مقاله شماره: ١٣٩۴ / ۵٧ (٢۵ بهمن)
واژه راهنما: نگرشی به پیشنهاد “۱۰ مهر”. «حزب چپ» و جایگاه اجتماعی آن. رسالت تاریخیِ بازسازی سوسیالیستی جامعه ایران. دیالکتیک مبارزه دموکراتیک با اتحادهای اجتماعی. تاریخ حزب توده ایران، تاریخ مبارزات طبقه کارگر ایران است و برعکس! ستاره ی راهنما، دفاع از مبارزات طبقه کارگر است!
با انتشار پیشنهاد راهگشای رفیق سیامک با عنوان ”پیش بسوی آشتی سراسری حزب“، گام بزرگی در جهت پایانِ پراکندگی در جنبش توده ای برداشته شده است. این اما به این معنا نیست که همه پرسش ها در این زمینه مطرح و پاسخ خود را یافته است! ازجمله این پرسش که به خواست برپایی یک «حزب چپ» چه پاسخی باید داد؟
برای نمونه، جریان ”١٠ مهر“ در نوشتاری با عنوان ”درباره مساله وحدت توده ای ها“ از «ضرورت حضور حزب چپ و توانمندی» صحبت می کند که «توانایی روشنگری و بسیج توده ها را علیه توطئه های دول امپریالیستی و همدستان مرتجع منطقه ای آن ها داشته باشد، برنامه های ضدملی و ضددموکراتیک حاکمیت را …افشا نماید و از مبارزات حق طلبانه مردم ایران، به خصوص زحمتکشان حمایت کند.» (٢٢ بهمن ١٣٩۴)
به سخنی دیگر، ”١٠ مهر“ که روز پایه گذاری حزب توده ایران را به عنوان نام برای خود انتخاب کرده است، تا مانند ”راه توده“ خود را توده ای بنماید – یکی با عکس رهبران حزب و دیگری با تاریخ پایه ریزی حزب توده ایران -، به توده ای ها توصیه می کند، حزب طبقه کارگر ایران را منحل و به جای آن، «حزب چپ» که حتما باید «توانمند» نیز باشد، پایه بریزند! «حزب چپ»ی که وظیفه گذار از نظام سرمایه داری در برنامه آن جایی ندارد!
«آقایان» البته در این نوشتار، استدلالی در باره ضرورت بودِ «حزب چپ» ارایه نمی دهند، سخنی در باره نظر خود ابراز نمی کنند که چرا گویا دوران بودِ حزب طبقه کارگر در ایران، دوران عملکردِ انقلابی حزب توده ایران پایان یافته است؟! با کدام استدلال باید حزب طبقه کارگر، رسالت تاریخی خود را برای بازسازی سوسیالیستی جامعه ایران پایان یافته اعلام و خود را منحل کند؟
اگر «آقایان» جسارت ابرازنظر می یافتند، همان به اصطلاح استدلال هایی را طرح می کردند که در مقاله ”اندیشه سوسیال دموکرات و بحث سیاسی (۴)“ از نظر مداحان سرمایه داری مطرح شد که به آن نام «خوانش پسامدرن مارکس» نام نهاده اند! (١).
در آن جا از جمله استدلالی که این «آقایان» در نوشتار خود طرح نکرده اند، تا علت وجود و بودِ خود را پنهان دارند، به قول رفیق سیامک از زبان «طرفدار خجالت کش» نظام سرمایه داری طرح شده است: در آن مقاله، «مرشدانِ» «خوانش جدید از اندیشه مارکس» افشا شده اند که وجود حامل تاریخی تغییرات اقتصادی- اجتماعی را در جامعه سرمایه داری نفی می کنند، و برای «لایه های میانی» چنین وظیفه ای قایل می شوند. این «آقایان» در آنجا به مثابه گردان مبلغ گویا پایان یافتن نبرد طبقاتی در جامعه و برقراری «صلح و آشتی طبقاتی» افشا شده اند.
این اندیشه از این رو به نفی بود طبقه کارگر در ترکیب و لایه های امروزی آن در سطح جهان می پردازد و موضع خود را توجیه پذیر می داند، زیرا در لایه بندی در طبقه کارگر تغییراتی ایجاد شده است (هسته مرکزی با قرارداد رسمی، گروهی با قرارداد موقت و سفید و اشکالِ دیگرِ ناامنی های شغلی …) و یا، از تعداد کارگران در مراکز تولیدی در کشورهای متروپل کاسته شده است. در حالی که حذف اشتغال کاربردر کشورهای متروپل با انتقال آن به کشورهای پیرامونی همراه است! این اندیشه ی ضد کارگری از این تغییرات، پایان وجود طبقه کارگر و نقش گورکنی آن را برای نظام سرمایه داری نتیجه می گیرد.
با تکیه به همین خوانش که آن را «پسامارکسیسم» هم می نامند، حامل تغییرات اجتماعی را «لایه های میانی» عنوان می کنند که گویا به عنصر استحاله ی جامعه سرمایه داری بدل شده است و لایه هایی را تشکیل می دهد که به طور «افقی در همه طبقات» ریشه دارند.
این اندیشه می کوشد بر پایه به اصطلاح استدلال های فوق، به نفی ضرورتِ بود و مبارزه حزب طبقه کارگر بپردازد و آن را تبلیغ و توجیه کند. حزبی که گذار از سرمایه داری و پایه ریز جامعه بدون استثمار انسان از انسان را دنبال می کند. به این منظور، این اندیشه ی مدافع نظام سرمایه داری، نقش عمده مبارزات دموکراتیک را در جامعه مطلق می سازد.
ریشه مخالفت این «آقایان» با خط مشی انقلابی حزب توده ایران که در باره آن پیگیرانه سکوت می کنند و به آن در مقاله پیش گفته پرداخته شد، از نقش آگاهانه و یا ناآگاهانه آن ها برای به ثمر رساندن برنامه ارتجاع داخلی و جهانی سیرآب می شود. برنامه ای که بود و مبارزه انقلابی حزب توده ایران را بر نمی تابد و نابودی حزب طبقه کارگر ایران را دنبال می کند!
تبلیغ برنامه جایگزین ساختن «حزب چپ» به جای حزب توده ایران که بدون هر استدلال و ضرورت قابل شناخت مطرح می شود، عملاً ادامه شیوه ی جنایتکارانه قتل عام رهبران و دانشمندان توده ای در سال ١٣۶٧ از کار در می آید.
می دانیم که برای تحقق بخشیدن به مبارزه دموکراتیک، به ”اتحادهای“ اجتماعی نیاز است. در عین حال تجربه نشان می دهد که رشد، تعمیق و تحکیم دستاوردهای دموکراتیک – که هدف آن دفع ناهنجاری ها از قبیل ”سیاست ریاضت اقتصادی“ و کوشش برای بهبود شرایط زندگی توده ها (تعیین حداقل دستمزد، پرداخت سر موعد آن و …) در شرایط حاکمیت نظام سرمایه داری است -، به معنای ایجاد شدن شرایط گذار از نظام سرمایه داری، به معنای «استحاله» آن و به طریق اولی، به معنای آماده شدن شرایط برای برپایی نظام سوسیالیستی نیست.
لذا مطلق نمودن نقش مبارزه دموکراتیک، به معنای ابدی ساختن بقای نظام سرمایه داری از کار در می آید. با چنین هدفی این اندیشه می کوشد دیالکتیک رابطه میان مبارزه دموکراتیک و سوسیالیستی را در اذهان مبهم و مخدوش ساخته و از این طریق، نظام سرمایه داری را «پایان تاریخ» قلمداد سازد.
«حزب چپ»، سازمانی در سطح ”اتحاد دموکراتیک“ در جامعه است که نیروی کمکی را برای نبرد طبقاتی زحمتکشان تشکیل می دهد. رابطه و پلی است که می تواند شناخت ضرورت گذار از شرایط حاکم را در نظام سرمایه داری برای زحمتکشان قابل درک سازد. اما همان طور که تجربه این حزب در یونان در سال گذشته نشان داد، «حزب چپ»، جایگزینی برای حزب طبقه کارگر نیست که گذار ار نظام سرمایه داری را بر درفش خود نوشته است و ضرورت آن را با ارایه جامعه شناسی علمیِ مبتنی بر ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی مستدل می سازد.
حزب کمونیست یونان که به درستی پایان یافتن بحران اقتصادی- اجتماعی در یونان را تنها با گذار از نظام سرمایه داری ممکن می داند، محق است. اما هنگامی که بهره گرفتن از مبارزه اتحادهای دموکراتیک اجتماعی را برای کمک به درک ضرورت گذار از سرمایه داری توسط زحمتکشان نفی می کند، محق نیست.
تاریخ حزب توده ایران، تاریخ مبارزات طبقه کارگر ایران است و برعکس!
اولین وظیفه ای که حزب توده ایران پس از ١٠ مهر ١٣٢٠ به آن پرداخت، اتحاد و سازماندهی طبقه کارگر ایران بود! وظیفه ای که از حزب کمونیست ایران به ارث برده بود. از این روست که از آغاز پایه ریزی حزب توده ایران، جایگاه توده ای ها در «قشون» زحمتکشان تردید ناپذیر بود و دوست و دشمن می دانستند که ”باد قشون طبقه کارگر بر درفش حزب توده ایران می وزد“ که زنده یاد حیدر مهرگان، رفیق رحمان هاتفی، عضو وقت هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب توده ایران آن را در اثرش ”آرش کمانگیر“ عنوان می کند و با استعاره ی استه تیکِ «تو در کدام قشونی؟ کدام باد بر درفش تو می وزد؟» برای ترسیم جایگاه قهرمان ملی ایران، روزبه برمی شمرد (ص ٢٧).
رفیق سیامک همانجا به درستی بر این نکته تاکید دارد و خاطر نشان می سازد که «واقعییت این است که بعد از فروپاشی کشورهای سوسیالیستی، هیچ زمانی مناسب تر از امروز برای دفاع از سوسیالیسم نبوده است. زمانی که حتا بسیاری از طرفداران قبلی سرمایهداری به حقانیت آن شک کرده اند.»
در ایران هم ما با چنین تردیدی نزد زحمتکشان و لایه های وسیع مردم روبرو هستیم. بحران اقتصادی- اجتماعی ناشی از نظام اقتصاد سرمایه داری حاکم بر ایران که ویژگی وابستگی آن به اقتصاد جهانی امپریالیستی هر روز هویداتر و رسواتر می شود، دفاع از اندیشه ترقی خواهانه سوسیالیستی را در مرکز توجه زحمتکشان قرار می دهد.
جنبش کارگری ایران که می رود مرحله پراکندگیِ مبارزات خود را با توسعه و تحکیم اتحاد و برپایی سازمان سراسری و مستقل خود پشت سر بگذارد (٢)، از هر روز بیش تر به حزب مستقل خود با سیاست انقلابیِ کارگری نیاز دارد، همان طور که حزب طبقه کارگر در برابر این مبارزات از هر روز بیش تر مسئول و پایبند است!
سکوت در برابر موضعِ انقلابی خط مشی حزب توده ایران در تائید مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب ایران، سکوت در برابر خط مشی انقلابی حزب توده ایران در پایبندی به وظیفه دموکراتیک و سوسیالیستی حزب و ایجاد پیوند میان این دو وظیفه، آن نقطه مشترک همه جریان هایی است که با ظاهری فریبنده، مضمون نبرد انقلابی توده ای ها را مخدوش و مبهم ساخته، «زانو زدن» توده ای ها را برای ایجاد ارتباط با تنه خود، ایجاد «رابطه حزب توده ایران با طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان» عملاً نفی می کنند! (به نقل از ابرازنظر رفیق سیامک در مقاله تنهِ اصلیِ حزب توده ایران!)
آن ها می خواهند باد قشون طبقه کارگر را که بر درفش حزب توده ایران می وزد، منحرف سازند و از حزب توده ایران، جریان سردرگمی بسازند که «ستاره راهنمای» خود را گم کرده است: دفاع از مبارزات طبقه کارگر!
آن ها می خواهند پیام زنده یاد حیدر مهرگان را نفی کنند که جایگاه حزب توده ایران و توده ای ها را با پرسشِ «تو در کدام قشونی؟ کدام باد بر درفش تو می وزد؟»، نشان می دهد و با تکرار شعرِ ”آرش کمانگیر“ شاعر توده ای، زنده یاد سیاوش کسرائی، عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران، وظیفه امروز و هر روز توده ای ها را فریاد می زند:
آری، آری، زندگی زیباست.
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست.
گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست.
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.
—
١- (http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2651)
٢- نگاه شود به ”بیانیه تشکل های کارگری در رابطه با دستمزد سال ٩۵“ اخبار روز ٢١ بهمن ١٣٩۴
١٣٩۴
سلام رفیق عاصمی. مسلماً مکاتبه ما بهخاطرتان میاید. قصد داشتم که در چارچوب یک مقاله، نقدی بر مقاله ۴ قسمتی شما درباره «مطلب مهرداد اخگر» بنویسم و آنرا برای انتشار در اختیار شما قرار دهم. اما شوربختانه باید به اطلاعتان برسانم که با خواندن آخرین مقالهتان که به نوشتار «درباره مسأله وحدت تودهایها» با امضای ۵ رفیق تودهای پرداختهاید، صرف وقت برای نقد شما را بیهوده یافتم. امید دارم که اشتباه کرده باشم، و شما بتوانید بر داوری نادرست و غیر رفیقانه خود درباره مطلب «درباره مسأله وحدت تودهایها» غلبه کنید و با صراحت و شجاعت از خود انتقاد نمایید.
رفیق عاصمی، نمیدانم آیا شما مقاله موردنظر را تا پایان خواندهاید یا به خواندن پاراگراف اول آن اکتفا کردهاید و سپس دست به قلم بردهاید. چون هر کس که مقاله را بدون حُب و بغض بخواند، متوجه میشود که در کنار انتقاد این ۵ رفیق از حزب و مواضع ارگان آن، قاطعانه از حزب توده ایران، ایدئولوژی، هویت طبقاتی و تاریخ و سنن آن دفاع میکنند. این رفقا با صراحت تمام از رسمیت تشکیلات حزب و نامه مردم دفاع میکنند، در عینحال مسأله ضرورت بازسازی آنرا از طریق تأمین وحدت تودهایها مطرح میکنند. این رفقا همچنین بهطور غیرمستقیم، اما به شیوهای کاملاً روشن که برای هر خواننده تودهای قابل تشخیص است، مواضع سیاسی لیبرالی «راه توده» را به نقد کشیدهاند. کاملاً روشن است آنجا که صحبت از یک حزب چپ شده است، مسأله بهطور عام ـ نه آنطور که شما تفسیر کردهاید ـ مطرح شده است و در دو سطر دیرتر، تا پایان به حزب توده ایران پرداختهاند و از هویت و ماهیت حزب ما دفاع کردهاند. کار این رفقا نه تنها ایرادی نداشته است، بلکه حتی اگر بخواهم با عینکِ ذهن شما به مسأله نگاه کنم، این رفقا حداکثر دچار یک خطای قلمی شدهاند. سراسر مقالات سایت «مهر» نشانگر آن است که آنچه شما ادعا کردهاید، کوچکترین وجه مشترکی با مواضع «سایت ۱۰ مهر» ندارد. شما بهجای آنکه اگر نقدی هم دارید، بهطور مشخص به مسایل بپردازید، یک کلمه را بهانه کردهاید و تفسیرهای کاملاً غیرواقعی ارایه نمودهاید. نمیدانم که آیا این کامنت را منتشر میکنید یا خیر، اما حداقل این است که خود آنرا میخوانید. امید دارم که رفقای سایت «مهر» یا از کنار برخورد غیررفیقانه شما بگذرند یا با متانت، که شیوه همیشگی آنها بوده است، از شما انتقاد کنند.
رفیق نصرت گرامی، با تشکر برای ابرازنظر. به آن به طور مجزا خواهم پرداخت. آنچه تکرار آن در این سطور مفید است، موضع در برابر خط مشی انقلابی حزب توده ایران و مصوبات عمده ششمین کنگره آن است که تداوم سرشت کارگری حزب توده ایران را تضمین می کند. سایه روشن در این زمینه در موضع ها پذیرفتنی نیست.