کشورهای غربی هیچ کاری برای جلوگیری جنگ در اوکرایین و فلسطین نکردند!

image_pdfimage_print

ترجمه سخنرانی ولفگانگ استریک (Wolfgang Streeck) در کنفرانس «جایگزین‌های جنگ – راه‌هایی به سوی صلح» در ۴ نوامبر. ولفگانگ استریک جامعه‌شناس اقتصادی آلمانی و مدیر بازنشسته مؤسسه ماکس پلانک برای مطالعه جوامع در کلن است.

سخنان استریک برای درک شرایط قفل شده جنگی در اوکرایین و فلسطین مهم است. با اینکه او سخنی از امپریالیسم و سیاست های امپریالیستی نمی گوید، ولی به خوبی نقشه های امپریالیسم امریکا برای آغاز جنگ ها و عدم تمایل آن به صلح را افشا می کند.

این مطلب برای “توده ای ها” تنظیم و کوتاه شد.

*****

جنگ در اوکراین و اسرائیل برای هر ناظری فعال قابل پیش بینی بود. متحدان غربی اوکراین و اسرائیل به رهبری کوته فکر ایالات متحده هیچ کاری برای جلوگیری از این فجایع انجام ندادند. آنها در عوض به آنها کمک کردند. و برای جنگ هیچ راهبردی جز پیروزی کامل نظامی ندارند.

اعتماد کردن به ایالات متحده برای حل مسائل برای آنها یک قمار است، زیرا ایالات متحده نشان داده است که اغلب زمانی که سیاست داخلی اقتضا می‌کند، از جنگ‌ها خارج می‌شود.

بدیهی بود که هم جنگ در اوکراین و هم جنگ فعلی در خاورمیانه آغاز خواهد شد. این بینشی است که نه تنها سرویس امنیتی دولت داشت، بلکه در دستگاه های عادی سیاسی دولتی نیز وجود داشت. تفکر کوتاه‌مدت، رهبری ایالات متحده، متحدان غربی اوکراین و اسرائیل را وادار کرد تا هیچ کاری برای جلوگیری از این بلایا انجام ندهند. آنها در عوض به آنها کمک کردند.

این واقعیت که از جنگ در خاورمیانه جلوگیری نشد، احتمالا بخشی از غیر قابل حل بودن سیاست راه حل دو دولتی بود.

اوکراین و اسرائیل کاملاً به حمایت ایالات متحده وابسته هستند. اما هر دو در لبه آنچه ایالات متحده می تواند تحمل کند، عمل می کنند. ایالات متحده با توجه به اینکه قوی ترین قدرت نظامی جهان است، نمی تواند در هیچ جنگی شکست بخورد. اما آنها می توانند بدون دستیابی به آنچه  که می خواستند از جنگ خارج شوند. برای آنها اهمیت چندانی ندارد، شکست خوردن در جنگ ها برای ایالات متحده دردناک نیست نگاه کنید به ویتنام، عراق، افغانستان. اگر به جدول تلفات نگاه کنید، تعداد  سربازانی که ایالات متحده در جنگ ها از دست می دهد، دردناک نیستند.

بنابراین، چشم انداز اوکراین به ویژه نامشخص است. مهمترین چیز برای رئیس جمهور بایدن در آینده، پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده است. اگر در مورد حمایت از اوکراین در ایالات متحده اختلاف نظر ایجاد شود، درگیری برای حمایت از اوکراین چیزی نیست که مایه شکست بایدن در انتخابات شود.

اسرائیل با ۹۰ بمب هسته ای خود در پنج کشتی جنگی که بیشتر آنها توسط آلمان ها ساخته شده است، از اوکراین قوی تر است.

موساد چه می دانست؟

به نظر می رسد که قیام حماس در ۷  اکتبر کشف نشد. آن هم درمکانی که باید تحت فنی ترین نظارت در کل جهان باشد. با این حال، از کشف برنامه ریزی ۲۰۰۰۰ نفر برای شورش اجتناب می شود!؟ سرویس امنیتی حتما آن را می دانست.

در اسرائیل، متحدان بین المللی نتانیاهو اکنون امید خود را به کمک ایالات متحده بسته اند، تا آنها را از بدترین بحران بین المللی پس از پایان جنگ جهانی دوم خارج کند. هیچ ایده ای در مورد استراتژی خروج و سناریوی پس از جنگ وجود ندارد.

به همین ترتیب، نمی‌توان تصور کرد که حامیان اهداف جنگ رادیکال اوکراین نمی‌دانستند که طرح آمریکا برای یک اوکراین وابسته به ناتو با موشک‌های آماده برای حمل کلاهک هسته‌ای، واکنش نظامی روسیه را برمی انگیزد.

این که کشورهایی که کف زدند و در جنگ‌ها مشارکت داشتند، اکنون پشت این ادعاها پنهان شده‌اند که جنگ اوکراین نتیجه جنون امپریالیستی روسیه است و جنگ غزه به دلیل جنون  یهودی‌ستیز اسلام گرایان است. تنها راه حل آنها برای این جنگ ها پیروزی کامل نظامی است. که به آن نخواهند رسید.

سه پیشنهاد در مورد پیش نیازهای صلح در جهان، در اوراسیا و در خاورمیانه:

سه پیشنهاد برای پیش نیازهای صلح در جهان، اوراسیا و خاورمیانه در کنفرانس توزیع شد، شرایطی که برای برقراری صلح باید رعایت شود.

(۱) در جهان

مهمتر از همه، ایالات متحده باید بیاموزد که این کشور باید و می تواند به عنوان یک قدرت در میان سایرین، در دنیای چند قطبی زندگی کند. این کشور باید از مفهوم خودپسندانه خود یعنی «شهر درخشان روی تپه» [استثناگرایی آمریکایی] و «ملت ضرور» بودن خلاص شود. ایالات متحده باید درک کند که درس مهمی برای یادگیری  دارد، آن هم اینکه، دیگر کشورها برای شهروندان خود و برای جهان کمتر ضروری نیستند.

آموختن این درس سخت است و تا زمانی که طبقه حاکم آمریکا بتواند با کنترل سیستم مالی جهانی و مجتمع نظامی-صنعتی با ۷۵۰  پایگاه نظامی در سراسر جهان که از این کنترل حمایت می کنند، زندگی کند، بعید است که آموخته شود.

از آنجایی که ایالات متحده واقعاً نمی تواند یک جنگ خارجی را به دلیل برتری تکنولوژیکی و ژئواستراتژیک خود ببازد، امید به یک رژیم صلح جهانی باید این باشد که آن بخش از مزایای امپراتوری، که به مردم آمریکا داده می شود، در یک برهه زمانی دیگر برای اطمینان از کسب رضایت و ثبات داخلی کافی نباشد. نخبگان آمریکایی آن را از درون مجبور خواهند کرد تا بر نیازهای داخلی تمرکز کنند تا خواسته های بین المللی.

با این حال، این امر چیزی نزدیک به یک خیزش سیاسی را در جمعیتی که عمیقاً متفرق و بی‌سازمان است می طلبد که در جنبه‌های تعیین‌کننده عمیقاً گرفتار مجتمع نظامی-صنعتی است. یک ترامپ جدید، یا یک ریاست‌جمهوری ترامپی، شاید می‌تواند منجر به انزواطلبی مفیدی برای ایالات متحده و جهان شود، اما حتی این گزینه با توجه به مقاومتی که می‌توان از دولت آمریکا انتظار داشت، بعید است.

ممکن است ان زمان که ایالات متحده می توانست به یک صلح کننده یا حافظ صلح تبدیل شود، دیگر گذشته باشد.

(۲) در اوراسیا

در جنگ اوکراین، جناح افراطی حاکم باندرا از جنبش ناسیونالیستی اوکراین باید درک کند که اهداف جنگی که آن ها برای رسیدن به انها، نسل جوان کشور را قربانی می کنند غیر واقعی است و همیشه بوده است. ادامه پیگیری این اهداف به معنای مرگ صدها هزار نفر در طول چندین سال خواهد بود، بدون اینکه در نتیجه جنگ در مقایسه با خطوط مقدم فعلی و انچه در مینسک و استانبول روی میز بود، تغییر قابل توجهی ایجاد شود.

دولت فعلی اوکراین شدیدا معتقد است که اهداف جنگی اعلام شده قابل دستیابی است (اوکراین در ناتو و اتحادیه اروپا، کریمه جزو سباستوپول در اوکراین، استان های روسی زبان ترجیح می دهند اوکراینی صحبت کنند). برای اینکه متحدانشان به ویژه توسط دولت جانسون در بریتانیا و دولت بایدن در ایالات متحده، به انها دروغ گفته اند.

هیچ دلیلی وجود ندارد که انتظار داشته باشیم متحدان اروپای غربی اوکراین، به رهبری نظامیگری اخلاقی سبز (آلمان) ، حقیقت را به دولت اوکراین یا مهمتر از همه به مردم اوکراین بگویند. این نیز به این دلیل است که انها نیازی به اعزام نیروهای خود به کشتارگاه روسیه و اوکراین ندارند.

تنها چیزی که انها متعهد شده اند این است که سلاح های مورد نیاز را برای جنگجویان نیابتی اوکراینی خود تامین کنند. نه برای پیروزی، که غیرممکن است، بلکه برای شکست نخوردن. از آن جایی که قدرت و امتیازات انها به افسانه پیروزی نهایی احتمالی بستگی دارد، دولت فعلی اوکراین هم به ان اعتقاد دارد یا وانمود می کند که این کار را انجام می دهد. این امر به ویژه برای ایالات متحده مناسب است که از رویارویی هسته ای با روسیه اجتناب می کند و در واقع برای تضمین اهداف جنگی خود که دست و پا بستن روسیه و کنترل ایالات متحده بر اروپای غربی از طریق ناتو است به ان نیاز ندارد.

بنابراین پایان جنگ یعنی صلح اکنون و نه در پنج سال اینده یا دیرتر، باید به دولت اوکراین تحمیل شود، اگر نه توسط متفقین، پس توسط شهروندان خود، در یک نوع قیام مردمی. به دلیل وضعیت اضطراری، مخالفت با جنگ نیابتی اوکراین نمی تواند از نظر سیاسی سازماندهی شود، حداقل نه بلافاصله. با این حال، جالب توجه است که تعداد مردان جوان اوکراینی که از ثبت نام در ارتش اوکراین امتناع می کنند، به نظر می رسد در حال افزایش است.

یک مدرک غیرمستقیم این امر، اخراج سریع رؤسای دفاتر استخدام نظامی محلی از سوی زلنسکی به دلیل دریافت رشوه از سربازان وظیفه برای اعلام عدم شایستگی آنها برای خدمت سربازی است. مدت کوتاهی پس از ان، پاکسازی مشابهی در میان مقامات ارشد خدمات بهداشت ملی برای همان جرم گزارش شد. (مثل همیشه، فساد از فرزندان ثروتمندان و طبقه متوسط محافظت می کند، در حالی که کشتن و مرگ به کسانی که نمی توانند راه خود را ازادانه خریداری کنند، واگذار می شود).

یک صلح زودهنگام به جای یک صلح دیرهنگام، هر دو با شرایط یکسان، شاید امید به این باشد که به جای اعتماد به “برنامه های بازسازی” مانند اتحادیه اروپا که به اوکراین به عنوان پاداشی برای فدا کردن جان خود برای “ارزش های ما” (غربی) وعده داده شد، تعداد جوانانی که زندگی و انسانیت را ترجیح می دهند افزایش یابد.

نیاز به یاداوری است که سبزهای المان با حمایت اخلاقی ، سالها پیش با موفقیت برای لغو خدمت سربازی مبارزه کردند. بنابراین، انها اکنون می توانند به حامیان شبه نظامی خود اطمینان دهند که دخالت انها در جنگ در اوکراین محدود به تماشای کشتار از تلویزیون در اتاق نشیمن انها خواهد بود.

 (۳) در خاورمیانه

این که ایا صلح در خاورمیانه وجود خواهد داشت، نه به اسرائیل یا فلسطینی ها، بلکه به کشورهای اطراف انها بستگی دارد. به نظر می رسد اسرائیل هیچ برنامه ای برای چگونگی خروج از جنگ و هیچ برنامه ای، به غیر از بمباران غزه به عصر حجر و نابودی دشمنان اسلامگرای اسرائیل یک بار برای همیشه، برای دوره پس از جنگ ندارد. هنگامی که کسی سعی می کند منطق پشت این را حدس بزند، نمی تواند به این نتیجه نرسد که اعتماد به نفس اسرائیل به فرار از این مخمصه، به این دلیل است که ۹۰ بمب هسته ای در اختیار دارد که به احتمال زیاد در پنج زیردریایی خود مستقر کرده است، که بیشتر انها توسط المان تامین می شود (و نه توسط ایالات متحده شکاک گسترش سلاح های هسته ای).

توانایی هسته ای اسرائیل به ان چیزی می دهد که در اصطلاحات استراتژیک تسلط تشدید (escalation dominance) نامیده می شود. سلطه ای که ممکن است رهبران اسرائیل را متقاعد کند که می توانند هر کاری که می خواهند در غزه انجام دهند. با این حال، این برای همسایگان و حامیان اسرائیل قابل قبول نیست، شاید به استثنای المان سبز افراطی (که برای یک بار هم که شده به نظر می رسد خوشحال است که در معرض بمباران هوایی قرار نگیرد).

در حالی که عملیات غزه ادامه دارد، از جمله کشتار بی رویه و معلول کردن و گرسنگی دادن هزاران نفر، اگر نه ده ها هزار غیرنظامی – به نظر می رسد که هفته ها، اگر نه ماه ها طول بکشد – برنامه هسته ای ایران، به عنوان مثال، به طور کامل از سر گرفته خواهد شد و کشورهایی مانند فرانسه و بریتانیا ممکن است با یک جنگ داخلی روبرو شوند.

حتی عربستان سعودی ممکن است اشفتگی سیاسی داخلی را تجربه کند، دولت مصر ممکن است سقوط کند، ایالات متحده با نفرت نامحدود در میان جوامع مسلمان در سراسر جهان و غیره مواجه خواهد شد.

در چنین شرایطی، پنج قدرت بزرگ در شورای امنیت سازمان ملل متحد ممکن است برای جلوگیری از جهنم جهانی تشویق شوند. اگر معجزه ای رخ ندهد، این امر مستلزم تغییر رژیم در اسرائیل است، چیزی که اگر ممکن باشد، فقط ایالات متحده می تواند آن را انجام دهد. سپس پنج قدرت بزرگ باید به طور مشترک راه حل دو کشور را در فلسطین، بدون زندان های باز مانند غزه برای ۱۶  سال اجرا و نظارت کنند.

در صورت موفقیت، چنین مانور حافظ صلح مشترک طولانی مدت می تواند راه را برای یک نظم جهانی جدید، بهتر و با ثبات تر از نظم تحت سلطه ایالات متحده پس از ۱۹۹۰ باز کند.

جایگزینی، که ما باید از ان بترسیم، این است که اسرائیل از سلاح های خود برای دفاع از “حق وجود” خود به عنوان اخرین راه حل علیه نیروهای ایرانی و دیگر نیروهای اطراف کشور با عواقب جهانی کاملا غیر قابل پیش بینی استفاده کند.

One comment

  1. aby

    سلام، دست مترجم درد نکند مقاله خوبی بود ولی با عجله ترجمه شده بود وآن سنت روان نویسی وانشائ شیوایی که مخصوص توده ای هاست رعایت نشده بود.
    یادش بخیر در دوران انقلاب انشائ روزنامه کیهان وبعد آن نامه مردم با دیگر نوشته تفاوت اساسی داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *