آزادی- عدالت اجتماعی و سیاست حزب توده ايران مهر و نشان طبقاتي حزب و مساله هژموني؟ راه رشد غيرسرمايه داري ضروري و ممكن!

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩٥ / ٤٢ (6 مرداد)

واژه راهنما: سياسي. سياست حزب توده ايران

تمايز حزب طبقه كارگر. آتش بس يك طرفه، يا مهر نبرد طبقاتي از ”پايين“؟ زحمتكشان را طعمه سياست پوپوليستي نمي كنيم!

 

رفيق سيامك رابطه ي آزادي و عدالت اجتماعي را توضيح مي دهد و قابل درك مي سازد!

 

این مقاله باید در ارتباط با تحلیل عمیق، مسئولانه و دلسوزانه رفیق عاصمی از بیانیه اخیر نشست کمیته مرکزی حزب توده ایران خوانده شود.
همزمان باید در ارتباط با تحلیل مقالات منتشر شده در ارگان مرکزی حزب و بیانیه های کمیته مرکزی و هیئت سیاسی از دو شیوه نادرست پرهیز کرد:

– نبايد با مقدس سازیِ نظرات و برنامه های ارایه شده، مانع از بحث همه جانبه درون و برون  حزبی برای صیقل نظرات و دفاع از ماهیت طبقاتی حزب شد. بخش بزرگی از هویت حزبی ما سرچشمه در تبادل آزاد نظرات و وجود  بحث های جوشانِ سازنده و تکاملی دارد. توده یی ها همیشه به گوش دادن و خواندن نظرات دیگران و برخورد مسولانه با آن معروف بوده اند و باید همچنان به این اصل وفادار بود؛
– منتقدان نیز نباید آب به آسیاب دشمنان حزب بریزند. انتقاد باید دقیق، چاره گشا, مسئولانه، دلسوزانه، مودبانه، وحدت گرایانه و در خط‌ تکامل نظرات حزب در راه دفاع از منافع زحمتکشان باشد. به کار بردن کلمات بی معنی, غیر علمی و مقرضانه همچون “نامه مردمی ها “، نه تنها زشت است، بلکه نفی واقعیت وجودی حزب نیز است. این دسته از افراد خواسته و یا نا خواسته، آگاه و یا ناآگاه همگام با جمهوری اسلامی وجود تشکیلاتی- سازمانی, سیاسی و تبلیغاتی حزب را نفی می کنند. و این کار علاوه بر توهین به رفقای عضو، هوادار و مسول که با زحمت های بی شمار و در شرایط صعب پرچم حزب را به اهتزاز درآورده اند، این طور تبلیغ می کنند که زحمتکشان ما به حال خود رها شده اند و برای مقابله با بی عدالتی اجتماعی چاره ای جز تشکل در سازمان های بورژوازی و خورده بورژوازی ندارند.
جامعه ما از دو مرض مزمن رنج می برد. عدم وجود آزادی های فردی، سیاسی و اجتماعی و مشکلات عدیده اقتصادی و معیشتی جامعه را به مرضی بدون علاج مبتلا کرده است. بورژوازی انگلی و وابسته تجاری و بوروکراتیک با اجرای برنامه های اقتصادی دیکته شده از طرف نئولیبرال های بانک جهانی، خرید نان را به مشکلی عظیم برای زحمتکشان ما تبدیل کرده است. و نمایندگان امنیتی- نظامی ولایت فقیه حق اعتراض گرسنگان را در گلو خفه می کنند. عدم  درک صحیح ارتباط نظام سیاسی ولایت فقیه با طبقات انگلی یاد شده، ما را به جای تحلیل درست مارکسیستی- دیالکتیکی اوضاع،  به نه کجا آباد می فرستد.
ولایت فقیه روبنای قضایی، اداری، سیاسی- نظامی و مجری روزانه ستم طبقاتی بورژوازی تجاری و بوروکراتیک بر علیه اکثریت مردم ما ميهن است. ما اگر این موضوع را درک نکنیم، از فهم رابطه دیالکتیکی میان آزادی و عدالت اجتماعی عاجز می مانیم. حزب طبقه کارگر در هیچ شرایطی و تحت هیچ گونه فشاری و یا با آوردن هیچ بهانه ای نباید این دو مقوله را به طور مصنوعی از هم جدا کند.
واقعیت این است که جامعه ما از طبقات و اقشار گوناگون شکل گرفته است. و این هم واقعیت است که به جز طبقات تجاری و بوروکراتیک و نمایندگان سیاسی- نظامی آن ها، بقیه طبقات و اقشار زیر بار فشار اقتصادی دارند خرد  می شوند. سیاست های اقتصادی نئولیبرالی اجرا شده توسط این طبقات انگلی که به منظور تامین منافع خود و حفظ ارتباط با سرمایه مالی جهانی و شرکت های فراملیتی به جامعه تحمیل شده است، دارد بقیه طبقات و اقشار را به مرز نابودی می کشاند.
بخش بزرگی از جوانان بیکارند و برای امرار معاش به والدین خود وابسته اند. قراردادهای موقت به خصوص در بخش راه و ساختمان، زحمتکشان این بخش را از اطمینان به تامین نان فردا محروم کرده است. بخش بزرگی از مردم قدرت پرداخت اجاره مسکن، قبض آب و برق یا قیمت دوا و درمان را ندارند. بسیاری با کار کردن در شیفت های متفاوت، حد اقل امکان حیات خود را بر آورده می کنند. مشکل بزرگ و اساسی اکثر مردم تامین نان شب و سقفی برای خوابيدن است.

در کنار این فشارهای اقتصادی طاقت فرسا به روی اکثریت افراد جامعه ما، طبقه متوسط با وجود خوف روزانه از وارد شدن به لشکر ناداران و بی چیزان و با وجود حس کم امن بودن شرایط اقتصادی خود، از شرایط اقتصادی مناسب تری  نسبت به بیکاران و کارگران شهری و روستایی برخوردار است. و به همین دلیل آزادی های فردی، شخصی و عقیدتی برای این طبقه از اولویت ها است.
ولی تصور این که طبقه متوسط هیچ علاقه ای و منافع ای در اجرای عدالت اجتماعی ندارد، همان قدر غلط است که بگوییم کارگران شهری و روستایی به وجود آزادی های فردی و عقیدتی در جامعه علاقه ای ندارند.
بنابراین در این شرایط، یک جنبش همگانی موفق آن است که خواسته های بر حق عدالت اجتماعی و آزادی خواهی را به هم پیوند دهد.

رابطه آزادی با  عدالت اجتماعی
مفهوم مجردی بنام آزادی وجود ندارد. همواره باید سوال کرد که آزادی برای که و برای چه؟

آزادی مفهومی ست طبقاتی و هدفمند.  آنچه سرمایه داری”اقتصاد آزاد“ می نامد، زندان اکثریت مردم است.  آزادی به قول هگل درک ضرورت و واقعیت است. واقعیت این است که بخش اعظم مردم کشور ما زیر بار فشار اقتصادی که طبقات غارتگر به آنها وارد می کنند، دارند جان می کَنند! درك و شناخت ضرورت به ما حکم می کند که این وضعیت باید تغيیر یابد. این آزادی هدفمندیست که برای تامین نسبی عدالت اجتماعی و بهبود شرایط زندگی زحمتکشان به کار برده می شود.  از طرفی دیگر تجربه نشان داده است که عدالت اجتماعی بدون آزادی های گسترده سیاسی، فرهنگی و رسانه ای بعد از مدتی به اختلاس، فساد و رانت خواری می انجامد. چنار تکامل انسانی برای شکوفایی به آب رود آزادی محتاج است،  و بنابراین باید برای تضمین آزادی های شخصی و عقیدتی مبارزه کرد.
ما با دو مقوله ای سر و کار داریم که با هم در ارتباط تنگاتنگ هستند.
برای ایجاد یک جنبش همگانی علیه دیکتاتوری لازم است که شعار آزادی و عدالت اجتماعی به شعاری واحد بدل شود. ذکر همزمان آزادی با عدالت اجتماعی نیروهای عظیمی را به صحنه مي آورد.
اگر جنبش آزادی خواهیِ طبقه متوسط با مبارزات اقتصادی زحمتکشان یدی و فکری ارتباط برقرار نکند، به یک جنبش عظیم و کارگزار بدل نخواهد شد. این ارتباط مستلزم این است که زحمتکشان به طور واضح انعکاس خواست های خود برای عدالت اجتماعی را در شعارهای کلیدی جنبش ببینند و بشنوند. تمایزِ حزب طبقه کارگر با دیگر احزاب آزادیخواه درک و ایجاد شرایط وقوع این ارتباط است.
ما همزمان باید از افتادن به انحراف “چپ” و “راست“ پرهیز کنیم. ما نباید با تکرار اشتباهات حزب کمونیست یونان و ترکیه به اتحادهای اجتماعی و آزادی های بورژوازی کم بها بدهیم. و همچنین نباید با افتادن به “راستگرایی” برای ایجاد اتحادهای  اجتماعی، مبارزه طبقاتی را تعطیل کنیم. اگر ما همزمان به مبارزه برای ایجاد گسترده ترین اتحادهای  اجتماعی برای تامین آزادی های بورژوازی به بیان خواست های زحمتکشان و مبارزه در راه آن نپردازیم، به حزب و طبقات زحمتکش دو ضربه جبران ناپذیر وارد می کنیم.
١-  با تعطیل کردن مبارزه طبقاتی از طرف ما, این مبارزه تعطیل نمی شود، ولی ما زحمتکشان را طعمه بی دفاع پوپولیست هایی همچون آقای احمدی نژاد می کنیم که با عدم مبارزه طبقاتی از طرف ما و با سو استفاده از خواست های بر حق زحمتکشان، آن ها را زیر پرچم خود جمع می کند.
٢- با الویت دادن به اتحادهای اجتماعی و شعار آزادی، ما به یک جریان قدرتمند اجتماعی تبدیل نخواهیم شد. چرا که روشنگری و افشاگری ما با نیروهای بورژوازی همسو و همسان است و نشان و مهر طبقاتی ندارد تا زحمتکشان را در تشکیلات ما متشکل کند.
بنابراین با آتش بس یک طرفه ما، طبقات انگلی به مبارزه بی وقفه خود علیه زحمتکشان ادامه خواهند داد و تنها چیزی که نسیب زحمتکشان می شود، از دست دادن  دژ دفاعی و فکری- تشکیلاتی خود است.

 

چه باید کرد؟
آنچه نباید کرد از دست دادن مهر و نشان طبقاتی حزب است.

هیچ دلیلی توجیه گر تعطیلی مبارزه طبقاتی از طرف حزب طبقه کارگر نیست.

آنچه باید کرد، ارایه تصویر واضحی از آینده به زحمتکشان و دیگر نیروهای جبهه ضد دیکتاتوری است. باید با تاکید بر مرحله ملی و دموکراتیک انقلاب، مبارزه برای آزادی را  با عدالت اجتماعی و ایجاد یک اقتصاد ملی و مستقل مرتبط کرد. باید نشان داد که راه رشد غیر سرمایه داری ضروری و امکان پذیر است.
باید توضیح داد که طبقه کارگر همراه با دیگر زحمتکشان یدی و فکری توانایی رهبری جنبش آزادیخواه و عدالتجو را دارد. نباید به بهانه “غیر واقعی بودن” و سختی این کار، از سعی برای تحقق این امر مهم غفلت کرد.
باید توضیح داد که تنها با ایجاد یک بخش گسترده ي شفافِ عمومی- دموکراتیک اقتصاد، تعاونی های متعدد و شرکت های خصوصی ملی می توان از یک جامعه آزاد صحبت کرد. باید توضیح داد که این کار با وجود چند قطبی بودن جهان و استفاده درست بر پایه منافع ملی از این امر امکان دارد.
همزمان باید به خاطر داشت که هر چند تاکید بر افشا وحشی ترین شکل استثمار  سرمایه داری، یعنی اقتصاد نئولیبرالی، برای تشکیل وسیع ترین جنبش ملی ضروری است، ولی نباید این افشاگری  ایجادگر این توهم باشد که اشکال دیگر  استثمار  سرمایه داری راه نجات جامعه مریض ماست. وظیفه حزب طبقه کارگر است که هم زمان با مبارزه برای ایجاد وسیع ترین جنبش های اجتماعی، شیوه تولید سرمایه داری را در همه اشکال خود به عنوان نابود کننده سعادت بشر و محیط زیست افشا کند.

 

سيامك

 

اضافه شد

رفيق عزيز سيامك، مساله اي كه شما بر آن انگشت گذاشته ايد و خطر ناشي از آن را براي «هويت» حزب توده ايران، خاطرنشان ساخته ايد، همان قطع «بحث هاي جوشانِ سازنده و تكاملي» در حزب توده ايران است.

موضوع و مضمون بحث در باره تزي كه در گزارش هيئت سياسي كميته مركزي به نشست تيرماه امسال خود طرح شده است، سابقه دارد. مدت كوتاهي پس از برگزاري ششمين كنگره حزب توده ايران در سال ١٣٩١، جزوه اي با عنوان ”واكاوي …“ از طرف حزب انتشار يافت. در اين رساله مبارزات حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران و نقش پربار فرهنگي حزب برشمرده مي شود كه مطالعه هر باره ي آن، احساس سربلندي در خواننده ي توده اي ايجاد مي كند.

در اين رساله اما نكته اي طرح شده است كه مي كوشد مضمون تعريف  مرحله ي ملي- دموكراتيك انقلاب را در ايران در ابهام قرار دهد. در اين زمينه من در گذشته مقاله هايي منتشر كردم كه مي توان به آن مراجعه نمود. در آن جا نادرستي اين برداشت از ديدگاه نظري و همچنين عملكرديِ حزب توده ايران نشان داده شده و تصريح شده است كه نبود شرايط براي گذار بي واسطه به نظام سوسياليستي در شرايط كنوني ايران، به معناي:

١- موافقت با بقاي نظام سرمايه داري نيست. به سخني ديگر، راه فرازمنديِ مرحله ملي- دموكراتيك جامعه، مساله روز ايران است و اين مرحله ديگر تداوم نظام سرمايه داري نيست. لذا نمي توان براي رشد اجتماعي در پيش رو، دو ”مرحله“ قايل شد و وحـدت ”آزادي“ و ”عدالت اجتماعي“ را نفي نمود. ارزيابيِ نادرستي كه جنبش توده اي را خواسته و يا ناخواسته به دنباله روي بورژوازي بدل مي سازد؛

٢- نبود شرايط گذار به سوسياليسم در شرايط كنوني در ايران همچنين به معناي نفي ضرورت ترسيم دورنماي سوسياليستي و يا نفي مبارزه براي دستيابي به آن نيست! به سخني ديگر، روشنگري- تبليغ براي سوسياليسم وظيفه روز سوسياليستي حزب توده ايران است كه تعطيل بردار نيست و عملكرد به آن، براي گذار از ديكتاتوري ضروري است.

هيچ رفيقي آماده نبود حتي در گفتگوي خصوصي، بحث مطرح را دنبال كند. هيچ جلسه ي علمي براي بررسي اين نكته ي نظري برگزار نشد. در حالي كه چنين بحث ها و كار پژوهشي براي وحدت نظري- عملكردي (تئوري- پراتيك) حزب طبقه كارگر پراهميت است.

به نظر مي رسد كه قطع انتشار نشريه دنيا، ارگان سياسي- تئوريك حزب توده ايران، به عبارت ديگر، آغاز مجدد انتشار آن نقطه ي گرهي را براي پايان بخشيدن به تاثير خطري تشكيل مي دهد كه «هويت» حزب توده ايران را به عنوان جنبش ماركسيستي- توده اي، به مثابه حزب انقلابيِ طبقه كارگر ايران تهديد مي كند!

نبايد همه نيرو را در سوي بازانتشار نشريه دنيا به حركت در آورد و تجهيز نمود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *