نولیبرالیسم، ابزار تداوم حاکمیت امپریالیسم
نولیبرالیسم مکتبى است که از سالها سى قرن بیستم بوجود آمد. این مکتبِ مدافعِ نظامِ سرمایهدارى نقش مکانیسمهاى بازار را براى تنظیم روند رشد جوامع مطلق مىکند. هر هشت نظریهپرداز این مکتب بین سالهاى ١٩٧۴ تا ٢٠٠٢ جایزه نوبل دریافت کردهاند. امرى که از اهمیت حیاتى این مکتب براى تداوم حاکمیت نظام سرمایهدارى در جهان حکایت دارد.
این نظریهپردازان، مضمون نولیبرالیسم را ”اقتصادى فاقد میهن و در مقیاس جهانى“ مىدانند که به آن عنوان ”قانون اساسى آزادى“ نیز داده و براى اولین بار آن را در قانون اساسى حکومت کودتایى پینوچه در شیلى بهمورد اجرا درآوردند که توسط گروه Chicago-Boys تنظیم شده بود. در مرکز این گروه، میلتون فریدمان Milton Friedmann قرار داشت. یک پرفسور علم اقتصاد در دانشگاه شیکاگو در ایالات متحده آمریکا (١).
اجراى برنامه جهانىسازى در خدمت منافع سرمایه به نظر این نظریهپردازان، آن پیششرط حفظ و ابدى ساختن حاکمیت سرمایه در جهان است و به آن عنوان ”پایان تاریخ“ را دادهاند. برنامهاى که براى اجراى آن باید از همه ابزارهاى فشار سیاسى و اقتصادى و بهویژه نظامى بهره جست.
براین پایه، استراتژى نظامى امپریالیسم و در مرکز آن امپریالیسم آمریکا پاگرفته است که تنظیم کننده آن در دهههاى آخر قرن بیستم، زبیگنیو برژینسکى، مشاور امنیتى کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا بود. طبق این استراتژى باید کشورهاى جهان به واحدهاى قومى- مذهبى تقسیم و تجزیه شوند. از این طریق قابلیت حفظ استقلال واحدهاى کوچک ازبین رفته و به تابع و مطیعى براى امپریالیسم تبدیل مىگردند.
نظریهپردازان نولیبرالیسم، میشائیل هاردت Michael Hardt و آنتونیو نگرى Antonio Negri در سال ٢٠٠٠ به انتشار ”مانیفستى“ تحت عنوان ”اِمپریوم“ دست زدند که در آن دوران ”پساامپریالیسم“، ”پسافوردیسم“ و ”پسامدرنیسم“ را بهعنوان سه تز مطرح مىسازند (٢). به نظر آنان، در جهان،
اول- به جاى حاکمیت امپریالیسم با رقابتهاى اقتصادى، سیاسى و نظامى بین آنها، قدرتِ سیاسى جمهورى ماوراىملىاى برقرار مىگردد که با شیوههاى حقوقى و همچنین نظامى- پلیسى، صلح و امنیت قضایى جهانى را ایجاد و تامین مىکند؛
دوم- به جاى سیستم فوردیسم تولید، یک نظام biopolitische Postfordism (سیاست بیولوژیکى پسافوردیسم) بوجود مىآید که در آن general intelligent (هوش عمومى) به موتور رشد اقتصادى تبدیل مىگردد؛
سوم- پسامدرنیسم انعکاس پلورالیسم (کثرتگرایى) هویتها و این وضع دوستداشتنى است، که پرولتاریا صنعتى را بهمثابه موتور اصلى تغییر انقلابى کنار زده و توده ناهمگون تشکیل شده از فردیتهاى یگانه را تحت عنوان „Multitude“ به نیروى انقلابى تبدیل مىسازد، که گویا در انقلابات مخملى خواستهاى خود را به کرسى مىنشانند.
پسامدرن که مارکسیسم را با این ادعا مرود و کهنه شده اعلام مىدارد، زیرا گویا به یک ”افسانه بزرگ“ باور دارد که همان ماتریالیسم تاریخى است، اکنون نظریهپردازان مدافع ”اقتصاد بازار“، نظر خود را با عنوان ”قانون اساسى آزادى“ که ورّد کلام بوش و شرکاء مىباشد، بهمبافتهاند. نظرى که براى نولیبرالیسم نیز همان ”افسانه بزرگ“ است، که اما فاقد هر زمینه علمى بوده و تنها هدف آن توجیه غارت نولیبرالى کشورها و مردم جهان مىباشد.
دیالکتیک نبرد ضدامپریالیستى- ضدنولیبرالیسم
اگر به قول زندهیاد احسان طبرى در اشعار زندانش (١٣۶۵) این «ژاژخایان» (٣) یاوگو که اندیشهشان از پرواز مگس فراتر نمىرسد، و با تزهاى خود چیزى جز کوششى ناموفق و در سطح و با هدف به اصطلاح نفى ماتریالیسم تاریخى انجام ندادهاند و از این نظر به جاى جایزه نوبل، ریشخندى باید ارزانىشان داشت، اما توانستهاند، اگرچه واژگونه و ناخواسته، انعکاس دیالکتیک نبرد ضدامپریالیستى- ضدنولیبرالیسم را در سخنانشان به نمایش بگذارند.
در نشست ٨ انجمن کارفرمایان هشت کشور صنعتى پیشرفته سرمایهدارى در شب برگزارى سالانهِ نشست رهبران سیاسى این کشورها (نشست٨ G) در آلمان در بهار ٢٠٠٧ که به ابتکار انجمن کارفرمایان آلمان BDI برگزار شد، این سازمانهاى سرمایهداران هشت کشور صنعتى بیانیهاى صادر کرده و در آن خواستهاى خود را جمعبندى و فرموله نمودهاند که دیرتر بهعنوان سندى به تصویب سران کشورهاى هشتگانه رسید و به رهنمود فعالیتها براى ادامه تحقق بخشیدن به سیاست نولیبرال کشورهاى امپریالیستى تبدیل شد (۴).
این سرمایهداران خواستار آزادسازى بدون قیدوشرط و افسارگسیخته و بدون هرنوع مانعى براى دستیابى به بازار کشورها، بهویژه در ”جهان سوم“، شدند؛ تثبیت ”مالکیت معنوى“ را به دستور روز فعالیت سیاسى سال سران و دولتهاى کشورهاى خود تبدیل ساختند، که معناى آن محافظت از حق بدون محدودیت ”ثبت اختراعات“ Patent، توسط کنسرنهاى ماوراىملى است. این آزادى کامل ازجمله براى تولید مواد غذایى است که در ژنتیک آن دستکارى بعمل آمده است؛ در ادامه مصوبات و درواقع دستورات خود به سیاستمداران کشورهاى امپریالیستى، سازمانهاى سرمایهداران خواستار ”رشدى“ براى افریقا شدند که باید زیر چتر حفاظتى مطمئنترى براى سرمایهگذارىهاى خارجى در کشورهاى این قاره، عملى شود. سرمایهگذارىهایى که از طریق „Public Private Parnerships –ppp-“ باید بهمورد اجرا درآید (۵). امرى که بهمعناى حاکم ساختن سرمایهمالى بر شئون اقتصادى این کشورها و عملاً برقرارى نواستعمار جدید، یعنى نواستعمار نولیبرالى است، که دوباره ”شرکت هند شرقى“ را زنده مىسازد. این شرکتها براى حفاظت از منافع خود داراى حق برونمرزى بوده و مجاز به برپا داشتن ارتش مزدور، تحت عنوان شرکتهاى خصوصى امنیتى مىباشند، که وظیفه آنان تامین امنیت پروژهها است. نمونهاى از چنین ارتش مزدور در لباس ”شرکت خصوصى“ بنام Black Water در عراق است که ١٣۵ هزار ”کارمند“ مسلح دارد که در کنار ارتش ١۵٠ هزار نفرى آمریکا در این کشور، به وظایف ”امنیتى“ مشغول مىباشد (۶)؛ و از همه مهمتر، سازمانهاى کارفرمایان و سرمایهداران در هشت کشور صنعتى در مصوبه خود خواستار آن شدند که کشورهاى درحال رشد و در مرز رشد، هر نوع مانع قانونى را از سر راه سرمایهگذارى خارجى بردارند commitments to investor`rights. خواستى که در چند سال پیش تحت عنوان ”قانون اساسى سرمایهگذارى“ Investitionsschutzabkommen MAI با مقاومت کارگران بهویژه فرانسوى، دفع شده بود.
نتایج اجراى سیاست نولیبرال امپریالیستى شامل همه کشورها مىشود
چنین سیاستى در جوامع کشورهاى پیشرفته سرمایهدارى همانقدر با فاجعه سازى براى زحمتکشان همراه است که در کشورهاى جهان سوم و پیرامونى چنین است. مثلاً در آلمان، یکى از ثروتمندترین کشورهاى امپریالیستى، طبق آخرین گزارش اداره آمار این کشور در ماه مه ٢٠٠٨، بیش از ٢ میلیون از ١١ میلیون کودک با سن کمتر از هیجده سال، در زیر مرز فقر زندگى مىکنند. ١۵ میلیون از ٨٠ میلیون جمعیت این کشور در زیر مرز و قریب به ١۵ میلیون دیگر، باوجود اشتغال، در مرز فقر زندگى مىکنند. این در حالى است که رشد نقدینگى نزد سرمایهداران در این کشور سالیانه به سى درصد بالغ مىگردد.
جنبشهاى هفتههاى اخیر در بیش از ١۵ کشور در جهان علیه گرانى مایحتاج زندگى روزانه نیز نشان بحران بزرگى است که دامنگیر کشورهاى جهان سوم و پیرامونى است. بحرانى که ناشى از تحمیل سیاست نولیبرال به این کشورها توسط سازمانهاى مالى امپریالیستى، صندوق بینالمللى پول، بانک جهانى و سازمان تجارت جهانى در دو- سه دهه گذشته است. تحمیل قروض به این کشورها با برنامه خاص این سازمانهاى مالى امپریالیستى در این سالها تحمیل شده است.
جون پرکینز John Perkins ، که عضو سابق سازمان جاسوسى ایالات متحده آمریکا NSG مىباشد، در کتاب خود تحت عنوان اعترافات یک جنایتکار اقتصادى Bekenntnisse eines Economic Hit Man ، از برنامه مخفى سرمایهدارى جهانى پرده برمىدارد که چگونه و با چه هدفهاى ضدانسانى، سازمانهاى مالى فوق پرداخت اعتبار و قروض را به کشورهاى پیرامونى سازمان دادهاند، تا این کشورها را در بند قروض غیرقابل بازپرداخت، گرفتار سازند و از این طریق از نظر سیاسى به زانو درآورند.
به لیست اهداف سازمانهاى مالى امپریالیستى مىتوان بسیار و بسیار افزود. ازجمله مىتوان درباره فاجعه براى محیط زیست در شرف تکوین، صفحات طولانى از فاکت ارایه کرد و خطر براى ادامه زندگى را بر روى زمین نشان داد، تا از این طریق جنایتکارانه بودن برنامه نولیبرال امپریالیستى را به اثبات رساند. به اثبات رساند که این سیاست تنها و تنها در خدمت انباشت سرمایه و تحصیل سود براى سرمایهمالى امپریالیستى و علیه منافع خلقهاى جهان در کشورهاى پیرامونى و متروپل سرمایهدارى مىباشد.
این واقعیت که برنامه نولیبرال امپریالیستى ضد منافع انسانها مىباشد را مىتوان از این طریق نیز نشان داد و به اثبات رساند که به خاطر آورد، که کلیه جنبشهاى ضد سیاست نولیبرال امپریالیستى در کشورهاى جهان داراى خصلتى ضدامپریالیستى هستند. براى مثال جنبشهاى میهنى در ونزوئلا، بولیوى، نیکاراگوئه و دیگر کشورهاى منطقه کارائیب و آمریکاى لاتین، نمونههایى براى واقعیت یکى بودن و وحدت مضمون نبرد ضدامپریالیستى- ضدنسخه نولیبرالیسم مىباشند. مقاومت در برابر دیکته امپریالیستى، جز با مبارزه علیه سیاست دیکته شده نولیبرال توسط امپریالیسم عملى نیست. این دو، دو روى یک مدال، و لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
دیالکتیک نبرد ضدامپریالیستى- ضد نولیبرالیسم، از این واقعیت تجربه مبارزات روز مردم کشورهاى جهان، نتیجه شده و به اثبات مىرسد. آرى مىتوان گفت، که فقدان یک روى این واقعیت، نفى کننده وجود روى دیگر است، فقدان موضع ضدنولیبرالیسم، نفى کننده موضع ضدامپریالیستى مىباشد.
ایران مورد استثناى نیست
ایران نمىتواند از این قاعده کلى و از این روند در جریان در جهان جدا بوده و وضعى استثنایى ایفا کند. محک موضع ضدامپریالیستى در جهان امروز، محک قابل شناخت بوده و اقدام علیه منافع اقتصادى امپریالیسم و در مرحله نخست علیه افسارگسیختگى سرمایهمالى آن مىباشد. چنین شرایطى را نمىتوان در سیاست حاکمیت سرمایهدارى در ایران کشف نمود. درست برعکس. این سرمایهدارى یکدست خواستار و در صدد اجراى برنامه امپریالیستى نولیبرال ”خصوصى و آزادسازى اقتصادى“ است.
حتى در صورتى که جریانهایى از سر ندانمکارى، عمده بودن مضمون مبارزه ضدامپریالیستى را درک نکردهاند، یعنى تشخیص ندادهاند که بدون مبارزه علیه نسخه نولیبرال امپریالیستى، ”مواضع“ ضدامپریالیستى بربادمىروند، اگر هم صادقانه چنین مىاندیشند، وظیفه چپ انقلابى برجسته ساختن ضرورت مبارزه در «اصلىترین نبرد» (کیانورى) و نشاندادن مبرمیت چنین سیاستى است. این تنها امکانى است که مىتواند ستاره راهنمایى براى نیروهاى صادق ضدامپریالیست باشد، این تنها شیوه واقعبینانه جانبدارى از جریانهایى است که درک مشخصى از مبارزه روز در سطح جهانى ندارند.
در پیشگفتار کتاب ”پیر ما چگونه رفت“، یکى از یاران تودهاى ازجمله این سخن کیانورى را گوشزد مىکند که «باید [حزب توده ایران و جنبش تودهاى] صحنه نبردى که در هر لحظه انتخاب مىکند، صحنه اصلىترین نبرد جامعه باشد. صحنه نبردى که تمام توجه جامعه و منافع بلافصل جامعه در یک لحظه معین، معطوف به آن است.»
در این جلسه یادبود سومین سالگرد مرگ زندهیاد نورالدین کیانورى، رفیق تودهاى در توضیح نقش ستاره راهنما بودن سیاست حزب توده ایران در انقلاب بهمن ۵٧، که «اصلىترین صحنه نبرد» را هدف قرارداده بود، توانست براى بخشهایى از انقلابیون مذهبى چراغ راهنما باشد. او، به نقل از «دوست مهربانى از رفقاى اکثریت» مىنویسد: «این پنج مؤلفه مشهور، آن پنج راستائى که کیانورى کشف و فرمولبندى کرد و زیر نام ”خط ضدامپریالیستى و مردمى امام خمینى“، عرصه داشت، …» به آن پرچم راهنمایى تبدیل شد که به «دگرگونى افق اندیشه … پیروان خمینى در روند دگرگونسازىهاى اجتماعىشان …» انجامید و رفیق تودهاى سخنگو در جلسه یادبود، درباره نقش همین اندیشه راهنما براى پیروان خمینى، مىافزاید: «… پیروان خمینى را که در پیوند و ارتباط با تودههاى دهها میلیونى مردم فقیر و محروم روستاها و شهرهاى کشور بودند و از انقلاب تأمین عدالت اجتماعى را طلب مىکردند، هویت بخشید.»
تجربه تاریخى فوق اهمیت شفاف بودن، صراحت داشتن و قاطعیت ارزیابى مستقل انقلابى و علمى حزب توده ایران را در مبارزات اجتماعى برجسته و نقش جنبش تودهاى را در این مبارزات زنده نگاه مىدارد.
١- Kritik des Neoliberalismus, Christopher Butterwegge; 2007, S. 13
٢- Historisch-kritisches Wörterbuch des Marxiusmus, Wolfgang Fritz Haug, Bd 6/II, S 865-872, 2004
٣- « … اى بد سگالان مردمى آزار، اى ژاژ خایان دشمن کار، اى شمایانى که اندیشهتان از پر مگس فراتر نمىرود، و اوج عظمت را در شکوه حشرات مىبینید … ». ”بر مرداب تن، نیلوفر اندیشه مىروید“، احسان طبرى، سرودههاى زندان ١٣۶۵
۴- نشریه UZ ، آلمان ۴ ماه مه ٢٠٠٧
۵- ppp عبارت است از به اصطلاح همکارى مقامات دولتى و شهرى در سطوح متفاوت با سرمایهگذارانى که عمدتاً شرکتهاى سرمایهگذارى خصوصى هستند. شرکتهاى بدون نام و نشانى که عمدتاً به کار ساختمانى مىپردازند. براى مثال در شهر کلن آلمان، ساختمان مرکز نمایشگاهها را چنین شرکت سرمایهاى بر روى زمینى که شهر از زمینهاى شهرى به او فروخت، ساخت و شهر براى مدت سىسال با اجارهاى در بالاترین سطح و تسهیلات بىشمار دیگر از این شرکت اجاره نمود. در پایان سى سال، این شرکت که با سرمایه کمى و با اعتبار بانکى اقدام به ایجاد ساختمان و تاسیسات کرده است، با کرایه دریافت کرده، اعتبار بانکى و سود آن را بازپرداخت کرده، سودى بالغ بر لااقل ١٠ تا ١٢ درصد بدست آورده و مالک ساختمانى است که اکنون مىتواند دوباره با کرایهاى در بالاترین سطح به شهر بسپارد. بدین ترتیب شهر کلن پس از سى سال، اضافه بر مخارج ساختمان و سود بانکى و سود شرکت ppp، زمین شهرى را از دست داده است و صاحب هیچ ساختمانى هم نیست که در آن نمایشگاهها را برگزار کند.
به کمک این برنامه غارتگرانه است که سرمایهگذارىها براى موسسات بخش خدمات شهرى در چهارچوب برنامه نولیبرال امپریالیستى خصوصىسازى، به وسیله سودورزى و سوداگرى مطمئن تبدیل شدهاست. چنین برنامهاى ازجمله براى بیمارستانهاى شهرى، دانشگاهى، مدارس، ساختمانهاى ادارى و غیره دنبال مىشود. استدلال بخدمت گرفته شده همه جا این استدلال است که ”دولت تاجر خوبى نیست“، ”شرکتهاى خصوصى ارزانتر“ هستند و غیره. با چنین برنامهاى این شرکتها آماده ”سرمایهگذارى“ در کشورهاى جهان سوم هستند. سرمایهگذارىاى که اکنون در کشورهاى اشغال شده افغانستان و عراق از بارآورى ویژهاى براى آنان برخوردار شده است.
۶- روزنامه آلمانى “سود دویچه سیتونگ“ که در مونیخ انتشار مىیابد و در کنار روزنامههایى همانند “فرانکفورت آلگمینه“ نظریات سرمایهدارى بزرگ آلمان را نشر مىدهد، ماخذ اطلاعاتى پراهمیتى براى محافل رسمى آلمانى مىباشد که در آن اطلاعات و خبرهاى پشتپرده نیز مطرح مىگردد. این روزنامه در نهم آوریل ٢٠٠٨ خبر گزارش ژنرال دیوید پترئوس، فرمانده ارتش آمریکا در عراق به کمیته دفاع مجلس سناى ایالات متحده آمریکا را منتشر ساخت که به مناسبت پنجمین سالگرد حمله به عراق در روز نهم آوریل ٢٠٠٣ و اشغال عراق ارایه شده بود. او در این گزارش درضمن نکات شایان توجهى در ارتباط با ایران مطرح ساخته است.
ژنرال پترئوس به کمیته گزارش مىدهد که حمله روزهاى اخیر به جنوب عراق و بصره «به نحو احسن تدارک دیده نشده بود و نخست وزیر عراق، نورى المالکى، به توصیههاى او وقعى نگذاشته است». در عین حال ژنرال برملا مىسازد که « به او [المالکى] تنها لحظاتى پیش از آغاز حمله [به بصره]، خبر حمله داده شده است». ژنرال آمریکایى بدینترتیب اعتراف مىکند که تبلیغات درباره آنکه ارتش عراق « که در این بین به ۴۵٠٠٠ نفر بالغ شده است»، گویا حمله به جنوب کشور را آغاز کرده است، نادرست مىباشد. این جنگ جدیدى است که ارتش اشغالگر قریب به ١۵٠ هزار نفرى آمریکا در عراق به اضافه ارتش ١٣۵ هزار نفرى مزدوران آمریکایى که کارمندان شرکت خصوصى “بلک واتر“ Black Water آمریکایى مىباشند و گویا وظایف امنیتى در عراق را به عهده دارند، آغاز شده است. برنامهاى که به گزارش روزنامه، ریشه در خواست آمریکا براى برخورد «رودررو با صدر» دارد.
به گزارش روزنامه سود دویچه، ژنرال پترئوس در همین جلسه به طور ضمنى اعتراف کرده است که تاکنون «لااقل هزار سرباز و پلیس [عراقى] از اجراى دستورات سرپیچى کرده اند و چندین مسئول نیروهاى اجراى و واحدها از خود رفتارى خلاف دستورات نشان دادهاند».
۶- ”پیر ما چگونه رفت“. در ”نگاهى به اوضاع اجتماعى جمهورى اسلامى ایران، تحلیلى از اوضاع کشور و وظایف نیروهاى مترقى در شرایط کنونى“، نورالدین کیانورى، ٢٢ تیرماه ١٣٧٧، نشر اخگر پائیز ١٣٨١