که بر یهودیان تحمیل شده بود، خصوصا در دوران پوگرام- کشتار(۵) در روسیه و اروپای شرقی در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ که منجر به مرگ هزاران نفر شد…. دولت‌های قدرت‌مند اروپایی جهت مقابله با بحران پناهندگان یهودی، قربانیان هولوکاست را از طریق دریا به خاورمیانه فرستادند. بنابراین، رهبران صهیونیست دریافتند که آن‌ها باید اعراب را ریشه کن ساخته و جابجا کنند تا بتوانند سرزمینی برای خودشان تأسیس نمایند، آن‌ها هم‌چنین کاملا مطلع بودند که آن‌ها را در کشورهایی‌که از آن‌جا فرار کرده یا بزور بیرون کرده اند، نمی‌خواهند… صهیونیست‌ها و حامیان آن‌ها در صحبت درباره فلسطین، شعارهایی مانند «سرزمینی بدون مردم برای مردمی بدون سرزمین»  را برزبان می آوردند، اما، همان‌گونه که هانا آرنت، فیلسوف سیاسی گفت، قدرت‌های اروپایی سعی می‌کردند که جهت مقابله با جنایاتی که علیه یهودیان در اروپا اتفاق افتاده، جنایت دیگری علیه فلسطینی‌ها انجام دهند. این دستورالعملی جهت درگیری‌های بی پایان بود، خصوصا از آن‌جا که دادن حقوق دمکراتیک کامل به فلسطینی های تحت اشغال منجر به ریسک از دست دادن کنترل اسرائیل توسط یهودیان می‌گردد… صهیونیست‌ها- در شرایطی شبیه به حامیان امروز اسرائیل- آگاهی داشتند که اعتراف به ایجاد سرزمین یهودی مستلزم بیرون کردن اکثریت عرب ها، فاجعه آمیز خواهد بود. چنین اعترافی منجر به آن می‌شد که استعمارگران هم‌دری جهان را از دست بدهند. اما در میان خودشان، صهیونیست‌ها بروشنی درک کرده بوند که استفاده از نیروی مسلح علیه اکثریت عرب ها برای پیروزی پروژه استعماری ضروری بود… استعمارگران یهودی می‌دانستند که جهت پیروزی و زنده ماندن به یک حامی امپریالیستی نیاز دارند. اولین پشتیبان آن‌ها بریتانیا بود، که ۱۰۰ هزار پرسنل نظامی جهت سرکوب شورش فلسطینی ها در سال‌های ۱۹۳۰ فرستاد و میلیشای یهودی را که معروف به هاگانا بودند، مسلح نمود و آموزش داد. سرکوب ددمنشانه  شورش فلسطینی ها شامل اعدام‌های عمده و بمباران هوایی بود که منجر به کشته شدن ۱۰ درصد از جمعیت اعراب مرد بزرگ‌سال، زخمی، زندانی و یا تبعید شد. حامی دوم آمریکاست، که اکنون، نسل‌های بعد، بیش از ۳ میلیارد دلار سالانه (۱۲) به اسرائیل کمک مالی ارائه می‌دهد… اگر بخاطر حمایت قدرت‌های بزرگ امپریالیستی، بریتانیا و بعد هم آمریکا نبود، این پرو‌ژه استعماری موفق نمی‌شد. بنابراین، صهیونیسم، هم‌زمان، هردو، جنبش قومی و جنبش مهاجران استعماری بوده وهست»… ایجاد کشور اسرائیل در ۱۵ مه ۱۹۴۸، بوسیله هاگانا(سازمان تروریستی) و دیگر گروه های یهودی از طریق پاک‌سازی قومی فلسطینی ها و کشتار هایی که ترور و وحشت را درمیان جمعیت فلسطینی گسترش داد، انجام گرفت. هاگانا(سازمان تروریستی)  که توسط بریتانیایی ها آموزش دیده و مسلح شده بودند، با سرعت اکثر فلسطین را تصرف کرد. اورشلیم غربی و شهرهایی مانند حیفا و جافا را همرا ه با شهرک‌ها و روستاهای بی‌شماری از سالکنان عرب خود خالی نمود. فلسطینی ها این لحظه را در تاریخ خود نکبه یا فاجعه می نامند… اسرائیل کشوری آپارتایدی است که در بی‌رحمی و نژادپرستی رقیب آپارتاید آفریقای جنوبی سابق است و اغلب از آن پیشی می‌گیرد. دمکراسی آن- که همواره مختص یهودیان است – و توسط افراط گرایان، ازجمله نخست وزیر کنونی بنیامین نتانیاهو، قوانین نژادی را پیاده کرده است، چیزی‌که زمانی اغلب بوسیله متعصبان حاشیه ای مانند میر کاهان(۱۵) پشتیبانی می‌شد. اجتماع اسرائیل آغشته به نژادپرستی است. در مسابقات فوتبال اسرائیل شعار  متداول «مرگ بر اعراب» است. ارازل واوباش و شبه نظامیان یهودی، گردن کلفت‌ها از گروه های جوانان راست‌گرا مانند ایم تیرتزو(۱۶)، اقدامات تخریبی و خشونت آمیز وسیعی علیه مخالفان، فلسطینی ها، اعراب اسرائیلی و مهاجران آفریقایی بی‌چاره انجام می‌دهند که در محلات فقیر نشین، کثیف و پرجمعیت  تل آویو زندگی می‌کنند. اسرائیل مجموعه ای از قوانین تبعیض آمیز علیه غیریهودیان ترویج کرده است که بطور ترسناکی یادآور قوانین نژادپرستی نورنبرگ (۱۷) است که یهودیان در آلمان نازی حق رأی و شهروندی نداشتند… صهیونیست‌ها هرگز بدون حمایت قدرت‌های امپریالیستی غربی که انگیزه های آن‌ها با ضدسامی ( به غلط یهود ستیزی) ملوث شده بود، نمی‌توانستند فلسطینی‌ها را مستعمره کنند. بسیاری از یهودیانی که به اسرائیل فرار کردند، این‌کار را نمی‌کردند، بل‌که به دلیل ضدسامی(به غلط یهودستیزی) کینه جویانه اروپایی بود که در پایان جنگ جهانی دوم شاهد قتل‌عام ۶ میلیون یهودی بود. اسرائیل همه آن بازماندگان بی‌هویت و فقیر بسیارزیادی بود که از حقوق ملی، جوامع، خانه و کاشانه و اغلب فامیل و بستگان خود محروم شده، و جلای وطن کرده بودند. این به سرنوشت غم انگیز  فلسطینی‌ها که هیچ نقشی در آزار و کشتار همگانی یا هولوکاست اروپایی نداشتند، تبدیل گشت که در محراب نفرت فدا شوند.

***

نوشته: کریس هجیز

برگردان: آمادور نویدی

جنگ بین اسرائیل و فلسطین حاصل دشمنی های قومی- نژادی دیرینه آباء و اجدادی نیست. این یک کشمکش فحیع بین دو ملتی است که ادعای مشابه مالکیت بر سر یک سرزمین دارند. این پروژه یک درگیری جعلی و ساخته شده، محصول۱۰۰ سال اشغال استعماری توسط  صهیونیست ها (۱) و بعد هم اسرائیل است، که از طرف انگلیس، آمریکا و بقیه قدرت‌های بزرگ امپریالیستی پشتیبانی می‌شود.

این پروژه در باره غصب مداوم سرزمین فلسطینی ها توسط استعمارگران است. این پروژه در باره به تسلیم وادار کردن فلسطینی ها بعنوان مردمی بی هویت، خارج کردن آن‌ها از سرگذشت تاریخی بگونه ای‌که آن‌ها هرگز وجود نداشته اند و منکر حقوق بشر بنیادین آن‌ها شدن است. با وجود این، بیان این واقعیت‌های مسلم و انکارناپذیر استعمارگران یهودی – توسط گزارش‌های رسمی و اعلامیه ها و بیانیه های عمومی و خصوصی بی‌شمار، همرا ه با مدارک و حوادث تاریخی حمایت شده است -اما از طرف حامیان اسرائیل به ضدسامی (که به غلط برچسب یهودستیزی می‌زنند) و نژادپرستی متهم  می‌شود.

رشید خالدی(۲)، پروفسورمطالعات مدرن عرب ادوارد سعید(۳) از دانشگاه کلمبیا، در کتاب خود «صدسال جنگ علیه فلسطین:  تاریخ استعمار مهاجران و مقاومت، ۲۰۱۷-۱۹۱۷»(۴)، این پروژه طولانی استعمار فلسطین را با دقت اثبات کرده است.

تحقیقات جامع وی، که شامل ارتباطات داخلی، و خصوصی بین صهیونیست‌های اولیه و رهبران اسرائیل است، هیچ شک و شبهه ای باقی نمی‌گذارد که استعمارگران یهودی از همان ابتدا کاملا آگاهی داشتند که جهت ایجاد کشور یهودی باید خلق فلسطین را مطیع و به تسلیم وادار کرد و از بین برد.  

رهبریت یهود نیز کاملا آگاه بود که تصمیمات وی باید در پشت نقاب حسن تعبیرها و مشروعیت کتاب مقدس یهودی ها به سرزمینی باشد که از قرن هفتم میلادی مسلمان شده، گفتگو در مورد حقوق بشر و دمکراسی، امتیازات استعمار به مستعمره شده و فراخوان دروغ برای دمکراسی و همزیستی مسالمت آمیز با آن‌هایی‌که برای نابودی هدف قرار گرفته اند.

خالدی به نقل از ادوارد سعید می‌نویسد: «این یک استعمار بی نظیر است که مشمول ما شده، و هیج کاربُردی برای ما ندارد».

