زمانى که گفته مىشود که باید با تشتت نظرى در جنبش تودهاى مبارزه کرد و مسئولین حزبى از همه در این زمینه مسئولتر هستند، عدهاى مىگویند، “مگر رفیق خاورى مىتواند معجزه کند”؟
البته هیچکس «رستم دستان» نیست و “معجزه” هم نمىتواند بکند. طرح این گونه مسائل جدى نیست.
بحث بر سر این نکته است، که تنها با برخورد صمیمانه نظریات در مورد مسائل مورد بررسى است که نظریات صیقل مىیابند و تدقیق مىگردند و مضمون مبارزات حزب توده ایران در جنبش تودهاى و بین مردم درک مىشود. تنها از این طریق نیز ممکن مىگردد، که مواضع صادقانه، اما اشتباه، در برابر مواضعى که از خارج به درون جنبش تودهاى وارد شده و با ذاّت جنبش تودهاى در تضادند و هدف دیگرى را دنبال مىکنند، شناخته و افشا شوند. یعنى سّره از ناسّره تشخیص داده شود.
کوشش براى جلب توجه رفقاى مسئول به مسئولیت تاریخى در مبارزه براى رفع تشتت نظرى در جنبش تودهاى، از چنین مضمونى برخوردار است! مضمونى که داراى محتوایى عینى و مادى، و نه افسانهاى، رازگونه- عرفانى و یا اخلاقى مىباشد!
جنبش تودهاى داراى هیچ وسیله دیگرى جز بحث صمیمانه و متین و مبتنى بر اندیشه تئوریک و فلسفى حزب توده ایران ندارد، تا بتواند از سقوط در ورطه اشتباه و گمراهى دورى جوید. باید با گوش هوش به خاطره طنین گرم صداى سیاوس کسرایى گوش فراداد، که “خـطر” را گوشزد مىکند:
خطـر!
جاده لغزنده و شب تاریک است.
در فراز درّه، ره باریک است.
رهگذر،
در چنین گرده صعب و چنان تنگه هول،
با چراغى که نفس مىبردش دم به دم،
از یورش باد،
کج نیفتى به چپ و راست، خطـر!
سیاوش کسرایى، ٩ بهمن ١٣۶۴
*****
«احمدىنژاد به دنبال چیست»
«دولت در وجه اثباتى، به نص تئورى “جمهورى ناب” عمل مىکند.»
این جمله را مىتوان جمعبندى از مقالهاى ارزیابى کرد، که سید امیرحسین مهدوى در “اعتماد سالنامه” به چاپ رسانده و تارنگاشت عدالت آن را در ٨ آذر ١٣٧٨ منتشر کرده است.
همزمان در تارنگاشت عدالت مقالهاى از نامهمردم، ارگان مرکزى حزب توده ایران، در ارزیابى از نقش سرمایهدارى بزرگ وابسته تجارى در ایران در پایان سال ١٣۵٩، منتشر شده است.
١- در توضیح مضمون “جمهورى ناب”، نظریهپرداز، آقاى مهدوى، با هدف کمک به درک موضع دولت و «فهم رفتارهاى رئیس جمهور»، به توضیح «سه هدف – سه شعار» مىپردازد و برجسته مىسازد، که «پرهیز از افتتاح واحدهاى صنعتى و تمایل به همنشینى با محرومترین اقشار …»، ویژگى خصلتى رئیس جمهورى را تشکیل مىدهد.
مهدوى به منظور توضیح «سه هدف» فوق، مىپرسد: «ستاره راهنماى او [رئیس جمهور] در خطمشى گذارى سیاسى و اقتصادى چیست؟» و پاسخ مىدهد: «نقد احمدىنژاد معیار ندارد [و مفسران را مجبور مىسازد با] تمسک به استدلال استقرایى و اصل تعمیم، … به استنتاج منطق حاکم بر رفتارهاى قوه اجرایى [پرداخته و] … دستگاهى ناقص براى تحلیل اهداف دولت نهم ارائه [ کنند که همراه است با شناخت] … تقسیمبندى سهگانه گروههاى هدف [مبارزاتى] دولت … ».
به عبارت دیگر، اسلوب «خطمشى گذارى سیاسى و اقتصادى» دولت نهم، اسلوب برخورد دولت به سه گروه در جامعه مىباشد. شیوهاى که مىتوان با تکیه به شیوه برخورد «اثباتى به نص تئورى “جمهورى ناب”»، که نظریهپرداز آن را شیوه «عمل دولت» نامیده بود، شیوه “نفى کنندهِ نص تئورى جمهورى ناب” ارزیابى کرد، که آن را در بحث فلسفى، “دیالکتیک نفى” نیز مىنامند.
آقاى مهدوى در ارتباط با سه گروه «هدف [مبارزاتى] دولت»، به توضیح نحوه عمل دولت در برابر آنها مىپردازد. نحوه عملى که هدف آن، «در جهت تضعیف و رقیق کردن حضور و مطالبات آنان …» مىباشد.
این سه گروه که باید موقعیتشان تضعیف گردد، عبارتند از: اول- «طبقه متوسط خواهان مشارکت سیاسى»، دوم- «طبقه متوسط خواهان کسب زندگى متفاوت» و سوم- «طبقه سرمایهدار خواستار استقلال از دولت».
مبارزه علیه این سه گروه نیز در سه شعار تبلور مىیابد.
علیه گروه اول با «شعار سیاست گریزى و غرب ستیزى»، که در سیاست دولت احمدىنژاد در «مقابله با حزب و تحزب به عنوان برجستهترین نماد این طبقه [عملى شد. برنامهاى که] ازجمله [از] مهمترین اهداف دولت نهم به شمار مىروند»؛ علیه گروه دوم، سیاست دولت تحت عنوان «شعار ارزشگرایى» اجرا شد، که در «… مخابره شدن تصاویر درهم کوبیدن دیشهاى دریافت امواج ماهواره با دیلم و همچنین شمارى از برخوردها با بانوانى که پوششى متفاوت با استانداردهاى طرح داشتند، [تظاهر خود را یافت، که] قطعا به مهمترین پیام عزم دولت براى تحدید مطالبات طبقه متوسط خواهان سبک زندگى متفاوت، تعبیر شد»؛
و بالاخره دولت نهم علیه گروه سوم که «بهار بخش خصوصى» را ایجاد کرده بود و همانند «وزراى خاتمى به صراحت از سرمایهگذارى خصوصى و سرمایهدارى دفاع کرد و سرمایهدار پس از سالهاى “زالوصفت” نامیده شدن، [در دوره خاتمى] صاحب حرمت و قداست شد … [که در همین دوران] اکبر هاشمى رفسنجانى، نماینده بىرقیب طبقه سرمایهدار، خواستار استقلال از دولت بود [و] … با تهیه پیش نویس سند چشمانداز و سیاستهاى کلى اصل ۴۴ در مجمع تشخیص مصلحت نظام، مومن بودن خود به اقتصاد آزاد و بخش خصوصى را ثابت کرده بود» …، آرى علیه این گروه سوم، دولت نهم با «شعار عدالت خواهى» به مبارزه برخاست. «خط تبلیغاتى احمدىنژاد براى زنده کردن [به خوان برجسته ساختن] شکاف فقر و غنا و بزرگ نمایى [بخوان افشاى] مافیاها و روابط پشت پرده اقتصادى تردیدى در هدف گیرى دولت نهم علیه منافع این طبقه باقى نگذاشت.»
در تدقیق نکات فوق، نظریهپرداز اضافه مىکند: «البته مشکل احمدىنژاد، نه سرمایهدار، که سازوکارهاى حاکم بر اقتصاد آزاد بود … نقطه هدف [مبارزه] دولت، سرمایهدارى خواهان زیست مستقل از دولت بود. … اصرار دولت به اعطاى وام ارزان [که از طریق تقلیل نرخ سود براى سپردهها در بانکها عملى شد و به تبع آن سود اعتبارى بانکها نیز] به واحدهاى کوچک و زودبازده [تقلیل یافت.] تلاش [فوق] براى سوق دادن نقدینگى از واحدهاى بزرگ به کارگاههاى کوچک است. این سیاست، که به اقرار بیانیه رسمى بانک مرکزى (هفته سوم اسفند ماه)، ادامه حیات سیستم بانکى [عمدتاً خصوصى؟] را با مخاطره روبرو کرده است، به ایجاد رانت براى افرادى که به نظام بانکى دسترسى داشتند [یعنى صاحبان نقدینگى که سپردههایشان با سود بیش از ٢٠ درصد در طول ۵ سال به حجم دو برابر دست مىیافت، پایان داده شد. سیاستى که به] افزون شدن مشکلات صنعت انجامید.»
سخن کوتاه: یکى از عمدهترین اقدامات اقتصادى دولت نهم علیه سرمایهدارانى که خواستار استقلال از دولت بودند، تقلیل سود سپردههایشان در بانکها بود.
اقدام دوم، بنیادىتر مىباشد و آن مخالفت و «برخورد به سیاستهاى کلى اصل ۴۴ قانون اساسى و موضوع واگذارى بنگاههاى دولتى» است. «به دنبال ابلاغ بند “ج” این سیاست از سوى رهبرى انقلاب، احمدىنژاد طى نامهیى خواستار اختصاص پیدا کردن چهل درصد از سهام واحدهاى قابل واگذارى به اقشار محروم شد. سهام موسوم به “عدالت”، تاکنون بین دهکهاى فردوست اقتصادى توزیع شده است. برگه سهام عدالت، درواقع سهام تعاونىهاى استانى است … این روند، همانطور که از ابتدا عیان بود، باعث عدم استقبال بخش خصوصى از خرید سهام بنگاههاى مشمول اصل ۴۴ شد. با این ترفند دولت و با احتساب آن بخش از سهام که در دست دولت و کارگران و مدیران واحدها باقى خواهد ماند، عملاً “مدیریت” هیچ بنگاه بزرگى به بخش خصوصى واگذار نخواهد شد. … این سیاست به خوبى تاکنون جواب داده است، چنان که در آخرین و بزرگترین واگذارى بخش عمدهیى از صنعت فولاد و آلومینیوم کشور مشترى خصوصى پیدا نکرد و توسط صندوق قرضالحسنه بسیجیان خریدارى شد. …».
٢- تا اینجا، کوشش نه چندان آسان براى استخراج و بیان آنچه که مضمون مقاله را تشکیل مىدهد. مضمونى، که مضمون مقاله “اندر حکایت جدال بىپایان آرمانگرایان و مدیران” به قلم روحالله رشیدى را نیز تشکیل مىدهد، که در “عدالتخانه” ١١ آذر ١٣٨٧ درج شده و تارنگاشت عدالت نیز آن را منتشر کرده است.
مضمون این مقاله، افشاى موضع مدیران “واقعگرایى” است، که مدافع «تن دادن به الزامات توسعه [هستند] و «پذیرفتهاند، که “عدهاى باید بمیرند، تا عدهاى دیگر زنده”گى کنند.» و این عده که باید فدا شوند، کسى جز «ناتوانان» نیستند!
این در حالى است که «آرمانگرایان اما اصرار دارند، که مىتوان و باید نسخه دیگرى براى توسعه یافت، تا [رشد و ترقى اجتماعى] انسانىتر باشد …». در این مقاله «نسخه دیگرى» توسط نظریهپرداز ارایه نشده است.
٣- ابوالقاسم سرحدىزاده، وزیر سابق کار و یکى از چهرههاى “چپ” مذهبى آن دوران، در مصاحبهاى با ایلنا (١١ آذر ٧٨)، در ارزیابى سیاست و موقعیت رئیس جمهور مىگوید «آقاى احمدىنژاد به عنوان رئیس یک حزب سیاسى با مشى کاملا مشخص مطرح است.» او مورد تائید قرار مىدهد که «قطعا موقعیت احمدىنژاد در بین تودههاى مردم مستحکم است و با رفتارهاى حساب شدهاى که در بین احاد مردم صورت داده است، موقعیت خوبى دارد …».
تحلیل مشخص شرایط مشخص
همانطور که در آغاز مطلب اشاره شد، تارنگاشت عدالت همزمان با انتشار مطالب فوق، که پیشتر عنوان شدند، مقاله “نقش سرمایه بزرگ وابسته تجارى در مرحله کنونى انقلاب ضدامپریالیستى و خلقى” را نیز منتشر ساخته است. این مقاله پیشتر در نامه مردم، ارگان مرکزى حزب توده ایران در اول دىماه ١٣۵٩ به چاپ رسیده بود.
انتشار این مقاله پرارزش، که ارزیابى مشخصى از “نبرد که بر که” را به دنبال پیروزى انقلاب بهمن در ایران ارایه مىدهد، نمىتواند به معناى استفاده و انتقال یک به یک مضمون آن به شرایط کنونى “مبارزه که بر که” در ایران فهمیده و مجاز شناخته شود. متاسفانه تارنگاشت عدالت در این زمینه توضیحى ارایه نکرده، ولذا این برداشت مىتواند به وجود آید، که تارنگاشت چنین مىپندارد.
مقاله منتشره در نامه مردم، هم در وجه اسلوب اندیشه و هم در وجه ارایه دادهها و تحلیل مشخص تاریخى، از کیفیتى پربار و بالا برخوردار است. از نظر اسلوبى، مقاله با ارایه تاریخچه نقش سرمایه بزرگ وابسته تجارى، یعنى با توجه به وجه ماتریالیسم تاریخى در موضوع مورد بحث، ویژگى تحلیل علمى تودهاى مبتنى به یافتن رشته “تکاملى” در پدیده مورد پژوهش را به نمایش مىگذارد. در بررسى مشخص، یعنى ارزیابى “دیالکتیک مشخص” نقش سرمایه تجارى در روند رشد جامعه ایرانى، مقاله مذکور سرشار است از توجه به جوانب مختلف نقش آن. دادههاى ذکر شده در مقاله از عملکرد سرمایه بزرگ تجارى، بیان توجه به جوانب مختلف نقش آن مىباشد.
با انتشار این مقاله پر ارزش اما نمىتوان به این نتیجهگیرى نایل شد، که به وظیفه خود در تحلیل شرایط مشخص کنونى به طور کافى عمل کردهایم و به پایان راه وظیفه روشنفکرانه تودهاى رسیدهایم. براى شرکت نظرى- تئوریک و ارایه ارزیابى سیاسى شرایط تاریخى کنونى مىتوان به مضمون مقاله فوق در نامه مردم مراجعه نمود و از آن کمک گرفت، به ویژه در امر پایبندى به اسلوب بررسى و پژوهش، اما انتشار تنهاى آن کافى براى انجام وظیفه روز تودهاىها در برابر “نبرد که بر که” در دوران حاضر، و ارایه ارزیابى مشخص از آن، نمىتواند باشد.
تحلیل مشخص شرایط مشخص ضرورى است و این وظیفه مطبوعاتى، روشنگرانه و افشاگرانه ازجمله وظیفه تارنگاشت عدالت بهمثابه بخشى از جنبش تودهاى، نیز مىباشد.
این گفته را نمىتوان به این معنا دریافت، که پس باید هر گروه تودهاى، براى اینکه به عنوان تودهاى به رسمیت شناخته شود، حتما باید هم بتواند ارزیابى مشخصى از فلان شرایط مشخص روز ارایه کند. خیر، چنین برداشتى از حرف، برداشت مستدل مضمون حرف نیست. مثلاً یک “بولتن خبرى” متعلق به جنبش تودهاى، که وظیفه آن جمعآورى اخبار و فاکتها و مواضع مطرح در جامعه مىباشد، حتماً نباید نقش نظریهپردازانه نیز ایفا سازد. اما تارنگاشت عدالت داراى محتواى چنین بولتى خبرى نیست. مطالب نظرى و تئوریک منتشره در آن در تائید این حکم هستند. از این روست که مىتوان انتظار داشت، که یک جریان تودهاى مىداند، که تنها با ارایه نقل قول حتى از نامه مردم، کار و وظیفه روشنفکرانه تودهاى پایان نیافته است. به عبارت دیگر، نقل قول از مارکس و از نشریات حزب توده ایران، جاى تحلیل مشخص تاریخى را نمىگیرد.
زندهیاد احسان طبرى شیوه ارایه نقل قول و سیتات را به جاى تحلیل مشخص، شیوه مکتبى مىنامد که «آموزش انقلابى مارکسیستى را به … آئین مذهبى
» تبدیل مىکند. او این شیوه را یکى از شیوههاى منفى مرسوم شده در دوران استالین اعلام مىکند، که کشنده خلاقیت علمى و آزادى بیان در حزب کمونیست اتحاد شوروى و احزاب برادر شد. طبرى در مقاله “مختصات جهان و دوران ما، چشماندازى از عمدهترین مسائل”، در “یادداشتها و نوشتههاى فلسفى و اجتماعى”(١٣۴۵، ص ١٣٨-١٣٧) مىنویسد: «مىبایستى به جاى شیوه “سیتاد”بازى و بحثهاى سکولاستیک بر سر الفاظ و عبارات … و چسبیدن به احکام مأنوس و درآوردن همه رهنمودها از مشتى احکام مجرد، شیوه خلاقیت بندشکن و اختراع جسورانه فکرى برپایه بررسى واقعیت عینى مسلط شود [تکید از ما].»
ازاینرو ضرورى است، تارنگاشت عدالت تحلیل مشخص درباره مضمون و چگونگى شرکت تودهاى ها در “نبرد که بر که” در ایران در ماههاى پیش از برگزارى انتخابات ریاست جمهورى را ترسیم کند. سه مقالهاى که در تارنگاشت منتشر شدهاند و در اینجا جمعبندى از آنها ارایه شد، و یا مقالات دیگر، مىتوانند براى ترسیم “نبرد که بر که” کمک باشند. بهر جهت شرکت تارنگاشت عدالت در این بحث در جنبش تودهاى ازاینرو ضرورى است، زیرا در غیراینصورت نقش تارنگاشت عدالت به تبدیل شدن به انتشار دهنده صداى بخش معینى از شرکت کنندگان در “نبرد که بر که” در ایران امروز، محدود مىماند.
در مطالب متفاوتى که “تودهاىها” تاکنون منتشر ساخته است، ازجمله در مقالات مربوط به اتحادها در مبارزات روزمره اجتماعى در ایران، این موضع ترسیم شده است، که براى جنبش تودهاى و حزب آن، حزب توده ایران، شرکت در “نبرد که بر که” بدون داشتن موضعى «روشن و صریح» غیر ممکن بوده و صرفنظر از تضاد آن با سنت حزب توده ایران، از تجربه مبارزاتى در جامعه موفق بیرون نخواهد آمد. اگر تارنگاشت عدالت نیز به ضرورت دارا بودن موضعى مشخص و مستقل براى جنبش تودهاى باور دارد، مضمون چنین موضعى چیست؟
پرسشها مشخص اند:
١- ارزیابى تودهاى از جوانب برشمرده شده در نظریات و عملکرد، به قول سرحدىزاده «رئیس یک حزب سیاسى»، که در مقالات منتشر شده در تارنگاشت عدالت مطرح شدهاند، چیست؟
٢- اگر مواضع فوق مورد تائید است، براى رشد این تصورات در جهت تکامل تاریخى، چه پیشنهادى باید از سوى جنبش تودهاى مطرح گردد؟
“تودهاىها” جوانب مختلفى از مسائل مطروحه در مقالات فوق را تاکنون مورد بررسى قرار داده است. ازجمله در مقاله “ابرازنظر سوم”، به مسئله پراهمیت اولویت نبرد ملى و ضدامپریالیستى پرداخته شده. در نوشتههاى بعدى جوانب دیگر، ازجمله «خط مشى گذارى سیاسى- اقتصادى» مطرح شده در نظریات آقاى مهدوى، مورد توجه قرار خواهد گرفت.
«در عرصه امید خزانى نیست»!
امید مىرود، نظریهپردازان در تارنگاشت عدالت، که تاکنون با سه ابرازنظر توجه خود را به محتواى بحثها در “تودهاىها” نشان دادهاند، اکنون با نظریات قابل طرح خود در بحث صمیمانه شرکت کنند. “تودهاىها” تاکنون از انتشار سه ابرازنظر یکى از نظریهپردازان تارنگاشت عدالت نسبت به مقالات منتشر شده در صفحه خود، خودارى کرده است، زیرا ابرازنظرها، به موضوع بحثها مربوط نبودهاند و درعین حال برخوردى زشت نسبت به افراد را تشکیل مىدادند، برخوردى که شایسته جنبش تودهاى نیست.
باشد که تارنگاشت عدالت با شرکت صمیمانه و سازنده در بحث، کمکى باشد براى “راهتوده” در تجدید نظر در شیوه شرکت خود در بحث. یعنى گذار از موضع غیرصمیمانه و «دردآور» و رسیدن به موضع سازنده و خلاق در بحث و تبادل نظر در جنبش تودهاى.
آرى «در عرصه امید، خزانى نیست»! (احسان طبرى)
به سوی حزب توده ایران متحد و نیرومند
رفقای گرامی سایت “توده ای ها”،
باید به هرگونه حرکت در جهت وحدت سیاسی – سازمانی حزب توده ایران از جمله کوشش و خواست شما ارج نهاد و گرچه راه ها و ابزارهای وحدت طلبانه تر و مناسب تر از افزودن یک سایت دیگر به شمار سایت های توده ای نیز وجود دارد، ولی با استقبال از کوشش و خواست والای شما دست های شما رفقا را از دور می فشاریم.
تا کنون بسیاری از رفقای توده ای این اصل لازم را که در درستی آن تردیدی نیست، یادآور شده اند که بیان صریح و روشن نظرهای سیاسی، جریان های متفرق توده ای را به یکدیگر نزدیک تر خواهد کرد. ولی آیا این اصل، کافی نیز هست؟ رفقا بی شک خود می دانند و حتما نیز تجربه کرده اند، که هر گونه مبارزه جدی و موثر سیاسی بدون یک “سازماندهی متناسب با آن” راه به جایی نخواهد برد و کوشش برای تامین وحدت حزب نیز جدا از این قاعده نیست. اکنون از همه جریان های توده ای با سیاست های مشخص و البته گه گاهی نیز آشفته باید پرسید: در کجای تاریخ حزب توده ایران تنها یک نظر سیاسی در رهبری آن وجود داشته است؟ در فضایی که خلاقیت، خرد جمعی، انتقاد و انتقاد از خود، اسباب و ساز و کار سانترالیسم دمکراتیک و دیگر شیوه های دمکراتیک توده ای همواره برقرار باشد، وجود نظرهای سیاسی متفاوت، نه تنها ناگزیر و طبیعی، بلکه لازم نیز هست.
ولی در وضعیت امروز چه باید کرد؟ بهترین پاسخ به این پرسش همچنان تدارک گسترده و برگزاری دمکراتیک یک “کنگره وحدت” توسط رفقای رهبری تشکیلات رسمی حزب است که صحیح ترین و کم هزینه ترین راه تامین وحدت حزب است. راهی که متاسفانه به درازا کشیده و ضرورت و اجتناب ناپذیری آن ظاهرا هنوز برای گروهی از رفقای محترم ما روشن و آشکار نیست. به همین دلیل نیز هست که ضمن آنکه باید اهمیت برگزاری “کنگره وحدت” را پیوسته گوشزد کرد، بی عمل نیز دیگر نمی توان ماند.
امروز نه تنها باید کوشید تا مرزبندی های سیاسی جریان های پراکنده توده ای را برجسته تر، آن ها را روشن تر و به شیوه ای منطقی و مسئولانه به یکدیگر نزدیک تر کرد (و در این کار از جدل های سیاسی- نظری روز پسند و حتا غیر رفیقانه دوری جست)، بلکه باید بر وجه های نظری و پایه ای مشترک این جریان ها نیز پای فشرد، برای بررسی آن ها برنامه ریزی های عملی کرد و از این طریق حرکت به سوی وحدت حزب را، اگر واقعا بدان باور داریم و جنبش را نیازمند به آن می دانیم، به روش خلاقانه توده ای ها، که با شیوه های دمکراتیک توده ای توام است، “سازماندهی” کرد.
رفقای تشکیلات رسمی حزب توده ایران به حق قافله احزاب کمونیستی- کارگری جهان و حمایت کامل آن ها را پشت سر خود دارند. رفقای راه توده و سایت های آنان لحظه ای از مبارزه سیاسی با امواج توده ای ستیزی و پشتیبانی از تاریخ حزب و انقلاب دست نشسته و رفقای عدالت، ده مهر و … پرچم سرخ دفاع از مارکسیسم – لنینیسم و سوسیالیسم علمی را هرگز بر زمین نگذاشته اند. آیا ما جز این ها و اراده و خواست وحدت طلبانه خود (در کنار کوهی از شانتاژها و توطئه های دشمنان حزب و حتا موانع گاه خود ساخته)، برای نزدیک کردن و گردهم آوردن ستادهای مبارز ولی متفرق توده ای، چیز دیگری نیز در اختیار داریم؟
واقعیت دیگر نیز این است که انبوهی از رفقا و نسل جدید توده ای ها در هیچ یک از گروه های توده ای متشکل نیستند. این رفقا نگران از این تفرقه روزافزون، در پی یافتن خبر و یا حادثه ای در ارتباط با وحدت حزب خود، همواره سایت های توده ای را زیر و رو می کنند و مانند ما بر این باورند که حقیقت “حزبیت” در تملک و انحصار هیچ تشکیلات، نهاد و یا سایت توده ای نیست و هیچ کدام از این تشکیلات نیز تاکنون از “خطا” مبرا نبوده است. بی تردید همه ما توده ای ها، از جمله شما رفقای گرامی سایت “توده ای ها”، همگی بر این باوریم که ارتجاع داخلی و امپریالیسم جهانی پس از درهم کوبیدن سبعانه و خونین حزب ما، برای نهادینه کردن پراکندگی در میان ما آنچنان سرمایه گذاری کرده اند که اکنون به چیزی کمتر از سود مادام العمر از این سرمایه گذاری راضی نیستند. از این رو امروز بر ما و شما و دیگر رفقاست که با “عمل مشترک” خود پاسخی شایسته به آن ها بدهیم.
با درودهای وحدت طلبانه
هیئت مؤسس “کمیته وحدت” ۱۷ آذر ۱۳۸۷ tpi-unity@gmx.de