سخن روز شماره ۳
۱۶ اسفند ۱۴۰۲، ۶ مارس ۲۰۲۴
“پیش رفت اجتماعی را می توان با جای گاه اجتماعی زن بازشناخت .” (مارکس)
بی ریب هشت مارس در میهن ما رنگ و بوی خود را دارد. زن در میهن ما افزون بر رنجی که همانند دیگر زن های کشورهای پیش رفته سرمایه داری می کشد، درد دیگری را نیز در دل دارد؛ واپس گرایان و گزمگان شب او را نیمه می خوانند. نیمی از مردم میهن ما که چرخ خانواده و جامعه را با توانایی می گردانند، زیر پندارهای بیمارگونه بازمانده از دوران برده داریِ – فیودالی رنج می برند.
زنان دلیر و آگاه ما علیه زن ستیزی رژیم ستمپیشه ولایت فقیه برخاستند. زنان آزادی خواه و سرفراز با ایستادگی پرخروش خود هر روز دستگاه زن ستیز را وادار به پس نشینی می کنند. نبرد زنان جوان ما در سرزمینی که زیر چکمه واپس گرایان خون می ریزد برجسته است. در جنبش زنان نیرویی خفته است که اگر با پهنه های دیگر خیزش اجتماعی پیوند یابد همچون پیکانی از کمان رها شده دل چرکین رژیم را نشانه می گیرد.
زنان ما خواهان آزادی پوشش و حقوق مدنی برابر با مردان هستند. نبرد برای برابری حقوق زنان با مردان در ایران، نبرد انقلابی علیه دیکتاتوری واپس گرا نیز است. بی ریب باید برای حقوق مدنی زن رزمید و هم زمان دانست که این پایان کار نیست.
مگر پدر، برادر، هم سر و پسر زن در میهن ما آزاد است که زن با رسیدن به آن ها به آزادی رسد؟ آزادی راستین زن هنگامی فرا خواهد رسيد که جامعه از شرايط بردگی روزمزدی فرا رويد و انسان با رهایی از بهره کشی به انسانی با نهاد انسانی دگرگون شود. آزادی راستین زنان با نبرد برای گذار انقلابی از سرمایه داری و بهره کشی انسان از انسان پیوند ناگسستنی دارد.
*****
به مناسبت ۸ ام مارس “توده ای ها” یک شعر و یک مقاله از احسان طبری در باره نقش زن در تاریخ را تقدیم خوانندگان می کند.
*****
قـو خورشيـد را انتظـار مـى كشـد
از شعرهای زندان احسان طبری
منبع: از کتاب “حماسه نبرد انسان، دیالکتیک شعرهای زندان طبری”؛ نوشته زنده یاد فرهاد عاصمی
- بمناسبت ٨ مارس روز جهانى زن -
ترا انكار كردند، لطافت گلگونت را، اشك هاى چون خونت را، نگاه عاشقانه ات را، زيبائى شاعرانه ات را.
سقف خانه هايت را كوتاه ساختند، بر دريچه هاى آرزويت گل گرفتند،
و آسمانِ خانه ات هماره ابرى بود، و تو خورشيد را انتظار مى كشيدى.
***
دنيايت را باغچه اى نهادند، در حياط خلوت خانه ات،
كه با پرچين غمينِ تنهايى … محصور شده بود،
قلبِ خونينت را كاشتى،
و زبان خاموش و شيرينت را، و رنج ها را، و قصه هاى بى پايانِ حقارت ها را، و تو خورشيد را دردمندانه انتظار مى كشيدى.
***
آسمان بر تو حكم راند،
به كثرت باران هايش،
و ترا نيمه خواند.
زمين بر تو شوريد، و ترا انسانى حقير ناميد.
حاكمان و محكومان، توأمان بر تو حكم راندند.
همسرانت بر تو حكم راندند
و تو، مرهم دردهايشان بودى.
عاشقانت بر تو حكم راندند
آنانى كه نوازش دستانت را تمنا مى كردند،
فرزندانت بر تو حكم راندند
هم آنانى كه ديروز از پستان هايت شيره حيات مى مكيدند.
و آسمان گواه بود، و ماه و خورشيد گواه.
ترا در حرير پيچاندند، و تو هيچ نگفتى، و دردمندانه نگاه مى كردى مظهر خورشيد را.
تو را در سرير خواستند، و تو هيچ نگفتى، و نگاه مى كردى.
ترا چون تابلويى رنگين، بر ديوار سرد خانه ها آويختند، و تو هيچ نگفتى، و باز هم نگاه مى كردى.
***
اگر مرا بر دار كردند، ترا خوار كردند.
اگر لبخند را از لبانم گرفتند، ترا هرگز لبخند نياموختند.
اگر بال هاى مرا شكستند، ترا هرگز پرنده نخواستند.
من زيستم، و تو زيستى شكيبا، در انتظار دراز و دردآور خورشيد.
يك روز، چون امروز، خورشيد به خانه مان آمد، همانگونه كه بر تو تابيد، بر من تابيد و بر غنچه تابيد.
تو شكفتى، من شكفتم، و گل هاى باغچه شكفت،
و پرنده اى كوچك، اما خوش آواز، بر پرچين غمين حياط خانه مان نشست،
و در جشن افتتاح عطر باغچه مان، شادمانانه خواند،
و تو خواندى و من خواندم و آنگاه هم صدا شديم، و يك صدا خوانديم.
*****
احسان طبری: چهره زن در فرهنگ و تاریخ ایران
منبع: مردم، ارگان مرکزی حزب توده ایران ۱۸ اسفند ۱۳۵۸
از قدیمی ترین ایام که در آن اسطوره ای تاریخ ما است آغاز کنیم. در آن هنگام که گاتاها ویشت ها و دیگر بخش های اوستا کتاب مقدس زرتشت نوشته شد، ما به نام زنان نامور متعددی برخورد میکنیم. در اساطیر زرتشتی بعضی از ایزدان زن هستند، مانند آناهیتا یا ناهید که الهه ی زیبای نمو و فراوانی بود و چیستا که رب النوع دانش است و تقریبا همسنگ است با مینروا الهه خرد در یونان و همتای او آتنا الهه خرد در اساطیر قدیم روم و احتمالا رتا خدای دارایی نیز الهه ایست زن. در اوستا و دیگر کتب مذهبی زرتشتی که به زبان پهلوی نوشته شده نام زنان بسیاری به میان می آید، مانند دغدو که نام مادر زرتشت است، هوی همسر زرتشت، پورو چیستا دختر کوچک و محبوب زرتشت، مشیآنه نخستین زن آفریده اهورا مزدا، مانند حوا در اساطیر سامی و شهرناز و ار نواز که دختران جمشید بودند و جهیکا دخت اهریمن و زن نابکار در قبال ناییریکا که مظهر زن نیکوکار است و غیره.
از این اساطیر دینی که بگذریم در حماسه ملی ما نیز چهره زن فراوان است. در داستان های حماسی منظوم و منثور به چهره زن گاه به مثابه مظهر عشق، گاه به مثابه مظهر دلاوری، گاه به مثابه مظهر مکر و دغل برخورد میکنیم. در حماسه عظیم منظومه فردوسی چهره زن جای برجسته ای دارد مانند فرانک، رودابه، جچریره، سودابه، تهمینه، گرد آفرید، بانو گشسپ، فرنگیس، منیژه و غیره.
در دوران اشکانیان و ساسانیان داستان های منظوم و منثور دیگری درباره عشق نگاشته شده است که در آن چهره زن دارای نقش مرکزی است، مانند داستان های خسرو شیرین، ویس و رامین، زال و رودابه و نیز درقه و گل شاه، هما و همایون، رابعه و بکتاش و غیره که پس از اسلام تنظیم شده است. در تاریخ سیاسی ایران برخی از زنان نقش مهمی بازی کردند، مانند آمی تیستی یا هما زن کوروش هخامنشی، آتسا دختر کوروش، رکسانا یا روشنک دختر داریوش سوم و زن اسکندر.
پورشات همسر داریوش سوم، آذرمیدخت و توراندخت، ملکه های ایران در اواخر ساسانیان، تا بیاییم به پس از اسلام حره ختلی عمه سلطان محمود و چهار ترکان خاتون که این واژه به ترکیه جغتایی به معنای شهبانو است، مانند ترکان خاتون، همسر ملک شاه سلجوقی و ترکان خاتون، همسر سلطان سنجر و ترکان خاتون، مادر سلطان محمد خوارزم شاه و ترکان خاتون همسر اتابک سعد بن زنگی ودیرتر در دوران صفوی پری خان خانم دختر شاه اسماعیل صفوی و باز هم دیرتر در دوران قاجار مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه و غیره.
ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که نام برخی از زنان اشرافیت ساسانی با تاریخ اسلام و به ویژه تشیع پیوند خورده. از جمله نام شهربانو، دختر یزدگرد ساسانی که همسر حسین ابن علی، شهید کربلا و مادر امام چهارم زین العابدین است و نامه کیهان بانو که مادرامام جعفر صادق است.
اینها زنان قشرهای فوقانی جامعه ایرانی هستند که نامی شدند ولی از میان مردم و عامه نیز، علی رغم محیط نامساعد زنان بسیاری برخاستند.
در تاریخ شعر ایران میتوان از شعرای نامداری مانند رابعه بنت کعب قزداری، شاعر پارسی گوی عرب نژاد، مهستی گنجوی، پروین اعتصامی نام برد. در تاریخ خوشنویسان ایران به نام مریم بانو نائینی، نسخ نویس معروف زمان فتحعلی شاه برخورد میکنیم. در افسانه های عامیانه و خلقی چهره زنان بسیار با خصائل متاوت وارد شده، مانند نمکی، کلثوم ننه، هفت لنگه گیس، مادر فولادزره، ملکه فرخ لقا، وغیره و یا در دو داستان کهن و خلقی ما (یعنی سمعک عیار و داراب نامه) چهره های زنان متعددی وارد میشود که از آنها میتوان به ویژهنام های روز افزون (سمعک عیار) و جهان افروز (داراب نامه) را یادآوری کرد که دلاوری روز افزون و جهان افروز مانند گردآفرید و گردید(خواهر بهرام چوبین) و آذر همایون (راهبه آتشکده اصفهان که در مقابل اسکندر مقاومت کرد،) مایه آفرین و شگفت انگیز است.
با این حال شخصیت واقعی زنان ایرانی علیرغم موانع اجتماعی و خرافات و رسوم ما تجلی یافته و اثرات خویش را جابجا در تاریخ کشور ما به جای گذاشته است. ما به همه نیاکان زن خود که این همه رنج را تحمل کردند و آن همه فضیلت را پدید آورده اند درود میفرستیم. همانطور که در یک پژوهش تاریخی خانم شیرین بیانی در مورد تحولی که در سرنوشت زن پس از هجوم مغول ایجاد شده، به درستی تشریح گردیده. در این دوران تا حدی نقش خاتونآن مغول با مردان در خور مقایسه است، زیرا در نزد مغول آن سر کوفتگی زنان در جامعه ما سنت نداشت. لااقل به آن شدت موجود نبود، حتی در قبایل عرب هم به اندازه ایران نبوده و احتمالا ایرانیان در مسئله حجاب و تعدد زوجات دخالت داشته اند، زیرا چنانکه گفتیم حجاب و تعدد زوجات خاص اشرافیت ایران بود و قضاوت هایی که در شاهنامه و یا ویس ورامین شده نشان میدهد که تحقیر شخصیت زن متاسفانه یک سنت اشرافی ایرانی است. آری زن در سراسر تاریخ ایران، به ویژه زنان زحمتکش شهر و ده علی رغم حقوق بدیهی انسانی خود، با خشونت سرکوب شدند و در محیط حرم و اندرون این سر کوفتگی و بی حقی بدون مغز، اثرات منفی خود را در روحیات زنان باقی گذاشته است و زنان ما رنج آن را تا امروز متحمل میشوند.
از زمان مشروطیت زن ایرانی به تدریج وارد عصر رهایی جنسی و اجتماعی خود میشود. آزادیخواهان و متجددان زن و مرد در این زمینه سخن بسیار گفته و تلاش فراوانی کردند. همین سخن ها و تلاش ها همراه با فشار زمان بعدها سلسله پهلوی را که عمده ی نقشش ترمزتاریخ از راه برخی عقب نشینی های ظاهری بود، به اتخاذ تدابیری غالبا صوری در مورد زن ایرانی که در درجه اول شامل زن طبقات ممتاز میشد، مجبور ساخته بود. البته آنها می کوشیدند خود را منجی زن ایرانی نشان دهند و اشرف پهلوی با همه خصایص نا برازنده خود در این زمینه ادعا ها داشت. و حال آنکه زنان سلسله پهلوی مانند تاج ملوک، مادر شاه مخلوع و اشرف و فرح و فاطمه و یک جوخه ی دیگری از این قبیل، بیشتر دنبالگر سنن پری خانم ها و مهدعلیا ها بودند، و نه نمودار یک زن رشد یافته امروزی.
جامعه سرمایه داری زن را به مثابه برده خانگی، عروسک، افزار تفریح، و زنان زحمتکش را به عنوان نیروی کار ارزان تر می پذیرد، ولی برخلاف دعاوی جریانات به اصطلاح زن گرایانه (فیمنیست) بورژوازی در آمریکا و اروپا، مسئله بر سر روابط زن و مرد و یا مردانه بودن تاریخ و ضرورت شکاندن حکومت مردان در جهان نیست. خود مردسالاری نتیجه وجود بهره کشی و ستم طبقاتی از تبدیل مسئله زن درجامعه به موضوع تضاد زن و مرد سفسطه گمراه کننده ایست. در جامعه طبقاتی مردان زحمتکش از زنان زحمتکش سرنوشت بهتری ندارند و ستم مرد خود محصول وجود ستم طبقاتی است که مرد نیز قربانی آن است.
سخن بر سر رهایی اجتماعی انسان و در عین حال رهایی صنفی زن است. این دو جهت را اصلا نمیتوان و نباید تفکیک کرد. تقدم البته با رهایی اجتماعی است که چون تحقق یابد بنا گزیر رهایی صنفی زن را نیز با خود دارد «چون که صد آید، نود هم پیش ماست. »زنان ما همانطور که از اقدامات دوران پهلوی (که ایجاد یک نمایی دروغین شرکت زنان در مجلس یا کابینه میخواست مسئله بی حقی خانوادگی، فردی و اجتماعی و صنفی زن را حل شده جلوه دهد) برحذر و متنفر بودند، باید از قبول نظریات زن گرایی دروغ و مضر بورژوازی غرب که به جای آنکه دشمن اصلی (امپریالیسم و طبقات ممتاز جامعه) را معرفی کند، مرد را به عنوان دشمن اصلی زن معرفی میکند، احتراز ورزند و مبارزه در جای اصلی در صحنه جامعه انجام دهند.
برای زنان ما که حتی در تیرگی های قرون با نام های پرتو افکنی درخشیده اند، نبرد در دو جبهه، جبهه اجتماعی و جبهه صنفی هر دو در پیوند نزدیک با هم ضرور است. در این ذره ای تردید نیست که زن ایرانی با فروریختن تمام باری که گذشته ای طولانی بر دوش جسم و جانش نهاده است، به یکی از دو ستون اصلی جامعه در همه گستره ها بدل خواهد شد و به انواع اسارت ها، صنفی، طبقاتی، ملی وغیره خاتمه خواهد داد. برای این کار مبارزه و زمان لازم است. سیر عمومی تاریخ عصر ما به سود ماست. هیچ نیرویی قادر نیست از رهایی کامل زن ایرانی مانند زنهای خلق های دیگر و تبدیل شدن آنها به اعضای تام الحقوق جامعه و سازندگان تمام عیار تاریخ جلوگیری کند.