سخن روز شماره ۲۹
( ۲۱ امرداد ۱۳۹۸ – ۱۲ آگوست ۲۰۱۹)
در ایرانِ جمهوری اسلامی مرسوم شده است به نظریه پردازانِ در خدمت رژیم ولایی عنوان دکترا نیز اهدا شود. آن را نشان ارزشمندی مضمون نوشتارها و فعالیتهای فرهنگی- تخصصی آنان می دانند. به این منظور آنها باید به تنظیم دانشنامه هایی برای دریافت تز دکترا بپردازند. نمونهای از مشتِ توخالیِ خروار را میتوان در نوشتاری یافت که با عنوان تفاوتهای حزب توده ایران و حزب چپ ایران (فدائیان خلق) اخیراً در سایت ٬٬به پیش٬٬ انتشار یافته است.
البته هنوز روشن نشده است که تحقیقاتِ کنونی اسماعیل ص که آن را با درجه «باور من» مزین ساخته است، اولین تز دکترای او را تشکیل می دهد. احتمال داده میشود که حرفهای این چنانی مدت هاست از این مرحله تز دکترا گذشته و او برای درجات بالاتری از ترقیات تحقیقاتی خیز برداشته باشد.
وظیفه ی این سطور پرداختن با مضمون مطالب نگاشته شده نیست که ارزیابی دقیقی از آن در نامه مردم، ارگان مرکزی حزب توده ایران در ۱۴ مرداد ۱۳۹۸ انتشار یافته است و گفتنی ها، گفته شده است. وظیفه این سطور پاسخ به این پرسش است که علت نگارش چنین مقایسههایی چیست؟ مقایسههایی که نه تنها غیردقیق و هدفمند است که مقاله ی نامه مردم نشان می دهد، بلکه همچنین از نگرانی ای سرشار است که مایه خشنودی مبارزان تودهای است.
اسماعیل ص میکوشد نگرانی خود را با دو ٬٬تـز٬٬ پوشش دهد. یکی خشنودی خود است از مشی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، و دیگری توصیه او به حزب توده ایران که با پیروی از مشی حزب چپ ایران، جایی در صف آن برای خود بگشاید!؟
مضمون هر دو تز، نگرانی است که رژیم ولایی را با رشد مبارزات کارگری فراگرفته است. بی خردان، آنچنان هم بی خرد نیستند که در ظاهر امر دیده می شود. آنها هم خطرات در افق را می بینند، اما از آنجا که تا گوشت و پوست و استخوان خود به وابستگی اقتصادی به اقتصاد سیاسی امپریالیستی تن داده اند، میدانند که راه بازگشت را خود به سوی مردم به روی خود بسته اند. میدانند که به آنچنان وابسته ی اقتصادی به اقتصاد امپریالیستی بدل شدهاند که با امید به سرآب ادامه حیات خود، چارهای نیز ندارند وابستگی سیاسی را نیز بپذیرند و به مذاکرات با امپریالیسم که آن را کشنده نیز ارزیابی می کنند، تن دهند.
آری چنین است سرنوشت همه ی آنهایی که به خلق پشت می کنند، آزادیها و حقوق اجتماعی مردم را پایمال میکنند و در مرداب وابستگی فرو می روند. پیش از این چیزی در این زمینه نباید گفت.
آنچه اما نمیتوان درباره ی آن سکوت نمود، باز میگردد به خشنودی آقای اسماعیل ص از کارکرد حزب چپ ایران (فدائیان خلق) است و توصیه ای که به حرب توده ایران برای پیروی از خط مشی این حزب می کند.
آن طور که در مقاله ی دستاورد نخستین کنگره ی حزب چپ ایران اشاره شد، حزب چپ ایران با نفی وجود نبرد طبقاتی در ایران، که به معنای چشم بستن غیرمستدلی است به مضمون نبرد زحمتکشان یدی و فکری و بازنشستگان، زنان و جوانان و دیگران در نبرد کنونی که خواستار گذار از اقتصاد سیاسی دیکته شده امپریالیسم هستند، هدف مرحله مبارزاتی خود را برپایی «جمهوری سکولار و دمکراتیک» محدود می کند. به عبارت دیگر، حزب چپ ایران (فدائیان خلق) درباره ی مرکزی ترین خواست مبارزان در ایران، اصلاً و مطلقاً نظری ابراز نمی کند! با سکوت درباره ی خواست پایان دادن بهخصوصی سازی اقتصادی که به شعار عمومی زحمتکشان، دانشجویان و دیگر لایههای میهن دوست بدل شده است، نشان میدهد که سیاستی را دنبال میکند که ظاهراً دیکتاتوری حاکم که وظیفه ی آن تحمیل این اقتصاد سیاسی به مردم میهن ماست، با چنین سیاستی مشکلی ندارد! توصیه به حزب توده ایران در این صف جای مناسبی برای خود دست و پا کند توسط اسماعیل ص، در تأیید این ارزیابی و در تایید نیاز دیکتاتوری است.
رژیم دیکتاتوری میداند چنین سیاسی قادر نخواهد بود زحمتکشان را تجهیز کرده و در طول زمان سازمان دهد و لذا برای بقایش بی خطر است. وعدههایی که میتواند برای گشودن امکان حضور این اندیشه بدهد، ناشی از چنین برداشتی نزد ارتجاع حاکم داخلی و متحدان خارجی آن است. آن هنگام هم که غلیان و یورش توده ها همانند بهار عربی در ایران هم فرارسد، امیدوار است، راه حلی از انواع مصری، سودانی و امثال آن بیابد. جدل در سودان بر سر حتی شرکت صوری مردم در حاکمیت نیز از شانس کمی برخوردار است! ابزار سرکوب و کشتار دست نخورده باقی می ماند.
بدین ترتیب، امیدواری دشمن طبقاتی در این نکته فشرده شده است، که جنبش ترقی خواهی میهن ما که باید از دالان نبرد ضد دیکتاتوری بگذرد، با نیافتن مضمونی فراتر از پایان دادن به «رانت خواری» که ضروری است، ولی خرده ریزی است بی خطر، در زیرمجموعه ی نظام سرمایه داری وابسته به اقتصاد جهانی امپریالیستی، باقی بماند. زیرا زیر مجموعهای است در نظام اقتصاد امپریالیستی که «رانت خوار» ترین رانت خوار است و رشوه گیر ترین رشوه گیر است.
انتظار ارتجاع داخلی و خارجی از اپوزیسیون چپ ایران آن است که با پرداختن به خرده ریز ها خود را مشغول سازد. در برابر نظام سرمایه داری سکوت کند که مادر همه ی بدبختیهای کنونی، مادر تعمیق بحران فزاینده ی اقتصادی- اجتماعی در ایران است. مطمئن باشیم که در شرایط کنونی، ارتجاع داخلی و متحدان خارجی آن هیچ چیز دیگری از طیف چپ مبارزان ضد دیکتاتوری در ایران ندارند! به آن تن ندهیم!