ادوارد سعید نوشت: «برای آن‌ها بهترین فلسطینی این‌ست‌که یا مرده باشد و یا کوچ کرده باشد. این بدین علت نیست که آن‌ها می‌خواهند ما را استثمار کنند، یا این‌که نیاز دارند ما را به سبک الجزایر یا آفریقای جنوبی به عنوان انسان درجه دو نگه دارند».

صهیونیسم زائیده شرارت ضدسامی است. این پاسخی بود به تبعیض و خشونتی که بر یهودیان تحمیل شده بود، خصوصا در دوران پوگرام- کشتار(۵) در روسیه و اروپای شرقی در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ که منجر به مرگ هزاران نفر شد.

تئودور هرتزل، رهبر صهیونیست ها در سال ۱۸۹۶ «دیر جودینستات» یا «دولت یهود» را منتشر کرد(۶) و در آن هشدار داد که یهودیان در اروپا امنیت ندارند، هشداری که طی چند دهه پیش‌بینی وحشتناک را با ظهور فاشیسم هیتلری به اثبات رسید.

پشتیبانی انگلیس از سرزمین یهودی همواره  با ضدسامی(به غلط یهودی ستیزی) ملون بوده است. تصمیم سال ۱۹۱۷ کابینه انگلیس، همان‌گونه که در بیانیه بلفور(۷) آمده است، حمایت از «ایجاد خانه ملی برای مردم یهود در فلسطین» بخش اصلی از یک اقدام نادرست‌که  برمبنای استعاره ضدسامی(به غلط یهودی ستیزی) بود. این امر توسط نخبگان حاکم بریتانیایی جهت متحد کردن «یهودیت بین المللی» – ازجمله مقامات یهودی تبار در مناصب ارشد در کشور جدید بلشویکی در روسیه – پشت کارزار نظامی با  پرچم‌داری بریتانیا در جنگ جهانی اول انجام گرفت.

رهبران بریتانیایی متقاعد شده بودند که یهودیان سیستم مالی آمریکا را در خفاء کنترل می‌کنند. یهودیان آمریکایی، هنگامی‌که به آنها نوید یک سرزمین در فلسطین داده شد، امیدوار بودند و فکر می‌کردند، آمریکا را وارد جنگ کنند که برای تأمین هیاهوی  جنگی کمک مالی ارائه دهند.

جهت افزودن به اخبارهای دروغ و عجیب و غریب ضدسامی(یهودی ستیزی به غلط)، بریتانیا یی ها برآن باور بودند که یهودیان و دانمس ها(جعلی‌ها – در ظاهر مسلمان یا مسیحی، اما در خفاء یهودی) – یا یهودی های رمزگذاری شده(۸) که اجداد آن‌ها به مسیحیت گرویده بودند، اما هم‌چنان تشریفات مذهبی را در خفاء ادامه می‌دهند – دولت ترکیه را کنترل می‌کنند.

بریتانیایی ها معتقد بودند که اگر به صهیونیست‌ها در فلسطین سرزمینی می‌دادند، یهودیان و یهودی های جعلی علیه رژیم ترکیه می‌شدند که متحد آلمان در جنگ بود، و دولت ترکیه سقوط می‌کرد. بریتانیایی ها معتقد بودند که، یهودیت جهانی، کلید پیروزی در جنگ بود.

«با جامعه بزرگ یهودیان علیه ما»، به گفته سر مارک سایکس بریتانیایی(۹)، که با دیپلمات فرانسوی، فرانسوا ژرژ پیکو، پیمان محرمانه ایجاد کردند تا امپراتوری عثمانی(۱۰) را بین بریتانیا و فرانسه تقسیم کنند، امکان پیروزی صهیونیسم وجود نداشت. یک نیروی زیرزمینی قدرت‌مند جهانی که «دارای خلق و خوی متمایز، جهان وطنی، ناخودآگاه و نانوشته، اما اغلب ناگفته بود».

نخبگان بریتانیایی، ازجمله وزیر امور خارجه آرتور بالفور(۱۱)، نیز براین باور بود که یهودیان هرگز در جامعه بریتانیا تلفیق و یک‌سان جذب نمی‌شوند،  و برای آن‌ها بهتر بود که مهاجرت کنند. گفتنی است که تنها عضو یهودی نخست وزیر دیوید لوید ژرژ، ادوین مونتاگو، شدیدا مخالف بیانیه بالفور بود. او استدلال کرد که اخراج و مهاجرت یهودیان، دولت‌ها را تشویق می‌کند که یهودیان را بزور بیرون بیاندازند و هشدار داد که: «فلسطین به گتوی جهان تبدیل خواهد شد».

پس از جنگ جهانی دوم، با اخراج یهودیان، زمانی‌که صدها هزار پناهنده یهودی، بسیاری از آن‌ها بی‌وطن شده بودند، هیچ جایی برای رفتن بجز فلسطین نداشتند. اغلب، جوامع آن‌ها در طی جنگ نابود، یا خانه هایشان مصادره شده بود. آن یهودیانی که به کشورهایی مانند لهستان برگشتند، متوجه شدند که جایی برای زندگی کردن ندارند و اغلب قربانی تبعیض و هم‌چنین حملات پساجنگ ضدسامی (به غلط ضدیهودی و حتی قتل‌عام شدند.

دولت‌های قدرت‌مند اروپایی جهت مقابله با بحران پناهندگان یهودی، قربانیان هولوکاست را از طریق دریا به خاورمیانه فرستادند. بنابراین، رهبران صهیونیست دریافتند که آن‌ها باید اعراب را ریشه کن ساخته و جابجا کنند تا بتوانند سرزمینی برای خودشان تأسیس نمایند، آن‌ها هم‌چنین کاملا مطلع بودند که آن‌ها را در کشورهایی‌که از آن‌جا فرار کرده یا بزور بیرون کرده اند، نمی‌خواهند.

صهیونیست‌ها و حامیان آن‌ها در صحبت درباره فلسطین، شعارهایی مانند «سرزمینی بدون مردم برای مردمی بدون سرزمین»  را برزبان می آوردند، اما، همان‌گونه که هانا آرنت، فیلسوف سیاسی گفت، قدرت‌های اروپایی سعی می‌کردند که جهت مقابله با جنایاتی که علیه یهودیان در اروپا اتفاق افتاده، جنایت دیگری علیه فلسطینی‌ها انجام دهند. این دستورالعملی جهت درگیری‌های بی پایان بود، خصوصا از آن‌جا که دادن حقوق دمکراتیک کامل به فلسطینی های تحت اشغال منجر به ریسک از دست دادن کنترل اسرائیل توسط یهودیان می‌گردد.

ایدئولوژی پدرخوانده راست‌گرا، زئوف جابوتینسکی، که از سال ۱۹۷۷ بر اسرائیل مسلط شده است، یک ایدئولوژی است که آشکارا توسط نخست وزیران: مناخم بگین، ایزهاک شامیر، آریل شارون، ایهود المرت و بنیامین نتانیاهو پذیرفته شده است، بی پرده در سال ۱۹۲۳ نوشت: «هر جمعیت بومی در جهان تا زمانی‌که جزیی ترین امیدی داشته باشد که قادر به رهایی از خطر استعمار است، در برابر استعمارگران مقاومت می‌کند. این همان ‌کاری‌ست‌که اعراب در فلسطین انجام می‌دهند، و تا زمانی‌که تنها یک جرقه امید باقی بماند که آن‌ها بتوانند از تبدیل ًفلسطین ً به ًسرزمین اسرائیل ً جلوگیری نمایند، در انجام آن سماجت می‌کنند».  

خالدی اشاره می‌کند، که این نوع صداقت عمومی در میان صهیونیست‌های پیشین کمیاب بود. او می‌نویسد، اغلب رهبران صهیونیست «به خلوص بی‌گناهی اهداف خود اعتراض نموده و شنوندگان غربی خود و شاید هم خودشان‌را، با روایات افسانه ای در باره مقاصد بی‌خطر خودشان نسبت به ساکنان عرب فلسطینی فریب داده اند».

صهیونیست‌ها- در شرایطی شبیه به حامیان امروز اسرائیل- آگاهی داشتند که اعتراف به ایجاد سرزمین یهودی مستلزم بیرون کردن اکثریت عرب ها، فاجعه آمیز خواهد بود. چنین اعترافی منجر به آن می‌شد که استعمارگران هم‌دری جهان را از دست بدهند. اما در میان خودشان، صهیونیست‌ها بروشنی درک کرده بوند که استفاده از نیروی مسلح علیه اکثریت عرب ها برای پیروزی پروژه استعماری ضروری بود.

زئوف جابوتینسکی نوشت: «استعمار صهیونیستی فقط زمانی می‌تواند به پیش برود و توسعه یابد که تحت حفاظت قدرتی باشد که مستقل از جمعیت بومی و در پشت یک دیوار آهنین باشد، تا جمعیت بومی نتواند نفس بکشد».

استعمارگران یهودی می‌دانستند که جهت پیروزی و زنده ماندن به یک حامی امپریالیستی نیاز دارند. اولین پشتیبان آن‌ها بریتانیا بود، که ۱۰۰ هزار پرسنل نظامی جهت سرکوب شورش فلسطینی ها در سال‌های ۱۹۳۰ فرستاد و میلیشای یهودی را که معروف به هاگانا بودند، مسلح نمود و آموزش داد.

سرکوب ددمنشانه  شورش فلسطینی ها شامل اعدام‌های عمده و بمباران هوایی بود که منجر به کشته شدن ۱۰ درصد از جمعیت اعراب مرد بزرگ‌سال، زخمی، زندانی و یا تبعید شد.

حامی دوم آمریکاست، که اکنون، نسل‌های بعد، بیش از ۳ میلیارد دلار سالانه (۱۲) به اسرائیل کمک مالی ارائه می‌دهد.

علی‌رغم افسانه خودکفایی، اسرائیل در مورد خودش تقلا می‌کند و نمی‌تواند که مستعمرات فلسطینی خود را حفظ کند، بل‌که این امر برای ولینعمت‌های امپریالیستی خود خواهد بود. به همین دلیل است که جنبش بایکوت، سلب و تحریم (۱۳) اسرائیل را می‌ترساند. به همین دلیل من نیز از جنبش بی دی اس  حمایت می‌کنم.

صهیونیست‌های اولیه زمین‌های بزرگ و حاصل‌خیز فلسطینی ها را می‌خریدند و ساکنان بومی آن‌جا را بیرون می‌کردند.، به مهاجران یهودی اروپایی اعزام شده به فلسطین، جایی‌که ۹۴ درصد ساکنانش عرب بودند، کمک مالی ارائه دادند، وسازمان‌هایی مانند اتحادیه استعمار یهودیان ایجاد کردند، که بعدها انجمن استعمار یهودیان فلطسین نام گرفت، تا پروژه صهیونیستی را نظارت کنند.

اما، همان‌گونه که خالدی می‌نویسد: «زمانی‌که استعمار در دوران استعمارزدایی پساجنگ جهانی دوم شهرت بدی گرفت، منشاء استعمار و عمل‌کرد صهیونیسم و اسرائیل ماست مالی شد و براحتی در اسرائیل و غرب بفراموشی سپرده شد. در واقع، صهیونیسم- برای دو دهه فرزند خوانده نازپرورده استعمار بریتانیایی- خودش را بعنوان یک جنبش ضداستعماری تغییر نام داد».

«امروز، آن درگیری که توسط اقدام استعماری اروپایی کلاسیک قرن نوزدهم در یک سرزمین غیراروپایی ایجاد شد، و از سال ۱۹۱۷ به بعد  توسط بزرگ‌ترین قدرت‌های امپریالیستی غربی دوران خود حمایت شد، بندرت با چنین عباراتی بدون جلا و لعاب توصیف می‌شود».

«درواقع، آن‌هایی‌که نه تنها تلاش‌های مهاجران جدید شهرک نشین اسرائیلی در اورشلیم، کرانه باختری، و بلندی‌های جولان اشغال شده سوریه را تجزیه و تحلیل می‌کنند، بل‌که تمامی تشکیلات اقتصادی صهیونیستی را از لحاظ منشاء و طبیعت مهاجر استعماری خود اغلب  بدنام می‌کنند. بسیاری نمی‌توانند تضاد طبیعی در این ایده را قبول کنند که اگرچه صهیونیسم بدون شک موفق به ایجاد یک موجودیت ملی شکوفا در اسرائیل شد، اما ریشه هایش بعنوان پروژه مهاجران جدید شهرک نشین استعماری (همانند سایر کشورهای مدرن: آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزلاند) است. وهم‌چنین آن‌ها نمی‌توانند قبول کنند که اگر بخاطر حمایت قدرت‌های بزرگ امپریالیستی، بریتانیا و بعد هم آمریکا نبود، این پرو‌ژه استعماری موفق نمی‌شد. بنابراین، صهیونیسم، هم‌زمان، هردو، جنبش قومی و جنبش مهاجران استعماری بوده وهست».

یکی ازعقاید استعمارگران صهیونیستی و اسرائیلی، انکار  هویت معتبر، موثق، و مستقل فلسطینی است. در زمان کنترل فلسطین توسط بریتانیا، جمعیت رسما بین یهودیان و«غیریهودیان» تقسیم شده بود.

یک‌بار، گلدا مایر- نخست وزیر اسرائیل به طعنه گفت: «چنین چیزی بنام فلسطینیان وجود نداشته است… آن‌ها وجود نداشتند». این پاک‌سازی قومی، که نیازمند یک اقدام  برجسته از فراموشی تاریخی است، چیزی‌ست که جامعه شناس اسرائیلی باروچ کیمیرلینگ (۱۴)، آن‌را «قتل‌عام سیاسی» خلق فلسطین می نامد.

خالدی می‌نویسد: «قطعی ترین راه جهت ریشه کن کردن حق مردم  نسبت به سرزمین خودشان، انکار پیوند تاریخی آن‌ها به آن( سرزمین) است».

ایجاد کشور اسرائیل در ۱۵ مه ۱۹۴۸، بوسیله هاگانا(سازمان تروریستی) و دیگر گروه های یهودی از طریق پاک‌سازی قومی فلسطینی ها و کشتار هایی که ترور و وحشت را درمیان جمعیت فلسطینی گسترش داد، انجام گرفت.

هاگانا(سازمان تروریستی)  که توسط بریتانیایی ها آموزش دیده و مسلح شده بودند، با سرعت اکثر فلسطین را تصرف کرد. اورشلیم غربی و شهرهایی مانند حیفا و جافا را همرا ه با شهرک‌ها و روستاهای بی‌شماری از سالکنان عرب خود خالی نمود. فلسطینی ها این لحظه را در تاریخ خود نکبه یا فاجعه می نامند.

خالدی می‌نویسد: «در تابستان ۱۹۴۹، دولت فلسطینی  نابود گشته و اکثر جامعه آن ریشه کن شده بود».

«حدود ۸۰ درصد از جمعیت عرب قلمروی که در پایان جنگ به دولت جدید اسرائیل تبدیل شد، از خانه و کاشانه خود بزور رانده شده و سرزمین و دارایی خودشان‌را از دست دادند. حداقل ۷۲۰ هزار نفر از ۳/۱ میلیون(یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر) فلسطینی به پناهنده تبدیل شدند. به لطف این تغئیر خشونت آمیز، اسرائیل ۷۸ درصد از قلمرو الزمی سابق فلسطین را کنترل ، و اکنون بر ۱۶۰ هزار عرب فلسطینی حکومت می‌کند که توانسته اند باقی بمانند، و بسختی یک پنجم قدرت جمعیت عرب قبل از جنگ است».

از سال ۱۹۴۸، فلسطینی ها بی باکانه تلاش‌های مقاومت را یکی پس از دیگری انجام داده اند، که همه با تلافی نامتناسب اسرائیل روبرو گشته و با اهریمن سازی، فلسطینی ها را بعنوان تروریست جلوه می‌دهند. اما علی‌رغم  تبعیض آمیز اسرائیل، آمریکا و بسیاری از رژیم‌های عرب جهت حذف آن‌ها از آگاهی و شعور تاریخی،  مقاومت  فلسطینی ها جهان را مجبور ساخته است که حضور و جود آن‌ها را برسمیت بشناسد.

همان‌گونه که ادوارد سعید گفت، این شورشهای پی در پی، به فلسطینی ها این حق را داد که به داستان خود، «اجازه فاش شدن» بدهند.

این پروژه استعماری اسرائیل را مسموم کرده است، زیراکه نادر ترین هبرانش ترسیده اند، ازجمله موشه دایان و نخست وزیر إسحاق رابین که در سال ۱۹۹۵ توسط یک یهودی راست‌گرای افراطی ترور شد.

اسرائیل کشوری آپارتایدی است که در بی‌رحمی و نژادپرستی رقیب آپارتاید آفریقای جنوبی سابق است و اغلب از آن پیشی می‌گیرد. دمکراسی آن- که همواره مختص یهودیان است – و توسط افراط گرایان، ازجمله نخست وزیر کنونی بنیامین نتانیاهو، قوانین نژادی را پیاده کرده است، چیزی‌که زمانی اغلب بوسیله متعصبان حاشیه ای مانند میر کاهان(۱۵) پشتیبانی می‌شد.

اجتماع اسرائیل آغشته به نژادپرستی است. در مسابقات فوتبال اسرائیل شعار  متداول «مرگ بر اعراب» است. ارازل واوباش و شبه نظامیان یهودی، گردن کلفت‌ها از گروه های جوانان راست‌گرا مانند ایم تیرتزو(۱۶)، اقدامات تخریبی و خشونت آمیز وسیعی علیه مخالفان، فلسطینی ها، اعراب اسرائیلی و مهاجران آفریقایی بی‌چاره انجام می‌دهند که در محلات فقیر نشین، کثیف و پرجمعیت  تل آویو زندگی می‌کنند.

اسرائیل مجموعه ای از قوانین تبعیض آمیز علیه غیریهودیان ترویج کرده است که بطور ترسناکی یادآور قوانین نژادپرستی نورنبرگ (۱۷) است که یهودیان در آلمان نازی حق رأی و شهروندی نداشتند.

قانون پذیرش جوامع منحصرا به شهرک های یهودی در منطقه گالیله اسرائیل اجازه می‌دهد که براساس «مناسب بودن با چشم انداز اساسی جامعه» مانع متقاضیان برای اقامت شود.

مرحوم یوری آونری، سیاست‌مدار و روزنامه نگار چپ‌گرا نوشت که «موجودیت اسرائیل توسط فاشیسم تهدید شده می‌شود».

در سال‌های اخیر، بیش از ۱ میلیون اسرائیلی، بسیاری از آن‌ها در میان روشن‌فکرترین و تحصیل کرده ترین شهروندان اسرائیلی هایی هستند که جهت زندگی به آمریکا رفته اند(۱۸). در داخل اسرائیل، فعالین حقوق بشر، روشن‌فکران و روزنامه نگاران- اسرائیلی و فلسطینی-  درکارزار کثیف مورد حمایت دولت، زیر نظارت دولت و تحت بازداشت‌های خودسرانه قرار گرفته و بعنوان خیانت‌کاران تحقیر شده می بینند.

سیستم آموزشی اسرائیل، از شروع مدارس ابتدایی، یک ماشین تلقین برای ارتش است. ارتش اسرائیل بطور دوره ای با نیروی هوایی، توپ‌خانه ای و واحدهای خودکار خود دست به حملات گسترده ای علیه ۸۵/۱(یک میلیون و ۸۵۰ هزار) فلسطینی اکثرا بی‌دفاع در غزه می‌زنند، که منجر به کشته و زخمی شدن هزاران فلسطینی می‌شود.

اسرائیل  کمپ ساهارونیم در صحرای نیگیو(۱۹)، یکی از بزرگ‌ترین مراکز حبس و بازداشت در جهان را اداره می‌کند، جایی‌که مهاجران آفریقایی را می‌تواند تا سه سال بدون محاکمه نگه دارد.

محقق بزرگ یهودی، یشایاهو لیبووتز، که عیسایا برلین(۲۰) وی را «وجدان اسرائیل» می نامد، خطر مرگ‌بار اسرائیل و پروژه استعماری اش را مشاهده کرده است، هشدار داد که اگر اسرائیل مذهب و دولت را ازهم جدا نکند و به اشغال استعماری خود بر فلسطینی‌ها پایان ندهد، این امر منجر به ظهور یک خاخام فاسد می‌شود که یهودیت را به یک فرقه فاشیستی منحرف می‌سازد.

یشایاهو لیبووتز  که در سال ۱۹۹۴ درگذشت، گفت: « نسبت ناسیونالیسم مذهبی به دین مانند همان نسبت ناسیونال سوسیالیسم به سوسیالیسم است». او مشاهده کرد که ستایش کورکورانه ارتش، بویژه پس از جنگ ۱۹۶۷ که در آن اسرائیل کرانه باختری و اورشلیم شرقی را تصرف نمود، منجر به انحطاط جامعه یهودی و مرگ دمکراسی خواهد شد.

یشایاهو لیبووتز نوشت: «موقعیت ما مانند ویتنام دوم [اشاره به جنگی است که توسط آمریکا علیه ویتنام در سال‌های ۱۹۷۰ براه انداخته شد]، و خراب‌تر وتبدیل به جنگی بدون چشم انداز حل نهایی خواهد شد، که پیوسته تشدید می‌شود».

او پیش‌بینی نمود که «اعراب، مردم زحمت‌کش خواهند شد و یهودیان به مدیران، بازرسان، مقامات، و پلیس – بطور عمده پلیس مخفی تبدیل می‌شوند. دولتی ‌که بر یک جمعیت متخاصم  ۵/۱ میلیون تا ۲ میلیون خارجی حکومت کند، الزاما به یک دولت پلیس مخفی تبدیل می‌شود، با کل آن‌چیزهایی‌که این امر جهت آموزش، آزادی بیان و مؤسسات دمکراتیک، دلالت ضمنی می‌کند. مشخصه فساد هر رژیم استعماری در دولت اسرائیل نیز چیره خواهد شد. دولت باید از یک‌طرف شورشیان عرب را سرکوب کند، و از طرف دیگر اعراب خائن (۲۱) را پیدا کند. هم‌چنین دلیل خوبی وجود دارد که نیروی دفاعی اسرائیل، که تاکنون یک ارتش مردمی بوده است، و در نتیجه به یک ارتش اشغال‌گر، و فاسد تبدیل شده، فرماندهانش، مانند هم‌قطارهای خود در سایر کشورها به حاکمان نظامی تبدیل خواهند شد».

صهیونیست‌ها هرگز بدون حمایت قدرت‌های امپریالیستی غربی که انگیزه های آن‌ها با ضدسامی ( به غلط یهود ستیزی) ملوث شده بود، نمی‌توانستند فلسطینی‌ها را مستعمره کنند. بسیاری از یهودیانی که به اسرائیل فرار کردند، این‌کار را نمی‌کردند، بل‌که به دلیل ضدسامی(به غلط یهودستیزی) کینه جویانه اروپایی بود که در پایان جنگ جهانی دوم شاهد قتل‌عام ۶ میلیون یهودی بود. اسرائیل همه آن بازماندگان بی‌هویت و فقیر بسیارزیادی بود که از حقوق ملی، جوامع، خانه و کاشانه و اغلب فامیل و بستگان خود محروم شده، و جلای وطن کرده بودند. این به سرنوشت غم انگیز  فلسطینی‌ها که هیچ نقشی در آزار و کشتار همگانی یا هولوکاست اروپایی نداشتند، تبدیل گشت که در محراب نفرت فدا شوند.

درباره نویسنده:

کریس هجیز، در ستون نظر هفتگی در سایت تروثدیگ می‌نویسد. او ۱۲ کتاب نوشته است، از جمله پرفروش ترین کتاب تایمز نیویورک «روزهای ویرانی، روزهای آشوب(۲۰۱۲)، که هم‌کار کاریکاتوریست جو ساکو بود. وی اکنون مجری برنامه مصاحبه ای «تماس»، در آر تی آمریکاست.

 هجیز، نزدیک به دو دهه بعنوان خبرنگار خارجی در آمریکای مرکزی، خاورمیانه، آفریقا و بالکان گذرانده است. وی هم‌چنین برای کریستین ساینس مونتیور، رادیو عمومی ملی، دالاس مورنینگ نیوز و نیویورک تایمز  گزارش داده است.

هجیز، بخشی از تیم خبرنگاران نیویورک تایمز بود که جهت پوشش تروریسم جهانی جایزه پولیتزر را در سال ۲۰۰۲ دریافت نمود. او هم‌چنین جایزه جهانی عفو بین الملل را جهت روزنامه نگاری در سال ۲۰۰۲ دریافت نموده است.

هجیز، در سنت  جونزبری، وی تی، بدنیا آمد و در مدرسه ایگلبروک، یک مدرسه شبانه روزی خصوصی در دیرفیلد، ام ای تحصیل نمود. پدر او یک کمک کشیش پریسباتیریان(مربوط یا دلالت بر یک کلیسای مسیحی یا مذهبی که مطابق با أصول پروتستانیسم توسط بزرگان اداره می شود)، در شمال ایالت نیویورک بود.

هجیز، دارای مدرک بی. ای در ادبیات انگلیسی از دانش‌گاه کولگیت و یک مدرک کارشناسی ارشد الهیات از دانشگاه هاروارد است. وی یک‌سال  را بعنوان نیمان فیلو(برای روزنامه نگاری) مطالعه کلاسیک در هاوارد  گذراند.

در سال ۲۰۱۴، بعنوان کشیش کمک برای شاهد اجتماعی در مراسمی در کلیسای پریسباتیریان دوم در الیزابت، ان ج منصوب شد. این انتصاب برای کارش در زندان‌های نیوجرسی تصویب شد، جایی‌که طی دهه گذشته، هجیز، دوره های اعتباری دانش‌کده را برای زندانیان تدریس کرده است.

هجیز، ویرایش‌گر تروثدیگ است و با هنرپیشه زن کانادایی یونیس  وونگ ازدواج کرده است. آن‌ها در پرینستون، ان ج زندگی می‌کنند.

https://www.truthdig.com/author/chris_hedges/#author-bio

برگردانده شده از:

The Zionist Colonization of Palestine

منابع:

(۱)-

https://www.merriam-webster.com/dictionary/Zionism

(۲)-

Edward Said Professor of Modern Arab Studies

Edward Said

Controversial literary critic and bold advocate of the Palestinian cause in America

https://www.theguardian.com/news/2003/sep/26/guardianobituaries.highereducation

(۴)-

THE HUNDRED YEARS’ WAR ON PALESTINE

A History of Settler Colonialism and Resistance, 1917–2017

(۵)-

RUSSIAN POGROMS

https://www.history.com/topics/russia/pogroms

(۶)-

“Der Judenstaat,” or “The Jewish State,”

(۷)

Balfour Declaration

https://www.history.com/this-day-in-history/the-balfour-declaration

(۸)-

Jews and Dönmes — or “crypto-Jews”

https://en.wikipedia.org/wiki/D%C3%B6nmeh

(۹)-

Sir Mark Sykes

https://en.wikipedia.org/wiki/Mark_Sykes

(۱۰)-

Ottoman Empire

https://www.britannica.com/place/Ottoman-Empire

(۱۱)-

Arthur Balfour

https://en.wikipedia.org/wiki/Arthur_Balfour

(۱۲)-

U.S. Foreign Aid to Israel Updated November 16, 2020

https://fas.org/sgp/crs/mideast/RL33222.pdf

(۱۳)-

Boycott, Divestment, Sanctions (BDS)

https://bdsmovement.net/what-is-bds

(۱۴)-

Baruch Kimmerling

Controversial critic of Israel’s origins and its role in the Middle East

https://www.theguardian.com/news/2007/jun/26/guardianobituaries.israel

(۱۵)-

Meir Kahane

Israeli political extremist and rabbi

https://www.britannica.com/biography/Meir-Kahane

(۱۶)-

Im Tirtzu

«اگر بخواهی»، یک گروه غیردولتی صهیونیستی است.

https://en.wikipedia.org/wiki/Im_Tirtzu

(۱۷)-

The Nuremberg Laws

https://encyclopedia.ushmm.org/content/en/article/the-nuremberg-race-laws

(۱۸)-

Can Israel bring home its million US expats?

https://www.jpost.com/Diaspora/Why-more-Israelis-are-moving-to-the-US-501301

(۱۹)-

the Saharonim detention camp in the Negev Desert

https://www.independent.co.uk/news/world/middle-east/israelis-build-world-s-biggest-detention-centre-7547401.html

(۲۰)-

Isaiah Berlin

https://plato.stanford.edu/entries/berlin/

(۲۱)-

Quisling

https://en.wikipedia.org/wiki/Quisling

One comment

  1. aby

    به نظر کاملن روشن می آید که نقشه استعمار انگلیس وسپس آمریکا در کمک به، بوجود آوردن دولت اسرائیل در خاورمیانه وسیع تر و دور اندیشانه تر است که در وهله اول به ذهن می آید. ، اگر فقط هدف کمک به یهودیان آواره برای استقرار در سرزمینی بود، می توانستند آنان را در جزیره ای بی سکنه در گوشه ای از دنیا سکنا دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *