نامه ي سرگشاده به رفقا!

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩۵ / ۶۸ (۱ آبان)
واژه راهنما: تئوریک. سیاسی

 

حزب توده ايران، گردانِ آگاه، پيشآهنگ و سازمان يافته طبقه كارگر ايران است كه به ادامه سنت حزب كمونيست ايران و اجتماعيون عاميون هفتادوپنج سال پيش به همت مبارزان ماركسيست- توده اي، زنده ياد دكتر تقي اراني ها پايه گذاري شد تا با تخريب نظام عقب افتاده و ارتجاعي حاكم باز و نوسازي سوسياليستي جامعه ايراني را سازمان دهد و آن را برپا سازد.

چنين برنامه انسان و ميهن دوستانه به “غولان” انديشه و عمل نياز دارد، كه به شهادت نبردِ خونين چندين دهه ي مبارزان توده اي، حزب توده ايران نمونه هاي بسياري از چنين اوج توانايي را همراه با خصايل انساني- انقلابي- علمي به ميهن ما همه ايرانيان هديه نمود.

سويه هايي از هدفِ “غولان” را  زنده ياد احسان طبري در “با پچپچه پاييز” با بيان «به دريا برويم تا ناچيزي استخر غوكان را دريابيم! به ستيغ برآييم تا تپه هاي گژن پوش را رها كنيم! نغمهء خورشيد در مدارها بشنويم تا به بانگ قاشقك ها دل خوش نباشيم! دروازه ي شهر هاي ناگشوده را بگشاييم!” ترسيم مي كند!

اين استاد نغمه سرا، در “به آن كس كه به او مي انديشم” (شعر زندان)، جايگاه شكوهمند- آسمانيِ همين مضمون را در  استعاره ي پرمعنا و استه تيك «كاكل بلند كوها، كه اولين تماشاگر سپيده دمانند، و اولين آشيانهء زميني اشعهء خورشيد”، قرار مي دهد كه مي تواند و بايد معياري براي همه مبارزان راه آزادي بشر باشد كه با «پيامي سهمناك» به صحنه نبرد طبقاتي به سود زحمتكشان گام نهاده اند و بانگ مي زنند: «من در دكانچهء نزول خواري شما نخواهم نشست. اين سفرهء پولك و عروسك ها را به باد دهيد! با دلي مالامال از آتش و خون آمده ام. پيامي سهمناك دارم تا همهء ابعاد واژوگون شوند. همه ء خوار شدگان بالا بيفزايند. …» (همانجا، با پچپچه پاييز).

براي بازسازيِ دموكراتيك- مردمي و ملي- ضدامپرياليستي جامعه و برپايي جامعه ي آزاد از استثمار انسان از انسان، گردان متشكل آگاه از اين رو بايد در چنين اوج روحي- معنوي- علمي- انقلابي باشد، زيرا بايد دل و روح توده ها را به دست آورد، شناخت و آگاهي را براي آن ها به ارمغان آورد، تا از “انسان سركوب و تحقير شده” به «فرد آزاد و صاحب شخصيتي» بدل گردد، كه به گفته ماركس پيش شرط «آزادي جامعه انساني» است!

چنين گردان متشكل آگاه بايد به منظور بازسازيِ دموكراتيك- مردمي و ملي- ضدامپرياليستي جامعه و برپايي جامعه آزاد از استثمار انسان از انسان، از اساسنامه و برنامه اي متناسب برخوردار و به آن پايبند باشد.

اين دو سند، نشان صداقت و پايبندي به سخن و برنامه اي است كه خدشه دار ساختن آن، جز نفي عملي ادعاهاي حق طلبانه و رهايي بخش براي انسان نيست!

آزادي بيان و ابراز آزاد عقيده و نظر را بايد به مثابه حق انساني در جامعه ي همبسته انسان ها، در حزب طبقه كارگر، و هم در كل جامعه، ارزيابي و در عمل پايبندي به آن را به اثبات رساند.

نظر مي تواند درست و يا نادرست باشد، ارزيابي اي موفق يا ناموفق، اما نمي تواند نزد نيروهاي ترقي خواه، ابزار تحقير، سركوب، پرونده سازي، زندان و قتل باشد، چه آن وقت، مرز ميان دو سوي صحنه نبرد طبقاتي ناروشن و خدشه دار مي گردد.

در اساسنامه حزب توده ايران، براي حل و فصل وظايف، اشكال لازم سازماني- حقوقي در نظر گرفته شده است. مانند “كميسيون تفتيش”، “كميسيون مالي” و امثال آن. ظبط و ثبت اسناد حزبي، گزارش دهي و انتقاد و انتقاد از خود، تنظيم صورت جلسه ها و …، بخشي است از اين امور اساسنامه اي در حزب طبقه كارگر كه سنديت داشته و زمينه بررسي تاريخي و شناخت علمي از پديده ها را ايجاد مي سازد كه در گذرِ فرازها و فرودها رنگ باخته اند. ارزيابي بي طرفانه از آن ها را ممكن مي سازد. صحبت هاي “خصوصي”، “عمومي”، در اين “جلسه”، “كوچه و بازار” و …، جايي در اين زمينه فعاليت انقلابي- علمي حزب توده ايران ندارد.

نگرش “غولان”، نگرشي «نيم نگاهيِ» برتري جويانه نيست. نگرش از درون «روزني تنگ» به پديده ها نيست. نگرشي همه جانبه، مسئولانه است،زيرا “مضمون” را جستجو مي كند، حتي آن جا كه بيان به سختي معلول و نارسا است!

“غولان” از اين رو به اين اسلوب ماترياليسم ديالكتيكي براي گذر از شناخت ظاهر امر به باطن و شناخت مضمونِ پديده ها نياز دارند، زيرا تئوري شناخت نزد انساني كه به گفته طبري، “تنها كمي بيش از يك بوزينه درك مي كرد”، راهي سخت و ناهموار را در طول هزاران سال پيمود، تا با دست يابي به اين اسلوب، به سردرگمي نظري خود پايان دهد، روند “مردمش” را به سرانجام و به ثمر برساند.

زنده ياد رفيق احسان طبري، دبير كميته مركزي حزب توده ايران و آموزگار چند نسل از توده اي ها در اثرش “چهره ي يك انسان انقلابي (برخي مسائل اخلاقي و انسان شناسي) زمينه معنوي- روحي مسائل و پديده هايي را ترسيم مي كند كه به مثابه “جان مايه ي معنوي” اساسنامه حزب طبقه كارگر آموختني است و مطالعه چند باره ي آن را براي همه توده اي ها اجتناب ناپذير مي سازد!

برخي از زيرعنوان ها از اين اثر، براي پايان به اين سطور كافي است:

١- دوران انقلابي، انسان انقلابي مي طلبد؛

٢- انسان انقلابي به بينش انقلابي نيازمند است؛

٣- انقلابي بودن، تنها بينش نيست، عمل است؛

٤- كدكس صفات انقلابي؛

٥- ايثار؛

٦- فرد انقلابي و خانواده؛

٧ – فرد انقلابي و دوست و دشمن؛

٨- فرد انقلابي در بحث و داوري؛

٩- فرد انقلابي و خودآموزي و خود نقادي؛

و …

فرهاد عاصمي

2 Comments

  1. محسن

    فرهاد گرامی مشک انست که خود ببوید نه انکه عطار بگوید…دیشب در یو تیوپ پرسش وپاسخ های زنده یاد کیانوری را گوش میکردم پس ازسی وشش سال واقع متاثر شدم چه خوش بینی های کاذبی به خط امام داشت…!

  2. سهند

    مصاحبه آقای خاوری با دنیای جوان را درباره جنبش سبز و «آغاز پایان رژیم» بخوانید تا بدانید خوش بینی عینی با خوش بینی
    فضایی چه تفاوتی دارد!

پاسخ دادن به سهند لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *