سخن روز شماره ۶
۲۳ آبان ۱۴۰۰، ۱۴ نوامبر ۲۰۲۱
آه چه دشوار است از سرای سخن جنبیدن، از پل “عمل” گذشتن و کاری ارزنده را سِزَنده بودن!”(ا.ط)
اخیرا “نامه مردم” در چند شماره به افشای بعضی از گروه هایی که خود را توده ای می خوانند پرداخته است و نامه سه سال پیش رفیق عمویی به رفیق خاوری را از نقشه های حزب سازی رژیم معرفی کرده است. رفقای بسیاری نظر ما را در این مورد جویا شده اند.”افشاگری” نامه مردم شامل دو بخش می شود. بخشی مربوط به نامه رفیق عمویی به رفیق خاوری می باشد و بخشی هم مربوط به رفقای “ده مهر” است.
از همین آغاز بگوییم که “توده ای ها” هر نوع حزب توده سازی را به شدت محکوم می کند، حتا اگر با حسن نیت انجام شود. این نوع نقشه ها ضربه بزرگی به اتحاد توده ای ها خواهد زد و در خدمت اهداف رژیم خواهد بود.
ولی موضوع چیست؟
تا آن جا که ما اطلاع داریم ادعای “نامه مردم” در مورد این که یکی از رفقای “ده مهر” به علت تخلفات تشکیلاتی در کنگره چهارهم اخراج شد و دیگری خودش استعفا داد صحیح است. بر خلاف آن رفتاری که در ارتباط با کنگره سوم با رفیق عاصمی شده بود، این رفقا با رعایت اساسنامه حزب اخراج شدند و استعفا دادند. لازم به یادآوری است که رفقای “ده مهر” شرکت فعالی در کنگره سوم حزب داشته اند و در بی مهری به رفیق عاصمی شریک جرم بعضی از رهبران فعلی حزب هستند. جدا از این نکته منفی، این رفقا در کنگره سوم در مقابل تغییر ایدیولوژیک حزب خوب مقاومت کردند.
تا آن جا که ما اطلاع داریم، این هم صحیح است که این رفقا به علت شرایط خاص آن زمان خواستار قوی کردن مرکزیت حزب بودند. در مورد رفیق سهند این هم صحیح است که ایشان به ایران رفت و آمد می کرد (ما هیچ اطلاعی از این نداریم که آیا هنوز هم رفت و آمد می کند یا نه) . این خبر از طریق رفقای داخل به شادروان رفیق عاصمی رسیده بود. اما باید اضافه کرد که اگر رفتن به ایران جرم حساب شود، باید برای همه جرم باشد، ولی به ما خبر رسیده است که برخی از اعضای خانواده بعضی از رهبران حزب نیز به ایران رفت و آمد می کنند! و بعضی از رهبران حزب به کشورهایی مسافرت می کنند که کم خطرتر از سوریه نیست!
آن چه که به نامه رفیق عمویی به رفیق خاوری بر می گردد، ما از متن مطلب، از آن جایی که هیچ کدام از این دو طرف نامه را منتشر نکرده اند، خبر نداریم.
(گویا سایت “ده مهر” این نامه را منتشر کرده است که باید به جای خود به آن پرداخت).
بنابراین، آن چه که نامه مردم در این مورد نوشته است، می تواند تعبیر و برداشت از نامه باشد که مانند هر تعبیری می تواند جنبه های نگفته و ندیده داشته باشد. رفیق عمویی در اعلامیه در باره درگذشت رفیق خاوری روایت دیگر از نامه ارائه می دهد. ایشان می نویسد:
“با توجه به مسائلی که در یکپارچگی حزب توده ایران در سال های اخیر پدید آمده بود نامه ای به رهبری حزب توده ایران ارسال کردم و در آن خواستار تلاش برای به هم پیوستن بخش های مختلف حزب توده ایران که با نام های گوناگون به فعالیت توده ای ادامه می دادند شدم. امید داشتم و هم چنان امیدوار هستم که این پراکندگی تشکیلاتی منجر به یگانگی شود. “
در این مورد باید صبر کرد تا دید، آیا رفیق عمویی جوابی به اطلاعیه حزب توده ایران خواهد داد یا نه! بهترین کاری که حزب توده ی ایران باید در این شرایط انجام دهد انتشار این نامه هست تا همه توده ای ها با خواندن آن در مورد آن قضاوت کنند. ولی اگر فرض را بر این بگذاریم که تعبیر رفقای کمیته مرکزی از نامه صحیح است، پس باید طرح این مساله را بدون شک کار اطلاعات رژیم دانست.
برای “توده ای ها” بسیار واضح است که عضویت حزبی تمام اعضای سابق کمیته مرکزی زندان رفته، از آن جایی که بنا بر مصوبات حزب لغو نشده است هم چنان اعتبار دارد. ولی تمام اعضای زنده مقیم داخل باید بدانند که آنها مهره های سوخته ای هستند و باید بسیار مواظب باشند که از آنها برای حزب سازی و بر علیه حزب سواستفاده نشود. رفیق شادروان عاصمی به خاطر شرایط خاص پیش از ۱۵ خرداد، نامه رفیق کیانوری را در این مورد استثنا می دانست، ولی در این مورد هیچ وقت در هیات تحریریه “توده ای ها” اتفاق نظر وجود نداشت.
اما به آن چه که به رفیق عمویی بر می گردد، نظر “توده ای ها” تا قبل از انتشار “صبر تلخ” به این رفیق منفی بود. همین جا یادآوری شود که این نظر منفی به خاطر جریانات زندان نبود، بلکه به خاطر نقش بیرون از زندان این رفیق بوده است. در زیر این موضوع بیشتر شکافته می شود.
