سند تاریخىاى از سال ١٣۵۵ به قلم زندهیاد منوچهر بهزادى که این روزها خاطره بیستمین سالگرد اعدام جنایتکارانه او و همرزمانش در زندان جمهورى اسلامى بزرگ داشته مىشود، در “دنیا”، نشریه سیاسى و تئوریک کمیته مرکزى حزب توده ایران، به چاپ رسیده است. نگاهى پرسشگرانه به این سند با هدف دریافت پاسخ به پرسش چگونگى شرایط حاکم بر ایران در دوران کنونى، آموزنده است. پرسشى که مطرح است، این پرسش است که آیا شعار جبهه ضددیکتاتورى در سال ١٣۵۵، براى شرایط کنونى حاکم بر ایران در سال ١٣٨٧ نیز صدق مىکند؟ آیا شرایط دوران کنونى با شرایط دوران پیش از پیروزى انقلاب بهمن مشابه است؟ مىتوان از آن براى تحلیل اوضاع کنونى و تعیین«اصلىترین صحنه نبرد» در ایران امروز، بهره جست؟
بکار گرفتن این سند براى ارزیابى شرایط کنونى توجه و تاکید به این نکته را ضرورى مىسازد که جبهه ضددیکتاتورى، جبههاى مذهبى یا ضدمذهبى نبوده و راه را بر کشاندن مبارزه اصیل مردمى و ضدامپریالیستى به میدان انحرافى مبارزه مذهب و ضدمذهب مىبندد. جبهه ضددیکتاتورى راه را براى تجمع و تشکل کلیه نیروهاى ضددیکتاتورى، آزادیخواه و دمکرات و میهندوست، منجمله نیروهاى مذهبى ضددیکتاتور و دمکرات در حاکمیت و پیرامون آن نیز مىگشاید و از اینرو بهعنوان بازویى توانمند علیه تحقق یکى از اهداف استراتژیک امپریالیسم، یعنى ایجاد جبهههاى متخاصم دروغین و نهایتاً تجزیه ایران به واحدهاى قومى- مذهبى عمل مىکند.
انطباق شعار جبهه ضددیکتاتورى بر شرایط کنونى ایران برپایه زمینههاى زیر قرار دارد:
١- اوضاع جهانى
شرایط در صحنه جهانى با دوران پیش از انقلاب بهمن تفاوتى بزرگ و چه بسا تعیین کننده نشان مىدهد. فقدان اتحاد شوروى، وزن و نقش امپریالیسم و در راس آن امپریالیسم آمریکا را در جهان و منطقه بشدت متغییر ساخته است. برنامه استراتژیک سیاسى- نظامى امپریالیسم براى تجزیه کشورها به واحدهاى قومى- مذهبى نشان و جلوه این تغییر قوا در جهان و منطقه مىباشد.
٢- اوضاع ایران
سرمایهدارى وابسته سلطنتى- ساواکى در دوران پیش از انقلاب بهمن، استقلال کشور را نه تنها با قراردادهاى نظامى- اقتصادى و سیاسى برباد داده بود، بلکه همچنین به ژاندارم منطقه در خدمت منافع امپریالیسم تبدیل شده بود. چنین شرایطى در جمهورى اسلامى در حال کنونى وجود ندارد. در جمهورى اسلامى اما بدنبال نقض اصول قانون اساسى درباره حقوق مردم، در مرکز آن اصل ٢۶ قانون اساسى، شرایط مافیایى براى نقض اصول اقتصادى قانون اساسى که به سود مردم بود، بوجود آمد. اصل ۴۴ قانون اساسى با حکمى غیرقانونى برباد داده شد. حاکمیت سرمایهدارى با این “حکم حکومتى” آیتالله خامنهاى شرایط قانونى حفظ استقلال اقتصادى کشور را نقض و وجود زمینه عینى ضرورى براى استقلال سیاسى کشور را نابود ساخته است. معاملات و مذاکرات پنهان از مردم ایران و پشت درهاى بسته بر سر توافق بر روى محتواى “بسته”هاى ارایه شده توسط کشورهاى ۵ + ١، که ظاهر آن مسئله برنامه هستهاى ایران و در اصل درباره غارت ثروتهاى ملى ایران از طریق فروش بخش دولتى اقتصاد به سرمایههاى امپریالیستى است، معنایى جز نقض استقلال ایران ندارد.
در چنین شرایطى است که مبارزه براى آزادىها و حقوق دمکراتیک و قانونى مردم به یکى از عمدهترین آماجهاى مبارزاتى مردم تبدیل شده و خواست برخوردارى از آزادىهاى دمکراتیک و حقوق قانونى، خواستى عمومى و همهگیر گشته و جبهه ضددیکتاتورى براى مردم میهن ما داراى زمینهاى عینى و ذهنى ملموس گردیده است.
زمینهاى که مورد سؤاستفاده محافل راست و سلطنت طلب قرار گرفته است که از امکانات تبلیغاتى وسیع رسانههاى امپریالیستى برخوردارند. “دفاع” از حقوق بشر توسط این محافل، فاقد مضمون ملى- ضدامپریالیستى است.
دو آماج مبارزاتى جدایىناپذیر
شرایط خارجى و داخلى برشمرده شده، بیان کوتاه زمینه وجود و ضرورت مبارزه براى برپایى جبهه ضددیکتاتورى با مضمونى ملى و ضدامپریالیستى در دوران کنونى است. ترکیب دو خواست و آماج مبارزاتى ضددیکتاتورى و ضدامپریالیستى از اینرو از اهمیت برجسته و حیاتى و تاریخى برخوردار مىباشد، زیرا جبهه راست داخل و خارج از کشور، برجسته ساختن مواضع ضددیکتاتورى مردم و دفاع از آن را به پوششى به منظور در پرده نگهداشتن ضرورت مبارزه ضدامپریالیستى قرار داده و مىکوشد از این طریق تنها یک جایجایى حاکمیت سرمایهدارى را به سود خود و هارترین محافل امپریالیستى به کرسى نشانده و مردم را براى دفاع از چنین جبهه ضددیکتاتورى که آن را «دفاع از حقوق بشر» مىنامند، جلب کند.
نتیجه موفقیت چنین “جبهه ضددیکتاتورى” به رهبرى نیروهاى راست که عمدتاً در خارج از کشور متمرکز هستند و با صراحت و به طور علنى از مواضع امپریالیسم دفاع مىکنند، تشدید خطر تاریخى براى تبدیل شدن کشور به زائده اقتصاد و سیاست امپریالیستى خواهد بود، آنطور که پیش از انقلاب بزرگ بهمن ۵٧ برقرار بود. خطر موفقیت چنین “جبهه ضددیکتاتورى” به رهبرى نیروهاى راست بهویژه در این امر بچشم مىخورد، که امکانات وسیع تبلیغاتى و مالى و لوژیستکى دستگاههاى جاسوسى آمریکایى، به مرکز ثقلى تبدیل شدهاست، که کلیه عناصر و جریانهاى ناراضى داخل و خارج از کشور، حتى عناصر مسلم میهندوست و زندان کشیده نیز به سوى آن جلب گشته و حتى با پذیرش غیرانتقادى مواضع و برنامههاى سازمانهاى امپریالیستى، به بلندگوهاى آن تبدیل مىشوند. دفاع از آزادىها و حقوق قانونى و تضمین شده در قانون اساسى کشور، که خواست مردم میهن ماست، فراموش و شعار “حقوق بشر” مورد نظر بوش و شرکاء به سخن آنها در مصاحبههاى رادیو-تلویزیونى و مطبوعاتى تبدیل مىگردد.
مهمترین پیامد منفى موفقیت نیروهاى راست ارتجاعى، سلطنت طلب و یا غیرسلطنت طلب، متوجه استقلال و تمامیت ارضى ایران خواهد بود که آماج اصلى برنامه استراتژیک نظامى و سیاسى امپریالیسم مىباشد، یعنى تقسیم و تجزیه ایران به واحدهاى قومى- مذهبى ناتوان و در تضاد و زدوخورد با یکدیگر.
اظهارات سوگندگونه محافل امپریالیستى که گویا به تاریخ گذشته خلقهاى سرزمین ما واقف و به آن احترام مىگذارند، که نشان نگرانى حتى برخى محافل در اپوزیسیون راست خارج از کشور از اهداف سیاست آمریکا است، دورغین و غیرواقعى است. استراتژى نظامى- سیاسى امپریالیسم، سند افشاگر برنامه آمریکاست براى تقسیم ایران به واحدهاى کوچک قومى- مذهبى. آمریکا به عراق حمله نکرد تا دیکتاتورى را براندازد، پایگاه نظامى در عربستان و کویت ایجاد نساخت، تا “حفظ حقوق بشر” را براى مردم آنجا بارمقان بیاورد، بلکه آمد تا بماند! بماند، تا از منافع استراتژیک خود دفاع کند، بماند، تا به گفته بوش، «سطح زندگى آمریکایى را تضمین کند.»
امضاى محرمانه سند باقىماندن ارتش آمریکا در عراق نشان این برنامه امپریالیستى است. تفاهم بر سر ابقاى از نظر زمانى بدون مرز ارتش آمریکا در این سند، همراه است با حق برون مرزى “کاپیتولاسیون” براى امپریالیسم آمریکا در عراق. برپایه این سند، ارتش آمریکا و شرکتهاى خصوصى آمریکایى، ازجمله ارتش ١٣۵ هزارنفرى مزدور شرکت خصوصى آمریکایى Black Water که گویا وظایف “امنیتى” در عراق به عهده دارد، از حق برون مرزى برخوردار هستند. ازاینرو قتل چند عراقى، ازجمله زنان وکودکان توسط این مزدوران کارمند شرکت خصوصى آمریکایى در هفتههاى گذشته، نتوانست مورد تعقیب محافل قضایى عراق قرار گیرد.
ضرورت برپایى جبهه ضدامپریالیستى در چنین شرایط جهانى و منطقه، از ضرورت دفاع از استقلال و تمامیت ارضى و دفع خطر تجاوز امپریالیستى به ایران نیز نتیجه مىشود. تجاوزى که تنها در شکل نظامى بروز نمىکند و مىتواند در توافقهاى پنهانى و پشت پرده نیز تحقق یابد، آنطور که در همین روزها در شرف تکوین است.
اتحاد نیروهاى ملى و ضدامپریالیست
واقعیت دیگرى که باید در ارتباط با جبهه ضددیکتاتورى مورد توجه خاص قرار گیرد، این نکته است، که قشرهاى بینابینى جامعه در ایران کنونى هنوز بشدت دچار ابهام در مورد خصلت نظام سرمایهدارى حاکم بر ایران مىباشند. حفظ ظاهرى بهاصطلاح انقلابى و ضدآمریکایى و ارتباطهاى سطحى با برخى کشورهاى منطقه کارائیب، سخنان در ظاهر تند ولى بىپشتوانه و همچنین تاثیر باورهاى مذهبى و فرهنگى و …، زمینههایى هستند، که موجب ابهام در مورد خصلت نظام حاکم در نظریات عمومى مىباشند. البته، نیروهاى بینابینى در ایران با تجربه روزانه خود به شناخت دقیقتر از شرایط حاکم بر کشور و خصلت نظام حاکم نایل مىشوند. دستگیرى گزارشگرى “خودى” به مجلس اسلامى درباره روابط و عملکردهاى مافیایى سرمایهداران حاکم، نمونهاى در این زمینه است. باوجود این، این احتمال و خطر بزرگ وجود دارد و امکان عینىاى را تشکیل مىدهد، که این نیروها و عناصر نتوانند بموقع و با کیفیتى ضرورى مواضع خود را از مواضع سرمایهدارى حاکم جدا و به مواضع مستقل و مردمى و انقلابى دستیابند.
براین پایه است که چپ انقلابى مىتواند و از نظر تاریخى موظف است با طرح شعار برپایى جبهه ضددیکتاتورى و ضد امپریالیستى و نشان دادن وحدت دیالکتیکى این دو شعار، براى به ثمر رساندن اهداف ملى و دمکراتیک انقلاب بهمن بکوشد و دورنماى رشد ترقىخواهانه کشور را بارى دیگر براى مردم میهن ما و ازجمله براى قشرهاى بینابینى در حاکمیت و پیرامون آن، ملموس ساخته و بگشاید.
استقلال تحلیل و سیاست جنبش تودهاى متشکل و منسجم در حزب توده ایران با طرح مبارزه براى برپایى جبهه ضددیکتاتورى و ضدامپریالیستى در عین حال کمک پربارى نیز براى آن بخش از نیروهاى آزادیخواه و ضدامپریالیست در حاکمیت جمهورى اسلامى و در پرامون آن خواهد بود، که خواستار استقلال ملى هستند. بدون وجود استقلال تحلیل و سیاست تودهاى، براى چنین نیروها در حاکمیت سرمایهدارى و همچنین نیروهاو عناصر سرخورده در پیرامون آن، راه و چارهاى باقى نمىماند، جز نزدیکى به امپریالیسم با خطر تسلیم نهایى در برابر سیاست آن! طیفى از نمونههاى سازگارها و گنجىها مىتوان در این زمینه برشمرد.
منافع ملى- ضدامپریالیستى قشرها و شخصیتها فوق در شرایط کنونى، صرفنظر از مواضع سیاسى- ایدئولوژیک و یا حتى باورهاى مذهبى، زمینه عینى شرکت آنان را در “جبهه ضددیکتاتورى” فراهم مىآورد.
ایجاد زمینه و کارپایه تئوریک- سیاسى براى اتحادها، گام عمده و آغازین براى جلب متحدین است:
«پیش از آنکه متحد شویم، باید نخست مرزها را با قاطعیت و صراحت تمام مشخص کنیم. درغیراینصورت، اتحاد ما فقط مفهوم موهومى خواهد بود که بر تشتت موجود پرده مىکشد و مانع برانداختن قطعى آن مىشود.» (لنین)