برگردان: آمادور نویدی
غزه: اگر بهما بد کردی، انتظار داری انتقام نگیریم؟
یکی از قدرتمندترین مکالمات ادبی و دراماتیک شکسپیر با سوداگر ونیز چنین است: «گمان مکن اگر ما را زخمی کنی، از بدنهایمان خون جاری نمیشود؟ ما را مسموم کنی، نمیمیریم؟ و یا اگر بهما بدی کنی، دست روی دست گذاشته و تلافی نمیکنیم؟» بنای امپریالیستی امروزی، که یهودیت– مسیحیت ساخت غرب را تحریف و جعل نموده، تغییری نمونه(پارادایم) در روابط جدید قدرت ایجاد است.
قدرتهای برتر و مسلط(هژمونیک) اروپایی از یهودیها تنفر داشتند و بهعنوان موجوداتی پست باآنها رفتار میکردند.. این تاریخ نهفقط به دوران تفتیش عقاید مسلمانها و یهودیها در اسپانیا، بلکه حتی فراتر از گذشته برمیگردد.
فرهنگ ضدسامی(که بهغلط یهودیستیزی خوانده میشود–م.) جزیی جداناپذیر از فرهنگ اروپای فئودالی و متعاقبا نیمهکاپیتالیستی اروپا بود. نظر بهاینکه این فرهنگ متعلق به طبقات حاکم است، «به این دلیل موجودست، زیرا که در آنجا خبری از آزادی نیست». جهت شستشوی مغزی توده های غرب، فرهنگ عدمآزادی به اذهان تلقین شده آنها تزریق شده است که از توجه به مشکلات و مسائل واقعی اقتصادی– اجتماعی منحرف شوند.
«همه فرهنگها در محرومیت جامعه شریکند، و موجودیت خود را فقط با بیعدالتی که قبلا در محیط تولید مرتکب شده اند، افزایش میدهند. »: آدور نو(۱)
سلسله مراتب صهیونیستی جهت منافع سیاسی خود، فرهنگ نفرت را (از غرب جمعی) وام گرفته است و از آن استفاده ابزاری میکند. صهیونیستها با تحریف حقایق، فرهنگ ضدسامی (بهغلط یهودیستیزی) را در میان تودههای غربی ایجاد نموده و به سطح بربریت گسترش داده، تا بهجای نازیها، مسلمانها را مقصر نشان دهند.
در تاریخ یهودیها، ملاقات حج الحسینی، فردی عاری از احساس با هیتلر بهعنوان نقطه عطفی معرفی میشود. نتانیاهو مدعیست که هیتلر پس از دیدار با وی هولوکاست نازیها را آغاز نمود. آیا ادعایی بزرگتر و مضحکتر از این در تاریخ وجود دارد؟
پوچی این بحث پیشنهاد میکند که این انباشت کاپیتالیست و فقدان تحقق آن نبود که طبقه کاپیتالیست بین المللی را به یک جنگ امپریالیستی جهانی کشاند که متعاقبا ۵۰ میلیون انسان، از جمله ۶ میلیون یهودی را بهکام مرگ کشاند، بلکه پوچگرایی(نیهلیسم) خانمانبرانداز نازی بود که یهودیها را از پروسه تولید بیرون انداخت، و آنها را پیش از کشتن غیرضروری دانست. سرشت متناقص این ادعا هنگامی افشاء شد که حتی در دوره «پروسه پوچگرایی»، یهودیها مجبور بودند که ارزش اضافی را نه فقط جهت زندگی خود، بلکه جهت حفظ تهیه کالا برای نازیها و وال استریت تولید نمایند.
یکی از کمپهای کار اجباری در آشویتس که مواد شیمیایی و محصولات دارویی برای آی. جی. فابین(I.G. Farben)، تولید میکرد ترکیبی از مجموعه شش شرکت، ازجمله بایر(Bayer)، خویچست(Hoechst)، آگفا(Agfa)، صنایع شیمیایی صنعتی عمومی(The General Chemical Industry)، و ویلرتر میر(Weiler-ter Meer)، بود، که توسط وال استریت، جنرال موتور(General Motors)، فورد(Ford) و بانک مورگان استنلی چیس(Morgan Stanley Chase Bank) تأمین مالی میشدند.
جهت مقابله با داستانسرایی صهیونیستها علیه مسلمانها، پیشتر در جایی نوشته ام که «کلمه گیتو»(ghetto) از ونیز(Venice)، جایی آمده است که یهودیها در مکانی منزوی تحت نگاه کینهجویانه گاردهای مسیحی نگهداری میشدند. «پوگرام»(Pogrom)- بهمعنای شورش یا انتقام آشکار– از زبان روسی گرفته شده است. بههرحال، کلمه گیتو فقط مختص به یهودیها نبود، بلکه برای همه جوامع «نامطلوب» بود، اما مانند کلمه «ضدسامی»( بهغلط یهودیستیزی)، بهعنوان پُرفروشترین کالا در انحصار طبقه حاکم صهیونیستی قرار گرفت.
«آسویتش« نه در فلسطین، بلکه در لهستان ُرخ داد، اما فلسطین جائیست که این پروسه توسط یهودیها علیه فلسطینبیها تکرار می شود. ستمگری اقلیتی که زمانی ضعیف و ناتوان بود بر اکثریتی بومی که بههمان اندازه ضعیف و ناتوان است».
هیتلر بدون جنگ نمیتوانست یهودیها را بکشد. هیتلر که رهبری انتخاب نشده و ذینفع از سخاوتمندی هیندنبرگ(Hindenburg)، کسی بود که وی را بهعنوان صدراعظم آلمان تعئین کرد، با تورمی وحشتناک و همراه با فلج اقتصادی و قروض گسترده، گروگان متفقین شده بود، بنابراین، هیتلریهودیهای طبقه پائین و متوسط را بهعنوان قربانیان مطلوب علت بحران اقتصادی آلمان نشان داد(درست همانکاری که دولتهای غربی امروزه، مهاجران و پناهندههای مسلمان را مسبب اوضاع بد اقتصادی خود میدانند– م)
هیتلر، طبقه متوسط آلمان را که در وضعیتی عالی زندگی میکردند، رها نمود. اما پیش از آن خاطرجمع شد که کل اعضای حزب کمونیست را که دومین حزب بزرگ آلمان بود قتلعام کند، و اطمینان حاصل کرد که یهودیهای ثروتمند، مانند بانکداران اوپنهیم(Oppenheim Bankers) از گزند مصون بمانند. بهعلاوه، تعداد زیادی سرباز، و ۷۷ افسر ارتش رایش سوم یهودی بودند و یا با یک یهودی ازدواج کرده بودند، که شامل «دو ژنرال، هشت سپهبد، پنج ارتشبد و ۲۳ سرهنگ میشد.(لس آنجلس تایمز، ۲۴ دسامبر ۱۹۹۶)(Los Angeles Times, 24/12/1996).
هیتلر، برخلاف بن گوریون(نام واقعی دیوید گرین) و نتانیاهو(نام واقعی بنزیون میلوکوفسکی)، هرگز از قبل نمیخواست که یهودیها را نسلکشی کند. هیتلر حتی پیشنهاد داد که حاضرست برای هر یهودی ۱۰۰۰ مارک و یک کشتی جهت ترک آلمان و استقرار به دمکراسیهای غربی ارائه دهد.
هیتلر در یکی از سخنرانیهایش شکایت کرد: «دمکراسیهای غربی ما را مطمئن ساختند: که نمیتوانند یهودیها را قبول کنند، مگراینکه آلمان حاضر باشد به آنها اجازه دهد تا بهعنوان مهاجر مقدار معینی سرمایه باخودشان حمل کنند». یکبار، ایشمن(Eichmann) به جویل براند(Joel Brand)، یکی از یهودیهای مجارستانیتبار، پیشنهاد نمود تا به آلمان کمک کند که صد هزار یهودی را با ده هزار کامیون با متفقین معامله پایاپای کند. اما این پیشنهاد از طرف– لرد موین(Lord Moyne, British) وزیر انگلیسی در امور خاورمیانه، رد شد.
موقعیکه هردو، آدورنو و هورکهایمر در سوگ دولت یهودیها بهعنوان «فرقه ای که در تئوری و عمل به نابودی خود تمایل دارند»، فرانز نیومن(Franz Neumann)، با حفظ موضع مارکسیستی خود، از آنها انتقاد نمود. وی اصرار داشت که شخص میتواند از ناسیونال سوسیالیسم گزارشی ارائه دهد، بدون اینکه به مسئله یهودیها نقشی محوری نسبت دهد. وی همچنین گفت که ناسیونال سوسیالیست از اصل ضدسامی(بهغلط ضدیهودی) بهعنوان مرام ایدئولوژیک محوری خود عقبنشینی نموده، و بر ارجحیت عوامل اقتصادی در فهم نظم کاپیتالیستی پافشاری میکرد.
یهودیهای معمولی به کنار، صهیونیستها، معتقدان به ایدئولوژی خون و خاک نازیها(Nazis’ Blut und Boden )، با هر دو نازیها و امپریالیسم انگلیس رابطه منحصربفردی برقرار کردند. بیانیه بالفور در أستانه انقلاب شوروی از راه رسید، وقتیکه قدرتهای غربی تصمیم گرفتند که دولتی در خطمقدم خاورمیانه علیه کمونیسم ایجاد نمایند. زیو جابوتینسکی(Ze’ev Jabotinsky)، یک صهیونیست راست افراطی و دوست موسولینی، آشکارا از نسلکشی در فلسطین حمایت نمود. موشه دایان(Moshe Dayan)، نخست وزیر آنزمان اسرائیل، و پدر نتانیاهو در میان شاگردها و حامیان وی بودند.
درست موقعیکه سازمان ملل تصمیم گفت فلسطین را تقسیم کند، ۵۲ درصد از بهترین سرزمینهای قابلکشت و شهرهای توسعه یافته را به ۶ درصد یهودیهای( مهاجر) و بقیه مناطق غالبا عقبمانده را به ۹۴ درصد فلسطینهای بومی داد، و بدینوسیله پروسه نسلکشی فلسطینیها طبق برنامهریزی آغا شد. سئوال اینست که: پس کجاست آن مناطق ۴۸ درصدی که برای فلسطینها درنظرگرفته شده بود، چونکه در آنزمان کرانه باختری و غزه بهترتیب، بخشهایی از سرزمینهای اردن و مصر بودند و نه فلسطین تاریخی؟
یهودیهای مهاجر(شهرکنشینان) بدون خشونت وحشیانه سیاست مستعمراتی نمیتوانند دوام بیاورد. بازماندگان نسلکشی جمعیتهای بومی در آمریکا، استرالیا، کانادا، زلاند نو و اکثر کشورهای آمریکای لاتین، این امر ( نابودی جمعیت بومی) را بخوبی درک میکنند. بنابراین، النکبه(فاجعه)– قتلعام و اخراج فلسطینیها از سرزمین بومی خود نه چیز جدیدی بود و نه بیتفاوتی آنها نسبت به اشغال سرزمین بومی، استثنایی بود. آنچیزیکه آنها(استعمارگران تا دندان مسلح) را شگفتزده کرده و میکند، مقاومت مسلحانه سازماندهی شده مردم مظلوم فلسطین است که نمیخواهد بمیرد.
آمریکا طی هشت ماه سعی کرد تا بهنادرست جنایتهای وحشتناک اسرائیل علیه فلسطینیه ارا انکار کند، اما اینک این جنایتها بر همگان آشکار و غیرقابل دفاع شده است. وزیر امور خارجه آمریکا، جان کربی(John Kirby)، با اعتراف به شباهت جنایاتهای جنگی آمریکا در عراق و افغانستان، جنگ و جنایتهای اسرائیل را توجیه نمود. ماتیو میلر(Mathew Miller)، به کشتار غیرنظامیها توسط اسرائیل اعتراف نمود، اما این امر را حق اسرائیل(بخوان صهیونیستها–م) دانست.
«هیچکسی بهخاطر گفتن حقایق فاجعهبار نمیمیرد، اما دیوار حاشا بلندست»: نیچه(Nietzsche).
ظهور فاشیسم را مارکوزه(Marcuse)، در آمریکا پیشبینی نمود. وی نوشت: «من امروز در آمریکا “وارث تاریخی فاشیسم“ را میبینم».
مالکوم ایکس(Malcolm X )، نوشت: «آپارتاید در آفریقای جنوبی بیشتر از آمریکا نیست».
آدرونو اظهار داشت: «اگر فاشیسم به نیروی قدرتمندی تبدیل شود… در زیر درفش دمکراسی مرسوم جولان میدهد.»
جو بایدن آشکارااعتراف میکند که یک صهیونیست است و نوام چامسکی هم، اگرچه یکی حامی بیچون چرای تروریسم اسرائیل است، و دیگری یک آنارشیست– که خودش ضدونقض است– کسیکه مفهوم ملت–دولت را بهویژه موجودیت اسرائیل را رد میکند و ممنوع الورد به اسرائیل شده است.
فرقی نمیکند که بایدن یا ترامپ رئیس جمهور آمریکا باشد. گرایشات فاشیستی در آمریکا پیروز شده است و همینطور هم آگاهی طبقاتی، متضاد دیالکتیکی آن. حمایت صریح از کارزار وحشتناک اسرائیل علیه فلسطینیها، واکنش جنوب جهانی، و مقاومت دلیرانه فلسطینیها، آمریکا و اسرائیل را به دولتهای منفور تبدیل نموده است.
فلسطینیها دلیرند، اما آنها انسانند. دنیا شاهد عزم جزم آنهاست، اما باید یأس و نومیدی آنها را حس نمود. هیچکس نمیداند که عاقبت این جنگ نسلکشی بهکجا ختم میشود، اما محمود درویش بهدرستی ادعا کرده است که: «فلسطینیها در برابر نقشه محو شدن از صحنه تاریخ ظفرمند و سرافراز شدهاند».
درباره نویسنده:
دکتر صولت نگی، آکادمیک مستقر در سیدنی– استرالیاست و مؤلف کتابهایی درباره سوسیالیسم و تاریخ است. خرین کتابش «جمهوریهای خدا: ایجاد و تخریب اسرائیل و پاکستان» است که میتوان از آمازون در آدرس زیر تهیه نمود:
Amazon.com
با ایشان میتوان با ایمیل زیر تماس گرفت:
برگردانده شده از: