امپریالیسم امریکا با دو حزبی‌سازی پهنه سیاسی، روبند دموکراسی بورژوازی را از چهره برداشته است

image_pdfimage_print

مقاله ۱۱/۱۴۰۳
۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ۸ ژوئن ۲۰۲۴

پیش‌گفتار

یک دادگاه در منهتن نیویورک، برای نخستین بار در تاریخ آمریکا، یک رئیس جمهور پیشین، یعنی ترامپ را محکوم می کند.

ترامپ نه تنها رییس جمهور بود، بل‌که او هم‌چنین نامزد ریاست جمهوری ماه نوامبر نیز هست. برخی‌ها می‌گویند که دموکرات‌ها از دست‌گاه قضایی برای کم توان کردن نیروی رقابتی ترامپ و یا حتا بیرون راندن او از رقابت انتخاباتی سود می‌جویند.

اگر چنین سخنی درست باشد، بدان‌گاه باید گفت که این نخستین بار نیست که لایه‌های گوناگون بورژوازی امریکا با زیر پا گذاشتن دموکراسی بورژوازی سر هم‌دیگر را کلاه می‌گذارند. بی تردید، خوانندگان در باره‌ی رسوایی واترگیت نیکسون علیه دموکرات‌ها در سال ۱۹۷۲ فراوان خوانده‌اند.

به بهانه انتخابات ماه نوامبر امریکا ما تلاش می‌کنیم که نشان دهیم که دموکراسی بورژوازی چیزی بیش‌تر از گزینش میان “بد و بدتر” نیست.

نخست بگذارید کوتاه بگوییم که چرا دنبال کردن رقابت انتخاباتی امریکا برای ما مهم است. پس از آن گذری داشته باشیم به بخت ترامپ برای پیروزی. سپس نشان دهیم که خط کلان اقتصادی و سیاسی دو حزب بورژوازی جمهوری‌خواه و دموکرات یک‌سان است. و در پایان به نقش “چپ” امریکا در گزینش میان “بد و بدتر” بپردازیم.

برجستگی دنبال کردن رقابت انتخاباتی در امریکا برای هواداران سوسیالسیم علمی

انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، یکی از توان‌مندترین نیروی جنگی جهان با تاریخی پرخاش‌گر نمی‌تواند برای مردمان بسیاری از کشورها که مرز و خاک آن‌ها زیر چکمه‌های جنگ افروزان آمریکایی در خطر است و یا اقتصاد آن‌ها با بهره‌برداری از سرکردگی اقتصادی و دیجیتالی امریکا تحریم می‌شود، روی‌داد برجسته‌ای نباشد.

انتخابات ماه نوامبر رییس جمهوری در امریکا به ویژه برای روسیه و جمهوری اسلامی سرنوشت ساز خواهد بود. اگر ترامپ در این انتخابات پیروز شود، روسیه با امریکا در باره ی اوکرایین  پیمان صلح می بندد که به معنای پایان جنگ و آزادسازی نیروها برای سازندگی اقتصادی کشور است، ولی با سیاستی که ترامپ در برابر جمهوری اسلامی در زمان رییس جمهوری خود پیاده کرد،  جمهوری اسلامی باید خود را آماده یک نبرد چهار ساله مرگ و زندگی کند.

انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، یکی از “مهدهای دموکراسیِ” بورژوازی نمی‌تواند برای هواداران سوسیالسیم علمی برجسته نباشد. باید دانست که چگونه بورژوازی با روبند آزادی بر چهره، با آزادی، خون از گلوی رنج‌بران  می‌مکد؟ و کنش سیاسی آن‌ها را با درگیر کردن در دور ناپایان گزینش میان “طاعون و وبا” نازا و سترون می‌کند و چشم انداز آزادی واقعی را کور.

“چپ”های آمریکا نیز مانند برخی از “چپ”های ما همیشه در چرخه انتخاب میان “بد و بدتر” گیج و مات هستند. هر چند که “چپ”های آمریکا وارونه ما در کشور خود از آزادی سخن و نوشتن و سازمان‌دهی برخوردار هستند، با این همه آموختن از  منطق  گزینش میان “بد و بدتر” در عمل برای‌مان می‌تواند سودمند باشد.

بسیاری از روشن‌اندیشان پیش‌رو، درست به دلیل دیدگاه شبه فاشیستی ترامپ در باره‌ی غیرامریکایی ها (xenophobia) و نپذیرفتن دگرگونی های آب و هوایی، به بایدن پخمه، گیج و منگ که جنگ‌افروز هست رای می‌دهند.

 در برابر این دسته از روشن‌اندیشان، گروه کوچک دیگری از روشن‌اندیشانی از خود می‌پرسند که آیا درست است که برای نبرد با ترامپ ضدخارجی، ضد اتحادیه، گزافه‌گو و دهن‌دریده، چشم به روی پیوند بایدن با وال‌استریت و نهادهای مالی و بورژوازی انحصاری جنگ‌افزارساز بست، و به او رای داد؟

رای دهندگان پیش‌رو با واکاوی شرایط دشوار و روبرو شدن با یک چیستان پیچیده در پایان به دو راهی “بد و بدتر” می‌رسند. فرای آن چه که در سر دودلان و دیر تصمیم‌گیران می‌گذرد، یک نکته ولی همیشه و بر همه روشن است، و آن این که در پایان راه، یکی از این دو تا ، “بد” یا “بدتر” رییس جمهور می‌شود.

چرا ترامپ بخت پیروزی دارد؟

گزینش امسال میان “بد” (رییس جمهور بایدن) جنگ‌خواه که آتش جنگ را در اوکرایین با میلیاردها دلار روشن نگه می‌دارد و به ارتش فاشیستی بورژوازی صهیونیسم گواهینامه آدم‌کُشی داده است؛ دوست نزدیک صنعت جنگ‌افزاری و نهادهای بزرگ مالی و نئولیبرال، و ” بدتر”(رییس جمهور پیشین دونالد ترامپ)، میلیاردر و نماینده مردم‌فریب شرکت‌های ساختمانی و صنعت انرژی فسیلی، صنعت خودروسازی، جناح دیوانه راست،  است. ترامپ برای چالش‌های آب و هوایی تره هم خرد نمی‌کند، و با دیدگاه آشکار نژادگرایانه خود می‌خواهد ۱۱ میلیون مکزیکی  را بیرون کند و آمدن مسلمانان به امریکا را دشوارتر سازد، و مالیات بر دارایی را کاهش بدهد، اسراییل را نیرومندتر کند و به جنگ در اوکرایین پایان دهد.

هواداران ترامپ نه همه خشک‌اندیش و نه همه از نژادپرست‌های سوگند خورده هستند. بیش‌تر آن‌ها از کارگران و کارمندان بخش خصوصی و یا دولتی هستند که سخن‌های ترامپ در باره‌ی شکوفایی اقتصادی دوباره امریکا باور کردند. پژوهش‌ها نشان‌گر این است که  مردمان تنگ‌دست و لایه پایینی در این انتخابات بیش‌تر از گذشته به جمهوری خواهان رای خواهند داد. به ویژه عضوهای اتحادیه‌ها به گونه ای  چشم‌گیری به دموکرات ها پشت می‌کنند.

رای دهندگان به ترامپ، از جنگ‌افروزی بایدن خسته شده‌اند. کسانی هستند که بیمه بهداشتی ندارند، از بهای داروها و از بی‌کاری ناخرسند هستند. و چون “چپ” به دلیل‌های فراوان عینی و ذهنی نتوانست به این ناخشنودی‌ها سرشت ضدسرمایه داری بدهد و جانشینی پیش‌رو برای نظام سرمایه‌داری را برای مردم به روشنی پیش‌گزاری کند، مردم که به حق گناه بخش بزرگی از بدبختی‌ها خود را بر دوش بوروکرات‌های حزب دموکرات می‌گذارند به شعارهای مردم‌فریبانه (پوپولیستی) ترامپ باور می‌کنند.

با مرزهای باز، بازرگانی آزاد و جابجایی آسان پول، شرکت‌های بزرگ مالی و فراملیتی به بازارهای بیش‌تر و بزرگ‌تر و به نیروی کار ارزان‌تر دست‌رسی می‌یابند، و مصرف‌کنندگان پول کم‌تری برای کالاهای خود می‌پردازند. ولی در این روند جهانی‌سازی که بورژوازی جهانی آن‌را در بسته‌بندی‌های زرین و فریبا می‌فروشد، بازندگان فراوانی هستند. شرکت‌های تولیدی درون مرزی کوچک و نه چندان بزرگ که نیروی رقابت با توانایی سازمانی و ساختاری و پولی شرکت‌های بزرگ فراملیتی را ندارند زیر چرخ ماشین همیشه در جنبش جهانی‌سازی خرد می‌شوند و یا ورشکست و یا به ناگزیر به کوچ به کشورهای با نیروی کار ارزان می‌شوند. کارگران و کارمندان این کارخانه‌های تولیدی کوچک و نیمه‌بزرگ بازنده اصلی هستند. به ویژه کارگران غیرمتخصص و با آموزش کم قربانی بزرگ کشتارگاه جهانی‌سازی هستند.

به دید نگارنده ترامپ توانست صدا و بلندگوی این شورش‌گران خاموش و بی صدا شود. ترامپ خود را در علیه نخبگان و برتران و در کنار مردم و برای مردم و هم‌راه مردم شناسایی می‌کند و می‌گوید که در جیب کسی نیست و مستقل کار می‌کند و با “بالاتران” و “فاسدان مالی” نبرد می‌کند. او توانست با ساده‌سازی چالش‌های بغرنج و پیجیده آنها را روشن دسته‌بندی کند و راه چاره‌های زیر را برای بهبود شرایط زندگی قربانیان نئولیبرالیسم پیش‌گزاری کند.

١- ترامپ می‌خواهد که از کوچ کارخانه‌ها و شرکت‌های تولیدی به کشورهای با نیروی کار ارزان جلوگیری کند.

٢- ترامپ می‌خواهد که با سرمایه‌گذاری در زیرساختارهای اجتماعی و اقتصادی کار و پیشه برای بی‌کاران بیافریند.

٣-  ترامپ می‌خواهد که با بیرون کردن کارگران مهاجر کارها را به آمریکایی‌ها بی‌کار برگرداند.

٤-  ترامپ می‌خواهد که با نبرد با هواداران محیط زیست دست‌رسی به سرچشمه‌های انرژی ارزان و فسیلی را هم‌چنان فراهم  کند.

٥- ترامپ می‌خواهد که با روسیه تشنج‌زدایی کند و از نقش آمریکا چون پلیس جهانی بکاهد و ناتو را تا اندازه‌ای به حال خود رها  کند.

٦- ترامپ می‌خواهد که با جلوگیری “بی رویه” آمدن مسلمانان به آمریکا ” امنیت ” را به شهرهای آمریکا برگرداند.

ترامپ با زرنگی از گفت وگو در باره‌ی برنامه‌های ریز خود خودداری می‌کند و با جمله بندی‌های پیچیده و گنگ تنها از برنامه کلان خود برای بی‌کاران و کارگران سخن می‌گوید.هیچ تردیدی نیست که او یک مردم‌فریب هوشمندی است که توان بی‌همانندی در سپیدکردن سیاهی دارد.

حتا اگر خود ترامپ به این سخنان خود باور داشته باشد این از کژفهمی و ساده‌نگری او از روابط طبقاتی در امریکا و پیوند فرامرزی طبقه‌های  بورژوازی در سرتاسر جهان است. شرکت‌های جنگ‌افزارسازی، بانک‌های بزرگ، نهادهای مالی، مانند دوره نخست رییس جمهوری او، هیچ‌گاه به او اجازه نمی‌دهند که منافع آنها را بخطر بیاندازد. اگر هم ترامپ خواست انجام کاری را داشته باشد که ندارد، باز هم باید گفت که نیروی او در برابر شرکت‌های فراملیتی، بانک‌های بزرگ و صنعت جنگ‌افزارسازی بسیار ناچیز و کوچک است.

هر دو حزب هم‌اندیشه و هم‌گام در سیاست کلان

رهبران بوروکرات حزب بورژوازی دموکرات درباره‌ی نقش رییس جمهور در درون کشور گزافه‌گویی می‌کنند، تا دودلان را به رای دادن به دموکرات ها وادارند. ولی در واقع نقش فرمانداران ایالات در زندگی روزمره آمریکایی‌ها از نقش رییس جمهور بالاتر است.

هر چند که رییس جمهور آمریکا نیرومندترین و پرتوان‌ترین انسان جهان، رهبر “جهان آزاد”، رهبر تنها “ابرقدرت جهان” است. ولی برای آمریکایی‌ها نقش نمادین رییس جمهور بالاتر از نقش واقعی آن است. در ایالات متحده سیاست‌های مالیاتی مستقیم  و غیرمستقیم در سطح ایالتی برنامه‌ریزی می‌شود. کالج‌ها و مدرسه‌ها،  برخی از دانشگاه‌ها در سطح ایالتی و یا در سطح شهری سازمان‌دهی می‌شوند. آنچه که رییس جمهور را در امریکا نیرومند و پرتوان می‌کند، برنامه‌ریزی و پیاده‌کردن سیاست خارجی است. تصمیم‌گیری در باره‌ی چالش‌های جنگی و دفاعی و بازرسی  FBI ، بالا و پایین آوردن ارزش پولی و چگونگی سرنوشت و رفتار با مهاجران در دست رییس جمهور  است. همان‌گونه که می‌دانیم، بایدن، اگر شمار کوچ‌گران از مکزیک افزایش یابد،  حتا می‌تواند مرز امریکا با مکزیک را ببندد. ولی نمی‌تواند به مردم امریکا بدون پشتیبانی از جمهوری خواهان بیمه بهداشتی بدهد.

یادمان باشد که اگر چه پایه ايدئولوژيک جمهوری‌خواهان آمیزه‌ای از نئولیبرالیسم و محافظه‌کاری است. ولی دو حزب بورژوازی در سیاست‌های کلان اقتصادی و امپریالیستی میان این دو ناسازگاری چندانی نیست. بگذارید این سازگاری را در برخی از زمینه‌ها بگشاییم.

جنگ: بایدن در پیشه‌های گوناگون خود در سال‌های دراز در سیاست امریکا، هم‌واره جنگ خواه، جنگ‌افروز و از هواداران سرسخت بورژوازی صهیونیسم در اسراییل بوده‌است. جنگ‌خواهی و جنگ‌افروزی حزب دموکرات در برون از مرزهای کشور نیز تاریخی دراز دارد. بمباران یوگوسلاوی، دنبال کردن جنگ در افغانستان، سرنگونی دولت و فروپاشی جامعه  لیبی، دست‌یازی به سوریه، گسترش ناتو علیه روسیه، زیرپا گذاشتن حقوق زندانیان در گوانتانامو، و یورش  با پهپادها و کُشتن مردم بی‌گناه در پاکستان و یمن زمان رییس جمهوری اوباما، جنگ‌افروزی بایدن در اوکرایین، پشتیبانی از بورژوازی صهیونیسم از کنش های جنگ‌افروزانه دموکرات‌ها هستند. کم‌تر کسی است که بداند که بودجه پنتاگون در دوره نخست رئيس جمهور اوباما  بیش‌تر از چهار سال نخست  جورج دبلیو بوش بوده‌است.

بایدن حتا جنگ‌افروزتر از اوباما است. اوباما یکی از نادرستی‌های بزرگ خود را درگیری در لیبی می‌داند. بایدن یک پشتیبان جانانه از کُشتار ارتش فاشیستی اسرائیل در فلسطین و جاهای دیگر نیز هست.

یکی از کارهای حزب دموکرات علیه ترامپ، ترساندن مردم از آمادگی او به به کار بردن جنگ‌افزار اتمی است. ولی بیل کلینتون رییس جمهور دموکرات پیشین پس از پیروزی ضد انقلاب در کشورهای سوسیالیستی در سال های ۹۰ میلادی نه تنها پیش‌نهاد جهان آزاد از جنگ‌افزار هسته‌ای را نپذیرفت، بل‌که همه‌ی تلاش خود را بر ضد آن به کار برد. این بیل کلینتون بود که بر ضد سخنان ریگان به گورباچف برای گسترش ندادن ناتو، ناتو را تا مرز روسیه گسترش داد. باز هم این بیل کلینتون بود که یوگسلاوی و افغانستان را بمباران کرد و “سیاست دخالت نظامی انسانی” را ساخت و پیاده کرد. اوباما به گسترش تریلیون دلاری برنامه نوسازی هسته‌ای پرداخت.

حقوق کارگران: یکی از هدف‌های ترامپ و جمهوری‌خواهان کم توان کردن نیروی چانه‌زنی کارگران و نبرد با سازماندهی آن‌ها در سندیکاها و اتحادیه‌ها است. ولی بیل کلینتون رییس جمهور حزب دموکرات  درسال‌های ۹۰ میلادی برای خرسندی (NAFTA) با جابجایی بسیار از کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی به مکزیک، یک میلیون کارگر و کارمند را بی‌کار کرد. حزب دموکرات همیشه از هواداران دادوستد بازرگانی آزاد، مانند NAFTA و  TIPP بوده‌است.

دموکرات‌ها با هم‌کاری ترانس پاسیفیک (Trans-Pacific Partnership) برای خشنود ساختن شرکت‌های بزرگ چندملیتی هیچ تردیدی برای جابجایی کارخانه‌ها به کشورهای همسایه  با نیروی کار ارزان و بدون حق سازماندهی كارگران، نداشته‌اند. ولی ترامپ و هم‌کارانش همیشه از پیامدهای ناگوار نئولیبرالیسم و جهانی شدن سرمایه انتقاد می‌کنند. ترامپ ضد پیمان تجارت آزاد (TPP)، پیمان تجارت آزاد آمریکا شمالی (NAFTA)،  پیمان تجارت و مشارکت سرمایه‌گذاری سرا آتلانتیک(TTIP) است.

 نابرابری: در دوران رییس جمهوری بیل کلینتون نابرابری اجتماعی و اقتصادی به گونه‌ای چشم‌گیری در آمریکا افزایش یافت. در این دوران دارایی یک در صد پول‌دار جامعه افزایش ۱۵۰ درصدی داشت. زیر نام “مبارزه با مواد مخدر” جوانان سیاه‌پوست بی‌شماری در هم‌سنجی با سفیدپوستان مصرف کننده مواد مخدر به زندان‌ها انداخته شدند و خانواده‌های سیاه‌پوست بسیاری با از دست دادن سرپرستان خود تنگ‌دست‌تر شدند. تنها در سال ۲۰۱۵ در دوره دوم رییس جمهوری اوباما پلیس ۱۰۲ سیاه‌پوست را کُشت. در این دوره ۴۰ درصد از کُشتگان پلیس سیاه‌پوست بودند، هر چند که سیاه‌پوستان ۱۳ درصد جامعه هستند. بر پایه گزارش statista در دو سال گذشته که بایدن رییس جمهور بوده‌است، پلیس ۵۷۱ سیاه‌پوست و ۳۸۱ اسپانیایی‌زبان را کُشته است.

نابرابری در دوران رییس جمهوری اوباما از سده گذشته بالاتر رفت. به گفته اقتصاددان امانوئل سائز، میان سال‌های و ۲۰۰۹ و ۲۰۱۲، ۹۵ درصد از درآمد به دست‌آمده در کشور، به جیب یک درصد پول‌دار رفت. خانواده‌های لایه‌های میانی آمریکایی ولی میان سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ شش درصد تنگدست‌تر شدند.

نقش “چپ”

بورکرات‌های حزب دموکرات از هم اکنون “چپ” را از روی کار آمدن ترامپ می‌ترسانند و خواهان “واقع بینی” آن‌ها برای گزینش “بد” به جای “بدتر” هستند. آن‌ها این گونه وانمود می‌کنند که اگر بایدن دوباره انتخاب شود شرایط زندگی رنج‌بران به‌تر می‌شود ؛ اروپا امن‌تر می‌شود؛ و دگرگونی های آب و هوایی کم‌تر می‌شود.

نخست این که این سخنان پوچ است. دوم این که سیستم دو حزبی امریکا به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده‌است که یک سازمان پیش‌رو نمی‌تواند به ان تن در دهد. بنابراین نیاز جامعه یک سیاست مستقل غیر پارلمانی است. سیاست “بد” انتخاب‌کنان یک سیاست پربار، پایدار و راه‌گشا و حل کننده چالش‌هایی که جامعه طبقاتی با ان روبرو هست نیست.

از سال‌های ۳۰ میلادی تاکنون حزب‌ها و سازمان‌های سوسیالیست و پیش‌رو پشتیبانی خود را از دموکرات‌های هوادار سرمایه‌داری، به دلیل انتخاب “بد” میان  “بد و بدتر” درست‌انگاری (توجیه) کرده‌اند. و رهبران بوروکرات حزب بورژوازی دموکرات از این گرایش سوسیالیست‌ها به سود خود بهره‌برداری کرده‌اند. آن‌ها هیچ نگرانی از “بد” خواندن نامزدهای خود مانند بایدن  تا آنجا که به انتخاب او در برابر “بدتر” می‌تواند کمک کند ندارند.

کسانی که رنج می‌برند و می‌اندیشند می‌دانند و حس می‌کنند که جامعه سرمایه‌داری امریکا بیمار است، ولی بورژوازی با پخش آگاهی دروغین میان طبقه های رنج‌بر، شناسایی درست بیماری را سخت و دشوار می‌کند. و این زنجیره تباه هم‌چنان هر روز درازتر می‌شود. کسانی که می اندیشند و رنج می‌برند و نام بیماری و درمان ان را می‌دانند به داروهای آرام‌بخش  بسنده می‌کنند.

“واقع گرایی” “چپ” و پس‌نشینی آرام آرام و پیوسته آن در برابر یورش بورژوازی و تلاش برای هم‌راه شدن با “مسیر آب”  و برگزیدن “بد” در برابر “بدتر” به “راست” فرصت‌طلب و مردم‌فریب این بخت را داده است که با نسخه‌برداری از شعارهای کلیدی “چپ”  طبقه کارگر را در شناسایی دوستان واقعی خود گم‌راه کند. کم‌تر کسی از “چپ” امریکا می‌گوید که تا نظام بهره کشی پا برجاست جامعه بیمار خواهد ماند و کم‌تر کسی می‌گوید که تنها سوسیالیسم درمان‌گر این جامعه بیمار است.

پایان سخن

انتخابات درپیش امریکا یک بار دیگر نشان می‌دهد که دموکراسی بورژوازی چیزی فرای روبند فرشته‌نما برای پوشاندن چهره زشت بهره‌کش و استعماری لایه‌های طبقه بورژوازی نیست. بورژوازی با زیرکی توده‌ها را با سرگرم کردن در این کمدی از جستجو برای راه‌یابی رهایی از نظام بهره‌کشی باز می‌دارد. توده‌ها برای رهایی از بی‌کاری و گرسنگی آرزوهای و خواست‌های  خود را به آن اندازه کوچک می‌کنند، تا از روزنه‌ی کوچکی که سرمایه‌داری برای آن‌ها باز گذاشته است بتواند بگذرند. و هربار پس از پایان این نمایش کمدی، تراژدی ناامیدی آن‌ها را از درون می‌جوید و به سرخوردگی آنها می‌افزاید.

پشت کردن لایه‌های پایینی، کارگران و بی‌کاران به دموکرات‌ها، شورش است علیه جهانی شدنی که تنها به سود شرکت‌های فراملیتی و نخبگان اداری‌شان در دفترهای آسمان خراش‌های کلان شهرها و فراشهرها شده‌است.

هم جمهوری‌خواهان و هم دموکرات‌ها تلاش می‌کنند که پیام مردم امریکا را وارونه جلوه دهند و ما را مانند همیشه با غرق کردن در سیلاب تحلیل‌های روبنایی از یافتن حقیقت بدور کنند. برداشت سطحی از ناخشنودی بخش بزرگی از مردم امریکا نادرست است، ریشه این ناخرسندی را باید در بحران ژرف جامعه امریکا در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی دید.

این روند نومیدی مردم از دست‌گاه فرمان روایی نوید آغاز پایان سروری امپریالیسم امریکا است. پیام درماندگی نظام سرمایه‌داری در  چاره‌جویی چالش‌های بنیانی و کلیدی مردم است. سرمایه‌داری با گام گذاشتن به مرحله جهانی شدن مالی هم‌زمان توانایی حل حتا گذرای بی‌کاری و نابرابری اجتماعی را از دست داده است. بی‌کاران در دوران پیش از جهانی شدن دست‌کم ارتش ذخیره کار بودند و بامید رشد اقتصادی تا اندازه‌ای ارج‌مند بودند، ولی هم اکنون ان‌ها این نقش را با جهانی شدن سرمایه از دست دادند.

مردم فریبان و خودشفتگان در هر کجا که باشند، گفتار، رفتار و کرداری همانند هم دارند. ترامپ و احمدی نژاد بسیار همانند هم هستند. او مانند احمدی نژاد هیچ خواست و برنامه‌ای برای دگرگونی نظام سرمایه‌داری ندارد. بنابراین هنگامی که زهر نومیدی رنج‌بران و تنگ‌دستان را به سرخودگی و زمین‌گیری دچار کرد، “چپ”های رادیکال باید با پادزهر سوسیالیستی وارد پهنه نبرد شوند و لایه‌های پایینی را از این شن‌زار کویر مارالود نجات دهند.

برای بسیاری از رای دهندگان هر دو نامزد رییس جمهوری “بد” هستند. بیشتر رای دهندگان نه به بایدن و نه به ترامپ باور دارند. دو سوم رای دهندگان هر دو را شایسته رییس جمهوری نمی‌دانند.

آن چه که ما می بینیم و می خوانیم آشکارا نشان می‌دهد که جامعه امریکا نیاز سخت به راه‌حل‌های رادیکال از سوی “چپ” رادیکال دارد. “چپی” که بتواند با پافشاری بر عدالت اقتصادی و  دموکراسی اجتماعی تصویری روشن از یک جای‌گزین سوسیالیستی با سرشت دموکراتیک به مردم امریکا نشان دهد. برداشت “چپ”ها از ناخرسندی مردم باید بر پایه این برنامه باشد  وگرنه  به گم‌راهه و کژراهه می‌افتد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *