مقاله شماره ٨٩/٣٩ (چهارم دى)
واژه راهنما: از بیانیه دو سندیکاى کارگرى در ایران چه مىآموزیم! جنبش کارگرى دوشادوش با کدام خواستها در “جنبش سبز”. رشد کیفى طبقه کارگر ایران ملزم کننده است.
سندیکاى کارگران شرکت واحد اتوبوسرانى تهران و حومه و هیات بازگشایى سندیکاهاى کارگران فلزکار مکانیک در آذرماه ١٣٨٩ در بیانیهاى پراهمیت تحت عنوان “اصلاح قانون کار یا نابودى دستاوردهاى زحمتکشان!”، دو نکته عمدهاى را از نبرد طبقاتى جارى در ایران مطرح ساختهاند.
اولى بیان دستبرد دزدانه سرمایهدارى حاکم بر سرنوشت اقتصادى کشور و خطر عاجل نابودى «دستاوردهاى یکصدساله مبارزات خونین» طبقه کارگر ایران است که با برشمردن موارد مشخص این یورش به بندهاى قانون کار و پایمال نمودن حقوق مصّرح کارگران در قانون اساسى بیرون آمده از دل انقلاب بزرگ بهمن ۵٧ مردم میهن ما، نشان داده مىشود؛ در آنجا ازجمله به توطئههاى ضدکارگرى زیر اشاره شده است: «حذف پیمانهاى دستهجمعى و حداقل حقوق»، «کاهش مدت بیمه بیکارى و مبلغ بیمه بیکارى به نصف»، تحمیل «قراردادهاى موقت … که به معناى بردگى کامل است»، خروج «کارگاههاى تا ٢٠٠ نفر از مشمولیت قانون کار» و …
دیگرى نشان دادن رابطه این اقدامات ضدکارگرى در ایران با اجراى برنامه نولیبرال امپریالیستى است که هدف آن تامین «سلطه اقتصادى بیگانه بر اقتصاد کشور» است که از طریق نقض «اصول قانون اساسى» به دست حاکمیت سرمایهدارى مافیایى به عنوان متحد طبیعى سیاست امپریالیستى عملى مىشود.
بیانیه، پس از اشاره به خواستهاى خود و تاکید بر این امر که دسترسى به آنها «آسان نیست»، بر تصمیم طبقه کارگر براى مبارزه براى تحمیل «قانون مترقى و حامى زحمتکشان» به ارتجاع پاىفشرده و آن را «از حقوق مسلم و قانونى» طبقه کارگر ارزیابى مىکند. بیانیه مبارزه براى دسترسى به خواست طبقه کارگر را مبارزهاى «راهگشا» علیه «همدستى سرمایهدارى انگل تجارى داخلى» با سرمایه امپریالیستى اعلام و مخالفت «کارگران [را با] نسخههاى خانمانبرانداز صندوق بینالمللى پول و سازمان تجارت جهانى که نابودى اقتصاد ملى و غارت ثروتهاى ملى را با همدستى سرمایهدارى انگل تجارى داخلى نشانه رفته است»، بر جسته مىسازد.
جانمایه ارایه شده از بیانیه دو سندیکاى کارگرى، نشانى است از رشد کیفى طبقه کارگر ایران.
رشد شکوهمند و افتخارآمیزى که ریشه در شناخت رابطه میان ایدئولوژى و سیاست سرمایهدارى حاکم بر ایران با ایدئولوژى و سیاست سرمایهدارى استعمارگرانه جهانى دارد که «خانمانبرانداز» و نابود کننده «اقتصاد ملى» ایران مىبوده و با «غارت ثروتهاى ملى» همراه است!
این رشد شکوهمند کیفى طبقه کارگر ایران، که تکرار آن در همین سطور نیز غرورانگیز است، در عین حال، نشان واقعیت عینى بسیار پراهمیت دیگرى، نشان رشد تضاد اصلى حاکم بر جامعه دارد. تضاد اصلىاى که از دو مضمون “ملى و دموکراتیک”، “ضدامپریالیستى و مردمى” تشکیل مىشود.
تکیه بر تعمیق تضاد طبقه کارگر و همه لایههاى میهندوست و مدافع منافع ملى و دموکراتیک مردم ایران، همانطور که در بیانیه دو سندیکاى کارگرى برجسته مىشود، با سیاست ضدملى و ضددموکراتیک حاکمیت سرمایهدارى مافیایى، کانون مرکزى افشاگرى علیه امپریالیسم و متحدان داخلى آن، کانون مرکزى افشاگرى سیاست خانمانبراندازى را تشکیل مىدهد که قادر است نبرد همه لایههاى مردم میهندوست را دسته و متحد کرده و جنبش کنونى را به نبردى یکپارچه، هدفمند، تجهیزکننده، مبارزهجویانه و مهمتر از همه انقلابى تبدیل سازد. ضرورت تمرکز توپخانه تبلیغ و ترویج همه گردانهاى شرکت کننده در این نبرد سرنوشتساز و به گفته بیانیه دو سندیکا، «راهگشا» علیه دشمن مشترک و سیاست خانمانبرانداز آن، با واقعیت تعمیق عینى تضاد طبقه کارگر، که از منافع کل جامه دفاع مىکند، با زیربنا و روبناى حاکمیت سرمایهدارى مافیایى به اثبات مىرسد. ضرورت تمرکز توپخانه تبلیغى و ترویجى علیه دشمن مشترک، ملزم کننده نیز مىباشد. ملزم کننده براى همه مبارزان مدافع طبقه کارگر ایران و در راس آن حزب توده ایران!
الزام عینى حزب توده ایران به نبردى «راهگشا»
سندیکاى صنفى که وظیفه عمده آن دفاع از منافع روز و بلاواسطه طبقه کارگر است، دانشگاه آموزش آگاهى طبقاتى براى کارگران نیز مىباشد. این امر بهویژه در دورانهایى که با تعمیق تضاد آشتىناپذیر، شرایط انقلابى نسج گیرنده و همانطور که در سرمقاله پراهمیت “جنبش مردمى، واقعیتهاى عینى و نقش زحمتکشان” در نامه مردم شماره ٨۴٩ نشان داده شده است، حل تضاد طبقه کارگر و لایههاى ترقىخواه با زیربنا اقتصادى و روبناى سیاسى حاکم به مساله روز بدل و به پیششرط تحقق یافتن خواستهاى صنفى، ازجمله خواستهاى طبقه کارگر، معلمان، دانشجویان، جوانان و بهویژه برخودارى زنان از حقوق متساوى با مردان و همچنین برخوردارى خلقها از حقوق ملى تبدیل شده است، نقش مبارزات صنفى براى انتقال آگاهى انقلابى به زحمتکشان، واقعیتى انکارناپذیرى شده است. در این دانشگاه انقلابى است که از طریق نشان دادن ارتباط میان پایمال شدن منافع روزمره طبقه کارگر و سیاست کلى و عمومى طبقه و لایههاى غارتگر سرمایهدار “خودى” و متحدان خارجى آن، آگاهى طبقاتى به کارگران منتقل مىشود و زمینه بوجود آمدن «طبقه پرولتاریا» ایجاد و روند تبدیل شدن کارگران به طبقه کارگر طى مىگردد.
نشان دادن «سلطه اقتصادى بیگانه بر اقتصاد کشور» در بیانیه دو سندیکا، از یک سو بیان نقش ضدملى سیاست سرمایهدارى “خودى”، «سرمایهدارى انگل تجارى داخلى» است. سرمایهدارى که با اجراى «نسخههاى صندوق بینالمللى پول و سازمان تجارت جهانى که براى استثمار هرچه بیشتر زحمتکشان دنیا به نفع عدهاى قلیل ارایه گشته»، به عامل نابودى زمینه اصلهاى قانون اساسى براى برپایى یک اقتصاد ملى و دموکراتیک در ایران تبدیل شده است.
از سوى دیگر، نشان دادن نتایج این سیاست ضدملىِ «سرمایهدارى انگل تجارى داخلى»، همچنین بیان ریشه علّى سیاست ضدکارگرى و ضدمردمى آن است که از طریق نابودى دستاوردهاى مبارزاتى طبقه کارگر – که ازجمله با شرکت جانفشانه آن در مبارزات خونین انقلاب بهمن به دست آمده است -، به سود «عدهاى قلیل» از کنسرنهاى فراملى سرمایهدارى امپریالیستى عملى مىشود. این سیاست ضدکارگرى، همانطور که در بیانیه دو سندیکاى مبارز افشا مىشود، از طریق تغییر ضددموکراتیک قانون کار و پایمال نمودن اصلهاى متعدد قانون اساسى عملى مىگردد.
بدینترتیب، «سرمایهدارى انگل تجارى داخلى» به دشمن طبقاتى علیه منافع طبقه کارگر، که از کل منافع جامعه دفاع مىکند، تبدیل مىگردد. انطباق منافع طبقه کارگر با منافع کلیه لایههاى مردم میهندوست و ترقىخواه کشور، ضرورت وحدت عمل مشترک آنها، ضرورت «پیوند» در نبرد مشترک را علیه دشمن مشترک مستدل ساخته و به اثبات مىرساند.
جانهمایه و مضمون سیاسى بیانیه دو سندیکاى کارگرى را باید محکى ارزیابى نمود براى بررسى عملکردى گردانهاى مختلف “جنبش مردمى” در تدارک تغییرات انقلابى در ایران. در اینجا بررسى سیاست همه این گردانها مدنظر نیست. باوجود این باید خاطرنشان ساخت که مواضع استوار میرحسین موسوى و دیگران در دفاع از منافع ملى و پافشارى بر اصلهاى دموکراتیک قانون اساسى در ارتباط با اصلهاى زیربنایى اقتصادى ملى و دموکراتیک در آن، شایان دقت بوده و پشتیبانى از آنها را ضرورى و مستدل مىسازد. این مواضع راه نبرد انقلابى را به سوى احیاى آماجهاى ملى و دموکراتیک انقلاب بزرگ بهمن ۵٧ مردم میهن ما مىگشایند و دست رد به سینه “راه رشد” نولیبرال سرمایهدارى مورد نظر امپریالیسم و اپوزیسیون داخلى و خارجى مدافع آن مىگذرانند.
آنچه که در این سطور مىتواند و مىبایستى مورد توجه انتقادى قرار گیرد، فعالیتهاى تبلیغى و ترویجى حزب توده ایران در مورد مشخص مسالههاى مطرح شده در بیانیه دو سندیکاى کارگرى است. هدف از این بررسى انتقادى عمل به وظیفهاى است که زندهیاد احسان طبرى براى مبارزان تعیین کرده است: او در بهمن ماه سال ١٣۴۵، دوازده سال پیش از پیروزى انقلاب بزرگ بهمن مردم میهن ما، در “یاداشتها و …، (ص ٣٧)”، هدف «موضع انتقادى» جنبش عدالتخواهى کارگرى میهن ما را «گشودن راه به طرف جلو» اعلام مىکند که همراه است با این خواست که «زمینه فکرى اصلاح انحرافات را بهویژه در جنبش انقلابى کشور خود پدید آوریم.» او این کوشش را «نوعى فداکارى و تلاش تلهئولوژیک، هدفمند و غایتمند» ارزیابى مىکند.
با این مقدمه و به کمک “محک” به دست آمده از مضمون و جانمایه بیانیه دو سندیکاى کارگرى در ایران، به بررسى انتقادى دو نوشتار، “از مبارزه سندیکاهاى کارگرى حمایت کنیم …” (سوم آذر) و “کارگران و زحمتکشان و پیامدهاى آزادسازى اقتصادى” (اول آذر) در نامه مردم، ارگان مرکزى حزب توده ایران بپردازیم به امید کمک به «گشودن راه به طرف جلو». پاسخ به این پرسش مطرح است که آیا این نوشتارها توانستهاند رشد تضاد اصلى بر جامعه و شرایط انقلابى حاکم بر آن را که در بیانیه دو سندیکا در ایران نشان داده شدهاند، منعکس کرده و با نتیجهگیرى از آن نسبت به جانمایه و ارزیابى این بیانیه، واکنش ضرورى و متناسب نشان دهند؟
در هر دو نوشتار، حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران، دفاع خود از خواستهاى دو سندیکاى کارگرى و طبقه کارگر را مورد تاکید قرار داده و برجسته ساخته است: «حزب توده ایران – حزب طبقه کارگر ایران- در کنار و همدوش سندیکاها و تشکلهاى مستقل کارگرى در این مبارزه با اهمیت قرار داشته و خواهد داشت.»
این موضع درست و اعلام آن ضرورى است. این دفاع، اما تنها شرط وجودى حزب توده ایران، علت علّى وجود حزب طبقه کارگر را تشکیل مىدهد! با تاکید و تائید بر آن، حزب طبقه کارگر هنوز کوچکترین سرمایهگذارى جدیدى را در مبارزه انجام نداده است. تاکید بهجا بر این دفاع و «همدوشى»، هنوز عمل به دفاع نیست! تنها اعلام شعارگونه و تابلووار، تصمیم به عمل در دفاع و «همدوشى» نیست! دفاع حزب طبقه کارگر ایران زمانى از محتواى عینى و مادى برخودار مىشود که از کیفیتى برخودار شده باشد که بتواند راهگشاى مبارزه سندیکاها باشد. آیا چنین است؟!
نوشتار “از مبارزه سندیکاهاى کارگرى حمایت کنیم …” از ۴٠ سطر تشکیل شده است که ١٨ سطر آن نقل نکاتى انتخاب شده از بیانیه دو سندیکا مىباشد. اما متن کامل بیانیه انتشار نیافته و آدرس دسترسى به آن نیز ارایه نشده است. نوشتار “کارگران و زحمتکشان و پیامدهاى آزادسازى اقتصادى” از ۵٢ سطر تشکیل مىشود که ٢۵ سطر آن نقل نکاتى، ازجمله از “ایلنا” است. هر دو نوشتار مقدمهاى چند سطرى نیز دارا هستند. بدیهى است که در سطور باقىمانده نمىتوان حق مطلب را نسبت به بیانیه این چنان پراهمیت دو سندیکا در ایران ادا کرد که گوشههاى پراهمیتى از تضاد اصلى در جامعه را مطرح و به موضوع بررسى افشاگرانه خود تبدیل ساخته است. اندیشه باید اجباراً در سطح بغلطد و سروته جریان را هـم آورد.
چنین شیوه تبلیغى و ترویجى، شیوه مارکسیستى- تودهاى حزب طبقه کارگر نیست. خواسته یا ناخواسته، وظیفه این شیوه، تنها خالى نبودن عریضه از کار درمىآید. این شیوهاى است که امکان سواستفاده عمال دشمن را بوجود مىآورد. به ماموران وزارت اطلاعات امکان مىدهد، خود را در انتشاراتشان با انتشار سندهاى حزبى گویا مدافع مصالح حزب توده ایران بنمایانند.
نماینده حزب توده ایران با امضاى خود در زیر بیانیه نشست اجلاس احزاب کارگرى و کمونیستى، آنطور که در آخرین نشست در کشور پرتغال عملى شد، مساله مبارزه با سیاست نولیبرال امپریالیستى که سیاست امروز امپریالیسم براى دست یافتن به سود حداکثر و انباشت سرمایه است را به عنوان آماج اصلى مبارزه احزاب کارگرى و کمونیستى مورد تائید قرار داده است. این نشست، مبارزه با سیاست نواستعمارى امپریالیستى در شرایط “جهانىسازى” را مضمون “نبرد آزادیبخش خلقها” در شرایط حاکم “گلوبالیسم امپریالیستى” ارزیابى مىکند. با چنین ارزیابى از نبرد خلقهاى کشورهاى پیرامونى علیه برنامه نولیبرال امپریالیستى که در سند نشست احزاب کمونیستى و کارگرى با امضاى ازجمله نماینده حزب توده ایران به تصویب رسیده، بایستى مضمون فعالیت تبلیغى و ترویجى ارگان مرکزى حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران، از چه سطح و محتوایى برخودار باشد؟ تفاوت این سطح و محتوا با مضمون مقاله در نشریات سرمایهدارى از نوع “اشترن” و “لومونددیپلوماتیک” و …، چه باید باشد، تا ارگان تودهاى در سطح یک نشریه سوسیال دموکراتیک باقى نماند؟
فقدان شلاق افشاگرى علیه سیاست نولیبرال امپریالیستى در یک نشریه مارکسیستى- تودهاى، در نامه مردم است که “راه توده” را جرى مىسازد تا در سند “نشست هیئت تحریریه” خود به دفاع از لایههایى از حاکمیت سرمایهدارى در ایران بپردازد که با سیاست “تعدیل اقتصادى”، آغازگر اجراى برنامه نولیبرال امپریالیستى در ایران بوده و اکنون نیز تنها از کوتاه شدن دستش از غارت ثروتهاى ملى به سود خود، مىنالند! “راه توده” خود افشاگرى مىکند، زمانى که به جاى قرار دادن تضاد اصلى اجتماعى، آنطور که گوشههاى پراهمیتى از آن در بیانیه دو سندیکاى کارگرى در ایران مطرح شدهاند، به موضوع بررسى خود، دعواى لایههاى این سرمایهدارى را در باصطلاح “بررسى” خود عمده ساخته و به مساله مورد بررسى نشست هیئت تحریریه خود تبدیل سازد و آن را ناشى از «تغییر تناسب نیروها میان فراکسیونهاى مختلف طبقه حاکم» عنوان کند. آیا مىتوانست این “هیئت تحریه” یا مىتوانستند دیگرانى به جاى تبدیل نمودن “جنبش مردمى، واقعیتهایى عینى و نقش زحمتکشان” به موضوع “بررسى” خود، درباره «برهم» خورد «عرصه مالکیت» به سود «سرمایهدارى انحصار نظامى» دهها صفحه “بررسى” ارایه دهند، اگر نامه مردم بر نکات عمده و شیوه برجسته ساختن نبرد ضد برنامه نولیبرال امپریالیستى پافشارى مىنمود، آنطور که در مقاله پراهمیت نامه مردم شماره ٨۴٩، اوضاع ایران مورد بررسى دقیق و موشکافانه قرار گرفته است؟
اگر نامه مردم، آنطور که مقاله پراهمیت “جنبش مردمى، واقعیتهاى عینى و نقش زحمتکشان” کارپایه سیاسى و تئوریک مبارزه جنبش کنونى مردم میهن ما را با شفافیت مىشکافد، این کارپایه را به موضع بحث در مقالات خود تبدیل ساخته بود و به طور مداوم به نکات برجسته شده در آن بازگشته و به توضیح آنها در تبلیغات و نوشتارهاى ترویجى خود پرداخته بود، آنوقت این پرسش نیز مورد توجه قرار گرفته بود که طبقه کارگر باید «همدوش» کدام نیروها و جریانها در “جنبش مردمى” قرار گیرد؟ در کنار آنانى که مىخواهند به مجریان آینده برنامه نولیبرال امپریالیستى تبدیل شوند و با برجسته ساختن “حقوق بشر” آمریکایى مایلند جایى براى خود در آن دست و پا کنند و جنبش را «فراطبقاتى» یا لیبرالى مىخواهند و یا در کنار و «همدوش» پیشروترین و انقلابىترین بخش “جنبش مردمى” که خواستار احیاى آماجهاى انقلاب بهمن و برپایى اقتصادى ملى و دموکراتیک هستند؟ و این مبارزه را مبارزهاى براى آزادى ملى و رهایى از سیطره استعمارى و نواستعمارى امپریالیستى مىدانند و مىکوشند با کار تبلیغى و ترویجى خود آن را به شناخت عمومى و «طبقاتى» همه زحمتکشان و مردم میهندوست تبدیل سازند؟ آنطور که در بیانیه دو سندیکاى کارگرى در ایران عملى شده است؟! با کدام شیوه، توسعه و تعمیق “جنبش مردمى” ممکن مىگردد، چگونه مىتوان نقش اندیشه طبقه کارگر را که از منافع کل جامعه دفاع مىکند، پررنگتر نمود و برجستهتر ساخت؟
طرح خواست بهجا و درست «تقویت پیوند با جنبش سراسرى ضداستبدادى» در برابر «جنبش سندیکایى- کارگرى» در ایران و طرح خواست «حمایت همه احزاب و نیروهاى مترقى و آزادیخواه از مبارزه به حق [طبقه کارگر]» که در این نوشتارها مطرح و به مثابه «اقدامى در راستاى نزدیکى و اتحاد عمل بر ضد استبداد و ارتجاع» ارزیابى شدهاند، همانطور که بیان شد، اقدامى درست و ضرورى را تشکیل مىدهند. اما طرح این خواستها در قالب جملاتى تابلوگونه، فاقد روح و قلب و ناتوان از انتقال اندیشه پرخاشگر و مبارزهجویانه در بیانیه دو سندیکا در ایران، بیش از آنکه بتواند نقشى تبلیغى و به طریق اولى ترویجى و راهگشا براى جنبش مردمى و ایجاد پیوند ضرورى میان مبارزه طبقه کارگر و دیگر لایههاى میهندوست ایفا سازد، بدون آنکه بتواند بازتاب عمق تضاد آشتىناپذیر اجتماعى و بیان اوج نبرد طبقاتى باشد، و بدون آنکه بتوانژد نقشى روشنگرانه براى ارتقاى سطح آگاهى اجتماعى داشته باشد، تنها جملاتى بىروح از کار در مىآید که نه دلى را به طپش وا مىدارد و نه اندیشهاى را تسخیر مىکند!
توصیه «تقویت پیوند با جنبش سراسرى ضداستبدادى» به سندیکایى که در بیانیه خود «هجوم به دستاوردهاى زحمتکشان» در کشورهاى متروپل سرمایهدارى «فرانسه و کشورهاى دیگر اروپایى» را با نفرت طبقاتى فریاد مىزند، و رسیدن این هجوم سرمایه امپریالیستى «براى استثمار هر چه بیشتر زحمتکشان دنیا را … به دروازههاى میهن عزیزمان ایران» افشا مىسازد، نه نقشى افشاگرانه و نه کیفیتى ترویجى دارد.
هر دو نوشتار فاقد نتیجهگیرى سیاسى هستند! این، آن کمبود اصلى را در این دو نوشتار منتشر شده در نامه مردم، ارگان مرکزى حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران تشکیل مىدهد و باعث مىشود که آنها نه دلى را به طپش وا دارند و نه اندیشهاى را تسخیر کنند! فقدان نتیجهگیرى سیاسى حتى در مسکوت گذاشتن نام و نقش امپریالیسم، نقش سیاست خانمانبرانداز نولیبرال سرمایه مالى امپریالیستى، افشاى برنامه تبدیل نمودن کشورهاى پیرامونى به نومستعمرههاى “جهانىسازى” امپریالیستى و … تظاهر مىکند!
این زبان، زبان ارگان سوسیال دموکراتى در یکى از کشورهاى متروپل سرمایهدارى مىتواند باشد. چرا نباید زبان ارگان حزب کمونیست یونان، پرتغال، اسپانیا و یا آنطور که در بیانیه دو سندیکا ایرانى نیز ذکر شده است، زبان طبقه کارگر فرانسه، الگوى زبان نامه مردم باشد؟
فقدان افشاگرى مستمر ارگان مرکزى حزب توده ایران علیه نظام غارتگر «سرمایهدارى جهانى» در خدمت سود سرمایه «به نفع عدهاى قلیل»، به نفع چند شرکت فراملى امپریالیستى که به نبرد طبقاتى از “بالا” مشغول هستند و «با همدستى سرمایهدارى انگل تجارى داخلى» در صدد نابود ساختن «دستاوردهاى زحمتکشان» میهن ما مىباشند، قابل توجیه نیست! پذیرفتنى نیست! در خدمت حفظ منافع طبقه کارگر ایران و مصالح حزب توده ایران نمىباشد!
نمىتوان حتى یک جمله مستقل علیه امپریالیسم و نظام جهانى سرمایهدارى در دو نوشتار در نامه مردم، ارگان مرکزى حزب توده ایران یافت. حتى در جملهاى که از «آزادسازى اقتصادى» صحبت مىشود نیز سخنى از برنامه نولیبرال امپریالیستى مطرح نمىگردد و سیلى به صورت بیانیه دو سندیکاى کارگرى در ایران است. زمانى که از «هدفمند کردن یارانهها» گفته مىشود، اشارهاى نیز وجود ندارد که «دولت ضدملى احمدىنژاد [که] با سیاستهاى خود، چه وضعیت تلخ و دردناکى را براى میلیونها کارگر و خانوادههایشان رقم زده است»، مجرى سیاست امپریالیستى است و نباید گول ظاهر پرخاشجویانه چانهزدنهاى آن با امپریالیسم را خورد.
در نوشتار نامه مردم در دفاع از مضمون بیانیه دو سندیکا در ایران گفته مىشود که «آنچه به درستى و صراحت در بیانیه مشترک قید شده، واقعیت سیاستهاى دولت ضدملى و کارگرستیز احمدىنژاد و اصول و مبانى سمتگیرى ضدمردمى اقتصادى- اجتماعى رژیم ولایت فقیه است» و یا در نوشتار دیگر که «سیاست چوب حراج زدن بر صنایع کلیدى مادر بر پایه ابلاغیه اصل ۴۴» مطرح مىشود، حتى کلمهاى هم در اینباره مطرح نمىگردد که این سیاست ضدملى سرمایهدارى حاکم، بیان «همدستى» سرمایهدارى حاکم با امپریالیسم براى اجراى برنامه نولیبرال آن مىباشد! انگار مسئولهاى کنونى حزب سیاسى طبقه کارگر، حزب توده ایران حتى علیرغم بیانیه دو سندیکا در ایران، وظیفه دارند، سطح مبارزاتى سندیکاها را به سطح خواستهاى صنفى تقلیل دهند و تنها نگران آن هستند که «آزادسازى اقتصادى» دیگر «دورنماى روشنى در برابر کارگران و زحمتکشان براى انطباق میزان دستمزدها با نرخ واقعى تورم» باقى نگذارد! نگرانى “تردیونیستى” و سوسیال دموکرات!
لنین در “چه باید کرد؟” بر این نکته تاکید دارد که طبقه کارگر «با نیروى خود تنها» قادر به دستیابى به سطح اندیشه «تردیونیستى» مىباشد. اندیشه «سوسیال دمکرات» که امروز آن را اندیشه مارکسیستى- تودهاى مىنامیم، باید از خارج و توسط گردان آگاه طبقه کارگر به درون آن برده شود. این مىتواند تنها به این معنا باشد که بایستى از هــر امکانى براى انتقال اندیشه سیاسى- تئوریک مارکسیست- لنینیستى به طبقه کارگر بهره جست. با چه استدلالى مىتوانند مسئولهاى کنونى در نامه مردم راه عکس را در تبلیغات و فعالیت ترویجى خود بپیماید؟ چرا باید نوشتار در ارگان مرکزى حزب توده ایران درباره بیانیه دو سندیکاى کارگرى، راه عکس را طى کند؟ مسئولهاى حزبى باید به این پرسش پاسخ دهند و موضع گیرند!
حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران همیشه به وظیفه براى ارتقاى سطح آگاهى طبقه کارگر، براى گشودن راه تداوم مبارزه سندیکاها در ایران در هر فعالیت، در هر نوشتار تبلیغى و در هر مقاله ترویجى پایبند بوده است. از این روى ملزم به آن مىباشد که مسالههاى مطرح شده در بیانیه دو سندیکا مبارز در ایران را از نظر سیاسى و نظرى بگشاید، توضیح دهد و مستدل سازد، و نه آنکه به سنگپارهاى براى خموشى و عدم تحرک و پویایى اندیشه پرهیجان و پرشور مطرح شده در آنها تبدیل گردد! نوشتار حزب توده ایران باید از سخنان بیانیه دو سندیکاى صنفى، پرسشها و نکاتى را برجسته سازد، به بحث گذارد و به آنها پاسخى توضیحى و ترویجى- نظرى دهد، که بنا به سرشت یک سندیکا، در سطح صنفى مطرح مىشوند. زمانى که اما در بیانیه مورد بررسى دو سندیکا در ایران نه تنها منافع روز و صنفى طبقه کارگر، بلکه دفاع از منافع سیاسى طبقه کارگر به موضع بحث تبدیل شده است، آرى فراتر از آن، زمانى که در این بیانیه از یک سو ارتباط منافع طبقه کارگر با منافع کل جامعه نشان داده شده است و از سوى دیگر ریشه نابودى منافع مشترک طبقه کارگر و لایههاى میهندوست به موضوع افشاگرى بیانیه تبدیل شده است که از طریق نشان دادن وجود وحدت منافع سرمایهدارى امپریالیستى و سرمایهدارى داخلى تبلور مىیابد، با کدام استدلال نوشتارهاى حزب سیاسى طبقه کارگر تهى از این اندیشهها، مىخواهد به وظیفه سیاسى- طبقاتى و جانبدارانه حزبى براى ارتقاى سطح آگاهى طبقه کارگر دست یابد؟ عدم باز انتشار کامل چنین بیانیهاى در ارگان مرکزى حزب توده ایران به چه معناست؟
اگر مسئولهاى حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران این پرسشها را پیش از نگارش دو نوشتار براى اندیشه روشنفکرانه خود مطرح ساخته بودند، و از موضعى انقلابى، موضع مارکسیستى- تودهاى به آن اندیشیده بودند، آنوقت سخت نبود ببینند و درک کنند که به دنبال تشدید و تعمیق تضاد اصلى در جامعه – که مضمون بیانیه دو سندیکا آن را مىنمایاند-، باید برنامه تبلیغى و ترویجى متناسبى ارایه دهند. این به این معنا نیست که فردا در ایران انقلاب در راه است. بلکه به این معناست که با تشخیص آنکه راه تغییرات تدریجى را ارتجاع داخلى و خارجى مسدود ساخته، مسئولها ببینند و درک کنند که مساله دیگر بر سر چگونگى و سرنوشت نبرد میان لایههاى مختلف حاکمیت سرمایهدارى دور نمىزند – آنطور که هیئت سردبیرى “راه توده” در نشست خود نتیجهگیرى کرده است و یا جریان لیبرالى در جنبش سبز و در اپوزیسیون سلطنتطلب و … خارج از کشور مىخواهد آن را به تودهها به باوراند -، بلکه مرحله نبرد انقلابى طبقه کارگر و دیگر لایههاى صادق میهندوست و دموکراتیک مذهبى و غیرمذهبى براى پایان بخشیدن به حاکمیت سرمایهدارى مافیایى در کلیت آن آغاز شده و تکوین مىیابد. درک آنکه مرحله تغییرات انقلابى در راه است، به معناى تازاندن انقلاب نیست. شناخت واقعیت است براى نتیجهگیرى از آن با هدف انتخاب شعارها و انتخاب آماجهاى تبلیغى و ترویجى روز براى حزب طبقه کارگر.
در نوشتار تحلیلى پرارزش و تعیین کننده “جنبش مردمى، واقعیتهاى عینى و نقش زحمتکشان” در نامه مردم شماره ٨۴٩ کلیه نکات پیش گفته در سطحى شایسته مطرح شدهاند. از این روى هیچ نوشتارى در نامه مردم مجاز نمىباشد با عدول از مضمون این ارزیابى، سیاستى را به حزب توده ایران تحمیل کند که با سرشت انقلابى و علمى آن در تضاد باشد.
تنها با درک چنین شرایطى است که آنوقت مىتواند یک بیانیه ۴٠- ۵٠ سطرى نیز آنچنان به رشته تحریر درآید، که قلبها را به طپش وادارد و مغزها را تصاحب کند. تبلیغات افشاگرانه و توضیحات ترویجى که با تصاحب اندیشهها به نیروى مادى تبدیل مىگردد، بر این پایه زائیده مىشود! و گفته طبرى «ایجاز فرزند باور است!»، این چنین تحقق مىیابد.
شاید نگاهى به موضع “سازمان جوانان و دانشجویان دموکرات ایران” که در “ویژهنامه ١۶ آذر” (آذرماه ١٣۵۴) در نشریه “آرمان”، نشریه دبیرخانه خارجى این سازمان (که در آغاز فعالیت آن و انتشار شماره اول آن تحت مسئولیت زندهیاد منوچهر بهزادى، نگارنده نیز شرکت داشت) و اکنون به طور اتفاقى در دسترس قرار دارد، کمکى براى درک شیوه تبلیغى- ترویجى مارکسیستى- تودهاى باشد. انتشار “آرمان” باز مىگردد به دوران بازگشت زندهیاد کیانورى به فعالیت مستقیم سیاسى در رهبرى حزب توده ایران که مسئولیت فعالیتهاى خارج از کشور را به عهده گرفته و در سفرى به غرب، نیروى تودهاىها را براى فعالیت تبلیغى- ترویجى در خدمت جنبش انقلابى در حال تکوین در ایران متمرکز نمود. در پى آن، پایان انتشار نشریه “جهان پزشکى”، ارگان سازمان پزشکان ایرانى در آلمان و … و آغاز انتشار “آرمان”، مربوط به این دوران مىشود. همچنین تولید نشریات “مینیاتور” و آغاز ارسال آن به ایران نیز به این دوران بازمىگردد. با انتقال زندهیاد کیومرث زرشناس از گراتس به برلین، انتشار “آرمان” به آنجا منتقل شد. کار ارسال نشریات مینیاتورى وظیفه گروه “ما” بود. هر کیلو این نشریات از ٧٢ روزنامه و کتاب تشکیل مىشد، در واقع کتابخانهاى براى خود! تا پیروزى انقلاب، گروه “ما” بیش از ٢٠٠٠ کیلو نشریات به ایران رساند!
بیان این فعالیتها، که گوشهاى از تاریخ کار تبلیغى و ترویجى حزب توده ایران را در دوران نسج شرایط انقلابى در ایران پیش از پیروزى انقلاب بهمن ۵٧ تشکیل مىدهد، در ارتباط با مضمونى که از “ویژهنامه ١۶ آذر” برداشت مىشود، مىتواند براى مبارزات امروز نیز آموزنده باشد.
«”سازمان جوانان و دانشجویان دموکرات ایران”، همراه با خلقهاى ایران و در پیوند ناگسستنى با طبقه کارگر و همه زحمتکشان ایران، از هر سازمان و گروه سیاسى و صنفى، چه دانشجویى و چه غیردانشجویى که صادقانه در مبارزه ضدامپریالیستى و ضددیکتاتورى خلقهاى ایران بکوشد، پشتیبانى و با هر نیرو و عاملى که پیکار ضدامپریالیستى و ضددیکتاتورى خلقهاى ایران را تضعیف کند و در اتحاد نیروهاى ضدامپریالیستى و ضددیکتاتورى موجب اخلال و پراکندگى شود، قاطعانه و پیگیرانه مبارزه خواهد کرد.
“سازمان جوانان و دانشجویان دموکرات ایران” وظایف کلى خویش را به شرح زیر برمىشمرد:
١- مبارزه با تسلط اقتصادى، سیاسى و نظامى امپریالیسم، به سرکردگى امپریالیسم آمریکا در ایران؛
٢- مبارزه با رژیم ضدملى و ضددموکراتیک شاه؛
٣- مبارزه براى اتحاد نیروهاى ضدامپریالیستى و ضددیکتاتورى به طور اعم و … در بین جوانان و دانشجویان به طور اخص؛
۴- مبارزه براى دفاع از حقوق صنفى و سیاسى جوانان و دانشجویان؛
۵- پشتیبانى از جنبشهاى ضدامپریالیستى و دموکراتیک در سراسر جهان.»
در مقالات کنونى نامه مردم، ارگان مرکزى حزب توده ایران، حتى ذکر جمله مبارزات “ضدامپریالیستى” بکلى به فراموشى سپرده است. گویا مبارزه با امپریالیسم، وظیفه روز نیست!
متن بیانیه دو سندیکاى کارگرى در ایران (آذر ماه ١٣٨٩)