مقاله ۴/۱۴۰۳
۲۹ فروردین ۱۴۰۳، ۱۷ آوریل ۲۰۲۴
پیشگفتار
امپریالیسم امریکا با چشم بستن به روی رفتار ددمنشانه ارتش فاشیستی یک بار دیگر به بورژوازی صهیونیسم اجازه داد تا بر ضد همهی کنوانسیون های پذیرفته شده دیپلماتیک جهانی کنسولگری کشوری را نابود کند. گفته اسراییل در باره اینکه این کنسولگری پر از جاسوسان جمهوری اسلامی بود، دلیل درستی برای لگدمال کردن قانونهای بین المللی نمیتواند باشد و نیست.
امپریالیسم به رهبری امپریالیسم آمریکا دههها است که با نشان دادن چراغ سبز به لاتبازیهای اسراییل میدان داده است و مانند سگ هاری آن را به جان خلقهای بی دفاع عرب، به ویژه خلق فلسطین انداخته است. ارتش فاشیستی بورژوازی صهیونیسم نیز به بی پاسخ بودن رفتارهای ستمگرایانه و ددمنشانه در خاورمیانه خوی گرفته است.
رژیم ولایت فقیه پس از چندین هفته دودلی و سبک و سنگین کردن واکنش خود، در پایان برای خوشنود کرد پایگاه اجتماعی خود دست به یک یورش نمادین و پیشبینی شده به اسراییل زد. به ویژه پس از شکست سنگین در انتخابات، نگهداری از پایگاه اجتماعی و خشنودی آنها بیش از پیش برای حاکمیت جمهوری اسلامی به رهبری بورژوازی نظامی برجسته است.
جمهوری اسلامی که درگیر دو گزینه با هم متضاد یکی- امتیازگیری از امریکا و پاسخ جنگی ندادن به اسراییل دومی- سر جای نشاندن اسراییل با یک پاسخ دندان شکن برای خوشنودی هواداران درون مرزی و خاورمیانهای خود بود، توانست زیرکانه راه سومی بیابد، که در آن نه سیخ بسوزد و نه کباب.
جمهوری اسلامی ۷۲ ساعت پیش از یورش به اسراییل، به همهی نهادهای امنیتی امریکا، اروپا و کشورهای همسایه در بارهی آن هشدار داد. برای همین، نیروهای امریکا، بریتانیا، فرانسه و اردن برای خنثا کردن یورش آماده بودند. بایدن می گوید اسراییل یورش ایران را با کمک آمریکا خنثا کرد.
دورویی گردان امپریالیسم در این است که همان کشورهایی که محکوم کردن یورش ارتش فاشیستی به یک کنسولگری را در شورای امنیت وتو کردند، پاسخ نمادین جمهوری اسلامی را محکوم کردند!!
یادآوری شود که یورش تروریستی اسرائیل به سفارت ایران در دمشق ۱۶ کارمند نظامی بلندپایه جمهوری اسلامی را کُشت. پاسخ جمهوری اسلامی که به گفته خود امپریالیسم امریکا ۹۵ درصد آن در هوا خنثا شد، چند چاله در خیابان های اسراییل پدید آورده است و هیچ زخمی و کُشتهیی بر جای نگذاشته است.
بی هیچ تردیدی نیروهای پیشرو جهان باید کار تروریستی اسراییل را محکوم کنند، و حق جمهوری اسلامی برای پاسخ شایسته به آن، به ویژه پس از آن که امپریالیسم از محکوم کردن آن در شورای امنیت خودداری کرد، را بپذیرند.
ولی کمونیستهای کشور ما نباید مانند خلقهای به جان آمده عرب در سطح پدیده شناور شوند و دشمنی رژیم با اسراییل و این یورش را یک نبرد ضدامپریالیستی بخوانند و به این دلیل شعله نبرد طبقاتی در درون را پایین کشند و یا رزم آزادی خواهانه لایه های میانی را نادیده بگیرند.
باید یادمان باشد که حاکمیت جمهوری اسلامی مانند هفته ها، ماه ها و سال های گذشته بر یک زیربنا سرمایه داری- نئولیبرالیستی و روبنای واپسگرا- ولایی بنیان شده است و استوار است.
بگذارید در آغاز ژئوپلتیک شیعه جمهوری اسلامی را بررسی کنیم و پس از آن با موشکافی مقوله “ام القری” ریشه و دلیلهای دشمنی جمهوری اسلامی با اسراییل را پیدا کنیم.
ژئوپلتیک شیعه جمهوری اسلامی
امروز دیگر بر همگان آشکار است که ژئوپلتیک رژیم هم واره بر پایه گسترش شیعه استوار بوده است. این سیاست هم واره اگر چه با شیوه های گوناگون از سوی دولت های گوناگون پیاده شده است.
این سیاست در آغاز با شیوه “صدور انقلاب اسلامی” و پس از شکست در جنگ با شیوه “ ام القری” و پس از پرزور شدن دوباره جمهوری اسلامی با بازگشت دوباره به سیاست “صدور انقلاب اسلامی” پیاده شده است و همچنان می شود.
آقای خمینی از همان آغاز رویای رهبری جهان را در سر داشت. مگر آقای خمینی از همان روز نخست انقلاب سخن در باره ی “صدور انقلاب اسلامی” نراند. خمینی در سخنرانی خود در [22 بهمن 1358 شمسی] باره صدور انقلاب گفت “می خواهیم انقلابمان را به همه کشورهای جهان صادر کنیم و وقوع انقلاب اسلامی در کشورهای اسلامی دیگر گامی نخست در جهت وحدت با ایران در قالب یک کشور است.” برخورد سرد خمینی با یاسر عرفات در تهران، یکی از نشانه های نخستین خود بزرگ بینی و درگیر شدن در چالش های درونی دیگر کشورهای و گروه ها بود.
آیت الله منتظری در خاطرات خود می نویسد که بی گمان جمهوری اسلامی می توانست با هشیاری سیاسی از آغاز جنگ و یورش صدام به میهن ما جلوگیری کند. ولی پس از سخنان نابخردانه و تنش آمیز خمینی علیه صدام، صدام برای پیاده کردن نقشه شکست انقلاب، به دام امپریالیستها افتاد.
این بلندپروازی از فردای پیروزی نیروهای ایرانی در آزادسازی خرمشهر که به دست دلاوران افسر توده ای پیاده شده بود، افزایش یافت. آیت الله خمینی به ناگهان جنگ را به جنگ “صدام باید برود” دگرگون کرد و خون جوانان بیشماری را در این راه بیهوده ریخت. و حتا در پایان که او با پستی، خواری و سرشکستگی جام زهر را نوشید و صلح را پذیرفت، با کشتن دلاوران دربند توده ای، انتقام سختی از روشن اندیشان و میهن دوستان توده ای گرفت که برای وفاداری به منافع ملی و پشتیبانی از منافع طبقه های رنجبر با دلیری در برابر بلندپروازی خمینی ایستادگی کردند.
یادمان باشد که هیچ کشوری حق دست اندازی و انگلک در روی دادهای کشورهای دیگر ندارد، حتا اگر آن کشور رژیمی فاشیستی داشته و به امپریالیسم امریکا وابسته باشد. عراق آن زمان هم فاشیستی بود، هم به دستور امریکا کنش می کرد. با این همه، حزب توده ی ایران پس از آزادی خرمشهر در برابر شعار شوونیستی آقای خمینی ایستادگی کرد و جان رهبران و کادرهای خود را در این راه داد. حزب توده ی ایران دگرگون کردن شرایط اقتصادی- سیاسی و واژگون کردن رژیم فاشیستی صدام حسین را کار خلق های عراق و جنبش انقلابی آن می دانست، و نه کار یک کشور همسایه.
نظریه “ام القری” و سرکردگی جهان اسلام
شاید خواننده در این اندیشه باشد که این سخن ها تنها یک گمان زنی است. ولی ببینید خود اندیشمندان ژئوپلیتیکی رژیم در این باره چه می نویسند. یکی از این پژوهش گران در باره ی “علل حضور جمهوری اسلامی ایران در شرق مدیترانه” می نویسد :
“در این حوزه جنبش های اسلامی از جمله حزب الله لبنان، حماس و جنبش جهاد اسلامی فلسطین می توانند به عنوان ابزارهای راهبردی قلمروسازی و عملیاتی موثر برای ایران عمل کنند. شرق مدیترانه نقطه تحقق اهداف راهبردی ایران است. بر این اساس برای نیل به اهداف مورد نظر، مهمترین شیوه عملی و موثر، تعریف حوزه قلمرو مطمئن در این منطقه با اهداف بلند مدت است. […]. به طورکلی قلمرو خواهی ایران در شرق مدیترانه باید مبنای ایدئولوژیک داشته باشد تا تحرکات و ایفای نقش ایران در این حوزه جایگاه ایران را به عنوان محور ژئوپلتیک شیعه ارتقاء داده و به رفع تهدیدهای منطقه ای منجر و به افزایش قدرت این کشور بینجامد. ” (۱۶ بهمن ۱۳۹۸) (http://irdiplomacy.ir)
بنابراین می بینیم که جمهوری اسلامی برای پیاده کردن ژئوپلتیک شیعه از نیروهای هم سوی سنی و حتا کمونیست که رهبری او را می پذیرند سود می جوید.
سردار سلیمانی آشکارا از خط برنامه ریزی شده از سوی خامنه ای می گفت. وی در یک سخنرانی در باره کسانی که «در سطوح عالی» مخالف حضور ایران در سوریه و عراق بودند می گفت: «یک نفر گفت: یعنی ما برویم از دیکتاتور دفاع کنیم؟ [این سخن را احمدی نژاد گفته بود] که رهبری فرمودند: [آیا در ارتباط با کشورها] نگاه میکنیم چه کسی دیکتاتور است و چه کسی نیست؟ ما مصالح را نگاه میکنیم.» (20/8/2017 euronews)
“مصالحی” که از آن سخن گفته می شود، همان پیاده سازی ژئوپلتیک شیعه است.
یکی از واژه هایی که در گذشته به کار برده می شد و ما به آن کمتر می پرداختیم، واژه “امت” به جای “ملت” است. از همان روزهای نخست انقلاب، این بلندپروازی به چشم می خورد که “امام خمینی” امام “امت” است و برای رهایی همه ی آن ها از بند ستم آفریده شده است و پیامبر است.
ژئوپلتیک شیعه همیشه با ”صدور انقلاب اسلامی” همراه نبوده است و به شیوه های دیگری پیاده می شده است. برای نمونه، ایران پس از پایان جنگ با عراق از پای افتاده بود و دیگر توانی برای ”صدور انقلاب اسلامی” نداشت. رژیم در درون ایران با کشتار زندانی های سیاسی و گرانی زیر فشار بود و در برون از مرزها تنش با رژیم های غربی و عربی اقتصاد کشور را داغان و ازهمپاشیده کرده بود. برای همین پس از آن که ”صدور انقلاب اسلامی” به شکست انجامید، سردمداران رژیم به ناگزیر ژئوپلتیک شیعه ”صدور انقلاب اسلامی” را به کناری انداختند و سیاست ژئوپلتیک شیعه “ ام القری” را جانشین آن کردند.
در آن هنگام آقای محمد جواد لاریجانی برای استوار کردن دوباره پایه های استراتژی ایران راه نوینی را در کتاب “کاوشهای نظری در سیاست خارجی” و در کتاب “مقولاتی در استراتژی ملی” نشان داد.
لاریجانی نظریه “ ام القری” به گونه ای روشن در چهار بخش بازنمود می کند. او می گوید که :
1. امت واحده بودن جهان اسلام: آنچه واضح است این است که مرزبندیهای جغرافیایی و تقسیم امت اسلام به ملتهای متعدد در اثر یک پروسهی تاریخی پر از ظلم و جور بوده و مرزهای جغرافیایی اعتبار حقیقی ندارند، لکن بالاجبار باید پذیرفته شوند زیرا امکان رد آن وجود ندارد. بنابراین عملا امکانات و اختیارات حکومت اسلامی را منحصر به درون مرزهای کشور خود میکند اما در واقع همهی مسلمانان امت واحدهای هستند که منافع آنان با یکدیگر پیوند خورده است.
2. رهبری، ملاک وحدت امت است و هدایت این امت واحده توسط ولی و امام باید صورت گیرد. ولی و امام نسبت به تمام امت اسلام مسئولیت دارد. کشوری امالقرای جهان اسلام شناخته میشود که دارای رهبری گردد که در حقیقت لایق رهبری جهان اسلام باشد. بنابراین برای امالقری شدن موقعیت استراتژیک، جمعیت، نژاد و … مطرح نیست بلکه ملاک در ولایت و رهبری است.
3. اگر کشوری امالقری شد موظف است مصالح همهی امت را لحاظ کند و در مقابل اگر امالقری مورد هجوم و حمله دشمنان اسلام و معارضین قرار گرفت، امت اسلام وظیفه دارد با تمام توان و هستی خود به یاری امالقری بشتابد.
4. اگر میان حفظ مصالح امت و منافع ملی در عمل، تزاحمی به وجود آید همواره مصالح امت اولویت دارد مگر اینکه هستی امالقری که حفظ آن بر همهی امت (و نه تنها مردم امالقری) واجب است، به خطر افتد. (http://pajoohe.ir) (۲۴ آبان 1393)
به زبانی دیگر، جمهوری اسلامی مرکز جهان اسلام است و فرمانروایان واپسگرای میهن ما رهبران جهان اسلام هستند. اگر تضادی میان مردم ما و “امت” پدید، آید باید این تضاد به سود “امت” و به زیان مردم ایران حل شود.
ولی برای این که در ان زمان ایران بسیار ناتوان بود یک اما گذاشته می شود “مگر اینکه هستی امالقری که حفظ آن بر همهی امت (و نه تنها مردم امالقری) واجب است، به خطر افتد.” به دین گونه گفته می شود که چون زندگی خود جمهوری اسلامی هم اکنون در خطر است، باید از سیاست ”صدور انقلاب اسلامی” در این زمان پرهیز کرد.
اما هنگامی که “هستی امالقری” در “خطر” نیست دوباره می توان به ”صدور انقلاب اسلامی” پرداخت.
برای همین جمهوری اسلامی پس از یورش آمریکا به عراق و سرنگونی رژیم صدام حسین در سال 2003 میلادی و به ویژه پس از رییس جمهور شدن آقای احمدی نژاد، شیوه ژئوپلتیک شیعه رژیم را دوباره دگرگون کرد و به سوی ”صدور انقلاب اسلامی” رفت. پس از سال ۲۰۰۹ زمانی که آقای احمدی نژاد با پشتیبانی رهبر علیه برنده انتخابات آقای موسوی کودتا کرد، این خط حتا نیرومندتر نیز شد.
بخش بزرگی از ژئوپلتیک شیعه به روی نبرد ضد اسراییلی برنامه ریزی شده است. بگذارید در دنباله ببینیم که این دشمنی ریشه در چه چیزهایی دارد.
دلیل های دشمنی جمهوری اسلامی با اسراییل
رژیم درسال های نخست پس از انقلاب، اسراییل را دشمن اصلی و شیطان بزرگ همچون ایالات متحده نمی دانست . اسراییل نه تنها از همسایگان ایران نیست بلکه از آن بسیار هم دور است. میان اسراییل و ایران در گذشته هیچ جنگ در باره قلمروهای نفوذی نبوده است. این دو کشور از نظر اقتصادی هم با هم رقابت نداشته اند و ندارند. و تا همین دو دهه پیش اسراییل و ایران رقیب مستقیم نظامی هم نبودند. جاهایی (لبنان و سوریه) که برای امنیت اسراییل مهم است، برای امنیت ملی ایران حاشیه ای است. حوزه نفوذ ایران در خلیج فارس، کشورهای پیرامون دریای خزر و کشورهای همسایه مانند عراق، پاکستان و افغانستان از اصلی ترین شکل دهنده سیاست خارجی و دکترین نظامی ایران می بایست باشند.
بدین گونه برداشت و رفتار کنونی جمهوری اسلامی در برابر اسراییل می تواند ریشه در چند عامل بنیانی دیگری داشته باشد:
یک- بورژوازی نظامی جمهوری اسلامی برای حقانیت خود، برای مشروعیت خود میان پایگاه اجتماعی خود، به تنش آفرینی نیاز دارد.
اگر این گونه تنش آفرینی ها نبود، بورژوازی نظامی به یک لایه نیرومند در میان طبقه بورژوازی انگلی در کشور ما دگرگون نمی شود. بل که مانند همه ارتش های جهان می بایست زیر بازرسی دستگاه فرمان دهی سیاسی جامعه باشد و دستور نمایندگان سیاسی کشور را پیاده کند. ولی ما می دانیم که سپاه هم صنعت جنگی دارد، هم دادوستد بازرگانی می کند، هم در بندرها کار گمرکی می کند، هم سیاست خارجی را برنامه ریزی و پیاده کند و هم دست به جنگ جانشینی (نیابتی)فرای نهادهای دولتی می زند و هم تبلیغ های جنگی علیه آمریکا و اسراییل را در رسانه ها در دست دارد. فلسفه وجودی بورژوازی نظامی در تنش آفرینی است.
بورژوازی نظامی برای خوشنودی احساسات ضدامپریالیستی پایگاه طبقاتی خود در میان خرده بورژوازی سنتی، لومپن پرولتاریا که دارای میلیون ها عضو در رده های پایینی سپاه، بسیج، جهاد سازندگی، نهادهای جانبازان، دستگاه امنیتی و سیاسی ایدولوژیک هستند به گنده گویی ها و جنگ های نیابتی دست می زند، تا حقانیت و مشروعیت خود را در میان آنان نیرومند کند. اگر دست به این کار نزند، در درگیری میان لایه های گوناگون بورژوازی انگلی کم توان تر خواهد شد.
دو- دشمنی ژرف ایدئولوژیک رژیم با اسراییل؛
بهائیان بزرگترین گروه اقلیت مذهبی در ایران، همواره از آغاز پیدایش با آزار و سرکوب روحانی های شیعه روبرو بودهاند. مرکز جهانی بهائیت در اسرائيل کنونی و در شهر حیفا بنیادگذاری شده است. اسرائیل در سال ۱۹۷۱ دین بهائی را به رسمیت شناخت. در سال ۱۹۸۷ میلادی، دولت اسرائیل برای پشتیبانی از دین بهایی و نگهداری از جاهای مقدّس بهائی پرداخت مالیات از سوی ان ها را بخشوده است. دوستان حجتیه ی جمهوری اسلامی دشمنی با اسرائيل را با دشمنی دیرینه خود با بهائیان پیوند زده اند. هنوز هم بهائیستیزی در فرهنگ شیعه شکوفا است و بهاییان هم واره به جاسوسی برای اسراییل متهم می شوند. برای نمونه، در بهمن و اسفند سال گذشته و در فروردین امسال شماری از بهاییان بدون هیچ دلیلی بازداشت شده اند. هم اکنون ده زن بهایی در اصفهان برای دفاع پایانی فراخوانده شده اند.
سه- نزدیکی اسراییل با آمریکا دشمن بزرگ رژیم؛
همان گونه که گفته ایم اسراییل و آمریکا با هم همکاری دارند و همان گونه که جمهوری اسلامی آن ها را دشمن خود می داند، آن ها هم جمهوری اسلامی را از دشمنان خود می دانند. به ویژه پس از شکست امپریالیسم در سوریه؛ ترور سردار سلیمانی در عراق از سوی آمریکا؛ ترور دانشمند هسته ای در تهران، یورش موشکی به کنسولگری و کشته شدن ۱۶ کارمند و عضوهای سپاه، این دشمنی ژرف تر شده است.
چهار- گردآوری هوادار و در دست گیری رهبری جهان اسلام با بسیج توده های خاورمیانه زیر شعارهای ضداسراییلی؛
سیاست ضد اسراییلی رژیم در بسته بندی پشتیبانی از مردم ستمدیده فلسطین به نمایش گذاشته می شود.
اگر پشتیبانی جمهوری اسلامی را از توده های فلسطین برای دوستی و پشتیبانی از ستم دیدگان بدانیم، بدان گاه این پشتیبانی باید، مانند پشتیبانی اردوگاه سوسیالیسم از جنبش های رهایی بخش در گذشته، پایه های طبقاتی و ایدولوژیک داشته باشد.
جای شگفتی است که جمهوری اسلامی نه تنها از ستم دیدگان کرد پشتیبانی نمی کند بلکه آن ها را سرکوب هم می کند؛ از پیدا کردن یک راه حل ملی برای کردهای سوریه نیز جلوگیری می کند. افزون بر این چگونه می توان در درون مرزها به عرب ها، آذری ها، کردها، بلوچ ها، لرها، ترکمن ها، بختیاری ها و قشقایی ها و سنی مذهب ها ستم کرد و در برون از مرزها برای رهایی از ستم به دیگران کمک کرد؟ چرا استان های سنی کشور از پس مانده ترین استان های کشور هستند؟
برای نشان دادن درستی این که شعار ضداسراییلی در میان مسلمانان خاورمیانه با جان دل پذیرفته می شود، می توان از درشت گویی های اردوغان نمونه آورد. بسیاری از پژوهش گران غربی می گویند که اردوغان برای این سخنرانی ها به آن اندازه در دل این بدبخت ها راه پیدا کرده است که اگر در این کشورها نامزد رییس جمهوری شود، بی گمان رای می آورد. بسیاری از ستمدیدگان عرب، آقای احمدی نژاد را هم برای همین رفتار دوست می داشتند و می ستودند.
پنج- یگانگی نیروهای خود در درون کشور گرد شعارهای ضد اسراییلی.
رفتار رژیم اسلامی با اسراییل گروهای گوناگون مانند سپاه پاسداران، بورژوازی تجاری، اصولگرایان را دور یک هدف مشترک گرد هم می آورد و به آن ها هویتی یگانه می دهد. برای نمونه، آقای خاتمی رییس جمهوره دو دوره جمهوری اسلامی، با این که در انتخابات نمایشی رژیم ولایت فقیه شرکت نکرد، با گفتن “پاسخ ایران به جنایت اسرائیل مدبّرانه، شجاعانه، منطقی و قانونی بود”، از یورش پهپادی و موشکی به اسرائیل پشتیبانی کرد.
پایان سخن
هر کشوری حق دارد و باید در برابر دست یازی و دست درازی مستقیم و یا غیرمستقیم امپریالیسم به مرزهای خود از تمامیت ارضی خود در برابر هر دشمن نیرومندی دفاع کند.
ولی فرستادن پهپاد و موشک به سوی آسمان اسراییل، دلیل ضدامپریالیستی بودن دستگاه فرماندهی جمهوری اسلامی نیست. فراموش نشود که رژیم فاشیستی صدام حسین نیز هنگام جنگ با نیروهای امپریالیستی، دو موشک به سوی اسراییل پرتاب کرده بود. ولی کم تر کسی است که رژیم صدام را یک رژیم ضدامپریالیستی بداند، اگر چه خلقهای عرب که با مردمفروشی رهبران وابسته به امپریالیسم روبرو هستند، هنوز روی دیوار خانه عکس صدام آویزان می کنند.
بدون هیچ تردید رژیم فاشیستی بورژوازی صهیونیسم جمهوری اسلامی را بزرگترین دشمن خود در خاورمیانه و حتا در جهان می داند. بدون هیچ تردید نظام سرمایه داری- دینی جمهوری اسلامی اسراییل را بزرگترین دشمن خود در جهان می داند.
ولی نه بورژوازی صهیونیسم نگران سرنوشت مردم یهودی است، و نه حاکمیت جمهوری اسلامی به رهبری بورژوازی نظامی نگران سرنوشت خلق فلسطین است.
بورژوازی صهیونیسم و بورژوازی نظامی جمهوری اسلامی برای در قدرت ماندن به تنشها و دشمنی با همدیگر نیاز دارند و آمادهاند که برای پاسبانی از منافع خود خطرهای بسیاری کنند.
کوبای سوسیالیستی که بسیار تنگ دست تر از کشور ما هست، با اقتصاد ملی و عدالت اجتماعی توانست آن چنان نیرومند شوند که تحریک های همیشگی بیش از ۶۰ سال امپریالیسم نتوانست کار را به جایی دل خواه بکشاند.
بزرگ ترین نبرد ضدامپریالیستی هر کشوری، برپایی یک اقتصاد ملی و دموکراتیک با راه رشد غیرسرمایه داری است که این کار هم اکنون با روند چند قطبی شدن جهان، شدنی است. بهترین دفاع از تمامیت ارضی یک کشور برپایی عدالت اجتماعی، تضمین حقوق های دموکراتیک و آزادی های دموکراتیک مردم هست.
رفیق گرامی،
با اشتیاق فراوان مقاله شما را خواندم تا شاید جوابی قانع کننده برای دلایل دشمنی ج.ا. با اسرائیل بیابم. متاسفانه اشتیاقم بیمورد بود. در مطلب شما استدلالات مبتنی بر توهمات و همچنین تناقضات فراوانی وجود دارد.
آقای خمینی آرزوی وحدت جهان اسلام در مقابله با کفار را داشت. تعبیر شما مبنی بر “رهبری جهان” بکلی اشتباه است.
شما تلویحا ج.ا. را مقصر جنگ عراق میدانید که بکلی ساده انگارانه و اشتباه است.
ادعای شما در اینکه ج.ا. در ابتدا به اسرائیل بعنوان دشمن اصلی نگاه نمیکرد کاملا اشتباه است. آیا اولین راهپیمایی روز قدس را فراموش کرده اید؟
یکی از دلایل دشمنی ج.ا. با اسرائیل به نظر شما حمایت این کشور از بهاییان است. حال آنکه دشمنی با بهاییان متاسفانه ریشه در اعتقادات مذهبی مردم داشته و به قبل از انقلاب بازمیگردد. این استدلال شما بسیار ضعیف است.
بعنوان دلیل دیگر شما به نزدیکی اسرائیل به آمریکا اشاره میکنید. اینجا علت و معلول را با هم مخلوط میکنید. مگر نمیگویید ج.ا. ضد امپریالیست نیست، پس چرا با اسرائیل بخاطر نزدیکی با آمریکا دشمنی میکند؟ نکند ج.ا. از روی حسادت اینکار را میکند؟
شما میدانید که بخش بزرگی از مردم ایران بدلیل حمایت ج.ا. از مردم فلسطین، با کمال تاسف، از اسرائیل حمایت میکند. ادعای شما در مورد جلب حمایت داخلی توهم نیست؟
واقعیت اینست که ج.ا. علیرغم تمام نقل قولهای شما، تا کنون به هیچ کشوری تجاوز نکرده است حال آنکه رژیمهای قویتر در منطقه مثل ترکیه، آذربایجان، عربستان و حتی امارات در سالهای اخیر دست به تجاوز به همسایگانشان زده اند.
متاسفانه مقاله شما راه گشا نیست و من همچنان جوابی برای سوال اصلی ندارم. بدون شک بدلیل پیچیدگی اوضاع جهانی و منطقه،برای پاسخ درست نیاز به پژوهش عمیقتر و بدور از پیشداوریست.
نکته دیگری که از قلم افتاد، دشمنی با اسرائیل در جهان اسلام و طبیعتا در ایران ریشه دیرینه دارد. در ایران نه فقط بین مسلمانان بلکه در بین تمام انسانهای آزاده و انساندوست . بخوبی بیاد دارم که در طول جنگ هفت روزه که کودکی ده ساله بودم، چگونه با هیجان و درد و اندوه در جمعی از فعالین سابق حزب در این مورد گفتگو میشد.
رفیق گرامی میرنادر،
با درود سپاس و فراوان.
سخن از دید نیروهای کمونیستی و پیشرو جهان در باره ی رژیم فاشیستی بورژوازی صهیونیستی نیست. همه ی کمونیستهای جهان از دوستان جنبش رهایی بخش فلسطین و بر ضد بورژوازی صهیونیسم بوده اند.
همه ی رفیقان حزبی ما، رفیقان فدایی و مجاهدین خلق با جنبش آزادی بخش فلسطین پیوند دوستانه داشتند و جنبش آزادی بخش فلسطین به آموزش سران جنبش چریکی میهن ما می پرداخت.
سخن از واپسگریان دینی است که در همان زمان زیر پوشش “حزب امل” به رهبری آقای چمران بر ضد جنبش آزادی بخش فلسطین در لبنان کنش می کردند.
برای آگاهی شما ایران کنترا را برای نشان دادن عملگرایی جمهوری اسلامی را در زیر می آوریم.
ایران کنترا طرح ریگان برای فروش موشک به ایران در ازای آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان بود. ایده مبادله اسلحه با گروگان ها توسط منوچر قربانی فر، یک دلال اسلحه ایرانی خارج از کشور مطرح شد.
به نظر می رسد که فراموش شده است که اسرائیل در این ماجرا به عنوان واسطه عمل میکرد.
مشاور امنیت ملی، مک فارلین پس از دیدار با یک دیپلمات اسرائیلی فهمید که جمهوری اسلامی در ازای ارسال سلاحهای آمریکایی توسط اسرائیل، به حزبالله فشار می آورد تا گروگانهای آمریکایی را در لبنان را آزاد کند.
نیویورک تایمز در سال 1991 نوشت، که “دولت ریگان بلافاصله پس از روی کار آمدن در سال 1981، مخفیانه و ناگهانی سیاست ایالات متحده را تغییر داد.” فروش و ارسال محرمانه تسلیحات اسرائیل به ایران در همان سال آغاز شد، حتی در حالی که در ملاء عام، «دولت ریگان» «به طور تهاجمی یک کمپین عمومی […] برای توقف انتقال کالاهای نظامی در سراسر جهان به ایران را ترویج کرد». ”
در اوایل ژوئیه 1985، مایکل لدین، مشاور مک فارلین، از شیمون پرز نخست وزیر اسرائیل برای فروش تسلیحات به ایران درخواست کمک کرد.
نیویورک تایمز می نویسد: «ایران در آن زمان برای دفاع از خود در برابر عراق ، نیاز مبرمی به تسلیحات و قطعات یدکی ساخت آمریکا داشت، در حالی که اسرائیل علاقه مند به تداوم جنگ بین ایران و عراق بود تا که این دو دشمن بالقوه همچنان مشغول یکدیگر باشند. سرلشکر آبراهام تامیر، یک مقام بلندپایه وزارت دفاع اسرائیل در سال 1981، گفت که یک “توافق شفاهی” برای فروش “قطعات یدکی” به ایران وجود داشت».
یک مقام سابق بلندپایه سیا که گزارشهای فروش تسلیحات به ایران توسط اسرائیل را در اوایل دهه 1980 دید، تخمین زد که مجموع تسلیحات حدود 2 میلیارد دلار در سال بود.
شاد و پیروز باشید