1

کنگره ۲۶ ام ”راه کارگر”، یک گام به جلو!

مقاله ۴۱/۱۴۰۰
۱۷ بهمن ۱۴۰۰، ۶ فوریه ۲۰۲۲

پیش گفتار

روی دادها در میهن ما خیلی به تندی رخ می دهند. نبرد طبقاتی هر روز ژرفش می یابد و پیکار برای آزادی هر روز از روز پیش گسترده تر می شود. آن هایی که ”چپ” هستند و با مقوله لنینی شرایط انقلاب آشنا هستند به خوبی می دانند که شرایط عینی انقلاب آماده هست. این آمادگی را می توان حتا در واکاوی های سرپوشیده و نهانی (محرمانه) نیروهای امنیتی رژیم در باره ی شرایط کنونی که به برون درز کرده است هم دید.   

به گفته لنین، رژیم تنها با آماده بودن شرایط عینی، خود به خود برانداخته نمی شود و دستگاه دولتی آن درهم نمی شکند؛ شرایط ذهنی انقلاب نیز باید آماده باشد. بسیاری از گروه های گوناگون ”چپ” می پذیرند که شرایط ذهنی انقلاب فراهم نیست. برای انجام این کار، طبقه انقلابی با رهبری پیش آهنگان متحد خود، باید آن چنان نیرومند باشد که بتواند برنامه ی کلان خود را به توده ها بپذیراند و آن ها را زیر رهبری خویش گرد هم آورد و سازمان دهی کند.

ولی شوربختانه باید پذیرفت که هنگامی که نیروهای هوادار سرمایه داری هر روز یگانه تر می شوند و پیوندهای نهان و آشکار آن ها با هم ژرف تر می شود، نیرو های ”چپ” با همه ی سخنان درست و زیبا، هنوز بسیار پراکنده تر از آن هستند که بتوانند در رهبری جنبش سنگینی کنند. ”چپ” هم اکنون برای به دست گرفتن رهبری جنبش در پیکار دشوار با زمان است.       

در این جاست که کنگره سازمان ”راه کارگر” در بررسی امروز ما برجسته می شود. هدف این نوشته یک بررسی همه سویه از آن چه که در کنگره گذشت نیست بلکه نگارنده به بررسی نکته های برجسته ی خوشه چینی شده از گزارش کنگره می پردازد.

بررسی بسیار کوتاه تاریخ ”راه کارگر”

”راه کارگر” بخت آن را داشته است که به سخنان رهبری برآمده از انقلاب باور نداشته باشد و هم زمان به آن اندازه هشیار باشد که در برابر این رهبری “زبان آهن و آتش” به کار نبرد. هنگامی که ما از بخت سخن می گوییم، برای این است که واکاوی ”راه کارگر” از روحانی های آن زمان هم چون یک کاست، یک واکاوی مارکسیستی نبوده است. اگرچه که این مقوله به آن ها کمک کرد که تا به پشتیبانی از رهبری انقلاب نپردازند، یا برای نپذیرفتن برآیند انقلاب دلیل سازند.

“راه کارگر” در کوچ، گردش به راست و ”چپ” داشته است. سال های درازی تنها به دنبال انقلاب سوسیالیستی بود و در کنگره ۲۴ به ناگهان امیدوار بود که به توان با فشار توده ها، ولایت فقیه و هوادارانش را ناگزیر ساخت که در برابر نئولیبرال سازی اقتصاد میهن بایستند و برنامه تامین اجتماعی فراگیر برای همگان را پیاده کنند.     

راستش این است که ”راه کارگر” سازمان بسیار کوچک ”چپ” است که جای پای سنگینی در شاخه های گوناگون فرهنگ میهن ما ندارد و حتا در میان طبقه ای که خود را پیش آهنگ آن می داند چندان شناخته شده نیست و در تاریخ جنبش کارگری کمابیش ناپیدا (غایب) است. با این همه، از آن جایی که این سازمان برای باور نداشتن به “دموکرات های انقلابی” و “راه رشد غیرسرمایه داری” در میان روشن اندیشان ”چپ” جای گاهی دارد و به دید نگارنده نزدیکی دیدگاه سیاسی آن با خط مشی حزب توده ی ایران نیز چشم گیر است، این بررسی کنونی می تواند دست آوردهایی داشته باشد.       

واکاوی طبقاتی و جای گاه طبقه کارگر

پرسش برانگیز است که چرا از مقوله های شناخته شده مارکسیستی چندان در گزارش سیاسی بهره مندی نمی شود. در گزارش سیاسی کنگره هیچ واکاوی در باره ی ساختار طبقاتی رژیم دیده نمی شود. روشن نیست که طبقه کارگر با چه طبقه یا طبقه هایی در جنگ است.

“راه کارگر” در این باره می نویسد که ” ما شاهد زندگی لوکس و پر ریخت و پاش اقلیتی پروار شده از خادمان ولایت و نوکیسگان تازه به نعمت رسیده و ابرمیلیاردرهائی هستیم که از خوان نعمت کشور و بنیادهای رنگارنگ وابسته به دستگاه ولایت و بودجه های  دولتی، قشر تازه ای از ثروتمندان و بورژوازی جدیدی را شکل داده اند که به غارت و چپاول و تقسیم غنائم مشغولند.”   

هنگامی که سخن از “قشر تازه ای از ثروتمندان و بورژوازی جدید” می شود، جا داشت که این قشر با کاربرد ترمینولوژی (واژگان شناسی) مارکسیستی نام گذاری می شد و جای گاهش در دستگاه فرماندهی جمهوری اسلامی روشن می شد و ناهم سازی ها و همانندی ها و هم کاری های آن با دیگر لایه های بورژوازی آشکار می شد، ولی ”گزارش” در این باره چیزی نمی گوید.

”گزارش” به درستی به این می پردازد که رژیم هم دست شده است و هر سه قوه زیر رهبری ولی فقیه افتاده است، ولی حتا در این جا نیز سخنی از این گفته نمی شود که چه طبقه هایی یا لایه هایی بر دیگران چیره شده اند.  

”گزارش” به درستی در باره ی اعتصاب ها می گوید که “این پاسخ کارگران ایران به بحران اقتصادی – اجتماعی عمیقی است که سراپای نظام سرمایه داری ایران را فرا گرفته است. بحرانی ناشی از اجرای سیاستهای ریاضت اقتصادی نئولیبرالی حکومت که از دوران پس از جنگ با عراق بدون هیچ گسستی ادامه داشته و با تحریمهای قدرتهای امپریالیستی تشدید شده است.”

همان گونه که ما بارها گفته ایم، سازمان هم درخواست های اعتصاب های کنونی کارگران را تنها اقتصادی و صنفی نمی داند بلکه رگه های نبرد  طبقاتی، سیاسی نیز در آن می بیند و نقش طبقه کارگر را در رهبری جنبش برجسته می کند.

”گزارش” می نویسد که “اعتصاب پرشکوه کارگران پیمانی و پروژه ای صنعت نفت و گاز و پتروشیمی که بلافاصله پس از نمایش انتخابات ریاست جمهوری شروع شد، نشان می دهد که جنبش کارگری می تواند جنبش پیشگام، جنبش امید و ستون فقرات و سنگر اصلی پیکار برای دست یابی به آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم در ایران باشد. […]. بنابراین طبقه کارگر می تواند به نقطه پیوند جنبش های ملیت های تحت ستم ایران، جنبش زنان و جوانان مبدل شود.” 

بدین گونه، پیوند و هم آهنگی میان شاخه های گوناگون جنبش، آن را در یک خیزش هم آهنگ و سرتاسری نیرومند خواهد کرد. 

“گزارش” می نویسد که نبرد برای پایان دادن به خصوصی سازی در سرشت خود یک نبرد ضدسرمایه داری است. بدین گونه، دید کنونی “راه کارگر” به روشنی پیوند نبرد صنفی کارگران را با نبرد ضدسرمایه داری می بینید (در کنگره ۲۴ ام این پیوند دیده نمی شود).

با این همه، “گزارش” از چپ گرایی در جنبش کارگری خرسند نیست و در باره ی دوستان چپ گرای خود می گوید که “طرح اداره شورائی و رجوع به خرد جمعی برای پیشبرد مبارزه اعتصابی یک چیز است و هم تراز کردن مقولاتی چون شورا بمثابه یک تشکل پایدار مبارزه مطالباتی – سیاسی و تنوع آنها همچون شوراهای کنترل و نظارت کنترل، شوراهای حکومتی و نظام شورائی چیز دیگر. “”برخی از فرقه های ایدئولوژیک درین زمینه نقش بسیار مهمی در ایجاد اغتشاش و درهم آمیزی نادرست مفاهیم و اشکال موجود تا کنونی ایفا کرده اند. سوءاستفاده از تشابهات اسمی  بحدیست که میتوان به جرات گفت که این فرقه ها منطق صوری و فلسفه نومینالیستی ( نام انگاری ) را جایگزین دیالکتیک مارکسی کرده اند. این نه تنها کمکی به جنبش کارگری نمیکند بلکه در بردن مفاهیم درست و ترویج آگاهی سوسیالیستی به میان فعالان کارگری اشکالات جدی ای ایجاد میکند.”

پس می توان با “گزارش” هم داستان بود که  طبقه ی کارگر آگاه ایران برای پیش رفت سازماندهی خود پیگیرانه خواست های دمکراتیک خود را به پیش می برد و شرایط را برای دگرگونی های ریشه ای در سرمایه داری اسلامی وابسته به اقتصاد جهانی امپریالیستی و براندازی زورگویان درنده خوی آن فراهم می کند. بی تردید این نبرد پیگیر دمکراتیک دورنمای پیروزی را نوید می‌دهد.

رژیم ”ضدامپریالیستی”

“راه کارگر” به درستی درگیری میان جمهوری اسلامی و امریکا را نبرد ضدامپریالیستی نمی داند بلکه می گوید که “قمارماجراجویانه “عمق استراتژیک” نه تنها مخالفت آمریکا و سایر قدرت های امپریالیستی متحد دولت آمریکا را به همراه داشته است بلکه همچنین با منافع منطقه ای روسیه، ترکیه، عربستان و اسرائیل در تضاد آشکار قرار گرفته و نوعی ائتلاف منفی علیه جمهوری اسلامی را شکل داده است که دود آن اساساً به چشم طبقه کارگر و اکثریت عظیم مردم ایران می رود. “

تردیدی نیست که بازندگان سیاست بازی با آتش جمهوری اسلامی طبقه کارگر و خلق های رنج بر هستند.

“راه کارگر” برنامه های هسته ای رژیم را نیز به سود منافع ملی ما نمی داند و در باره ی برجام دو گزینه می بیند، یکی در پیش گرفتن راهی هم چون کره شمالی یعنی پذیرفتن تحریم و پیامدهای آن و دیگری نوشیدن جام زهر و پذیرفتن شکست برنامه های هسته ای. سازمان مانند بیش تر مردم ما خواهان برچیدن تحریم های اقتصادی امپریالیستی هست، ولی هم زمان می داند که ریشه بدبختی های کشور در نظام سرمایه داری کشور است.  

پیوند سرشت نبرد دمکراتیک و سوسیالیستی

نکته پرتوان این ”گزارش” پذیرش پیوند وظیفه سوسیالیستی با وظیفه دمکراتیک است.

لنین پیوند نبرد پیگیر دمکراتیک را با وظیفه سوسیالیستی برجسته می کند و نشان می دهد که نبرد دمکراتیک نه تنها برای خود طبقه کارگر بلکه برای کشاندن لایه های میانی به اندیشه سوسیالیستی نیز برجسته است. برای همین ”چپ” باید به پیش گزاری برنامه ای بپردازد که بتوان از آن چند نکته کلیدی را هم چون شعار روز بیرون کشید و توده ها را به دور آن گرد هم آورد. شعاری که ریشه دموکراتیک و دورنمای سوسیالیستی را با هم در می آمیزد و توده ها درستی آن را در زندگی روزانه خود شناسایی می کنند.    

همان گونه که زنده یاد جوانشیر در سیمای مردمی حزب توده ایران نشان داده است نمی توان با جدا ساختن ساختگی نبرد دمکراتیک و سوسیالیستی  وظیفه دمکراتیک در برابر وظیفه سوسیالیستی گذاشت و یا انجام آن را جلوتر انداخت. هنگامی که از پیوند دیالکتیکی سخن گفته می شود دیگر جلوتر و پس تر در روند معانی ندارد.

در ”گزارش” پیوند میان خواست آنی و روز طبقه ی کارگر و چشم انداز و دورنمای سوسیالیستی، که از یگانگی جداناپذیر در نبرد طبقاتی برخوردار است، دیده می شود. برجسته ترین بخش ”گزارش” نشان دادن همین پیوند سرشت نبرد دمکراتیک و سوسیالیستی در انقلاب در پیش است.

در این جا ”راه کارگر” هم راه خود را از هواداران صد در صد انقلاب سوسیالیستی جدا می کند و هم زمان انجام وظیفه سوسیالیستی را هم به فردای سرنگونی رژیم واگذار نمی کند. گروه کوچکی در کنگره حتا پا را از این هم فراتر گذاشته است و می نویسد که “بی‌توجهی به مبارزه برای دموکراسی، اما به اندازه ی انحلال هویت چپ” آسیب می رساند. این گروه به درستی سیاست همیشگی حزب توده ی ایران پی برده است و دلیرانه می نویسد که “ما باید به طور موازی و بر روی دو پا حرکت کنیم و نمی توانیم یکی را فدای دیگری سازیم.” این گروه به درستی می نویسد که “هنر مبارزه این است بدون آن که خصلت و صفوف همگانی مبارزه ضداستبدادی آشفته و پراکنده شود ”چپ” بتواند با تلاش خود در بسیج و به میدان آوردن نیروی طبقاتی معطوف به سوسیالیسم سهمی درخور ادا کند.”

این همان جبهه ضددیکتاتوری از ”چپ” است که ما بارها از آن سخن گفته ایم.

”گزارش” به درستی  می نویسد که ” در شرایط ضعف کنونی سازماندهی حزبی، اهمیت سازماندهی کارگران در مبارزات جاری مطالباتی برای حرکت در جهت کسب هژمونی گفتمان سوسیالیستی بیش از هر زمان دیگری خود نشان میدهد. تلاش برای تشکیل و گسترش بلوک سوسیالیستی در میان کارگران آگاه و مسلح به درک طبقاتی، در کنار و همراه تلاش برای ایجاد همگرائی و اتحادهای هرچه گسترده تر توده کارگران درگیر در جریان مبارزه مطالباتی در بخشهای مختلف، دو پای حرکت ما درین مرحله از مبارزه را تشکیل میدهند.”

شرایط ذهنی انقلاب

”گزارش” به درستی ”چپ” را تنها نیروی جای گزینی می داند و می گوید که “در جغرافیای آرایش نیروهای سیاسی در برابر جمهوری اسلامی هیچ نیروئی به استثنای  نیروهای هوادار سوسیالیسم قادر به پاسخ گوئی به عدالت جوئی عمیق جنبش جاری در پیوند با آزادی و دمکراسی نیست”. 

 ولی با این همه ”گزارش” شرایط ذهنی انقلاب را آماده نمی داند. ”گزارش” می نویسد که ”باید پذیرفت که با وجودیکه جنبش کارگری در ایران مهمترین و بزرگترین جنبش است، هنوز گفتمان سوسیالیستی به گفتمان عمده و راهنما تبدیل نشده است. جهت گیری ضدسرمایه داری و عصیان علیه نابرابری طبقاتی در جای جای جنبش کارگران و مزد و حقوق بگیران و نیز در خیزشهای تهیدستان مشهود است، اما این هنوز به معنای اعتقاد به یک بدیل سوسیالیستی و انقلابی برای پی افکندن یک بدیل مبتنی بر دمکراسی شورایی نیست. ”

”گزارش” دلیل نبود شرایط ذهنی شایسته انقلاب را هم می داند و می نویسد که ” برای غلبه بر این معضل، سوسیالیستهای انقلابی و آزادیخواه باید از یکطرف بر پراکندگی و جداسریهای خود لگام زنند (تلاش بی وقفه برای گسترش شورای همکاری نیروهای ”چپ” و کمونیست از یکطرف و نیز تلاش برای شکل گیری یک بلوک بزرگ سوسیالیستی و موثر را باید در صدر وظایف خود قرار داد) ” و ”باید تشکل ستیزی، انفراد منشی را مورد نقد قرار داد و در همه حال فریاد زد که “چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است” .

”گزارش” به درستی پافشاری می کند که اگر هواداران سوسیالیسم نتوانند به نیرویی سازمان یافته و کارآمد دگرگون شوند، سرنگونی جمهوری اسلامی به یک نظام جایگزین دموکراتیک برخاسته از پایین  نخواهد انجامید و می نویسد که “اتحاد عمل و تقسیم کار میان  این سوسیالیستها برای تشکیل بلوک سوسیالیستی و فراکسیون سوسیالیستی – کمونیستی از گرایشات موجود در کل جنبش کارگری – توده ای برای تضمین پیشرفت مبارزه برای سوسیالیسم از همین امروز یک وظیفه مبرم و تخطی ناپذیر است. هر نوع کم کاری درین زمینه راه را برای نفوذ سلطه غیر کارگری- سوسیالیستی باز میگذارد.”

”راه کارگر” در سخن می داند که اتحاد و یگانگی در ”چپ” برای به دست گرفتن رهبری جنبش و جلوگیری از بسامد (تکرار) رویدادهای انقلاب بهمن تا چه اندازه برجسته است. ولی “دو صد گفته چو یک کردار نیست””راه کارگر”  حتا در درون خود نتوانست با آشتی و سازش میان رهبران، از یگانگی سازمان کوچک خود پاسبانی کند. در سال های گذشته هم، فرای تلاش برای نزدیکی به گروه های چپ گرا که از او گوش شنوایی دارند، ما از این سازمان کوششی برای نزدیک کردن سازمان های ”چپ” ندیده ایم.  

نکته های ناروشن در ”گزارش”

نکته های ناروشن هنوز در ”گزارش” فراوان است. برای نمونه، ما نمی دانیم که “سوسیالیسم دموکراتیک” چیست و دلیل افزودن این پسوند به سوسیالیسم چیست. ”راه کارگر” می گوید که  “سوسیالیسم دموکراتیک، یعنی سوسیالیسم برخاسته از پائین، متکی به پائین و پاسخگو به پائین.” روشن نیست که معنی این واژه ها نبودن دولت است؟ آیا معنی آن رهبری شورایی جامعه در کنار دولت است؟ در دست گرفتن دستگاه سیاسی و دولتی از سوی انقلابی ها چه می شود؟ روشن نیست که مرز میان “سوسیالیسم برخاسته از پائین” و  آنارشیسم کجاست؟ 

پافشاری ”راه کارگر” به پیوند سوسیالیسم با دموکراسی اگر چه برای نشان دادن ارج گذاشتن دموکراسی از سوی مارکسیست ها درست است، ولی از دید مارکسیستی نیازی به آن نیست. لنین سوسیالیسم را به معنای به سرانجام رساندن روند دمکراتیک در جامعه ارزیابی می کرد و بارها گفته است که  سوسیالیسم با دموکراسی پیوند تنگاتنگ دارد.  

هنوز مرحله انقلاب به دید راه کارگر به روشنی در نوشته ها دیده نمی شود. اگر چه که باور به انقلاب سوسیالیستی هنوز در این جا و آن جا در ”گزارش” چشمک می زند، ولی نشانه هایی هم هست که باور به آن کم تر شده است. البته ”راه کارگر” به این دلیل خود را از پهنه نبرد طبقاتی شکست خورده به دور نمی کند.  

هنگامی که ما نگاهی به برنامه این سازمان می اندازیم، نمی توانیم چشم را به همانندی این برنامه با برنامه ملی- دموکراتیک حزب توده ی ایران ببندیم. به گفته طبری درگیری در باره ی نام یک پدیده بی هوده نیست بلکه سرشت و درون مایه یک پدیده در بررسی ها باید برجسته شود.

گفته های پرسش برانگیز در ”گزارش”

 ”گزارش” به درستی سخن از چالش های فراوانی که سرکردگی امریکا با آن روبرو است سخن می گوید، ولی با شگفتی تلاش امریکا برای نابودی سوسیالیسم در جمهوری خلق چین را، یک درگیری میان نیروهای امپریالیستی می خواند و از “امپریالیسم و سرمایه داری قدرتمند چین” می نویسد و حتا از “دیپلماسی اتوبان” برای غارت سرمایه خلق های دیگر از سوی چین سخن می گوید. شوربختانه، تئوری نادرست سوسیال امپریالیسم در شیشه های نو ولی این بار در باره ی جمهوری خلق چین به تماشا گذاشته می شود. سخن از نسخه برداری از سوسیلیسم چینی و یا نادیده گرفتن کژروی ها و یا چالش های آن نیست، ولی هم کاسه کردن جمهوری خلق چین با امپریالیسم آب به جوی امپریالیسم ریختن است.    

”گزارش” هنگام خرد گیری ازسیاست آشفته دوستان ”چپ” گرای خود در باره ی جنبش کارگری می نویسد که “سیاستی که بجای ایجاد اتحاد عمل های گسترده و حرکت در جهت تقویت جبهه کارگری در مقابل دولت و سرمایه داران با شقه کردن فعالان، قدرت تدافعی کارگران را در برابر حمله اوباش اسلامی و توده ای – اکثریتی های متحد آنان بشدت کاهش دادند. ”   

ببینید یک سازمانی که خود را درست کار می داند و سخن از اتحاد ”چپ” هم می راند، در برخورد با دیگر نیروهای ”چپ” از چه شیوه های زشت و جدایی پراکن بهره می جوید. پرسش ما از این سازمان این است که آیا می تواند حتا یک نمونه نشان دهد که توده ای و اکثریتی در اعتصاب های کنونی در یورش به کارگران با “اوباش اسلامی” هم راهی و هم کاری کردند. به نگرش سازمان “راه کارگر”  تاوان سیاست های نادرست کارگری ”چپ” گرایان را  توده ای های “متحد با اوباشان اسلامی”  باید بپردازند. “گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری”. 

جای بسیار افسوس است که کینه و بینش ضدتوده ای آن چنان در رهبران این سازمان ریشه دوانده است که این چنین لجن پراکنی ها را درست می دانند و در یک گزارش جدی و رسمی خود به کار می برند.

جای یادآوری است که دست اندرکاران این سازمان از کسانی بوده اند که رهبران حزب توده ی ایران را خوش نشینان رود راین می خواندند، ولی خود از نخستین کسانی بودند که از ایران گریختند و نزدیک به چهل سال را تاکنون در کوچ گذراندند. نیازی به گفتن نیست، یک خواننده دادگر خود باید به داوری در باره ی برایند کارهای چهل ساله ی این سازمان در هم سنجی با آفریده های بیست و پنج ساله رهبری حزب در کوچ بپردازد.  

پایان سخن

کنگره ۲۶ ام سازمان راه کارگر در هم سنجی با کنگره ۲۴ ام این سازمان یک گام درست به ”چپ” است. همان گونه که ما بارها گفته بودیم ژرفش جنبش، امیدها را در دل ها زنده می کند و گزارش کنگره نشانی از وزش باد بهاری انقلاب را در خود نمایان می کند.

سازمان در این گزارش (هر چند نه چندان روشن) سرانجام به پیوند وظیفه دمکراتیک و سوسیالیستی پی برده است.

با این همه ”گزارش” به درستی می نویسد که کارگران هنوز باور چندانی به جای گزینی سوسیالیستی ندارند و گناه آن بر دوش نیروهای پراکنده ”چپ” سنگینی می کند و ریشه این ناتوانی را باید در “اشتباهات و انحرافات خود احزاب و سازمانها”ی ”چپ” یافت.

ولی خود سازمان برای نبرد با این پراکندگی نه تنها کاری نمی کند بلکه سازمان راه کارگر همیشه یک سازمان فرقه گرا بوده است و خارهای این فرقه گرایی را می توان در میان گُل های اتحادی که در ”گزارش” کاشته می شود به روشنی دید.

حزب توده ی ایران تنها سازمان ”چپ” است که با دلیری و با دوری از پیش داوری و فرقه گرایی دست هم کاری به همه ی سازمان های ”چپ” دراز کرده است (دستی که راه کارگر آن را تاکنون نفشرده است) ولی نباید ناامید شد و باید با خورشید پای بندی به خط مستقل طبقاتی و بردباری یخ ضدتوده ای این رفیقان را آب کرد.

بدین گونه نباید از یاد برد که راه کارگر یکی از نزدیک ترین سازمان های ”چپ” به حزب توده ی ایران است.

سرچشمه های کمکی

بیست و ششمین کنگره سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)