مقاله شماره: ١٣٩٤ / ٢٤ (١٨ تير)
واژه راهنما: وحدت در حزب طبقه ي كارگر و اتحادهاي اجتماعي. دشمن طبقاتي توانسته است زبان علمي ”چپ“ را بي اعتبار كند. زبان، شكلِ تظاهر آگاهي. زبان، آنچه انسان را به انسان بدل مي سازد (توماس زودندورف). سميناري علمي در باره ”تعريف“ مقوله هاي وحدت و اتحاد.
”البرز“ گرامي، شما با ابرازنظر ٦ تير خود نسبت به مقاله ”وحدت و اتحاد، كدام يك، هر دو، بر كدام پايه؟“ (اخبار روز ٤ تير ١٣٩٤) هوشمندانه رشته پراهميت ادامه بحث را انتخاب و برجسته ساخته ايد. نگارنده متاسفانه با ديركرد به آن مي پردازد. از ديركرد عذر مي خواهم.
شما ازجمله در ابرازنظر خود مي نويسيد: «… بجاي صرف انرژي براي سر در آوردن از بحثهاي سردرگم ”پروژه وحدت“، بيائيم بپردازيم به موضوعي كه شما در يكي از بندهاي پاياني نوشتار خود به آن پرداخته ايد: ”… مساله وحدت در حزب واحد طبقه كارگر را نبايد با مساله ”اتحاد“هاي اجتماعي يكي گرفت، گرچه در ارتباطي تنگاتنگ با يكديگر قرار دارند. «اتحادهاي» اجتماعي بر سر كوچك ترين، گذرايي ترين، تا بر سر پراهميت ترين خواسته هاي دموكراتيك و قانوني زحمتكشان، خواسته هاي جنبش زنان، جوانان، خلق هاي ساكن ايران، حفظ محيط زيست وغيره وغيره، ممكن و ضروري است. به بيان علي صمد – در مقاله بسيار ارزشمند ”چپ نو بدنبال يافتن زبان مشترك و متحد براي برآمد در جامعه“ (اخبار روز ٢٤ خرداد) -، اتحادها «بر اساس حداقل ها»، مي تواند زمينه رشد مبارزه مشترك را ميان لايه هاي چپ و ميهن دوست ايجاد و تقويت كرده و آن را حتي به سود «وحدت چپ نو» در اتحادي سراسري ارتقا دهد. …“». شما در ابرازنظر چنين ادامه مي دهيد: «در ارتباط با بيان فوق شما، ميخواهم بگويم، مطلب سنجيده اي است، اما اشكال كار اينجاست كه در اذهانِ مردم كشور بصورت عام، و اذهان احادِ جنبش چپ بصورت اخص، تعاريف گوناگوني از واژه هايي چون وحدت، اتحاد، طبقه كارگر، چپ، چپ نو وجود دارد. واقعيات زندگي در كشور نشان داده كه هر گاه سخن از وحدت و اتحاد به ميان آمده، همه چيز عملا به محلول شدن در يكديگر، و در فاصله كوتاهي پس از آن به انشقاق از يكديگر انجاميده است.»
اميدوارم اجازه دارم شما را رفيق گرامي ”البرز“ خطاب كنم. اين اميدواري از اين رو مجاز و رواست، زيرا مستدل است! شما در همين يك جمله خود، كنه فاجعه اي را كه ارتجاع داخلي و جهاني توانسته است به ”چپ“ ايران تحميل كند، برجسته ساخته ايد و پاسخ براي دفع آن را نيز ارايه مي دهيد!
دشمن طبقاتي توانسته است زبان علمي ”چپ“ را از او سلب كند!
زبان، كه شكل بروز و تظاهر آگاهي انسان است، از ديدگاه اولوسيونر رشد انسان هموزاپينس، عمده ترين اهرم بقاي هستي انسان مدرن در طول تاريخ است. انساني كه هنگام جدا شدن از زندگي جانورانه گذشته خود، به قول زنده ياد احسان طبري «كمي بيش از يك بوزينه درك مي كرد» (نوشته هاي فلسفي و اجتماعي، جلد ٢، ص ٣٥٤)، گام در راهي دشوار و ناهموار گذاشت كه مي توانست تنها با رشد اولوسيونر قابليت ارتباط ميان افراد معدود خانوار و گروه كوچك از طريق رشد زبان (ايما، اشاره، حالت و انواع صداها را حيوان نيز داراست) با موفقيت طي كند. (توماس زودندورف Thomas Suddendorf، ”تفاوت“، ”آنچه انسان را به انسان بدل مي سازد“. پسيكولوژ آلماني در كتاب خود نقش اولوسيونر زبان را در رشد آنتروپولوژيك انسان مورد پژوهش قرار داده و انطباق مراكز زبان و فعاليت حافظه ذهني انسان را در مغز نشان مي دهد. او اين مراكز را به مثابه وحدت ديالكتيكي مضمون اولوسيون زبان- شعور- شناخت- منطق توضيح مي دهد).
اوج اين رشد اولوسيونرِ در فرازمندي آنتروپولوژيكِ گونه انسان و اُونتولوژيك فرد انسان مدرن، شناخت ساختار طبقاتي بودن جامعه است. شناخت اين واقعيت است كه «تاريخ، تاريخ نبرد طبقاتي است» (مانيفست كمونيستي). زبان علمي مبتني بر انديشه بانيان سوسياليسم علمي، ماركس، انگلس و لنين، نشان و بيان جايگاه والاي آگاهي اجتماعي انسان همو زاپينس است كه با كسب قله آگاهي تاريخي به همو زاپينس زاپينس بدل مي شود. به انسان آگاهي بدل مي شود كه به جايگاه طبقاتي- تاريخي خود معرفت يافته است.
آيا اين بزرگ ترين فاجعه براي انسان زحمتكش و ”چپ“ نمي بود اگر دشمن طبقاتي قادر شود و يا مي شد براي هميشه زبان علمي او را از او سلب كند؟ «… اگر درختان برهنه توسكا، پوشش سبز حيات را در حجم بلند ذهن خود، به نسيان جاويد بسپرند! و دودكش علم شده بر فرق خانه ها، علي الدوام از كار بماند! …» (احسان طبري، ”به آنكس كه به او مي انديشم“، شعر زندان)، فاجعه روز محشر، آپوكاليپس نخواهد بود؟ پاسخ مثبت است!
از اين رو بايد چپ راستين تمام توان خود را به منظور بازيابي زبان علمي خود به كار گيرد تا ديگر ازجمله مساله ”وحدت“ و ”اتحاد“، آن طور كه شما به آن اشاره داريد، به معضلي گويا غيرقابل شناخت بدل و به عنوان ”مشيت الهي“ و ”سرنوشت“ محتوم تلقي نگردد.
رفيق گرامي البرز، رشته هوشمندانه انديشه شما را بر داريم و با برگزاري سميناري علمي در باره ”تعريف“ مقوله هاي پيش گفته، به اين ناروشني و سردرگمي نظري پايان دهيم! به اين منظور، آنجا كه شرايط برگزاري نشست وجود دارد، مي توان آن را سازمان داد. با توافق هيئت تحريريه ”اخبار روز“ مي تواند شكل نوشتاري ارايه ”تعريف“ از مقوله هاي وحدت و اتحاد ازجمله با بهره گرفتن از امكان ”ميز احزاب“ در نشريه، كمكي شايان به اين روشنگري نظري باشد. هيئت تحريريه اخبار روز مي تواند براي مثال تاريخ معيني را براي ارايه نوشتارها تعيين كند. و ابتكارات ديگر …
شايد نگاهي به ”نـه“ بزرگ مردم يونان در اين تابستان گرم مبارزات اقتصادي- اجتماعي كنوني كمكي باشد براي شناخت آن زمينه ضروري براي انديشيدن به ”تعريف“ وحدت و همچنين اتحاد ”چپ“ ايران و از اين طريق پاسخ به اين پرسش كه نقطه آغاز ”تعريف“ را كجا بايد جستجو كرد؟
يكي از ابزارهاي پراهميت براي انحراف انديشه چپ، ايجاد ابهام در شناخت اين امر نزد آن است كه چرا طبقات حاكم آزادي هاي قانوني و مدني را پايمال مي سازند؟
به اين منظور ارتجاع مي كوشد رابطه ميان شيوه ديكتاتوري حاكميت خود را با سياست اقتصادي اي كه ارتجاع اِعمال مي كند، ازجمله در رژيم ديكتاتوري ولايي در ايران، در ابهام نگاه دارد. انواع ابزارها را ارتجاع براي دسترسي به اين هدف ضد مردمي به كار مي گيرد. از انواع تبليغات ايدئولوژيكِ ارتجاعي تا انواع ابزارهاي سركوبگرانه، از مطق سازي اهميت بلاترديد ”آزادي و حقوق فردي“ و محدود ساختن آن به زكسيسم، پرونوگرافيسم و … در كشورهاي متروپل – كه به منظور در پرده ابهام قرار دادن حقوق و آزادي هاي دموكراتيك افراد انجام مي شود – تا مطلق سازي ابزارهاي ”اخلاقي“ي مذهبي و سنتي و غيره در كشورهاي پيراموني و به ويژه اسلامي – كه باز هم به منظور در پرده ابهام قرار دادن حقوق و آزادي هاي دموكراتيك افراد، به ويژه زنان، انجام مي شود – از چنين هدفي سيرآب مي گردد.
فشارِ سركوب و بي قانوني حاكميت طبقات حاكم مي تواند با اين انحراف نزد ”چپ“ همراه باشد كه نتواند ”پيوند“ ميان ديكتاتوري و سياست اقتصادي حاكم را به موقع و با شفافيت لازم تشخيص دهد.
بيش از ٦١ درصد مردم يونان نشان دادند كه توانستند رابطه ميان ”اقتصاد سياسي“ي نوليبرال را به مثابه سياستي عميقاً ضد مردمي و ضد حقوق و آزادي هاي دموكراتيك خود تشخيص دهند. آن ها با ”نـه“ بزرگ خود، راي به تغيير شرايط اقتصادي حاكم دادند كه آن ها را به انسان وابسته و كشورشان را به كشور نيمه مستعمره و زائده دست و پا بسته ي ”اقتصاد سياسي“ نظام مالي امپرياليستي بدل ساخته است. آن ها راي به بريدن از اين ”اقتصاد سياسي“ي ضد مردمي و ضد ملي دادند.
شناخت ”پيوند“ ميان آزادي و حقوق دموكراتيك مردم و تغيير شرايط اقتصادي حاكم بر يونان، شناخت تعيين كننده اي است كه مي تواند براي چپ ايران نيز آموزشي پراهميت در ايجاد اتحادهاي اجتماعي ميان لايه هاي مختلف جامعه باشد. ايران نيز همانند يونان قريب به سي سال در شرايط اِعمال خشن ”اقتصاد سياسي“ نوليبرال دست و پا مي زند. ايجاد اين ”پيوند“ در انديشه چپ ايران در همه لايه بندي هاي آن، مي تواند آموزشي موفق از تجربه كنوني مردم يونان باشد كه راه جستجو و ارايه ”تعريف“ علمي از وحدت و اتحاد را هموار سازد.
دیدگاهتان را بنویسید