1

سرچشمه ي واحد اوباشگريِ ترامپ و ديكتاتوريِ رژيم ولايي
از مالكيتِ «سلب مالكيت شدگان» دفاع كنيم!

سخن روز شماره: ۳۸ (۴ تیر ۱٣۹۷)

 هنگامي كه كارگران و معلمان و ديگر توده هاي مردم ميهن ما خواستار پايان بخشيدن بي چون و چرا به سياست اقتصاد سياسي امپرياليستي مي شوند كه سران جمهوري اسلامي در ايران آن را «اقتصاد اسلامي» مي نامند، ناشي از سرچشمه واحدي است كه دو شيوه ي اوباشگرانه و تروريستي اِعمال شده توسط ترامپ و رژيم ولايي عليه زحمتكشان و توده هاي مردم ميهن ما دارا است.

اين شيوه كه زنده ياد احسان طبري آن را به «تقلاي اوباشانة خرمگسي بر جدار شيشه» تشبيه مي كند، خود را در كاركرد و بيان امپرياليسم آمريكا و رژيم ديكتاتوري ولايي متبلور مي سازد. سياست «بردباري صفر درجه» كه دولت آمريكا خشونت تروريستي خود را عليه خانواده هاي مهاجر از مكزيك مي نامد و با جدا ساختن «٢٣٤٢ كودك از پدر و مادر آن ها در فاصله ي پنجم ماه مه تا ٩ ژوئن امسال به مورد اجرا گذاشته شده است» (جهان جوان، ٢٠ ژوئن ٢٠١٨)، نشان نقض تروريستيِ حقوق بشر و قوانين ايالات متحده ي آمريكا توسط دولت ترامپ است.

اتخاذ و اجراي چنين سياست داعش گونه را تنها حاكميتي مي تواند عملي سازد كه داراي ابزارهاي ترور عليه توده ي مردم است و آماده براي به كار بردن آن مي باشد. سياست «حكومت اسلامي» در عراق و سوريه عليه مردم بي دفاع كه با سر بريدن و شكم پاره خشونت برتري جويانه ضد انساني خود را عيان نمود، همان قدر چنين سياست تروريستي است كه سياست رژيم ولايي در «جمهوري اسلامي» ايران، سياستي تروريستي است كه عليه كارگران اعتصابي به كاربرده مي شود. پشت خونين از شلاق و زندان و قتل كارگران و معلمان براي دريافت دستمزد عقب افتاده، حكم زندان براي وكيل مدافع متهمان سياسي، تحميل ”قطره قطره مردن“ به زنداني سياسي كه از همه ي امكان هاي قانوني محروم است، چنين سياست تروريستي و غيرقانوني است كه حاكميت نظام سرمايه داري در ايرانِ «جمهوري اسلامي» به مورد اجرا مي گذارد.

نمونه دستگيري چندمين بار بانو نسرین ستوده، وكيل مدافع زندانيان سياسي و در روزهاي اخير دستگيري وکیل مدافع ديگر، بانو زینب طاهری به همين علت، تبلور سياست تروريستي و داعش گونه رژيم ديكتاتوري ولايي در ايران است. اين سياست تروريستي نشان اين امر، نشان اين واقعيت است كه براي مبارزان زنداني تنها حربه مبارزه عليه فشار تروريستي دولتي، اعتصاب غذا باقي مانده است كه بانو طاهری بلافاصله بعد از دستگيري با آن در زندان قرچک آغاز كرده است. مبارزه اي كه طبري آن را همانجا با استعاره ي زيباي «چنبره ي غوغاگر زنبور بر گرد گُل مينا» ترسيم مي كند.

 

اجراي سياست تروريستي حكومتي را نظام سرمايه داري دوران فروپاشي و افول براي حفظ سلطه ي خود ضروري مي داند. سردمداران آن اين ضرورت را از درون قانونمندي هستي اين نظام استثمارگر و غارتگر توجيه مي كنند. با اجراي قريب به چهار دهه سياست خصوصي سازي و آزادسازي نئوليبرال در جهان، سرمايه مالي به ثروت هاي سوداگرانه ي نجومي دست يافته است كه نتيجه گيري قانونمند از آن كه مي پندارند و اميدوار هستند، حل مساله ي ”مالكيت“ به سود  خود يك بار براي هميشه است.

در طول تاريخ همه ي نظام هاي غارتگر و استثمارگر برده داري و فئودالي نيز چنين پنداشته و چنين كرده اند. هرم ها در مصر، نمايشگاه و قتل گاه اسپارتاكوس ها، ”كلو سئوم“ در رم، گنبد ”زكستين“ در واتيكان و انواع ديگر چنين ساختمان ها كه در اوج قدرت و براي نمايش ثروت و موضع خداگونه ي حاكمان برپا شده است، همگي با طرح مساله يمالكيتبه سود طبقات حاكم و حل غارتگرانه آن به مورد اجرا گذاشته شده اند.

مالكيت برده دارانه بر هستي برده و يا مالكيت فئودالي بر دهقان وابسته به زمين، و اكنون مالكيت ”دمكراتيك“ بر سرنوشت برده ي روزمزد، از طريق برقراري مالكيت سرمايه دارانه بر ابزار توليد اجتماعي و زمين به مورد اجرا گذاشته مي شود و آن را ”خصوصي سازي“ مي نامند. نقض همه ي دستاوردهاي قانوني طبقه كارگر را با اجراي سياست ”آزاد سازي اقتصادي“ به مورد اجرا مي گذارند كه به ابزار كاركردي طبقات حاكم براي برقراري ”مالكيت“ بلا منازع سرمايه دارانه بر نيروي كار برده ي روزمزدِ امروزي بدل ساخته اند.

مانند گذشته ابزار جنگ و سركوب نظامي مورد استفاده قرار مي گيرد، اما سپس با قراردادهاي اسارت بار، سلطه ي بلامنازع بر ”مالكيت“ سرمايه مالي تحقق بخشيده مي شود كه با خريدن ثروت توده ها با عنوان ”خصوصي سازي“، به آن به اصطلاح قانونيت مي بخشند.

 

در برابر برنامه سلب مالكيت از مالك هاي واقعي، از توده هاي مردم، ماركس «سلب مالكيت از سلب مالكيت كنندگان» را قرار مي دهد و آن را وظيفه و رسالت تاريخي براي طبقه كارگر اعلام مي كند كه از مالكيت عمومي و مالكيت توده هاي مردم دفاع و حراست مي كند.

 

يورش سرمايه ي سوداگر امپرياليستي و متحدان داخلي آن را در ايران مي توان دوران ”باروك جديد“ نيز ناميد كه با به رخ كشيدن و به نمايش گذاشتن ثروت و قدرت حاكمان همراه است، و مي تواند براي انسان و بشريت با فاجعه هاي بزرگ نيز همراه باشد. از اين رو بايد سياست «مداراي صفر درجه» دولت ترامپ و سياست داعش گونه سركوبگرانه ي رژيم ديكتاتور ولايي را از درون قانونمندي رشد نظام استثمارگر و غارتگر سرمايه داري در جهان و ايران تعريف نمود و ابعاد ضد انساني و غيرقانوني آن را نشان داد و قابل درك ساخت.

بايد برنامه ي جايگزين در دفاع ازمالكيت عموميرا عليه آن به پرچم مبارزه عليه اين سياست تروريست دولتي بدل نمود.