مقاله شماره: ١٣٩٣ / ٣٠ (١٢ شهريور)
واژه راهنما: به مصوبه هاي ششمين كنگره حزب توده ايران پايبند باشيم. انديشه سوسيال دمكرات عليه سرشت انقلابي خط مشي حزب توده ايران. «سنگلاخي خاراگين در آستان مرغزار كبود» (احسان طبري، با پچپچه پاييز، ٩).
كارگران معدن سنگ آهن بافق در نبردي يك پارچه و پرمخاطره از ارديبهشت ماه عليه خصوصي سازي معدن خود به مبارزه پرداخته اند. در دور دوم اعتصاب ٥٠٠٠ نفره ي كارگران كه از ٢٨ مرداد ١٣٩٣ و به علت بازداشت فعالين كارگري آغاز شد و خانواده كارگران و «مردم شهر به تناوب» در آن شركت دارند، كارگران خواستار «بركناري مديرعامل معدن و جايگزيني او با مدير بومي، متعهد و متخصص، لغو كامل خصوصي سازي و آزادي ٩ كارگر بازداشت شده» هستند (ايلنا، به نقل از نويدنو ١٣٩٣ر٠٦ر٠٧).
با اعتصاب دوم خود در سه ماهه ي اخير كه به قيامي در سطح شهر بدل شده است، كارگران و مردم خواستار آزادي ٩ كارگر و يك عضو شوراي شهر بافق هستند كه در پايان مهلت براي پايان دادن به روند خصوصي سازي معدن سنگ آهن و با نقض توافق قبلي با كارگران اعتصابي در اعتصاب سه و نه روزه اول، از طرف حاكميت سرمايه داري و عاملان محلي آن دستگير شده بودند.
در طول اين مدت زمان، نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران، دو بار و در مقاله هايي در ارتباط با مساله هاي جنبش كارگري، اشارتي به اين اعتصاب ٥ هزار نفره كارگري در ايران داشته است، ازجمله در شماره ٩٥١ و در شماره اخير با عنوان ”خصوصي سازي، افزايش بيكاري و نابودي امنيت شغلي كارگران“ (شماره ٩٥٤، ٢ شهريور ١٣٩٣ http://www.tudehpartyiran.org/2013-12-03-22-31-04/2608-2014-0). مضمون نگاهِ مقاله به اعتصاب كارگران بافق در شماره ٩٥١ نامه مردم كه قريب به شش هفته پيش (٢٣ تير) انتشار يافته است، تفاوتي با مضمون در شماره ٩٥٤ ندارد.)
در آغازِ مقاله ي اخير به درستي از «دور تازه اي» در «مبارزه كارگران و زحمتكشان با برنامه خصوصي سازي در ماه هاي اخير» خبر داده مي شود. مشخصه اين دور تازه، به نظر ”مقاله“، توسعه تعداد كمّي اعتصاب ها است: «ده ها اعتصاب بزرگ و كوچك در نقاط مختلف كشور بر ضد برنامه خصوصي سازي انجام يافته است.» تنها در چارچوب توصيـف عـام ازدياد كمّي اعتصاب ها در «دور تازه مبارزه كارگران»، ”مقاله“ به اعتصاب كارگران معدن در بافق به مثابه «نمونه روشني از مخالفت گسترده طبقه كارگر ميهن ما با خصوصي سازي» اشاره مي كند: «از آن جمله مي توان به اعتصاب نزديك به ٥ هزار كارگر معدن سنگ آهن بافق اشاره كرد.»
مقاله اخيرِ نامه مردم در ادامه و در توضيحِ روشنگرانه اي، عـلل عـام «دور تازه» مبارزات اعتصابي و اعتراضي طبقه كارگر را به درستي چنين اعلام مي كند: «اين اعتراض ها نمونه روشني از مخالفت گسترده طبقه كارگر ميهن ما با برنامه هاي ضد مردمي اقتصادي اي مانند خصوصي سازي و هدفمندي يارانه ها قلمداد مي شوند …»، به سخني ديگر، ”مقاله“، اعتراض و اعتصاب كارگران را به درستي به مثابه نشان «مخالفت گسترده طبقه كارگر ميهن ما با برنامه خصوصي سازي …» ارزيابي مي كند كه نشان شكوهمندي سطح آگاهي طبقاتي طبقه كارگر ايران است!
مقاله سپس به افشاي هدف نظام سرمايه داري حاكم مي پردازد: «رژيم ولايت فقيه راه بقا و حفظ نظام خود را در پيوندِ محكم تر با سرمايه داريِ جهاني، … مي بيند …»، كه با پيامدهاي ضد كارگري و ضد مردمي همراه است: «خصوصي سازي مهم ترين عامل گسترش قراردادهاي موقت و سفيد امضا، نابودي شغلي كارگران، كاهش دستمزدِ كارگران، تعطيلي كارخانه ها از سوي سرمايه داري انگلي جهت فروشِ ابزار و املاكِ كارخانه ها، عدم رعايتِ مقراراتِ ايمني و بهداشت در محيط هايي كار و افزايش خانمان برانداز بيكاري در كشورمان …» است.
بدين ترتيب، ”مقاله“ رابطه علت و معلولي را ميان اجراي برنامه نوليبرال امپرياليستي و تشديد خفقان و توسعه بي عدالتي اجتماعي در ايران به صورت عام افشا مي سازد، بدون آنكه به ارزيابي مورد خاصي بپردازد كه از ماه ارديبهشت تاكنون صحنه واقعي و روز نبرد طبقاتي را در ايران تشكيل مي دهد كه از اوجي بي سابقه در سال هاي اخير برخوردار شده است. در مورد خاص، سكوت برقرار است، واكنشي نشان داده نمي شود!
در دو صفحه ي بقيه ”مقاله“ي دو صفحه و نيمي نيز وضع بر همين منوال ادامه دارد.
در يك كلام، در ”مقاله“ اشاره اي به روند تجربه در جريان انجام نمي شود و از نبرد خـاصِ در جريان رهنمودي براي ادامه مبارزه استخراج نمي گردد!؟ مضمون سياسي مبارزه در وسعت درخور شكافته نمي شود. ارزيابي از «دور تازه مبارزه كارگران» با جمله نقل شده: «ازجمله مي توان به اعتصاب نزديك به ٥ هزار كارگر معدن سنگ آهن بافق اشاره كرد»، پايان مي يابد. تاكنون همچنين ارزيابي مستقلي نيز در مورد مبارزه مشخص كارگران بافق انتشار نيافته و اطلاعيه يا اعلاميه اي صادر نشده است.
اين در حالي است كه مضمون مبارزه عليه سياست اقتصادي ضد مردمي و ضد ملي حاكميت سرمايه داري كه در شهري مشخص از ايران با نام بافق، مورد پشتيباني همه مردم شهر قرار گرفته، آن كيفيت نويني را تشكيل مي دهد كه سرشت «دور تازه مبارزه كارگران ايران» را در تجربه كنوني مشخص كرده و درخور بررسي سياسي است!
چرا نمي توان با اين سكوت و قناعت به عام گويي موافق بود!؟
پاسخ كوتاه و صريح و روشن است! اين سكوت و قناعت در تضاد قرار دارد با مصوبه هاي ششمين كنگره حزب توده ايران از سال ١٣٩١
«اوج گرفتن خشم و نارضايتي عمومي … اگر با تلاش براي جهت دادن به آن … همراه نباشد، به معناي پيشرفت نيروهاي انقلابي نيست»! (نورالدين كيانوري، ”سخني با همه توده اي ها“)
يكي از عمده ترين مصوبه هاي ششمين كنگره حزب توده ايران را بايد ارزيابي سـرشـت تغييرات آينده در ايران دانست كه به مثابه «تغييرات بنيادين» يا انقلابي تعريف مي شود! نيروهايي در طيف ”اصلاح طلب“ كه هنوز نتوانسته اند به اين بلنداي ارزيابي دست يابند، مي پندارند اين «تغييرات بنيادين» از طريق ”اصلاحِ“ رژيم دست يافتني است! از اين رو آن ها مي كوشند اين تغييرات را كه به ”كسب آزادي و قانون مداري“ محدود مي سازند، با شيوه روشنگري ي ”اخلاقي“ قابل دسترسي سازند. آن ها مي پندارند كه در طول زمان مي توان سران حاكميت نظام سرمايه داري را با نصايح به راه راست اصلاحات هدايت كرد! آن ها مي كوشند رژيم ديكتاتوري را با نصايح خود قانع سازند كه از مواضع خشن و غيرقانوني خود كوتاه بيايد و به ”قانون مداري“ گردن نهد.
مقاله ”اتحاد عمل نيروهاي ترقي خواه و ملي، در راه احياي بدنه اجتماعي جنبش وظيفه يي درنگ ناپذير است“ (نامه مردم شماره ٩٥٤، ٣ شهريور http://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/2611-2014-0) آن ها را نيروهايي ارزيابي مي كند كه «در بهترين حالت، در سطح پديده ها مي لغزند». در اين زمينه نگارنده در روزهاي اخير چند نوشتار منتشر ساخته كه به منظور جلوگيري از طول كلام، به توضيح ها در آن ها مراجعه داده مي شود (ازجمله نگاه شود به آخرين آن با عنوان ”چرا گويا مبارزه ميان دولت يازدهم و دهم جنگ است؟“ (شهريور ٩٣، http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2381).
حزب طبقه كارگر ايران با شناخت علمي خود اما مي داند كه شيوه نصايح اخلاقي كار به جايي نمي برد. مصوبه پراهميت ديگر ششمين كنگره حزب توده ايران كه بر ضرورت برپايي ”جبهه گسترده ضد ديكتاتوري“ به منظور حذف ديكتاتوري پاي مي فشرد، نشان اين ارزيابي واقع بينانه از شرايط حاكم بر ايران است.
حذف ديكتاتوري كه البته نمي تواند و نبايد تنها به مقوله ”آزادي“ محدود بماند، بلكه بايد مساله اصلي، تامين عدالت اجتماعي را در برگيرد كه بايد از طريق دفع ديكتاتوري صندوق بين المللي پول و ديگر سازمان هاي اقتصاد جهاني امپرياليستي عملي گردد. از اين رو است كه حزب توده ايران تنظيم يك برنامه اقتصاد ملي را براي مرحله فرازمندي ي ملي- دمكراتيكِ انقلابي ي جامعه پيشنهاد و به منظور تصاحب قلب و ذهن مبارزان، در باره آن توضيح مي دهد.
هسته مركزي برنامه اقتصاد ملي اين مرحله را نفي نسخه نوليبرال امپرياليستي تشكيل مي دهد كه موضوع مركزي مبارزه انقلابي چند ماهه ٥ هزار كارگر معدن سنگ آهن بافق نيز است كه اكنون به قيام همه ي مردم اين شهر فراروئيده و از پشتيباني كارگران و سازمان هاي كارگري مستقل در سراسر كشور برخودار است و «دور تازه»اي را با كيفيتي نوين در نبرد طبقه كارگر تشكيل و نويد مي دهد.
از اين رو ضرورت تام دارد كه گردان سازمان يافته طبقه كارگر ايران، حزب توده ايران، با تمام توان معنوي و مادي خود به كمك و پشتيباني از تجربه در جريان، به دفاع از مبارزه ي جانفشانانه طبقه كارگر ايران بشتابد. وظيفه ارزيابي نظري- تئوريكِ شرايط مبارزه را از ديدگاه انديشه ماركسيستي- توده اي عملي ساخته و منتشر سازد، و از اين طريق به وظيفه خود در نبرد واقعي در جريان عمل كرده و جهت ملي- ضد امپرياليستي را در نبردِ دمكراتيك و سياسي (سوسياليستي) مردم ميهن برجسته سازد.
بايد نشان داده شود كه چرا قيامِ زحمتكشان و به طور كلي قيام هاي مردمي، به طور روزافزون و در «دور تازه» خود در جهت مبارزه مستقيم و هدفمند عليه ديكتاتوري صندوق بين المللي پول و متحدان و مجريان داخلي برنامه آن ها در حركت هستند و خواهند بود! چرا دفاع از اين خواست هاي مردمي و ملي، مساله اصلي مبارزه آزادي خواهي، عدالت جويانه و ميهن دوستانه را در ايران در اين مرحله تشكيل مي دهد!
چنين پشتيباني و افشاگري- روشنگري حتي آن جا نيز ضروري است كه خطر شكست مبارزه در جريان وجود داشته باشد. ماركس و انگلس همانقدر در يورش ”كموناردها“ در پاريس سال ١٨٧١ با نظر روشنگرانه و خاص خود شركت كردند، كه بلشويك ها در ”جمعه سياه“ ١٩٠٥ در پطرزبورگ با نظر خود در كنار مردم قرار داشتند!
«ما بايد دقيقا بدانيم، روند حوادث در كدام سو حركت مي كند و چه بايد بكنيم». اين توصيه رفيق كيانوري (همانجا) براي شرايط كنوني و «دور تازه» مبارزات طبقه كارگر ايران، به چه معناست؟
در ارتباط با علل عقب گرد انقلاب، كيانوري در رساله سال ١٣٧٣ خود ضرورت دفاع از انقلاب را در برابر توطئه هاي نيروهاي ارتجاعي داخل و خارج وظيفه «ما» اعلام مي كند و قرار داشتن حزب توده ايران را در مبارزات مردم ضروري مي داند. قرار داشتني كه اكنون نيز در ارتباط با مبارزه ٥ هزار كارگر معدن سنگ آهن بافق عليه خصوصي سازي ضروري است.
ـ تداوم مبارزه چندماهه كارگران معدن سنگ آهن بافق عليه سياست خصوصي سازي، سياسي ترين خواست طبقه كارگر ايران در شرايط كنوني و بيان «پيوند» عملي مبارزه صنفي و سياسي طبقه كارگر است!
ـ مبارزه ي جانفشانانه ي کارگرانِ بافق، قوي ترين و سنگين ترين «پيوند» را ميان وظيفه دمكراتيك و سياسي حزب توده ايران برقرار ساخته است که يكي از عمده ترين مصوبه هاي ششمين كنگره حزب طبقه كارگر ايران را در سال ١٣٩١ تشكيل مي دهد!
ـ مبارزه جانفشانانه ٥ هزار كارگر و اعضاي خانواده آن ها و مردم شهر بافق نشان اين واقعيت است كه طبقه كارگر ايران با مبارزه براي حقوق دمكراتيك و صنفي خود، از منافع ملي همه مردم ميهن ما دفاع مي كند.
ـ اين مبارزه نشان آن است كه طبقه كارگر در مبارزه براي حفظ منافع خود، همزمان پيگيرترين و انقلابي ترين نيروي مدافع حق حاكميت ملي ايران و ستون فقرات نيروي رهايي بخش ملي است!
با وجود چنين ارزيابي، متاسفانه تاکنون نمی توان حتي يك بررسي مستقل از اين مبارزه، يا اطلاعيه و اعلاميه كميته مركزي حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران را در نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران یافت. با چنين قناعت غيرمستدلي نمي توان موافق بود وبايد آن را مخالفت صريح با مصوبه هاي ششمين كنگره حزب توده ايران ارزيابي كرد. (”نويدنو“، بالاخره، به نقل از ”ايلنا“، مبارزه كارگران را در شماره اخير خود (پنجم شهريور ١٣٩٣) بازتاب داد!)
كوشش براي محدود ساختن مبارزه طبقه كارگر به مبارزه صنفي، نقض صريح ارزيابي ششمين كنگره حزب توده ايران است كه بر ضرورت ايجاد «پيوند» ميان مبارزه صنفي و سياسي طبقه كارگر پاي مي فشارد. اين كوششي است كه به منظور تحميل انديشه سوسيال دمكرات به حزب توده ايران اعمال مي شود! كوششي كه با سرشت انقلابي و سنت مبارزاتي حزب طبقه كارگر ايران در تضاد قرار دارد. جريان راست مي كوشد برنامه حذف انديشه انقلابي از خط مشي حزب توده ايران را به طور عملي در فعاليت حزب به مورد اجرا گذارد، در حالي كه سومين كنگره حزب دست رد به سينه چنين شيوه اي زده است.
بدون ترديد، وظيفه روشنگري در باره عملكرد انديشه سوسيال دمكرات و نشان دادن تضاد نظرات آن با مصوبه هاي رسمي حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران، به ويژه از اين رو وظيفه اي درنگ ناپذير است، زيرا، همان طور كه مقاله پيش گفته نامه مردم نيز مورد تاكيد قرار داده است، «دور تازه اي از مبارزات طبقه كارگر ايران» در راه است كه در آن، منافع زحمتكشان كه از منافع كل مردم ميهن ما دفاع مي كند و نقش پرچمدار را در نبرد رهايي بخش ملي عليه سلطه نواستعماري ي امپرياليسم و نابودي استقلال ملي و حق حاكميت ملي ايران به عهده دارد، در تضاد آشتي ناپذير قرار دارد با منافع سرمايه داري حاكم و وابسته به اقتصاد جهاني امپرياليستي.
اين تضاد به طور روزافزون روشن تر وشفاف تر خواهد شد و مبارزه را به سطحي عالي تر منتقل خواهد ساخت. حزب طبقه كارگر بايد خود را از ديدگاه نظري و همچنين عملي براي اين مرحله از نبرد طبقاتي آماده سازد و سرشت ضد سرمايه داري و ضد امپرياليستي ي مرحله مبارزاتي جديد را دقيق تر شناخته و به توده ها و همه ميهن دوستان نشان داده و براي آن ها قابل شناخت سازد! به گفته رفيق كيانوري در رساله سال ١٣٧٣ خود: «ما بايد دقيقا بدانيم، روند حوادث در كدام سو حركت مي كند و چه بايد بكنيم»!
«به دريا برويم تا ناچيزي استخر غوكان را دريابيم! به ستيغ برآئيم تا تپّه هاي كَژَن پوش را رها كنيم! نغمه خورشيد را در مدارها بشنويم تا به بانگ قاشقك ها دل خوش نباشيم! دروازه شهرهاي ناگشوده را بگشائيم! (احسان طبري، همانجا)