عمده و غيرعمده چيست؟ «محظوريت امنيتى» ”راه‏توده“ از ”خصوصىسازى“ دفاع مىكند

image_pdfimage_print

مقاله شماره٣٩/١٣٨٧

متن ابراز نظر:

فروغ

آقا یا خانم «نویسندهٔ این سطور» به نظر می‌آید شما با خیلی از رویدادهای چندین سال اخیر در ارتباط با حزب توده ایران به خوبی و از نزدیک آشنا هستید و در نشست‌ها و گردهمایی های گوناگون شرکت یا حتی مسئولیت داشته‌اید. در نوشته‌های‌تان از اشخاص مختلف نام برده‌اید و خواست‌هایی را هم مطرح کرده‌اید. و همهٔ اینها نه از سوی عده‌ای یا گروهی یا سازمانی، بلکه از زبان و از طرف «نویسندهٔ این سطور» بیان می‌شود. در این صورت بجاست که بدون ابهام نام خود را در پای نوشته امضا کنید تا خوانندگان هم بدانند این ندای «وحدت طلبی» از آن کدام دست اندرکار حزبی سابق است. البته اگر محظوریت امنیتی دارید، پیشنهادم را پس می‌گیرم.

ابرازنظر علاقمند، خانم فروغ گرامى، و به‏ويژه تفاهمى كه در پايان سخن نشان داده شده است در ارتباط با «محضور امنيتى» كه مىتواند علت اعلام نكردن نام و وهويت “توده‏اىها” باشد، از سوى همه نظريه‏پردازان رعايت نمىشود. براى مثال ا. آذرنگ در تارنگاشت عدالت (٥ دى ١٣٨٧)، تحت عنوان “سخنى با رفيق فرهاد” بيش از دو صفحه مطلب مىنويسد، تا اثبات كند كه “توده‏اىها” كيست! در اين راه حتى ابايى هم ندارد كه همه سندهايى كه شايد به طور اتفاقى و يا برپايه روابط مبتنى بر اعتماد و يا از هر طريق ديگر كه بدست آورده است، را نيز به خدمت گيرد. خوب چه بايد كرد؟! شايد مجبور است! “توده‏اىها” مايل نيست، به اصطلاح، “نون و آب ‏كسى” را كساد كند. بگذار ا. آذرنگ دانسته يا ندانسته پرونده را قطورتر و قطورتر سازد.

عمده چيست؟

نكته‏اى كه اما پراهميت است و بايد آن را بكلى از برنامه پرونده‏سازى جدا ساخت، نياز عينى و واقعى علاقمندان توده‏اى و هواداران حزب است براى شناخت از گذشته. و اين حق آن‏هاست. حق مسلم و سازنده و خلاقى كه مىتواند كمكى باشد براى پايان بخشيدن به تشتت نظرى بر جنبش توده‏اى. تشتتى كه آن را به كناره روند نبرد اجتماعى رانده است. هشدار زنده‏ياد احسان طبرى را به خاطر آوريم: «ارانى گفت، در شطّى كه آن جنبنده تاريخ است، مشو زان قطره‏ها كاندر لجن‏ها بر كران مانند، بشو امواج خروشانى كه دايم در ميان مانند.» (ا. طبرى، “آن جاودان”).

«كنون از ماست پريدن، كنون برماست بگذشتن» (ا. طبرى، “فرسايش در خزان”، سروده زندان ١٣٦٥)

«من رحم‏ها را بارور مىخواهم، به همان سان كه دست‏ها را در كار، و مغزها را در انديشه مدام.» (ا. طبرى، “گريز”، سروده زندان ١٣٦٥)

تشتت حاكم بر جنبش توده‏اى، پديده‏اى ناآشنا براى توده‏اىهاست. برايشان قابل درك نيست، چگونه ممكن است، حزبى كه موازين و مواضع آن در فضاى انقلابى ايران آنچنان درخشيد كه در كوتاه‏ترين مدت به نيروى سياسى و معنوى راهبردى انقلاب بهمن تبديل شد. تنها نيرويى كه قادر بود راه تعميق و پيشرفت انقلاب را آن‏چنان عميق تشخيص و به‏طور علمى توضيح دهد، كه ارتجاع داخلى و جهانى جز با نابودى فيزيكى آن، كوچكترين شانس و امكانى براى حفظ موقعيت خود نديدند. چگونه ممكن است چنين نيروى توانمندى تا اين عمق، دچار تشتت نظرى گردد، و از آن پراهميت‏تر، چگونه مىتواند از اين گرداب ارتجاع ساخته خارج شود. عمده اين امر است.

عمده آنست كه جنبش توده‏اى و فرد فرد توده‏اىها بتوانند با تكيه به دانش و تجربه گذشته و مستند حزب توده ايران، جاى تاريخى حزب را بازيابند و نقش تاريخى خود را به‏مثابه يك مبارز توده‏اى در حزب توده ايران بيابند و ايفا كنند. طبرى اين وظيفه را در پيش‏گفتار بر “يادداشت‏ها و نوشته‏هاى فلسفى و اجتماعى” چنين برمىشمرد: «بهرصورت هر نسلى كه در مبارزه شركت مىكند، بايد دريافت و منش خود را از انطباق تئورى عام بر پراتيك به دست دهد، يا به‏عبارت ديگر، تجارب خود را جمع‏بندى كند. معناى سير تكاملى تئورىها و ژرفش در ماهيت‏هاى دمبدم تازه و عميق‏تر، جز اين نيست.»

عمل به اين وظيفه عمده است.

تا آغاز بحث صميمانه در جنبش توده‏اى، نام “توده‏اى” را مجاز دانيد. مطمئن باشيد، كه اين پنهان شدن در پشت ابهام نيست، تا پرده‏اى براى پوشش دادن به اشتباه‏هايى باشد كه «نگارنده اين سطور» نيز عليرغم پايدارى مداوم بر موازين و مواضع حزبى، باوجود اين در آن بىسهم نيست.

عمده را از غيرعمده جدا سازيم

جوانشير در كتاب “سيماى مردمى حزب توده ايران” كه پس از برگزارى پلنوم هفدهم كميته مركزى حزب در تهران  به رشته تحرير درآورد، قدرت تحليلى پيش گفته حزب توده ايران را چنين برمىشمرد: «تنها حزب توده ايران بود كه انقلاب را تا عمق آن درك كرد و زيروبم‏هاى آن را شناخت و شناساند. تنها حزب توده ايران بود كه در سال انقلابى ١٣٥٧ حوادث را با ديد علمى دنبال كرد، در آغاز پيروزى انقلاب (پلنوم شانزدهم كميته مركزى) تحليل كامل از آن به دست داد و جناح‏هاى مختلف شركت كننده در انقلاب و تشكيل دهند حاكميت پس از انقلاب را با دقت معرفى كرد، نيروهاى ترمزكننده و تسريع كننده انقلاب را از هم تميز داد و در اسناد شانزدهمين پلنوم كميته مركزى حزب توده ايران برنامه‏اى براى تكامل انقلاب ارائه داد.

دو سال پس از پيروزى انقلاب، حزب ما برنامه نوين خود را كه انعكاس درست مرحله كنونى تكامل انقلاب و امكانات رشد آنست، در هفدهمين پلنوم كميته مركزى به تصويب رسانيد. اسناد اين دو پلنوم و اسناد رسمى حزبى كه در طى سال‏هاى انقلابى ٦٠-٥٧ از طرف حزب ما منتشر شده و نمونه‏هاى درخشانى است از كاربرد دانش ماركسيستى- لنينيستى در دوره پرتلاطمى از تاريخ جامعه ايران. هيچ يك از اين اسناد خلق‏الساعه نيست، هيچ‏كدام از برنامه‏هاى ما ضدبرنامه‏هاى قبلى ما و جدا از آن نيست. دنباله آن‏ها و تكامل آن‏ها متناسب با تكامل جنبش و جامعه است.

اگر حزب ما طى چهل سال نبرد مداوم به آموختن انديشه‏هاى سوسياليسم علمى و تجربه‏هاى غنى جنبش كارگرى و ضدامپرياليستى ايران و جهان نپرداخته بود، اگر حزب ما در طول اين مدت مدام و بىوقفه به شناخت هرچه دقيق‏تر جامعه ايران همت نگماشته و براى كاربرد خلاق ماركسيسم- لنينيسم در اين جامعه كوشا نبود، هرگز به اين موفقيت‏ها دست نمىيافت.» (ص ٤٤-٤٣)

عمده آنست كه جنبش توده‏اى دوباره بتواند از اين طريق به وحدت نظرى و تحكيم سازمانى نايل شود، كه نظر و عمل خود را با اين تجربه غنى بسنجد. اين تجربه علمى و عملى چشم‏گير را دوباره محك سخن، نظر و عمل خود قرار دهد.

طرح پرسش درباره ضرورت مبارزه انقلابى با تشتت نظرى در جنبش توده‏اى و خواستار موضع‏گيرى شدن از همه توده‏اىها و به ويژه مسئولان درجه اول حزبى، رفيق گرامى على خاورى و محمد اميدوار و ديگران موجب آن شده است كه جو غيرتوده‏اى سكوت حاكم بر جنبش توده‏اى و توده‏اىها بشكند. اين پديده به خودى خود، پديده مثبتى است. هيچ دليل منطقى وجود ندارد، كه نتوانند توده‏اىها با يكديگر به بحث بنشينند، نظريات يكديگر را به نقد بكشند، درستى و نادرستى آن‏ها را نشان دهند، و از اين طريق زمينه نزديكى نظريات را بوجود آورند. با نگاه خصمانه سايت‏ها و نشريات يكديگر را خواندن و در بهترين حالت به پرخاشگويى پرداختن، نه ضرورى و نه شيوه‏اى توده‏اى است.

“خصوصىسازى” نسخه نوليبرال امپرياليستى

براى مثال، “توده‏اىها” سرمقاله‏هاى “راه‏توده” را مورد انتقاد قرار داده بود و تكرار مكرر مواضع “صلح‏طلبان” در حاكميت جمهورى اسلامى را عليه «جنگ‏طلبان» در همين حاكميت بىارتباط با ارزيابى مستقل توده‏اى از شرايط حاكم اعلام كرده بود. كوشش شده بود كه بحث از سطح توضيح مواضع بخشى از حاكميت سرمايه‏دارى عليه بخشى ديگر از آن، به بحث درباره ارزيابى توده‏اى، يعنى ارزيابى ماترياليسم تاريخى و ديالكتيكى از نظام سرمايه‏دارى حاكم بر ايران ارتقا يابد. از درون چنين بحثى، ارزيابى مستقل توده‏اى زايده مىشود.

در چنين بحثى، ازجمله بايد جنبش توده‏اى و حزب توده ايران به پرسش درباره “متحدان لحظه كنونى” كيانند، پاسخ دهد. چنين پاسخى مىتواند تنها پس از روشن شدن ارزيابى مستقل حزب توده ايران ارايه گردد. تنها در چنين شرايط و سطح رشد بحث در درون جنبش توده‏اى است، كه حزب توده ايران مىتواند مواضع خود را در برابر اين يا آن بخش از قشربندى در حاكميت، ازجمله در مسئله انتخابات آينده رياست جمهورى، روشن سازد و آن را اعلام كند.

بدون وفادارى به اين اسلوب انديشه و تحليل ماركسيست- لنينيستى، نه تنها نتيجه مشتركى از بحث‏ها در جنبش توده‏اى حاصل نمىشود، كه برعكس، عملاً هر “شقه” حزب به دنباله‏روى سياست يك بخش از قشرهاى سرمايه‏دار حاكم بر ايران و يا در اپوزيسيون تبديل شده و سياست مستقل توده‏اى دفن و فراموش مىشود.

در شماره اخير “راه‏توده” (شماره ٢١٠، ٥ بهمن ١٣٨٧) به نظر مىرسد مىتوان به اولين نتيجه از اين برخورد انتقادى كه با به كار گرفتن اسلوب شناخته شده حزب توده ايران انجام شده بود، اشاره نمود. نويسنده به بحث نظرى با «فعالان چپ داخل و خارج از كشور» مىپردازد درباره ضرورت تفاوت قايل شدن بين آن‏هايى كه به خاطر مبارزه با دولت بزرگ و هول‏انگيز كه بر همه شئون اقتصادى- اجتماعى سايه افكنده است، خواستار «خصوصىسازى» بخش دولتى اقتصاد هستند، از افرادى كه با اهداف ديگرى چنين سياستى را دنبال مىكنند.

به عبارت ديگر نويسنده سرمقاله مىخواهد به درستى خطر دستگاه مافيايى نظام سرمايه‏دارى دولتى را گوشزد كند، كه همانند يك اختاپوس اقتصادى- نظامى حلقوم جامعه را مىفشارد. امرى كه مىتوان آن را با اسناد متعدد نيز به اثبات رساند. درواقع بحث بر سر آن «نيروهاى ترمزكننده … انقلاب» است كه جوانشير شناخت از آن‏ها را در اسناد پلنوم هفدهم برمىشمرد. نيروهايى كه توانستند گام به گام مضمون انقلاب مردمى و ضدامپرياليستى را ازبين برده و با سركوب و پايمال نمودن دستاوردهاى آزاديخواهانه انقلاب، يعنى با برقرارى خفقان و جنايت و … شرايط غارت مافيايى و رانت‏خوارانه خود را برقرار ساخته و اكنون با يكديگر بر سر سهم خود از تقسيم بخش دولتى اقتصاد، ضمن توافق براى بلعيدن آن، به دعوا مشغولند.

ظاهراً نويسنده سرمقاله “راه‏توده” مىپندارد، كه با خصوصىسازى بخش دولتى اقتصاد، دولت كوچك و ضعيف شده و به حاكميت آختاپوسى قشرهاى «جنگ‏طلب» پايان داده خواهد شد. با چنين برداشتى نمىتوان موافقت داشت.

١- «دولت كوچك»، يكى از نكات برنامه نوليبرال امپرياليستى است. نام كامل اين برنامه، “خصوصى و آزادسازى اقتصادى” است. مفهوم مقوله “آزادسازى اقتصادى”، برداشتن هر نوع قانون دست و پا گير براى “آزادى” سرمايه و در وحله نخست، سرمايه‏مالى امپرياليستى است. فروپاشى نظام مالى ناشى از اين “آزادسازى اقتصادى”  – كه در مقاله “راه‏توده” طرح نمىشود –   در سطح جهانى، حتى سردمداران كشورهاى امپرياليستى را بر آن داشته است، با وضع قوانين به اين “آزادى بىبندوبار بازار پول” پايان دهند. برخى از بانك‏ها و هم بخش‏هايى از صنايع توليدى را در اين كشورها دوباره به مالكيت اجتماعى منتقل نموده‏اند.

٢- «دولت كوچك»، برخلاف تصور فوق، كوچك شدن دستگاه كنترل و سركوب آن نيست. تشديد قوانين كنترل دولتى در كشورهاى سرمايه‏دارى، كه آخرين آن كنترل مخفى كمپيوترهاى شخصى افراد است، يعنى كنترل پست و … مردم، يعنى برقرار ساختن حاكميت “بيگ برودئر” و قيم نامرعى مردم، بيان اين واقعيت است كه «دولت كوچك» تنها پرده ساترى براى نسخه نوليبرال امپرياليستى و تشديد كنترل و خفقان براى مردم مىباشد.

٣- خصوصىسازى، سرمايه‏گذارى جديد نيست. بلعيدن سهام در بورس، سرمايه‏گذارى به منظور ايجاد ساختن اشتغال نيست. غارتگران ثروت‏هاى مردم مدعى هستند كه با خصوصى و آزادسازى اقتصادى، اقتصاد كشور به جريان مىافتد و با ايجاد فرصت‏هاى اشتغال، بيكارى از بين مىرود. اين هر دو ادعايى دروغين و كذب مطلق است. براى ايجاد فرصت اشتغال جديد و توسعه وضع اقتصادى، بايد عرصه جديدى از رشته‏هاى توليدى و يا خدماتى براه انداخته شود و عرصه‏هاى موجود توسعه داده شود. به اين منظور بايد به سرمايه‏هاى داخلى براى شركت در عرصه تعيين شده در برنامه اقتصاد ملى و دموكراتيك، و با هدف توسعه توليد داخلى، امكان و اعتبار داده شود. در اين زمينه در مقاله شماره ٣٧، “انتخابات دوره دهم رياست جمهورى و برنامه اقتصاد ملى و دموكراتيك” نكات برنامه‏اى مطرح شده‏اند، كه خواننده علاقمند به آن رجوع داده مىشود.

٤- در ارتباط با مقوله «دولت كوچك» در چارچوب تحميل اجراى نسخه نوليبرال امپرياليستى به كشورهاى پيرامونى، نكته پراهميت ديگرى نيز بايد مورد توجه قرار گيرد.

“آزادسازى اقتصادى” به معناى ملغا ساختن قوانين ملى براى مثال در ارتباط با حفاظت از توليدات داخلى مىباشد. “تجارت آزاد” به معناى برطرف ساختن كليه محدوديت‏هاى گمركى براى ورود كالاهاى خارجى مىباشد كه نه تنها به نابودى توليدات داخلى مىانجامد، بلكه با ايجاد و تقويت عنصر وابستگى به اقتصاد جهانى، نقش سرمايه‏دارى تجارى متحد سرمايه مالى امپرياليستى را تقويت مىكند.

در دورانى كه يورش استعمارى نوليبرالى به كشورهاى پيرامونى و غارت نواستعمارى ثروت‏ها و منابع زيرزمينى و انسانى آن‏ها در سرلوحه برنامه استراتژيكى نظامى- سياسى كشورهاى امپرياليستى و در راس آن امپرياليسم آمريكا قرار دارد، تن دادن به برنامه امپرياليستى “خصوصى و آزادسازى اقتصادى” اقدامى بشدت ضدملى و ضدمردمى است.

وحدت ديالكتيكى مبارزه براى آزادى و اقتصاد ملى و دموكراتيك

در نوشته‏هاى متفاوتى “توده‏اىها” نشان داد كه وحدت ديالكتيكى مبارزه براى آزادىهاى دموكراتيك، در مركز آن اصل ٢٦ قانون اساسى و مبارزه براى يك اقتصاد ملى و دمكراتيك برپايه اصل ٤٤ قانون اساسى و اصول ديگر آن مثلاً در ارتباط با بازرگانى خارجى، سياست پولى و غيره كشور، براى دوران كنونى پيش‏شرط سياست توده‏اى مىباشد. سياستى كه جوانشير در كتاب پيش گفته تحت عنوان «پيوند گسست ناپذير وظايف دموكراتيك و سوسياليستى حزب توده ايران» برمىشمرد و درستى تئوريك آن و همچنين نتايج موفقيت‏آميز آن را در جريان انقلاب بهمن ٥٧ مستند ساخته و به اثبات مىرساند و در ارتباط با پيروزى انقلاب بهمن مىگويد: «امروز پس از گذشت چهل سال [از بنيان‏گذارى و مبارزات حزب توده ايران] كه انقلاب پيروز شده به خوبى مىتوان ديد [كه] شعارهاى اصلى اين انقلاب در خطوط كلى همانهاست كه حزب ما چهل سال پيش اعلام كرد …» (همانجا ص ٤٣)

نظرياتى كه ميرحسين موسوى در مصاحبه‏هاى اخيرش درباره آزادى و توسعه بيان داشته است را بايد توجه به ديالكتيك پيش‏گفته در دو عرصه هستى اجتماعى ايران از ديد اين نيروها ارزيابى كرد. روشنى در شناخت و صراحت در بيان مواضع بدون ترديد مىتواند راهگشاى جنبش براى به ثمررساندن اهداف انقلاب مردمى و ملى بهمن ٥٧ باشد.

بررسى همه جانبه برداشت و توضيحات سرمقاله اخير “راه‏توده” در دفاع از “خصوصىسازى” هدف سطور كنونى نيست و بايد آن را در جاى خود انجام داد. اشاره به اين نكته اما در اينجا ضرورى به نظر مىرسد، كه مبارزه با «دولت بزرگ» نزد نظريه‏پردازان ايرانى، جديد نيست. براى مثال در سال ١٣٨٤ كتابى تحت عنوان “هگل يا ماركس، نقدى بر جريان روشنفكرى ايران” در انتشارات نقد فرهنگ به قلم “بيژن عبداكريمى و محمد قاضى” انتشار يافت. در اين كتاب ازجمله به مسئله مبارزه با «دولت بزرگ» به طور مفصل پرداخته شده است و نظريات مشابهى با آنچه در مقاله “راه‏توده” عنوان شده است، ارايه گشته. “توده‏اىها” دراين‏باره بازهم صحبت خواهد كرد و به بررسى مواضع كتاب و مقاله حاضر بازخواهد گشت.

نكته‏اى كه در اينجا بايد به آن اشاره شود، اين نكته است كه نظريات مطرح شده در كتاب “هگل يا ماركس …”، «الگوى به عاريه گرفته شده» از نظريات “مكتب فرانكفورت” مىباشد. درباره نظريات اين مكتب اخيراً رساله‏اى در “توده‏اىها” منتشر شد.

بيژن عبدالكريمى و محمد قاضى در اثر خود و برخلاف ظاهر كتاب و ادعاهاى مطرح شده در آن، بهيچ‏وجه تحليلى مشخص از شرايط ايران ٢٦ سال پس از انقلاب بهمن ارايه نمىدهند، بلكه مىكوشند به‏منظور ارايه راه‏حل‏ها و راهكارهايى در خدمت حفظ وضع موجود، به‏طور هدفمند ايدئولوژى سوسيال دموكراسى راست اروپايى را به عاريه بگيرند. پيشنهاد‏هايى كه مطرح مىسازند، جملگى از نسخه نوليبرال جهانىسازى امپرياليستى اقتباس شده است.

نقل قول از طبرى در مقاله “راه‏توده” كه انتقال يك به يك و غيرتاريخى نظريات احسان طبرى در ارزيابى از شرايط دوران سلطنت در سال ١٣٥٤ مىباشد، نيز نافذ نيست. مقايسه مكانيكى آن دوران با شرايط پس از پيروزى انقلاب بزرگ بهمن و دستاوردهاى آن و به‏ويژه نتيجه‏گيرى غيرتاريخى و غيرانتقادى براى وظايف امروز در مبارزات اجتماعى- طبقاتى، قابل پذيرش نيست.

هدف از اين سطور در ارتباط با بهره‏گرفتن از ابرازنظر خانم گرامى فروغ، اشاره و تكيه به ضرورت شروع بحث صميمانه بين توده‏اىها مىباشد. تا با توجه به ارثيه علمى و غنى و تجربه بىهمتاى حزب توده ايران، دوباره اسلوب تحليلى و انديشه توده‏اى جاى خود را بيابد و جنبش توده‏اى بتواند به تشتت غيرطبيعى نظرى، تشتتى كه با ذاّت جنبش توده‏اى در تضاد است و ادامه آن تنها به سود «سرمايه‏گذارى» ارتجاع داخلى و خارجى است، پايان بخشد.

ازاين‏رو دوست داشتنى بود اگر خانم گرامى فروغ و يا هر علاقمند ديگر، جمله‏اى بر نوشته خود مىافزود و يا بيافزايد، كه آيا مبارزه انقلابى با تشتت نظرى در جنبش توده‏اى را ضرورى ارزيابى مىكند؟ و اگر چنين است، كه ترديدى در آن نيست كه چنين مىانديشد، پيشنهاد مشخص خود را براى چگونگى سازمان دادن آن نيز اعلام كند.

درخواست و تمنايى كه “توده‏اىها” از همه توده‏اىها و به ويژه از رفقاى مسئول حزبى نيز دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *