سخن روز شماره: ۷ ( ۲۷ فروردین ۱٣۹۷ )
جايگاه تاريخي حزب طبقه كارگر، در ايران حزب توده ايران، از واقعيت عيني طبقاتي بودن نظام سرمايهداري ناشي مي شود. استقلال سياست طبقاتي حزب توده ايران، از واقعيت عيني نبرد طبقاتي جاري در ايرانناشي مي شود.
آگاهي اجتماعي در حزب توده ايران درباره ي كليت هستي اجتماعي و نبرد طبقاتي جاري در ايران مبتني استبر جامعه شناختي ماركسيستي كه اسلوب آن ديالكتيك ماترياليستي است. اين تئوري شناخت علمي اهرم شناختاز تاريخ و وظايف در برابر هر نسل است. اين اهرم يگانه و جايگزين ناپذير است.
وجود برداشت هاي متفاوت سياسي از شرايط در جامعه كنوني ايران، آن هنگام سودمند و كمك است كه قادرباشد سويه هاي متفاوت واقعيت را به كمك زاويه ديد هر مبارزي بنماياند و همه جانبه تر نشان دهد و بشناساند،تا ارزيابي از واقعيت كامل تر شود.
از اين رو بايد بر سر اسلوب شناخت، توافق كامل و بلاترديد ميان توده اي ها برقرار باشد. اين محك تشخيصموضع توده اي از غيرتوده اي است.
بر اين پايه است كه بيان شفاف رفيق عزيز ا. اميد در ابرازنظر اخيرش به مقاله ي رفيق عزيز سيامك، شاديبرانگيز است هنگامي كه مي نويسد «پايه هاي وحدت ايدئولوژيك حزب توده ايران آن قدر تنومند و نيرومندبوده و هست كه بتوانيم ادعا كنيم در ميان اكثريت قاطع رفقاي توده ي وحدت ايدئولوژيك برقرار است ..».
رفيق عزيز اميد به درستي «تفاوت در نگرش به صحنه تحولات سياسي جامعه» را در بخش دوم جمله ي خوددرواقع به مثابه نشان تاييد تنومندي و صلابت انديشه ي نظري– تئوريك حزب طبقه كارگر مطرح مي سازد وآن را ناشي از زاويه «نگرش به صحنه تحولات سياسي جامعه» ارزيابي مي كند.
بر اين پايه است كه بايد توافق بر سر پذيرش ضرورت برنامه ي مستقل طبقاتي حزب توده ايران به عنواندستوركار براي گفتگو به منظور ايجاد وحدت نظري و سازماني توده اي ها و در حزب طبقه ي كارگر ايرانمورد تاييد شركت كنندگان در بحث باشد. با توافق بر سر اين نكته مي تواند بحث درباره ي جايگاه برداشتهاي مشخص متفاوت در انديشه عملي گردد.
البته مي توانند و بايد رفقاي توده اي و هوادار با «حفظ ديدگاه هاي فعلي خود» در بحث شركت كنند. با روشنشدن دستور كار براي گفتگو، اين رفقا ارتباط «ديدگاه» خود را با دستوركار برقرار خواهند كرد. آن را مستدلخواهند نمود. ارتباط آن را با برداشت نظري– تئوريك ماركسيستي– لنينيستي توده اي ها و حزب توده ايراننشان خواهند داد. آيا به طور مشخص «ميدان وسيع تر و گسترده تري» براي ايجاد يگانگي مي توان نشانداد؟
به نمونه ي ديگري در همين باب بنگريم. حزب توده ايران آمادگي خود را براي همكاري با حزب چپ پايهريخته شده در هفته هاي اخير، در چارچوب نبرد مشترك اتحادي– دمكراتيك در جامعه اعلام كرده است. حزببدون ترديد با تمام توان براي نزديكي و فعاليت مشترك انقلابي با حزب جديد خواهد كوشيد.
اين موضع شفاف و قاطع حزب توده ايران در هماهنگي كامل است با نفي قاطع وحدت با اين حزب و يا با هرجريان ديگر كه بر مبناي انديشه ي ماركسيستي قرار نداشته باشد. اين موضع ها درست و مطابق با انديشه تودهاي و اسلوب شناخت ديالكتيكي از واقعيت است كه نماينده ي حزب توده ايران آن را در نشست مطرح ساختهاست. زيرا نشان ضرورت حفظ جايگاه تاريخي دفاع، جانبداري و شركت فعال در نبرد طبقاتي طبقه كارگر درايران است از موضع جامعه شناختي علمي.
اين اصل در ارتباط با رابطه با توده اي هايي كه آن “اقليت غيرقاطع” را در نظر رفيق عزيز اميد تشكيل ميدهند نيز صدق مي كند. بايد با همه ي اين رفقا در رابطه اي صميمانه و عميق در ارتباط و گفتگو بود و پلهاي ضروري را براي شناخت از انديشه و اسلوب ماركسيستي– لنينيستي توسط اين رفقا فراهم ساخت.
به اين منظور مي توان پيشنهاد تكنيكي رفيق عزيز اميد را براي برپايي ستون خاصي در اين زمينه در توده ايها در كنار پيشنهادهاي رفيق عزيز سيامك مثبت ارزيابي نمود. به طور قطع پيشنهاد رفيق عزيز آرش كهدعوت كميته مركزي حزب توده ايران را اطلاع داده است، نمونه اي ديگر از اشكال ممكن است كه مي تواندهمزمان نيز عملي گردد. جايگاه مركزي حزب توده ايران در سازماندهي وظيفه ي پيش رو ترديدناپذير است.
همان طور كه رفيق سيامك در مقاله ي اخير برجسته مي سازد، بحث ها بايد داراي دستوركار مشخصي باشدتا نيرو و زمان به هدر نرود. به نظر مي رسد كه اين دستور كار با توجه به نكات ذكر شده در بالا، پاسخ بهپرسش درباره ي ضرورت استقلال سياست طبقاتي حزب توده ايران و مضمون آن براي شرايط كنوني درايران است.
در ارتباط با اطلاعي كه فرخ نگهدار انتشار داده است و به ابرازنظر جديد رفيق عزيز اميد نيز راه يافته، ميتوان نكته ي زير را طرح نمود، زيرا پلي است براي درك ضرورت توافق بر سر دستور كار براي بحث.
اگر بتوان انتقادي به شركت نمايندي حزب توده ايران در كنگره ي مشترك فداييان بيان نمود، به علت «حتيچند ماه ديركرد» اطلاع از آن نيست كه رفيق عزيز آرش آن را در ابرازنظر اخيرش مطرح مي سازد، بلكهانتقاد به علت نبود بحث و گفتگو در اين باره با توده هاي حزبي و هواداران حزب است. سكوت درباره يموضع گيري حزب كه بايد موضع گيري اي جاافتاده و پا قرص كرده باشد، نمي تواند تنها ميان چند رفيقتحقق يابد.
ضرورت كار و انديشه ورزي جمعي در اين زمينه و موارد مشابه از اين واقعيت ناشي مي شود كه مي توان وبايد اين امكان ها را وسيله و پل براي ارتقاي برداشت جمعي از وظيفه ي دفاع از جايگاه تاريخي حزب تودهايران بدل نمود! اين امر ممكن نيست، مگر آن كه آن را به هنگام به موضوع بحث و گفتگو براي ارتقاي آگاهيجمعي تبديل نمود كه زنده ياد رفيق هوشنگ ناظمي در “ماترياليسم تاريخي” مي آموزد و از آن در نوشتاريديگر نقل شد.
انتقاد، به اسلوب سكوت حاكم بر حزب است، آنجا كه هنگام بحث خلاق و فعال و روشنگرانه است، تا سياستعلمي حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران نه تنها توسط آن حداقل غير قاطعِ مورد نظر رفيق عزيزاميد، بلكه به ويژه توسط آن هايي كه در سالن نشست براي برپايي حزب چپ جديد حضور دارند نيز شناخته ودرك شود! «بايد بي وقفه ميان مردم بود» كه رفيق عزيز ناهيد آن را راه «پژواك فريادها و دردها» مي نامد وضرورت آن را خاطر نشان مي سازد.
آيا نماينده ي حزب توده ايران در اين نشست، ارزيابي نظري حزب توده ايران را از گام اين رفقا مورد بررسيقرار داده است كه در گذشته نزديك ترين گردان چپ به حزب توده ايران بودند و پل هاي منطقي و عاطفيبسياري حزب طبقه كارگر ايران را با آن ها مربوط ساخته است؟ آيا در توضيح ضرورت پايبندي اين رفقا بهمواضع مدافعان طبقه كارگر ايران و ضرورت دفاع از منافع طبقه كارگر كه از منافع كل مردم ميهن ما دفاعمي كند، در سخنراني سخني به ميان آورده شده است؟
آيا ضرورت توجه و طرح اين جنبه ها در برخورد انتقادي به پديده زايش يك جريان حزبي چپ در ايران نميتوانست در بحث هاي پيش از شركت در نشست در كلن، در بحث و گفتگوها در حزب و يا با هواداران آنپديدار شود و به نطق نماينده ي [گويا] تام الاختيار كه با خبر شدن از نظراتش چند ماه ديرتر نيز تغييري بهوجود نمي آورد، افزوده گردد؟
عنوان “ديپلوماسي مخفي” اشاره به بي توجهي به اصل ارتباط زنده و مداوم با توده اي ها و هواداران است.بي استفاده گذاشتن امكان براي آموختن و آموزاندن متقابل است. مبارزه با گرايش حزب طبقه كارگر به سوياسلوب “كيش شخصيت” است كه پيامدهاي تلخ آن در طول تاريخ دردناك تر از آن است كه بايد در اين سطوربه آن پرداخت.
سخن ماركس و انگلس در مانيفست كمونيستي يك برنامه است، اسلوب است، كه بدون آن هويت تاريخي حزبتوده ايران عملاً نفي مي شود: «كمونيست ها شرم دارند نظر خود را از توده ها پنهان دارند!»
٢٧ فروردين ١٣٩٧ – ١٦ آوريل ٢٠١٨
شوری که از این کرانه بر می خیزد،
باغی است که پرُ جوانه بر می خیزد
آوازِ تو گر به جانِ ما بنشیند،
از هر طرفی ترانه بر می خیزد…
زنده یاد احسان طبری:
«بدان منگر که سرد و زرد در تابوتم. من سراپای قبیله ام.»
با انتشار نامه مردم شماره1049 مورخ27فروردین97 درصفحه11 مطلبی درقالب گزارش از”شرکت هیئت نمایندگی ک.م.ح.ت.ا درکنگره مشترک فدائیان” درج گردیده که درارتباط با بیانات رفیقِ سخنران، تنها این عبارتِ کوتاه آمده است که: “رفیق ناصر موذن، به نمایندگی از کمیته مرکزی حزب نخست پیام حزب را (پیام حزب به نیروهای ملی و آزادیخواه که در پلنوم بهمن ماه96 به تصویب کمیته مرکزی رسیده بود) به هیئت رئیسه ارائه کرد و سپس در سخنانی کوتاه، به دلیل تنگی وقت کنگره، ضمن اشاره به خطرجدی تجاوز به میهن مان ازسوی گروه کنونی زمامداران ایالات متحده، برضرورت اتحاد همه نیروهای مترقی وآزادی خواه میهن تاکید ورزید.”
بدین ترتیب، از مطالعه گزارش مزبور چنین استباط می شود که رفقای رهبری حزب بدون “پیام ویژه خطاب به حاضرین درکنگره وحدت فدائیان خلق”، بدلیل ضیق وقت و ناهماهنگی دست اندرکاران برگزاری کنگره، نماینده حزب درچند جمله خطر تجاوز امپریالیستی به میهن را متذکر شود.
درگزارش منعکس درنامه مردم برای انبوه مخاطبان و اعضا و هواداران حزب این توضیح یا استدلال به چشم نمی خورد که چرا حزب توده ایران، وحدت با تشکل نوبنیاد فدائیان خلق که (نام “حزب چپ ایران” را به یدک می کشد) را رد کرده ودرمقطع فعلی صرفا “مدافع همکاری و اتحاد عمل” با آنان است. البته رفقای علاقمند میتوانند دلیل آنرا (که عدم انطباق ایده سوسیال دمکراسیِ برگزیده فدائیان خلق با جهان بینی م.ل وسوسیالیسم علمی بعنوان پرچم ایدئولوژیک طبقه کارگراست)، با مراجعه به سایت “به پیش” ومطالعه اسناد و بیانیه های صادره دریابند.
علی الیحال، به امید دریافت توضیحات کامل تری درآینده، ازمطالعه گزارش مزبورخشنود شدم.
لینک گزارش:https://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/3885-1049-27-1-8