اشكال مالكيت در مرحله ملي- دمكراتيك فرازمندي جامعه
سفره ي “چپِ” رنگارنگ نام، خالي است!

image_pdfimage_print

دوره جدید: مقاله شماره: ۶۹ (۴ آبان ١٣٩۶)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری

 

رفيق گرامي “ر” توجه را به نوشتار رضا عليجاني جلب نمود و آدرس الكترونيكي مقاله را در اختيار گذاشت (١). ممنونم رفيق! مقاله با دقت مطالعه شد. انگيزه ي انتشار نوشتار توسط رضا عليجاني، همان طور كه از عنوان آن نيز بر مي آيد، اعلان جنگ رو در رو با «چپ سنتي» است. عنواني كه همه ي نظريه پردازان “چپ ميانه، جديد، سوسيال دمكرات، نگاه ملي، دمكرات ملي و … و مدافعان خانش جديد ماركس و غيره” به كار مي گيرند، تا به اصطلاح از موضعي “بالا”، موضعي متكبرانه و برتري جويانه، به تحريف انديشه ماركسيستي- توده اي بپردازند. در اين زمينه شيدان وثيق و حميد آصفي يد طولاني اي دارند (٢).

 

آن ها هم مانند عليجاني از اسلوبي بهره مي گيرند كه نگرشي مجدد به آن سودمند است.

اين شيوه ي ضد ديالكتيكي‏ در پنهان داشتن “رابطه” بين پديده ها خلاصه مي شود كه در زير به آن پرداخته خواهد شد. آن ها سپس مي كوشند، موضع ضد ديالكتيكي خود را به انديشه ماركسيستي- توده اي نسبت داده، كه اكنون گويا آن را خلع سلاح كرده اند و مي توانند به آساني محكومش كرده و آن را انديشه اي غيرعلمي و غيروافع بينانه بنمايند. به اين منظور آن ها با وسواسي پرسش برانگيز از ارايه نقل قول مشخص از مواضعي كه مورد انتقاد قرار مي دهند، پرهيز مي كنند. به گفته زنده ياد رفيق احسان طبري در بحث با دكتر سروش (نوشته هاي فلسفي …، جلد دوم)، نمي گويند «چه كسي، كجا و چگونه» چنين نظري بيان كرده است؟ بدين ترتيب آن ها در بهترين حالت، برداشت غيرديالكتيكي و هضم فكري نشده ي خود را از موضع ماركسيستي- توده اي مورد انتقاد قرار مي دهند.

 

موضع ضد كمونيستي و توده اي ستيزي

به منظور درك انگيزه ي انواع “چپ” غيرانقلابي در تشديد مبارزه ي ضد كمونيستي و ضد توده اي آن ها، پاسخ به پرسش زير در آغاز اين نوشتار ضروري است. چرا و با چه هدفي اين “چپ” نياز به تشديد مبارزه ي ضد كمونيستي و ضد توده اي دارد، با كدام استدلال در كنار دستگاه هاي تبليغاتي ارتجاع داخلي و خارجي قرار مي گيرد و با كدام استدلال رفتار خود را توجيه مي كند؟

هنگامي كه براي نمونه رضا عليجاني مدعي است كه «بسياري از فعالان چپ امروزه بيشتر يك روشنفكر و فعال سياسي “سوسيال دمكرات” هستند … كه بخش مهمي از جريان كلاسيك چپ چه در داخل و چه در خارج از كشور ..» را تشكيل مي دادند، ضرورت تشديد مبارزه نظري- سياسي عليه چپ انقلابي، عليه انديشه ي ماركسيستي- توده اي در چه واقعيت نهفته است؟

اين واقعيت دو نكته دارد: اول- چپ انقلابي زنده است، مي رزمد و روزانه بيش تر در قلب و مغز زحمتكشان جاي مي گيرد!

دوم- “چپ مياني و …”، يك بار آن را ” رنگارنگ نام” بناميم، دستي خالي دارد براي پاسخ به پرسش توده ها درباره ي شيوه ي پايان بخشيدن به بحران ساختاري و … نظامِ سرمايه داري.

در ايران اين “چپ” بر سر سفره خالي نشسته است براي پاسخ به حل دو تضادي كه سرشت مرحله ملي- دمكراتيك انقلاب را تشكيل مي دهد! مگر حتي در كشورهاي پيشرفته ي سرمايه داري با ظاهر دمكراسي پارلماني و ..، فقر و محروميت توده هاي مردم بيداد نمي كند؟ مگر در اين كشورها، رو در رويي منافع و نيازهاي “٩٩ درصدي ها با يك درصدي ها” راه حلي انساني و در همنوايي با حفظ محيط زيست داراست؟

در آلمان امپرياليستي كه ثروتمندترين دوران تاريخ خود را مي گذراند، در سال ٢٠١٦ برق خانه ٣٣٠ هزار خانواده قطع شد. زيرا نتوانسته اند صورت حساب شركت برق را بپردازند. صورت حسابي كه مانند در ايران در ده سال گذشته بيش از سه برابر شده است. در همين سال تعداد خانوارهايي كه تهديد به قطع برق شدند، به ٦ر٦ ميلون بالغ شد، تكرار مي شود ٦ر٦ ميليون! (گزارش سالانه سازمان برق رساني جمهوري فدرال آلمان كه چند روز پيش انتشار يافت).

سفره خالي ذهن “چپ” رنگارنگ نام‏ به مداح نظام سرمايه داري نئوليبرال تبديل شده است، چه پاسخي براي اين وضع دارد؟

 

در زير نشان داده خواهد شد كه “چپ ملي ..” در ايران، تعميق وابستگي اقتصادي ميهن ما را به اقتصاد سياسي در خدمت حفظ هژموني سلطه سرمايه مالي امپرياليستي پذيرفته است!

 اين “چپ”، شرايط وابستگي نواستعماري را به امپرياليسم براي ايران جايگزين ناپذير ارزيابي مي كند! «مصالحه … با نظام سرمايه داري» را تنها جايگزين مي داند و آن را «بازي برد- برد» مي نامد!

 

در زير خواهيم ديد كه انديشه انتقادي نظريه پرداز، رضا عليجاني در مقاله “«تفاوت نگاه “چپ سنتي” و رويكرد “ملي”  در مسائل جهاني»، از سير توده اي ستيزانه ي خود، با دستي خالي باز مي گردد. در قريب به سي موردي كه او دو سياست چپ انقلابي- توده اي و “چپ” رنگارنگ نام را به طور مكانيكي در برابر هم مطرح مي سازد، در حالي كه انديشه و سياست چپ انقلابي را مخدوش و معلول ساخته است، تنها راه كاري كه ارايه مي دهد، توصيه ي به تن دادن به شرايط حاكم ديكته شده توسط امپرياليسم است. او مضمون واژه ي “ملي” را به سخره مي گيرد، محتواي تاريخي آن را نفي مي كند! او سهل انگارانه خواستار «حركت در اين مناسبات» نابرابر مي گردد. خواستي كه به معناي نفي سابقه دويست ساله ي نبرد رهايي بخش مردم ميهن ما عليه كوشش امپرياليسم براي تبديل ايران به كشور مستعمره و نيمه مستعمره خود است!

عليجاني برنامه خود را “يافتنِ جاي خود در شرايط حاكم” مي نامد. در حالي كه اذعان دارد كه «نظم جهاني ناعادلانه» است، خواستار آن است كه «بالاخره بايد در همين مناسبات حركت و عمل كرد …»! لابد عملي از جنس قرارداد با “توتال”! اين طور نيست؟ آيا نظريه پرداز “چپ ملي” نظرش را به طور مشخص درباره ي اين قرارداد كه «حركت در اين مناسبات است» توضيح خواهد داد و مستدل خواهد ساخت؟ بايد ترديد داشت!

 

زنده ياد احسان طبري در پيش گفتاري بر “يادنامه شهيدان”، اثر زنده ياد رحيم نامور، شيوه ي «حركت در اين مناسبات» را «شيوهء رندي و خوشباشي و دم را غنيمت شمردن و سرنوشت آدمي را امري مقدر دانستن و كوشش وي را بي ثمر خواندن و خوار شمردن زندگي در اين جهان و دل بستن به پندارها» مي نامد. او همانجا با عنوان “پرورش روح تكاپو و قهرماني”، شيوه هاي برشمرده را كه نشان «فروكش طغيان و [سلطه ي] فلسفهء ياس و تسليم و رضا» مي نامد، ناشي از «تنزل و پستي روح و ضعف و مرعوبيت آن» ارزيابي مي كند كه زير «هجوم غز و سلجوق و مغول و …» به مردم ميهن ما حاكم شد و فرهنگ مزدك ها و كاوه ها و بابك ها را خدشه دار ساخت. طبري مي نويسد: «كار به جائي كشاند كه عبيد زاكاني، آن طنزنويس چيره دست و بزرگوار ما در رسالهء “اخلاق الاشراف”، به كنايه هر چه نيك و والا ست جزء “مذهب منسوخ” و هر چه زشت و سفسطه است جزء “مذهب مختار” خواند.»

 

اين “چپ ملي” مي خواهد روابط نواستعماري با امپرياليسم را در خدمت حفظ منافع طبقاتي خود به مردم ميهن ما تحميل سازد و عجيب هم نيست كه «چپ سنتي» را «مانع» برنامه خود بداند كه به آن «بازگشت به عدالت» نام مي دهد! مي نويسد: «امروزه نيازي نو [؟] به عدالت وجود دارد. اما به نظر مي رسد چپ سنتي در اين راه بيشتر يك مانع باشد تا عامل پيشبرنده و موثر»!

“مذهب منسوخ” و “مذهب مختار” را مي شناسي؟! هنگامي كه آواز «وحي زميني  خلق خشمگين» هر روز رساتر مي شود: «اينك شعري گستاخ، شعري مهاجم، شعري دگرگون كننده، شعري چون رستاخير» هنگامه زمان است! (سياوش كسرايي، “شعري”، در دفتر شعر “به سرخي آتش، به طعم دود”!

 

نظريه پرداز رضا عليجاني هيچ پيشنهاد مشخصي براي «توسعه» ايران ندارد! تنها خواست او ادامه شرايط حاكم است. انديشه ي او تهي است از هر برنامه ي سازنده اي براي تامين هستي و نيازهاي گونه ي انساني، پاسخي به پرسش درباره “چگونه مي خواهيم زندگي كنيم”، “چه گونه بايد فرازمندي جامعه را سازمان داد” ندارد! (٣)

 

برنامه اقتصاد ملي در مرحله ملي- دمكراتيك انقلاب!

“چپ” رنگارنگ نام برنامه اي جايگزين، به اصطلاح برنامه – ب – براي نسخه نئوليبرال ديكته شده توسط سازمان هاي مالي امپرياليستي براي ايران و براي گونه ي انساني ندارد!

برخلاف اين “چپ” كه در پشت واژه ي “ملي” هدف خدمت به سلطه ي نواستعماري سرمايه مالي امپرياليستي را پنهان مي دارد، چپ انقلابي براي مرحله ملي- دمكراتيك انقلاب داراي برنامه ي مشخص براي اقتصاد ملي است كه به آن پرداخته خواهد شد. برنامه اي كه هدف آن به ثمر رساندن دستاورد بزرگ انقلاب بهمن مردم ميهن ماست كه به دست ارتجاع داخلي و خارجي پامال شده است. برنامه اي كه هدف آن، احيا و به ثمر رساندن خواست و حقوق دمكراتيك مردم و حفظ استقلال اقتصادي- سياسي ايران از دستبرد امپرياليسم است!

 

مرحله ي ملي- دمكراتيك انقلاب، همان طور كه اشاره شد، وظيفه ي حل دو تضاد تاريخي را به عهده دارد. پايان بخشيدن به ديكتاتوري و جاسازي سنگ زيرِ بناي اقتصادي براي برپايي شكوفايي جامعه ايراني و ميهن همه مردمان ساكن اين سرزمين! هدفي كه بايد در نبردي به منظور ارتقاي گام به گامِ سطح عدالت اجتماعي نسبي، امروز و اكنون، به پيش برده شود. هدفي كه بايد در نبردي ضد ديكته برنامه نئوليبرالِ سازمان هاي مالي امپرياليستي و براي حفظ منافع ملي و تماميت ارضي ايران به پيش برده شود!

براي دستيابي به اين هدف تاريخي، بايد اقتصاد سياسي مرحله ملي- دمكراتيك فرازمندي جامعه را با احياي دستاوردهاي ترقي خواهانه انقلاب بهمن ٥٧ برپا داشت. هسته ي مركزي اين هدف تنها با احياي سه بخش عمومي- دمكراتيك (كه سابقا به آن دولتي گفته مي شد)، بخش خصوصي و تعاوني اقتصاد ممكن خواهد بود.

اشكال مالكيت در اين مرحله، از سه شكل پيش گفته و تركيب هايي از آن تشكيل مي شود. با چنين اقتصاد سياسي، مي توان به تنظيم برنامه اي براي اقتصاد ملي پرداخت كه باز و نوسازي اقتصادي- اجتماعي را در هماهنگي ميان سه بخش و ميان منافع عمومي و فردي ممكن مي سازد.

در اقتصاد سياسي مرحله ملي- دمكراتيك انقلاب، بخش عمومي- دمكراتيك، حامي پرتوان دو بخش ديگر است. تامين نيازهاي اوليه جامعه در همه ي صحنه هاي فرهنگي و اجتماعي و امنيتي و دفاعي و مالي كلان و راه ها و غيره و غيره، وظيفه اي اجتماعي است و لذا در حيطه كاركرد بخش عمومي- دمكراتيك اقتصاد خواهد بود.

اين به اين معنا نيست كه نبايد زحمتكشان و مردم لايه هاي ديگر و مرفه سهمي در تامين مخارج وظايف عمومي جامعه به عهده داشته باشند و همه چيز رايگان خواهد بود. اين اما به اين معنا نيز است كه سازمان هاي دمكراتيك- مدني توده ها و احزاب سياسي- طبقاتي امكان نظارت و كنترل روند كاركردي سازمان ها و ارگان هاي اجرا كننده را دارا بوده و در تعيين چگونگي اجراي آن نقش تعيين كننده خواهند داشت.

دو بخش خصوصي و تعاوني داراي حيطه كاركردي وسيع خواهد بود. كاركردي كه در چارچوب برنامه اقتصاد ملي قرار خواهد داشت. اين به معناي بستن دست سرمايه گذاري خصوصي نيست. به معناي ممانعت از سرمايه گذاري خارجي نيست. به معناي آن است كه سرمايه گذاري بخش خصوصي و تعاوني، استقراض از خارج و غيره، در چارچوب برنامه تنظيم شده و به منظور تحقق برنامه ي اقتصاد ملي، از اولويت برخوردار است.

در مرحله ملي- دمكراتيك فرازمندي جامعه، بخش خصوصي مورد حمايت بخش عمومي- دمكراتيك اقتصاد قرار دارد. اين سپر دفاعي پراهميتي است براي دفع خطر نفوذ بي بند و بار سرمايه و توليدات امپرياليستي كه گام نخست آن به ورشكست كشاندن توليد داخلي و تبديل ايران به «تجارتخانه» (عسگراولادي) در خدمت اقتصاد سياسي امپرياليستي و حاميان داخلي آن است!

 

محك آزادي، فعاليت آزاد و علني حزب طبقه كارگر ايران است!

اين مرحله از فرازمندي جامعه اما بدون احياي حق نظارت و كنترل مردم بر ارگان ها ي مسئول در اقتصاد و دولت ممكن نخواهد شد. نابودي سرمايه ها و ثروت ملي در سي سال گذشته پيامد حيله و توطئه هاي ارتجاع داخلي و خارجي است كه در شرايط پامال نمودن حق قانوني نظارت و كنترل مردم ميهن ما تحقق يافت. مردم و سازمان هاي آزاد صنفي- مكراتيك- مدني و احزاب سياسي- طبقاتي آن از طريق نقض داعش گونه و فاحش اصل هاي حقوق ملت، از آرادي هاي فردي و اجتماعي محروم شدند.

“خصوصي سازي”، نام رمز اين خيانت به منافع ملي ايران است كه به نابودي توليد ملي و بيكاري و فقر توده هاي زحمت انجاميده است. سرنوشت “هپكو”، نمونه ي نمونه وار تاثير اين سياست ضد مردمي و ضد ملي ارتجاع حاكم است كه سياست خود را در پرده مذهب پوشانده و ارايه مي دهد. آن را “اقتصاد اسلامي” مي نامد.

از اين رو احياي دستاوردهاي ترقي خواهانه “حقوق ملت” در قانون اساسي بيرون آماده از دل انقلاب بهمن ٥٧ مردم ميهن ما، در كنار احياي اصل هاي ٤٤ و ٤٣ آن، وظيفه ي عمده را امروز تشكيل مي دهد. نظارت و كنترل سازمان هاي دمكراتيك- صنفي و سياسي طبقه كارگر و ديگر لايه هاي اجتماعي بايد تامين گردد. امري كه بايد با بازگشت حق فعاليت سياسي آزاد براي احزاب و سازمان هاي مدني و صنفي و … به جامعه و ايجاد شرايط امنيت شهروندان در مبارزه تامين گردد. آزادي فعاليت حزب طبقه كارگر ايران، حزب توده ايران، محك وجود و برقراري حقوق و آزادي هاي دمكراتيك فردي و اجتماعي در ايران است!

يكي از هدف هاي عمده ي تشديد تبليغ ضد كمونيستي و توده اي ستيزي، كه رنگي “مذهبي” و هم “دنيوي” دارد، و حلقه و پل واسط ميان “چپ ملي و …” با ارتجاع داخل و خارج را تشكيل مي دهد، ممانعت از فعاليت آزاد حزب توده ايران است. مي خواهند حق قانوني زحمتكشان را از برخورداري از سازمان سياسي- طبقاتي خود براي هميشه پامال سازند. “چپ” رتگارنگ نام بايد به اين پرسش پاسخ دهد كه چرا عليه حزب توده ايران در كنار ارتجاع قرار گرفته و تبليغات دشمن طبقاتي تكرار مي كند و با انديشه و به اصطلاح استدلال هاي در سطح غلطيده مزين مي سازد؟

رفيق عزيز “ر” در ابرازنظر خود گوشه اي از اين تاريخچه ناميمون را برشمرده است!

 

نقل يك گفته ي زنده ياد احسان طبري در اين سطور سودمند و آموزنده است. طبري در “از ديدار خويشتن” از صادق هدايت خاطره اي را نقل مي كند كه آن را «تشبيهِ دردناك» مي نامد! طبري از «سه گروه .. دوستان» هدايت سخن مي راند كه «پس از مرگ هدايت، هر سه گروه خود را از دوستانِ نزديكِ هدايت معرفي كردند و هر كدام خواستند سخن گوي او باشند .. هر كسي از ظنِّ خود يارِ او شد و هدايت خاموش، هدايت طنزگو، هدايتِ نويسنده، هدايت انسان پُرتحمل، به قول خود مانند اسب هاي گاري “علويه خانم” در جاده ي خراسان بود كه همه ي مسافران را با خود مي كشيد و مي بُرد. اين تشبيه را خود او زماني پس از انتشار داستان بلندِ “علويه خانم” به من گفت. در حالي كه نگاهش در پسِ عينك تابشي داشت، پرسيد: – مرا در اين كتاب شناختي؟ من جوابِ پرتي دادم. گفت: نـه! نـه! من آن اسب ها هستم كه زير قنوتِ سورچي بايد رجاله هاي اين جامعه را با خودشان ببرند.» (٤)

 

آيا “چپ ملي و …” كه وظيفه ي راستين آن انديشيدن براي راهگشايي براي گذار از ديكتاتوري و غارت و استثمار وحشيانه زحمتكشان است، با خطر تبديل شدن به «اسب ها»يي روبرو نيست كه بايد «زير قنوت سورچي، رجاله هاي اين جامعه را با خودشان ببرند»؟

 

حذف ديكتاتوري و پايان بخشيدن به برنامه نئوليبرال امپرياليستي

به منظور برپايي شرايط لازم براي رشد اقتصادي- اجتماعيِ انسان و ميهن دوستانه، بايد به حذف ديكتاتوري و پايان بخشيدن قاطع به اجراي برنامه ضد مردمي و ضد ملي “خصوصي سازي و آزادي سازي اقتصادي” دست يافت و شرايط ضروري را براي فرازمندي اقتصادي- اجتماعي ايران ايجاد نمود. دستيابي به اين هدف روندي انقلابي است! اين آموزشي است كه بايد از مبارزه ي دويست ساله ي گذشته مردم ميهن ما و به ويژه از انقلاب بهمن ٥٧ دريافت و به آن پايبند بود.

 

“چپ” رنگارنگ نامِ پيش گفته با سفره ي خالي ذهن، جايگزيني براي ارايه ندارد در برابر سخن مشخص حزب توده ايران! از اين روست كه چاره اي نمي بيند، جاي خالي “حقانيت” خود را جز با سياست متكبرانه ي توده اي ستيزي پر كند. آن ها با “انتزاعي توخالي” روبرو نيستند. آيا آن را درك خواهند كرد؟ آن ها با تاريخ مبارزاتي و تجربه ٧٦ ساله ي حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران كه وارث مبارزات گذشته حزب كمونيست و اجتماعيون عاميون است، روبرو هستند.

 

برنامه حداقل كارگري

«چپ سنتي» در ايران، حزب توده ايران است و برنامه “حداقل كارگري” آن كه در كلي ترين سويه هاي آن در سطور پيش ترسيم شد. طيف اين “چپ” در برابر اين مواضع، جايگزيني براي ارايه ندارند! اما مغرضان كه مي پندارند با به كاربردن واژه ي «چپ سنتي» راه تنفس خود را باز نگه دارند، ناخواسته ناتواني خود را از ارايه برنامه مشخص براي بيرون آمدن از بحران اقتصادي- اجتماعي ميهن مان برملا مي سازند! سخن و به اصطلاح انتقاد نامشخص به مواضع ماركسيستي- توده اي كه از طريق نقل نكردن دقيق سخنان حزب توده ايران عملي مي گردد، و بازتوليد ادعاهاي آن ها را ناممكن مي سازد، ناشي از ناتواني براي ارايه جايگزيني مردمي- دمكراتيك و ملي در برابر مواضع حزب طبقه كارگر ايران است!

آيا رضا عليجاني، برخلاف حميد آصفي و شيدان وثيق و ديگران، پاسخ و ارزيابي اي درخور نظرات پيش ارايه خواهد نمود؟ بايد ترديد داشت!

 

در سطح غلطيدني اسلوبي!

تمام آنچه عليجاني بدون ارايه يك خط نقل قول مشخص به حزب توده ايران نسبت مي دهد، تحريفات در سطح غلطيده ي انديشه اوست از مواضع ماركسيستي- توده اي! رابطه ميان پديده ها را نمي بيند و درك نمي كند؛ رابطه ميان “جهان” و “ايران” را درك نمي كند كه انديشه ماركسيستي هنگام بررسي شرايط مورد توجه قرار مي دهد؛ رابطه ميان بحران تعميق يابنده اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي را در ايران با اِعمال داعش گونه نسخه امپرياليستي نئوليبرال در ايران درك نمي كند؛ ضرورت وجودي ديكتاتوري را براي اجراي اين برنامه ضد مردمي و ضد ملي درك نمي كند؛ مبارزه ي “ملي” را به مثابه مبارزه ي رهايي بخش در برابر تجاوز استعماري و نواستعماري چند صد ساله ي مردم ميهن ما درك نمي كند، جايگاه تاريخي مبارزه مردم ايران را براي ملي كردن صنعت نفت درك نمي كند و و و ..  اين در سطح غلطيدن انديشه ي “چپ” رنگارنگ نام، در سطح غلطيدني اسلوبي است! مطلب را بشكافيم!

 

در پايان مقاله خود و به اصطلاح با هدف نتيجه گيري از سخنان ارزاني شده، رضا عليجاني مي نويسد: «تنها به .. نتيجه نهايي ناشي از اين دو ديدگاه اشاره كنم و آن اين كه در نگاه چپ ملي، “مرحله” كنوني مبارزه و سياست ورزي مرحله “دمكراتيك ملي” است. .. چپ هاي دموكرات (مذهبي و غيرمذهبي) .. مي توانند بخش و فراكسيون عدالت خواهِ جبههء وسيع و فراگير دموكراسي خواهي ملي .. را تشكيل دهند.»

اين كه برداشت او نادرست و بي پايه و اساس است كه گويا «چپ سنتي در اين قسمت دچار ابهام و گيجي و پارادوكس عجيبي» است كه او مي پندارد، بايد قاعدتاً با سخنان پيشين درباره ي اقتصاد سياسي مرحله ملي- دمكراتيك انقلاب شفاف شده باشد. عليجاني، خود را در پشت جريان انحرافي “عدالت” پنهان مي سازد  – بدون ذكر نام و نقل قولي مشخص از آن -، تا نظر و موضع زلال حزب توده ايران را كه در ششمين كنگره ي آن به تصويب رسيده است، مخدوش و معلول بنمايد. او قادر به ارايه حتي يك نقل قول مشخص درباره ي ادعاهاي سطحي خود نيست! اين نكات اما نكته هاي جنبي در در سطح غلطيدن نظري عليجاني و كليت “چپ” رنگارنگ نام است!

نكته اساسي آن است كه نه در سطور پيش او، و نه در كليت نوشتار، عليجاني، مانند وثيق و آصفي، تعريفي از مرحله «دمكراتيك ملي» ارايه نمي دهد. مضمون آن را روشن نمي سازد! اين غلطيدن در سطح را آن ها به ابزار تحريف نظر حزب توده ايران و انديشه ي ماركسيستي- توده اي بدل مي سازند! آن ها كلمه اي درباره علت جدا سازي مبارزه براي “آزادي” و “عدالت اجتماعي” بر زبان نمي آورند. چرا بايد رشد نسبي عدالت اجتماعي به فرداي نامعلوم منتقل گردد؟

 

تعريف حزب توده ايران از “مرحله ي ملي- دمكراتيك انقلاب” روشن و شفاف است. در اين مرحله بايد دو تضاد حاكم بر جامعه حل شود. يكي- تضاد روز، يا نابودي شرايط سلطه ي ديكتاتوري، و ديگري، تضاد اصلي، يعني تضاد منافع طبقه كارگر و لايه هاي وسيع زير فشار مردم با اقتصاد سياسي نئوليبرال امپرياليستي! حل تضادي كه به معناي حفظ منافع و حاكميت ملي در برابر تجاوز سرمايه مالي امپرياليستي نيز است كه خواستار قرارداهايي از نوع “توتال” با ايران است، منافع ملي و سرمايه هاي مردم را مي خواهد به ثمن بخس بخرد و به “مالكيت” خود در آورد!

مضمون مبارزه ي “ملي” كه عليجاني ها مسكوت مي گذارند، نبرد ميهن دوستانه خلق ها است كه قريب به پانصد سال است عليه برنامه استعمارگرانه و برده داران كشورهاي سرمايه داري و امپرياليستي مي رزمند! مضمون مبارزه “ملي”، مضمون مبارزه ي رهايي بخش خلق ها عليه تجاوزات امپرياليسم است. بدون اين مبارزه، بدون جانفشاني داهيانه و خردمند در اين مبارزه، بدون داشتن برنامه اي جايگزين عليه سياست امپرياليستي، استقلال و شخصيت تاريخي مردمان ساكن سرزمين ايران و خلق هاي جهان در خطر است!

در برابر طرح مساله “مالكيتِ” سرمايه دارانه كه به معناي سلب مالكيت از توده ها است، مي خواهند با ثروت هاي نجومي سوداگرانه ي خود “آينه و شمعدان نقره ي عروس” را بخرند! از اين روست كه بايد در مبارزه اي “ملي” به دفاع از مالكيت عمومي- دمكراتيك مردم و نسل هاي آينده سرزمين تاريخي ايران بپا خواست!

پانصد سال پيش كه اروپايي هاي استعمارگر قارّه ي آمريكا را به زير مهميز برده داري كشيدند و بسياري از خلق هاي بومي را نابود ساختند و ثروت هاي آن ها را دزديدند، روندي آغاز شد كه اكنون با “خصوصي سازي” ثروت هاي خلق ها و حتي مردم سلب مالكيت شده در كشورهاي سرمايه داريِ متروپل ادامه دارد. اگر شرايط تاريخي در پانصد سال پيش براي بوميان آمريكايي اغلب با تراژدي نابودي قبيله و خاندان آن ها همراه بود (٥)، زيرا شرايط تاريخي براي آزادي و استقلال آن ها فرا نروئيده بود. امروز وضع چنين نيست. خلق هاي زير فشار مهميز نواستعماري امپرياليسم مي توانند از خود دفاع كنند، مردم ميهن ما در اين زمينه داراي تجربه اي غني هستند.

 

تجربه موفق برنامه اقتصاد ملي- دمكراتيك

بر خلاف “چپِ” رنگارنگ نام كه سفره اي خالي براي ارايه برنامه جايگزين دارد، در برابر چشمان “كور” بسياري،  برنامه براي مرحله ملي- دمكراتيك انقلاب كه انديشه ي ماركسيستي- توده اي براي آن روشنگري مي كند، از موفقيت هاي بسياري برخوردار شده است. براي نمونه، در جمهوري خلق چين، در سي سال اخير قريب به جمعيت كل اروپا، يعني ٤٥٠ ميليون انسان از زير سطح فقر بيرون آمده اند. تنها تا سال ٢٠٢٠، آن طور كه در كنگره ي حزب كمونيست چين چند روز پيش اعلام شد، قريب به ده ميليون نفر ديگر از زير مرز فقر خارج خواهند شد. در ٩ ماه اول سال جاري، در اين كشور در مرحله ملي- دمكراتيك فرازمندي جامعه، ٩٧ر١٠ ميليون فرصت شغلي جديد ايجاد شده است. ٣٣٠ هزار فرصت بيش تر از در كل سال ٢٠١٦. بيكاري به زير ٩٥ر٣ درصد نزول يافته است. (جهان جوان، ٢٣ اكتبر ١٧) كشور ٤ر١ ميليارد نفوذي چين تا سال ٢٠٥٠ به كشوري با سطح رفاه عمومي و فرهنگ پيشرفته تبديل خواهد شد. برنامه حفظ محيط زيست با چنان گام هاي بزرگي در اين كشور به پيش مي رود كه اين كشور را به پرچمدار اين مبارزه بدل ساخته است و …

نگراني نشريه سرمايه داري بزرگ آلمان، “فرانكفورت آلگمينه”، همانند نگراني عليجاني كه «چپ سنتي» را «مانع» دستيابي به اهداف خود مي داند، اين است كه اين موفقيت ها در چين «كه حزب كمونيست بر آن حاكم است، با برنامه برپايي سوسياليسم انجام مي شود»! (جهان جوان، ٢٠ اكتبر ٢٠١٧)

 

روند رشد اقتصادي- اجتماعي- مدني- فرهنگي در جمهوري خلق چين پايان نيافته و با مشكلات بسياري روبروست كه بايد حل شود. اين تجربه نشان مي دهد كه مرحله ملي- دمكراتيك فرازمندي جامعه، يك مرحله تاريخي كامل را تشكيل مي دهد كه از قانونمندي هاي ويژه خود برخوردار است. در اين دوران وحدت منافع طبقه كارگر و ميهن و انسان دوستان در لايه هاي مياني جامعه انكار ناپذير است. وحدت منافع عيني، شرايط ايجاد شدن همنوايي ذهني را در جامعه هموار كرده و بر پا مي سازد.

نشانی اینترنتی این مقاله:  https://tudehiha.org/fa/4412

……….

رفیق “پ” می نویسد:

با درود . من توده ای و مارکسیست نیستم اما علاقه دارم تنها حزب درست و درمون ایرانی یعنی حزب توده ایران علیرغم مشکلاتی که داشته و دارد و احتمالا خواهد داشت در راه اهداف مردم

ستمدیده ایران موفق شود . پیرو مطلب قبلی در باره دیجیتالیسم و رباتیسم هم اکنون طلایه های سوسیالیسم در موضوعاتی مانند یوتیوب و سایتهای اینترنتی مجانی و عمومی (به جای روزنامه ها ) و انتشار کتابهای اینترنتی داوطلبانه مجانی و نرم افزارهای همگانی و مجانی و انواع خدمات مجانی و ارزان قیمت که قیمت به سمت صفر میل میکند دیگر ظهور کرده است . روند جدید اتوماسیون را که از دهه های بعد از جنگ دوم شروع شده و اکنون بطور نسبی تکامل یافته دریابیم تا نیروی جمعی هدر نرود

 

١- رفيق “ر” ازجمله از «دشمني ديرينه با چپ» نزد رضا عليجاني مي نويسد كه هم نوايي دارد با دشمني «نهضت آزادی» و خشنودي آن براي دستگيري رهبران حزب توده ايران. نهضت آزادي در آن هنگام، آن طور كه اين رفي مي نويسد، در اعلاميه اي خواستار شد كه «باید تمام “رسوبات مارکسیسیتی” را از جامعه شست». .. علیجانی هم بزعم خود چپ سنتی را مانعی معرفی کرده که باید از سر راه بر داشته شود!!! (لابد از طریق کشتاری دیگر!

٢- نگاه شود به ماركس، يهودي سرگردان و نگرش نظاره گر ظاهربين – پيرامون نظرات شيدان وثيق كه عمده را نمي بيند (يك) ٩٤/٢٦ تيرماه   http://www.tudehiha.org /fa/archives/2551  و «چپ دگر» و سرگرداني – پيرامون نظريات شيدان وثيق كه واقعيت را اراده گرايانه تصوير مي كند (٢) ٩٤/ ٢٧ تير ماهhttp://www.tudehiha.org/fa/archives/2555  و  معضل بزرگ اصلي به زعم آقاي آصفي، ٩٥/٢١، خرداد http://www.tudehiha.org/fa/archives/2766  و مضمون كليت نبرد طبقاتي از “بالا”، پل دريافت وظايف روز – اهداف سياسي خوانش جديد ماركس ٩٦/٦٤https://tudehiha.org/fa/4359  و شوربختي پوشش نئوليبرالي سرمايه داري – ناپايداري “چپ” ميانه در مبارزه ي ضد امپرياليستي ٩٦/ ٦١      https://tudehiha.org/fa/4324   و اقتصاد سياسي اهرم دفاع از حاكميت ملي  آنچه از ف. تابان مي توان آموخت، مقاله ي شماره ٩٦/٥٨ (مهرماه) https://tudehiha.org/fa/42  اين مقاله در اخبار امروز با حذف عنوان دوم در تاريخ ٦ مهر ٩٦ – ٢٨ سپتامبر ٢٠١٧ در ستون “مقاله هاي وارده” انتشار يافت.

٣- در كتاب “اقتصاد سياسي” كه به صورت پ د اف در توده اي ها انتشار يافته است، برخي از جنبه هاي اقتصاد سياسي مرحله ملي- دموكراتيك فرازمندي جامعه توضيح داده شده است.

٤- عجيب نيست كه در اخبار روز همه نوع نظرات “چپِ” ضد توده اي حق انتشار دارند، ولي روشنگري درباره ي اقتصاد سياسي مرحله ملي- دمكراتيك انقلاب به تبعيدگاه “مقاله هاي وارده” فرستاده مي شود؟

٥- نگاه شود به رمان انقلابي ﻻوينيا اثر جيوكوندا بلي، ترجمه ي بانو مليحه محمدي، نشر چشمه.

One comment

  1. ر

    این کامنت را زیر یادداشت علیجانی در سایت زیتون پست کردم که منتشر نکردند:

    1-آقای علیجانی چنان باد به غبغب انداخته و تنها به قاضی رفته و راضی برگشته اند که تو گویی ایشان همه خوانندگان را در حد دوستان مذهبی و چپ های بریده خود در پاریس و لندن پنداشته اند. ایشان بدون ارائه تعریفی از چپ و یا نیروهای ملی، به دلخواه خود دست به تقسیم بندی هایی زده اند که با شرایط واقعا موجود کنونی ایران و جهان همخوانی ندارد. یا شاید ایشان با این کار برای کسانی چشمک “این من همانی هستم” می زند تا شاید بکار گرفته شوند؟ از آنجا که “سرمایه” های سرمایه جهانی دار فانی را وداع گفته یا در آستانه وداع گفتنند (دوستان ریچارد کاتم) بایستی کسانی جای آنان را پر کنند.

    2-آقای علیجانی می فرمایند: «بسیاری از فعالان چپ امروزه بیشتر یک روشنفکر و فعال سیاسی «سوسیال دموکرات» هستند». ای کاش آقای علیجانی مشخصا از چپ های مورد نظر خود نام می برد. تا من مجبور نشوم به لینکی که از مجله میهن داده اند، رجوع کنم تا متوجه شوم منظور ایشان از چپ مدرن همان بریده های و چپ های شرمنده ای هستند که بعد از فروپاشی شوروی به آرمان های خود پشت پا زده و در “نظم نوین جهانی” بدنبال حجره ای هر چند کوچک دست و پا می زنند.

    3- آقای علیجانی می فرمایند: «”واحد تحلیلی” در نگاه چپ سنتی «جهان» و عرصه بین الملل، و در نگاه ملی «ایران… است. … رویکرد اول به دنبال مقابله و مبارزه با سلطه گری و نقشه های قدرت های جهانی و سرمایه داری سلطه جو و متحدانش است و رویکرد دوم به دنبال حفظ و تقویت و گسترش منافع ملی مردم ایران.» سوال اینجاست که آیا در صورت عدم مقابله با سلطه جویی سرمایه جهانی، آیا حفظ منافع ملی مردم ایران و گسترش! آن اصلا ممکن است؟ اگر جواب علیجانی مثبت است لطفا چگونگی آن را هم برای من شرح دهد!
    آیا حفظ و گسترش منافع ملی مردم ایران با حمایت از سردار سازندگی و دنبالچه های “اصلاح طلب و اعتدال گر” وی که جملگی مطیع سرمایه جهانی سلطه جو بوده و هستند و دستورات نهادهایش (بانک جهانی و صندوق بین المللی پول) را مو به مو اجرا کرده، و دست در دست مافیای زور و ثروت حلقه زده دور بیت ولایت کشور را به این روز انداخته اند که می بینیم، میسر شده؟ آقای علیجانی بعنوان یکی از حامیان رفسنجانی و خاتمی و روحانی برایمان بگویند که در دوران زمامت دوستانشان چقدر از این منافع حفظ شدند و تا چه حد گسترش یافتند؟ همکاری صد در صدی خاتمی با امریکا در جنگ های افغانستان و عراق در جهت منافع ملی مردم ایران بودند؟ چگونه؟

    4- آقای علیجانی ادامه می دهند: «در نگاه ملی ضمن اعتقاد به ناعدلانه بودن نظم جهانی اما بالاخره باید در همین مناسبات حرکت و عمل کرد و تلاش نمود حداکثر فایده را برای دولت- ملت ایران بدست آورد.» اینجا آقای علیجانی دم لای تله گذاشته اند. ایشان همانند دوستان اصلاح طلب و از چپ بریده ا شان اصلا به مبارزه اعتقادی ندارند. ایشان راه حل را سازش و مماشات با سرمایه جهانی سلطه جو تبلیغ می کنند. سوال اینجاست که چرا ایشان به بسیاری از دوستان اصلاح طلبی که سر سفره سرمایه جهانی ارتزاق می کنند نمی پیوندند و پرده ها را نمی درند؟ شتر سواری دولا دولا نمی شود. سازش با سرمایه جهانی راهش همان است که علیرضا افشاری و محسن سازگارا رفتند.
    یا شاید ایشان معتقدند که هنوز “رسوبات مارکسیستی” باندازه کافی از جامعه شسته نشده اند و ایشان موظفند، با این ژست ها باقیمانده “رسوبات مارکسیستی” را از جامعه بشویند (حذف کنند)! یعنی همان رسالتی که از نهضت آزادی ابراهیم یزدی ها بجای مانده: بکارگیری همه توان برای نابودی چپ! اگر یزدی از چپ تحت عنوان جاسوسان و وابستگان به شوروی نام میبرد و خلیل ملکی را بعنوان “چپ مستقل” در برابر آنها علم میکرد، علیجانی دم از چپ سنتی و مدرن زده و می نویسد: «چپ [سنتی] … بییشتر یک مانع [است] تا عامل پیشبرنده و موثر»!!! که لابد باید از میان برداشته شود؟! شستن باقی مانده رسوبات مارکسیستی از جامعه!!!

    5- آقای علیجانی ادامه می دهند: «رویکرد [ملی] با تلاش یک تنه و یک شبه[؟!] و بدوش کشیدن مسئولیت کل جهان [؟؟!!!] برای مبارزه و نابودی سلطه گران جهانی مخالف است.»
    ای کاش علیجانی رک و پوست کنده می نوشت که به هیچ مبارزه ای با سلطه جهانی اعتقادی ندارد. این عدم اعتقاد از رویکرد وی و همفکران مذهبی و غیر مذهبی های بریده اش به مسائل منطقه از لیبی و سوریه گرفته تا یمن و عراق عیان است. در ارتباط با تنش های در گرفته در کشورهای فوق ایشان و دوستانشان کاملا همسوی سلطه جهانی و ارتجاع منطقه هستند! کافیست سری به مقالاتشان در همین سایت زیتون زد.

پاسخ دادن به ر لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *