مقاله شماره: ١٣٩٤ / ٤٧ (٧ دي)
واژه راهنما: مشخصه هاي خط مشي انقلابي حزب توده ايران. آگاهي خود بخودي و درك طبقاتي ”مضمون“ مبتني بر انديشه ماركسيستي- توده اي. «سمت گيري اقتصادي دولت روحاني»! سه پرسش توده اي ها از علي خدايي!
علي خدايي در ”راه توده“ دزديده شده توسط او مدعي است كه «مشي توده اي» را نمايندگي مي كند!
اين يك ادعاي ميان تهي است. خط مشي انقلابي حزب توده ايران داراي ويژگي و مشخصه هايي است كه ”راه توده“ قلابي دارا نيست!
يكي از مشخصه هاي خط مشي انقلابي حزب توده ايران، نشان دادن ”مضمون“ سياست ارتجاع است. شناخت مضمون و از اين طريق درك سرشت سياستِ ارتجاعي ي طبقات حاكم در نظام سرمايه داري، تنها وسيله براي ارتقاي سطح آگاهي طبقه كارگر و همه توده هاي محروم و زير فشار است كه بدون دستيابي به آن، طبقه كارگر به نقش تاريخي و انقلابي خود براي تغيير شرايط حاكم پي نمي برد.
لنين در ”چه بايد كرد؟“ از دو سطح آگاهي نزد طبقه كارگر سخن مي راند. يكي آگاهي ابتدايي متكي بر ”شم طبقاتي“، كه زحمتكشان بخودي خود دارا و از روند زندگي روزانه مي آموزند، و ديگري آگاهي طبقاتي متكي بر دريافت دانشِ علمي از ساختار طبقاتي جامعه. براي درك ساختار طبقاتي ي جامعه، كارگران نياز به آموزش ماترياليسم تاريخي و ديالكتيكي دارند. او همانجا حزب طبقه كارگر را حلقه واسط ميان طبقه كارگر و دانش سوسياليسم علمي اعلام مي كند. حزب طبقه كارگر بايد اين دانش را با تئوري و عمل خود به درون لايه هاي كارگران منتقل سازد.
خط مشي انقلابي حزب طبقه كارگر و توضيح تئوريك آن براي زحمتكشان را لنين همانجا، تنها راه انتقال اين دانش علمي اعلام مي كند كه طبقه كارگر را قادر به درك ”مضمونِ“ شرايط پيچيده و وابستگي ها در پشت ”ظاهرامر“ در جامعه طبقاتي و در سياست طبقات حاكم مي سازد. از اين طريق، كارگر با شم طبقاتي اوليه به شخصيت آگاه تاريخي اي بدل مي گردد كه قادر به تغييرا شرايط حاكم است. ماركس اين سطح آگاهي را «شناخت وابستگي و روابط … در كليت وضع حاكم» مي نامد و آن را در نامه معروف خود به كوگلمان در سال ١٨٦٨ ذكر مي كند (١).
در حالي كه ارتجاع و نمايندگان آن مي كوشند توده مردم را با ”ظاهرامر“ مشغول سازند، تا آن ها نتوانند رابطه ميان منافع طبقاتي شان را با سياست سركوبگرانه طبقات حاكم بشناسند و به دروغين بودن ادعاهاي دستگاه هاي تبليغاتي سرمايه داري پي ببرند، انديشه ماركسيستي- توده اي مي كوشد، ”مضمون“ را در پشت ”واقعيت امر“ براي توده ها قابل شناخت ساخته و «روابط در كليت وضع حاكم» را قابل درك كند. كوششي كه تنها مي توان به آن با به كارگيري شيوه ديالكتيك ماترياليستي در تحليل شرايط حاكم دست يافت. ازاين رو نيز زنده ياد احسان طبري، شيوه ديالكتيكي را «شيوه درك مضمون» مي نامد.
«مشي توده اي» كه ”راه توده“ قلابي دنبال مي كند، و به دروغ مي خواهد آن را خط مشي انقلابي حزب توده ايران بنمايد، همان طور كه در زير نشان داده مي شود، قادر به نشان دادن ”مضمونِ“ سياستِ طبقاتي ارتجاع نيست و لذا نمي تواند وظيفه انتقال آگاهي طبقاتي را به درون لايه هاي توده هاي زحمتكش عملي سازد. وظيفه سطور زير، نشان دادن اين ناتواني و از اين طريق اثبات قلابي بودن ”راه توده“ و «مشي توده ي» مدعايي آن است. اين وظيفه از طريق كالبدشكافي «سرمقاله»ي ”راه توده“ (شماره ٥٣٢، ٢٦ آذر ١٣٩٤) با عنوان ”مرحله تازه كارشكني رهبر در سمت گيري اقتصادي دولت“ انجام مي شود.
در آنچه كه «سرمقاله» ناميده مي شود و به اصطلاح مقاله اصلي نشريه را با عنوان پيش گفته نيز تشكيل مي دهد، ”راه توده“ كلمه اي در باره ”مضمون“ «سمت گيري اقتصادي دولت» مطرح نمي كند. هنگام بحث بر سر اختلاف ميان «رهبر» و «دولت»، مضمون «سمت گيري اقتصادي» دولت روحاني مطرح نيست. صحبت بر سر دعوا بر سر سهم گروه ها، «سهم خواهي ها» از امكان هاي «اقتصادي» در ايران است كه در مقاله ي ”فساد اقتصادي و سياست هاي دولت يازدهم“ در نامه مردم (٩٨٨، ٢٥ آذر ١٣٩٤) نشان داده مي شود.
”راه توده“ مضمون «اختلاف» را به زير فرش جارو مي كند. به اين منظور و با بهره گيري از نفرتي كه عليه خامنه اي در جامعه ايجاد شده است، به دفاع و توجيه سياست دولت روحاني مي پردازد. ”راه توده“ از شيوه «مانور هاي محتاطانه» كه دولت روحاني از آن به مثابه «حربه مبارزه با فساد اقتصادي در برابر موضع گيري هاي ”رهبري“ استفاده» مي كند، با اين هدف بهره مي گيرد، تا اين نكته را پرده پوشي كند كه اختلاف ميان ”رهبر“ و رئيس جمهور بر سر «سهم خواهي» و نه بر سر ”مضمون“ «سمت گيري اقتصادي» سياست دولت روحاني جريان دارد! (نقل قول ها همه جا از مقاله پيش گفته ي نامه مردم)
برخلاف ”راه توده“ كه مدافع سياست اقتصاد نوليبرالي دولت حسن روحاني است كه سلطه خود را با عنوان ”اقتصاد سياسي اسلامي“ بر هستي مردم ميهن ما برقرار ساخته است، نامه مردم، يكي از مخالفان پيگير و آشتي ناپذير اين سياست نواستعماري امپرياليستي است و در مقاله پيش گفته به درستي ”مضمون“ سياست اقتصادي اين دولت را در دنباله روي ضد مردمي و ضد ملي از اين برنامه امپرياليستي افشا مي كند. نشان مي دهد كه در جنگ «رقابت ميان جناح ها» در حاكميت جمهوري اسلامي، كه به منظور جلب رئوفت و پشتيباني سازمان هاي مالي امپرياليستي انجام مي شود، همه آن ها شريكند. حسن روحاني همانقدر مي كوشد نزد آنان مقبول افتد كه دولت احمدي نژاد از دريافت تشويق صندوق بين المللي پول مشعوف و آن را جار مي زند. گزارش هفتگي محسني اژه اي، سخنگوي قوه قضايه همانقدر به همين منظور عملي مي گردد كه دولت روحاني مي كوشد «براي بانك جهاني و صندوق بين المللي پول ”حكمراني مطلوب“ (Good Govermance) [به حساب آيد، زيرا] ”حكمراني مطلوب“ معيار مهم اندازه گيري درجه امنيت و ريسك سرمايه گذاري در يك كشور و امكان راستي آزمايي آمار اقتصادي آن به شمار مي آيد.»
با تكيه به مضمون سياست دولت كنوني، نامه مردم، برخلاف ”راه توده“ قلابي، به نشان دادن ريشه «”فساد اقتصادي“ زير سايه رژيم ولايي» در ج. ا. مي پردازد و همانجا بر «غارتگريِ ثروت ملي در سطح كلان» انگشت مي گذارد كه توسط همه جناح هاي حاكميت با هدف «انباشت سرمايه هاي خصوصي و نيمه خصوصي به منظور كسب سود و ثروت اندوزي» انجام مي شود كه پيامد اجراي سياست نوليبرال امپرياليستي است. «در دوره احمدي نژاد، تغيير اصل ٤٤ قانون اساسي به هدفِ تسريع فرايند خصوصي سازي و به بهانه مقرارات زدايي …» عملي شد «كه هسته سياست هاي اقتصادي دولت يازدهم [حسن روحاني] براي [به اصطلاح] رونق ورشد اقتصادي، بر اساس انبساطِ بخش مالي و تزريق تسهيلات اعتباري در جهت تحريك تقاضا براي مصرف …» را تشكيل مي دهد كه دستور و برنامه ديكته شده همان سازمان هاي مالي امپرياليستي است!
اين سطور و موضع گيري ها در مقاله نامه مردم، نشان افشاي ”مضمون“ سياست ارتجاعي طبقاتي است كه ”رهبر“ و ”دولت“ بر سر آن توافق دارند و ”راه توده“ قلابي مي خواهد آن را با خاك پاشيدن به چشم توده ها از طريق ادعاي دروغين گويا مخالفت «رهبر» با «سمت گيري اقتصادي» دولت روحاني پنهان سازد.
بايد دو مقاله ”راه توده“ و نامه مردم را در كنار هم مطالعه كرد، تا تفاوت ميان طرح صوري ”شكلِ“ وقايع و طرح ”مضمون“ آن ها را دريافت. ”راه توده“ در «سرمقاله شماره ٥٣٢» خود با بهره گيري از ترفند ژورناليستي ترسيم ”مار“، آنجا خاك به چشم توده ها مي ريزد كه شناخت و درك مضمون وقايع، تنهـا اهرم براي دستيابي به ارتقاي سطح آگاهي توده ها و تدارك تغيير شرايط است! پايبندي به خط مشي انقلابي حزب توده ايران در اين مقاله نامه مردم در برابر كاريكاتور دروغين ادعاي «مشي توده اي» ”راه توده قلابي“ قرار دارد و مي درخشد!
جرياني با اين بيگانگي با انديشه ماركسيستي- توده اي و با خط مشي انقلابي حزب توده ايران اما از اين بي پروايي اوباشگرانه برخوردار است كه در همين «سرمقاله» و همچنين در مقاله ديگري با عنوان خود افشا كننده ي «نگاهي به مصاحبه علي خاوري» (شماره ٥٢٥، ٣٠ مهر ٩٤) مي كوشد با همين شيوه پرداختن به ظاهر به منظور پنهان داشتن باطن و مضمون، عليه خط مشي انقلابي حزب توده ايران قلم بزند.
حمله اوباشگرانه علي خدايي به رفيق عزيز علي خاوري، ظـاهـر قضيه را تشكيل مي دهد. ”راه توده“ قلابي مخالف پرواز مجدد ققنوس خط مشي انقلابي حزب توده ايران است كه در دوران مسئوليت رفيق خاوري در حزب توده ايران تحقق يافته. حمله بي شرمانه به تنها شخصيت فعالِ مسئول از رهبري گذشته حزب توده ايران، در ظاهر به آن علت است كه رفيق خاوري، علي خدايي را «دزد نشريه حزبي راه توده» ناميده است. واقعيتي كه اما تنها ظاهرامر را تشكيل مي دهد. علت اصلي و ”مضمون“ برخورد اوباشگرانه به رفيق مسئول حزبي، همان طور كه اشاره شد، مخالفت ”راه توده“ قلابي با دوباره زنده شدن خط مشي انقلابي حزب توده ايران است كه با نام رفيق خاوري و در زمان مسئوليت او به متن تاريخ پيوسته است. (٢)
او نمي خواهد «آتش ققنوس بجاست» را كه زنده ياد احسان طبري خطاب به توده اي ها در شعر «معشوق» در زندان نويد مي دهد، ببيند! «مي شناسم او را، پس از سالهاي بلند، پس هر بند و كمند، پس بيداد و ستم، پس هر رنج و محن، چون نوازنده پير، مي نوازد آهنگ، با هزاران تدبير، مي زند زخمه هستي بر چنگ، كه برقصد زهره، كه ببارد باران، … بيشه اش انبوه است، سر به سر شبكوه است، يك طرف خانه سيمرغ بپاست، يك طرف آتش ققنوس بجاست، … خانه اش قلب من است، آتشش درد من است.»
«درد» علي خدايي و همكاران شناخته شده اش، مصوبه هاي ششمين كنگره حزب توده ايران اند كه روند برشمرده در سروده طبري را قابل شناخت مي سازند: تعريف مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب، تلفيق مبارزه دموكراتيك و سياسي، مبارزه براي اتحادهاي اجتماعي با مضموني ضد ديكتاتوري- مردمي و ملي- ضد امپرياليستي!
او كه نمي تواند به طور علني عليه اين مواضع موضع بگيرد، مي خواهد با ترفندهاي ژورناليستي به چشم توده اي ها خاك بپاشد. به اين منظور به طور مداوم از «آمار» مراجعه به ”راه توده“ قلابي مي نويسد! او نبايد «آمار» مراجعه كنندگان را به رخ بكشد، امكان ابرازنظر مستقيم را براي مقاله هايش ايجاد كند، تا محك واقعي ارزش آمارهاي خود را ارايه داشته باشد!
صفحه توده اي ها از اين شيوه بهره مي گيرد و علي خدايي و همكارانش نيز از اين امكان استفاده كردند. آن ها پاسخ موضع غيرتوده اي خود را گرفتند و بحث را قطع نمودند! در اين بحث ها ”راه توده“ قلابي يك پارچگي مساله ”آزادي“ و ”عدالت اجتماعي“ را مردود اعلام كرد. اين نشريه دزديده شده، بدين ترتيب با صراحت موضعي عليه خط مشي انقلابي حزب توده ايران اتخاذ نمود كه زنده ياد ف. م. جوانشير آن را با عنوان ”برنامه حداقل كارگري“ در جزوه ”سيماي مردمي حزب توده ايرن“ ترسيم كرده و مستدل مي سازد.
علي خدايي و ”راه توده“ قلابي و دزديده شده از اين رو نمي توانند خاك به چشم توده اي ها بپاشند، زيرا بايد بلافاصله به پرسش توده اي ها پاسخ دهند:
اول- علي خدايي و خانواده اش با كدام پاسپورت و ويزا پس از پيروزي ضد انقلاب در جمهوري سوسياليستي چكسلواكي از خانه حزبي در پراگ به ايالات متحده آمريكا منتقل شدند؟ ماه ها در آنجا بسر بردند و سپس با كدام پاسپورت به اتريش بازگردانده و به عنوان ”پناهنده سياسي“ پذيرفته شدند؟ در مدت چندين ماهه اقامت مخفي خود در آمريكا، كجا بودند، چه كردند، چرا به اتريش بازگشتند؟
دوم- هنگام دريافت رساله ”سخني با همه توده اي ها“ در سال ١٣٧٣ كه به آدرس پستي راه توده ارسال شده بود، ميان علي خدايي و نگارنده (فرهاد عاصمي) توافق بود كه افرادِ رابط و دست اندركار براي ارسال، ماموران محافظ زنده ياد كيانوري هستند و لذا بايد آن ها را ماموران وزارت اطلاعات دانست. امري كه ديرتر تائيد شد. در اين باره ميان علي خدايي و نگارنده گفتگويي انجام شد و توافق كامل برقرار بود.
از اين رو بايد علي خدايي به اين پرسش به توده اي ها پاسخ دهد كه چرا با اين ماموران شناخته شده، به همكاري پرداخت، آرشيو راه توده را دزديد و به انتشار آن ادامه داد، حتي بدون آن كه اين تغيير را به اطلاع توده اي ها برساند؟ او براي تائيد عمل اوباشگرانه و دزدانه خود، اين ماموران را بر آن داشت به نگارنده به طور رسمي اطلاع دهند كه آن ها با اين دزدي موافق هستند و آن را پوشش مي دهند!
سوم- دروغ هاي در اين ميان برملا شده درباره ”خودكشي“ و ”فرار“ علي خدايي از ايران و غيره، همچنان كه سفر مخفي او به آمريكا و مراجعت پرسش برانگيز او و خانواده اش به عنوان ”پناهنده سياسي“ به اتريش، و همين طور نوشته هاي وقت و بي وقت او در راه توده تا شماره ٩٥ كه تحت كنترل نگارنده انتشار يافت، كه نشانه هايي از ارتباط با محافل سلطنت طلب داشت و نهايتاً در مصاحبه هاي غيرمترقبه او با راديوهاي لوس آنجلسي سر باز كرد، اين پرسش را براي توده اي ها تداعي مي كند كه آيا زمان دزدي غيرمترقبه ي نشريه حزبي راه توده با برقراري ارتباط علي خدايي با بخش هايي از وزارت اطلاعات از يك سو و با محافل آمريكايي از سوي ديگر، در ارتباط نيست؟
اختلاف نظر سياسي علت دزدي راه توده نبود. انتشار راه توده دوره دوم كه اكنون او آن را در «سرمقاله» كذايي ذكر شده چنان وانمود مي سازد كه گويا توسط او انجام شده است، همانند دوره اول آن، توسط نگارنده انجام شد. علي خدايي پس از انتشار شماره اولِ دوره دوم راه توده توسط نگارنده، به همكاري با نگارنده پرداخت. او خواستار آن بود كه راه توده يك نشريه چپ و نه توده اي باشد، در حالي كه نگارنده خود را موظف مي دانست، به وظيفه اي كه رهبري وقت حزب توده ايران به او محول ساخته بود، پايبند باقي بماند.
راه توده دوره دوم، همانند دوره اول كه با انتشار مجدد نامه مردم پس از برگزاري پلنوم هيجدهم كميته مركزي حزب توده ايران به انتشار خود پايان داد، نشريه حزبي اي است كه با مسئوليت نگارنده تا شماره ٩٥ انتشار يافت. نام راه توده نيز انتخابي توسط نگارنده است. بدين ترتيب علي خدايي دزد ”حق امتياز“ نام نشريه هم است!
١- به نقل از ويلي گرنس، ”استراتژي انقلابي در شرايط غيرانقلابي“، ص ٢٤٢.
٢- «درد» علي خدايي و جريان هاي شناخته شده، اين واقعيت را برملا مي سازد كه سياست تبهكارانه اترجاع داخلي و خارجي در سركوب حزب توده ايران و قتل عام و زجركش كردن مسئولان و دانشمندان آن بي نتيجه مانده و برنامه دشمن با شكست روبرو گشته است. بند كردن به حتي سن رفيق خاوري و ديگر نكته هاي صوري در مصاحبه اخير او با نامه مردم، به منظور زير فرش جارو ساختن نكته هاي پراهميت مضموني در مصاحبه است. نگارنده به برخي از اين نكته ها در نامه اي با تاريخ هفتم آبان ١٣٩٤ خطاب به رفيق عزيز علي خاوري اشاراتي دارد كه نقل آن در اين چارچوب مفيد است، به ويژه از اين رو، زيرا نه دريافت اين نامه تاكنون توسط رفيق خاوري اطلاع داده شده است و متن نامه نيز تاكنون انتشار نيافته است.
در اين نامه، نگارنده از جمله با ابراز خرسندي از مصاحبه، مورد تاكيد قرار داد كه «مصاحبه شما با نامه مردم (شماره ٩٨٤، ٢٧ مهر ١٣٩٤) را با دقت خواندم. لحن بيان و مضمون آن را مورد تائيد قرار مي دهم و موافقت خود را با آن اعلام مي كنم.»
همچنين در اين نامه مساله زنده شدن خط مشي انقلابي حزب توده ايران در دوران مسئوليت رفيق خاوري برجسته مي گردد. آنجا ازجمله چنين موضع گيري شده است: «ارزيابي شما در باره برنامه دشمن طبقاتي براي نابود ساختن حزب توده ايران كاملاً مورد تائيد من است. همان طور هم همراه با شما، ترديد ندارم، كه دشمن طبقاتي هرگز به هدف خود دست نخواهد يافت. حزب توده ايران، جريان تاريخي- طبقاتي برآمده از متن جامعه ايراني و بازتاب پاسخي جانانه به نيازهاي روز و دورنمايي خلق هاي مختلف سرزمين وسيع و تاريخي ايران است. حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران، توانسته است نيازهاي دمكراتيك و سياسي و در عين حال ملي خلق هاي ميهن ما را بيان و قابل فهم سازد و رابطه اين نيازها را با منافع طبقاتي زحمتكشان يدي و فكري ميهن ما قابل شناخت ساخته، عينيت تاريخي آن را مستدل گرداند. راز بقاي حزب توده ايران در واقعيت عيني اين توانايي علمي نهفته است. احياي خط مشي انقلابي حزب توده ايران كه در مصوبه هاي اصلي ششمين كنگره حزب توده ايران تجلي مي يابد، نشان عينيت واقعيت صعود ”ققنوس“ توده اي است كه با تاريخ مبارزه و مسئوليت مستقيم شما در يكي از سخت ترين دوران هاي تاريخي ي جنبش كارگري ميهن ما و جهان گره خورده است.»
رفیق گرامی و ارجمند عاصمی! با سلام و درود. یکی از خوانندگان مقالات شما هستم، در عینحال که آشنایی نزدیک با شما داشتهام. با بخش اول مقاله شما، یعنی آن قسمت که بهدرستی میگویید «راه توده» سخنی از مضمون سیاست ارتجاع نمیگوید، کاملاً موافقم. برای رسیدن به اصل مطلب، بهطور خلاصه بگویم که به اعتقاد من، مشی سیاسی «راه توده» در واقع یک مشی لیبرالی و نه تودهای است. «راه توده» آگاهانه در مورد مسایل نظری سکوت میکند و خلاصه از آنچه به ماهیت و هویت تاریخی تودهایها مربوط میشود، نشانی در «راه توده» یافت نمیشود. اما این فقط یک وجه سخن و نظر شماست. وجه دیگر که از نظر من بههیچوجه قابل توجیه نیست، گام گذاشتن بیش از پیش در دامی است که تشکیلات حزب در پیش پای شما گسترده است. من دردِ آزرده کردن شما را به جان میخرم و آنچه را که معتقدم میگویم. رفیق گرامی، شما در رابطه با مقاله بلند «سخنی با تودهایها» میگویید که به اتفاق علی خدایی معتقد بودهاید که این مقاله توسط مأموران وزارت اطلاعات برای «راه توده» ارسال شده است. از زمان انتشار این مقاله ـ که بعداً به زندهیاد رفیق کیانوری منتسب شد ـ در «راه توده» شماره ۲۴ تا پایان همکاریتان با علی خدایی، شماره ۹۵ «راه توده»، شش سال فاصله است. چرا در این ۶ سال با خدایی همکاری کردید و مقاله ا.ک پایه مشی سیاسی «راه توده» قرار گرفت؟ رفیق ارجمند، آیا آخرین مقاله فرد ناشناختهای به نام «مهرداد اخگر» ـ در ۱۴ دیماه در «صدای مردم» منتشر شده است ـ که به همین مقاله شما و فاکتهای آن استناد کرده است را خواندهاید؟ آیا متوجه هستید که برخورد یک بازجو با یک تواب را با شما در پیش گرفتهاند؟ «مهرداد اخگر»ها میخواهند که مرتب «توبه» کنید، خود را نفی کنید و …. رفیق عزیز این چه راهی است که در پیرانه سر در پیش گرفتهاید؟ چه هدفی را دنبال میکنید؟ به چه میزان مسایل و خصایل شخصی شما و تا چه حد اعتقادات شما عمل میکند؟ آیا میدانید که موجب ناامیدی کسانی شدهاید که زمانی شما را، صبوریتان را در تشکیلات از سال ۶۲ و پایداریتان را بر مشی اصولی رهبری دوران انقلاب تحسین میکردند؟ بیم دارم، از رفتار غیرقابل پیشبینی شما هراس دارم و با نام اصلیام برایتان کامنت نمینویسم. انتظار ندارم که این کامنت را منتشر کنید. اما اگر مایل بودید میتوانیم از طریق ایمیل این بحث را ادامه دهیم. آدرس ایمیلی که نوشتهام، واقعی است. ارادتمند، نصرت
Jan 6 um 2:38 PM
رفیق نصرت گرامی روز بخیر
از امکان گفتگوی مستقیم خوشحالم و با کمال میل از آن بهره خواهم گرفت و به نکته های طرج شده در ابرازنظر شما خواهم پرداخت.
آنچه که در همین سطور باید برجسته شود، این نکته است که اول- از نوشته “مهرداد اخگر” هنوز با خبر نیستم و پس از مطالعه، در صورت ضرور به آن خواهم پرداخت. دوم- آنچه مربوط به برخورد به سیاست “راه توده” قلابی برمی گردد، بکلی مستقل است از سواستفاده های احتمالی ای که کسی بتواند از آن بکند. برخورد به این جریان، همانقدر وظیفه ی حزبی ای است که نگارنده برای عمل به آن از طرف رهبری وقت حزب به ماموریت حزبی به خارج از کشور فرستاده شد، که مبارزه با اندیشه سوسیال دموکرات وظیفه حزبی ای را تشکیل می دهد که می کوشد به طور روزافزون در “نویدنو” جا بازکند.
اگر شما مخالف نیستید، ابرازنظر شما و این پاسخ کوتاه را منتشر خواهم کرد.
من طرفدار هیچ کدام نیستم. هر دو وبسیت را دنبال میکنم. لطفا بحث عقیدتی را با اتهاماتی که نمیشود ثابت کرد مخلوط نکنید. اینکه آقای خدائی در آمریکا بوده، … هیچ چیز را ثابت نمیکند و باعث تشدید پارانویا اجتماعی ما ملت میشود. شاید ساده تر این است که آقای خدائی و هم رهانش هیچ عقیدای به مارکسیسم نداران، و با دنبال کردن خبرها و تحلیلهایشن میتوان به این نتیجه رسید. چه وبسیت خبری معتقد به مارکسیسم را میتوان تصور کرد که برای مدت مدیدی که من دیدهام اخبار کارگری، و خواستهای کارگری را انعکاس نمیدهد. هم پیک ننت و راه توده تقریبا از اخبار کارگری خالیست.
پیشنهاد شما منطقی است. اما از آنجا که “راه توده” حقانیت خط مشی انقلابی حزب توده ایران را مورد یورش قرار می دهد و مدعی است که «مشی توده ی» را دنبال می کند و لذا جایگزینی برای حزب توده ایران است، افشای روابط دیگر و مشکوک ضروری است. آن لحظه که این جریان از ادعاهایی که مستدل نمی سازد، ولی به طور پیگیر دنبال می کند دست بردارد. آنوقت منطق شما حاکم می شود و باید با نظراتش به مثابه نظرات غیرمارکسیستی برخورد نمود.