پس از ضربه به حزب، ملاقات اول و آخر حضوری رفیق عاصمی با رفیق عمویی در خانه معروف رفیق عاصمی در زولینگن آلمان انجام شد. در آن دیدار، رفیق عاصمی از رفیق عمویی خواست که به ایران برنگردد و گزارش کاملی از آن چه که در زندان گذشته است را در ملاقاتی با رفیق خاوری به حزب تحویل دهد. جواب رفیق عمویی به همه ی این خواست ها این بود که “نمی شود”.
نتیجه رفیق عاصمی از آن ملاقات این بود که دست رفیق عمویی “زیر ساطور” هست و در این باره نمی شود روی او حساب باز کرد و نباید هم باز کرد. رفیق عاصمی در مورد رد صحبت های همسر رفیق جوانشیر در مورد خدایی توسط عمویی با عصبانیت می گفت که این حرف ها هیچ اعتباری ندارد، چرا که “دست عمویی زیر ساطور” است. رفیق عاصمی در نامه ای از رفیق عمویی خواست که فقط در مورد دفاع از تاریخ حزب صحبت کند.
پس از ان ملاقات حضوری، دوباره هنگامی که رفیق عاصمی در حال تحقیق در مورد شعرهای زندان رفیق طبری بود، مبادلات و مکاتباتی بین این دو رفیق انجام شد. هنگام تحقیق در مورد شعرهای زندان رفیق طبری، رفیق عاصمی مطمئن شد که عمویی در زیر فشار شدیدی از طرف رژیم است، تا این شعرها را مال رفیق طبری نداند. عمویی که بار اول با خواندن بعضی از شعرهای زندان تاکید کرده بود که حتما باید تحقیق شود که چگونه این شعرها گفته و به بیرون از زندان آورده شد، به ناگهان “مانند ریگی در دریا” شاعر آن شعرها را پیدا کرد. پس از تحقیقات معلوم شد که شاعر پیدا شده توسط عمویی یک فرد اصفهانی است، ولی شاعر شعرهای زندان از زادگاه خود شمال می گوید. در مقابل این مدرک، رفیق عمویی به رفیق عاصمی گفت که از تحقیقات در این مورد دست بردارد، چرا که او (عمویی) شاعر اصلی را حتما پیدا خواهد کرد!!
پس از چند وقت، به طور اتفاقی عمویی در سفری به مازندران مهمان کسی بود که معلوم شد شاعر شعرهای زندان است!!!!
در تاریخ ۱/۱/۲۰۰۶ رفیق عاصمی در نامه خود به رفیق خاوری در مورد نقش عمویی در پیدا کردن شاعر شعرهای زندان طبری می نویسد:
“در سفرى با دو تن از دوستانش به شمال در منزلى اقامت داشته، اما صاحبخانه را نمى شناخته است. موقع بازگشت، آقاى عموئى به هم سفرانش مى گويد، «اسم اين آقاى صاحبخانه چيست، تا من از او براى پذيرايى تشكر و خداحافظى كنم». همراه مى گويد [اسم حذف شد]. عموئى تعريف كرد، كه از صاحبخانه پرسيدم «[فلانی] جان تو شعرى نگفته اى به اسم “بگذار زمان بگذرد“؟ گفت چرا. گفتم تو آيا براى شمال هم شعرى گفته اى. گفت، بله.» عموئى گفت، «با اين حرف من صورتش را بوسيدم و به او گفتم، يك كسى شعر ترا در نوار خوانده برايت مى فرستم و فردا از تهران نوار را برايش پست كردم.» “
عمویی برای اثبات این حرف دو دفترچه شعر این شاعر را برای رفیق عاصمی فرستاد. هر سه دفتر شعر به دست دو تن از محققان و منتقدان و شعردانان ماهر برای قضاوت داده شد که هر دوی آنها به صراحت گفتند که شاعر دفتر سوم با شاعر دو دفتر دیگر فرق می کند.
در تاریخ ۸/۴/۲۰۰۵ رفیق عاصمی به رفیق عمویی می نویسد:
“اما در مورد اشعار، كه دو كتابچه آن را برايتان بازپس فرستادم، و براى زحمتى كه كشيده بوديد [….] تشكر مى كنم، بايد بگويم، كه نتايج تحقيقات نشان مى دهد، كه شاعر خوش قريحه سراينده آن بخش از اشعار نيست، [….]. نظر استادان مسلم معاصر در شعر فارسى ترديدى در وجود دو سراينده با دو كيفيت و سطح مختلف محتوايى، مضمونى و توانايى بيان شاعرانه باقى نمى گذارد. ”
رفیق عاصمی در تاریخ ۱۶/۰۹/۲۰۰۵ به رفیق خاوری در این مورد می نویسد:
“عموئى اعلام داشت اين فرد بدون هر ترديدى سراينده اشعار مورد نظر است.[…].
هر دو مرجع […] صراحتاٌ گفتند، كه […] احتمال تعلق اشعار سروده شده در زندان به شاعر “كشف شده“ به كلى منتفى و وصله اى ناموزون است. “
علاوه بر این بعدها معلوم شد که دومین شاعر مدعی پیدا شده توسط عمویی می بایست هنگام سرودن این شعرها ۲۴-۲۵ ساله باشد (متولد سال ۱۳۳۸ – زندانی سال۱۳۶۲ ). این در حالی است که رفیق عاصمی در کتاب خود تفکر فلسفی و رشته تاریخی اصطلاحات به کار برده شد در شعرهای زندان را در شعرها و نوشته های قبل از زندان رفیق طبری یافته است و ثابت کرده است که این شعرها به خاطر بار عمیق فلسفی و شیوه ویژه نگارش «ترانهء خوابگونه» سروده هیچ کس دیگری جز طبری و یا “همزاد” او نیست.
در این موقع برای رفیق عاصمی هیچ شکی نبود که رفیق عمویی زیر فشار عظیمی از طرف رژیم است تا این دفترچه را منسوب به طبری نداند. حتا وقتی رفیق عاصمی برای ایشان نوشت که یکی از هم زندانیان طبری این موضوع را تایید کرده است، رفیق عمویی همچون یک دستور حزبی به رفیق عاصمی دستور توقف تحقیقات در مورد شعر را داد.
رفیق عاصمی در تاریخ ۷/۵/۲۰۰۵ به عمویی می نویسد:
“نحوه اعلام نظرتان، […]، در اين جملات خلاصه مى شود: “من چنين تشخيص داده ام… تحقيقات بيشترى را ضرورى نمى دانم… سراينده اشعار فقط شخص …. است“، [این] تحقيقات نيست، بلكه اعلام يك تصميم سياسى است. “
رفیق عاصمی در تاریخ ۹/۱۲/ ۲۰۰۵در این مورد به رفیق خاوری می نویسد:
“تصميم شبانه اى كه بنا به همه شواهد، بر او [عمویی] ديكته شده است. ”
لازم به توجه است که “راه توده” هم در مقالات متعددی این طور شبهه می کند که گویا طبری از سیاست بی زار بود و اصلا سیاسی نبود (یعنی تایید صحبت های رژیم).
بنا به دلایل پیش گفته نظر “توده ای ها” به عمل کرد خارج از زندان رفیق عمویی در مجموع منفی بود. اما پس از انتشار “صبر تلخ” همه ی اعضای گروه تحریریه “توده ای ها” آن را خواندند (حتا رفیق عاصمی با وجود مریضی شدید خود). نظر همه این رفقا این بود که رفیق عمویی با این کار حداقل وظیفه گزارش دهی خود از آن چه که در زندان گذشته است را به نحو احسن انجام داده است. در این مورد به رفیق سیامک وظیفه داده شد تا در دو مقاله به آن بپردازد که با نظرهای اصلاحی رفیق عاصمی انجام شد و انتشار یافت.
بنابراین “توده ای ها” انتشار “صبر تلخ” را به نفع حزب توده ی ایران می داند و هم زمان آن را سندی می داند که بسیاری از شک و تردیدها را در مورد فعالیت پس از زندان عمویی را می تواند پاک کند و از بین ببرد.
آیا رفیق عمویی و “ده مهر” در حال ساختن حزب توده ی جدیدی هستند؟ آن چه که به رفیق عمویی بر می گردد بهتر است که او به سفارش رفیق عاصمی گوش دهد و وارد این مباحث نشود. در مورد “ده مهر” باید گفت که آن چه که از نوشته های رفیق عاصمی در مورد این گروه در دست ما است (که امید است روزی انتشار یابد) نشان بر این دارد که این رفقا در مذاکره با “توده ای ها” تاکید داشتند که در فکر راه اندازی یک حزب توده ی جدیدی نیستند بلکه خواهان یگانگی و نزدیکی توده ای ها هستند. علاوه بر این رفیق عاصمی در این شکی نداشت که “ده مهر” هم چنان ارتباطات گسترده ای با “راه توده” دارد.
آیا رژیم از پراکندگی گردان توده ای برای توهم استفاده می کند؟ آیا رژیم از افراد خود بزرگ بین برای حزب سازی استفاده خواهد کرد؟ نظر “توده ای ها” همواره چنین بوده است که حتما چنین است. رفیق عاصمی در چندین نامه اعلام خطر رفیق خاوری در این مورد را به جا دانسته بود.
رفیق عاصمی در تاریخ ۱۷/۱۱/۲۰۰۸ در نامه خود به رفیق خاوری می نویسد:
“واقعيت تلخ آنست كه به علل تاريخى معين، كه بررسى آن موضوع اين سطور نيست، جنبش تودهاى اكنون از انسجام نظرى و سازمانى ضرور برخوردار نمىباشد. اين امر اما به معناى نفى “توده اى“ بودن و به “جنبش توده اى“ تعلق داشتن تك تك توده اى ها نبوده و همچنين مسئوليت هر تودهاى را براى پايان بخشيدن به اين وضع نفى نمى كند! اين مسئوليتى است كه همه تودهاى ها به آن پايبند و براى تحقق بخشيدن به آن مصممند، بىتفاوت از آنكه، در كدام بخش از جنبش تودهاى قرار دارند و مبارزه مىكنند.
تعلق داشتن به جنبش توده اى و مسئوليت داشتن در برابر سرنوشت جنبش و وظايف ناشى از اين جانبدارى، ادعايى بى پايه و اساس و يا تنها احساسى نيست، بلكه داراى زمينه اى عينى، قابل شناخت و كنترل است.به نظر مى رسد مى توان كوشش براى ساماندهى وحدت انديشه جنبش توده اى و پشت سر گذاشتن تشتت سازمانى و تحكيم مستمر يكپارچگى حزب توده ايران را از يكسو و پايبندى به اسلوب و متدولوژى علمى شناخته شده حزب توده ايران براى تجزيه و تحليل شرايط اجتماعى و نبرد طبقاتى جارى و از اين طريق استخراج رهنمودهاى ضرورى براى عمل و پراتيك جنبش توده اى تحت رهبرى حزب را ازسويى ديگر، زمينه عينى و قابل كنترل و محك شناخت سره از ناسره و تعلق داشتن به جنبش تودهاى و حزب آن ارزيابى نمود.
تجربه تاريخى نشان داده است كه يكى از شيوه هاى موفق ارتجاع در كشورهاى مختلف براى دستيابى به اهداف خود، در اين روش خلاصه شده است، كه با سعى در نابودى فيزيكى جنبشهاى انقلابى، امكان تداوم مبارزه منسجم و متشكل آنها را در آينده محدود و يا حتى براى دورانهايى غيرممكن سازد. جا انداختن جايگزينهاى انحرافى، روى ديگر شيوه سركوب فيزيكى را تشكيل مىدهد.
حزب توده ايران هر دوى اين شيوه هاى جنايتكارانه و محيلانه ارتجاع را بر تن و جان خود تجربه كرده است. “
با توجه به آن چه که رفیق عاصمی به رفیق خاوری نوشته است، می توان چنین نتیجه گیری کرد. آن چه که مسلم است این است که در مقابل خط رسمی حزب توده ی ایران، حداقل دو خط دیگر که خود را مخالف خط رسمی حزب توده ی ایران می دانند وجود دارد.
یک- “ده مهر” و “عدالت”؛ اگر “ده مهر” و “عدالت” را با وجود بعضی از اختلاف ها در یک گروه می گذاریم برای این است که هر دو به ضدامپریالیست بودن یک جناح جمهوری اسلامی که هم اکنون حاکم است باور دارند و با نصیحت خواهان تغییر سیاست به نفع مردم از این جناح هستند.
دو- طرفداران “راه توده” هستند که در کنار جناح بورژوازی بوروکرات در مقابل ولایت فقیه ایستاده اند.
حزب توده ی ایران بر عکس این گروه ها روی هیچ جناح جمهوری اسلامی سرمایه گزاری نمی کند و معتقد به اصلاح رژیم نیست و خواهان سرنگونی ولایت فقیه است و برای همین بزرگترین وظیفه خود را در حال حاضر وظیفه دموکراتیک و نزدیکی به احزاب و گروه هایی می داند که در این راه قدم گذاشته اند.
خط “توده ای ها” در این مورد مشخص است. ما (“توده ای ها”) به هیچ وجه اعتقادی به استحاله رژیم نداریم و در این مورد در کنار حزب توده ی ایران ایستاده ایم. ولی بر خلاف حزب توده ی ایران ما هم زمان وظیفه خود می دانیم که تا ان جا که در توان داریم بار وظیفه سوسیالیستی را بر دوش کشیم.
اما با وجود اختلاف های بسیار شدیدی که ما با اندیشه های “انحرافی” “ده مهر”، “عدالت” و “راه توده” داریم، ما معتقد به امنیتی کردن اختلافات نیستیم.
تجربه های سه دهه گذشته ما به خوبی نشان می دهد که برخوردهای امنیتی با دیدگاه های دیگر گروه هایی که خود را توده ای می دانند راه به جایی نمی برد. هر گروهی برای خود دیدگاهی دارد که طرفداران خود را دور آن جمع کرده است. اگر حتا موسسان این گروه ها “جاسوس” یا “وابسته” باشند باز نمی توان به این دلیل از برخورد با دیدگاه های آن ها امتناع کرد. این دیدگاه ها بازتاب دهنده منافع لایه ها و طبقات خاصی در نبرد طبقاتی جاری در جامعه است، و بنابراین نمی توان این روند کمابیش قانون مند را به زور متوقف کرد.
تنها راه صحیح برخورد ایدیولوژیک با این دیدگاه ها است.
مقاله های ذکر شده:
حماسهء نبرد انسان: دیالکتیک شعرهای زندان احسان طبری
نگاهی به آقای خمینی با چشمان رفیق عمویی!
حزب تودۀ ایران از مشی سیاسی-تشکیلاتی اصولی و مبارزۀ انقلابی خود منحرف نخواهد شد!
اطلاعیۀ دبیرخانۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران درباره انتشار نامهٔ محمد علی عمویی به رفیق علی خاوری
خوب بود قبل از نوشتن برخی مطالب حداقل یک مقدار بیشتر دقت می کردید. در مطلب نوشته اید: “آن چه که به نامه رفیق عمویی به رفیق خاوری بر می گردد، ما از متن مطلب، از آن جایی که هیچ کدام از این دو طرف نامه را منتشر نکرده اند، خبر نداریم.” خوب بود سایت 10 مهر را نگاه می کردید تا می دیدید که سایت 10 مهر این نامه را منتشر کرده است. اطلاعیه حزب هم همین را می گوید!! در مورد عمویی بد نبود روشن می کردید که روابط او با خدایی و دفاع او از علی خدایی و دروغ هایش در مورد زندان نبودن او با توهین زشت به زنده یاد آذر خانم، همسر شهید جوانشیر، را چگونه ارزیابی می کنید؟ سادگی ایشان؟ بی اطلاعی؟ وحدت طلبی؟ مسافرت کسی که به قول خودش “خیلی حساسیت امنیتی” روی او هست با پاسپورت جمهوری اسلامی به خارج را چگونه می بینید؟ خیرخواهی دستگاه های امنیتی؟ و دیدارهایی که او در بیرون از ایران را که اکثراً توسط علی خدایی سازمان دهی شده بود را چگونه ارزیابی می کنید؟ در ضمن در مورد کتاب “صبر تلخ” بحز خود بزرگ بینی های گوبلزی که گویا همه شعب حزب منتظر رهنمودهای ایشان بوده اند و در واقع تلاش برای قبولاندن این دروغ که او و رفیق کیانوری حزب را می گرداندند چه نکته ای را یافتید که نظرتان را دربارۀ عمویی عوض کرد؟ به قول بایک امیرخسروی ایشان تا قبل از انقلاب حتی یک حوزه حزبی را هم نگردانده بود چه رسد به اینکه سواد تشکیلاتی، سیاسی و یا نظری داشته باشد. آیا ما اینقدر ساده لوحیم که بپذیریم کتاب آقای عمویی دور از چشم دستگاه اطلاعاتی تنظیم و این روزها هم به طور رایگان در ایران پخش می شود و آقایان هم اصلاً متوجه نیستند؟ راستی ارزیابی شما از پاسخ عمویی به رفیق عاصمی در مورد بازنگشتنش به ایران چیست؟
با تشکر از رفیق جواد.
نامه مذکور خوانده شد و با خواندن آن لزومی در تغییر تحلیل این مقاله دیده نشده است.
تعبیر رفیق خاوری در مورد اهداف این نامه می تواند درست باشد، ولی برای رفع هر شبهه ای بهتر است که مهره های سوخته شده ای که “دستشان زیر ساطور” است از دخالت در جریان روز حزب امتناع کنند و در صورتی که برای خدمت حسن نیت دارند تلاش خود را همان طور که رفیق عاصمی گفته است در دفاع از تاریخ حزب توده ی ایران به کار ببرند.
علاوه بر این، باید دوباره تاکید شود که امنیتی کردن اختلافات درست نیست و باید با دیدگاه های “انحرافی” برخورد ایدیولوژیک کرد.
با تشکر از رفقای تودای ها. لطفا بنویسید که چرا نباید مساله را امنیتی کرد؟
موفق باشید
با سیاس فراوان از دوست گرامی جمال.
ببینید دوست گرامی. هر گاه که درگیری های کنونی میان توده ای ها امنیتی شود، واکاوی طبقاتی دیدگاه ها کنار زده می شود. و این برای توده ای ها پیامدهای بسیار دردآوری خواهد داشت؛ این کار آن ها را از قطب نمای طبقاتی خود به دور می کند.
برای نمونه فراموش می شود که “ده مهر” و حزب توده ی ایران در باره ی مرحله ای بودن انقلاب در پیش با هم هم داستان هستند. هم “ده مهر” و هم حزب توده ی ایران، انجام وظیفه سوسیالیستی را به فردای پس از انقلاب می سپارند. با از هم با امنیتی کردن درگیری ها، هم اندیشی حزب توده ی ایران با “ده مهر” در باره ی مقوله ملی- دموکراتیک به فراموشی سپرده می شود و در پشت پرده پنهان می ماند. حزب توده ی ایران با دوری گزیدن از آن چه که کنگره ششم در این باره گفته است، هم اکنون برداشت پرسش برانگیزی از مقوله ملی- دموکراتیک دارد که به درک “ده مهر” در این باره نزدیک است.
برای همین توده ای ها باید در شناسایی نگرش و دیدگاه نادرست، در هر کجا که ریشه داشته باشد توانا و نیرومند باشند.
امنیتی کردن ناسازگاری دیدگاه ها از بن نادرست است. اگر کسی در درون حزب توده ی ایران ایستادگی ستایش انگیزی از خود در زندان نشان داده است، شیرزنی نیز در “ده مهر” است که پایداری او زیر شکنجه در میان دوست و دشمن آوازه شده است.اگر از یک سو عمویی را باید برای آن چه که در زندان گذشت سرزنش کرد، از آن سوی هم باید در باره ی کسانی که با پرونده ناروشن در زندان، هم اکنون در در گوشه و کنار رهبری حزب توده ی ایران جای خوش کرده اند نیز سخن گفت. اگر از یک سوی افشین را باید برای رفتن به سوریه سرزنش کرد، از آن سوی هم باید رفتن رهبران حزب به کشورهای همسایه ایران را سرزنش کرد.
هشیار بودن در باره ی رخنه نیروهای امنیتی به درون حزب و روشن گری در باره ی حزب توده سازی رژیم کار درستی است که همواره باید به آن پرداخت، ولی نباید گذاشت برخی ها برای پنهان کردن دیدگاه های نادرست از آن گزافانه این چنین بهره برداری کنند.
توده ای ها باید بتوانند خط مستقل طبقاتی را در هر کجا که می بینند نیرومند کنند و در باره ی تلاش هایی که برای سازش طبقاتی در هر کجا که انجام می شود روشن گری کنند.
توده ای های درون حزب باید به روشنی به رهبری حزب توده ی ایران بگویند که “باشد ما هر آن چه را که در باره ی وابستگی این گروه ها می گویید می پذیریم، ولی با دیدگاه هایی که در پیش گذاشته می شود چه کنیم؟”
باید با نگرش و دیدگاه نادرست برخورد کرد یا نه؟ آیا حزب توده ی ایران وظیفه خود را برای نبرد ایدولوژیک با رخنه اندیشه بورژوازی و خرده بورژوازی در گردان “چپ” می پذیرد یا نه؟
دوست عزیز سیامک
در مورد دو مطلب نکاتی را خدمتتان عرض می کنم . امیدوارم مفید واقع شود.
در مورد ماجرای دفتر شعر باید بگویم رفقای زندان حداقل دو رفیق شاعر را به خوبی می شناسند. یکی زنده یاد اباذر غلامی از اعضای سازمان نظامی حزب بعد از انقلاب که چند سال پیش در رشت بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت و کتابهای شعر متعدد او در ایران منتشر شده است و در مجامع فرهنگی گیلان نامی شناخته شده است. اباذر غلامی بدون ورود در حاشیه و دسته بندی های گروهی عاشق حزب بود و میزبان عمویی در سفر به شمال.
رفیق دیگر دکتر بیژن حیدری است که اکنون در خارج از کشور بسر می برد و دوستان هم بند همه با اشعار او آشنا بودند و اشعارش در همان سالها به بیرون از زندان رسید و رفیق عاصمی اصرار داشتند این اشعار متعلق به رفیق طبری است و این جدال تا به آخر ادامه داشت. بر اساس گواهی هم بندیهای بیژن حیدری که اشعار او را از حفظ بودند عمویی قانع شد که اشعار متعلق به بیژن است بدون این که خود او اصلا بیژن را دیده باشد. منبع اطلاعات او زندانیان مرد گوهر دشت بوده است نه سازمان اطلاعات رژیم.
دوستان شاعر دیگری هم هستند اما این دو از همه معروف تر بودند که در زندان شعر می سرودند و هم بندیان لذت می بردند.
نکته دیگر در مورد رفیق شیرزنی است که شما او را به عضویت در ده مهر منتسب کرده اید. خیر ایشان مانند سایر رفقای زن زندانی به هیچ گروهی منتسب نیست و مطالب ارزشمند خود را برای سایتهای مختلف ارسال می کند. این فرهنگ ایرانی ماست که روابط فامیلی را با روابط سیاسی منطبق می بیند.
درود
دوست عزیز جواد
آنچه به نقل از عمویی در مورد خانم جوانشیر یاد می شود بر اساس شنیده های فرد ناشناس است که هیچگاه از طرف خود او تایید نشده است. صد البته که هر یک از ما بر اساس تجربیات شخصی خود در ارتباط با افراد می توانیم ارزیابی مشخصی داشته باشیم. اما کشاندن ارزیابی های شخصی به انتشار عمومی کاری نادرست است و عمویی این کار را انجام نداده است. یک سند یک مطلب از او در این باره در هیچ جا نمی توان یافت. در راه توده این مطلب آمده ومانند بسیاری مطالب غیرمسئولانه دیگر آن سایت نمی باید به آن استناد کرد. شاید بگویید که چرا فلانی تکذیب نکرد. طی بیست و اندی سال که این شخص آزاد شده است دائما اتهامات و افتراها چه از سوی “رفقا” و چه از سوی رژیم و چه از سوی مخالفان حزب مطرح شده است. روش و منش رفقای حزب هیچگاه این نبوده که در مقابل افتراها به طور شخصی برخورد کنند. گواه آن سیل دروغها و اتهاماتیست که به حزب در فاصله ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ وارد می شد. از خوشگذران های کنار دریای سیاه تا جاسوسهای شوروی و… و بسیاری دیگر. خائن و اپورتونیست و …. که نرم ترین دشنام ها بود. آیا یک بار حداقل یک بار یک نفر از این رفقا در آن سالها دفاع شخصی کردند؟ خیر. در پاسخ به پرسش امثال من تاکید می کردند که ما روی ترویج سیاست خود کار می کنیم و مسئله ما دفاع شخصی نیست. در این زمینه صحبت بسیار است.
این نکته را هم اضافه کنم که اگر سخن زنده یاد آذرخانم جوانشیر درست بود و رفیق عزیزمان جوانشیر فهمیده بود که یک فرد زندانی را به عنوان جاسوس راهی تشکیلات حزب کرده اند فکر می کنید فرد هشیار و زیرکی مانند جوانشیراین خبر را سالها مخفی نگاه میداشت تا روزی در سالها بعد اتفاقی آذرخانم خدایی را ببیند و …. دوستان عزیز چنین اخبار مهمی به سرعت در میان زندانیان توده ای منتشر می شد. در صف بازجویی در بهداری در ملاقاتها …. همیشه فرصت پچ پچ و انتقال اخبار وجود داشته و زندانیان از بسیاری مواضع و اتفاقات درون رهبری که جدا نگاه داشته می شدند با خبر بودند. درک این مسائل ساده است اما وقتی اصرار دارید که حکمی را صادر کنید چشم خود را بر منطق و حقیقت می بندید. به ویژه حضور فریبرز صالحی و حسین قلمبر و فرزاد دادگر از رفقای گروه منشعب در کنار رهبری حزب در زندان موجب می شد که این عزیزان زنده یاد با تروفرز و چابکی خود بسیاری موارد را از سمت رهبری به سایر زندانیان منتقل کنند و شگفت آور است که آگاهی از ارسال یک مامور به درون تشکیلات حزب از میان اخبار از قلم افتاده باشد.
در مورد ورود و خروج افراد از ایران آیا شما قاعده مشخصی می شناسید؟ سالها به ایشان پاسپورت ندادند و زمانی که دادند تصور می کردند ایشان برنمی گردد. همه اینجا می دانند که ترجیح رژیم بر خروج افراد موثر از کشور است. حتی دورانی که دوستان آزاد شده تا چند سال برای معرفی خود باید به آن آقایان مراجعه می کردند آنها را تشویق به خروج از کشور می کردند و این داستانی قدیمی است. فرمولی وجود ندارد که اگر کسی پاسپورت دارد فلان است و… و البته بالعکس.
اشاره کرده اید که ایشان تا قبل زندان یک حوزه نگردانده. ۲۵ سال زندان و ایفای نقش موثر و قوی در میان زندانیان و در کمون نظامیهای حزب حتما از نظر شما تجربه کمی است. در ضمن عمویی بعد انقلاب انواع مسئولیتهای مهم را بر عهده داشت آیا در اجرای آن مسئولیتها ضعفی داشت یا برعکس در قیاس با برخی از رفقای دیگر مدام جایگاهش در حزب بالاتر رفت. اگر به مورد معینی ایراد دارید چرا کل شخصیت یک فرد با همه سابقه و حیثیت او را زیر سوال می برید.
به نظر می رسد منابع اطلاعاتتان بسیار ناقص است یا تعمدی وجود دارد که دروغ را منتشر کنند تا به سوء تفاهم ها دامن بزنند. چه کسی گفته کتاب عمویی را مجانی در ایران پخش می کنند. چرا تا این حد بی انصاف هستید؟ آیا این کتاب افشاگر فشارهای غیرانسانی به رهبری حزب در کمیته مشترک نیست؟ آیا فقط دروغهای گوبلزی توجه شمارا جلب کرده است؟ آیا از پیش تصمیم نگرفته بودید که با محتوای این کتاب چگونه برخورد کنید؟
این که فردی انتخاب کند که در ایران بماند با همه موانع و تنگناها باید مورد تقدیر قرار گیرد نه آن که به محاکمه کشیده شود. شیوه استدلال شما دوستان بسیار دور از فضای واقعی مسائل است.
سلامت باشید
آقای دوست.
شما اینجوری صحبت میکنید که مثل اینکه با عمویی نشست و برخاست داری. اول می گی که عمویی با خدایی تماس نداره و هیچ حرفی در مورد زن رفیق جوانشیر در مورد خدایی نزد و بعدش میگی حرفای زن جوانشیر صحیح نیست. با این حرفت دوباره از خدایی دفاع میکنی. به این میگن زرنگی
ابتدا ابراز تاسف می کنم برای ذهن توطئه یاب شما که موجب می شود سخنی جز در راستای تفکر خود را سلامت ندانید.
۱- برای اطلاع از مواضع عمویی نیازی به نشست و برخاست ویژه ای نیست . تا قبل از کرونا در خانه او بر روی همه علاقه مندان یا پرسشگران باز بوده که بخش عمده آنها دانشجویان به ویژه محققان تاریخ معاصر و روزنامه نگاران و افراد مخالف حزب بوده اند. ماجرای گفته های آذر خانم هم حدود ۱۲ سال است که در ایران و در محافل مطرح شده و مواردی را که ذکر کردم همه می دانند.
۲- هرچند نیازی به توضیح نیست اما برای آرامش شما دوست عزیز من هیچ تعلق خاطری به خدایی و تحلیلهایش و گزافه گوییهایش ندارم. نه کاراکترش را می پسندم و نه شیوه هایی که در طول سالها برای پیشبرد مقصود خود اتخاذ کرده است. اما من امنیتی نگاه نمی کنم.
۳- به عنوان یک توده ای حق دارم در مورد حرفهای زنده یاد آذرخانم و تجربه و ارزیابی انبوه دوستان زندانی قضاوت خود را داشته باشم. این نامش زرنگیست ؟؟
۴- ببینید وقتی ملاک دوست و دشمن یابی انقدر محدود به محکوم کردن برخی افراد شود چقدر زمینه نفوذ افراد بی صلاحیت [حذف شد] یا مغرض در حزب تشدید می شود. مانند ابتدای انقلاب که هر کس ریش داشت مومن محسوب می شد و خودی. بگذریم
با درود بر حزب توده ایران و آرزوی تحقق اهداف و برنامه های انقلابیش
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید. گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم. «حسود ناحق گو». «رفیق doost”
دوستان گرامی سایت توده ای ها سلام!
نمی دانم شماره اخیر راه توده ربوده شده را خواندید یا خیر.
در آنجا علی خدایی بزعم خود مچ گیری کرده و با شلوغ بازی از پاسخگویی به اتهامات مطرح در آخرین سرمقاله نامه مردم ارگان مرکزی حزب توده ایران، شانه خالی کرده.
خدایی حتی نامه آقای امیر خسروی به تحریریه نامه مردم را درست نخوانده یا باحتمال یقین نخواسته بخواند که اشاره ایشان به سخنرانی آقای محمد امیدوار است و نه سرمقاله نامه مردم.
اما از همه مهمتر خدایی می نویسد که هواداران و اعضای حزب توده ایران رهبری حزب را زیر فشار قرار داده و از جمله می خواهند که خود را نه بعنوان حزب که بعنوان بخشی از آن معرفی کرده و تن به مذاکره ( با چه کسانی؟) دهند (نقل به مضمون).
حال با توجه به اینکه می دانم که شما با برخورد امنیتی به درستی مخالف هستید، ولی در زمانی که تمام شواهد وجود تهدیدی (یا شیطنتی) امنیتی را تایید می کنند، چگونه می خواهید با آن تئوریک برخورد کنید؟
این مقاله خدایی برای من کوچکترین شکی باقی نمیگذارد که وی ماموریتی دارد. شما با شناختی که از وی دارید، چرا یکبار برای همیشه وی را رسوای عالم نمی کنید؟ چرا با ارائه سند و شواهد مستدل پرده از همکاری خدایی با نفوذی های ساواک و واواک مثل هوشنگ اسدی، عبدالله شهبازی، بهرام پرتوی و … بر نمی دارید؟
کدام ملاحظات مانع شما می شوند؟
رفیق دوستی دیگر. من به شما اطمینان میدهم که مثل همیشه خدایی دارد شلوغ کاری میکند. هیچ عضوی داخل حزب فشار نمیآورد که حزب مثل خدایی مهر عدالت تسلیم جمهوری اسلامی بشه. اینا از تخیلات خدایی است. اگر فشاری باشد موضع علیه کل نظام است موضع شدید علیه کاپیتالیسم داخلی و نوکران امپریالیسم است.
موفق باشی
واقعا تعجب اور است که رفقای سابق اقای عمویی اینگونه با بی مهری و ناجوانمردانه با اوبرخورد میکنند ومحظورات اورا درنمی یابند انها که تجربه برخورد با دستگاه اطلاعاتی کشور و زندان ومعرفی های ماهانه ادامه دار وبازجویی های بعد از زندان را داشته اند و الان در سنین بالا هم هستند هیچ گاه به خود اجازه نمیدهند اینگونه با این لحن درباره ایشان سخن بگویند اینگونه برخوردها از ان جوانان خارج نشین کنار گود نشسته است که انتظار دارند پیرمردهای زجر کشیده داخل که محرومیت بسیار کشیده اند به اشاره انها حریف را لنگ کنند اینگونه برخوردها از شان این پیرمردها نمی کاهد اما نشان میدهد که منتقدین چقدر بی مایه هستند واصول انسانی در برخوردها را هم رعایت نمیکنند
مانی گرامی، بعنوان یک انسان در برابر همه رنج ها و سختی های که یکایک آرمان خواهان ایرانی در سه نظام اخیر متحمل شده اند، سر تعظیم فرود می آورم. در این میان محمد علی عمویی همچون صفر خان و … یکی از نمادهای تحمل طولانی این رنج و درد هاست.
اما محمد علی عمویی در مقام دبیر دوم سابق حزب توده ایران، دارای شخصیتی حقوقی نیز می باشد، که مسئولیت (درون تشکیلاتی) پاسخگویی و کمک به روشن کردن زوایای تاریک یورش به حزب را بر دوش وی می گذارد.
اگر با من موافق باشید حال باید به یکی دو سوال پاسخ داد:
۱- درست که در داخل ایران انتظار روشنگری از او و سایرین انتظاری نابجاست، اما چرا هنگامی که ایشان به اروپا آمد، حتی به قیمت مهاجرت دائمی، با حزب برای ایفای مسئولیت بالا تماس برقرار نکرد؟
۲- اگر شرایط داخل کشور امکان ابراز نظر آزاد پیرامون برخی مسائل و بویژه مسائل تشکیلاتی را به وی نمی دهد، چگونه است که علیرغم این شرایط ایشان در دفاع از عنصری همچون علیرضا خدایی اینطور سینه سپر میکند؟ لازم به ذکر است که آقای عمویی در ابتدای انتشار دوره دوم نشریه راه توده گفت که هیچ شناختی از علیرضا خدایی ندارد! آیا در اینجا ملاحظات رفیق بازی های خانوادگی الویت نیافته اند؟ یا اینکه مسائل دیگری مطرح هستند؟
از کنار موارد دیگر گذشته و منتظر پاسخ می مانم.
با درود
دوست گرامی مانی نوشتن متنون احساسی برای دفاع از علی عمویی نمی تواند حقیقت در مورد عملکرد عمویی در سالهای اخیررا پنهان کند.
1. کدام محدودیت های امنیتی!! نامه به رفیق خاوری را عمویی برای چاپ کردن به سایت ده مهرداد. کسی که محدویت امنیتی دارد چگونه نامه خود به دبیراول حزب تودۀ ایران درباره چگونگی سازمان دهی حزب در ایران را علنی می کند؟
2. رژیم تا به حال به هیچ یک از زندانیان مهم سیاسی و غیر مطمئن پاسپورت رسمی نداده که راحت به خارج از کشور بیاید با حزب کمونیست فرانسه دیدار کند و بگوید دارد حزب را در ایران را می چرخاند، با رهبری حزب چپ و فدائیان دیدار کند، برای 50 سالگی فدائیان پیام بفرستد و در این پیام ازدیدارش با بهروز خلیق نقل قول دروغ بیاورد.
3. همراه علی خدایی دردیدارهایی که او در آلمان برایش ترتیب داده باشد و در این دیدارها عملکرد علی خدایی را تأیید کند!
3. به قول دوست مان حیدر دایماً از کسی مانند علی خدایی که علی عمویی مدعی است او را نمی شناسد دفاع کند و “یاد مانده های” سراسر دروغ او را تأیید کند
4. خاطرات سه جلدی سراسر غلو دربارۀ اهمیت خودش در حزب را منتشر و در ایران آزادانه پخش کند و مدعی باشد که گویا تمام شعب حزب منتظر رهنمود های او بوده اند. ادعاهای پوچ آنهم از سوی کسی که نه تجربه تشکیلاتی دارد و نه سواد سیاسی و تئوریک!
5. راستی شما پیام علی عمویی به مناسبت هشتاد سالگی حزب را گوش کرده اید؟ آیا این نمونه تاسف انگیزی از خودستایی نیست که بیشترین هدفش تبلیغ کتاب خاطراتش است که بازتاب بسیار منفی ای در میان رفقای توده ای خصوصاً رفقای ایران داشته است؟
با نوشتارهای احساسی نمی توان توده ای ها را دربارۀ عملکرد بسیار آگاهانه رژیم برای ضربه زدن به حزب خام کرد. نصحیت “امنیتی” نکردن برخورد با علی خدایی و دوستان یعنی چشم بستن به عملکرد دستگاه های امنیتی رژیم. بحث “سیاسی – نظری” با عامل رژیم که مامور است و معذور آب در هاون کوبیدن است!
غریزه” حفظ خود ” از مهمترین غرایز انسانی است که سایر غرایز و از جمله” غریزه مالکیت ” و ” غریزه جنسی ” بنحوی به غریزه ” حفظ خود ” وابسته است .
احزاب کمونیست این غریزه را نادیده میگیرند . و اینک بر دور باطل میدمند .
ضمنا دکتر آرانی از آسیمیله شده های آذربایجانی است که بر ضد فرهنگ و زبان آبا و اجدادی خود فعالیت کرده است .
شکست بلوک کمونیسم نیز هیچ دلیلی برای ادامه فعالیت این تفکر باقی نگذاشته است و ……
لذا صحبت کردن در مورد تفکری که از ریشه نادرست است هدر دادن وقت است .