سخن روز شماره: ۴۹ (۱۷ مرداد ۱٣۹۷)
ترامپ را دیوانه خواندند، و او را بی برنامه و هدف پنداشتند. او یک ملی گرای افراطی و نژادپرست و زن باز است، ولی همه ی این ارزیابی ها به معنای درک سیاست طبقاتی ترامپ و طبقات حاکم امپریالیسم آمریکا نیست! پاسخ وزیر دفاع این کشور به اعتراض ها به سیاست تحریم اقتصادی و برنامه ی تجاوز نظامی امپریالیسم به ایران، اجازه می دهد، سرشت برداشتهای سطحی گفته پیش را دریابیم.
همچنین سرشت جنگ زرگری ای را دریابیم که در روزها و هفتههای اخیر میان خامنه ای و روحانی از یک سو و ترامپ و دیگران از سوی دیگر جریان داشت، تازمینه ی آغاز مذاکرات میان دو کشور را ایجاد سازد. مذاکرات در همین روزها در کشور سومی میان فرستادگان دو طرف آغاز شد و یا می شود. به این نکته بازمی گردم.
همانطور که در رسانهها مطرح شد، وزیر دفاع آمریکا روز جمعه ی گذشته اعلام نمود که این کشور سیاست سقوط یا تغییر رژیم ایران را در پیش ندارد. این اظهارات آخرین سندی است که در تأیید این ارزیابی است که طبقات حاکم امپریالیسم آمریکا سیاست تحقق بخشیدن به هدفهای اقتصادی- سیاسی- نظامی خود را دنبال میکنند و برای تحقق بخشیدن به آن در جهان به متحدانی نیاز دارند. متحدانی سر به راه و مجری برنامههای آن ها.
این اما به معنای نبرد بر سر سهم میان متحدان نیست. نبرد میان آمریکا و حاکمان جمهوری اسلامی ایرانی و یا عربستانی و یا خانم مرکل آلمانی جای خود را در سهم خواهی داراست که نباید از آن به نتیجهگیری ذهنی پرداخت.داد.
به سخنی دیگر نمی توان رقابت و تناسب وابستگی متحدان را به یکدیگر، خارج از برنامه کلی نظام سرمایه داری جهانی شده ارزیابی نمود. خانم مرکل با سپردن تعهد برای ارتقای هزینههای نظامی در چارچوب سازمان تجاوزگر ناتو، که به معنای خریدن سلاح و ابزارهای نظامی از امپریالیسم آمریکا است، باید همان قدر به تغییر وضع تناسب بازرگانی میان آلمان و آمریکا تن دهد و تناسب وابستگی خود را به آمریکا تنظیم کند که جمهوری اسلامی حاکم بر ایران باید چنین کند. خرید صد میلیاردی سلاح توسط عربستان سعودی از امپریالیسم آمرکا در اولین دیدار با ترامپ و ولیعهد این کشور نمونه ی دیگری در این رابطه ی نواستعماری و استثمارگرانه است.
نظام سرمایه داری حاکم بر ایران که مجری برنامه ی اقتصادی دیکته شده توسط سازمان های مالی امپریالیستی است، برنامهای که با حکم حکومتی غیرقانونی آیت الله خامنه ای در سال 1385 به برنامه رسمی دولت های ایران جمهوری اسلامی بدل شده است، نمونهای از رژیمی را تشکیل میدهد که به متحد طبیعی سیاست اقتصادی- اجتماعی امپریالیسم تبدل شده است. چنین رژیم وابسته به اقتصاد جهانی امپریالیستی میتواند تنها بر سر سهم خود از غارت مردم ایران و ثروتهای ملی کشور با امپریالیسم به مذاکره بنشیند.
خواست آمریکا که گویا میخواهد با فشار و تهدید تنها به محدود کردن رفتارهای تهدیدآمیز ایران دست یابد که وزیر دفاع این کشور در همان سخنان مطرح می سازد، به معنای خواست تسلیم بلاشرط رژیم دیکتاتوری ولایی است.
نامه ی هشدارآمیز گروهی از ایرانیان میهن دوست مقیم آمریکا به وزیر امور خارجه این کشور در هفته ی پیش (در تودهای ها انتشار یافت) مبنی بر دفاع از حق توده های مردم ایران برای تعیین سرنوشت خود و کشورشان، از اهمیت بزرگی برخوردار است و باید آن را ارج نهاد. مضمون این نامه که هدف حذف دیکتاتوری و باز و نوسازی خانه ی ویران شده ی همه ی ایرانیان را دنبال میکند که به دنبال سیاست ضد مردمی و ضد ملی رژیم ولایی به وظیفه ی همه ی میهن دوستان بدل شده است، گامی درست و روشنگرانه است.
این گام میهن دوستانه نشانی است بر احساس و درک مبارزان بر ضرورت تاریخی برپایی یک جبهه گسترده ی ضد دیکتاتوری و پایه ریزی برنامه برای اقتصادی ملی و مردمی- دمکراتیک برای نوسازی و رشد ترقی خواهانه ی ایران توسط همه ی مبارزان میهن دوست و در مرکز آن زحمتکشان یدی و فکری ایران.
برپایی چنین جبهه گسترده ی ضد دیکتاتوری را حزب توده ایران تنها اهرم موثر برای هدفی ارزیابی میکند که به نیاز تاریخی جامعه ی ایرانی بدل شده است. این نیاز هر روز بیش تر توسط گروه و محافل بیش تری شناخته و ضرورت مبارزه برای دستیابی به آن درک می شود. بدون برپایی چنین جبهه ی مردمی و میهنی، مذاکره با آمریکا توسط رژیم ولایی و دولت آن، به
معنای تعمیق وابستگی ایران به اقتصاد امپریالیستی و برنامههای جهانی تجاوزگرانه آن است.