انتقاد “راه توده”، “عدالت” و “ده مهر” به حزب توده ی ایران ماتریالیستی- دیالکتیکی نیست!

image_pdfimage_print

مقاله ۳۴/۱۴۰۰
۶ آذر ۱۴۰۰، ۲۷ نوامبر ۲۰۲۱

پیش گفتار

نبرد طبقاتى در کشور ما ژرف تر از پیش شده است و واپس گرایان درونی و برونی براى‏‏ پراکندگی جنبش توده ای دوباره دست به کار شده اند.

روشن است که این برنامه رژیم پیش آمدی و ناگهانی نیست بلکه ریشه در ترسی دارد که در نهاد رژیم افتاده است؛ ترس از گردان یگانه جنبش توده ای زیر پرچم حزب توده ی ایران.

ترس از نگرش انقلابى‏‏ حزب توده ايران در برخورد با امپریالیسم و جمهوری سرمایه داری اسلامی و روشن گری و نبرد عليه برنامه نئوليبرال امپرياليستى‏‏ كه فرمان روایی سرمايه‏ دارى‏‏ مافيايى‏‏ در ايران آن را پیاده می کند، و ترس از نشان دادن این که برنامه‏ نواستعمارى‏‏ در تضاد رودررو و آشكار با منافع طبقه كارگر و ديگر رنج بران ايران است، می تواند دلیل کنش های واپس گرایان درون کشور و بنگاه ها رسانه‏ اى‏‏ “راست” گرایان در برون کشور عليه حزب توده ايران باشد.   

ولی با پراکندگی در جنبش توده ای، ما در ذهن توده ها بازتابی از یک پیش آهنگ از دیدگاه فرهنگی پس مانده و نا هم آهنگ می سازیم که نمی تواند به وظیفه ی بزرگ خود برای رهبری جنبش مانند گذشته پای بند و پی گیر باشد.   

 پس وظیفه توده ای ها در این میان چیست؟

 باید به برنامه واپس گرایان درونی و برونی براى‏‏ پاره‏ پاره كردن حزب پاسخ شايسته داد، ولی همان گونه که بارها گفته شد، اندیشه “امنیتی”، دیدگاه ها را زیر مه ای چگال گم می کند و هسته بنیانی درگیری را پشت پرده پنهان نگه می دارد. با بد و بی راه گفتن و يا با نشان دادن برخی تردیدها، شايد بتوان برخى‏‏ نيروها را از آن‏ها دور كرد، ولى‏‏ نمى‏‏ توان جنبش را بدین گونه رهبری كرد. “آزموده را آزمودن خطاست”، امنيتى‏‏ کردن درگیری ها به جای برخورد با دیدگاه ها، تاکنون کارساز نبوده است. افزون بر این، برخی از این گروه ها خواهان ”امنيتى‏‏“ كردن درگیری هستند تا خود را با “مظلوم نمایی” در پشت آن پنهان کنند.

 پرسش امروز این است که آیا زمان یگانگی جنبش توده‏ اى فرا رسیده است؟ آیا آغاز گفت و گوی سازنده حزب توده ی ایران با این گروه ها می تواند با یگانگی دیدگاه و هم پیوندی سازمانىِ در حزب توده ايران به سرانجام رسد؟  پاسخ آسان و کوتاه این است که بدون یک خط مشی مشترک نمی توان این گروه ها را زیر چتر حزب توده ی ایران گرد هم آورد، ولی هیچ گاه به این دلیل نباید از گفت و گو پرهیز کرد.

برای همین، در زير ما به ارزيابى‏ دیدگاه های گروه هایی در جنبش توده‏ اى می پردازیم و نشان می دهیم كه آن ها شیوه ماتریالیستی- دیالکتیکی را در بررسی و واکاوی پديده ‏هاى‏ اجتماعى‏ به کار نمی برند. ما نشان خواهیم داد که ویژه گی های همه ی این گروه ها در درک نکردن همگ (كليت) بهم ‏تنيده سویه های دوگانه نبرد براى‏ آزادى‏ هاى‏ دموکراتیک و نبرد با هدف برپايى‏ یک اقتصاد ملى‏ و دموکراتیک است. همه ی این گروه ها پیوند تنگاتنگ میان اين دو بخش جنبش كنونى‏ را نمی بینند.

برای آسان کردن درک درون مایه این نوشته، ما دیدگاه ها و برخوردهای گروه های اپوزیسیون (رودررو) جمهوری اسلامی را به سه دسته بخش کرده ایم.

دیدگاه های نادرست

يک- بخشى‏‏ از نیروها به این اندیشه نادرست رسیده اند که برای دست یابی به آزادى‏‏‏ و دمكراسى‏‏‏، مى‏‏‏ توان با نيروهاى‏‏‏ ”راست” در درون و برون كشور همكارى‏‏‏ داشت. پيامد چنين برداشتى‏‏‏ ندیده گرفتن تضاد میان خلق های میهن با امپرياليسم است. آن ها می خواهند به کمک هواداران سرمايه‏ دارى‏‏‏ و با هم کاری با امپریالیسم‏‏، آزادی را برای توده ها به ارمغان بیاورند. پیامد ناگوار چنین سیاستی را ما در هم کاری خاموش حزب كمونيست عراق با نیروهای یورش گر امپریالیستی براى‏‏‏ سرنگونى‏‏‏ رژيم ديكتاتورى‏‏‏ صدام حسين دیده ایم. یورشی که افزون بر ویران گری زیر ساختارهای کشور و آواره کردن میلیون ها عراقی، سیاست اقتصادی ددمنشانه نئوليبرالى‏‏‏ را بر همه ی پهنه های اقتصادی- اجتماعی فرمان روا کرد.   

روشن است که چشم اسفندیار این دیدگاه، جدا سازى‏‏‏ نبرد براى‏‏‏ آزادى‏‏‏ و پیکار براى‏‏‏ اقتصاد ملى‏‏‏- دموکراتیک است؛ پیکاری که در سرشت خود ضدامپریالیستی و ضدسرمایه داری است.    

دو- گروه هاى ديگرى‏‏‏ ‏ به اين برداشت رسیده اند كه برای دست يابى‏‏‏ به آزادى‏‏‏ هاى‏‏‏ دموکراتیک مى‏‏‏ توان با بخش بورژوازی بوروکراتیک سرمايه‏ دارى‏‏‏ در جمهورى‏‏‏ اسلامى‏‏‏ هم کاری کرد. این گروه ها، از میان آن ها “راه توده”، دنباله روی از بورژوازی بوروکراتیک را درست می دانند، چرا که بر این باور هستند که این بخش قانون پذیر و صلح خواه است و سركوب حزب توده ايران را نیز نادرست می داند.

ولی هواداران این لایه ارزيابى‏‏‏ از دیدگاه و کارکرد اقتصادى‏‏ اين بخش را از یاد می برند. قانون پذیری و صلح خواهى‏‏‏ بورژوازی انگلی جمهوری اسلامی، تاكنون نه تنها با كوشش اين بخش براى‏‏ برپايى‏‏‏ يک اقتصاد ملى‏‏‏ و دموکراتیک همراه نبوده است بلکه وارونه‏‏، این بخش یکی از هواداران بی چون و چرای پیاده سازی اقتصاد نئولیبرالیستی در میهن بوده است. اين بخش با سركوب جنبش کارگری و جلوگیری از سازمان دهی مستقل کارگران‏‏، شرايط مافيايى‏‏‏ غارت اقتصادى‏‏‏ را براى‏‏‏ سرمايه‏ دارى‏‏‏ فراهم نمود و بخش دولتى‏‏‏- اجتماعى‏‏‏ اقتصاد را به ورشكستگی كشانده است. پیاده سازی نسخه نئوليبرال امپرياليستى‏‏، به نام ”تعديل اقتصادى‏‏‏“ و خصوصى‏‏ سازى و ”آزادسازى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏“ پیوند منافع این لایه را با منافع سرمايه‏ دارى‏‏‏ جهانى‏‏‏ نشان می دهد. ”راه‏ توده“اى‏‏ كه هم واره پشتیبان پیاده کردن برنامه نئوليبرال امپرياليستى‏‏ بوده است‏‏، به جاى‏‏ روشن گرى‏‏ علیه برنامه ضددموكراتيک و ضدملى‏‏“تعديل اقتصادى‏‏ امپرياليستى‏‏“پیوسته در کنار «سردار سازندگى‏‏» و جانشینان او بوده است و هست. ”راه‏ توده“ پیوند دیالکتیکی میان دگرگونی روبنايى‏‏ و زيربنايى‏‏ را نمی بیند.

گروه دوم دچار اين پندار است، كه گويا با هم کاری با بخشى‏‏‏ از سرمايه‏ دارى‏‏‏ فرمان روا مى‏‏‏ توان به ”آزادى‏‏‏“ دست يافت. و پس از رسیدن به این آزادی می توان در شرايط دموکراتیک به نبرد با سياست اقتصادى‏‏‏ اين لایه پرداخت. ولی همان گونه که می دانیم، درون مایه و سرشت انقلاب ملى‏‏‏ و دموکراتیک برپایی یک اقتصاد ملى‏‏‏ و دموکراتیک است که در آن آزادى‏‏‏ هاى‏‏‏ دموکراتیک و عدالت اجتماعى‏‏‏ با هم گره خورده است. اين گروه نيز به جداسازى‏‏‏ ديالكتيک نبرد براى‏‏‏ آزادى‏‏‏ ها و پیکار براى‏‏‏ برپايى‏‏‏ اقتصاد ملى‏‏‏ و دموکراتیک تن مى ‏‏‏دهد.

سـه- گروه ديگرى‏‏‏ بر این باور پندارباقانه است كه براى‏‏‏ نبرد با امپرياليسم، باید از لایه هایی که با آزادى‏‏ هاى‏‏‏ دموکراتیک سرسازگارى‏‏‏ ندارند و برای آن تره هم خرد نمی کنند هم کاری کرد. این گروه می اندیشد که اين لایه ها با تجربه خود در نبرد ”ضدامپرياليستى‏‏‏“، در می یابند که باید خواست‏ هاى‏‏ دموکراتیک  مردم را ارج گذاشت و برای رسیدن به این برداشت حزب طبقه کارگر باید به پند و رهنمایی آن ها بپردازد. در اين دیدگاه نيز ما با پديده جدا سازى‏‏‏ غيرديالكتيكى‏‏‏ دو سویه نبرد براى‏‏‏ آزادى‏‏‏ و برپایی اقتصاد ملى‏‏‏ و دموکراتیک روبرو هستيم. این گروه دربرگیرنده “توفان” و برخی از گروه های توده ای است. اين توده‏ اى‏‏ ها می خواهند سياست ”اتحاد و انتقاد“ پس از پيروزى‏‏ انقلاب حزب توده ايران را به گونه ای مکانیکی نسخه برداری کند. نسخه برداری از سياست ”اتحاد و انتقاد“ گذشته که در شرايط مشخص و در پیوند با نيروهاى‏‏ مشخص به کار برده شده بود برای سیاست گذاری کنونی دست کم ساده باوری است.   

این گروه ها مانند حزب کمونیست سوریه به پشتیبانی بی چون و چرا از ویژگی “ضدامپریالیستی” رژیم با مطلق گرایی چشم بر روی سرکوب توده ها و بهره کشی برده وارونه از طبقه کارگر و دیگر رنج بران می بندند و یا به پند بسنده می کنند. “ده مهر” هم اکنون از دنبال کردن سیاست های اقتصادی نئولیبرالیستی از سوی دولت رئیسی سخن می گوید، ولی چیزی از این نمی نویسد که رهبر این رییس جمهوری سوگلی، با نیروی “ولایت فقیهی” خود با ”حكم حكومتى‏‏“ خود و با برداشتن اصل های پیش رو قانون اساسی از هم وار کنندگان پیاده سازی برنامه نئوليبرال امپرياليستى‏‏ بوده است که به سياست پایه ای فرمان روایی يك دست شده سرمايه‏ دارى‏‏ مافيايى‏‏ دگرگون شد. چگونه “ده مهر” و “عدالت” مى ‏‏توانند چنين شرايطى‏‏ ناگوار که در آن ددمنشانه ترین برنامه های سرمایه داری پیاده می شود را با دوران سياست ”اتحاد و انتقاد“ حزب توده ايران پس از پيروزى‏‏ انقلاب برابر و یکسان بدانند؟  

همان گونه که برخی از نیروهای اپوزیسیون با نديدن تضاد خلق ‏هاى‏‏ ميهن با امپرياليسم، به آرزوی پیش کشی آزادی از سوی امپریالیسم روز را به شب می رسانند، پنداربافی مطلق‏ گرانه “ده مهر” و “عدالت” درباره تضاد رژیم جمهوری اسلامی ”ولايى‏“ با امپرياليسم نیز آزادی را زیر پای ولایت فقیه قربانی می کند و برای پاس داری و ارج مندی از این ویژگی ضدامپریالیستی با دست و دل بازی چشم به روی نبرد طبقاتی کارگران علیه اقتصاد سرمایه داری می بندد.  

“ده مهر” در انتقاد خود به “طرح سند کنگره هفتم” حزب توده ی ایران به درستی از کم رنگی نبرد ضدامپریالیستی می نویسد، ولی به جای نتیجه گیری درست به دنبال هدف دیگری است. “ده مهر”  می نویسد “کوشیده‌اند تا «سرشت اقتصادی» امپریالیسم را، که لنین بر آن تأکید کرده است، کم‌رنگ کنند و تنها بر «سرشت سیاسی» آن، آن‌هم تنها در محدودهٔ «زورگویانه» بودن آن، تکیه ورزند، و بدین‌ ترتیب، مبارزه با امپریالیسم را به حد مبارزه با «زورگویی‌های» امپریالیسم تقلیل دهند.” ولی “ده مهر” خود چیزی از این نمی نویسد که «سرشت اقتصادی» امپریالیسم که جلوه آن را در فرمان روایی انحصاری «سرمایه‌ مالی ـ بانکی» بر سیستم مالی جهانی می توان دید، یکی از پایه های سیاست نواستعماری امپریالیسم است که با اقتصاد نئولیبرالیستی که همه ی لایه های بورژوازی انگلی در پیاده کردن آن با هم هم آواز و هم داستان بوده اند، زنجیر به پای خلق های ما می بندد.   

سپس “ده مهر” که نوشته خود را با پرچم مارکسیست- لنینیستی آغاز کرده بود، به ناچار راز دل خود را برای آن چه که می خواهد بگوید می گشاید و می گوید “از دیدگاه مارکسیستی ـ لنینیستی، در مرحلهٔ سلطهٔ امپریالیسم، تضاد جهانی کار و سرمایه در قالب تضاد میان مجموعهٔ خلق‌های جهان با امپریالیسم، که محور اصلی آن دفاع از استقلال کشورها در برابر سلطهٔ سیاسی، اقتصادی و نظامی امپریالیسم است، متبلور می‌شود. در عین حال، بر بستر این تضاد اصلی، تضادهای ثانوی دیگری مانند تضاد آزادی و دیکتاتوری، تضاد فقر و ثروت، و تضادها و اختلافات ملی، قومی و فرهنگی نیز وجود دارند که بسته به مرحلهٔ رشد و شرایط تاریخی هر یک از کشورها، یک یا چندی از آنها نقشی تعیین‌کننده پیدا می‌کنند”.

نخست این که “ده مهر” برای رسیدن به هدف خود، همه ی نشانه های جهانی برای چند قطبی شدن فرمان روایی اقتصادی- نظامی جهان را به کنار می زند و از “مرحلهٔ سلطهٔ امپریالیسم” سخن می راند.  

دوم این که در نوشته های دیگر “ده مهر” دیده ایم که “ده مهر” تضاد خلق با امپریالیسم را، تا سطح درگیری میان جمهوری اسلامی با امریکا و اسراییل پایین می آورد. “ده مهر” پنداربافانه بر این باور است که می توان علیه امپریالیسم با لایه هایی که پیاده کنندگان دستورهای نهادهای امپریالسیتی مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در اقتصاد کشور هستند هم کاری کرد!!! تلاش “ده مهر” و “عدالت” برای بزرگ کردن درگیری میان امریکا و جمهوری اسلامی تا به اندازه یک جنگ بزرگ ضدامپریالیستی نشان دادن سراب به جای آب است. همان گونه که رفیق عمویی در “صبر تلخ” یادآوری کرده است، سازش با امپریالیسم هم زاد خود جمهوری اسلامی است که مامای برجسته آن خود آقای خمینی بوده است. همان گونه که در عراق، افغانستان و لیبی دیده ایم، جمهوری اسلامی بی هیچ شرمی، دست به هر سازشی با امریکا می زند، به شرطی که این هم کاری به شیعه سازی خاورمیانه کمک کند.   

سوم این که “ده مهر” فروکاست گرایانه این تضاد را تنها تضاد اصلی می داند.  

“ده مهر” که خود را از پی روان به حق خط مشی گذشته حزب می داند، به ناگهان هر آن چه را که در باره ی انقلاب ملی- دموکراتیک آموخته است به فراموشی می سپرد. همان گونه که می دانیم وظیفه انقلاب ملی- دموکراتیک حل سه تضاد آزادی- دیکتاتوری، کار- سرمایه و خلق های میهن- امپریالیسم است. ولی “ده مهر” مطلق گرایانه تنها یک تضاد را، آن هم با کژاندیشی، برجسته می کند و دیگر تضادها را “ثانوی” می داند. “ده مهر” نه تنها تضاد “کار و سرمایه” را “ثانوی” می داند بلکه به آن اندازه از نبرد طبقاتی می ترسد که آن را تضاد “فقر و ثروت” می خواند. می بینیم که هر گاه که به سود این رفیقان باشد، آن ها چگونه مقوله های مارکسیستی را به زیر فرش جارو می کنند.  

“عدالت” و “ده مهر”  درک نمى‏‏ كنند كه پیکار عليه امپرياليسم، با دنباله‏ روى‏ از ولایت فقیه انجام نمی شود، بلكه با افراشتن پرچم انديشه سوسیالیسم علمى‏ و با سازمان دهی و بسیج طبقه كارگر و بالا بردن آگاهى‏ طبقاتى‏ آن انجام می شود!

“عدالت” و “ده مهر”  درک نمى‏‏ كنند كه بدون بست دادن پای گاه اجتماعى‏‏ جنبش، پيروزى‏‏ آن سخت می شود. اين گستردگی ولی بدون پشتیبانی از خواست‏ هاى‏‏ صنفى‏‏ و سياسى‏‏ طبقه كارگر، افزایش دستمزد، حق برخودارى‏‏ از سنديكاهاى‏‏ آزاد، حق پیمان های گروهی، از میان برداشتن پیمان های گذرا، نمی تواند انجام شود. پشتیبانی از این خواست ها نیز بدون نبرد عليه برنامه ”آزادسازى‏‏ اقتصادى‏‏“ امپرياليستى‏‏، شدنی نيست.  بازدارنده بنیادی حقوقی خصوصى‏‏ سازى‏‏ اصل ٤٤ قانون اساسى‏‏ بود که با فرمان رهبر و با سفارش آقای احمدی نژاد از میان برداشته شد. سال ها “عدالت” با خاک پاشی به چشم توده ای ها احمدى‏‏ نژاد را پشتیبان تنگ دستان می دانست که می خواهد با دادن  شركت‏ هاى‏‏ ”شبه ‏دولتى‏‏“ مانند ”خاتم‏النبياء“ و …، به سران سپاه اين سرمایه ها را از دست طبقه بورژوازی رها کند!!! ولی همه ی ما می دانیم که احمدی نژاد برای وابسته کردن اقتصاد میهن از سوی بانک جهانی و صندوق بین المللی مدال گرفت!!! “عدالت” و “ده مهر”  درک نمى‏‏ كنند كه نبرد با فرمان روایی اقتصادى‏‏- سياسى‏‏- فرهنگى‏‏ و نظامى‏‏ امپرياليسم، پیاده کردن یک برنامه اقتصاد ملى‏‏ دموكراتيک، يعنى‏‏ سياستى‏‏ روشن و پی گیر عليه برنامه نئوليبرال امپرياليستى‏‏ است.

چشمک به چپ گردش به راست

ريشه نادرست در دیدگاه های هر سه گروه، فراموشی یگانگی پیوند دیالکتیکی نبرد براى‏‏‏ آزادى‏‏‏ هاى‏‏‏ دموکراتیک و نبرد براى‏‏‏ برپايى‏‏‏ اقتصادِ ملى‏‏‏ و دموکراتیک مى‏‏‏ باشد.   

نگاهى‏‏ به نوشته های ”راه‏ توده“ و “عدالت“ “ده مهر” نشان دهنده برنامه های واپس گرایان درونی و برونی برای پاره پاره کردن جنبش توده ای است. یادآوری شود که این به معنا هم کاری آن ها با نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی نیست. ولی روشن است که جمهوری اسلامی مانند هر رژیمی گرایش هایی را که در درون جنبش به سود خود می داند با شیوه های گوناگون نیرومند می کند

“راه توده” هنوز پس از ۴۰ سال راست روی پیوسته و فرو رفتن سرتاسر جمهوری اسلامی در کام ویران گر اقتصاد سرمایه داری، سخن از پشتیبانی از آرمان های «انقلاب ٥٧» و به کاربردن شیوه «نبرد که بر که» می کند و ”عدالت“ و “ده مهر” با کوبیدن بر کوس “ضدامپریالیستی” بخشی از رژیم، شوربختانه به پشتیبانی از ”ولايت فقيه“ و ”اصول گرايان“ می پردازند و نبرد توده ها عليه آن‏ ها را هرزوارش (تخطئه) مى‏ كنند و نادرست می دانند! بی هوده هم نیست که حزب کمونیست دست آموز بشر اسد نمونه برتر آن ها برای یک حزب کمونیست است.  

همه ی این گروه ها به جای انجام دادن نقش آگاهانه نيروی انقلابی، سیاست خود را بر چارچوب گردن نهادگی (تسليم) و دنباله روی به سود منافع فرمان روایی سرمايه داری پایه گزاری کردند و می كوشند که این خط مشی نادرست را با تن پوش زیبای توده ای بيارايند!

“راست” و “چپ” سرشت مرحله ملى‏‏- دموكراتيك انقلاب را تهی مى‏‏ كنند. “عدالت” و “ده مهر” هم مانند نیروهای “راست”می خواهند انقلاب بورژوا دموكراتيك را به جای انقلاب ملى‏‏- دموکراتیک بگذارند. یکی ویژگی ضدامپریالیستی انقلاب ملى‏‏- دموکراتیک را نمی پذیرد و دیگری ویژگی ضددیکتاتوری و ضدسرمایه داری انقلاب ملى‏‏- دموکراتیک را نمی پذیرد.

حتا سیاست اتحادی این گروه ها هم بوی دنباله روی می دهد. آن ها به دنبال اتحادی هستند که در سطح پذیرش متحدان است و نه در سطح برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران که به نبرد اتحادی- دمکراتیک سوی سوسیالیستی می دهد و درستی آن را به متحدان نشان می دهد.

برنامه حداقل کارگری سخن از پیوند وظیفه های دموکراتیک و اتحادی و وظیفه های سوسیالیستی ما می کند. ولی آن ها پافشاری دارند که ما تنها به وظیفه “ضدامپریالیستی” خود با دنبال روی از واپس گرایان لایه بورژوازی انگلی بپردازیم و وظیفه سوسیالیستی و نبرد برای آزادی را فراموش کنیم. و تنها وظیفه اتحادی که برای حزب طبقه کارگر درست می دانند دنبال روی و پندگویی به این لایه بورژوازی برای کمک به شیعه سازی خاورمیانه است.

نباید فراموش نمود که این گروه ها درست وارونه سیاست مستقل طبقاتی، ما را به سوی سیاست نادرست دنباله روی از این یا آن لایه بورژوازی انگلی جمهوری اسلامی فرا می خوانند. شادروان رفیق عاصمی هم واره از این گروه ها خواسته است که پیش از انتقاد “برادری” خود را نشان دهند. ولی آن ها هیچ گاه سخنی در باره ی نگرش خود به سیاست مستقل طبقاتی حزب توده ایران، و سرشت برنامه حداقل کارگری نگفتند و دیدگاه خود را روشن نساختند؟ خاموشی ”راه توده“، ”عدالت“ و همه گروه هایی كه داوی توده ای بودن دارند، در باره ی سرشت انقلابی برنامه حداقل كارگری به چه معناست؟   

جایی برای گفت و گو و چانه زنی در باره ی استقلال برنامه طبقاتی حزب توده ایران نیست، زیرا اگر ما مانند حزب کمونیست سوریه نمی خواهیم که ملیجک فرمان روایان باشیم، پس باید به نام و نشان (هویت) طبقاتی حزب طبقه کارگر ایران پای بند بمانیم.

انتقاد ماتریالستی دیالکتیکی با کاربرد یک سیاست علمی- طبقاتی با شناخت تضادهایی بنیانی در جامعه آغاز می کند که حل آن ها، راه پیشرفت اقتصادی- اجتماعی جامعه را می گشاید! بنابراین همان گونه که دیده ایم انتقاد “عدالت” و “ده مهر” اگر چه با تن پوش مارکسیستی- لنینیستی انجام می شود، ولی به همان اندازه “راه توده” انتقادی از “راست” است.

چه باید کرد؟

هنگامی که از شرایط انقلابی سخن رانده می شود، برخی ها به درستی از آماده نبودن شرایط ذهنی سخن می رانند، ولی انتقادهای “عدالت” و “ده مهر” به حزب توده ی ایران که بر پایه ی سیاست مستقل طبقاتی نیست، نه تنها کمکی به آمادگی شرایط ذهنی نمی کند بلکه با دنباله روی از یک لایه ای در درون فرمان روایی جمهوری اسلامی ما را از این شرایط حتا بسیار به دور می کند.

پس ماندگی شرایط ذهنی تنها با نبرد روشن گرانه و پافشاری بر سیاست مستقل طبقاتی حزب توده ایران می تواند از میان برداشته شود. سرشت طبقاتی حزب در سیاست مستقل آن نمود می یابد. هواداری از استقلال طبقاتی حزب با پیاده کردن سیاست انقلابی آن و بردن پیام های بنیانی  آن میان توده ها مادیت می یابد. آن چه که حزب توده ی ایران پس از انقلاب بهمن کرده بود، دنباله روی از یک لایه بورژوازی نبود بلکه ما سیاست مستقل طبقاتی خود و برنامه ی خود را داشتیم و بر پایه ی آن اگر طبقه ای و یا لایه ای هوادار پیاده کردن برنامه ما بود ،ما از آن پشتیبانی می کردیم. پیش آهنگ ما بودیم، آن ها بودند که برنامه ما را دنبال می کردند. گروه های توده ای هم اکنون درست وارونه آن روز کار می کنند، برنامه ای ندارند، نیرویی ندارند و تنها کار درست را دنباله روی از بخشی از درون رژیم می دانند که راه به ناکجاآباد دارد.

باید بررسی را از زیر سنگ سیاست طبقاتی حزب توده ایران آغاز نمود. ششمین کنگره ی حزب توده ی ایران به پیش گزاری یک برنامه اقتصاد ملی برای مرحله ی ملی- دمکراتیک انقلاب می پردازد که تنها راه گریز از این بن بست سرمایه داری نئولیبرالی اسلامی کنونی هست.

ما بارها گفته ایم که پيوند دیالکتیکی ميان وظيفه دموكراتيک و سوسياليستی حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران اهرم سازمان دهی و بسیج طبقه كارگر و ديگر نيروهای انقلابی و پیش رو برای دگرگونی های بنيادی است.

کینه این گروه ها به ششمین کنگره ی حزب توده ایران نیز برای پافشاری به پیوند میان نبرد صنفی- دمکراتیک- اتحادی و سیاسی- طبقاتی- سوسیالیستی است. می‌توان درباره ی هم سنگی دو وظیفه دمکراتیک و سوسیالیستی در برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران برای لحظه ی مشخص تاریخی دارای نگرش های گوناگون بود، ولی نمی‌توان یکی را به سود دیگر فراموش کرد. پای بندی به دو وظیفه ی دمکراتیک و سوسیالیستی در نبرد طبقاتی روز در جامعه، ریشه در شناخت تضادها در جامعه و یافتن راه چاره برای حل آن ها دارد.

این گروه ها در سخن برای مارکسیسم- لنینیسم سینه چاک می کنند، ولی در عمل سرکردگی طبقه کارگر ایران را برای حل تضاد اصلی جامعه نمی پذیرند و بدین گونه نیازی به پیوند میان نبرد دمکراتیک و سوسیالیستی حزب توده ایران نمی بینند. آن ها با فراموشی اصل لنینی سیاست مستقل طبقاتی حزب طبقه کارگر، به دنباله روی از لایه هایی از فرمان روایی سرمایه داری- اسلامی می پردازند.

پایان سخن

همان گونه که دیده ایم، انتقاد و خرده گیری این گروه ها از حزب توده ی ایران یک انتقاد ماتریالیستی- دیالکتیکی نیست بلکه یک انتقاد مکانیکی- ماتریالیستی است که آن چه را که کهن و میرنده است، می خواهد به زور زنده نگه دارد. به سخنی دیگر، انتقاد آن ها با ارج مندی به استقلال طبقاتی حزب طبقه کارگر انجام نمی شود بلکه آن ها هم واره در تلاش هستند که ما را گوش واره به گوش رژیم و نگین به انگشتر ولایت فقیه کنند.  

هیچ کدام از این گروه ها از ژرفش نبرد طبقاتی در جامعه سخن نمی گویند و نمی توانند و نمی خواهند از تضاد میان طبقه کارگر و دیگر لایه های زیر فشار با روبنای دیکتاتوری ولایی و زیربنای نظام سرمایه داری وابسته به اقتصاد امپریالیستی چیزی بگویند. ولی هزاران واژه در باره ی پاک سازی لایه های گوناگون بورژوازی انگلی در جمهوری اسلامی و برای درستی هم کاری ما با یکی از این لایه ها به روی کاغذ سیاه می کنند. این گروه ها پیوسته با شب چراغ کم توانی در تاریک خانه های جمهوری اسلامی به دنبال دلیلی برای دنباله روی ما از این لایه ها می گردند.

اگر این گروه ها با دید سیاست مستقل طبقاتی به پدیده ها نگاه می کردند، به آن گاه توده ای ها در می یافتند که همه ی لایه های بورژوازی انگلی فرمان روا، پیاده کنندگان اقتصاد سیاسی دیکته شده از سوی امپریالیسم هستند که هدف بنیانی آن حل پرسش «مالکیت» در نظام سرمایه داری به سود لایه های انگلی بورژوازی و امپریالیسم است.  

آیا به این دلیل باید از گفت و گو با آن ها پرهیز کرد و یا به آن ها انگ زد؟

تنها پی گيرى‏‏ خط‏مشى انقلابى حزب توده ايران در جنبش دموكراتیک و كارگرى و ژرف کردن وظیفه سوسیالیستی می تواند نقشه های دشمن را بر باد دهد و نیروهای رفته را بازبرگرداند.

بی تردید تا زمان انقلاب آینده، ما با این دیدگاه های نادرست هم راه خواهیم بود. بنابراین، هم اکنون یگانگی سازمانی سرابی بیش نیست. ولی باید تا آن جا که شدنی است به گفتگو با هم و بررسی دیدگاه ها پرداخت. هنگامی که آوار انقلاب پرده های دروغین مردم گرایی، آزادی خواهی و ضدامپریالیستی لایه های گوناگون سرمایه داری فرمان روا بر میهن ما را درید، این گروه ها خانه ی دیگری سوای حزب توده ی ایران ندارند. برای همین، باید از هم اکنون پلی به آینده ساخت و جنبش توده ای را نیرومند کرد. هواداران این گروه ها نیروی های نهفته ما هستند که می توان آن ها را در فردای انقلاب به سود جنبش به پهنه نبرد فراخواند و هم سنگی نیروها را به سود طبقه کارگر ساخت.

وظیفه روز توده ای ها روشن گری در باره ی برنامه واپس گرایان درونی و برونی برای رخنه اندیشه های غیرپرولتری در باره ی سازش طبقاتی است؛ اندیشه ای که مایه پراکندگی و گروه‏ بندى‏‏ در جنبش توده‏ اى‏‏ است، نه انگ زنی.

نوشته های کمکی

”طرح سند” کنگره هفتم یک گام به پس!

نگاهی به آقای خمینی با چشمان رفیق عمویی!

ارزیابی «۱۰ مهر» از «طرح‌های اسناد کنگرهٔ هفتم» ــ بخش دوم

2 Comments

  1. علی

    بسیار متاسفم !!تمامی اتهاماتی که به راه توده و سایرین زده شده غیر وافعی است و برداشت شخصی است بنده اکثر نوشته های این رفقا را میخوانم وچنین برداشتی ندارم این نوع برداشت ذهنی نه تنها به اتحاد توده ایها نمی انجامد خود موجب تفرقه است!!لازم به دکر است که بده صد در صد موافق نظات راه توده و … نیستم ولی انتقاد می بایست مستدل و واقعی باشد نه برداشتکلی بدون سندو درک!!!!

    1. سیامک

      با سپاس از دوست گرامی علی.

      در نوشته ای که شما از آن سخن می گویید، تنها یک جمله زیر در باره ی “راه توده” نوشته شده است.

      ”راه‏ توده“اى‏‏ که هم واره پشتیبان پیاده کردن برنامه نئولیبرال امپریالیستى‏‏ بوده است‏‏، به جاى‏‏ روشن گرى‏‏ علیه برنامه ضددموکراتیک و ضدملى‏‏“تعدیل اقتصادى‏‏ امپریالیستى‏‏“پیوسته در کنار «سردار سازندگى‏‏» و جانشینان او بوده است و هست.

      کجای این جمله نادرست است؟

      به دید شما آیا ”راه‏ توده“ از آقای رفسنجانی و پس از او از آقای روحانی و سیاست هایشان پشتیبانی نکرد؟
      به دید شما آیا رفسنجانی و پس از او روحانی از پیاده کنندگان اقتصاد نئولیبرالیستی در مهین ما نبودند؟

      روز خوش

      سیامک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *