هوشیاری انقلابی در استفاده از رسانه‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی!

image_pdfimage_print

مقاله شماره ١٣٩٥ / ٦ (١ ارديبهشت)

واژه راهنما: سياسي

صاحبان این رسانه ها کیستند؟ سرمایه ي این رسانه ها از کجا تامین می شود؟ منابع خبری این رسانه ها از کجاست؟ انقلاب دیجیتالی یاور انقلاب اجتماعی؟ کنترل جمهوری اسلامی بر رسانه و شبکه‌های اجتماعی. حزب توده ایران افشاگر منابع  قلّابی و غیر علمی.
دیدنِ نقل و قول هایِ بدون تحلیل و خواندن مقالاتی که با استفاده غیر انتقادی از منابع اینترنتی نوشته می شود، مرا بر این داشت، تا در ادامه  هشدار های درست  رفیق عاصمی این یاداشت را بنویسم. باید بار دیگر از این رفیق به خاطر هوشیاری طبقاتی بی‌ نظیرش تشکر کرد. در این حال جای تاسف است که دیگران نه تنها به این موضوع مهم اشاره نکرده اند، بلکه بدون دید انتقادی از آن‌ استفاده می کنند. واقعیت  این است که هشیار بودن و هشدار دادن در این زمینه، به هیچ وجه نشان شکاک و بدبین بودن بی‌مورد و علامت بی اعتمادیي به دنیاي پیرامون نیست.

 

بنگاه های رسانه ای امپریالیستی 

نباید هر خبری را که خبرگزاری ها به ما می دهند بدون تفکر، به عنوان یک تصویر واقعی از رویدادهایی  که در جهان رخ می دهد قبول کرد. آن ها هیچ خبری را بدون دخالت  نظری خود در رسانه ها یشان  انعکاس نمی دهند. روزانه هزاران رویدادهای  مختلف در جهان اتفاق می افتد و فقط قطره یی از این اقیانوس کبیر به عنوان خبر از فیلترهای بنگاه های  امپریالیستی می‌گذرد  و به ما می رسد. و برعکس، بسیاری  از خبرهایی که  ما می خوانیم، خبرهای اختراعی و ابداعي هستند که ریشه در واقعیت خارجی ندارند.

حتما خوانندگان  از دو دروغ بزرگ که منجر به دو جنگ بر علیه کشور همسایه  ما ‌عراق شد‏، اطلاع دارند .
دروغ دختری که شهادت داد که نیروهای عراقی کودکان  نوزاد را کشته اند  و دروغ بزرگ بمب اتمی داشتن ‌عراق!

چامسکی سال ها پیش این موضوع را در کتاب ”تولید جعل رضایت  Manufacturing Consent ”به دقت مورد بررسی قرار داد.

این رسانه ها ما را با بمباران های اطلاعاتیِ دائمی به پذیرفتن آرام مدل های اقتصادی و سیاسی خود عادت می دهند. کار اصلی‌ این رسانه ها دیگر اطلاع رسانی ساده نیست. این ها ”اطلاعات و دانش“  را برحسب قوانین اصلی سرمایه داریي به  عنوان کالا به فروش می رسانند.

چامسکی توجه  ما را به ویژه به سه موضوع مهم جلب می‌کند:

  • صاحبان این رسانه ها کیستند؟
  • سرمایه ي این رسانه ها از کجا تامین می شود؟
  • منابع خبری این رسانه ها از کجاست؟

٩٠ در صد از رسانه های همگانی آمریکا توسط ۶ شرکت بزرگ اداره می شود:

شركت GE, News Corp, Disney, Viacom, Time Warner, CBS

این شرکت ها در مجموع  حدود 300 میلیارد دلار در سال 2010 درآمد داشته ا‌ند. در همان سال کل دارایی GE نزدیک به 750 میلیارد دلار بوده است. این شرکت ها علاوه بر رابطه نزدیک با صنایع نظامی، مالک استودیوهای تلویزونی و سینمایی، کانال های کابلی و ساتلیتی، روزنامه، مجله، اینترنت و غیره هستند.

بسیاری  از مخارج این شرکت ها از طریق فروش تبلیغات کالاهای حقیقی و مجازی شرکت های بزرگ تامین می شود. فکر این که این شرکت ها پول تبلیغات را بدون لطف مقابل این رسانه ها پرداخت می کنند، فکری است ساده لوحانه.
مسلم است که این وابستگی اقتصادی از استقلال تحلیلی این رسانه ها می کاهد.

منابع خبری این رسانه ها متشکل از دوستان قبلی و کنونی شان در مراکز مختلف قدرت است. تسلط کامل آن ها بر رسانه‌ها ما را در موقعیت دشواری قرار داده است. آن ها  می دانند که بدون توجه به این که ما هرچقدر با هوش و هرچقدر به منافع زحمتکشان وفادار باشیم، فقط بر پایه خبرهایی که به ما می‌رسد می توانیم اوضاع را تحلیل کنیم. به زبان دیگر، اگر آن ها کانال های خبری ما را کنترل کنند، می توانند از این طریق تحلیل ما را تحت تاثیر قرار بدهند.

انقلاب دیجیتالی یاور انقلاب اجتماعی؟

حقیقت  این است که بحران اقتصادي، کار دیجیتالي برده وار و بدون امنیت شغلی را به طور وحشتناکی افزایش داده است. این بحران بخش پایینی طبقه متوسط را  آن چنان  زیر فشار آورده است که آن ها مجبورند به این شرایط تن در دهند.
استون هیل خبرنگار  آمریکایی در کتاب ”معامله خام“Raw Deal، به وضوح نشان می دهد که چطور انقلاب دیجیتالی کارهای اصلی‌ با شرایط  مناسب و با حقوق بازنشستگی و امنیت شغلی را آرام به کنار می زند و ارتشی از برده هاي  دیجیتالی را به قیمت ارزان و بدون امنیت شغلی در اختیار شرکت های فراملیتي، همچون  ”آموزون” قرار می دهد. شهروندان آمریکایی مجبورند با وجود هزینه  بالای زندگی‌ در آمریکا، با شهروندان هندی و تایلندی در این بازار آشفته رقابت کنند. مشاغل امنِ خوب و دایمي، بعد از بین رفتن، دیگر بر نمی گردند و این موجب خشم و سرخوردگی طبقه متوسط ​​آمریکا شده است. در نتیجه طبقه متوسط ​​آمریکا در حال کاهش است. وب سایت های جدیدی به عنوان Upwork ساخته شده است. این وب  سایت تهدید کننده اصلی‌ افراد با تحصیلات  آکادمیک در کسب شغل دائمی  است. این وب سایت پروژه  های مستقل و  مختلف  را  درهمه  رشته ها  از طراحی تا معماری و برنامه نویسی در سراسر جهان به  حراج می گذارد. تخمین زده می شود كه Upwork  فقط ده میلیون مترجمان آزاد را  تنها با 800 کارمند اداره  می کند.

نوع جدیدی از کارمندان، بدون هیچ شبکه امنیت شغلی و اجتماعی، بدون پرداخت حقوق در زمان  بیماری،  بدون هیچ آموزش جدید و  بدون حق متشکل شدن در حال شکل گرفتن است. و این جای بسیار تاسف است که بعضی از  طرفداران  زحمتکشان  از این روند با عنوان این که  انقلاب دیجیتالی یاور انقلاب اجتماعی است، حمایت می کنند؟!

ضررهای ”انقلاب دیجیتالی“ به اینجا ختم نمی شود. فقط اطلاع از الگوریتم جستجوی گوگل کافی‌ است که طرفداران راه زحمتکشان را به هوشیاری از استفاده از این منابع وا دارد.‌ نزدیک به ۶۰ عوامل و پارامتر مختلف از جمله اطلاعات شخصی‌ جمع آوری شده  در مورد شما، در عرضه نتیجه جستجوی شما موثر است. گوگل باتسلط  بر % ۹۰ از جستجوهای اینترنتی در اروپا، بهترین، مهم ترین، ارزان ترین کالاها و یا مقالات را بعد از جستجو در اختیار شما نمی گذارد، بلکه با استفاده از الگوریتمِ یاد شده، کالاها و مقالاتی را  که صاحبانشان پول بیش تری داده ا‌ند در ردیف اول به شما ارأئه می دهد. دامنه قدرت این ماشین عظیم جستجوی اطلاعاتی بحدی است که بعضی ها گوگل را  به عنوان قدرت پنجم دولتی به حساب می آورند. این سؤاستفاده ي انحصاری  به حدی  است که حتا داد اتحادیه  اروپا را هم در آورده است که در حال حاضر دادگاهی‌ در مورد شکایت این اتحادیه از گوگل در جریان است.

نیت‌های اصلی‌ شبکه‌های اجتماعی از نیت گوگل بهتر نیست. مدیرعامل اروپايي فیس بوک، ریچارد آلن، اعتراف می کند که اطلاعات شخصی اعضایی که خودشان در هنگام نصب برنامه با شرایط نوشته شده موافقت کرده اند، به شرکت های تجاری فروخته می شود. قابل ذکر است که بدون قبول این شرایط، امکان نصب برنامه وجود ندارد! ایشان همچنین تایید می کنند که «پست های دیواریِ» کاربران به منظور هدفمند قرار دادن تبلیغات، مورد بهره برداری فیس بوک قرار می گیرد. دولت آلمان فیس بوک را متهم به صعب کردن عمدی فهم شرایط نوشته شده کرده است، تا افراد ندانسته هر دقیقه میلیاردها اطلاعات شخصی را در پایگاه  فیس بوک قرار دهند. فیس بوک برای هدف های تبلیغاتی به جمع آوری اطلاعات بسیار دقیق شخصی در مورد کاربران خود دست می زند.

شرکت های «دلال اطلاعات دیجیتالی» data broker  این اطلاعات خصوصی انباشته شده را در بازار آزاد به شرکت های تجاری به فروش می رسانند. از آن جمله می توان از فروش اطلاعات خصوصی زنان آمریکایی که مورد تجاوز قرار گرفته بودند یاد کرد. قابل گفتن است که امروز بیش از 4000 ”data brokers” آمریکایی به جمع آوری، تجزیه و تحلیل و فروش اطلاعات شخصی مشغول هستند.

 

کنترل جمهوری اسلامی بر رسانه و شبکه‌های اجتماعی

قابل ذکر  است که جمهوری اسلامی هم از این قافله عقب نمانده است. رژیم با خرید دستگاه های مراقبت و نظارت بر شبکه‌های اجتماعی، خود را در برخورد احتمالی‌ با عواقب آن خیلی مجهز کرده است. بنا بر این، انتظار انقلاب داشتن با تکیه به این شبکه‌ها نه‌ تنها انتظاری پوچ است، بلکه به رژیم کمک می‌کند تا ردّ اعتراضات را به سهل و راحتی‌ بگیرد و آنها را در نطفه خفه کند.

جمهوری اسلامی با یاد گیری از دوستان غربی ش همچنین سعی‌ می‌کند که با کنترل رسانه‌های خبری متعدد نه‌ تنها افکار عمومی را شکل بدهد، بلکه تحلیل اپوزیسیون را نیز تحت تاثیر قرار بدهد. چطور می توان یک تحلیل اقتصادی قابل اطمینان از شرایط اقتصادی جامعه ارائه داد، وقتی که حتي به یک آمار نمی توان اعتماد کرد؟ یکی‌ از حربه‌های موفقيت مطبوعاتی رژیم، اختراع کلمات تهی شده از مفهوم طبقاتی مانند “اصلاح طلبان” “کارگزاران” “اعتدال گران” “اصول گران“ است که متاسفانه نیروهای مخالف بدون کاربرد حس انتقادی، این کلمات من درآوردی را به بخشی از زبان سیاسی روزانه خود بدل کرده‌اند.
نتیـجـه
همان طور  که قبلا نوشته ام، یکی‌ از حیله های بورژوازي این است که ما را با بمباران مفاهیم شبه علمی‌ به بیراهه بکشاند.
استفاده غیر انتقادی از منابع اینترنتی می تواند آن ها را به تحقق اهدافشان نزدیک تر کند، هر چند که با حسن نیتِ نویسنده همراه باشد.
حزب توده ایران همیشه از افشاگران  این منابع  قلّابی و غیر علمی‌ بوده است و اگر در گذشته و حال از آن ها استفاده شده است این استفاده  با دیدی باز، انتقادی، هشیارانه  و در راستای منافع زحمتکشان تنظیم شده است.

مطبوعات حزبی و اعضای حزب نباید هیچ خبری را بدون تحلیل جانبدارانه  طبقاتی منتشر کنند.

طرفداران زحمتکشان نه‌ تنها نباید شبکه‌های اجتماعی اینترنتی را سازمانده انقلابات اجتماعی بدانند، بلکه در ثبت داوطلبانه اطلاعات شخصی خود  در این شبکه ها باید بی‌ نهایت محتاط باشند.

 

سیامک

 

اضافه شد

رفيق عزيز سيامك!

با تشكر براي اشاره تشويق آميز و در عين حال ملتزم كننده شما براي همه توده اي ها، مايلم از كتاب يانزن جمله اي را نقل كنم كه كيفيت هشدار شما را در باره «استفاده از رسانه هاي خبري و شبكه هاي اجتماعي» كه با ظرافت و باريك بيني براي رفقاي توده اي و ديگر خوانندگان خاطر نشان ساخته و مستدل نموده ايد، مورد تائيد و تاكيد قرار مي دهد.

يانزن در بخش ”نظامي كردن جامعه“ (ص ١٢٠ به بعد) در كتاب خود، ”سلطه ديژيتالي“، پس از اشاره به برنامه جنگ طلبانه امپرياليسم در جهان، به بررسي توسعه «تكنيك جنگي» امپرياليسم مي پردازد كه مي كوشد آن را به «جنگ با فشار بر روي دگمه» محدود سازد، تا، آن طور كه مالكان و پايه ريزان شركت گوگل، اريك اشميد و كونن با خوشنودي اظهار مي كنند، اين توسعه تكنولوژيكي كه آن ها با جديت در آن سرمايه گذاري مي كنند و شركت فني دارند، «باعث آن خواهد شد كه احساسات مردم كم تر جريحه دار شود، زيرا سربازان آمريكايي صدمه نمي بينند»!

منظور از توسعه «تكنيك جنگي»، انتقال اعدام هاي بدون حكم دادگاه و بمباران شهر و روستاهاي كشورهاي مختلف از طريق هواپيماهاي بي سرنشين با نام ”درونن“ است كه روند روزافزون مينياتوري كردن بيش تر آن را مالكان گوگل در سطور پيش برشمردند. روند مينياتوري كردن اين ابزارهاي جنگ امپرياليستي كه با تلفات كودكان، زنان و افراد غيرنظامي همراه است كه آن را ”صدمات جنبي“  Kollateralschaden مي نامند، با ارتقاي روزافزون توانايي بزرگ سازي Prixel آن ها براي كنترل شهر و روستا ها همراه است. نام اين ابزار كنترل، «نام زنبور عسل نر است كه از تخم هاي لقاح نشده بيرون مي آيد و تنها وظيفه آن جفت گيري با ”شه بانوي“ خلق مربوطه ي زنبوران عسل است.»

يانزن سرشت ضد انساني چنين برنامه نظام سرمايه داري دوران امپرياليسم را با جمله زير قابل شناخت مي سازد:

«تمدني كه براي بقاي خود به ابزار تروري مانند ”درونن“ نياز دارد، صرفنظر از نوع اين ابزار و اين كه به آن در چه صحنه اي نياز دارد و آن را به كار مي گيرد، بي ترديد از نقطه اوج اعتلاي خود گذشته است و لااقل با يك پا در مرحله بربريت قرار دارد!»

تصور مي كنم ماركوس يانزن، ماركسيست آلماني، ترسيم شكوهمندي از دوران افول نظام استثمارگر سرمايه داري ارايه مي دهد كه در عين حال، تاكيدي است بر ضرورت تشديد مبارزه براي برقراري سوسياليسم، تا بشريت با فاجعه آپوكاليپسي (روز محشر) بربريت كامل روبرو نگردد!

 

دستتان را مي فشارم و براي كمك پربار و شايسته تان براي خروج من از «تنها من مانده ام» (١) كه نارفيقاني ناجوانمردانه و كينه توزانه دنبال مي كنند، تشكر مي كنم.

فرهاد عاصمي

١- نگاه شود به: تنهِ اصلي حزب توده ايران است! «تنها من مانده ام» – هورا!!!، من تنها نمانده ام!

بهمن ١٤٩٤ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2653

2 Comments

  1. محسن

    سیامک گرامی بسیارجالب لیکن کمی بدبینانه بود راستی من همچنان مشتاقانه منتظر دیدگاه شما در باره سوسیالیسم روسی هستم پاینده باشی بدرود

  2. Siamak

    دوست گرامی محسن،
    با سلام و تشکر از یادداشت و نظر شما. نظرات مختلف از جوانب مختلف میتواند ما را به کنه مطلب نزدیکتر کند. در مورد این مقاله جالب است که به شما بگویم که من سعی کردم زیاد بدبینانه نشود چراکه به توضیح پیامدهای تجاری بسنده کردم و وارد جنبه امنیتی که اقای اسنودن به ان اشاره میکند نشدم.
    در مورد سوال دیگر شما باید بگویم که اول خواستم با یک جواب چند خطی بسنده کنم ولی با خواندن سوال رفیق “ابی” بر ان شدم که کمی مفصلتر جواب بدهم که به زودی اماده میشود.
    شاد و موفق باشید

    سیامک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *