پاسخ به برخی پرسش ها در باره ی درگیری میان امریکا و جمهوری اسلامی

image_pdfimage_print

سخن روز شماره ۲
۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ۷ فوریه ۲۰۲۴

۱- مبنای طبقاتی “سیاست‌خارجی ماجراجویانه جمهوری اسلامی” چیست؟
۲- مبنای طبقاتی سیاست‌های دشمنانه امپریالیستهای غرب با ایران چیست؟
۳- آیا استفاده جمهوری اسلامی از نیروهای به اصطلاح نیابتی با نیت دفاع از تمامیت ارضی ایران کاریست درست یا مردود؟
۴- آیا مداخله جمهوری اسلامی در درگیری‌های سوریه کاریست درست یا مردود؟

در این شکی نیست که امپریالیسم آمریکا پرخاش ترین، دست یازنده ترین، تنش آفرین ترین و جنگ خواه ترین کشورجهان است. نزدیک به ۱۴ هزار کیلومتر دور از مرزهای خود در خلیج فارس نیروهای جنگی دربرگیرنده ناوگان جنگی با کلاهک های اتمی دارد.

امپریالیسم آمریکا خود را سرور همه جهان می داند و در همه ی جای دنیا حضور نظامی دارد و با جنگ افروزی کشورهای گوناگون را درگیر جنگ ناخواسته می کند. امپریالیسم، در این میان به ویژه با جمهوری خلق چین در جنگ است و در دریای چین جنوبی ناوگان های جنگی دارد و آشکارا بر خلاف سیاست پذیرفته شده نهادهای قانون گذاری خود در باره ی یک چین واحد، از تایوان پشتیبانی می کند. امپریالیسم امریکا هم چنین در نزدیکی کوبا، کره، ژاپن، استرالیا پایگاه نظامی و یا ناوگان جنگی دارد.

ولی هیچ یک از کشورهایی که ما می شناسیم که هدف جنگ افروزی امپریالیسم آمریکا هستند، مانند کوبا، چین، ونزوئلا و حتا جمهوری دموکراتیک کره، هیچ کدام ازاین کشورها در پاسخ به جنگ افروزی های امپریالیسم امریکا، جنگ نیابتی برپا نکرده اند. امریکا ناوگان های سنگین جنگی در دریای جنوبی چین دارد، و ما می دانیم که گروه های چریکی بسیاری در آن پیرامون هوادار چین هستند و می توانند یک موشک به سوی کشتی های جنگنده امریکا پرتاب کنند، ولی چین از این کار پرهیز می کند. و با اینکه در نپال، در فیلیپین و در برمه گروه های هوادار چین هستند و چین به آسانی می توانند این کار را انجام بدهد، ولی خردمندانه این کار نمی کند.

راه درست نبرد ضدامپریالیستی، شاخ به شاخ شدن جنگی با امریکا نیست. این همین چیزی است که آمریکا می خواهد و همه می دانند که امریکا با همه ی آسیب های احتمالی، صددرصد در چنین جنگی برنده خواهد شد. امپریالیسم امریکا فن اوری بسیار پیشرفته ای دارد که می تواند یک هواپیمای جنگی از مکزیک-سیتی بفرستد و پایگاه های حوتی ها را در یمن بمباران کند و برگردد. صنعت جنگی امپریالیسم امریکا خیلی پیشرفته تر از آن است که حتا چین و روسیه با همکاری هم، توان پیروزی در یک جنگ، بدون کاربرد بمب اتمی را ندارند. البته هر کشوری حق دارد و باید در برابر تجاوز مستقیم و یا غیرمستقیم امپریالیسم به مرزهای خود از تمامیت ارضی خود در برابر هر دشمن نیرومندی دفاع کند.

هم اکنون بزرگترین نبرد ضدامپریالیستی هر کشوری، برپایی یک اقتصاد ملی و دموکراتیک با راه رشد غیرسرمایه داری  است که این کار هم اکنون با روند چند قطبی شدن جهان، شدنی است. بهترین دفاع از تمامیت ارضی یک کشور برپایی عدالت اجتماعی، تضمین حقوق های دموکراتیک و آزادی های دموکراتیک مردم هست. کوبای سوسیالیستی که بسیار تنگ دست تر از کشور ما هست، با اقتصاد ملی و عدالت اجتماعی توانست آن چنان نیرومند شوند که تحریک های همیشگی بیش از ۶۰ سال امپریالیسم نتوانست کار را به جایی دل خواه بکشاند. راه رشد غیرسرمایه داری، برپایی عدالت اجتماعی، ارجمندی آزادی ها و حقوق دموکراتیک مردم، بزرگترین نبرد ضدامپریالیستی کشورها در زمان کنونی ماست.

نیروهای راست آمریکا از دید تاریخی با اسرائیل پیوند ایدئولوژیک ویژه ای دارند و افزون بر آن لابی بورژوازی صهیونیسم درآمریکا آن چنان نیرومند است که هیج سیاست مداری بدون پشتیبانی آن ها و یا دست کم پذیرش آن ها نمی تواند در دستگاه سیاسی آمریکا راه یابد. افزون بر این، از همان آغاز بورژوازی صهیونیسم پایگاه امپریالیسم در خاورمیانه پر تب و تاب بوده است. از همان روز نخست بورژوازی صهیونیسم، نقش ژاندارمی برای امپریالیسم را در خاورمیانه پذیرفت. خاورمیانه برای آمریکا ناآرام، تنش آمیز، سرکش بوده و هست و امریکا هیچ گاه به آن اعتماد نداشته است. انقلاب های گوناگونی در آنجا شده که منافع امپریالیسم را زیر خطر برد.  بخش پیش رو حزب بعث در عراق در آغاز به منافع امپریالیسم ضربه جدی زد. قذافی می خواست ارز آفریقایی برای دادوستد میان کشورهای آفریقایی پدید آورد. جمال عبدالناصر کوشش کرد که اسرائیل را سرجای خودش بشناند. الجزایر توانست در برابر امپریالیسم فرانسه به پیروزی برسد. همه ی این روی دادها امپریالیسم آمریکا را به ناگزیر، برای پشتیبانی از پیش آهنگی خود، هژمونی خود، واداشت که بورژوازی صهیونیستی را در آن جا به به ژاندارمی بگمارد.

آمریکا فرای چالش اسرائیل، هیچ دشمنی با جمهوری اسلامی ندارد. نه با روبنای دینی آن و نه با زیربنای سرمایه داری آن دشمنی دارد. امریکا همین روبنای دینی را در عربستان سعودی، مصر، بحرین ووو به آسانی می پذیرد و با آن ها به آسانی  کنار می آید و برایش هیچ چالشی نیست و زیربنای سرمایه داری آن ها، به ویژه اقتصاد نئولیبرالیستی جمهوری اسلامی، همان چیزی است که آمریکا می خواهد. آمریکا حتی آماده است که جمهوری اسلامی به گنده گویی های خود بسنده کند و مانند آقای اردوغان باشد و دست به درگیری های نیابتی و عملی علیه اسرائیل نزند. اگر این چنین شود، امریکا جمهوری اسلامی را با آغوش باز می پذیرد و حتا پیمان صلح پایدار بسته می شود.

پیش از یورش ارتش فاشیستی بورژوازی صهیونیسم علیه خلق فلسطین، همه روی دادها نشانگر این بود که امپریالیسم امریکا دل بستگی چندانی به حضورنظامی جنگی سنگین در خاورمیانه ندارد. امپریالیسم امریکا می خواست که نیروهای هر چه بیش تری را برای رویارویی با جمهوری خلق چین به دریای چین جنوبی بفرستد، تا بتواند روند پیش رفت اقتصادی چین را کند. این را هم نباید از یاد برد که آمریکا مانند گذشته نیاز به نفت خاورمیانه ندارد، زیرا خود در این زمینه به خودکفایی رسیده است. آمریکا هم اکنون از ترس جنبش بزرگ ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی در خاورمیانه خواستار حضور نظامی سنگین در خلیج فارس است.

آمریکا خواهان سرسپردگی رژیم هایی مانند ایران است. جنگ اوکرایین نشان داده است که امپریالیسم امریکا خواهان سرسپردگی دربست کشورهای اروپایی هم هست. تا جمهوری اسلامی با سرسپردگی صددرصد خود، از دشمنی با اسرائیل دست بر ندارد، هم چنان زیر ذره بین امریکا خواهد بود.

این یک حقیقت است، ولی همه کارشناسان آمریکایی، چینی و روسی می گویند که هم اکنون تمامیت ارضی ایران از سوی آمریکا زیر خطر نیست. بایدن به هیچ وجه نمی خواهد پیش از انتخابات، خود را در یک جنگ پیچیده و غیرقابل پیش بینی درگیر کند. دموکرات ها نمی خواهند که تن های بی جان سربازان آمریکایی در رسانه ها نشان داده شوند، حتا اگر شمارشان کم باشد. یادمان باشد که امپریالیسم امریکا حق خود می داند که صدها هزار تن را در خاورمیانه به بهانه جنگ با تروریسم بکشد، ولی خود توان و خواست از دست دادن حتا یک سرباز را ندارد.

دستگاه سیاسی آمریکا خیلی زود پس از یورش حماس به اسرائیل گفت که هیچ نشانی از جای پای جمهوری اسلامی در این یورش، در هیچ کجا دیده نمی شود. با این که هواداران امپریالیسم، مانند آقای رضا پهلوی و خانم مسیح علی نژاد که در مردم و میهن فروشی سرشناس هستند، از امریکا خواستند که ایران را به بهانه این که ریشه همه ی “تروریسم” در جمهوری اسلامی ایران است، بمباران کند، ولی آمریکا پیوسته با خون سردی گفته است که نشانی در باره ی درستی این سخن در دست ندارد. یادمان باشد که فن آوری امنیتی امپریالیسم امریکا پیش رفته ترین در جهان است، و آن ها با ماهواره ها و دستگاه های شنود گفت و گوهای سران جمهوری اسلامی با دیگران در خاورمیانه را زیر بازرسی خود دارند.

یادمان باشد که پیش از تنش کنونی، حتا پس از یورش ارتش فاشیستی اسراییل به فلسطین، گفت و گو میان جمهوری اسلامی و غرب در باره ی برجام دوباره آغاز شده بود. گفت و گوی غیرمستقیم میان امریکا و جمهوری اسلامی هم با کوشش قطر در روند برنامه ریزی بود. امریکا برای خویشتن داری جمهوری اسلامی در جنگ غزه، حتا برخی از پول ها را در عراق آزاد کرد.

درباره سوریه کمک نظامی جمهوری اسلامی به سوریه را نمی توان با دست یازی و پرخاش گری آمریکا در سوریه با هم سنجید. بر پایه قانون های بین المللی آقای اسد رئیس جمهور برگزیده یک کشور مستقل، عضو سازمان ملل متحد بوده و دولت او از جمهوری اسلامی کمک خواست. در این کار هیچ قانون بین المللی زیر پا گذاشته نشده است. هر کشوری مستقلی می تواند از کشورهای دیگر درخواست کمک سیاسی، اقتصادی و نظامی بکنند. همین کار را آمریکا در سراسر جهان انجام می دهد، به کشورهای دوست، در آسیا، آمریکای لاتین و به ویژه اروپا کمک نظامی می کند.

رنج بران سوریه از اسد برای پیاده کردن برنامه های نئولیبرالیستی بی زار بودند و دست به شورش قانونی و بر حق زدند. ولی امپریالیسم با همکاری واپس گرایان خاورمیانه مانند عربستان، قطر، ترکیه ووو تلاش کرد که رییس جمهور برگزیده را سرنگون کند و یک پارچگی کشور را از میان بر دارد.  همه ی نیروهایی که در برابر این نقش امپریالیسم به شیوه های گوناگون ایستادگی کردند، در این روی داد مشخص نقش مثبتی بازی کردند.

(یادمان باشد که ما در این جا در باره ی کارکرد نیروهای جنگی جمهوری اسلامی در سوریه داوری نمی کنیم. به گفته آقای احمدی نژاد، رییس جمهور پیشین، این نیروها در سرکوب مردم هم شرکت داشتند. کیهان نوشت که احمدی نژاد از آقا پرسید که چرا ما به یک دیکتاتور که مردم خود را می کشد کمک می کنیم. آقا در پاسخ گفت آیا کسی برای دفاع از منافع ملی به دیکتاتور بودن یک رییس جمهور فکر می کند؟(نقل به مضمون)).

از یاد نباید برد که کمک جمهوری اسلامی به سوریه، به دلیل علوی بودن دستگاه فرماندهی سوریه بوده است که با سیاست گسترش شیعه جمهوری اسلامی در خارمیانه هم خوانی دارد. و گرنه ،همین جمهوری اسلامی هنگام یورش امپریالیست ها به لیبی و عراق خاموشی برگزید و هنگام یورش امپریالیسم به افغانستان با آن ها همکاری کرد.

بورژوازی نظامی جمهوری اسلامی برای حقانیت خود، برای مشروعیت خود میان پایگاه اجتماعی خود، به تنش آفرینی نیاز دارد. اگر این گونه تنش آفرینی ها نبود، بورژوازی نظامی به یک لایه نیرومند در میان طبقه بورژوازی انگلی در کشور ما دگرگون نمی شود. بل که مانند همه ارتش های جهان می بایست زیر بازرسی دستگاه فرمان دهی سیاسی جامعه باشد و دستور نمایندگان سیاسی کشور را پیاده کند. ولی ما می دانیم که سپاه هم صنعت جنگی دارد، هم تجارت می کند، هم در بندرها کار گمرکی می کند، هم سیاست خارجی را تعیین کند و هم دست به جنگ نیابتی فرای نهادهای دولتی می زند و هم تبلیغ های جنگی علیه آمریکا و اسرائیل را در رسانه ها در دست دارد. فلسفه وجودی بورژوازی نظامی در تنش آفرینی است.

بورژوازی نظامی برای خوشنودی احساسات ضدامپریالیستی پایگاه طبقاتی خود در میان خرده بورژوازی سنتی، لومپن پرولتاریا که دارای میلیون ها عضو در رده های پایینی سپاه، بسیج، جهاد سازندگی، نهادهای جانبازان، دستگاه امنیتی و سیاسی ایدولوژیک هستند به گنده گویی ها و جنگ های نیابتی دست می زند، تا حقانیت و مشروعیت خود را در میان آنان نیرومند کند. اگر دست به این کار نزند، در درگیری میان لایه های گوناگون بورژوازی انگلی کم توان تر خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *