استه تيك نبرد منفي- مسالمت آميز
“نوید نو” ستاره ای در حال افول!

image_pdfimage_print

سخن روز شماره: ۱۱ ( ۳ اردیبهشت ۱٣۹۷ )

 

فيلسوف ماركسيست معاصر ايتاليايي دومينكو لوزوردو در كتابي با بيش از ٢٥٠ صفحه تاريخ نبرد مسالمتآميز- منفي را در جهان مورد بررسي قرار داده است. كتاب با طرح پرسش درباره ي مقاومت بدون استفاده اززور نزد مسيحيان دوران آغازين تا نظرات تولستوي، گاندي، مارتين لوتر كينگ، دالي لاما، و ..‏، به بررسيتجربه ي مبارزه ي منفي در تاريخ بشري مي پردازد و پيامدهاي آن را به كمك اسناد تاريخي نشان مي دهد.لوزوردو تجربه هاي مبارزات منفي- مسالمت آميز- بدون اعمال زور را در نبرد رهايي بخش ملي مردمكشورهاي مستعمره با برداشت لنيني در همين زمينه مقايسه مي كند و به نتيجه گيري از تجارب مي پردازد.

او با لنين، راه حل فعال و آگاهانه ي مشخص را براي شرايط مشخص لحظه ي تاريخي به عنوان نتيجه گيريماركسيستي از تحقيقات پژوهشگرانه خود اعلام مي كند و مخالف مطلق كردن شيوه ي منفي مبارزه است!

وظيفه ي اين سطور بيان مضمون چشم گير كتاب ارزشمند نيست كه علاقمندان مي توانند آن را به آلماني وايتاليايي و احتمالاً انگليسي مطالعه كنند (ISBN 978-3-86754-105-3). وظيفه، كمك گرفتن از مضمونمورد نظر كتاب براي بررسي پديده اي است كه صفحه وزين “نويدنو” گرفتار آن است.

امروز كه ايميل اين صفحه با مطالب سه شماره ي متوالي به دستم رسيد و آن ها را ورق زدم، واقعيتي كه مدتياست مرا به خود مشغول داشته، با آن چنان شفافيتي در برابر چشم ذهن جان گرفت كه بلافاصله ضرورت بحثدرباره ي استه تيك نبرد منفي را تفهيم كرد.

 

آيا مي توان با توجه به شرايط حساس كنوني در نبرد طبقاتي در ايران، به شيوه ي مبارزه ي منفي در جامعهو به ويژه در مبارزه ي درون حزبي قانع بود؟

 

بديهي است بدون نگرش مجدد به “با پچپچة پاييز” نمي توان به توصيف استه تيك وضع حاكم بر نويدنوپرداخت. با لذتي غبطه برانگيز كتاب را باري ديگر خواندم و برخي از نكته ها را ياداشت كردم كه به طورمجزا ارايه مي شود. اكنون مي خواهم در ابتدا به اصل موضوع بپردازم. به وضعي كه رفيقي آن را «فرار ازبيهودگي» ناميد.

 

بايد همين جا توجه را به نظر رفيق عزيز اميد جلب كنم كه در ابرازنظر امروز او طرح شده است. او بهدرستي مي نويسد: «به صرف درهم تنيدگي سه تضاد كنوني نمي توان تفاوت تضاد عمده (و در شرايطمخاطره آميز كنوني تضاد خلق با امپرياليسم) با دو تضاد ديگر را ناديده گرفت و با همه برخورد يكسانداشت.»

استه تيك پديده، موزوني ساختار ديالكتيكي آن را قابل شناخت مي سازد. آيا نبرد عليه شيوه ي مبارزه ي منفيكه برخي از توده اي ها دنبال مي كنند، بدون آن كه به ريشه ي ضرورت پناه بردن به «فرار از بيهودگي»برخورد كنند، يكي از آن «عمده هاي مبارزه با خطر تجاوز امپرياليستي» نيست كه رفيق عزيز آبرهاميانبراي آن هشدار و رفيق اميد آن را در ابرازنظر خود بازتاب مي دهد؟

 

براي درك استه تيك نبرد طبقاتي، بايد شرايط مشخص تاريخي حاكم بر نبرد مورد توجه قرار گيرد و زمينه يانديشيدن در اين باره باشد. به سخني ديگر، نمي توان ارزش كار “سياه” ترجمه ها را در نويدنو دريافت،بدون آن كه شرايط نبرد طبقاتي در ايران زمينه ي بررسي را تشكيل دهد.

استه تيك ديالكتيكي هر پديده، ازجمله چگونگي خرج كردن توانِ در اختيار مبارزان، تنها در هم نوايي آن بادرك شرايط نبرد طبقاتي در ايران قابل شناخت است. اين نكته را مي توان در كتاب “ماترياليسم تاريخي” اثر«باليني» (توده اي ها- رفيق محسن) كه زنده ياد رفيق هوشنگ ناظمي نگاشته دريافت. اگر هم شيوه ي مبارزهي منفي در لحظاتي در تاريخ كمك است و شايد مجاز، تنها آن هنگام از استه تيك ديالكتيكي برخوردار است كه انتخاب آن پيامد ضرورت شرايط نبرد طبقاتي باشد.

زنده يادجوانشير در كتاب “حماسة داد”، بدون آن كه از استه تيك سخني گفته باشد، اين استه تيك را در ارتباطبا مرگ سهراب و افراسياب ترسيم و قابل دريافت مي كند. او اين دو داستان را در شاهنامه براي توصيفمضمون تراژيك در تاريخ ايران به كمك مي گيرد. اما با اين پرسش كه در دوران «فروپاشي اجتناب ناپذيردموكراتيسم دودماني» و زوال نقش پهلوانان در جامعه، چگونه مي توان در كنار رستم، سهراب نيز در صحنهي تاريخ باقي بماند، «اگر قدرت رستم دو برابر شود، با چنين نيرويي چه بايد كرد»، معرفت به ساختارديالكتيكي استه تيك در اين دو تراژدي و لذا در نبرد طبقاتي ممكن مي گردد.

زنده ياد جوانشير با توانايي مضمون استه تيك متفاوت دو تراژدي را در شاهنامه ي فردوسي تفهيم مي كند.

به اين منظور رفيق جوانشير جايگاه تاريخي دو تراژدي را در شاهنامه در كنار هم قرار مي دهد، مرگسهراب و مرگ افراسياب. با اين مقايسه به درك «بينش سياسي- اجتماعي فردوسي و محتواي واقعي شاهنامه»دست مي يابد. رفيق جوانشير مي نويسد: «از برخورد فردوسي نسبت به لحظات تراژيك و گسترش آن ها ميتوان دريافت كه او كدام تضاد اجتماعي- تاريخي را در زمان مورد بحث خود غيرقابل حل مي دانسته و ازميان رفتن كدام ارزش ها را دردناك مي شناخته است؛ دردي كه تا عمق جان فردوسي را مي سوزاند.» (ص٣٣٣).

 

تاكيد شود، گفتگو تاكنون درباره ي ضرورت جستجو و شناخت استه تيك يك پديده يا شيوه در نبرد طبقاتياست!

آيا پذيرفتن مبارزه ي منفي در سيماي «فرار از بيهودگي» از طريق روي آوردن به ترجمه مطالب مثبت،بدون ايجاد ارتباط مضمون آن با شرايط نبرد طبقاتي كنوني در ايران، از استه تيك ديالكتيكي برخوردار است؟مضمون «هم نوايي» در رابطه ي ديالكتيكي ميان دو متضاد در كليت پديده ي مورد بررسي را قابل شناختمي سازد؟ آيا استه تيك بزرگي گوش و يا چشم نزد اين يا آن حيوان ناشي از شرايط هستي او نيست؟

 

اكنون كه حزب توده ايران شرايط حاكم بر كشور را با شرايط سال هاي ٥٥ و ٥٦ مشابه ارزيابي مي كند،وظايفي در برابر انتشارات و فعاليت هاي ديگر توده اي قرار دارد، كه پاسخ واقع بينانه به چگونگي آنپراهميت است. رفيق عزيز ناهيد استه تيك اين نكته را در ابرازنظر اخير خود برجسته مي سازد و مي نويسد: «آيا .. رسالت ما اين است كه هر دو هفته يكبار، سه شنبه ها، سرمقاله خواني كنيم و بي چون و چرا [مضمونآن را] بپذيريم؟ .. بايد بي وقفه بين مردم بود و پژواك فريادها و دردهاي آنان بود»!

آيا با اين جمله توضيح بيش تري براي شناخت مضمون استه تيك هم نواي نبرد توده اي ها با نبرد طبقاتي درجامعه ايران ضروري است؟

آيا با اين توضيح مي توان براي شيوه ي منفي «فرار از بيهودگي» تفاهم داشت؟ آيا شناخت نادرستي اين شيوهما را موظف نمي سازد علل پديدار شدن آن را جستجو كنيم و رفع نمايم؟

 

شناخت اين استه تيك در ابرازنظر رفيق عزيز ناهيد لذت بخش است، اما هدف نيست. اهرم است برايانديشيدن به اين پرسش كه چرا بايد به عادت دو هفتگي كه برمي شمرد تن داد، هنگامي كه شرايط انقلابي درجامعه با سرعت رشد مي كند؟ اهرم است براي ارتقاي آگاهي طبقاتي در شرايط كنوني حاكم بر ايران. استهتيك ابرازنظر رفيق ناهيد از اين رو پراهميت است كه مسئوليت زاست!

نيرو و توان بالايي كه در نويدنو وجود دارد، بايد هدفمند براي وظايف روز تجهيز شود كه در برابر حزبطبقه ي كارگر قرار دارد. هنگامي كه به جاي بحث و گفتگو شيوه ي “سكوت” اعمال مي شود بدون آن كهدرباره ي ضرورت آن توضيحي داده و يا استدلالي ارايه گردد، خشن ترين شكل ممكن نقض وظيفه و استه تيك كاركرد انقلابي حزب توده ايران خود مي نمايد.

 

خبري كه مرا بسيار نگران كرده است و اميدوارم نادرست باشد، اين خبر است كه گويا رفيق گرامي نويدشمالي خواستار محدود بودن مقاله ها در صفحه ي نويدنو به ترجمه ي مقالات و بيانيه ها و غيره شده است.اميدوارم كه اين رفيق گرامي اين خبر را تكذيب كند و نظرش را درباره ي وظيفه ي نويدنو در شرايط كنونيكه در بيانيه ي كميته مركزي حزب توده ايران كه او دبير دوم آن است، مشابه شرايط سال هاي ٥٥ و ٥٦اعلام شده ابراز دارد.

 

هنگامي كه رفيق عزيز آرش وجداني تصميم كميته مركزي حزب توده ايران را درباره ي برگزاري نشست باتوده اي ها اعلام مي كند، استه تيك ضرورت ها را در نبرد طبقاتي كنوني در ايران قابل شناخت مي سازد.هنگامي كه مسئولان درجه اول حزبي با سكوت و توضيح ندادن درباره ي ضرورت بازپس گرفتن اين تصميم،آن را يك «گاف» كميته ي مركزي قلمداد كردن، بي توجهي به استه تيك اين ضرورت ها نيست؟

آيا راه لنيني خروج از اين تنگناي تاريخي شفاف سازي در اين زمينه نيست؟ آيا شيوه ي مبارزه ي منفي درسيماي «فرار از بيهودگي» شيوه ي لنيني است؟

آيا رفقاي گرامي محمد اميدوار و نويد شمالي با سكوت خود دستاورد گذراندن حزب را از معبر پرخطر نابوديكه با موفقيت انجام داده اند، با سكوت متكبرانه و ناشي از سردرگمي به خطر نمي اندازند؟ آيا آن هنگام كه درهر مورد ممكن تجربه ي رهبري جمعي دوران انقلاب بهمن را «اشتباه آميز» ناميدن، نبايد به اين نكته نيزانديشد كه آيا شيوه ي تك روانه ي كاركرد امروز و پافشاري غيرمستدل بر آن از طريق شيوه ي سكوت ميتواند «اشتباه آميز» باشد؟

 

 

4 Comments

  1. امید

    رفیق فرهاد عزیز؛
    اصل بدیهی اینست که برای پیروزی بر دشمنان طبقاتی زحمتکشان به تشکیلات ورهبری نیازهست تا نیروهای فردی دربسترِ این تشکیلات وتحتِ این رهبری به نیروی جمعیِ موثر درمبارزه تبدیل شوند که خوشبختانه چنیین تشکیلات و رهبری وجود دارد. اما به قول رفیق زنده یاد ناظمی(نیک آیین) در کتاب بالینی واژه نامه سیاسی “حزب طبقه کارگر یک ارگانیسمِ تکامل یابنده است ومثل هرپدیده دیگر، تکاملِ آن نتیجه مبارزه اضداد در درون آنست. حزب نیز براثرمبارزه درون حزبی رشد وتکامل می یابد وتصورِ حزب بدون تضاد و مبارزه درونی تصوریست غیر دیالکتیکی وخارج ازدنیایِ واقعیت. منتهی این مبارزه درون حزبی و جنبش وجوشش حیات زای داخل حزبی می بایستی درهمه شرایط، براصولی که سانترالیسم دمکراتیک از اهمّ آنهاست متکی باشد. درحقیقت، تنها اجرای دقیق و واقعی این اصل است که شرایط لازم برای “رهبری جمعی” را فراهم می آورد وعناصرِاتفاقی وتحلیل های یک جانبه را در تدوین سیاست حزب و درنحوه اجرای آن طرد می کند.”
    بحث موضوع دعوت کمیته مرکزی حزب به برگزاری نشست با توده ایها آنطوری که من متوجه شدم 4-5 سالی هست که ازسوی شما مطرح و پیگیری شده ازجمله درمقاله “مضمون لنینی اصل “مرکزیت دموکراتیک” دراساسنامه حزب توده ایران” https://tudehiha.org/fa/2999
    اما این بحث ظاهرا در محاق “پیله تکرار” گرفتارشده و با ادامه آن، ما هرگز به “پروانه” تبدیل نخواهیم شد.
    “رهبری جمعی” عالی‌ترین نماد و بنیاد رهبری حزب طبقه کارگراست ومراعات اکید اصل رهبری جمعی درهر اوضاع و احوالی از موازین لنینی زندگی حزبی است که متاسفانه اکثریت ما بنا به دلایلی (برخی معین و برخی نامعین) از آن
    محروم هستیم. آرزو وانتظار ما ازرفقای عزیزرهبری حزب اینست که متوجه مسئولیت تاریخی خود برای هموارساختن راه وحدت نظری-عملی توده ایها باشند وهرچه زودتر، گام جدی وعملی لازم را برای تحقق وعده دیرینه خود (برگزاری نشست مورداشاره) بردارند. غیبت نام و آوازه حزب ما درصحنه تحولات سیاسی درون میهن بسیارطولانی شده و امروز، رشد فزاینده جنبش انقلابی توده ها ازشما و ما می طلبد که درانجام وظیفه ومسئولیت تاریخی خود -حتی برای لحظه ای کوتاه- درنگ نکنیم. به قول حافظ شیرازی:
    ما بدین مقصدِ عالی نتوانیم رسید
    هم مگر پیش نهد لطفِ شما گامی چند

    * درپایان نظرم پیشنهاد عملی مشخصی را به رفقای رهبری حزب توده های زحمتکش ایران و برای رساندن صدای توده ای ها به گوش “مردم” ایران دارم که امیدوارم مورد عنایت قرارگیرد:
    همه ما از “معجزه” فن آوریهای ارتباطی برای آگاهی و تجیهیز و سازماندهی مبارزه مردم در عصرحاضر آگاهیم. ازطرفی چندسالی است که شاهدیم احزاب وسازمانهای سیاسی چگونه از کانال های ماهواره ای برای رساندن صدای خود به داخل مردم میهن که 80 تا 90 درصد آنها مجهز به دیش و رسیورهستند، استفاده میکنند. جالب توجه اینکه صاحبان برخی از این کانال ها، فضای خودرا به صورتی ساعتی و با نرخ مشخصی اجاره میدهند. بعنوان مثال، احزابی چون حزب کمونیست ایران، حزب کومله، حزب کمونیست کارگری، راه گارگر، پیکار، حزب حکمتیست وامثالهم… در کانالهایی مانند کانال جدید، دیدگاه، اندیشه، پارس، وغیره… روزانه یک یا دوساعت برنامه دارند و درطول شبانه روز نیزچندبار بازپخش میشود.
    نتیجه اینکه حزب توده ایران نیز میتواند مانند تشکل های یادشده، با هزینه ای کم از وسیله ای ارتباطی و رودر روی هم میهنان و مخاطبان خود برخوردارشود. هزینه آن هرچه باشد ازطریق فراخوان کمک مالی بخوبی قابل تامین است. مطمئن هستم همه توده ای ها ازچنین حرکتی استقبال وپشتیبانی عملی خواهندکرد و خود نگارنده نیز درحد توان خود آماده حداکثر کمک مالی میباشم.

  2. توضیح مختصر:
    این که نوشته اید رفیق نوید شمالی به نویدنو چنین و چنان گفته است ، بیشتر به یک شوخی می ماند. نویدنو بارها و بارها اعلام کرده است نشریه ای است در چپ . هیچ ارتباط سازمانی با حزب توده ایران و هیچ حزب دیگری ندارد.هرکسی محق است شیوه عمل و نوشتارهای نویدنو را به نقد بگذارد. اما هیچ کس حق ندارد”از ظن خود” موضوع هایی را به نویدنو نسبت دهد . هیچ یک از گردانندگان نویدنو هیچ آشنایی ویژه ای با رفیق نوید شمالی و ایضا هیچ یک از مسئولین حزب توده ایران ندارند و خط مشی و رفتار نویدنو را خود تحریریه تعیین می کند. از این شیطنت ها بر مبنای “شنیده ام ” و” گفته اند” و” نقل است” متاسفانه بوی خوشی به مشام نمی رسد.

  3. فرهاد عاصمی

    رفقاي عزيز هيئت تحريريه ي نويدنو!
    در تاييد كامل نظر شما رفقا، من هم بايد مورد تاکيد قرار دهم كه واقعن هم چنين خبري يك شوخي است. از اين رو نيز من خبر را مورد تاييد قرار ندادم. اميدوارم كه رفيق گرامي نويد شمالي نيز با تكذيب خود، نادرستي خبر را اعلام كند. چطور ممكن است استقلال سايت فعال توده اي نويدنو را بتوان مورد پرسش قرار داد و خدشه دار نمود؟
    درست با توجه به اين سويه از واقعيت است كه اهميت كاركرد انقلابي سايت نويدنو مورد توجه من قرار دارد. سايتي كه داراي امكان هاي ارتباطي با ايران است، مي تواند نقش پراهميتي در بازتاب وقايع و مبارزات در ايران به عهده داشته باشد. چنين فعاليت انقلابي نياز مبارزه را در شرايط كنوني تشكيل مي دهد. ترجمه مسايل جهان كه ضروري است، بايد و مي تواند تابع نياز مبارزه ي در درون كشور باشد. مي تواند مضمون مقالات و بيانيه ها در ارتباط با نبرد طبقاتي در ايران به خواننده تفهيم گردد.
    نقش پراهميت رفيق عزيز آرش وجداني در انتقال خبر تصميم كميته ي مركزي حزب توده ايران براي برگزاري نشست توده اي ها به منظور گفتگو براي تنظيم يك برنامه براي اقتصاد ملي ايران، اهميت بود و نبرد سايت توده اي نويدنو را نشان مي دهد. لذا نمي توان نه با خبر و نه با كوشش براي نقض استقلال سياست رفقاي فعال و جانبدار در اين سايت موافقت داشت.
    در عين حال نبايد جاي علت و معلول را در انديشه عوض نمود. خبرهاي نادرست علت نيست. علت انديشيدن به وضعي است كه استه تيك مبارزه ي ديالكتيكي را مورد توجه قرار نمي دهد. در شرايطي كه حزب توده ايران وضع داخل كشور را مشابه سال هاي ٥٥ و ٥٦ ارزيابي مي كند، يعني شرايطي كه در شب انقلاب بهمن ٥٧ بر ايران حاكم است، بازتوليد مقاله هاي نامه مردم كه توده اي ها را فرا مي خواند «هر دو هفته سه شنبه ها به سرمقاله خواني» بپردازند، در حالي كه مبارز دلاور، گلرخ ايرايي قريب به هشتاد روز در اعتصاب غذا بسرمي برد، و در برابر چشمان حيرت زده ي توده هاي مردم شيوه ي ”قطره قطره مردن“ را به اهرم مبارزه ي رهايي بخش بدل نموده است، انتشار ترجمه نوشتارهاي مبارزان در جهان در صفحه هاي نويدنو ، بدون آن كه با ايجاد ارتباط مضمون مقاله ها با شرايط كنوني نبرد طبقاتي در ايران، كمكي به نبرد طبقاتي در ايران باشد، و انواع شيوه هاي اين چناني، نقض کننده ی استه تيك ديالكتيك نبرد طبقاتي در ايران است. این امر را باید علت دانست كه حرف و خبر نادرستي پا قرص كند. همان طور كه قابل شناخت است، اين «بوي ناخوش» كه به شمام شما رسیده است و شما رفقا گرامي آن را به درستي مردود مي دانيد، ناشي از علت ديگر است.
    به ثمر نرسيدن وظيفه اي كه رفيق عزيز آرش وجداني داوطلبانه به عهده گرفت و خبر نشست توده اي ها را اعلام نمود، شفاف نبودن سرنوشت «كمانگيري»اي كه قرار است تمام «سرزمين ايرانيان» را بپيمايد و همه ي توده اي ها را در برگيرد، سكوت دبيران اول و دوم كميته ي مركزي در ارتباط با وظايف مشخص حزب توده ايران در شرايط انقلابي كنوني و كوشش براي مقاله نويسي هايي كه در پايان بدون شعار و خواست مشخص پايان مي يابند، علت ايجاد شدن ”شنيدن“ها و غيره است و نه برعكس.
    به اين وضع كه با سرشت انقلابي حزب توده ايران در تضاد است، بايد پايان داده شود. آيا رفقاي عزيز هيئت تحريريه نويدنو به اين نكته نيز مي انديشند؟ آيا جز شفاف سازي در وضع پنهان شده پشت سكوت غيرضرور و غيرمستدل راه حلي ديگر وجود دارد؟ آيا پاسخي به اين پرسش خواهيد داد؟
    آيا رفقاي هيئت تحريريه نويدنو مي تواند موضع رفيق عزيز اميد را در ابرازنظر امروزش مورد تاييد قرار دهند و براي سازماندهي يك نبرد سالم درون حزبي گام هاي اساسي را بردارند؟ آيا «ويژه» نبودن «آشنايي با رفيق نويد شمالي و ديگر مسئولين حزب توده ايران» به معناي مورد پرسش قرار دادن وظيفه هيئت تحريريه نويدنو در برابر مصالح عاليه حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران در شرايط بحراني كنوني است؟
    ٤ ارديبهشت ١٣٩٧ – ٢٤ آوريل ٢٠١٨

  4. سیامک

    زمان زمان حساسی است. و اعضای حزب توانستند تاکنون پرچم حزب را افراشته دارند ولی وظیفه کنونی با توجه به سرعت و عمق حوادث بدون شرکت ارتش ذخیره توده ای ها نمی تواند به خوبی گذشته انجام شود و به سرنوشت بدی دچار خواهد شد. تا دیر نشده باید روند گفتگو را شروع و تسریع کرد و در این میان نقش میانجی گری “نویدنو” مهم است.
    باید “نویدنو” وظیفه تاریخی خود را بشناسد و به آن عمل کند. نمی توان دیگر گفتگو را به روز مبادا سپرد. باید دست به کار شد. زمینه های عینی و ذهنی گفتگو میان توده ای ها آماده است. حزب به آن اندازه بلوغت سیاسی دارد که بتواند با الویت دادن به آینده جنبش و رهبری طبقه کارگر در آن با موفقیت بیشتر توده ای های پراکنده را در زیر چتر مطمئن خود گردآوری کند. در این راه همه توده ای ها به کمک رفیقان ما در “نویدنو” نیاز دارند.
    “نویدنو” در گذشته نشان داده است و همچنان نشان می دهد که توانایی انجام این کار را دارد. “نویدنو” هم مقاله های رفیق عاصمی را انتشار داده است و هم مقاله های رفیق مطلب زاده و جوانرود و ادامه این کار می تواند پل ارتباطی ما شود.

    “ترا گريزان مى خواهم اى غزال تيزپايم، از جنگل چنگال وحوش ناميمون، ترا رميده مى
    خواهم، از مرداب نفرت بار و دل آزار، من رحم ها را بارور مى خواهم، به همان سان كه
    دست ها را در كار، و مغزها را در انديشه مدام”.(ا.ط)

پاسخ دادن به نویدنو لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *