1

اولين ”ضدانقلاب“ در جامعه انساني عليه زنان بود وحدت مبارزه دمكراتيك و طبقاتي! «ترا نيمه خواستند» (احسان طبري)

مقاله شماره: ١٣٩٢ / ٥٢ (٢٥ آذر)

واژه راهنما: آزادي زن به مثابه قله روند مَردُمِشِ انسان.

در روزنامه اينترنتي ”صداي مردم“ از برگزاري «نشست فعالان زن در تهران» گزارشي انتشار يافته است (در ١٥ آذر ١٣٩٢، http://wp.sedayemardom.net/?p=12439). در يكي از سخنراني ها، خبري طرح مي شود كه در ارتباط با وحدت مبارزه دمكراتيك و طبقاتي جالب توجه است.

خبر چنين است: «امروز شاهد روندي در جنبش زنان هستيم كه از مطالبات پراكنده، كلان، مبهم و شعارگونه به سمت مطالبات خاص و مشخص حركت مي كند، به طوري كه مطالبه محوري، به يكي از عناصر مهم گفتماني در جنبش زنان تبديل مي شود.»

در اين نقل، قول متاسفانه از مطالبات «كلان، مبهم و شعارگونه» نمونه اي ارايه نمي شود (آدرس اينترنتي انتشار اصل سخنراني ارايه نشده). چنانچه منظور از اين صفت ها، طرح پايان دادن به استثمار نيروي كار باشد كه زنان ضمن تحمل فشار بار جنسي در جامعه سرمايه داري، اولين قربانيان آن هستند، آنوقت اين امر نشان اين واقعيت نيز است كه رابطه ميان فشار و سركوب جنسي از يك سو و تضاد اصلي جامعه سرمايه داري، تضاد ميان ”كار و سرمايه“ از سوي ديگر كه ايران به طور عمده با پيامدهاي اسف بار آن دست بگريبان است، در ابهام قرار دارد. (در اين سطور ارزيابي نظرهاي طرح شده در نشست هدف نيست).

 

 شناخت و درك وحدت ديالكتيكي ميان سركوب جنسي و طبقاتي زن، به ويژه از اين رو در دوران سلطه انديشه پسامدرن امپرياليستي ضروري است، زيرا ايدئولوژي حاكم طبقات استثمارگرِ نيروي كار انسان، به منظور حفظ سلطه خود، به ايجاد ابهام در باره اين وحدت نياز دارد. با ايجاد ابهام در اين زمينه، اين ايدئولوژي مي تواند به تشديد استثمار نيروي كار كارگران زن و مرد از اين طريق دست يابد كه با اجراي نسخه نوليبرال انباشت سود و سرمايه و به ويژه به كمك ابزار ”آزادي سازي اقتصادي“ در اين نسخه، به هدف ايجاد پراكندگي ميان گردان هاي انسان زحمتكش در مبارزه مشترك عليه غارت سرمايه دست يابد و با جدايي نظري و مبارزاتي آنان از يكديگر، حاكميت خود را تثبيت كرده و تداوم بخشد.

ابزار ”آزاد سازي اقتصادي“ي نوليبراليسم، يك پارچگي صف كارگران را از اين طريق نابود مي سازد كه ازجمله با تقسيم كارگران به ”رسمي“ و ”پيماني“، منافع دو گروه از فروشندگان نيروي كار را در برابر هم قرار مي دهد. كارگر ”رسمي“ كه خود در معرض خطر بيكاري قرار دارد، به خاطر منافع فردي خود، نبايد از خواسته هاي كارگر ”پيماني“ دفاع كند و خواستار آن باشد كه كارگر ”پيماني“ نيز از همه حقوق قانوني كارگر ”رسمي“ برخودار گردد. كارگر ”رسمي“ تنها با شناخت منافع طبقاتي طبقه كارگر در كليت آن كه براي گذران زندگي بايد نيروي كار خود را به فروش برساند، قادر به درك ضرورت وحدت كارگران ”رسمي“ و ”پيماني“ در سنديكاي واحد مي گردد و به ضرورت مبارزه مشترك براي بهبود شرايط زندگي و فروش نيروي كار خود پي مي ببرد. كارگر آگاه مي داند كه مبارزه طبقه كارگر اما در اين مرحله پايان نمي يابد و بايد تا پايان دادن به استثمار نيرو كار انسان از انسان ادامه يابد.

اين سطور وظيفه توضيح ضرورت مبارزه براي پايان دادن به استثمار نيروي كار انسان را در برابر خود قرار نداده است. هدف، تنها جلب توجه به پيامد پراكندگي در جنبش كارگري است كه يكي از پيامدهاي نسخه نوليبرال ”آزاد سازي اقتصادي“ سرمايه مالي امپرياليستي را تشكيل مي دهد. سرمايه داري براي ايجاد پراكندگي در ديگر جنبش هاي دمكراتيك در جامعه، ترفندهاي ديگري را به كار مي گيرد. در جنبش دانشجويان و جوانان، و به ويژه در جنبش زنان.

پراكندگي در جنبش زنان را ايدئولوژي امپرياليستي مي كوشد با اين ترفند عملي سازد كه چنين القا كند، كه گويا ستم به زنان در نظام سرمايه داري محدود به ستم جنسي است، تا ريشه اصلي و واقعي ي طبقاتي ي ستم جنسي را در پرده نگاه دارد.

دشمن طبقاتي از وجود شرايط تلخ اجتماعي عليه زن و موقعيت اجتماعي او بهره مي برد و مي كوشد سركوب جنسي زنان در جامعه طبقاتي را كه با تكيه به ابزارهاي اداب و رسومِ سنتي، فرهنگي و مذهبي و… اعمال مي شود، ناشي از تاثير اجتماعي اين علل القا و به آن محدود كند تا ريشه اصلي و واقعي طبقاتي آن را در پرده نگاه دارد. در پرده نگاه دارد كه زن «اولين برده» (ماركس) جامعه طبقاتي است. با گذر جامعه انساني از جامعه مبتني بر همبستگي و همياري كه در آن تبعيض طبقاتي وجود نداشت، يعني با گذر از جامعه بَدَوي به برده داري در هزاره هاي گذشته، از حقوق اقتصادي- اجتماعي مساوي با مرد محروم شد. كوشش مي شود منافع زنان را به حقوق مدني- اجتماعي زن محدود و حقوق اقتصادي زن حتي المقدور مسكوت گذاشته شود تا وحدت منافع دمكراتيك و طبقاتي زن زحمتكش و فروشنده نيروي كار در پرده ابهام بماند.

هدف اين سطور در وحله نخست، نشان دادن وحدت منافع دمكراتيك و طبقاتي زن است، با اين اميد كه كوششي باشد عليه ايدئولوژي پسامدرن سرمايه مالي امپرياليستي براي دسترسي به هدفِ پراكندگي نيروي طبقاتي فروشندگان نيروي كار – چه زن و چه مرد-. هدف، مبارزه با پراكندگي نيرويِ سوبژكت تاريخي دوران كنوني در همه ي قشربندي آن است كه بايد براي آزادي و تساوي حقوق خود، به استثمار انسان از انسان پايان بخشد.

اين براندازي از جمله از دالان نبرد دمكراتيك براي حقوق مدني- اجتماعي زنان در جامعه سرمايه داري مي گذرد كه موضوع بحث هاي «نشست فعالان زن در تهران» نيز است. دفاع مبارزه جويانه از «مطالبات خاص و مشخص» زنان، با حفظ آگاهانه بند ناف ارتباطي آن با منافع دمكراتيك و طبقاتي كليه زحمتكشان زن و مرد در اين نظام، كليتي تقسيم ناپذير را تشكيل مي دهد. تنها با چنين برداشتي، شناخت وحدت مبارزه دمكراتيك و طبقاتي و ضرورت نبرد مشترك همه فروشندگان نيروي كار قابل درك شده و ترفند ايدئولوژي طبقات استثمارگر بر ملا و امكان پايان بخشيدن به سلطه آنان به وجود مي آيد.

به اين منظور در زير با نقل بخش هايي از رساله هنوز منتشر نشده ”ديالكتيك شعرهاي زندان احسان طبري“ با عنوان ”حماسهء نبرد انسان در بند“، برخي از نتايج باستان شناسي در سه دهه اخير از كتاب ”جامعه كمونيستي كهن“ نقل مي شود كه در آن گوشه هايي از سرآغاز سركوب جنسي و طبقاتي زنان در هزاره هاي گذشته تاريخ بشري و رابطه ميان دو ستم از منظر تاريخي بر شمرده شده است. (نگاه شود همچنين به http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/1974  اسفند ١٣٩١و حقوق زنان حقوقي دمكراتيك است، نگاهي انتقادي به نظریه «جامعه‏ شناسی سیاسی معاصر»  http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/1979  و مارکسیسم تساوى حقوق زن و مرد را در جامعه مستدل مى سازد http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/1984 )

 

با چنين شناختي است كه مي توان عمق برداشت زنده ياد احسان طبري را دريافت و درك كرد كه آزادي زن را در سروده زندانش – به مناسبت «٨ مارس روز زنان»-  با عنوان ”قو، خورشيد را انتظار مي كشد“، «قله روند مَردُمِشِ انسان» ارزيابي مي كند.

”قو، خورشيد را انتظار مي كشد“

در استعاره «آسمان بر تو حكم راند، به كثرت باران هايش، و ترا نيمه خواند …»، مضموني نهفته است كه هنگام مطالعه كتاب پيش گفته ”جامعه كمونيستي كهن“، سطور زير در ذهن خوانده تداعي مي شود.

در اين كتاب نتايج تحقيقات چند دهه اخير باستان شناسان مختلف در رابطه با مساله مالكيت جمعي در جامعه بَدَوي ارايه شده است. در طول چندين هزار ساله ي اين دوران كه گروه هاي انساني با جمع آوري مواد خوراكي و شكار نياز تغذيه خود را بر طرف مي كردند، زن و مادر با بازتوليد زندگي، نقش مركزي را در گروه هاي انساني ايفا مي كند. در اين دوران، سنت ها جنسي زن (تنهايي و جدايي زنان از گروه در دوره عادت ماهانه) كه در هماهنگي با گردش ٢٨ روزه ماه بر دور زمين قرار دارد و همچنين آميزه آزاد در گروه، نقش پراهميتي در مادر محوري ي هستي گروه ايفا مي كند.

ديرتر (نزد انسان نئاندرتال) و با بيشتر شدن نسبي تعداد افراد گروه و رشد ابزار شكار، تقسيم كار طبيعي به وجود مي آيد. شكار عمدتاً توسط مرد و جمع آوري مواد خوراكي توسط زن انجام مي شود. در اين روند و در طول زمان، شناخت دانه هاي قابل خوراك و …، و ديرتر، كشف امكان بازتوليد دانه ها در كنار آبروها توسط زن، تقسيم كار طبيعي را تعميق مي بخشد. شناخت و فرهنگ توليد كشاورزي و دامداري رشد مي كند و در طول زمان بر بازده ناشي از شكار حيوانات، كه مستمر نبود و با خطر همراه بود، پيشي مي گيرد. آن طور كه تحقيقات متفاوت نشان مي دهد، رشد فرهنگ توليد كشاورزي نزد گروه هاي انسان هموزاپينس كه از قريب به ٢٥ هزار سال پيش تنها گونه انساني بر روي زمين است، شرايط گرايش به سكنا گزيدن در مناطق مناسب را به وجود مي آورد. اين گرايش ميان هجده تا دوازده هزار سال پيش در دوران ”سنگ نو“، به گرايش عمده نزد گروه هاي انساني بدل مي شود.

مرد تا اين دوران و به دنبال تقسيم كار طبيعي، به طور عمده تنها به شكار حيوانات مي پرداخت. با رشد نيروهاي مولده، شرايط عيني جديدي در هستي گروه هاي انساني ايجاد شد. ارتقاي بازده توليد، انسان را در وضعي قرار داد كه بتواند تقسيم كار جديدي را در خانواده و ديرتر در خاندان ها بوجود آورد: تقسيم كار بدني و فكري!

همزمان، و در جستجوي پاسخ به بغرنجي هاي پديده ها در طبيعت و علل آن، روند رشد ذهنيتِ هنري و انديشه مذهبي نقشي روزافزون مي يابد. اگر نقاشي در غارها در جنوبِ فرانسه و يا در جنوب غربي مصر قريب به بيست هزار سال پيش آفريده شده اند، اولين آثار ساخته هاي سفالي نزد خانوارهاي انساني در ناحيه شرقي تركيه كنوني يافت شده اند كه دوازده تا ده هزار سال قدمت دارد. اين قطعاتِ سفالي، هنوز ظروف مصرفي را تشكيل نمي دهند، بلكه تكه هاي گرد و مربعي با نقاشي در يك طرف هستند كه به نظر باستان شناسان، همانند نقاشي در غارها، توسط زنان آفريده شده اند. آثار هنري در مراسم در ارتباط با سنت هاي (جنسي زنان)  و ديرتر مراسم روحاني- مذهبي به كار مي آمدند.

با ايجاد شدن شرايط عيني و ذهني (تقسيم كار فكري و بدني) براي پايان دادن به قدرت معنوي و مادي زن در گروه و خانواده است كه مساله تغيير وراثت از مادر به پدر و از اين طريق پايان بخشيدن به دوران طولاني مادرسالاري تحقق مي يابد. اين تغييرات مصادف است با گرايش به سكنا گزيدن انسان، توليد كشاورزي و بهره گيري از حيوانات اهلي. در اين دوران تغيير ”تقويم“ از گردش ماه به خورشيد نيز عملي مي گردد كه در ارتباط قرار دارد با نياز در توليد كشاورزي. ايدئولوژي مورد نياز براي تغييرات ضروري ي عيني در گروه كه اكنون با كثرت نسبي تعداد افراد و با آغاز ايجاد شدن ”دمكراسي نظامي“ همراه است، توسط روحانيون و مردان پايه ريزه مي شود و عليه موقعيت معنوي و مادي زن و مادر در گروه عمل مي كند.

در اين دوران است كه انديشه مذهبي زن ستيزانه، به مثابه اهرم ايدئولوژيك اولين ضدانقلاب در تاريخ بشري به منظور گذار از نظام بَدَوي ي مبتني بر همبستگي و همياري انسان ها به جامعه مبتني بر استثمار انسان از انسان، كه با برده داري خانگي ي زن و كودك آغاز مي شود، پايه ريزي شد. بي علت نيست كه كارل ماركس، زن را «اولين برده» مي نامد و احسان طبري در توصيف آن، استعاره پيش را در شعر ”قو، خورشيد را انتظار مي كشد“ سروده است: «آسمان بر تو حكم راند، به كثرت باران هايش، و ترا نيمه خواند …».

نقش زن ستيزانه مذهب، در اسطوره هاي يوناني و يا مذهب هاي تك خدايي، در طول تاريخ در روندي تشديد يابنده به چشم مي خورد و قابل اثبات است. اگر در اسطوره هاي يوناني و يا در دوران نخست حكمروايي فراعنه در مصر قديم، اينجا و آنجا تصاوير خداشاهان زن در كنار فرعون كنده كاري شده است و يا در اسطوره هاي يوناني نقش و وظيفه ”خداي توليد مثل“ و ”فراواني“ را زنان به عهده دارند، اين نقش در مذهب هاي تكي خدايي به شدت محدود مي شود و زن را به «نيمه»ي مرد بدل مي سازد.

شناخت اين روند تاريخي براي درك اهميت نظر زنده ياد احسان طبري در ارتباط با آزادي زن به مثابه قله روند مَردُمِشِ انسان، و از اين طريق درك اهميت مبارزه براي برقراري جامعه خالي از استثمار انسان از انسان، به مثابه آماجي تاريخي در كنار مبارزه براي بهبود شرايط دمكراتيك زندگي زن با حذف قوانين ضد زن، بر ملا ساختن مضمون رسوم و آيين ها و سنت هاي فرهنگي، مدني، و مذهبي عليه زنان، و همچنين با مبارزه براي پايان بخشيدن به استفاده ابزاري از زن براي سودورزي و نهايتاً مبارزه همه جانبه براي برقراري تساوي كامل حقوق اقتصادي- اجتماعي زن با مرد در نظام سرمايه داري، از اهميت برجسته برخوردار است.