دوره جدید: مقاله شماره: ۹۷ (۱ بهمن ١٣٩۶)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
اول– تاييد ديالكتيك “رفرم و انقلاب“!
دوم– تغيير شرايط نبرد طبقاتی در ايران!
سوم – چپ بدون پرچم!؟
يورش روزهای دی ماه ٩٦ به مواضع ارتجاع حاكم توسط مبارزان انقلابی در ظاهرامر فروكش كرده است. اما خود را برای يورش بعدی آماده می سازد. اين برداشت ذهنگرايانه از آن رو نيست، كه علل علّـی يورش به قوت خود باقی و موثر است. وظيفه ی اين سطور بررسی شرايط رشد يافته در نبرد طبقاتی در ايران است.
اول– تاييد ديالكتيك “رفرم و انقلاب“!
با توجه به تجربه ی در جريان در ايران، شايد نگاهی به برداشتی سودمند باشد كه هضم فكری ديالكتيك “رفرم و انقلاب” را هنوز به ثمر نرسانده است. شايد بتوان از اين تجربه اين نكته را دريافت كه رشد جامعه ی طبقاتی در تركيب ديالكتيكی “رفرم و انقلاب” تحقق می يابد. نمی توان دو عنصر متضاد ودرعين حال به هم پيوسته ی آن را مورد پرسش و ترديد قرار داد و يا تاثير هر كدام را مطلق نمود، بدون آن كه كليت روند رشد اجتماعی را مورد پرسش قرار داد و به نادرست نفی كرد.
بارها برخی از نظريه پردازان صادق چپ توان فكری خود را به منظور اقناع نيروی نو به كار می گيرند، با توضيح نكات مثبتِ تغييرات اصلاحی و مسالمت آميز، پذيرفتن اين راه رشد را سودمند نشان دهند. آن ها به ناحق می پندارند كه چپ انقلابی فاقد اين شناخت است. برای نمونه اخيراً سعيد رهنما كه نظرات او را نگارنده سازنده و ارزشمند ارزيابی می كند، در نوشتاری كه در اخبار روز انتشار يافت، با نشان دادن كاركرد موفق نيروی انقلابی در نيكاراگوئه، سويه های مثبت جا به جايی قدرت سياسی را از طريق انتخابات نشان و اين شيوه را مورد تاييد قرار داد.
ما با چنين تغييراتی در دهه گذشته در آرژانتين، برزيل، ونزوئلا و تعدادی ديگر از كشورهای آمريكايی نيز روبرو هستيم. روندی كه بدون ترديد در آينده تقويت خواهد شد.اين شيوه بی ترديد خواست و هدف نيروی ترقی خواه در جهان برای تغييرات است. باوجود اين نمی توان از اين روند در حال رشد به اين نتيجه گيری نايل شد كه تغييرات انقلابی غيرضروری است. گذار انقلابی كه به معنای گذار بنيادين، يعنی گذار از شرايط سلطه ی اقتصاد سياسی سرمايه دارانه است، بدون در اختيار گرفتن قدرت دولتي، و بدون اجرای تغييرات بنيادين در هستی اقتصاد- اجتماعی جامعه ممكن نخواهد بود.
اتخاذ سياست های ناپيگير پس از در اختيار گرفتن قدرت سياسی در همه اين كشورهای آمريكای جنوبی به بازگشت محافل سرمايه داری ارتجاعی به سر قدرت انجاميد. دربرزيل با كودتای پارلماني- قضايي، رئيس جمهور انتخاب شده كنار گذاشته شد، و اكنون كوشش می شود با اقدامات پرسش برانگيز مشابه مانع شركت “لولو”، رئيس جمهور اسبق در انتخابات رياست جمهوری در سال ٢٠١٨ و بازگشت او بر سر قدرت شوند. در ونزوئلا همين هدف با شيوه های خشن تر و علنی تر و تدارك جنگ داخلی عملی می گردد و نمونه های ديگر مشابه.
تجربه كنونی يورش انقلابی روزهای دی ماه ١٣٩٦ در ايران اين شناخت را مورد تاييد قرار می دهد كه گذار انقلابی از سلطه ی نظام سرمايه داري، روندی دلبخواهی نيست كه بتوان آن را خواستار شد و يا هنگامی كه شرايط پديدار شدن آن ايجاد شده است، نخواست. اين تجربه در ايران، همچنين در كشورهای ديگر درتاييد اين واقعيت است كه طبقات حاكم با سياست سركوب گرانه خود كه به منظور حفظ شرايط تشديد غارت و استثمار به سود خود عملی می سازند، آن طبقاتی در جامعه هستندكه مانع گذار مسالمت آميز در جامعه می شوند.
“نصيحت” ضروری به آن ها با زبانی مبارزه جويانه و افشاگرانه كه سويه ای از “نبرد در سنگر” را در مبارزه ی طبقاتی تشكيل می دهد، و سرشت ضد مردمی و ضدملی روحي- اخلاقي- فرهنگی طبقات حاكم را روشنگرانه برملا می سازد، تنها هنگامی واقع بينانه و موثر است كه هم زمان و توامان با تجهيز نيروی مبارزان و سازمان دهی آن برای تغييرات انقلابی توام باشد. امری كه به ارايه پيشنهاد جايگزين برای اقتصاد سياسی و تامين رشد گام به گام عدالت اجتماعی نسبی برای طبقات محكوم نياز دارد.
فرشاد مومنی در كتاب خود با عنوان “عدالت اجتماعي، آزادی و توسعه در ايران امروز”، وحدت رشد نسبی عدالت اجتماعی را برای حفظ آزادي، ايجاد توسعه و مبارزه با فقر و همچنين دفاع از منافع ملی به ثبوت می رساند. اين در تاييد نظر حزب توده ايران است كه تنها با تلفيق عدالت اجتماعی و آزادی شرايط دفاع ملی در برابر تجاوزاتخارجی و كوشش امپرياليسم برای تجزيه ايران، با شكست روبرو می گردد.
به اين نكته در زير پرداخته خواهد شد. اما آن جا كه نيروی چپ از انجام وظيفه ی توامان خود سرباز زند، و تنها از يك سوی مبارزه، از سوی تغييرات اصلاحی دفاع كند، جايگاه تاريخی خود را در نبرد طبقاتی در طول زمان به خطر می اندازد و از دست می دهد و در عين حال به ايجاد شدن انحراف در مبارزه، و تقويت مواضع “پوپوليستی راست” كمك می كند.
برای نمونه، سايت پرخواننده اخبار روز كه با كوشش خستگی ناپذير خود نقش پراهميتی را در انتشار اخبار مبارزات در ايران و خارج از كشور ايفا می سازد، از انتشارنظراتی كه جنبه تغييرات انقلابی را مورد تاييد قرار می دهد، حتی المقدور كوتاهی می كند. گيرنده ی ويدئو از كارگر مبارز اسماعيل بخشي، نماينده كارگران شركت نيشكرهفت تپه كه مورد «ضرب و جرح وحشيانه .. توسط سرنشينان نقابدار دو ماشين پژو و سمند با قمه قرار گرفت»، می نويسد: «ای كاش سخنرانی افشاگرانه اين كارگر شجاع را نيز روی سايت می گذاشتيد»! (اخبار روز، ٢٦ دي).
انتشار ويدئو البته كمك بزرگی به نشر مواضع كارگران اعتصابی است كه در لحظه ای كه مبارزه زير فشار سركوب قرار دارد، برای تداوم مبارزه به آن نياز مبرم دارند. اين نكته در مقاله “نتيجه گيری از مبارزات اعتصابی كارگران مجتمع شكر هفت تپه – رابطه ديالكتيكی ميان مبارزه خاص و عام در نبرد طبقاتی در مصر”، به نقل از بررسی ماركسيست بلژيكی از مبارزات كارگران مصری توضيح داده شد (https://tudehiha.org/fa/4755 ).
يك سويه نگري، ناخواسته كاركرد سانسور گونه چپ سوسيال دمكرات را در جهت مواضع ضدكمونيستی سوق می دهد. آيا هنگام آن فرا نرسيده است كه انديشه سوسيال دمكرات با وجود اختلاف نظر با چپ انقلابی به اين نتيجه برسد كه چپ ماركسيست- توده ای نزديك ترن متحد آن است؟
دوم – تغيير شرايط نبرد طبقاتی در ايران!
توجه به خبر يورش مردان مسلح به نماينده ی مبارز كارگران در اعتصاب شكر هفت تپه، تنها از منظر جنايتكارانه آن عليه اسماعيل بخشي، شايسته ی توجه ويژه نيست. اين حمله جنايتكارانه ژرفش نبرد طبقاتی در ايران را نشان می دهد كه پرداختن به آن به منظور نتيجه گيری برای مبارزه ی روز طبقاتی درايران ضروری است.
نكته ی نخست در آن، بررسی اين تجربه ماترياليستی در نبرد طبقاتی است، كه نيروی نو و ترقی خواه و مدافع منافع طبقات محكوم، بنا به سرشت انسان دوستانه ی خود به شيوه های جنايتكارانه دست نمی زند، بلكه طبقات حاكم، هنگامی كه با ابزارهای رسمی و نيمه رسمی سركوب نمی توانند تداوم جو قبرستانی را بر جامعه تامين كنند، از اتخاذ هيچ شيوه ضد انسانی و جنابتكارانه نيز ابا ندارند. قتل روزا لوكزمبورگ و كارل ليبكنشت، رهبران حزب اسپارتاكوس در روز ١٥ ژانويه ١٩١٩ در برلين، از همان ريشه برخوردار است كه اقدام برای قتل اسماعيل بخشی در هفت تپه ايران در روز ٢٥ دی ماه (١٥ ژانويه ٢٠١٨) ٩٩ سال بعد از آن جنايت برخوردار است.
ارتجاع حاكم در ايران برای حفظ منافع خود، برای حفظ سلطه نظام سرمايه داري، برای حفظ مالكيت خصوصی خود بر ثروت مردم اين كشور، برای حفظ مالكيت غيرقانونی خود بر مجتمع نيشكر هفت تپه كه مضون آن «سلب مالكيت» از مالكان واقعی است، شيوه ی قتل نفس علنی (لينچ) را به شيوه های گذشته ی سركوب امنيتي-قضايی خود افزوده است. اين اقدام تبهكارانه كه پيش تر نيز در اقدامات مشابه فاشيستی “اسيد پاشي” به صورت زنان، “ترور علنِي” مخالفان و .. خود را نشان داده بود، با صراحت كيفيت نوينی را در كاركرد ارتجاع عليه طبقه كارگر ايران در نبرد تعميق يافته طبقاتی در ايران اعلام می كند. پيام شومی را اعلام كند! هدف آن باری ديگر حذف مكانيكی رهبران جنبش كارگری است كه با اعتصاب های غذای خود نشان داد اند كه با “قطره قطره مردن” در دفاع از منافع طبقه كارگر كوتاه نمی آيند. باری ديگر شيوه ی “قتل های زنجيره اي” به كاركرد جنايتكارانه حاكمان بدل می شود.
ژرفش نبرد طبقاتی در ايران، ژرفش تضاد طبقاتی ميان كار و سرمايه در ايران، شرايط نوينی را در كشور ايجادساخته است كه توجه به آن و نتيجه گيری از آن ضروری است.
١– تعميق همبستگی كارگري
بدون ترديد وظيفه تشديد و تعميق همبستگی ميان گردان های طبقه كارگر در ايران در شرايط جديد از ضرورت قطعی برخوردار است. بايد راه های مشخص برای آن را يافت. همكاری در رهبری و ارتباط ميان سازمان های كارگری هسته مركزی آن را تشكيل می دهد كه كارگران و رهبران آگاه آن، با هشياری و توجه به همه جوانب ضروری به آن می پردازند.
اعلام همبستگی كارگران و كارمندان واحدها از مبارزات در جريان در واحدهای ديگر، و در صورت لزوم اقدام های مشخص، ازجمله اعتصاب های چند ساعته و .. دردفاع از اعتصاب ها سودمند است. انتقال وسيع اخبار، ازجمله در رسانه های چپ، و هم چنين نقش روشنفكران و هنرمندان و روزنامه نگاران و مخبران در اين زمينه نقش برجسته ای است. فداكاری در اين زمينه، همان طور كه از جان گذشتگی در اعتصاب غذای مبارزان كارگر و معلم و ديگران نشان داد، از نقشی با توان بالا برخوردار است كه بايد با توجه به همه جوانب احتياطی از آن بهره گرفت. انتشار وسيع هر خبر و دستاورد حتی كوچك در وسعت ممكن، نقش پرتوانی در اين صحنه داراست.
برای نمونه فعاليت روشنگراني- تبليغی در محل، ميان خانواده ها و جلب آن ها به مبارزه ی همبستگی و شركت در فعاليت ها برای طرح خواست ها كه مردم در روستا وشهرك ها در منطقه هفت تپه از آن بسيار بهره بردند، نمونه های ديگر در اين زمينه است.
٢– مبارزه با تبهكاري
با يورش ددمنشانه جنايتكاران حرفه ای و نقابدار به فعال كارگری در هفت تپه، گام های ضرور برای جلوگيری كردن از تبهكاری ها بدون ترديد به دستور روز برای مبارزه كارگران بدل شده است. خبر انتشار يافته در اخبار روز از آن حكايت می كند كه «اهالی محل بلافاصله به كمك اسماعيل شتافتند كه باايستادگی جسورانه او همراه» بود. تحكيم اين شرايطِ آماده عينی و ذهنی نزد اهالی محل می تواند با توضيح و روشنگری به حساسيت ها بيافزايد و به نظمی برای دفاعِ پيگير از مبارزان و پاسخ قاطع به تبهكاری ها رشد يابد. تظاهرات و مراجعه به مقامات توسط اهالی به منظور هشدار درباره ی اقدامات تبهكارانه و عواقب آن برای خانواده ها، و خواست ممانعت از آن، بدون ترديد كمك بزرگی در دفاع از فعالان كارگری است.
٣– خواستار پاسخگويي
بدون ترديد تظاهرات و ادامه اعتصاب و خواستار پاسخگويی مسئولان كارخانه نسبت به اين اقدامات تبهكارانه شدن بسيار سودمند است. بايد از آن ها خواستاين اقدامات را به طور رسمی محكوم كنند. بايد اين محكوميت را در نشريات محلی و سراسری انتشار داد و ..
٤– اسلوب متين و پايدار نبرد طبقاتي
نكته بسيار پراهميت كه در بررسی ارايه شده از مبارزات طبقه كارگر مصر در مقاله ی پيش گفته به آن اشاره شد، حفظ اسلوب متين و پايدار مبارزه ی اعتصابی كارگران در نبرد طبقاتی جاری در ايران است. در آن جا به خطرات ناشی از اسلوب های شلوغ مبارزاتی كه برخی از جريان هاي”ديجيتالي” دنبال می كنند، پرداخته شده است. زير تاثير چنين جريان های وارداتي، كارگران مصری كه رهبری مبارزه ی متين عليه “مبارك” را در مبارزات خود در سالهای ٢٠٠٥ به بعد به دست آورده بودند، آن را از دست و بر باد دادند. نتايج مبارزات و فداكاری های بسياری از مبارزان در “بهار عربي” در مصر در اختيار است و نبايد در ايران تكرار گردد. جنبش كارگری آگاه طبقه كارگر بايد در طول زمان ستون فقرات مبارزات باشد و بماند.
اين سخن به معنای نفی استفاده از امكان های “ديجيتالي” نيست. می توان از آن ها با هشياری و توجه به محدوديت آن ها و امكانات ارتجاع در اين زمينه، مانند شيوه های قديمی برای سازماندهی و رهبری مبارزه بهره برد، اما نبايد آن را جايگزين برای سازماندهی عملی مبارزه ی طبقه كارگر در محل وسراسر كشور پنداشت.
سوم – چپ بدون پرچم!؟
همه اقدام های ضروری و سودمند بدون داشتن پرچمی افراشته برای ادامه ژرفش نبرد طبقاتي، بی فايد از كار در می آيد. چپ، و در راس آن چپ انقلابي، حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران در اين زمينه از مسئوليت تاريخی برخودار است.
پيوند مبارزه ی صنفی و سياسی كه يكی از مهم ترين مصوبه های ششمين كنگره حزب توده ايران در سال ١٣٩١ است، اكنون به طور عينی و كاركردی تحقق يافته است. خواست بازگرداندن مالكيت های خصوصی شده ی ثروت های ملی به بخش عمومي- دمكراتيك، خواست پايان دادن به قراردادهای موقت،غيررسمی و .. كه هر دو در اعتصاب كارگران مجتمع نيشكر هفت تپه به سطح خواست عمومی تبديل شد، بيان ماترياليستی تحقق اين مصوبه است.
اكنون بلاترديد هنگام آن فرا رسيده است كه با طرح برنامه جايگزين برای اقتصاد سياسی ديكته شده توسط امپرياليسم، ابتكار عمل را در ادامه نبرد طبقاتی در جامعه به دست گرفت!
اقتصاد سياسی نئوليبرال كه كليت نظام سرمايه داری وابسته در ايرانِ جمهوری اسلامی مدافع و مجری آن است، و “جانشين خدا بر روی زمين” آن را با حكم غيرقانونی خود به برنامه رسمی دولت های ايران بدل ساخته و اجرای بی چون و چرای آن را در برنامه “اقتصاد مقاومتي” خواستار است، توسط اكثريت قريب به اتفاق مبارزان و نظريه پردازان صادق و ميهن دوست رد و مردود شده است.
كمبود آن چيزی كه توده ها به عنوان خواست خود به صورت مشخص و ماترياليستی طلب می كنند، بلاترديد است. برنامه جايگزين پرچم مبارزاتی رابرای تجهيز و سازماندهی مبارزات كارگری و ديگر نيروهای ملی و ميهن دوست تشكيل می دهد.
تنظيم چنين برنامه ای با همكاری با نيروهای مذهبی صادق و ميهن دوست ضروری است، اما منافی ارايه پيشنهاد مشخص توسط حزب طبقه كارگر نيست. چنين پيشنهاد كهبه صورت پراكنده در مقاله های بسيار طرح شده است، بايد به سطح طرح مشخص ارتقا داده شود كه در آن امكان تصحيح و تدقيق با شفافيت ذكر شده است. تنها با چنين گامي، طبقه كارگر مبارز و آگاه ايران از پرچم مبارزاتی برای آن چه كه طلب می كند در برابر آن چه نمی خواهد، در اختيار خواهد داشت.
بسیار عالی