اسراییل تنها دلیل دشمنی امریکا با جمهوری اسلامی!

image_pdfimage_print

مقاله ۵/۱۴۰۳
۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ۲۴ آوریل ۲۰۲۴

پیش‌گفتار

آمریکا فرای چالش اسراییل، هیچ دشمنی با جمهوری اسلامی ندارد. نه با روبنای دینی آن و نه با زیربنای سرمایه‌داری آن دشمنی دارد. امریکا نه در اندیشه آزادی زنان کشور ما است و نه دلش برای خلق‌های سنی مذهب ما می سوزد. امریکا همین روبنای دینی را در عربستان سعودی، مصر، کویت، بحرین ووو به آسانی می پذیرد و با آن‌ها به آسانی  کنار می آید و برایش هیچ چالشی نیست و زیربنای سرمایه‌داری آن ها، به ویژه اقتصاد نئولیبرالیستی جمهوری اسلامی، همان چیزی است که آمریکا می خواهد. 

دشمنی جمهوری اسلامی با اسراییل، تنها دلیل دشمنی امریکا با جمهوری اسلامی است. آمریکا حتی آماده است که جمهوری اسلامی به گنده‌گویی های خود بسنده کند و مانند آقای اردوغان باشد و دست به درگیری های نیابتی و عملی علیه اسرائیل نزند. اگر این چنین شود، امریکا جمهوری اسلامی را با آغوش باز می پذیرد و حتا پیمان صلح پایدار بسته می شود.

بگذارید در آغاز کوتاه به درگیری جمهوری اسلامی با امریکا بپردازیم. در دنباله نوشته استراتژی کنونی امپریالیسم امریکا را بشکافیم و در پایان نگاهی داشته باشیم به این که چرا پشتیبانی از بورژوازی صهیونیسم برای امپریالیسم امریکا این همه برجسته است.

درگیری امریکا و جمهوری اسلامی

در نوشته گذشته “حق پاسخ نظامی به یورش تروریستی اسراییل به کنسول‌گری، جمهوری اسلامی را کم‌تر سرمایه داری و واپس‌گرا نمی کند” دلیل‌های دشمنی جمهوری اسلامی با اسراییل را بررسی کردیم.

کوتاه گفته شود که این دشمنی ویژگی‌های ضدامپریالیستی و پیش‌رو ندارد.همین جمهوری اسلامی هنگام یورش امپریالیست‌ها به لیبی و عراق خاموشی برگزید و هنگام یورش امپریالیسم به افغانستان با آن‌ها هم‌کاری کرد. هم‌اهنگی و هم‌کاری رژیم با ناتو در پاره پاره کردن یوگسلاوی، هم‌کاری گسترده با رژیم ترکیه در سرکوب خلق کرد، دست داشتن در جنگ‌های شمال و جنوب سودان و یمن نمونه‌های روشنی دیگری هستند که نباید از یاد برد.

درباره رژیم ولایت فقیه باید گفت که نباید گول شعارهای نمایشی رهبرآن آن علیه امریکا و اسراییل را خورد، راستش این است که اقتصاد آن با هزاران رشته به سرمایه جهانی پیوند دارد. خرید و فروش همه چیز در اقتصاد نئولیبرالیستی جمهوری اسلامی با دلار انجام می شود.

ماجراجوهای دستگاه فرماندهی به رهبری بورژوازی نظامی در منطقه و جهان از سوی امپریالیسم امریکا برای افزایش تنش و فروش جنگ افزار بهره‌جویی می شود.

تردیدی نیست که آمریکا خواهان سرسپردگی رژیم‌هایی مانند ایران است. جنگ اوکرایین نشان داده است که امپریالیسم امریکا خواهان سرسپردگی دربست کشورهای اروپایی هم هست. تا جمهوری اسلامی با سرسپردگی صددرصد خود، از دشمنی با اسراییل دست بر ندارد، هم‌چنان زیر ذره بین امریکا خواهد بود.

این یک حقیقت است، ولی همه کارشناسان آمریکایی، چینی و روسی می گویند که هم اکنون تمامیت ارضی ایران از سوی آمریکا زیر خطر نیست. بایدن به هیچ وجه نمی خواهد پیش از انتخابات، خود را در یک جنگ پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی درگیر کند. دموکرات‌ها نمی خواهند که تن‌های بی جان سربازان آمریکایی در رسانه‌ها نشان داده شوند، حتا اگر شمارشان کم باشد. یادمان باشد که امپریالیسم امریکا حق خود می داند که صدها هزار تن را در خاورمیانه به بهانه جنگ با تروریسم بکشد، ولی خود توان و خواست از دست دادن حتا یک سرباز را ندارد.

دست‌گاه سیاسی آمریکا خیلی زود پس از یورش حماس به اسراییل گفت که هیچ نشانی از جای پای جمهوری اسلامی در این یورش، در هیچ کجا دیده نمی شود. با این که هواداران امپریالیسم، مانند آقای رضا پهلوی و خانم مسیح علی نژاد که در مردم و میهن فروشی سرشناس هستند، از امریکا خواستند که ایران را به بهانه این که ریشه همه‌ی “تروریسم” در جمهوری اسلامی ایران است، بمباران کند، ولی آمریکا پیوسته با خون سردی گفته است که نشانی در باره ی درستی این سخن در دست ندارد. یادمان باشد که فن آوری امنیتی امپریالیسم امریکا پیش‌رفته‌ترین در جهان است، و آن‌ها با ماهواره ها و دست‌گاه های شنود گفت‌وگوهای سران جمهوری اسلامی با دیگران در خاورمیانه را زیر بازرسی خود دارند.

یادمان باشد که پیش از تنش کنونی، حتا پس از یورش ارتش فاشیستی اسراییل به فلسطین، گفت‌وگو میان جمهوری اسلامی و غرب در باره ی برجام دوباره آغاز شده بود. گفت و گوی غیرمستقیم میان امریکا و جمهوری اسلامی هم با کوشش قطر در روند برنامه ریزی بود. امریکا برای خویشتن داری جمهوری اسلامی در جنگ غزه، حتا برخی از پول ها را در عراق آزاد کرد.

جمهوری اسلامی حتا پیش و پس از یورش موشکی- پهپادی به اسراییل با امریکا در گفت‌وگو بود.

حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران که برای حضور در نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد به نیویورک سفر کرده است، گفت: «از زمانی که در جمهوری اسلامی ایران تصمیم برای هشدار و تنبیه لازم رژیم اسرائیل گرفته شد، آمریکا را مطلع کردیم».

او افزود که پس از یورش موشکی-پهپادی به اسراییل هم در «یکشنبه هفته جاری پیام دیگری را به ایالات متحده آمریکا ارسال کردیم که بگوییم به دنبال توسعه تنش در منطقه نیستیم.»

وزیر خارجه ایران گفت که پیش از یورش موشکی-پهپادی به اسراییل «به طرف آمریکایی به روشنی گفتیم که ما پایگاهها و منافع آمریکا را در منطقه هدف قرار نخواهیم داد، الا در شرایطی که در پاسخی که به رژیم اسرائیل می دهیم، اقدامی را آمریکا بخواهد در حمایت جنگی از رژیم صهیونیستی انجام دهد.»

به گفته آقای امیرعبداللهیان این پیام‌ها از طریق «سوئیس بعنوان حافظ منافع آمریکا و مجاری رسمی دیپلماتیک» به آمریکا منتقل شده است.

استراتژی کنونی امپریالیسم امریکا

در این شکی نیست که امپریالیسم آمریکا پرخاش ترین، دست یازنده ترین، تنش آفرین ترین و جنگ خواه ترین کشورجهان است. امپریالیسم آمریکا خود را سرور همه جهان می داند و در همه ی جای دنیا حضور نظامی دارد و با جنگ افروزی کشورهای گوناگون را درگیر جنگ ناخواسته می کند.

نزدیک به ۱۴ هزار کیلومتر دور از مرزهای خود در خلیج فارس نیروهای جنگی دربرگیرنده ناوگان جنگی با کلاهک های اتمی دارد. امپریالیسم امریکا هم چنین در نزدیکی کوبا، کره، ژاپن، استرالیا پایگاه نظامی و یا ناوگان جنگی دارد.

برجسته ترین نکته استراتژیک امپریالیسم امریکا پوزه مالی جمهوری خلق چین است. امپریالیسم می داند که جنگ با چین، نبرد مرگ و زندگی است.  جمهوری خلق چین با در دست داشتن رهبری اقتصادی- سیاسی کشورهایی که خواهان چندقطبی شدن جهان هستند، سرکردگی جهانی امپریالیسم امریکا را به خطر انداخته است.

امپریالیسم با جمهوری خلق چین در جنگ است و در دریای چین جنوبی ناوگان های جنگی دارد و آشکارا بر خلاف سیاست پذیرفته شده نهادهای قانون گذاری خود در باره ی یک چین واحد، از تایوان پشتیبانی می کند.

پیش از یورش ارتش فاشیستی بورژوازی صهیونیسم علیه خلق فلسطین، همه روی دادها نشان گر این بود که امپریالیسم امریکا دل بستگی چندانی به بودن نظامی سنگین در خاورمیانه ندارد. امپریالیسم امریکا می خواست که نیروهای هر چه بیش تری را برای رویارویی با جمهوری خلق چین به دریای چین جنوبی بفرستد، تا بتواند روند پیش رفت اقتصادی چین را کند کند.

حتا در هفته های گذشته امپریالیسم امریکا پیمان های جنگی با استرالیا، نیوزیلند، ژاپن، کره جنوبی، تایوان، فیلیپین و حتا هندوستان علیه جمهوری خلق چین بسته است یا پیمان های گذشته را گسترده تر و نیرومندتر کرده است.

امپریالیسم امریکا به یک ژاندارم نیرومند مانند ارتش فاشیستی بورژوازی صهیونیسم نیاز دارد، تا نیروهای خود را از خاورمیانه بیرون کشیده و در دریای چین جنوبی در برابر جمهوری خلق چین صف آرایی کند.

پشتیبانی امپریالیسم از بورژوازی صهیونیسم و ارتش فاشیستی آن

آمریکا مانند گذشته نیاز به نفت خاورمیانه ندارد، زیرا خود در این زمینه به خودکفایی رسیده است. آمریکا هم اکنون از ترس جنبش بزرگ ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی که پس از یورش ارتش فاشیستی بورژوازی صهیونیسم گسترده تر و ژرف تر شده است، در خاورمیانه خواستار حضور نظامی سنگین در خلیج فارس است.

چرا ایالات متحده به برخی سرزنش های ملایم از اسراییل بسنده می کند، و همچنان با کمک های نظامی، مالی و دیپلماتیک گسترده خود از دست اندازی اسراییل به سرزمین فلسطین، با این که قانون های بین المللی را زیر پا می گزارد، پشتیبانی می کند؟

یکی از برجسته ترین ویژگی ها در سیاست خارجی ایالات متحده از پیدایش اسراییل تاکنون پیوند نزدیک میان ایالات متحده و اسراییل بوده است. بیش تر آمریکایی ها دیدگاهی همگون با دولت خود در باره ی پایداری اسراییل و پاسبانی از امنیت آن همچون یک کشور یهودی دارند.

اما کمک های آمریکا به اسراییل فراتر از نیازهای امنیتی اسراییل برای نگهبانی از مرزهای شناخته شده بین المللی آن است. اگر سخن از کمک امنیتی به اسراییل برای نگهبانی از مرزها می بود، کمکهای ایالات متحده به اسراییل می بایست در سالهای نخست پیدایش دولت یهود، که این دولت بسیار کم توان بود، بیشتر از هم اکنون می بود، ولی این گونه نیست. هم اکنون، کمک های نظامی آمریکا به اسراییل به گونه ای چشم گیر در سرکوب فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی بکار برده می شود. کارشناسان بر این باور هستند که حتا اگر همه کمک های ایالات متحده به اسراییل هم اکنون قطع شود، اسراییل به آسانی می تواند سال ها برتری امنیتی و نظامی خود را در برابر همسایگان خود نگه داشته باشد. بنابراین انگیزه های اخلاقی و امنیتی نمی تواند ریشه در این کمک بزرگ داشته باشد.  

بگذارید در زیر به برخی از انگیزه های پشتیبانی آمریکا از اسراییل و خودداری از انتقاد از این کشور و کرنش در برابر آن بپردازیم.

یک- خاورمیانه برای آمریکا ناآرام، تنش آمیز، سرکش بوده و هست و امریکا هیچ گاه به آن اعتماد نداشته است. انقلاب های گوناگونی در آنجا شده که منافع امپریالیسم را زیر خطر برد.  بخش پیش رو حزب بعث در عراق در آغاز به منافع امپریالیسم ضربه جدی زد. قذافی می خواست ارز آفریقایی برای دادوستد میان کشورهای آفریقایی پدید آورد. جمال عبدالناصر کوشش کرد که اسرائیل را سرجای خودش بشناند. الجزایر توانست در برابر امپریالیسم فرانسه به پیروزی برسد. همه ی این روی دادها امپریالیسم آمریکا را به ناگزیر، برای پشتیبانی از پیش آهنگی خود، هژمونی خود، واداشت که بورژوازی صهیونیستی را در آن جا به ژاندارمی بگمارد.

به ویژه پس از شکست کشورهای عربی در جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ دوستی امریکا با اسراییل ژرف تر شد. پس از آن نیروی نظامی و استواری رژیم اسراییل نقش برجسته ای در سر جای نشاندن کشورهای ضد امریکا در خاورمیانه بازی کرد که به سود امریکا بوده است. ولی از سوی دیگر این دوستی پیامدهای ناگواری، همچون کشانده شدن کشورهای بیشتری به سوی سیاست ضد امریکایی داشته است.  بورژوازی صهیونیسم، نقش ژاندارمی برای امپریالیسم را در خاورمیانه پذیرفت، زیرا می داند که بدون پشتیبانی گردان امپریالیستی به رهبری امپریالیسم امریکا روزگارش در خاورمیانه سیاه خواهد شد.

دو- صنعت جنگی آمریکا که جنگ افزارهای جنگی به اسراییل و دیگر دوستان خاورمیانه ای ایالات متحده می فروشد، پنج برابر AIPAC (سازمان هوادار اسراییل) برای رقابت انتخاباتی کنگره سرمایه بکار می برد. آن عضوهایی کنگره که برای برگزیده شدن در رقابت انتخاباتی خود از صنعت جنگی پول گرفته اند، هر انتقاد حتا نرم به اسراییل را در کنگره به چالش می کشانند و جلوی آن را می گیرند. هم اکنون بیش از 3 میلیارد دلار کمک اقتصادی سالانه واشنگتن به اسراییل نه تنها در کنگره که حتا میان دموکرات ها نیز به چالش کشیده نمی شود.

سه- دلبستگی بسیاری از نیروهای “پیشرو” امریکا به اسراییل ریشه در این برداشت دارد که  اسراییل در همسنجی با همسایگان خود دارای دموکراسی، نهادهای اجتماعی مترقی (مانند kibbutzim)، شکاف طبقاتی کمتر  است. افزون بر این گناه کشتار یهودیان هنوز در بر روی وجدانشان سنگینی می کند و از یهودستیز خواندن خود و انگ ضدیهودی خوردن بسیار نگران هستند.  برای همین، بیشتر سازمان های صلح و حقوق بشری از انتقاد به اسراییل پرهیز می کنند.

راست های مسیحی که با ده ها میلیون پیرو خود، پایگاه برجسته ای برای پشتیبانی از حزب جمهوری خواه هستند، با رهبران راست گرای اسراییل پیوند و دوستی فراوان دارند. آن ها ریشه های مذهبی و فرهنگی خود را با یهودیان بسیار نزدیک می دانند.

چهار- سازمانهای یهودی در امریکا سرمایه هنگفتی را برای پشتیبانی از اسراییل بکار می برند. کمک های مالی جامعه یهودیان به رسانه های خبری و بسیج کردن سازمان ها برای پشتیبانی از دولت اسراییل بر کسی پوشیده نیست. در رقابت های سخت نامزدها برای برگزیده شدن در  کنگره ، لابی اسراییل با کمک ها و شانتاژ خود نقش برجسته ای دارد.

بنابراین بخش بزرگی از این پشتیبانی ریشه در منافع اقتصادی امپریالیسم، نزدیکی مذهبی و ایدیولوژیک میان راست های مسیحی و راست گرای اسراییل، ترس از انتقاد حتا سازمان های “پیش رو” برای ناراحتی وجدان، و نیرومند بودن گروه های دوست اسراییل و توان آن ها برای پشتیبانی از نامزدهای کنگره دارد.

پایان سخن

چالش بنیانی امریکا با جمهوری اسلامی، دشمنی رژیم ولایت فقیه با اسراییل است.

از همان آغاز بورژوازی صهیونیسم پایگاه امپریالیسم در خاورمیانه پر تب و تاب بوده است. نیروهای راست آمریکا از دید تاریخی با اسرائیل پیوند ایدئولوژیک ویژه ای دارند و افزون بر آن لابی بورژوازی صهیونیسم درآمریکا آن چنان نیرومند است که هیج سیاست مداری بدون پشتیبانی آن ها و یا دست کم پذیرش آن ها نمی تواند در دستگاه سیاسی آمریکا راه یابد.

هیچ کشوری نباید به امپریالیسم اجازه دست یازی به مرزها و پاره پاره کردن آن را بدهد. ولی راه درست نبرد ضدامپریالیستی، شاخ به شاخ شدن جنگی با امریکا نیست. این همان چیزی است که آمریکا می خواهد و همه می دانند که امریکا با همه ی آسیب های احتمالی، صددرصد در چنین جنگی برنده خواهد شد.

بهترین راه پاسبانی از مرزهای یک کشور پایه گزاری یک اقتصاد ملی با عدالت اجتماعی، ارجمندی حقوق و آزادی های دموکرایک توده ها است.

One comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *