اولين ابراز نظر به چند صدايى‏ پايان دهيم!

image_pdfimage_print


علاقمندى‏ ابراز نظر خود را با پرسشى‏ آغاز مى‏كند و مى‏نويسد:

متن ابراز نظر:

«اول بگوييد در اين سال‏ها چه كار مى‏كرديد، بعد به توده‏اى‏ها سفارش كنيد، چه كار كنند، چه كار نكنند!

بوى‏ فرصت‏طلبى‏ مزمنى‏ كه با آن آشنا هستيم، مى‏آيد از اين سايت. مبارزه با وحدت حزبى‏، از مبارزه با امثال شما مى‏گذرد!»

منتقد علاقمند حق دارد درباره گذشته ”سايت“ بداند. پرسش بجاست. پرسشى‏، كه پاسخ به آن، به علل وجود تشتت نظرى‏ و سازمانى‏ در جنبش توده‏اى‏ باز مى‏گردد. بدون ترديد مى‏توان مبارزه عليه اين تشتت را از نقطه‏اى‏ كه علاقمند منتقد مطرح مى‏سازد، نيز آغاز نمود. شيوه معمول: بگو كيستى‏، تا بگويم چيستى‏! آيا اين شيوه موفقى‏ خواهد بود؟

زنده‏ياد احسان طبرى‏ شيوه ديگرى‏ را براى‏ ”جستجوى‏ پروسواس حقيقت“، شيوه توده‏اى‏ مى‏داند: «بايد واقعيت بدون كوچك‏ترين پيش‏داورى‏ و بر اساس اسلوب علمى‏ مورد تحقيق قرار گيرد و نتايج حاصله از بررسى‏ بدون اندك مسخى‏ و مداخله‏اى‏ مورد توجه واقع شود. اين درآميختن روش بى‏طرف و عينى‏ در مرحله بررسى‏ واقعيت و روش طرفدار و طبقاتى‏ در مرحله مبارزه اجتماعى‏، تنها روش درست است. اگر روش جانبدار به صورت يك سلسله پيش‏داورى‏ها و پيش‏گرايش‏ها در مرحله بررسى‏ واقعيت دخالت كند، بررسى‏ مسخ مى‏شود و نتايج نادرست به دست مى‏آيد. اگر برعكس، روش بى‏طرف و شكاك در مرحله مبارزه به‏كار رود، مبارزه لق مى‏شود و به نتيجه نمى‏رسد.» (ا. طبرى‏، يادداشت‏ها و نوشته‏هاى‏ فلسفى‏ و اجتماعى‏، ص ٢٣)

زنده‏ياد كيانورى‏ مى‏گفت، «از يك تومان تا جانشان را در مبارزه مى‏دهند». در مرحله كنونى‏ بحث مى‏توان به علاقمند منتقد اين اطمينان را داد، كه ”سايت“ مورد خطاب، لااقل جز آنانى‏ هست، كه با يك تومان در مبارزه شركت داشته و در «سال‏هاى‏» مورد نظر نيز بى‏كار ننشسته است.

به عمده بپردازيم

آنچه كه در ابرازنظر مبهم باقى‏ مى‏ماند، موضع درباره ”اصلى‏ترين تضاد“ و ”اصلى‏ترين عرصه مبارزه“ در ايران كنونى‏ است. بحث دراين‏باره در جنبش توده‏اى‏ نكته پراهميتى‏ را براى‏ دسترسى‏ به ”حقيقت“ مورد نظر طبرى‏ تشكيل مى‏دهد. مى‏توان از مشامى‏ توانا برخوردار بود و انواع «بو»ها را نيز كشف نمود، اما نمى‏توان بدون بيان موضع «روشن و صريح»، آنطور كه لنين مى‏طلبد، نقش مثبتى‏ در مبارزات مردم ايفا نمود و اعتبار جنبش توده‏اى‏ را نزد مردم ميهن ما حفظ كرد.

واقعيت در جنبش توده‏اى‏ آنست كه نظريات اساسى‏ متفاوتى‏ در آن درباره ارزيابى‏ اوضاع ايران وجود دارد. بدون ترديد بايد در موقع خود، همه اين ارزيابى‏ها را به طور مثبت به نقد كشيد و مورد بررسى‏ قرارداد، تا توانست، نقطه مشترك راهگشا را در آن‏ها يافت. تقطه مشتركى‏ كه اراده‏گرايانه تعريف نخواهد شد، بلكه داراى‏ مضمونى‏ علمى‏ و تاريخى‏ خواهد بود. مضمونى‏ كه به نظر ماركس در ارتباط است با ”تكامل“ جامعه كنونى‏ ايران.

برخلاف اسلوب غيرماركسيستى‏، يافتن ”حقيقت“ در اسلوب توده‏اى‏ از موازين دقيق برخوردار است. پايبندى‏ به اين موازين و اسلوب است، كه سره را از ناسره جدا مى‏كند و نهايتاً به پرسش علاقمند منتقد پاسخ نهايى‏ و قانع‏كننده را خواهد داد.

هيچ نيرو و گروهى‏ در ايران به جز حزب توده ايران و جنبش توده‏اى‏ نمى‏تواند رابطه بين مسائل روز مطرح در نبرد طبقاتى‏ جامعه كنونى‏ ايران را با دورنماى‏ خروج از آن به سوى‏ رشد و ترقى‏ اجتماعى‏، به سوى‏ ”تكامل“ مورد نظر ماركس ارايه داده، مستدل سازد و براى‏ تفهيم آن بكوشد. اين مهم، وظيفه پيش‏رو است. بايد براى‏ تحقق آن همه نيرو و توان و خلاقيت و هشيارى‏ و رزمندگى‏ آموخته را روى‏ هم بريزيم، تا راهى‏ باز شود. راهى‏ كه با خون‏ بهاى‏ پرداخته شده، راهى‏ سخت و ناهموار است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *